![]() |
کارنامه و شرح حال بزرگان ایران زمین
رودکی: شرح حال شاعران از حسن منصوری:
ابوعبدالله محمد رودکی سمرقندی نخستین شاعر ایرانی است که او را به سبب مقام بلندش در شاعری و به علت پیشوایی پارسی گویان در شروع بسیاری از انواع شعر پارسی استاد شاعران لقب داده اند.رودکی حدود 260 هجری قمری در ناحیه رودک از توابع سمرقند دیده به جهان گشود و به همین جهت به رودکی معروف شد.از اغاز حیاط او و کیفیت تحصیلاتش اطلاع دقیقی در دست نیستولی عوفی در لباب الاباب گفته است چنان ذکی و تیزهوش بود که در هشت سالگی قران را تمام حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گفتن گرفت و معانی دقیق می گفت چنانکه خلق به روی اوردند . |
و افریدگار تعالی به او اوازی خوش و صوتی دلکش داده بود که به سبب اواز در مطربی افتاده بود و از استاد صاحب نام ان زمان بربط بیاموخت و در ان صنعت ماهر شدو اوازه او به اطراف عالم رسید و امیر نصر سامانی که امیر خراسان بود او را از نزدیکان خود گردانیدو کارش بالا گرفت.رودکی در اواخر عمر نابینا شد.با این وجود چون دلی روشن و اندیشه ای تابناک داشت همیشه مورد احترام بود و استاد شاعران به شمار می رفت..وفات رودکی را در سال329 هجری قمری نوشته اند و گفته اند که او در محل تولدش یعنی رودک دار فانی را وداع گفته و در همانجا به خاک سپرده شده است. |
ممدوح رودکی امیر سعید /نصربن احمدبن اسماعیل سامانی بوده که از سال 301 تا 331 هجری قمری پادشاهی کردو رودکی در خدمت امیر نصر تقرب بسیار داشت و در سفر و حضر با او بود و صله ها و جوایز او مال فراوان اندوخت و جاه و جلال بسیار یافت .علاوه بر این پادشاه رجال دیگری را مدح گفته که از میان انها ابوالفضل بلعمی وزیر دانشمند سامانیان بود که به رودکی اعتقاد فراوان داشت و او را در میان شاعران عرب و عجم بی نظیر می دانست و ظاهره همین وزیر ادب دوست مشوق رودکی در نظم کلیله دمنه بود. |
رودکی نزد همه شاعران و ادیبان معاصر خود در خراسان و ماوراءالنهر به عظمت مقام شاعری شناخته و توصیف شده است .بعد از او نیز بسیاری از شاعران بزرگ مانند دقیقی کسایی فردوسی فرخی عنصری ورشید سمرقندی و نظامی عروضی او را به بزرگی مرتبت ستوده و در بسیاری مواقع از او به عنوان استاد شاعران و سلطان شاعران یاد کرده اند. |
اشعار رودکی بسیار بوده اما اکنون از همه انها جز چند قطعه و قصیده که در کتب قدیم نقل شده و بعضی ابیات پراکنده که در جنگها و کتب لغت و تذکره ها امده چیز دیگری در دست نیست. |
این چهاربیت باز مانده از ان منظومه است:
تا جهان بود از سر ادم فراز کس نبود از راز دانش بی نیاز مردمان بخرد اندر هر زمان راز دانش را به هرگونه زبان گرد کردند و گرامی داشتند تا به سنگ اندر همی بنگاشتند دانش اندر دل چراغ روشن است وز همه بد بر تن تو جوشن است. |
در باره تاثیر شعر رودکی و استادیش در فن شاعری داستانها نقل کرده اند .از ان جمله حکایت اقامت طولانی امیر نصربن احمد در هرات است که نظامی عروضی در چهارمقاله چنین می گوید:اورده اند که نصربن احمد گوهر گرانبهای ال سامان که اوج دولت ان خاندان در زمان او بود .زمستانها را در دار الملک بخارا به سر می برد و تابستانها را به سمرقند می رفت یا در یکی از شهرهای خراسان می گذراند.اتفاقا یکی از سالها نوبت به هرات رسید.در فصل بهار به باد غیس رفت که خرم ترین و با صفاترین مکان خراسان و عراق بود و قریب هزار دره پر اب و علف داشت که هر کدام از انها لشکری جوابگو بود. |
نصربن احمد از انجا رو به هرات نهاد وقتی به دروازه شهر رسید توقف کرد و لشکرگاه زد .فصل بهار بود باد شمال می وزید و میوه ها رسیده بودند که مانند انها در جای دیگر پیدا نمی شد.اگر هم می شد به ان ارزانی و فراوانی نبود. در انجا لشکر به اسایش پرداخت و همگی از هوای خوب و نعمت فراوان لذت می بردند .بهار و تابستان سپری کردند.همینکه پاییز شروع شد هوا را دل انگیز تر یافتند و انگور در نهایت شیرینی به دست امد.در هرات صدو بیست نوع انگور یافت می شود که هر کدام انها از دیگری لطیف تر و لذیذتر است همچنین میوه های دیگر که برای افراد لشکر جالب بود.شاه وقتی پاییز و ثمرات انرا دید اشتیاقش به ماندن بیشتر شد و زمستان هم در نهایت خوشی در ان مکان به سر برد .بهار سال بعد که رسید که فرمان داد تا بار و بنه را به بادغیس برند و لشکرگاه نیز به انجا انتقال داد.تابستان را نیز در همانجا ماند و گفت :مهرگان که شد به بخارا می رویم. |
وقتی مهرگان رسید گفت:هرات پاییز خوشی دارد خوب است پاییز را نیز انجا بمانیم بعد مراجعت کنیم.به همین ترتیب فصلی را به فصلی دیگر می انداخت تا چهار سال گذشت مشکلی ایجاد نمی شد چون دوران ارامش و دوستی سامانیان بود.مملکت اباد و ملک بدون دشمن بود .لشکر فرمانبردار روزگار مساعد و بخت موافق بود.با این وجود ارزوی دیدار یار بر سران سپاه و بزرگان دولت غالب امد .وقتی شاه را ساکن دیدند به عبدالله رودکی که محترمتر و قابل قبول تر از او بین ندمای شاه نمی شناختند روی اوردند و از او خواستند تا کاری کند که شاه از این سرزمین به سوی بخارا حرکت کند.رودکی که مزاج شاه را می دانست و نبض او را در دستش بود قبول کرد.پس از اندیشه ای کوتاه دانست که نثر در او کارگر نخواهد افتاد به همین جهت رو به نظم اورد و قصیده ای اماده ساخت.هنگامی که امیر صبحانه خورد و به عشرت نشست وارد مجلس شد و در جای خود قرار گرفت .پس از اینکه مطربان کارشان پایان یافت چنگ را گرفت و در پرده عشاق خواندن و نواختن اغاز نمود و چنین خواند: |
بوی جوی مولیان اید همی
یاد یار مهربان اید همی پس از ان پایینتر که امد گفت: ریگ اموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان اید همی اب جیهون از نشاط روی دوست خنک ما را تا میان اید همی ای بخارا شاد باش و شاد زی میر زی تو شادمان اید همی میر سرو است و بخارا بوستان سرو سوی بوستان اید همی وقتی رودکی به این بیت رسید امیر با عجله از تخت فرود امد بدون پوشیدن کفش پای در رکاب اسب اماده به حرکت گذاشت و یکسره به سوی بخارا تاخت. |
همانطور که گفتیم رودکی جوانی را در ناز و نعمت به سر برد .اما حال و روز او مانند همه چیز روزگار بر ان منوال نماند .پیری رسید با همه کاستیها و ناتوانیها شاعری که شاد زیستن را سفارش می کرد اینک از دردمندی و افسردگی سخن می گوید:
مرا بسود و بریخت هر چه دندان بود نبود دندان لا بل چراغ تابان بود سپید سیم زده بود در و مرجان بود ستاره سحری بود و قطره باران بود .. .. ..همیشه شاد ندانستمی که غم چه بود دلم نشاط و طرب را فراخ میدان بود .. .. بسا شکست بیابان که باغ خرم بود و باغ خرم گشت ان کجا بیابان بود. |
فردوسی:
استاد بزرگ حکیم ابوالقاسم فردوسی منصوربن حسن فردوسی طوسی شاعر بزرگ حماسه سرای ایران و ستاره درخشان ادب فارسی یکی از شاعران مشهور دنیا و مایه افتخار ملت ایران در سال 329-330هجری قمری در قریه باژاز قراء طایران یا طبران طوس یعنی همانجا که اکنون ارامگاه اوست در خانواده ای از طبقه دهقانان دیده به جهان گشود. |
چنانکه می دانید دهقانان طبقه ای بودند که در دوره سامانیان و حتی چهار پنج قرن اول میلادی در ایران زندگی می کردند و یکی از طبقات ایرانی بودند که حد فاصل کشاورزان و اشراف به شمار می امدند .زندگی این دسته در کاخهایی که در اراضی خود داشتند می گذشت و به وسیله روستاییان از ان اراضی بهره برداری می نمودند .اینان در حفظ نژاد و نسب و تاریخ و رعایت اداب و رسوم ملی تعصب و سختگیری خاصی داشتند ولی در حمله مغول و اشوبهای بعد از ان به تدریج از میان رفتند. |
فردوسی که به چنین طبقه ای از طبقات اجتماعی ایران تعلق داشت دقیقا از تاریخ ایران و سرگذشت نیاکان خود اگاه بود.به ایران عشق می ورزید و به ذگر افتخارات ملی علاقمند بود .چون خاندان صاحب مکنت و ضیاع و عقار و به قول نظامی عروضی صاحب چهار مقاله /در دیه باژ شوکتی تمام داشت و به دخل ان ضیاع از امثال خود بی نیاز بود.مداحی نمی کرد ولی این بی نیازی پایدار نماند.زیرا وقتی تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته ان را در خطر نیستی و فراموشی دید .از تهی دستی نیندیشید و تمام دارایی خود را صرف احیای تاریخ گذشته نمود .سی سال رنج برد و به هیچ روی حتی مرگ پسرش از ادامه کار باز نایستاد تا شاهنامه را با همه شکوه و جلال و رونقش جاودانه برای ایرانیان و ایرانی که می خواست جاودانه بماند باقی گذاشت. |
فردوسی قبل از اغاز نظم شاهنامه داستانهای منفردی از داستانهای قدیم ایران مثل:داستانهایی از بهرام گور =بیژن و گرازان-رستم و سهراب -اکوان دیو-سیاوش را جداگانه به نظم اورد .ولی نظم شاهنامه به صورت کنونی دنباله کار دقیقی است .زیرا دقیقی بعد از جلوس نوح بن منصوری و به امر او در 365 هجری قمری اقدام به نظم شاهنامه ابو منصوری نمود.ولی هنوز بیش از هزار بیت از انرا به نظم در نیاورده بود که به دست غلامی کشته بود.1 |
| اکنون ساعت 08:15 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)