![]() |
فيلم "هفت دقيقه تا پائيز" از فرش قرمز تا اكران (نقد، بررسي، اخبار و تصاوير)
سایت "سینمای ما" با همکاری بشرا فیلم برگزار میکند |
فیلمی که میتواند رکود گیشه را بشکند
|
بهترین فیلمی بود که تو جشنواره امسال دیدم بدون شک
بازگشت خانم تهرانی به سینما هم که واقعا خوشحالم کرد و بازی فوق العاده ی همیشگی خانم تهرانی هم باز هم من رو تحت تاثیر قرار داد ولی فک نمی کنم تو این زمان خیلی بفروشه بد زمانیه برای اکران دقیقا موقع جام جهانی |
عليرضا اميني: فيلم احساساتي نساختم و در پي تاثيرگذاري بودم
عليرضا اميني كارگردان بههمراه سيد جمال ساداتيان تهيهكننده «هفت دقيقه تا پاييز» همزمان با اكران عمومي اين فيلم در نشست خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) حضور يافتند و به سئوالات مختلفي دربارهي اين فيلم و مجموعهي شرايط سينماي ايران پاسخ دادند.
اميني:«هفت دقيقه تا پاييز» با ساختههاي قبليام هيچ تفاوتي ندارد عليرضا اميني به خبرنگار سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت:«هفت دقيقه تا پاييز» در تداوم سينماي قبلي من ساخته شده و هيچ تفاوتي با فيلمهاي قبليام ندارد. نگاه من در سينماي اجتماعي به همين شكل است اما فيلمهاي قبلي من خارج از شهر بود و اين فيلم در درون شهر ساخته شده است، نگاه من به سينماي شهري اينگونه است و اگر اكنون هم بخواهم از شهر خارج شوم دوباره فيلمهايم به «زمان می ایستد» و يا «استشهادي براي خدا» شبيه ميشوند. وي درباره به كارگرفتن بازيگران چهره در اين فيلم و تفاوت «هفت دقيقه تا پاييز» با ساختههاي قبلياش گفت: به غير از «نامههاي باد» تمام فيلمهاي من با كمك بازيگران ساخته شده است. البته ممكن است كه عدهاي از اين بازيگران چهرههاي شناختهشدهاي نداشته باشند، اما به هرحال همه آنها يا بازيگران سينما و تئاتر بودهاند و يا افرادي هستند كه در آموزشگاههاي بازيگري و تئاتر تجربيات متعدد داشتهاند. اميني ادامه داد: از نظر سبك هم براي من اين فيلم با فيلمهاي ديگرم فرقي ندارد و حتي اگر از نظر ساختار هم «هفت دقيقه تا پاييز» را در نظر بگيريم، ميبينيم كه مانند فيلمهاي قبليام از ساختاري تجربي بهره ميگيرد. فيلمهاي بعديام هم در تداوم همين نگاه خواهد بود اين كارگردان همچنين به شيوهي روايي فيلم اخيرش اشاره و عنوان كرد: در اين فيلم در نوع روايت هم نوعي تجربهگرايي صورت گرفته است. اگرچه«هفت دقيقه تا پاييز»فيلمي ملودرام محسوب ميشود اما حداقل از نظر موضوع و فرم دراين فيلم تجربيات مختلفي صورت گرفته است. در هر صورت اين فيلم محصول نگاه من به اجتماع است و ساختههاي بعدي من هم در تداوم همين نگاه خواهد بود. البته «هفت دقيقه تا پاييز» داستاني خاصتر دارد. با وجودي كه در كل نسبت به موضوعات مختلف نگاهي رئاليستي دارم اما در سينما ترجيحام بر اين است كه داستانهاي خاص را مورد استفاده قرار دهم. قطعا حضور اين بازيگران در اكران فيلم تاثير بسزايي دارد كارگردان«هفت دقيقه تا پاييز» در ادامهي گفتوگويش با ايسنا،درباره تاثير حضور بازيگران چهره در اكران اين فيلم توضيح داد: قطعا حضور اين بازيگران در اكران فيلم تاثير بسزايي دارد اما اينكه كارگرداني بخواهد صرفا فيلمي با حضور بازيگران بسازد كار دشواري نيست و نمونههاي متعددي داشتهايم كه حتي يك كارگردان فيلم اولي با هزينه كردن مبالغ بالا از بازيگران متعدد استفاده كرده است.اما در نهايت اين فيلمها چيزي به سينماي ايران اضافه نكردهاند. اميني دربارهي چگونگي اعتماد بازيگران به كارگرداني كه معمولا فيلمهاي او فيلمنامهي مشخصي ندارد گفت: من در شش يا هفت فيلم از نظر ساختاري تجربيات متعدد انجام دادهام تا امروز به نگاه خود نزديك شدهام. هنوز هم به اين نگاه نرسيدهام و تنها به آن نزديك شدهام و آثارم به گونهاي شده كه اگر شما آنها را ببينيد از نظر فرم و محتوا ميتوانيد بگوييم كه اين سينماي عليرضا اميني است. رسيدن به اين مرحله قطعا به زمان و تجربه نياز داشت و من در فيلمهاي قبليام اين تجربه را اندوختهام تا امروز به جايي رسيدهام كه ديگر بازيگران و تهيهكنندگان به من اعتماد ميكنند. اين فيلم راحتترين فيلم من بود وي در ادامه صحبتهايش «هفت دقيقه تا پاييز» را راحتترين فيلمش دانست و گفت:اگرچه اين فيلم راحتترين ساختهي من محسوب مي شود، اما سوژهي آن سوژهي سختي بود كه نياز به استفاده از بازيگران قوي داشت. اميني همچنين به بحث بهرهگيري از بازيگران در فيلمها اشاره و عنوان كرد: يك كارگردان نميتواند بگويد كه صرفا با بازيگران چهره يا نابازيگران كار ميكند و به طور طبيعي من هم هر دوي اين شيوهها را امتحان كردهام. اين كارگردان در عين حال از سختيهاي ساخت فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» نيز ياد كرد و افزود:اين فيلم سختيهاي خود را هم داشت، اما سختيهاي فيلمهاي قبلي من به شرايط كار مربوط ميشد اما سختي اين فيلم تا حدي به استفاده از سوپراستارها و ارتباط برقراركردن با آنها برميگشت. به هرحال هر فيلمي شرايط سخت خود را دارد، اما همانطور كه گفتم نسبت به تمام فيلمهاي قبليام،«هفت دقيقه تا پاييز» راحتترين كارم بود. اين كارگردان در ادامه به نگاه مثبت تهيهكننده اين فيلم اشاره و عنوان كرد: تهيهكننده اين فيلم، آقاي ساداتيان فردي فرهنگيبود و براي مدتزمان ساخت فيلم، خيلي براي ما محدوديت قائل نميشد. در زمينه فيلمنامه و تغييراتي كه موجب تكميل آن ميشد هم آقاي ساداتيان همواره حامي ما بود و نقطهنظرات مختلفش را در اين زمينه عنوان ميكرد. اميني درباره تغييراتي كه در فيلمنامه اين فيلم به وجود آمده و اينكه به نظر ميرسد، محسن طنابنده اكنون از نتيجه كار رضايت چنداني ندارد توضيح داد: اين فيلمنامه دوسال پيش از سوي من به عنوان يك طرح، مطرح شد و محسن نخعي به نگارش آن پرداخت. بعدها قرار شد كه محسن طنابنده اين فيلمنامه را بازنويسي كند اما از ابتدا قرار بود كه چارچوب اصلي حفظ شده و تنها بازنويسي در فيلم صورت بگيرد. در پايان كار هم عليرضا نادري به كمك طنابنده آمد، اما باز در آخرين مرحله، فيلمنامهي نوشته شده براساس طرح خود من بود و تمام عناصري كه در طرح وجود داشت در فيلمنامه مورد توجه و استفاده قرار گرفت. وي ادامه داد:ممكن است برخي موارد به فيلمنامه اضافه شده باشد، اما اين موارد به بازيگر كمك ميكرد تا راحتتر و بهتر به ايفاي نقش بپردازد. در كل اين فيلم و تغييراتي كه در فيلمنامه آن صورت گرفت در چارچوبي خاص بود و طبيعتا هنگامي كه يك چارچوب كلي وجود داشته باشد و نظراتي درباره آن مطرح شود، نتيجهي كار بهتر ميشود. اميني درباره شكلگيري فيلمنامه اين فيلم و تأثير بازيگران بر شكلگيري آن هم اظهار كرد: ممكن است كه در زمان ساخت فيلم براي اينكه به نتيجه مطلوب برسيم برروي فيلمنامه بحثهايي داشتيم، اما نتيجه كار چيزي بود كه همه ما راضي بوديم و دراجراي آن مشكلي وجود نداشت. پايانبندي فيلم تنها در اكران عمومي عوض ميشود كارگردان «هفت دقيقه تا پاييز» درباره پايانبندي اين فيلم و تغييركردن آن براي اكران عمومي گفت: پايانبندي اين فيلم تنها براي اكران عمومي عوض شده است و حتي براي جشنوارههاي خارجي هم پايانبندي به همان شكل قبلي خواهد بود. وي درباره دلايل تغيير اين پايانبندي تصريح كرد: به شخصه هنوز تأكيد دارم كه پايانبندي اوليه درستتر بوده است، چراكه به عنوان كارگردان ترجيح ميدهم تماشاگر با احساساتش از سالن خارج نشود. من فيلم احساساتي نساختهام و از ابتدا در پي تأثيرگذاري بودهام و دوست داشتم كه تماشاگر هنگامي كه از سالن خارج ميشود روي يك سكانس فيلم به فكر بپردازد. به هرحال اكنون اينگونه تصميمگيري شده و جمعبندي نظرات بر اين شد كه براي اكران عمومي پايانبندي فيلم تغيير كند. عليرضا اميني كه فيلمهايي همچون «استشهادي براي خدا» و «دانههاي ريز برف» را ساخته است، درپاسخ به اينكه در ادامهي مسير فيلمسازيش فيلمهايي براي اكران بسازد يا اينكه ترجيح ميدهد به سبك فيلمهاي قبلياش مسير خود را ادامه دهد ،اظهار كرد: من سبك نگاه خودم را دنبال ميكنم ودر اين ميان تنها بازيگران فيلمهايم عوض ميشوند. لذا شايد افرادي كه در آينده ميآيند، انگيزهاي شوند كه فيلم من بيشتر ديده شود. اين كارگردان با اشاره به فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» و حضور هنرمنداني همچون هديه تهراني و حامد بهداد گفت:اكنون اكران اين فيلم به اين شكل، حاصل حضور بازيگران اين فيلم است، اما من هيچگاه فيلم طنز و سخيف نساختهام كه بخواهم فروش كنم و اكران خوب داشته باشم. عليرضا اميني همچنين گفت:ما اين فيلم را به جشنوارههاي خارجي مختلف خواهيم فرستاد و به نظر ميرسد كه اين فيلم در سطح داخلي هم فروش خوبي داشته باشد. اما اكنون كمتر پيش ميآيد كه فيلمي در داخل و خارج مورد استقبال قرار گيرد واز معدود نمونههايي كه در هردوي اين زمينهها موفقيت داشت، ميتوان به «درباره الي...» اشاره كرد. به هرحال اگر ما در اين زمينه حتي يك نمونه داشته باشيم، براي تهيهكنندگان و كارگردانان به عنوان الگو مدنظر قرار خواهد گرفت. بازار كن براي سينماي ايران تنها يك شوخي تلقي ميشود كارگردان «هفت دقيقه تا پاييز» در بخش ديگري از اين گفتوگو درباره علت عدم حضور اين فيلم در بازار كن اظهار كرد: به نظر من بازار كن تنها يك شو است و به هيچ دردي نميخورد. آنهايي كه به اين جشنواره رفتهاند، ترجيح ميدهند كه فيلمهاي بخش مسابقه را بببيند، اما با اين وجود كارگردان و تهيهكننده براي حضور فيلمهايشان در اين جشنواره ناچارند كه هزينهاي را هم بپردازند و در نهايت نتيجهاي هم نگيرند. به نظر من با اين بازارها سينماي ايران جهاني نميشود و تنها وقت و انرژي و سرمايه ما تلف ميشود و دركل ميتوان گفت كه بازار كن براي سينماي ايران تنها يك شوخي تلقي ميشود. آيا تاكنون فيلمهايي كه در اين بازار به نمايش درآمدهاند هيچ دستاوردي داشتهاند؟ اميدوارم كه هرچه زودتر درهاي سينماي ابتذال بسته شود اميني در ادامه اين گفتوگو درباره نقطه نظرش پيرامون سينماي اجتماعي عنوان كرد: سينماي اجتماعي در تمام دنيا به معني سينمايي انتقادي است. البته طنز هم وظيفهي انتقاد دارد اما به شخصه طنز به شكل ابتذال را به هيچ عنوان قبول ندارم و اميدوارم كه هرچه زودتر درهاي اين نوع سينما بسته شود. البته به هيچ عنوان مخالف سينماي تفريح نيستم، اما در كل براين باورم كه سينمايي كه به كپيبرداري از فيلمهاي قبل از انقلاب و يا هاليوود ميپردازد و آنها را بهروز ميكند مروج نوعي ابتذال است و هنگامي كه اين فيلمها به پرده سينما راه مييابند من به عنوان يك كارگردان خجالت ميكشم كه بگويم من هم فيلمساز هستم. وي معتقد است:اكنون همه به دنبال مقصر اين مسأله ميگردند، اما مقصر اين موضوع هيچ كسي به غير از وزارت ارشاد كه پروانه ساخت اين فيلمها را داده و بعد آنها را به اكران درميآورد، نيست. وزارت ارشاد اين فيلمها را تا مرحله اكران حمايت ميكند و زماني كه اين فيلمها برروي پرده سينما ميروند از سينماي ابتذال صحبت ميكنند، درحالي كه بايد مدتها قبل و از زمان صدور پروانه ساخت جلوي اين فيلمها گرفته شود. كارگردان فيلمهاي اكران نشدهاي مانند «دانههاي زير برف»، «چشمهايت را ببند و شليك كن» و ... در بخش ديگري از اين گفتوگو درباره وضعيت اكران اين فيلمها خاطرنشان كرد: ميتوان اين فيلمها را هم به شكل اكران فرهنگي به نمايش درآورد، اما شرايط اين نوع اكران به گونهاي است كه به دردسرش نميارزد و من ترجيح ميدهم به جاي اينكه براي پوستر و پيداكردن سالن براي اين فيلمها زمان بگذارم آنها را وارد موسسه رسانههاي تصويري كنم. وي در ادامه در ارزيابي طرح اكران فيلمهاي فرهنگي اظهاركرد: طرح اكران فيلمهاي فرهنگي شروع خوبي بود، اما مانند طرح «آسمان باز» به اين طرح هم اجازه ندادند كه كمي جلوتر برود تا نقاط ضعف و قوت خود را شناسايي كند. ساداتيان: براي آينده سينما لازم است كه گاه به افراد اعتماد كنيم در ادامهي نشست ايسنا،سيدجمال ساداتيان تهيهكننده «هفت دقيقه تا پاييز» درباره همكارياش با فيلمسازان جوان و افرادي كه سبكهاي متفاوتي در سينما را دنبال ميكنند،گفت:عموما شرايط جامعه ما به گونهاي است كه عدهاي تلاش ميكنند ژانرها و يا كارهايي كه امتحانشان را پس دادهاند، تكرار كنند اما در حوزه فرهنگ بايد نوآوريهايي هم وجود داشته باشد. وي اظهار كرد: سينما به لحاظ اقتصادي حرفهي گراني است كه به راحتي نميتوان با آن كنار آمد. اكنون برخي از تهيهكنندگان سعي دارند از ژانرهايي تبعيت كنند كه آزمايش خود را پس دادهاند. در چنين شرايطي ورود به حوزههاي جديد اگرچه تا حدي ريسك محسوب ميشود، اما در نهايت منجر ميشود كه نسل جديد فيلمسازان كه توليدكنندگان فرداي سينما هستند وارد سينما شوند. به هرحال معمولا جوانان انگيزه بيشتري دارند و خلاقيت و نوآوري هم بيشتر در نسل جوان بروز پيدا ميكند، لذا بايد زمينهاي فراهم شود تا اين نسل به بهرهگيري از خلاقيتهاي خود بپردازد. تهيهكننده فيلمهايي چون «چهارشنبه سوري»، «شبانهروز»، «به رنگ ارغوان» و «هفت دقيقه تا پاييز» در ادامه تصريح كرد: در دهه 50 هم كه تحولي جدي در سينماي ايران روي داد افرادي مانند داريوش مهرجويي و ناصر تقوايي پا به عرصه گذاشته بودند. در واقع هرگاه اثري برجسته در اين سينما توليد شده است، پشت آن فكر و نيروي جديدي بوده است.ما نيروهاي جوان كم نداريم و آثار برخي از اين جوانان نشان ميدهد كه حركتي روبه جلو دارند، البته برخي هم خود را تكرار ميكنند. ساداتيان در بخش ديگري از اين گفتوگو درباره نحوه اعتمادش به فيلمسازان اظهار كرد: در انتخابهايم سعي ميكنم كه آثار گذشته فيلمساز را بررسي كرده و مورد توجه قرار دهم. فكر ميكنم كه فيلمسازاني كه تاكنون با آنها كار كردم،حرفهايي دارند كه بايد براي بيان اين دغدغهها به آنها فرصت داده شود. در اين ميان اگر امكانات سخاوتمندانهتري در اختيار اين افراد قرار بگيرد، قطعا از طرحهاي آنان آثار قابل قبولتري پديد ميآيد. ساداتيان در ادامه گفتوگويش با ايسنا به فيلمهايي كه تاكنون تهيهكرده است و نوع اكران و ميزان فروش آنها اشاره كرد و گفت: از ميان فيلمهايي كه ساختهام يك يا دو فيلم در اكران به مشكل برخوردهاند، اما اكثر اين فيلمها از اكران و فروش خوبي بهره بردهاند. به ياد دارم كه در زمان ساخت «چهارشنبه سوري» اين شبهه وجود داشت كه به دليل تلخي مضمون اين فيلم ،احتمال دارد كه اين اثر مورد استقبال قرار نگيرد، اما نميتوان گفت كه به طور مطلق همهچيز حالت حسابشده دارد. به همين دليل لازم است كه ما تلاش كنيم كه كار خود را به شكل درست انجام دهيم. تهيهكنندهي «هفت دقيقه تا پاييز» تهيهكنندگان سينما را به دو دوسته تقسيم و اظهار كرد: برخي تهيهكنندگان سينما در پي آن هستند كه تنها برخي تصاوير را سرهم كرده و فيلمي به وجود بياورند و به واسطه آن فروش كنند. اما عدهي ديگري به فكر و ايده متكي هستند و به خاطر پيامي كه در فيلمنامه مستتر است به فعاليت ميپردازند. اين افراد مخاطبان خود را انتخاب ميكنند و ميدانند كه هر فيلمي دايره مخاطب خود را دارد. وي ادامه داد: اگر فيلمهاي ما داراي پيام باشند، ديگر مخاطبان به دنبال فيلمهاي سخيف نميروند و قطعا فيلمي كه داراي هدف و پيام است مخاطب خود را پيدا كرده و مسايل مالياش را هم حل ميكند.لذا اگر بتوانيم در سينماي ايران چنين فضايي ايجاد كنيم كه فيلمها به درستي به مخاطبانشان معرفي شوند، قطعا بسياري از مشكلات سينما حل خواهد شد. ساداتيان در عينحال عنوان كرد: ما در وهله اول بايد براي يك فيلم علامتگذاري كرده و هدف خود از ساخت آن را مشخص كنيم. اگر بر اين باوريم كه جامعه ما به لحاظ اجتماعي جامعهي ملتهبي است، بايد به اين مفاهيم بپردازيم و قطعا مخاطب اين موضوعات هم جذب اين فيلمها خواهند شد و به همين دليل اين آثار هم در انتقال پيام، هم در جذب مخاطب و هم در زمينه مسايل مالي موفق خواهند بود. لذا بايد در پي ايجاد چنين فضايي برويم كه هر فيلمي با هر مضموني كه دارد بتواند مخاطبان خاص خود را پيدا كند. اين تهيهكننده درباره چگونگي حضور هديه تهراني در فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» اظهار كرد: با توجه به شناختي كه از روحيات خانم تهراني دارم، متوجه ميشوم كه او دغدغه كارگرداني دارد و خود را در زمينههاي مختلف ساخت فيلم صاحبنظر ميداند. او مدعي است كه سينماي ما به دور تسلسل افتاده و خود را تكرار ميكند. در موارد متعدد هم فضاي حاشيهاي برخي فيلمها و موضوع فيلم و مسايل مديريتي ساخت او را اذيت كرده و به همين دليل ترجيح ميدهد كه خيلي در فيلمها حضور نداشته باشد. ساداتيان ادامه داد: در اين فيلم قصهاي نسبتا تلخ داشتيم، اما با اين وجود علاوه بر عوامل فني براي پرداخت درست آن قصه نيازمند بازيگراني قوي بوديم و هر چه فكر كرديم به اين نتيجه رسيديم كه هديه تهراني يكي از بهترين گزينههايي است كه ميتواند از پس نقش دربيايد. خود تهراني هم ميدانست كه در فضاي «هفت دقيقه تا پاييز» حاشيهاي وجود نخواهد داشت. لذا اين فيلم ساخته شد و در نهايت ديديم كه تماشاچيان هم با نظر ما موافق بودهاند و قبول داشتند كه آن نقش براي هديه تهراني بوده است. درواقع اگر فرد ديگري آن نقش را ايفا ميكرد ممكن بود كه فيلم به شكل فعلي درنيايد. در «هفت دقيقه تا پاييز» هم با توجه به تجربه موفقي كه تهراني پيشتر در دفتر من داشت، او را دعوت كرديم و او هم قبول كرد. البته اين نقش به دليل شرايط خاصي كه دارد نيازمند بازيگر توانايي بود و شايد فرد ديگري نميتوانست آن را به اين خوبي ايفا كند. اين تهيهكننده با اشاره به اينكه فيلم عليرضا اميني سناريوي كاملي نداشت، در عين حال گفت:اما هديه تهراني طرح اين فيلم را دوست داشت و ميدانست كه قرار است جلوي دوربين عليرضا اميني رفته و با حامد بهداد و محسن طنابنده همبازي شود. از نظر فضاي پشت صحنه هم نگراني خاصي براي او وجود نداشت و همه اين موارد در كنار يكديگر موجب شد كه او اين نقش را قبول كند. اكنون هم مردم و منتقداني كه اين فيلم را ديدهاند همه بر اين باورند كه او در ايفاي نقش در اين فيلم، بسيار موفق عمل كرده است. ساداتيان درباره راهاندازي دفتر پخش «بشرا فيلم» و شرايط فعلي پخش فيلمها هم اظهار كرد: ما دفتري تازه تأسيس داريم و مدعي نيستيم كه دفتر ما ايرادي ندارد. اما آنچه مشكل كشور در اين زمينه محسوب ميشود به بحث وضعيت نامناسب و نامتناسب عرضه و تقاضا برميگردد. اكنون بيش از 40 نفر در پي آن هستند كه فيلمهايشان اكران تابستاني داشته باشد. اما شايد كل ظرفيت اكران ما در اين فصل به چهار يا پنج فيلم محدود شود. درواقع در اين ميان تنها 15 درصد افراد موفق به اكران ميشوند. وي ادامه داد: متأسفانه در اين زمينه نوعي فعل و انفعالات وجود دارد كه گاه شايد خيلي هم حالت اخلاقي نداشته باشند. در مسأله اكران تا حدي سينمادارها صاحب نقش هستند و در مرحله بعد خود فيلم هم نقش دارد. برخي مراودات هم در اين زمينه تأثير ميگذارند و در مجموع نميتوان گفت كه در پخش موفق تنها يك پارامتر تأثير دارد. تهيهكننده «چهارشنبهسوري» افزود:البته بخشي از اين مسأله هم به تماشاچي و فضاي عمومي كشور برميگردد چرا كه به هرحال سينما براي مردم، جزء اولويتهاي دست اول و ضروري محسوب نميشود. ساداتيان گفت:اكنون اگر نوع فيلمهايي كه از سال گذشته به اكران درآمدهاند را در نظر بگيريم، ميبينيم كه همه آنها بين 500 ميليون تا يكميليارد فروش كردهاند و حتي فيلمي مانند «درباره الي...» با وجود تمام المانهاي مثبت و جوايزي كه گرفته بود و به گفته ما فروش قابل قبولي داشت، يك ميلياردو300 ميليون تومان فروش داشت، چراكه ظرفيت سينماي ما نشان داده است كه فيلمها در دايرهاي خاص فروش دارند. تجربه نشان داده است كه فروش سينماهاي ما در حد مشخصي است. حال ممكن است اين مبلغ 10 تا 15 درصد افزايش يا كاهش داشته باشد. اما به هرحال تجربه گوياي آن است كه بخش عمدهاي از فروش سينماهاي ما به سينماهاي مدرن و برجسته برميگردد و بقيه سالنها شرايط خيلي مناسبي ندارند. وي يادآور شد:بيشترين فروش «به رنگ ارغوان» نيز به همين سالنهاي خاص مربوط ميشود. تجربه نشان ميدهد كه اگر ما فيلم و سالن خوب داشته باشيم، تماشاگران هم به تماشاي فيلمها مينشينند. اما اكنون در اين زمينه با نوعي نقص و مشكل مواجه هستيم و هيچ تناسبي ميان توليد و عرضه ما وجود ندارد. ساداتيان در ادامه به ارايه آماري از سالنهاي كشورهاي مختلف پرداخت و گفت: كشوري مثل شوروي در سال 1926 يعني 85 سال پيش سههزار سالن نمايش داشت و در سال 1928 اين تعداد به 9 هزار سالن افزايش پيدا كرده بود. در سال 1934 اين كشور تعداد سالنهاي خود را تا 26 هزار سالن افزايش داده بود. آمريكا هم در سال 1933، 19 هزار و اكنون 40 هزار سالن دارد اما ما در ايران تنها 270 سالن داريم كه بخش اعظمي از آنها هم شرايط مطلوبي ندارند. در بهترين شرايط شايد ما 120 تا 140 سالن داشته باشيم و در مملكتي كه سالانه 120 فيلم ساخته ميشود،تعداد اينگونه سالنها هيچ تناسبي با تعداد فيلمها ندارد. وي در عينحال خاطرنشان كرد: البته بخش ديگري از اين مسأله هم به شرايط عمومي جامعه و روحيات افراد برميگردد و لازم است كه بررسيهاي كارشناسانه و دقيقتري برروي اين موضوع صورت بگيرد. تهيهكننده «هفت دقيقه تا پاييز» در ادامه درباره وضعيت اكران اين فيلم و اينكه آيا اين فيلم در سينما افريقا هم به نمايش درميآيد، گفت: سينما افريقا به عنوان سرگروه اين فيلم مورد نظر قرار گرفته است و البته قرار است كه اين سالن بازسازي شود كه احتمالا اين مسأله به بعد از نمايش فيلم ما موكول خواهد شد. اين تهيهكننده درباره حمايتهايي كه از اكران اين فيلم صورت گرفته پاسخ داد:واقعيت اين است كه تاكنون حمايت خاصي از اين فيلم به عمل نيامده است. اما به هرحال «هفت دقيقه تا پاييز» فيلم متفاوتي است كه با فيلمهاي طنزي كه اين روزها برروي پرده ميبينيم تفاوت دارد. او ادامه داد: اين فيلم در جشنواره فيلم فجر مورد توجه مردم، منتقدان و داوران قرار گرفته و طي نمايشهاي خاصي كه تاكنون داشته همواره با مردم ارتباط برقرار كرده است، به همين دليل فكر ميكنم كه نمايش عمومي اين فيلم تغييري در ذائقهها ايجاد كند. ساداتيان گفت:به نظر بايد مخاطبان از اين فيلم استقبال كنند. در هر صورت وظيفه ما بود كه چنين فيلمي را توليد كنيم و حال خوب و بد آن را مخاطبان مورد قضاوت قرار ميدهند. البته يك بخشي از اين مسأله هم به سينماي ملي برميگردد كه اين سينما هم تا حدي به دولت برميگردد. اگر قرار است كه دولت مردم را تشويق كند كه به سينما بروند، بايد شرايطي بابت اين مسأله ايجاد كند. وي توضيح داد:بخش اول اين مسأله به ايجاد سالنها برميگردد كه نيازمند بودجهاي هنگفت است و در كوتاهمدت حل نميشود. اما اكنون كه همين سالنهاي اندك را در دست داريم لازم است شرايطي فراهم كنيم كه همين سالنها پر شوند. براي پرشدن اين سالنها هم لازم است كه اطلاعرساني درستي صورت گيرد. ساداتيان در ادامه به تبليغ فيلمها در شبكههاي ماهوارهاي اشاره كرد و گفت: طي سالهاي گذشته شبكههايماهوارهاي با قيمتي بسيار پايين به تبليغ فيلمهاي درحال اكران ميپرداختند، اما دولت به هر دليل اين فضا را ممنوع اعلام كرد و تهيهكنندگان هم از اين تصميم تبعيت كردند و به ابزارهاي تبليغاتي داخل كشور رو آوردند. تبليغات داخل كشور هم به تلويزيون و بيلبوردهاي سطح شهر محدود ميشود كه هر دو مورد بسيار پرهزينه هستند و هيچ تناسبي با درآمد و فروش فيلمها ندارند. تهيهكننده «هفت دقيقه تا پاييز» تصريح كرد:فيلمي كه ممكن است فروشي در حد يك ميليارد تومان داشته باشد براي استفاده از بيلبوردهاي شهري بايد همان بهايي را بپردازد كه يك محصول صنعتي كه سالانه 600 تا 700 ميلياردتومان بازدهي مالي دارد ميپردازد. يعني هيچ تناسبي در اين ميان وجود ندارد. وي ادامه داد: خوشبختانه صداوسيما امسال تسهيلات ويژهاي براي فيلمها قايل شده است. من نميگويم كه اين تسهيلات كم است اما توقع ما به مراتب بيش از اين است و بايد صداوسيما آنقدر به خدمت سينما بيايد كه با قيمتي بسيار نازل به پخش تيزر فيلمها بپردازد. شهرداري هم بايد كمك كند و درآمد خود را از محصولات صنعتي كسب كرده و بخشي از بيلبوردهاي خود را به امور فرهنگي اختصاص دهد و با قيمتي پايين به تبليغ فيلمها بپردازد. متأسفانه اكنون كمتر شاهد اين نوع اقدامات در سطح شهرداري و صداوسيما هستيم اما توجه جديتر اين دو نهاد قطعا در فروش بيشتر فيلمها تأثيرگذار خواهد بود. ساداتيان همچنين درباره وضعيت تيزرهاي «هفت دقيقه تا پاييز» در تلويزيون گفت:تلويزيون تيزرهاي اين فيلم را پخش خواهد كرد اما اينكه با چه قيمتي اين كار را انجام ميدهد جاي سوال دارد. اكنون تلويزيون تسهيلات ويژهاي براي عموم فيلمها در نظر گرفته و حتي كمي بيش از 50 درصد به اين فيلمها تخفيف ميدهد، اما حتي اگر 70 يا 80 درصد اين هزينه را هم تخفيف دهد باز هزينههاي تبليغ در تلويزيون بسيار سنگين است. به هرحال تهيهكننده تنها يكسوم از فروش فيلم را بهرهمند ميشود و اكنون هم فروش فيلمها آنقدر نيست كه بخواهد چنين مبالغي را بپردازد، به همين دليل لازم است كه تلويزيون تسهيلاتي به مراتب بيشتر درباره اين موضوع در نظر بگيرد و با نگاهي ملي اين مسأله را مورد توجه قرار دهد و بحثهاي اقتصادي و سود مالي را در مراحل بعدي اهميت قرار دهد. بايد به حداقلها راضي باشيم در ادامه عليرضا اميني درباره شرايط اكران «هفت دقيقه تا پاييز» هم عنوان كرد: فيلم خوب همواره مخاطبان خاص خود را دارد، اما به هرحال بحث زمان و تعداد سينما و شيوه تبليغ هم مهم است. زمانيكه ما تعداد محدودي سينما و تعداد محدودتري گروه سينمايي داريم و در مقابل آنها حجم انبوهي از فيلمها قرار دارد بايد به حداقلها راضي باشيم. اكنون ايدهآلترين شرايط اين است كه ما 50 سينما در تهران و زمان اكران نوروزي را داشته باشيم. اما با اينحال ما همچنان جزو افراد خوششانس هستيم كه چنين شرايط اكراني براي اين فيلم داريم. وي از سينمايي «فقط 72 ساعت» به عنوان فعاليت بعدي خود نام برد وگفت: اين فيلم اكنون در مرحله نگارش فيلمنامه است و بلافاصله پس از اتمام اين مرحله اين فيلم با تهيهكنندگي جمال ساداتيان وارد مراحل ساخت ميشود. اميني اين فيلم را هم داراي مضموني اجتماعي دانست و در پايان صحبتهايش با ايسنا اظهار اميدواري كرد:ايكاش روند سينمايي كه فرهنگي است و در عينحال مخاطب هم دارد بيشتر مورد حمايت قرار بگيرد تا اين فيلمها جايگزين فيلمهاي سخيف و مبتذل شوند. |
بهداد" چهره اصلی ؛ "هدیه تهرانی" غایب !
مراسم ویژه آغاز اکران عمومی فیلم سینمایی "هفت دقیقه تا پائیز" جمعه شب با حضور عوامل این فیلم |
هديه تهراني: به هيچكس قول شركت در مراسم فرشقرمز را نداده بودم
هديه تهراني با اشاره به اين كه برپايي مراسم فرش قرمز متناسب با جامعه ما نيست، گفت: به هيچكس قول شركت
در مراسم فرشقرمز افتتاحيه فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» را نداده بودم. در پي اظهارات مجري مراسم افتتاحيه فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» ساخته «عليرضا اميني» كه عصر 28 خرداد ماه در تالار ايوان شمس برگزار شد، «هديه تهراني» نقل قولهاي مطرح شده درباره بدقولي وي براي حضور در اين مراسم را تكذيب كرد. بنا بر اين گزارش، در مراسم فوق مجري مراسم، بارها از غيبت «هديه تهراني» گلايه كرد و از قول اين بازيگر، از حضار به دليل بدقولي وي عذرخواهي كرد. در اين راستا، «هديه تهراني» طي تماسي اعلام كرد: «اينجانب به هيچ عنوان و به هيچكس قول شركت در اين مراسم را نداده بودم». وي افزود: «مردم خود بهتر ميدانند كه من معمولا در چنين مراسمهايي كه با سروصدا و تشريفات خاص (همچون پياده شدن از ليموزين و راهرفتن بر روي فرش قرمز و...!) همراه است، حاضر نميشوم و اصولا اين حضور را به دليل عدم تناسب با شرايط روز جامعه، جايز نميدانم.» مجري مراسم فرش قرمز «هفت دقيقه تا پاييز» در مراسم جمعه شب گفته بود: متاسفانه هديه تهراني جايي كه قول نميدهد، ميرود و خود را دچار مشكل ميكند اما جاهايي كه قول داده و حضورش مشكلساز نخواهد بود، حضور نمييابد! |
|
|
سری اول عکسهای فرش قرمز فیلم هفت دقیقه تا پاییز
http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...a%20paeeiz.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...%20%281%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2816%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...%20%283%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...%20%285%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...%20%284%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...%20%286%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2821%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2813%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2815%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...%20%282%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2822%29.jpg |
سری دوم عکسهای فرش قرمز هفت دقیقه تا پاییز
http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2818%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2814%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2810%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2811%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2812%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2819%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...20%2820%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...%20%287%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...%20%288%29.jpg http://www.onlycinema.ir/my-drive/ci...%20%289%29.jpg |
نميدونم درباره كار هديه تهراني چي بگم!
نه ميشه گفت كار درستي كرده نه ميشه گفت كار اشتباه! اما نظر شخصي من اينه كه فرش قرمز نصيب هركسي نميشه! حالا كه فرصتي شده كه پاش رو روي اين فرش بزاره! اونم تو ايران! واقعاً بي لياقتيه كه نرفت! به گمان خودش كار درستي كرده كه به فرهنگ كهنه ايراني احترام گذاشته و به غربي بازي بي اعتنايي كرده! فرش قرمز ربطي به فرهنگ ايراني يا غربي نداره! يه جور احترامه يه جور مراسمه رسمي سينماست! تو سينماي جهان! حامد بهداد هم كم نيست... اما رفت! هديه تهراني بعد از غيبت چند ساله ش اينكار زشت ترين كاري بود كه ميتونست بكنه! |
به نظر من کار کاملا درستی کرد
حامد بهدادم قابل مقایسه با خانم تهرانی نیست خودشم گفت من به کسی قول نداده بودم که بیام در ضمن به نظرش کار درستی نبود و انجامشم نداد به نظر من هم درست نیست مشکل سینمای ما نداشتن فرش قرمز نبود که حالا مثلا با فرش قرمز بخوان درستش کنن به جای اینکارا برن خیلی چیزای دیگه ای که مشکل دارن و ریشه ای هم مشکل دارن رو درست کنن |
بازی با ذهن تماشاگر را دوست دارم
علیرضا امینی، کارگردانی که این روزها فیلم سینمایی «هفت دقیقه تا پاییز» را روی پرده سینما دارد در گفتوگو با ما تاکید کرد علاقهمند است در فیلمهایش به ذهن و تفکر و تماشاگر نفوذ کند.
«هفت دقیقه تا پاییز» را باید سرآغاز قصه گویی علیرضا امینی در سینمای ایران به حساب بیاوریم. او با فاصله گرفتن از سینمای مورد علاقه خود - سینمای ضدقصه و مستندگون - با «هفت دقیقه تا پاییز» روایتگر قصهای نفسگیر، جذاب و البته تلخ شد تا سینمای ایران را با وجه دیگری از تواناییهای خود آشنا کند. امینی در برابر پرسش ما راجع به سبک و سیاق مورد علاقهاش در فیلمسازی و فاصله گرفتن از این نوع سینما در «هفت دقیقه تا پاییز»، با شدت و هیجانی وصفناپذیر این فیلم را ملهم از همان سینمای مورد علاقه خود دانسته و فاصله گرفتن از علائقاش در فیلمسازی را رد میکند. «هفت دقیقه تا پائیز» از روز چهارشنبه 26 خرداد اکران خود را در گروه آفریقا و مجموعاً 51 سینمای تهران و شهرستانها آغاز کرد. به همین مناسبت گفت و گویی با کارگردان فیلم ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید. اجازه بدهید از همین ابتدای کار برویم سر اصل مطلب؛ ظاهراً به روال آثار قبلیتان باز هم بدون فیلمنامه سر صحنه رفتهاید؟ اتفاقاً این بار فیلمنامه داشتیم اما خب، آنچنان کامل نبود. در واقع وقتی فیلم کلید خورد چیزی در حدود 60 صفحه از فیلمنامه آماده بود، اما بعد از ورود علیرضا نادری به گروه و تغییر و تحولی که در سیر روایت صورت پذیرفت، از دقیقه 60 به بعد را همزمان با فیلمبرداری و روز به روز نوشته و سر صحنه میبردیم. در خصوص تاثیر علیرضا نادری بر فیلمنامه و تغییرات حاصل از این حضور توضیح بدهید. واقعیت این است من و محسن تنابنده در جایی از کار به این نتیجه رسیدیم لازم است یک ناظر بیرونی در خصوص فیلمنامه و روندی که تاکنون طی کرده اظهار نظر کند. علیرضا نادری در این مرحله به ما پیوست و اولین ثمره حضورش کنار گذاشتن ایده اپیزودیک گرفتن فیلم بود. ما از ابتدا قصدمان بر این بود هر دو زوج درون فیلم (هدیه تهرانی و محسن تنابنده - حامد بهداد و خاطره اسدی) را در موقعیت تصادف و مرگ بچههایشان قرار دهیم. یعنی در اپیزود اول شاهد مرگ بچه یک زوج بودیم و در اپیزود دوم با عوض شدن موقعیت شاهد مرگ بچه زوج دیگر. نادری به ما پیشنهاد کرد بعد از حادثه تصادف و مرگ بچه تنابنده و تهرانی داستان را ادامه داده و و به عقب باز نگردیم. یکی از حسنهای پیوستن علیرضا نادری به گروه ما منسجمتر شدن قصه و ایدههای ما بود. با توجه به وضعیت و حال و روز اکران عمومی فیلمهای قبلی شما، امروز نباید اعتراضی داشته باشید اگر بگوییم «هفت دقیقه تا پاییز» آشتی علیرضا امینی با گیشه است. شما واقعاً فکر میکنید علیرضا امینی با جذب مخاطب و رونق گیشه فیلمهایش مشکلی دارد؟ کدام کارگردان است که دوست نداشته باشد فیلمش خوب اکران شود. حقیقت این است که سینماگران ایرانی برای بدست آوردن یک اکران خوب و معقول، مجبورند برخی موارد را رعایت کنند. وجود یک داستان جذاب، حضور ستارگان، به کارگیری تبلیغات مناسب و ... را میتوان جزو موارد کلیدی این قید به حساب آورد. من از همان ابتدا که وارد سینما شدم همه اینها را میدانستم اما همیشه حرفم این بود که سینما برای من پشت دوربین ایستادن و کات دادن و ... نیست. من باید به آن نگاه و خواست مطلوب خودم نزدیک میشدم. همه آن فیلمهایی که به قول شما حال و روز خوبی در اکران پیدا نکردند من را در رسیدن به این نگاه کمک کرده است. علیرضا امینی بر خلاف آثار قبلی خود، در «هفت دقیقه تا پاییز» جمعی از هنرپیشههای حرفهای سینمای ایران را مقابل دوربین به بازی گرفت. چرا به مانند فیلمهای گذشته خود از نابازیگرها استفاده نکردید؟ البته من قبلا هم با بازیگران حره ای کار کردم مثل خانم هانیه توسلی ،آقای هاشم پور.جواب این سوال کاملاً روشن است. «هفت دقیقه تا پاییز» به بازیگرهایی نیاز داشت که بتوانند نقشهای سخت موجود در داستان را بیلکنت بازی کنند و این مهم از نابازیگرها بر نمیآمد. سابقه هدیه تهرانی، حامد بهداد، محسن تنابنده و خاطره اسدی در سینما، این دلگرمی را به ما میداد که مشکلی در اجرای نقشها پیش نخواهد آمد. اکثر این نامها سوابق روشنی در تئاتر دارند و هدیه تهرانی با حضور در بیش از 25 فیلم سینمایی همه تجربه خود را بر سر «هفت دقیقه تا پاییز» گذاشت. شما در سطور پیشین به نوعی اعتراف کردید که باز هم بدون در دست داشتن فیلمنامه کامل بر سر صحنه فیلمبرداری رفتهاید. عکسالعمل بازیگران حرفهای فیلم شما در قبال این حقیقت چگونه بود؟ مطمئن باشید اتفاق وحشتناکی رخ نداد. اتفاقاً میخواهم بگویم این شیوه و نوشته شدن یک سوم پایانی فیلمنامه در حین فیلمبرداری برای آنها هم تجربه خوبی بود. این موضوع برای شخص من موضوع جدیدی نبود اما باعث شد همه ما به نوعی درگیر فیلمنامه شویم. اینکه در تمام طول مدت فیلمبرداری عوامل اصلی و تاثیرگذار یک فیلم درگیر فیلمنامه باشند و هرکدام ایده و طرحی جدید برای ادامه کار ارائه دهند، برای افراد حاضر در سر صحنه «هفت دقیقه تا پاییز» تجربه جدید و جالبی بود. تا قبل از وقوع تصادف هیچ کس تصور نمیکرد قرار است چنین سرنوشتی برای قهرمانان داستان رقم بزنید. هنگام فیلمبرداری به این فکر نیفتادید با کمی زمینهچینی به این صحنه برسید؟ از اول هم قصدم این نبود که در خصوص بروز فاجعه به تماشاگر پیشآگاهی خاصی بدهم. تا قبل از وقوع تصادف همه چیز در یک سیر و روال عادی به جلو میرود. پس از تصادف است که همه چیز به هم میریزد و من تعمد داشتم و می خواستم فشار ناشی از این مصیبت به تماشاگر منتقل شود. از بعد تصادف تماشاگر با غم و درد شخصیتهای فیلم شریک میشود. اگر بخواهم کاملتر جواب بدهم باید بگویم همه تلاشم خود را کردم تا چرخشی که داستان بعد از وقوع تصادف پیدا میکند ناگهانی و غیرقابل انتظار باشد. داستان زوج حامد بهداد و خاطره اسدی به نوعی تماشاگر را دچار سردرگمی میکند. نمیخواهم بگویم قصد گول زدن تماشاگر را داشتهاید، اما تا بخشی از داستان این تصور پیش میآید که موضوع اصلی «هفت دقیقه تا پاییز» حول محور مشکلات این زوج است. ما نمیخواستیم قصه اصلیمان را لو برود. ما ابتدا ذهن تماشاگر را به سمتی دیگر فرستادیم و سپس با نشان دادن داستان اصلی غافلگیرش کردیم. در زندگی همه ما این روند وجود دارد. در ابتدا همه چیز معمولی و عادی به راه خود میرود اما بروز یک حادثه به ناگاه داستان زندگی را به کل عوض میکند. این خود زندگی است و باید آن را باور کرد. هدیه تهرانی پس از مدتها غیبت خودخواسته از سینمای ایران، با «هفت دقیقه تا پاییز» حضوری جدی در سینمای بدنه و مخاطب پسند ایران داشت. شما و هدیه تهرانی به چه شکل در «هفت دقیقه تا پاییز» به هم رسیدید؟ راحتتر از آنچه فکرش را بکنید. هنگام نوشتن فیلمنامه به حضور او در فیلم فکر کرده بودم اما امید زیادی هم نداشتم. آقای ساداتیان تهیهکننده فیلم پیشنهاد داد ملاقاتی با هم داشته باشیم و این ملاقات بیشتر از دو ساعت طول نکشید. هدیه تهرانی داستان را پسندید و همه چیز تمام شد. من به تواناییهای هدیه تهرانی مطمئن بودم و میدانستم میتواند همه آن چیزی را که در ذهن دارم اجرا کند. حضور حامد بهداد در هر فیلمی پیش زمینهای در ذهن تماشاگر ایرانی میسازد که خیلی هم بیربط نیست. شخصیتی عصبی، غیرقابل پیشبینی و البته غیرقابل کنترل. نگران این پیش زمینه ذهنی نبودید؟ بازی بهداد در «هفت دقیقه تا پاییز» کاملاً کنترل شده است. او فهمیده بود شکی را که نسبت به همسرش دارد باید خیلی درونی بروز دهد و البته کار آسانی هم نبود. او نقش شخصیتی شکست خورده را بازی میکرد که به همسرش شک دارد و از طرفی بچه باجناقش هم مرده است. طبیعتاً او دیگر نمیتواند این ناراحتی خود را بیرونی کند، چون به قدری مصیبت آن طرف قضیه زیاد است که خواه ناخواه مجبور است کوتاه بیاید. به نظر میرسد برخی چیزها در فیلم بیش از حد نیاز پوشیده مطرح میشوند. بطور مثال داستان خیانت خاطره اسدی به همسرش یا داستان ارتباط محسن تنابنده با همسر همکارش. تقریباً اکثر قریب به اتفاق انسانها در زندگی خود رازهایی دارند که ممکن است هیچ وقت فاش نشوند. ویژگی اصلی رازهای فوق این است که بسیار شخصی هستند. استفاده از این نوع المانها باعث میشود ذهن تماشاگر شروع به تجزیه و تحلیل کند. من این بازی با ذهن تماشاگر را دوست دارم. اینکه تماشاگر باوری را برای خود بسازد و البته هیچ حجتی هم در پذیرشآن نداشته باشد. داستان خاطره اسدی و شک شوهرش به او از جمله این موارد هستند. اینکه شما بیایید و همه گرهها را باز کنید قطعاً مورد پسند تماشاگر امروزی نیست. از عوض کردن پایانبندی فیلم و تفاوت نسخه جشنواره و نسخه اکرانی «هفت دقیقه تا پاییز» بگویید. ما یک پایان برای قصه همه شخصیتها داشتیم. هدیه وقتی برای بچهاش تولد میگیرد داستانش تمام شده است. داستان محسن تنابنده وقتی که میفهمیم او شوهر دوم هدیه است و بچه هم بچه خودش نیست تمام میشود. داستان خاطره اسدی هم جایی تمام میشود که چک پولها را از داخل کیف بیرون میآورد. همه این شخصیتها یک نقطه پایان در داستان داشتند. ما برای پایان فیلم هم چند صحنه مجزا فیلمبرداری کردیم و با توجه به مشورتهای انجام شده، نتیجه این شد که از پایان خاموش کردن شمع استفاده کنیم. در این پایان با فوت کردن شمع همه چیز تمام میشود. موضوع اینجاست پایانی که در جشنواره به نمایش درآمد، به نوعی پایان باز بود که تماشاگر ایرانی زیاد با ان ارتبط برقرار نمیکند. در خصوص اتهام تاثیرپذیری از آثار اصغر فرهادی چه دفاعی دارید؟ من قبلاً هم این را گفتهام و باز تکرار میکنم؛ باعث افتخار است اگر فیلم من فقط کمی به آثار اصغر فرهادی نزدیک شده باشد اما واقعیت چیز دیگری است. پروانه ساخت «درباره الی» چهار ماه بعد از پروانه ساخت فیلم ما صادر شده است. به لحاظ ساختاری هم «هفت دقیقه تا پاییز» هیچ شباهتی به هیچ کدام از فیلمهای اصغر فرهادی ندارد. فیلم من به لحاظ ساختار و روایت اثری کاملاً متفاوت از «چهارشنبه سوری» و «درباره الی» است. فیلم شما بسیار تلخ شده است. نگران عکسالعمل تماشاگرها در هنگام اکران نبودید؟ تلخی «هفت دقیقه تا پاییز» از آن نوع نیست که تماشاگر را نارحت و افسرده از سالن سینما خارج شود. من آنقدرها هم به تماشاگر ایرانی بدبین نیستم. «درباره الی» فیلم شادی نبود ولی بیشتر از یک میلیارد تومان فروخت. تلخی فیلم من ممکن است مخاطب را به گریه بیندازد اما این گریه آخرش به آرامش ختم میشود. سئوال آخر؛ در خصوص آینده فیلمهای اکران نشدهتان چه تصوری دارید؟ «نامههای باد»، «زمان میایستد» و «فقط چشمهایت را ببند» هنوز راهی به اکران پیدا نکردهاند. خیلی نگران این موضوع نیستم؛ این فیلمها تاریخ مصرف ندارند و بالاخره روزی به نمایش در خواهند آمد. |
یادداشت امیر قادری درباره حرفهای هدیه تهرانی و مراسم فرش قرمز سایت "سینمای ما"
نقل قول:
تا کی قرار است این مردم را عقبمانده نگه داریم؟ امیر قادری: امیدوارم فردا سر فرصت دربارهاش بنویسم، اما فعلا همین قدر بگویم که پاسخ هدیه تهرانی این نیست. ایشان نیامده سر مراسم فرش قرمز؛ بعد عوض این که درباره آمدن یا نیامدناش صحبت کند و این که قولی داده یا نداده، به سنت معمول این مملکت، رفته سراغ پند و اندرز که اصلا با توجه به شرایط مملکت لیموزین سوار شدن و روی خط قرمز قدم زدن را صلاح نمیداند. این چه حرفی است آخر؟ چرا همه دنیا بتوانند و ما نتوانیم؟ تا کی قرار است این مردم را کتک خورده و تو سری خور ببینیم؟ |
|
من خنده م گرفت از این کار
واسه خودشون فرش قرمز پهن کردن ؟ من هیچ مشکلی برای مراسمی که غربی هم باشه ندارم کیک تولد و مراسم جشن تولدم ایرانی نیست اما خیلی هم خوبه و هر چیز دیگه ای هم که خوب باشه من به خاطر اینکه غربی باشه رد نمیکنم اما واقعا چطور این همه ادم با این حرکت خودشون رو دست کم گرفتند ؟ مثل اینه شما اصلا اینقدر هنر نداشته باشی اسکار بگیری اونوقت واسه خودت مراسم اسکار محلی با همون شکل جایزه درست کنی . خودت واسه خودت فرش پهن کنی ؟ اونم با همون رنگ ! خب این کمبود نیست ؟ این دست کم گرفتن خودت نیست ؟ یاد بچه هایی که موبایل پلاستیکی واسشون میخرن میفتم یا کامیون پلاستیکی . بله اینکه بگی واه واه واه من کاری که مال غربی هاست نمیکنم نهایت کوتاه فکری و تحجره غرب و غیر غرب نداره خوب و بد داره معیار خوبی و بدیه نه غربی و غیر غربی این یه جور تحقیر برای سینما و سینماگرای ماست به نظر من بله ما خیلی عقب تر از سینمای جهانیم در عین اینکه سینماگرای بزرگی داریم ولی اخه چرا خودمونو تحقیر کنیم فرش قرمز در سینمای ایران، یک شوخی بزرگ!! من هم میگم خوب کاری کرده خانم تهرانی . قطعا خانم تهرانی میدونسته که توی جمعی که اینطور فکر میکنند و به خودشون اجازه میدن حرف بزنن : نقل قول:
|
گلايههاي تهيهكننده «هفت دقيقه تا پاييز» از تلويزيون
تهيهكننده «هفت دقيقه تا پاييز» از عدم همكاري تلويزيون در زمينهي تخفيف مناسب براي پخش تيزرهاي
اين فيلم گلايه كرد. سيد جمال ساداتيان در گفت وگو با خبرنگار سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: انتظار داشتيم در وضعيت كنوني كه نمايش فيلمها همزمان با برپايي مسابقات جام جهاني شده است، صداوسيما به كمك سينما بيايد، اما متاسفانه هيچگونه تسهيلاتي براي پخش تيزر فيلمها در نظر گرفته نشده است. وي افزود: در سه روز تعطيلي گذشته پخش تيزر از تلويزيون براي رفتن مردم به سينما ميتوانست بسيار موثر باشد، اما تيزر فيلم ما اصلا پخش نشد. با توجه به زيادبودن هزينه بيلبوردها و تبليغات شهري همچنان اميدواريم تلويزيون براي پخش تيزر فيلمها تخفيفات خوبي را قائل شود. ساداتيان با اشاره به فروش فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» گفت: در روز پنجشنبه 18 ميليون فروش داشتيم كه مجموع فروش فيلم به 104 ميليون در 18 سينما رسيده است. وي دربارهي اضافهشدن سالنهاي نمايش اين فيلم اظهار داشت: رغبت چنداني براي اين كار نداريم و اكران فيلم در پرديسهاي سينمايي بسيار موثرتر است و تاكنون نزديك به 80 درصد فروش فيلم هم در اين پرديسها بوده است. |
و درد هنوز ادامه دارد...
امير عباس صباغ: «هفت دقيقه تا پاييز» يك اتفاق مركزي و پرتعليق دارد كه فيلم را به دو نيمه قبل و بعد حادثه (هم به لحاظ فرم
و هم به لحاظ قصه) تقسيم ميكند. قبل از تصادف، روايتي كلاسيك و معمول از زندگي دو زوج جوان ميبينيم كه اولي (نيما و ميترا) زندگي به ظاهر آرام و بيدغدغهاي دارند و پناهگاه زوج دوم (فرهاد و مريم) هستند. در اين نيمه، فيلمساز با فوكوس روي مشكلات و تناقضات رفتاري زوج دوم، آنها را محور قصه قرار ميدهد. با پيشروي داستان و پس از تصادف، زندگي آرام نيما و ميترا در وضعيتي تكاندهنده قرار ميگيرد و فيلمنامه با چرخشياشكار، تمركزش را (هر چند نامنسجم) روي نمايش بحران پيش آمده و تاثيرش بر زندگي ميترا، ميگذارد. البته به موازات اين، با ورود به جزئيات روابط ميان فرهاد و مريم درمييابيم كه آنها حتي از برقراري يك ديالوگ ساده نيز عاجزند و بعد از ردوبدل شدن هر جمله، ديالوگشان تبديل به مونولوگي تحقيرآميز عليه ديگري ميشود. در نيمه دوم، مخاطب برخلاف روايت ساده نيمه اول با روايتي پيچيده و تودرتو مواجه است كه فيلم را به درامي روانشناسانه تبديل ميكند. پيغام تلفني و حضور چندباره زن سعيد (مخصوصا حضورش در مراسم سارا و نگاه معنادارش به اتاق ميترا) يا نشان دادن چك پولهاي داخل كيف مريم كه معلوم نيست چگونه بدست آمده، دو تكه اصلي اين پازلاند كه مربوط است به خيانت مرد به زن و ديگري خيانت زن به مرد. در نيمه اول ميترا زني پرقدرت است كه پا به پاي همسرش زندگي را اداره ميكند و نيما همسري ايدهآل براي ميتراست، اما در نيمه دوم ميترا را زني شكننده ميبينيم كه تاب پذيرش واقعيت را ندارد و از قبول حقيقت گريزان است، علاوه بر اين نيما نيز همسر نيمه اول نيست، شك و ترديد تماشاگر نسبت به او، چاشني شخصيتاش شده، نيما يكي از پر ابهامترين و مرموزترين كاراكترهاي مرد سينماي ايران است، كاراكتري درونگرا كه تا انتهاي فيلم متوجه درون رمزآلودش نميشويم. حتي در سكانس تصادف كه در پي كمك براي نجات ساراست (و بازي فوقالعادهاي را از محسن تنابنده شاهد هستيم) با وجود تمام شوك و استرسي كه در سيمايش موج ميزند، از بازي كنترل شده و دقيقاش فاصله نميگيرد. قبل از اين حميد فرخ نژاد را در «چهارشنبه سوري» در قالب كاراكتري مرموز ديده بوديم، اما انتهاي فيلم به گونهاي بود كه جاي هيچ ابهامي براي مخاطب نميماند، اما در اينجا هر چه به پايان فيلم نزديكتر ميشويم ترديدهايمان نسبت به نيما افزوده ميشود. آيا مرگ سعيد ارتباطي به او داشته؟ يا اينكه چرا موقع نجات دادن بچهها اول امين را نجات داد؟ اين بهخاطر معرفت و اخلاق اوست يا عمدا پسر رفيقاش را به دختر ميترا ترجيح ميدهد؟ البته بعد از حذف سكانس پاياني، در مقايسه با نسخه جشنواره حجم اين ابهامات كاهش يافته است.در نسخه جشنواره سكانس پاياني بعد از شب تولد است، سكانسي كه نميدانيم مربوط به چه زمانيست، فرداي تولد؟ يكي دو هفته بعد؟ هر چه باشد معلق بودن نيما در انتهاي فيلم همچون ابتداي آن و در ادامه حضور زن سعيد در پايين برج اين مفهوم به ذهن مخاطب ميرسد كه شايد نيما در برزخ انتخاب ميان ميترا و زن سعيد گرفتار شده و ميخواهد دست به انتخاب سرنوشتساز ديگري بزند. «هفت دقيقه تا پاييز»، نمايشيست عريان از طبقه متوسط. اگر سعيد و همسرش را زوج سوم داستان لحاظ كنيم، با كنار هم قرار دادن زندگي اين سه خانواده به شكننده بودن روابط ميان آنها و كلا بحران خانواده در چنين جامعهاي پي ميبريم. سعيد خودكشي ميكند، همسر سعيد سرگردان در هراس زيستن در جامعهايست كه بعد از مرگ شوهر، او را به چشم يك طعمه ميبيند. مريم دختري كه با رويايي عاشقانه زندگي مشتركاش با فرهاد را آغاز كرده بعد از 6 سال، زندگيشان به فروپاشي رسيده و فرهاد با ذهني آشفته از سوال و شك در پي نجات خانوادهاش از منجلاب است. در ميان اينها تنها زندگي معمول و عادي، زندگي ميترا و نيما بود كه آن هم با قرار گرفتن در چنين محيطي، شكنندگي و زودگذر بودن شاديهاي بزرگ و كوچكاش،آشكار ميشود. «هفت دقيقه تا پاييز» نشان ميدهد كه زندگي روزمره تا چه حد وابسته به روابطمان با ديگر مردم جامعه است و عملكرد و رفتارهاي ما چه تاثيري روي زندگي و سرنوشت ديگران دارد. اگر مريم آن روز وسايلاش را به خانه ميترا نميآورد، نه ميترا فيلمبردارياش كنسل ميشد و نه نيما مجبور ميشد قيد يك روز كارش را بزند تا براي جبران اين روز از دست رفته مجبور به قبول كار در خارج از تهران شوند. شغل نيما انتخاب هوشمندانهاي از طرف اميني بوده، شيشه پاككن برجهاي بزرگ، كسي كه بيشتر ساعات روزش (و به تبع عمرش) معلق ميان آسمان و زمين است، اين شرايط نمادي از موقعيت متزلزل طبقه متوسط است، آنها نه آسمان را دارند و نه زمين، نه رهايي و سبكبالي آسمانيها را دارند و نه اطمينان و صلابت زمينيها را. پس در ميان اين همه تلاطم و فشار خوشا به حال سارا كه با مرگش به آرامش ميرسد. يكي از ويژگيهاي فيلمنامه، تنهايي آدمهايش است، اوج اين مفهوم زماني ست كه ميترا جسد بيجان دخترش را به خانه ميآورد، همسايه آنها كه مرد عياشي است فارغ از اينكه چه اتفاقي براي آنها افتاده هراسان با نگاههاي دزدكي بيرون را ميپايد تا مبادا پليس سراغ او آمده باشد. در اين آپارتمان سرد و بيروح (به عنوان نمادي از زندگي شهري و مدرن) هركس چنان غرق در مشكلاتاش است كه به كلي ديگري را فراموش كرده است. فيلم با وجود همه ويژگيهاي مثبتاش از نكات متعددي ضربه خورده، كه مهمترين آن يكدست نبودن بازيها است، هرقدر بازي تنابنده و تهراني قدرتمند و تاثيرگزار درآمده، بازيهاي بهداد و اسدي در مقايسه با اين دو ضعيف و ناهمگون است. از ديگر نواقص فيلم، ديالوگهاييست كه ميان مريم و ميترا رد و بدل ميشود، اميني ميتوانست براي شرح شرايط مريم به طريق ديگري (مثلا در دادسرا يا بواسطه گفتوگو با دوست يا كسي كه شرايط زندگي مريم را نميداند) عمل كند و از دادن اطلاعات مستقيم به تماشاگر خودداري كند. نقص ديگر به مبهم بودن خودكشي فرهاد مربوط است، او سه روز فرصت دارد تا به حقيقت برسد، اصلا براي همين بيرون آمده اما چرا بايد بر اساس همان شايعاتي كه در زندان هم شنيده بود خودكشي كند؟ اگر اميني هنگام ساخت اين نكات ريز را هم مدنظر قرار ميداد امروز با اثري به مراتب بهتر مواجه بوديم. شش اثر تجربي صرف، كافي بود تا اميني در هفتمين تجربهاش به بلوغي برسد كه با نزديك كردن فرم و محتوا و گريز از سينماي ضد قصه موفق شود ذهنيتاش را به عينيت برساند. اميني با توجه به پيشينه تئاترياش، درام را به خوبي ميشناسد و با توجه به درك درستي كه از طبقه منتخباش داشته توانستهيكي از بهترين فيلمهاي سينماي اجتماعي اين سالها را (با وجود همه نواقص و ايراداتي كه دارد) بسازد. |
«هفت دقيقه تا پاييز»؛ آغازي دوباره براي عليرضا اميني
يك منتقد گفت: در مجموع «هفت دقيقه تا پاييز» اثري قابل تأمل است كه آغازي دوباره براي «عليرضا اميني» در سينماي ايران به
شمار ميآيد تا بتواند در كارهاي آتي، به قلههاي مرتفعتري برسد. http://media.farsnews.com/Media/8903...6/A0866307.jpg «غلامعباس فاضلي» مدير مسئول سايت سينمايي «پردهسينما» در مورد فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» ساخته عليرضا اميني، اظهار داشت: به نظر من فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» بيشترين موفقيت خود را مديون انتخابهاي هوشمندانه كارگردان آن است. اين مسئلهاي بود كه در آثار قبلي «عليرضا اميني» كم بود و امروزه اين هوشمندي به كمك وي آمده است. وي در ادامه افزود: ما در سينماي ايران دو دسته فيلم داريم كه به زندگي زن و شوهرها ميپردازند. دسته اول فيلمهايي هستند كه به قبل از ازدواج ميپردازند و گروه بعدي به فيلمهاي بعد از ازدواج روي ميآورند. وي گفت: فيلمهايي كه در مورد مسائل قبل از ازدواج است، معمولا منتهي به كمديهاي سخيف و سطح پايين ميشود اما فيلمهاي بعد از ازدواج فيلمهاي عميقتري در ميآيند. فاضلي تصريح كرد: يك بخش از موفقيت «عليرضا اميني»، انتخاب هوشمندانه است كه به موضوع و مسائل بعد از ازدواج ميپردازد. ضمن اين كه ما در چند سالي است كه در سينماي ايران از الگوي فاجعه دور ماندهايم اما در «هفت دقيقه تا پاييز» به وضوح مشاهده ميكنيم كه خانوادهاي با فاجعهاي دردناك مواجه ميشوند و تلاش ميكنند از بحران خارج شوند كه اين انتخاب هوشمندانه است. او گفت: اين برگ برندهها و در كنار آن انتخاب «هديه تهراني» (ميترا) كه چند سالي بود از دنياي بازيگري فاصله گرفته بود، موجب شده تا «عليرضا اميني» از آن سرگرداني و پراكندگي چند فيلم قبلي خود رها شود و حالا به «هفت دقيقه تا پاييز»ي برسد كه در مجموع فيلم قابل قبولي است و در كارنامه «عليرضا اميني» تا به حال بهترين فيلم كارنامه او محسوب ميشود. اين منتقد ادامه داد: «عليرضا اميني» قبلا در كارهايش، فيلمهاي تجربهگرا ميساخت كه از جمله آن ميتوان به فيلمهاي: «نامههاي باد»، «دانههاي ريز برف»، «زمان ميايستد»، «استشهادي براي خدا» و ... اشاره كرد كه در مجموع فيلمهاي معلقي بودهاند. به زبان ديگر اين نوع فيلمها، نه به طور خاص فيلمهاي هنري بودهاند، نه فيلمهاي اجتماعي بودهاند و نه متعلق به سينماي بدنه بودهاند. وي ادامه داد: «عليرضا اميني» مدام در حال تجربه كردن بود كه اين تجارب چشم انداز روشني براي او در برنداشت اما فيلم سينمايي «هفت دقيقه تا پاييز» اولين فيلم كارنامه او است كه چشمانداز روشني را براي او ترسيم ميكند و يك شروع دوباره براي او است كه به نظر من بخش زيادي از اين سهم نيز مرهون حضور «سيدجمال ساداتيان» (تهيه كننده) است كه به اين پروژه كمك شاياني كرده و سمت و سويي عالي بخشيده است تا فيلمساز در جهت ساخت يك فيلم حرفهاي حركت كند و حالا ميتوان با صراحت اعلام كرد كه درونمايه خانوادگي فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» درآمده است. فاضلي در ادامه در مورد بازيهاي فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» نيز اظهار داشت: در مجموع در اين فيلم، ما شاهد بازيهاي خوبي هستيم. به ياد دارم زماني كه فيلم «شوكران» ساخته «بهروز افخمي» به اكران عمومي در آمد در سكانس پاياني هنگامي كه «هديه تهراني» در حالي رانندگي بود و اشك ميريخت، مردم در سينما ميخنديدند، اما «هديه تهراني» (ميترا) بعد از سالها بازي خوبي از خود به جاي گذاشته است و در كنار آن «حامد بهداد»، «محسن تنابنده» و «خاطره اسدي» هم بازيهاي قابل قبولي ارائه كردهاند. اين منتقد در ادامه به ضعفهاي فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» اشاره كرد و افزود: اما با تمام تعاريف كه در بالا ذكر شد، «هفت دقيقه تا پاييز» تمام توان «عليرضا اميني» نيست و اين فيلم به عنوان يك مقدمه و آغازي دوباره در كارنامه «عليرضا اميني» است كه ثابت ميكند كه او روند رو به جلويي داشته است و برآيند اين كار را در كارهاي آتي او بايد مشاهده كنيم. فيلمنامه در حالت فعلي خيلي حالت سوگوارانه به خود گرفته است و به ابعاد شخصيتي كاراكترها نميپردازد. به طور مثال ميتوان به همان تكرار كاراكتر «حامد بهداد» (فرهاد) در نقشهاي قبلي اشاره كرد يا كاراكتر «محسن تنابنده» (نيما) كه فاقد جذابيت است اما تكميل شده اين كاراكترها در تمام ابعاد را ميتوان در كاراكتر «هديه تهراني» (ميترا) مشاهده كرد. فاضلي گفت: به نظر من فيلم سينمايي «هفت دقيقه تا پاييز» بايد بيشتر ايهام ميداشت. كدهايي كه در طول فيلم قرار دارد، مخاطب را با خود همراه ميكند و در نهايت قضاوت نهايي با خود تماشاگران است. در كنار آن در رابطه اين دو زوج، ما ظرافتي را مشاهده نميكنيم و اگر اين انتخاب هوشمندانه صورت نميگرفت، فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» با يك كستينگ ديگر تبديل به اثري پيش پا افتاده ميشد. او گفت: با همه اين تفاسير فيلم سينمايي «هفت دقيقه تا پاييز» اثري قابل تأمل است و همان طور كه عرض كردم مقدمهاي است براي افقهاي تازه در كارنامه «عليرضا اميني». سردبير سايت سينمايي «پرده سينما» در پايان اين گفتوگو در مورد مسائل فني فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» نيز اظهار داشت: در بحث نور و جلوههاي ويژه، كارهاي مثبتي را مشاهده ميكنيم اما «عليرضا اميني» در چيدمان ميزانسن، كار با نور، تصويربرداري و چيدمان بازيگران در يك قاب هنوز جاي كار زيادي دارد تا به تبحر «اصغر فرهادي» در «چهارشنبه سوري» و «درباره الي...» برسد و به پختگي نرسيده است. من اميدوارم كه در آينده كارهاي بهتري و پختهتري از او شاهد باشيم. |
ايدههاي رها شده
تماشاگران و علاقهمندان سينما، راههاي شناختشان از اين رسانه ، صرفاً به فيلمهاي نمايش داده شده محدود نميشود. آنها پيگيرانه و مشتاق، اخبار فيلمهاي ساخته شده در سينماي ايران و نمايش داده شده در جشنواره فجر را دنبال ميكنند و نقدها را ميخوانند و شناخت كليشان جامعتر از كساني است كه مثلاً كل تصورشان از فيلمسازان هموطنشان برگردد به فيلمهايي كه از آنها ديدهاند. عليرضا اميني براي اين گروه علاقهمند به سينما، ويژگيهايي دارد كه اين ويژگيها هيچ ربطي به فيلم آخر او «هفت دقيقه تا پاييز» ندارد. ممكن است كارگرداني را تصور كنيم كه با شيوهاي متفاوت كارنامهاش را آغاز ميكند اما سپس احساس ميكند كه بايد با رويكردي تازه فعاليت فيلمسازياش را ادامه دهد. |
بهخاطر علیرضا امینی به مراسم فرش قرمز «هفت دقیقه تا پائیز» نیامدم
|
درباره فيلم «هفتدقيقه تا پاييز» و مقايسه آن با «درباره الي»
در امتداد حركت سال پيش همين موقعها با وجودي كه مدتي از اكران «درباره الي» گذشته بود، كماكان فيلمي بود كه دربارهاش حرف زياد زده
ميشد، از آن دست فيلمهايي كه تبديل به تابلوي راهنماي جنبشهاي عظيم ميشوند. درست همان چيزي كه سالها پيش «ماجرا»ي آنتونيوني آن را رقم زد: يك جنبش سينمايي! در سينماي ايران نيز، «درباره الي» اين توانايي را داشت كه يك جنبش به وجود آورد و جهشي باشد در باب مكاشفه ابعاد نوعي از نئورئاليسم اجتماعي كه همه انرژياش را صرف پرداختن به دغدغههاي طبقه تاكنون ناديده گرفته شده متوسط ميكند. يعني نيازها و كمبودها و هرآنچه كه ارزش محسوب ميشود را در اين طبقه اجتماعي بررسي ميكند. ديد واقعگرايانه و استفاده از تمهيدات سينمايي خاص است كه حقيقت نهفته اين گونه فيلمها را ملموستر ميسازد و به كارگيري درست اين تمهيدات بود كه «درباره الي» را ماندگار كرد. شايد يكي از نقاط برجسته «درباره الي» نوع داستانگويي و به اجرا در آوردن اين داستان بود. تلاش بزرگي كه به واسطه آن اصغر فرهادي به موفقيتهاي عظيمي در اين فيلم رسيد، اين بود كه رابطه خود را با فيلم حفظ كرده بود. به نظرم اين تلاش بزرگي است كه از عهده بعضي از كارگردانها خارج است. اين كه كارگردان خود را قبل از آنكه مالك اثر بداند، خالق آن بداند باعث ايجاد رابطه بين فيلم و كارگردان ميشود. اينجاست كه كارگردان خود را در كنار فيلم و تماشاگر ميبيند و نه مالك آنها و اين باعث ميشود مرز بين ما و تصوير روي پرده شكسته شود. اتفاقي كه در «درباره الي» افتاد، شكسته شدن مرزهاي تماشاگر و فيلم بود. كه به تعبير سادهتر ميتوان گفت (بارها هم گفته شده) كه تماشاگر خود را نفر هشتم جمع دوستان «درباره الي» فرض ميكند. اين و خيلي موارد ديگر (كه جلوتر به بعضي از آنهااشاره ميكنيم) بود كه «درباره الي» را تابلوي راهنماي جنبش سينماي ايران كرد. اين بود كه حتي در جشنواره بيست و هشتم هم سايه آن بر سر فيلمهايي اين چنين سنگين ميكرد. حالا رسيدهايم به «هفت دقيقه تا پاييز» عليرضا اميني كه آن را فيلمي در ادامه اين جنبش ميدانم. فيلم عليرضا اميني هم تشريح ساعات قبل و بعد يك اتفاق است در زندگي يك خانواده در طبقه متوسط جامعه كه زندگي آنها را دگرگون ميكند. همراه با اين تنه اصلي فيلم داستانهاي ديگري نيز روايت ميشود كه محدوديت زماني به كارگردان اجازه پرداخت درست به آنها را نداده و خيلي سرسري از سطح آنها عبور كرده كه اي كاش كارگردان همانند خط اصلي به آنها عمق ميبخشيد و يا از مقدار آنها كم ميكرد تا شايد فرصت پرداخت بيشتري كه يكي دو تا از آنها را ميداشت. اما آنچه كه بيشتر از همه باعث شده كه منتقدان زياد از اين استقبال نكنند همين سايه سنگين «درباره الي» است بر سر فيلم. هر چند كه از نظر پرداخت «هفت دقيقه تا پاييز» خيلي از «درباره الي» ضعيفتر عمل ميكند(عمدهترين ضعفش از دست دادن ريتم است، بين سكانسها هماهنگي لازم نيست و زمانبندي دقيقي ندارد. گاهي سكانس نسبتا بياهميتي به قدري به طول ميانجامد كه حوصله تماشاچي را سر ميبرد و گاهي سكانسي نسبتا مهم آنقدر سريع و سطحي ميگذرد كه تماشاچي را سردرگم فهم واقعيت ميكند. و به خصوص آنكه به ريزه كاريها اهميت زيادي نميدهد و آنها را به حال خود رها ميكند) اما در داستانگويي همه تلاشش را براي رسيدن به آن اعمال ميكند. شايد در ساخت فيلم بزرگتريناشكال همين عبورهاي كوتاه است، در «درباره الي» جزئيات و ريزه كاريها عليرغم اينكه به چشم نميآمدند نقش راهبردي مهمي در پيشبرد داستان داشتند. كار و انرژي زيادي كه داستان اصلي فيلم ميطلبد عليرضا اميني را از داستانهاي فرعياش غافل كرده است و در بعضي از فواصل فيلم حتي اين داستانهاي فرعي را از ياد ميبرد. و اينجاست كه اهميت جزئياتي كه دربارهاش صحبت كرديم هويدا ميشود. برعكس «درباره الي» به كارگيري سرسري و بدون دقت جزئيات نه تنها مسير رسيدن به نقطه عطف پاياني را هموار نميكند، كه خودش چالشها و سكتههايي را در مسير ايجاد ميكند و مشكل از آنجا آغاز ميشود كه كارگردان هيچ تمهيدي را براي رفع اين سكتهها به كار نميگيرد و بيتوجه به آنها تنها از كنارشان عبور ميكند. و اينجاست كه اين سكتهها بزرگترين ايراد فيلم را بوجود ميآورد. يعني همان چيزي كه كارگردان هر چه بيشتر سعي ميكند به آن برسد از آن دورتر ميشود. باورپذيري: همه اين داستانهاي فرعي و جزئياتي كه ناگهان سر از روايت در ميآورند، باور پذيري نهايي فيلم را مشكلتر ميكنند چرا كه انتقاداتي را در تماشاگر بوجود ميآورند و دست آخر بدون گرهگشايي تماشاچي را روانه ميكنند. دم دستيترين نمونهاش در فيلم به ميان آوردن همسر سابق و پدر اصلي بچه است كه هدفش شوكه كردن تماشاچي است. اما اين و خيلي تمهيدات ديگر مانند اين كه براي شوكه كردن تماشاچي و ارتباطش با فيلم است نقش معكوس ميپذيرد و باعث دور شدن بيشتر از فيلم ميشود. و اينجاست كه مسئله ارتباط كارگردان و فيلم پيش ميآيد. درست جايي كه عليرضا اميني بيشتر از خالق، مالك فيلم ميشود و با ديدي از بالا فيلم را مينگرد و اين باعث بهوجود آمدن همان مرز بين تماشاگر و فيلم ميشود. فيلم محدودهاي را تعيين ميكند و به تماشاگرش هشدار ميدهد كه از آنجا به بعد اجازه نداريد بيشتر در من غرق شويد. در «هفت دقيقه تا پاييز» همراه با عليرضا اميني كارگردان، همكار فيلمنامه نويس و بازيگرش محسن تنابنده هم نقش پررنگي ايفا ميكند، علت اين كه بر خلاف بقيه بازيگران بازي خوبي ارائه ميدهد، شايد اين است كه در نقش خودش غرق شده. در واقع محسن تنابنده «خالق» شخصيت است كه او را اين طور خوب در نقش جاي داده است. در روايت اما برخلاف پرداخت فني، فيلم به «درباره الي» و چارچوبهاي نهادينهاش نزديكتر است. اولين شباهت مفهومي است كه داستان هر دو فيلم در پي رسيدن به آن هستند. بررسي ساعات قبل و بعد از يك واقعه و حقايقي كه در اين ساعاتاشكار ميشوند. اينجا اما بيشتر دو زوج اصلي حقايق زندگي خواهر هديه تهراني را روشن ميكند. همين رابطهاي كه هر چند براي بازگرداندن پول از دست رفته بين خاطره اسدي و كلاهبردار شكل گرفته اما از روي الگوي نامزد مخفي الي گرفته شده است. با اين تفاوت كه رابطه احمد و الي در آن فيلم از سر صداقت است و پاك اما پولهايي كه لحظه آخر نمايان ميشود نشانگر يك رابطه پر مسئله. به طور كلي وجود عدم صداقت بين اعضاي خانواده در همه لحظات فيلماشكار است. ميتوان گفت اين بزرگترين مفهومي بوده كه فيلمنامهنويس و كارگردان در روايت يك حادثه در پي آن بودهاند، صداقت از دست رفته طبقه متوسط در برخورد با يكديگر و برخورد با مشكلات و اينجا كارگردان براي تاكيد اين مفهوم تنها خود را به شخصيتهاي اصلي محدود نميكند. زوجهايي كه در ابتداي فيلم ميبينيم از همان جشن عروسي با هم مشكل دارند و صداقتي در وجودشان نميبينيم. شايد اين يك پيشگويي باشد از آنچه كه طبقه متوسط به سمتش در حركت است. طبقهاي كه هميشه بين زمين و هوا بوده و خانه آرزوهايش را بر روي آب ساخته و دارد به سمت يك دگرگوني ميرود. يك طبقهاي كه به زودي افرادش نمونههاي كاملي از آنارشيسم اجتماعي را به وجود ميآورند. سيستم و فرد در مقابل هم قرار ميگيرند تا خود را بالا بكشند و از چارچوبهاي طبقهاي خود فاصله بگيرند. همه از هم فاصله بگيرند و صداقت بيمار شود. بنظرم اين چيزي است كه فيلم ميخواسته و به آن نرسيده است. مردانگي و دنياي زنانه در «هفت دقيقه تا پاييز» اميني روي موضوع خوبي دست گذاشته. اينجا سعي در سرك كشيدن به زندگي يك خانواده متوسط را دارد. ما با يك پديده كوچك سروكار داريم، يك كانون خانوادگي و مشكلاتش اما سعي اصل رسيدن به يك استدلال استقرايي است. يعني از جزء به يك كل عظيم رسيدن به طبقه متوسط جامعه. نكتهاي كه هم در «هفت دقيقه تا پاييز» و هم «درباره الي» وجود دارد، نقش زن است. اين دست فيلمها دنياي قهرمانان خودشان را ميسازند. درست كاري كه سالها پيش تارانتينو در «بيل را بكش» و پدرو آلمودووار در «بازگشت» به طرق مختلف كردند. در «بيل را بكش» عروس بود كه با فعال شدن شم انتقام جويياش داستان را رقم زد. كاري كه تارانتينو در آن فيلم ميكند اين است كه اجازه ميدهد قهرمان فيلمش، دنياي خودش را بسازد. دست او را باز ميگذارد و با او همراه ميشود تا وقايع آنطور كه قهرمانش ميخواهند ورق بخورد و اين واقعيت دنيايي كه فيلم ميسازد را واقعي ميكند و به آن به قدر كافي و در حد نياز بال و پر ميدهد. چنانچه همه چيز دست در دست هم ميدهد تا عروس به آنچه كه ميخواهد برسد. همواره خود اوست كه انتخاب ميكند و انتخابهايش را عملي ميسازد. آنچه به خصوص در قسمت دوم مورد توجه است، عجز مردان است در مقابل عروس، نه تنها عروس بلكه ديگر شخصيت زن فيلم با وجود منفور بودنش جايگاه برتري نسبت به مردان دارد. و اين يعني به نوعي پيش روي در فرهنگ اجتماعي تقابل زن و مرد. در «بازگشت» اما قضيه فرق ميكند. قهرمان فيلم در اينجا همه تلاشش براي حفظ و نگهداري زندگياش براي رسيدن به آرامش كه با حضور همسرش از او گرفته شده و حال كه او مرده اين زن در مقابل جامعه و سيستم قرار دارد تا زندگي خود را حفظ كند و آرامش را برگرداند. بر خلاف مادرش كه شخصيتي اطاعتگر دارد او پر از عصيان و فرياد است و مانند مادر و خواهرش اجازه تسلط احدي بر زندگياش را نميدهد. حالا او بر خلاف گذشتگان و سنت باستاني و ديرينه مردسالاري (كه مادرش نماينده آن است) آمده تا در مقابل هجوم افكار به يك روح زن سالار برسد. آنچه رومن گاري در «خداحافظ گاري كوپر» درباره يكي از شخصيتهاي اصلياش پيش بيني كرده بود. و آن را مادر سالاري نام نهاده بود. اينها نمونهاي از تحقق همان مادرسالاري است همان زني كه ميگويد من هستم پس خودم براي سرنوشتم تصميم ميگيرم. كسي كه بيشتر از مهر سرنوشت بازي با آن و تعييناش برايش اهميت دارد. در ايران اما شرايط فرق ميكند. جامعه ما همواره جامعهاي مردسالار بوده است. و حال اين زنانگي دارد همپاي كاهش مردانگي رشد ميكند. آنچه اينجا مورد نظر است احاطه كامل زنان بر حوادث و زندگي (از هم جدا نيستند) است. جامعه ما در رابطه با فرديت زنان در مرحله رشد قرار دارد. و رسيدن به هر رشدي لازمه اصلياش از دست دادن و به اصلاح عاميانهتر تاوان پس دادن است. آنچه «هفت دقيقه تا پاييز» به آن ميپردازد و پيشتر «درباره الي» به آن پرداخته بود. چالشهاي پيش روي اين تغيير است. زنان مصمم داستان درست از همان جاي لطمه ميخورند كه خودشان آن را انتخاب و ديوارهاش را بنا كردهاند. آنها بايد تاوان اين پيشروي را بگيرند. در «درباره الي» سپيده با دروغهايش و اينجا هديه تهراني با پافشارياش براي سفر و خواهرش براي طلاق. قهرمانان ما تاوان «بودنشان» را پس ميدهند. و خوب بودنشان و تلاششان براي ماندن.... |
«هفت دقيقه تا پاييز» چند نوع پايان داشت
اكران «هفت دقيقه تا پاييز» جدا از آشتي دادن هديه تهراني با سينماي ايران و شروع فصلي تازه در فيلمسازي عليرضا اميني يك نكته مثبت ديگر هم داشت. آن هم ديده شدن استعدادي همچون محسن تنابنده در اين فيلم است. تنابنده كه اغلب آثارش يا به اكران در نيامدهاند (مثل «سنگ اول» فروزش و «چند كيلو خرما براي مراسم تدفين» سالور) يا در اكرانهاي به اصطلاح فرهنگي ديده نشدهاند (مثل «استشهادي براي خدا» اميني) اما اكران گسترده «هفت دقيقه تا پاييز» اين مجال را براي بينندگان سينما فراهم ميكند تا با بازي گيراي تنابنده آشنا شوند. خبرهای خوبی هم در راه است، اینکه به زودی فیلم بهروز افخمی(سن پترزبورگ) با بازی وی اکران خواهد شد. به مناسبت اکران «هفت دقیقه تا پاییز» گفت و گویی را با او ترتیب دادیم تا در دو حوزه فیلمنامه نویسی و بازیگری به کار متاخر تنابنده بپردازیم: مي دانم كه حدودا هشت سال است به طور حرفهاي مشغول بازي در سينماي ايران هستيد اما تا قبل از اكران فيلم اميني به دليل اوضاع نا به سامان اكران بازيهاي شما عموما يا ديده نشدهاند يا خيلي سطحي از روي آن عبور شده كه البته در اين بين فيلمنامههاي شما نيز چنين سرنوشتي پيدا كردهاند. فكر ميكنيد اين نوع اكرانها كه در روزهاي اخير بحث داغي پيرامونشان وجود دارد چقدر به حضور يك بازيگر ضربه ميزند؟ سينما در درجه اول يك تعريف ساده دارد و آن مكاني است كه يك سري انسان آنجا ميروند و به تماشاي فيلم مينشينند. طبيعتا اگر آدمهايي نباشند كه اين فيلمها را ببينند، سينمايي هم وجود ندارد. پس نتيجه ميگيريم بدون مخاطب سينما هيچ جذابيتي ندارد. چون اساسا سينمايي وجود ندارد. پس وقتي يك فيلم نمايش داده نميشود طبيعي است كه بگوييم سينمايي اتفاق نيفتاده است. شما فيلم را نميسازيد كه خودتان تماشا كنيد و با آن خوش باشيد، بلكه فيلم بايد به فرايند اكران برسد و بازخورد مخاطب را ديد. برخي از فيلمهاي من مثل «چند كيلو خرما براي مراسم تدفين» (سامان سالور) با مشكل مميزي روبه رو هستند و در محاق توقيف به سر ميبرند و برخي ديگر به دليل سياست غلط عدم حمايت از فيلمهاي فرهنگي در چند سينماي محدود قرباني شرايط اكران شدند. البته فيلمنامههاي من بهجز «استشهادي براي خدا» چنين سرنوشتي را پيدا نكردهاند. من فيلمنامه «چند ميگيري گريه كني» را براي شاهد احمدلو نوشتم كه مورد استقبال مخاطبان هم واقع شد. از سال 1381 بازي در سينما را آغاز كرديد، نام شما همواره تداعيگر فيلمهاي فرهنگي و خاص در سينماي ايران است. فيلمهايي مثل«استشهادي براي خدا»، «دانههاي ريز برف»، «چند كيلو خرما براي مراسم تدفين» اما در يك سال گذشته ظاهرا تغيير مسير دادهايد و ترجيح داديد در فيلمهاي متعارفتري مثل «هفت دقيقه تا پاييز» و «سن پترزبورگ» در كنار سوپراستارهاي سينماي ايران نقش آفريني كنيد؟ در روزگاري مخاطب جايگاهي كه امروز براي من دارد را نداشت. افكاري كه در آن دوران داشتم با امروز كمي متفاوت بود. احساس من ميگويد اين ناشي از دور هم نشينيها و جلسات روشنفكري كه در آن دوران با آنها عجين شده بودم، داشت اما وقتي به جلو آمدم احساس كردم ميشود هم فيلم فرهنگي داشت و هم آن فيلم فرهنگي اثر تماشاگرپسندي هم باشد. البته اين را هم بايد اضافه كنم كه خودم را خيلي همسو با مخاطب نميكنم و خود را خيلي بر اساس سليقه آنها بالا و پايين نميكنم ولي تماشاگر براي من اهميت دارد. به نوعي سينماي ميانه؟ بله. من با تركيب اين دو موافق هستم سينمايي كه افرادي همچون اصغر فرهادي ثابت كردند كه ميشود و تلاش دارم كه بيشتر در اين كارها ايفاي نقش كنم. و البته بهروز افخمي... صد درصد! بهروز افخمي كسي است كه با فيلم «عروس» توانست همين مسئله سينماي ميانه را در كشور آغاز كند. بهروز از نظر من يكي از مهندسهاي سينماي ايران است كه سينما را خيلي دقيق ميشناسد و با فيلمهايش اين مسئله را ثابت كرده است و طبيعي است زماني كه پيشنهاد بازي در فيلمش را دريافت كردم با كله سر كار حاضر شدم! و به خاطر فيلم افخمي چندين فيلمنامه را رد كردم. برسيم به «هفت دقيقه تا پاييز» اين فيلم چندمين همكاري پياپي شما با عليرضا اميني است، در تيتراژ فيلم نام سه نفر به عنوان نويسنده كار آمده: عليرضا اميني، عليرضا نادري و شما. همانطور كه اشاره كرديد من با عليرضا اميني پيش از اين تجربه همكاري در چند فيلم را داشتم و آشناي من با وي به سال 1380 باز ميگردد. اما در «هفت دقيقه تا پاييز» ايده براي خود عليرضا اميني بود و حتي ايشان يك نسخه نيز طبق همان ايده نوشته بودند اما بنا به دليلي از نتيجه كار راضي نبود. در اين زمان بود كه من به كار اضافه شدم و قرار شد طبق آن ايده فيلمنامهاي را بنويسم كه شايان ذكر است افراد مختلفي در نگارش اين فيلمنامه به بنده كمك كردند، مثل رضا دلاور. تا اينكه به فيلمنامه نهايي رسيديم و چيزي حدود 50 صفحه آماده شده بود اما به دليل اينكه زمان كليد خوردن نزديك بود و عوامل سازنده اصرار داشتند كه فيلم به جشنواره فيلم فجر برسد تصميم گرفتيم با همان فيلمنامه سر صحنه برويم اما از جايي به بعد فشار كار بسيار بالا رفت و كار خيلي سنگين شد و من هم به دليل اينكه هم بازي ميكردم و هم مينوشتم ديگر توان ادامه كار را نداشتم اين شد كه از عليرضا نادري خواستيم بيايد و بخش انتهايي فيلمنامه را كمك كند تا ما به اتمام برسانيم. عليرضا نادري پيش از اين فيلمنامه «كيفر» را براي عليرضا اميني نوشته بود. همين آشنايي قبلي باعث شد شما از او دعوت كنيد؟ من از دوران راهنمايي شاگرد آقاي عليرضا نادري بودم و تا حد زيادي نوشتن را از ايشان آموختم. گرچه شاگرد خلفي براي ايشان نيستم. فيلمنامه «كيفر» به درخواست من از عليرضا نادري دو سال قبل نوشته شد تا عليرضا اميني كارگرداني كند كه به دلايلي از جمله سرمايهگذاري روي آن به مشكلاتي برخورد و ساخت آن به طور كامل كنار گذاشته شد. اما دليل اينكه از عليرضا نادري دعوت شد، آشنايي خيلي زياد بنده با ايشان بود و به نظرم آمد در آن برهه زماني كسي جز ايشان نميتواند به ما كمك كند ولي از طرف ديگر افسوس ميخورم كه ايشان را از جاي وارد كار كرديم كه فيلمنامه در يك سوم پاياني خود بود و هر كس ديگري جاي ايشان بود شايد اين درخواست را رد ميكرد و آقاي نادري از روي رفاقتي كه با من و برخي از اعضاي تيم داشت وارد پروژه شد و كار را تمام كرد. شما تا به امروز دو سيمرغ از جشنواره فيلم فجر دريافت كردهايد، كه هر دو اينها براي فيلمهايي است كه خودتان نويسنده آنها بوديد. ظاهرا خود شما بيشتر از ساير كارگردانان توانايي شناخت قابليتهاي خود را داريد؟ با اين مسئله زياد موافق نيستم چون امسال من براي دو فيلم سيمرغ گرفتم فيلم «سنگ اول» (ابراهيم فروزش) و فيلم اميني كه اتفاقا فيلمنامه آقاي فروزش را بنده ننوشته بودم. ولي بايد قبول كرد بازيهاي درخشان شما اغلب در فيلمهايي است كه خود شما نگارش آنها را بر عهده داشتيد. هيچ كس نميتواند بازي درخشان شما را در فيلم اميني با فيلم «زمهرير» قياس كند؟ «زمهرير» را شما فاكتور بگيريد. در برههاي من فكر كردم بد نيست پولي هم در اين ميان دربياورم ولي فوري به اين نتيجه رسيدم كه پولشان را ببرم پس بدهم و از كار كنارهگيري كنم. شما براي اين قياس بهتر است بازي من را در فيلم «چند كيلو خرما براي مراسم تدفين» و يا «سنگ اول» مثال بياوريد. در زمان جشنواره گفتوگويي با عليرضا اميني داشتم كه ميگفت فيلم بدون پايان جلوي دوربين رفت و زماني كه ميخواستند فيلم را كليد بزنند نميدانستند كه چه اتفاقي در پايان خواهد افتاد؟ نه اينگونه نبود ولي چند نوع پايان داشت! كه ما بر اساس روند فيلمنامه انتخاب كرديم كه چه پاياني ميتواند براي اين درام بهتر باشد. چون شما يكي از اضلاع فيلمنامه «هفت دقيقه تا پاييز» هستيد ميشود نكاتي را با هم پيرامون حفرههاي اين فيلمنامه بررسي كنيم. مثلا خود من متوجه نشدم چرا مريم در انتهاي فيلم پولها را از ساك بيرون ميآورد طوري كه فرهاد ببيند؟ من فعلا ترجيح ميدهم درباره فيلمنامه حرف نزنم، چون احساس ميكنم خيلي دقيق و شفاف اين فيلمنامه، فيلمنامه من نيست! موقع تماشاي فيلم احساس كردم برخي از سكانسهاي فيلم به صورت بداهه اجرا شدهاند. مثل سكانس حامد بهداد كه جلوي در خانه دوستش مشغول صحبت با همسر دوستش است؟ آن صحنه مورد اشاره شما با كمي تغيير توسط خود بازيگر عينا از متن برداشته شد ولي از جهتي هم حرف شما درست است. چون ما صحنههايي را داريم كه در اجراي آنها بداهه هم كار شده باشد. اين را هم بايد اضافه كنم كه اغلب سكانسهاي من و هديه تهراني از قبل توسط خود من نوشته شده بود و به كمك خود خانم تهراني روي آنها دقيق تمرين شده است. در نهايت بايد بگويم من براي عليرضا اميني احترام زيادي قائل هستم و او را بسيار دوست ميدارم ولي از اين شيوه كارش كه تا اين حد اجازه بداهه به بازيگران خود ميدهد، من چندان راضي نيستم. اين روزها خاطره اسدي در مصاحبههاي خود مرتب از تغيير فيلمنامه «هفت دقيقه تا پاييز» انتقاد ميكند و در جاهايي عنوان كرده كه ابتدا ساختار اين فيلمنامه به صورت اپيزوديك بوده و محور اصلي ماجرا خاطره اسدي ولي زمان فيلمبرداري چيز ديگري به آنها داده شد و نسخه ديگري از فيلمنامه جلوي دوربين رفته است. (خاطره اسدي در گفتوگو با مجله چلچراغ – شماره تير ماه)؟ در اين مورد حق با خاطره اسدي است، در ابتداي امر كه بازيگران آمدند و قرار داد بستند با يك فيلمنامه مختصر روبهرو بودند كه يك سر و شكل ديگري داشت ولي همه اين دوستان از ابتداي امر اين را ميدانستند كه فيلمنامه قرار است تغييرات زيادي بكند. پس اين خيلي طبيعي است كه كسي در اين مورد نميتواند معترض باشد. چون همه از ابتداي امر ميدانستند كه فيلمنامهاي كه دستشان است جلوي دوربين نخواهد رفت و تغييرات زيادي روي آن صورت خواهد گرفت. اتفاقا همه بچهها در جريان تغييرات بودند و من و عليرضا اميني از آنها ميخواستيم كه بيايند دور هم بنشينيم و درباره كار با هم صحبت كنيم. ظاهرا قرار بود يك فيلمنامه دو اپيزودي باشد؟ دو اپيزودي به طور كامل خير اما قرار بود به يك حادثه از دو زاويه مختلف نگاه كنيم ولي در زمان فيلمبرداري به دليل نزديكي جشنواره فيلم فجر و اصرار تهيهكننده مبني بر آماده شدن فيلم براي جشنواره فيلم فجر باعث شد ما از ايدههاي و تفكرات جذاب فاصله بگيريم. چون اساسا اين ايدهها نياز به زمان داشت. از پايان بندي اكران عمومي راضي هستيد؟ راستش ما در جشنواره پايانبندي داشتيم كه ميگفت روز از نو روزي از نو و قصهاي ديگر كه در پايان اين قصه شروع ميشد. ولي بگذاريد من در اين رابطه هم صحبتي نكنم. يكي از قسمتهاي درخشان بازي شما در «هفت دقيقه تا پاييز» سكانس بيمارستان و با خبر شدن از مرگ فرزندتان است، آن سكانس در چند برداشت گرفته شد؟ در يك برداشت و سكانس بسيار دشواري بود چون ما ابتدا اين سكانس را گرفتيم و بعد به سكانس تصادف رفتيم و به دليل اينكه دوربين روي دست بود ما مجبور بوديم از چند زاويه مختلف فيلمبرداري كنيم. در طول اين مصاحبه اشاره كرديد كه «هفت دقيقه تا پاييز» با يك فيلمنامه 50 صفحهاي جلوي دوربين رفت، از ميزانسن بازيگري اين عامل چه ضربهاي به تيم بازيگران خود وارد كرد؟ طبيعتا در چنين شرايطي تمرين و دور خواني هم وجود ندارد. اين مسئلهاي كه شما ميگوييد كار را براي گروه بازيگران اين فيلم بسيار دشوار كرد، من همينجا لازم ميدانم قبل از همه عوامل يك تشكر ويژه از تيم بازيگران اين فيلم بكنم و از همه آنها معذرت خواهي كنم به خاطر اينكه آماده نبودن فيلمنامه دردسرهاي زيادي را براي آنها درست كرد. مثلا يكي از دردسرهايي كه بازيگران اين فيلم با آن مواجه بودند، عدم حفظ راكورد در برخي سكانسها بود. شما فكر كنيد ما برخي از صحنههاي بعد از تصادف را رج زديم و قبل از آن گرفتيم و اين بسيار دشوار بود. چون سكانسهايي را ميگرفتيم كه مربوط به آينده قصه بود و اين تداوم حسي بايد رعايت ميشد. من باز از همه بازيگران اين فيلم صميمانه تشكر ميكنم. يكي از ايرادات من به «هفت دقيقه تا پاييز» عدم برگزاري خوب نقطه عطف فيلم است يعني صحنه تصادف و انتخابي كه نيما بايد بين فرزند خود و فرزند فرهاد انجام دهد ولي من به عنوان يك تماشاگر در هنگام تماشاي اين فيلم زياد درگير اين انتخاب نميشوم و ترديد نيما را نميبينم در حالي كه پايه درام اين فيلم روي همين انتخاب استوار است. شما چقدر با اين مسئله موافقيد؟ كاملا درست است. طبيعتا در كار بداهه چيزهايي از دست ميرود و جهتگيريهايش تغيير ميكند كه اگر درست به آنها پرداخت ميشد ما با چرخش بهتري در درام مواجه بوديم. همانطور كه گفتيد اين سكانس مهمترين نقطه فيلمنامه است و ما ميخواستيم بيشترين بهره گيري درام را از همين سكانس به دست آوريم. اصلا در نسخه اوليه فيلمنامه نقطه اتصال دو داستان در همين تصادف و انتخاب نيما بود. ولي اگر بداههپردازي و عجله در اين فيلم نبود ما با اثر به مراتب درخشانتري رو به رو بوديم. الان بجز يك اينسرت چند ثانيهاي از چهره شما ما خيلي متوجه اين ترديد نميشويم؟ عليرضا اميني اتفاقا نماهاي ديگري هم گرفته بود ولي به دليل عوض شدن شكل كلي ماجرا آن بخشها حذف شد. چون مناسب شكل اوليه فيلمنامه بود. و حرف آخر؟ من كارهايي از اين دست كه سر و شكل كلاسيك ندارد، خيلي انجام دادهام. حالا به اين تيجه رسيدهام كه در اين نوع كارها ميشود ايدهاي بسيار جذاب و نابي را پيدا كرد اما نميشود يك كار مرتب و تميزي ساخت. فقط ميتوان يك كاري را ساخت كه يك جاهايش بسيار جذاب و شيرين است و برخي جاهايش خيلي شفاف و دوستداشتني نيست و ديگر حاضر نيستم در چنين كاري حضور پيدا كنم و تلاش دارم از اين به بعد در فيلمهايي باشم كه همه ابعادش از قبل خيلي دقيق و روشن مشخص شده باشد. |
آغاز نمايش «هفت دقيقه تا پائيز» از اواخر تير در كانادا
فيلم سينمايي «هفت دقيقه تا پائيز» به كارگرداني «عليرضا اميني» از اواخر تيرماه در كانادا به روي پرده خواهد رفت. http://media.farsnews.com/Media/8811...2/A0802823.jpg در حال حاضر «به رنگ ارغوان» در شهرهاي ونكوور و تورنتو كانادا به روي پرده رفته است كه با استقبال خوبي مواجه شده است و قرار است با پايان نمايش خود در كانادا در سينمايي آمريكا اكران شود و پس از آن، «هفت دقيقه تا پائيز» به نوعي جايگزين اين فيلم در سينماهاي كانادا خواهد شد. براساس اين گزارش، «هفت دقيقه تا پائيز» تاكنون بيش از 300 ميليون تومان در سينماهاي تهران فروش داشته است. «هفت دقيقه تا پاييز» از روز چهارشنبه 26 خرداد در گروه آفريقا اكران خود را آغاز كرده است. در اين فيلم سينمايي بازيگراني نظير هديه تهراني، حامد بهداد، محسن تنابنده، خاطره اسدي، بهشاد شريفيان، بازيگران خردسال: حديث كاظمي، ارشيا آقاحسيني و ... ايفاي نقش كردهاند. فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» در هشت رشته در بخش مسابقه جشنواره فيلم فجر نامزد دريافت جايزه شد و جايزه بهترين بازيگر مرد، بهترين جلوههاي ويژه رايانهاي و ديپلم افتخار بهترين كارگرداني را از آن خود كرد. |
اختلافات پشت صحنه «هفت دقیقه تا پاییز» عیان شد
|
اکنون ساعت 06:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)