پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   روانشناسی (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=102)
-   -   ابزاری مهم و نیرومند در قرارملاقات های عاشقانه (http://p30city.net/showthread.php?t=27696)

زکریا فتاحی 08-07-2010 11:24 AM

ابزاری مهم و نیرومند در قرارملاقات های عاشقانه
 
ابزاری مهم و نیرومند در قرارملاقات های عاشقانه

در قرار گذاشتن با خانم ها، تعریف و تمجید می تواند یک ابزار بسیار موثر باشد. البته، خیلی از این تعریف و تمجیدها ممکن است باعث شود مردی نیازمند به نظر برسید. باید یک تعادل مناسب را حفظ کنید. پس چه باید بکنید؟ باید از موضع قدرت این تعریف کردن را انجام دهید. اگر بتوانید در این فرم ارتباط ماهر شوید، آنوقت طرفتان شما را فردی قوی می بیند و برای توجه و تایید شما بیقراری می کند.
برای مثال، یک تمجید به موقع و به جا، خط فکری برای تاییدتان به او می دهد. بهترین تعریف ها باید برای چیزهایی باشد که او وقت و تلاش زیادی را برای آن گذاشته و اکثر مردها هم توجهی به آن ندارند. چنین تعریف هایی شما را از بقیه آقایون جدا می کند و نظر او را به شما جلب می کند. مثلاً از هایلایت جدیدی که کرده تعریف کنید و بگویید که چقدر به او می آید. اینکار را با مهربانی و شوخطبعی انجام دهید. اما طوری هم نباشد که انگار حرف دلتان نیست چون اگر حرفتان جدی به نظر نرسد، آن تعریف دیگر بی خاصیت بوده و به نظرش دروغین می آید.
درمورد خانم های زیبا باید از تعریف وضعیت ظاهرشان خودداری کنید. بااینکه مطمئنم او از این تعریف خوشش خواهد آمد اما باید بدانید که هر مردی که بخواهد نظر او را به خودش جلب کند درمورد ظاهرش تعریف خواهد کرد. شما باید با بقیه فرق کنید. پس وقتی با یک خانم زیبا صحبت می کنید سعی کنید که هوشمندانه رفتار کرده و شوخ باشید. و وقتی با شوخ طبعیتان او را به خنده انداختید، به او بگویید که چه لبخند زیبایی دارد. و زیاد روی این موضوع مکث نکنید و به حرف زدنتان ادامه دهید. اما یادتان باشد فقط زمانی این تعریف را بکنید که او را به خنده انداخته اید.
هر بار که او را می بینید، تعریف نکنید. چون هروقت چیزی برای گفتن نداشتید، دلیلی ندارد که از او تعریف کنید. تعریف کردن برای اینکه بیشترین تاثیر را داشته باشد باید هر از گاه انجام شود.
قرار بگذارید، تعریف کنید، دوستش داشته باشید و به دستش آورید
این یک راه برای به دست آوردن هر خانمی که بخواهید است! مگر اینکه...
● آقایون آیا...
▪ از اینکه خانم ها بدون اینکه نگاه دومی رویتان بیندازند، از کنارتان رد می شوند، خسته شده اید؟
▪ از تنها بودن یا مجردی خسته شده اید؟
▪ از این واقعیت که بقیه مردها بهترین دخترها را مال خود می کنند، درحالیکه شما نمی توانید هیچکدام از آنها را به دست آورید ناراحت هستید؟
▪ از تصور صحنه قرار ملاقات و نحوه برخورد و صحبت کردن به طرف، وحشت می کنید؟
اگر این موارد برخی از مشکلات شما هستند، اجازه بدهید به شما بگویم که تنها نیستید. به نظر می رسد تنها مردهایی این روزها در این زمینه شانس می آورند که چیزی را که شما نمی دانید، می دانند. آنها می دانند که خانم ها واقعاً چه می خواهند و می دانند چطور آن نیازها را برآورده کنند.
وقتی وارد دورانی می شویم که گفته می شود هیجان انگیزترین دوران زندگی ماست، دورانی که از زندگی بیشتری لذت را می بریم، یعنی دوران جوانی، همه ما فقط یک چیز در ذهن داریم. همان سوال قدیمی که چطور نظر یک دختر مناسب را به خودمان جلب کنیم، با او قرار بگذاریم و او را مجذوب خودمان کنیم. درست نیست؟ بله، کاملاً درست است. آیا این حرف دلتان نبود؟
به همین خاطر تصمیم گرفته ایم در این مقاله نکات بسیار مهمی را به شما آموزش دهیم که بااستفاده از آنها بتوانید دختر مورد علاقه تان را از آن خود کنید. حتی می توانید حس حسادت بقیه مردها را هم به خودتان جلب کنید.
این اسرار برای موفقیت شما ضروری هستند و برای اینکه به هدفتان برسید باید به خوبی آنها را اجرا کنید.
‌ ● آیا می دانید بزرگترین باور غلط مردها چیست؟
این است که برای به دست آوردن زن ها باید خوش قیافه و پولدار بود...
اما دوستان عزیزم، این اصلاً واقعیت ندارد.
مهم نیست که زشت باشید، کچل باشید یا هیچ پولی نداشته باشید!
مهم نیست که سنتان چقدر باشد، ۱۸ یا ۸۰
مهم نیست که شغل کم درآمدی داشته باشید!
ظاهرتان، سنتان و شغلتان هرچه که باشد، می توانید خودتان را تبدیل به مردی کنید که خانم ها برای به دست آوردنش با هم جنگ کنند. اگر نکات زیر را خوب دنبال کنید، خانم ها دسته دسته از همه جا به سراغتان می آیند. درواقع، هر کجا که بروید، همه زن هایی که می بینید مجذوبتان می شوند و تمایل زیادی به دوستی با شما نشان می دهند. نکته جالب این است که خودشان هم نمی فهمند که چرا! شوخی نمی کنم، مطمئن باشید این رویایی است که میتوانید به دستش آورید.
▪ خانم ها مثل موم تو دستتان می شوند
به شما میگویم که چه بکنید که یک قرار ملاقات عالی با دختر مورد علاقه تان داشته باشید، طوریکه همه دوستانتان به شما حسودی کنند و التماستان کنند که راز موفقیتتان را به آنها هم بگویید.
همه چیزهایی که را قبلاً درمورد قرار گذاشتن با خانم ها یاد گرفته بودید را دور بریزید. مخصوصاً اگر این نکات را مردها یادتان داده باشند. اکثر مقالات و کتابهایی که در این زمینه نوشته شده اند، توسط مردها برای مردها نوشته شده اند، اما آنها یک چیز را نمی دانند: فقط یک زن می داند که یک زن دقیقاً چه می خواهد! پس اجازه ندهید اتفاقهای قدیم دوباره تکرار شوند. این اولین و احتمالاً مهمترین چیزی است که خوب باید به یاد داشته باشید و آن این است که بفهمید یک زن دقیقاً چه انتظاری از شما دارد. بعد بیشتری تلاشتان را برای برآورده کردن آن انتظار به کار گیرید.
● ۵ چیزی که دخترها دوست دارند بشنوند
قانون هایی وجود دارد که وقتی می خواهید قراری با دختری بگذارید باید خوب رعایت کنید. من از ۲۵۰ دختر در سرتاسر جهان خواستم که یک نکته که آقایون در روابط خود با آنها باید بدانند را به من بگویند. نتیجه این پرسش به اینصورت بوده است:
۱) تعریف و تمجید
۲) تعریف و تمجید
۳) تعریف و تمجید
۴) تعریف و تمجید
۵) و تعریف و تمجیدهای بیشتر
این پاسخی بود که دخترها به این سوال داده بوند. همه دخترها دوست دارند از آنها تعریف شود، البته به روش درست و در زمان مناسب و توسط فرد مناسب. به او توجه کنید، صادق باشید و حرف دلتان را بزنید. و یادتان باشد که آنرا زیاد تکرار نکنید.
‌● تعریف و تمجیدهای غیرمستقیم
▪ من این رنگ را دوست دارم
▪ حق با توست
▪ (وقتی غذایی را درست می کند) مممم....چه بوی خوبی داره
▪ (موقع خوردن) واقعاً خوشمزه است، چطوری درستش کردی؟
یادتان باشد، هیچوقت از اندام وی در اولین قرار ملاقات تعریف نکنید. در آن زمان ممکن است خیلی جذاب به نظر برسد ولی آسانترین راه برای رد کردنتان از طرف او میباشد. چیزی که به نظر شما یک تعریف است، در نظر او توهین به شمار خواهد رفت.
▪ تعریف و تمجیدهای مستقیم
برای اولین برخورد عالی هستند:
ـ پیرهنت را دوست دارم. دامنت را دوست دارم...چه گوشواره های خوشگلی...
ـ دستبندت چه خوشگله...می تونم ببینمش؟
ـ چه کیف شیکی...عاشق تن صداتم...
▪ احساسی تر
ـ رنگ موهاتو خیلی دوست دارم
ـ مدل لباس پوشیدنت را خیلی دوست دارم
ـ وای چقدر موهات نرمه...
ـ چقدر عطرت خوشبوه...
همه این تعریف ها به طریقی نشان می دهد که "من دوستت دارم و این تعریف ها را برای اثبات اینکه پسندیدمت به زبان میاورم. پس بیا دوست باشیم."
هر نوع تعریفی باید کاملاً احساسی و دور از مسائل جنسی باشد مگراینکه بتوانید آنرا با شوخی مخلوط کنید. درغیر اینصورت خیلی مستقیم خواهد بود.
تعریف و تمجیدهای مستقیم بدنی
● چه پاهای خوشگلی!
ولی صبر کنید...موقع به زبان آوردن اینطور تحسین ها باید خیلی مراقب باشید. مثل وارد شدن به محوطه خطر می ماند. مثل نیتروگلیسیرین که اگر ندانید چطور از آن استفاده کنید، هر لحظه ممکن است صورتتان را منفجر کند. برای خیلی از دخترها چنین تعریف هایی مثل نوعی توهین تلقی می شود. فقط زمانی از آن استفاده کنید که بدانید طرف خودش آمادگی آن را دارد. هیچوقت آنرا سریع استفاده نکنید. مطمئن باشید که راه های بسیار بهتری برای جلب نظر او در اولین قرار ملاقات وجود دارد.
علاوه بر این اگر دختری پاهای زیبایی داشته باشد، فکر می کنید منتظر شما بوده که متوجه این قضیه بشوید؟ اگر همچنین حرفی را به زبان بیاورید مدل بدبخت بیچاره ها به نظر می رسید و همه احساساتتان حرام خواهد شد.
اما زمانیکه ازدواج کردید، آن موقع می توانید از این تعریف ها استفاده کنید.
● بهترین تعریف ها
▪ تو واقعاً جذابی
▪ خیلی خیلی خوشگلی
▪ امشب خیلی زیبا شده ای
باید چیزهایی مربوط به او را در آن موقعیت پیدا کنید (مثل لباس، رفتار، مدل مو، شخصیت و ...) که مخصوص آن زمان باشد که تعریفتان کاملاً واقعی و صادقانه به نظر برسد.
● تعریف های شخصی
▪ امروز خیلی خوشگل شدی خانم...
▪ و او احساسی فوق العاده پیدا خواهد کرد—احساس می کند که از جنیفر لوپز هم جذاب تر است.
● بهترین تعریف های غیرمستقیم
▪ می دونی که خیلی...(یک مکث طولانی بعد آن بکنید و اجازه بدهید که خودش جای خالی را پر کند).
▪ می دونی که خیلی جذابی.
▪ می دونی که چقدر برام مهمی
● تعریف و تمجیدهای عاشقانه
وقتی با او ازدواج کردید، باید با خانمتان مثل یک پرنسس رفتار کنید. یکی از بهترین راه هایی که میتوانید او را در تختخواب سر شوق بیاورید این است که حس خوبی به او بدهید. می توانید حین ××××، تعریف و تمجید های جنسی و عاشقانه از او بکنید.
▪ عاشق پوستتم...وای که چقدر نرمه
▪ عاشق مزه پوستتم
▪ بزار نگات کنم...وای چقدر خوشگلی تو
و خانمها دوست دارند به خاطر چیزی که هستند از آنها تعریف شود. و دخترها دوست دارند که دوست داشته شوند. منظورم این نیست که این راه جذب کردن دخترهاست. نه، هیچوقت در شروع کار از او تعریف نکنید. اول باید مثل یک صخره محکم باشید و یک چالش درست و حسابی برایش به نظر برسید.
همانطور که قبلاً هم گفتم، که دنبال کردن دخترها مثل بازی پوکر است. نباید همان اول همه کارتهایتان را رو کنید و اجازه بدهید که همیشه برایش جذاب باشید. وقتی نوبتتان شد از کارت تعریفتان استفاده کنید. نه زودتر. زن ها از قدیم شکارچی بوده اند و هنوز هم هستند. دوست دارند دنبالتان کنند و به دستتان بیاورند.
اما وقتی با اطمینان فهمیدید که نظر آنها را جلب کرده اید، باید بهترین لغات را برای گفتن به آنها پیدا کنید که مثل یک جفت گوشواره مروارید به گوش هایشان بنشیند. آنوقت است که همان شاهزاده با اسب سفید او خواهید شد و مثل یک میوه رسیده تو بغلتان می افتد.

با استفاده از این راهکار می توانید دختری که می خواهید را بدست آورید.
موفق باشید!

زکریا فتاحی 08-07-2010 11:28 AM

اهمیت ظاهر نزد مردان و زنان
 
اهمیت ظاهر نزد مردان و زنان

به تازگی علم مطلبی را به اثبات رسانده است که تقریبا تمام زنان آنرا میدانند: هنگام انتخاب جفت، مردان قبل از هرچیز به دنبال ظاهر زیبا هستند. تصور نمیکنیم که مردان هم از شنیدن اینکه زنان هنگام انتخاب جفت خود بیش از اینها موشکافانه عمل میکنند، تعجب کنند.
به گفته پیتر تاد (Peter Todd) از برنامه علوم شناختی دانشگاه ایندیانا :" اینکه مردم بگویند در انتخاب یار خود به دنبال مشخصات خاصی بوده و میخواهند کسی مانند خود را پیدا کنند، دلیل نمیشود که در آخر شخصی با همان مشخصات را انتخاب کنند."
محققین تحت سرپرستی تاد در گزارش خود اعلام کرده اند که انسانها نیز مانند بسیاری از پستانداران دیگر عمل میکنند." انسانها نیز از قانونی که داروین از آن سخن گفته، زنان باریک بین و مردان رقابت جو، پیروی میکنند، حتی اگر زبانشان حرف دیگری بزند." تحقیق مذکور در آلمان و بر روی ۲۶ مرد و ۲۰ زن انجام شده است.
این افراد در سنین ۲۶ تا ۴۰ سال هستند و در برنامه های "آشنایی سریع" یا speed dating حضور یافته اند. این برنامه به این ترتیب است که افراد برای ملاقات با یکدیگر تنها ۳ تا ۷ دقیقه وقت دارند و سپس به سراغ نفر بعدی میروند. پس از اتمام زمان، شرکت کنندگان افرادی را که به ملاقات مجدد آنها علاقه دارند مشخص کرده و قراری بین زوجهایی که یکدیگر را انتخاب کرده اند گذاشته میشود.
آشنایی سریع به محققین امکان میدهد که در زمان کوتاه داوطلبان را با تعداد زیادی گزینه روبرو کرده و نتایج آنرا فورا دریافت کنند.
● همه چیز به ظاهر بستگی دارد
در این تحقیق، از شرکت کنندگان خواسته میشود که قبل از شروع برنامه و ملاقات با یکدیگر، پرسشنامه ای را درباره آنچه در طرف مقابل میپسندند و جستجو میکنند، پر کنند که مواردی چون ثروت، موقعیت اجتماعی، تعهد خانواندگی، نمود ظاهری، سلامتی و جذابیت در این میان به چشم میخورد. پس از اتمام کل برنامه، محققین پاسخهای داوطلبان را با آنچه در واقعیت انتخاب کرده اند مقایسه میکنند.
به گفته محققین، انتخاب مردان به هیچ وجه نمایانگر آنچه قبلا گفته اند نبوده است، در عوض به نظر میرسد که مردان انتخاب خود را بیش از هرچیز بر اساس جذابیت ظاهری زنان قرار میدهند.
همچنین به نظر میرسد که مردان بسیار کمتر از آنچه به نظر یرسد باریک بین هستند. به گفته تاد، مردان تقریبا هر زنی را که بیش از حد متوسط استاندارد جذاب باشد، انتخاب میکنند.
البته انتخاب واقعی زنان نیز با آنچه گفته اند متفاوت بوده است، اما زنان به انتخابهای بصیرانه تری دست زده اند. دانشمندان میگویند زنان از اهمیت تاثیر جذابیت خود بر مردان آگاهند و به همین دلیل انتظارات خود را طوری تنظیم میکنند که مردان مطلوبتری را انتخاب کنند. به گفته تاد :" زنان به مردانی پیشنهاد دیدار مجدد میدهند که دارای امتیازات کلی بیشتری باشد به طوری که با میزان جذابیت خودشان- که به خوبی از میزان آن آگاهند- نسبتی مساوی داشته باشد. زنان میزان جذابیت مردان را بیش از حد لازم مورد توجه قرار نمیدهند زیرا بخشی از هدف زن برای انتخاب، مردی است که با در کنار او باقی بماند."
تاد افزود:" البته زنان به مردی با ظاهری بیش از حد پاین تر از خود هم راضی نمیشوند، آنها میدانند که تا چه حد میتوانند پیش بروند و هدفشان، شخصی همسطح خودشان است."
به این ترتیب، جذابیت زنان، تاثیرگذارترین عامل انتخاب برای مردان و زنان به شمار میرود!

msnbc.msn.com

زکریا فتاحی 08-07-2010 11:36 AM

از دوست شدن تا دوست ماندن
 
از دوست شدن تا دوست ماندن

دوستی یكی از اساسی ترین روابط بین همه انسان‌هاست. ما به دوستانمان ایمان داریم و به شفایی كه از اشك‌ها و لبخندهای مشتركمان حاصل می شود نیز. ما حكمتی را كه در خوشی‌های دوستانه می‌یابیم باور داریم و پیوندهایی را كه از صداقت و اعتماد بنا می‌شوند نیز. ما قدرت دستانی را كه به هنگام محنت، یكدیگر را می فشارند باور داریم و معجزه آغوش باز دوستان و لبخندشان را نیز. ما به دوستی های پاك و بی آلایشمان ایمان داریم.
در زندگی همواره دوستانی می آیند و دوستانی می روند، همانگونه كه فصل‌ها از نظرمان می‌گذرند . گذر فصل‌ها نشانگر آن است كه من پیر می شوم و تو نیز. اما دوستی واقعی ما تا ابد پا برجاست.
شاید بتوان گفت دوستی یكی از اساسی‌ترین روابط بین انسان‌هاست. بی‌تردید این ارتباط برای همه افراد ارزشمند است اما نكته حائز اهمیت این است كه آنچه از یك ارتباط دوستانه انتظار داریم ، همراهی دل‌هایی است كه می خواهیم در سرد و گرم روزگار كنارمان باشند. در واقع ارتباط دوستانه بین دو نفر منحصر به خود آنهاست و هیچ دو رابطه‌ای نیست كه عینا مانند هم باشد. چرا كه تنها طرفین یك رابطه دوستانه هستند كه در می‌یابند بین آنها چه افكار ،احساسات و عواطفی رد و بدل شده است. مسلما همه افراد به نوعی این رابطه را تجربه می كنند اما كیفیت آن در مورد هر دو فرد خاص متفاوت است.
لابد شنیده‌اید كه می‌گویند دوست خوب مانند یك كتاب جالب و خواندنی است . به‌طوری‌كه درون آن از ظاهرش بهتر است. دوستان، به صورت های مختلف در مسیر زندگی ما قرار می گیرند. والدین ، خواهر و برادر، دوستان دوران مدرسه ، همسر و همسایگان ما همه و همه می توانند دوستمان باشند . مهم این است كه همه موانع را برداریم و اجازه دهیم دوستانمان بدانند واقعا برای آنها ارزش قائلیم واین كار نیازمند بهره مندی از مهارت‌های ویژه است. البته هیچ موقعیت خاصی لازم نیست تا احساس دوستی ابراز شود اما گاهی برای نشان دادن این ارتباط باید تلاش كرد. در این روزها كه همه ما به اشكال مختلف درگیر زندگی هستیم ، معمولا فراموش می كنیم دوستی هایمان را ابراز كنیم . برخی مواقع مانند روز تولد دوستان ، ایام عید و مناسبت های مختلف ، فرصت خوبی برای نشان دادن علاقه به آنهاست . برای انجام این كار كافی است احساسات قلبی خود را در قالب كلماتی چند به آنها هدیه كنیم . به این ترتیب حتی اگر آنها در دورترین نقطه جهان باشند ، احساس می كنید به آنان دسترسی پیدا كرده اید و دركنارشان هستید . كاری كنید تا آنها دریابند كه در قلب شما حضور دارند .

● حقوق یخچالی
دكتر ویل میلر در یكی از آثار خود چنین می‌نویسد : اغلب مردم به همدیگر می گویند كه زندگی‌شان آنقدر پرمشغله شده كه وقتی برای دوستی و ابراز دوستی باقی نمانده است. اما من از این افراد می پرسم: آیا به‌خاطر مشغله زیادتان، دوستی ندارید یا آنكه چون دوستی ندارید ، خودتان را آنقدر در كار غرق كرده اید ؟ حقیقت این است كه بخش اعظم شیوه زندگی ما جبران آن چیزی است كه اساسا در اختیار نداریم و آن خواهر و برادر ها ، وانواع روابط دوستانه و مفید است كه می تواند زندگی ما را بسیار زیباتر كند. بیشتر ازدواج هایی كه به ناكامی می انجامد به این دلیل است كه هردو طرف بیش از حد مستقلند و بی‌توجه به همدیگر زندگی می‌كنند. ما برای این نوع زندگی مستقل ساخته نشده ایم ، بلكه لازمه زندگی انسانی ما این است كه از روابط گسترده‌ای با سایرین برخوردار شویم .

● در مدرسه دوستی
معمولا در برقراری روابط دوستانه هرچه دو نفر به لحاظ شخصیتی شباهت بیشتری به هم داشته باشند و بیشتر مانند هم فكر كنند، از دوستی بهره بیشتری خواهند برد. در حقیقت احساسات درونی ما این امكان را فراهم می‌كند كه هر كه را می خواهیم رابطه نزدیكی با او داشته باشیم ، بشناسیم.
یكی از مهم‌ترین جنبه های دوستی‌، درس‌هایی است كه دو طرف از یكدیگر میآموزند و این درس‌ها استثنایی و تاثیر گذارند. گاهی چیزهایی را از دوستانمان می‌آموزیم كه تحولی درزندگی ما ایجاد می كند، بطوری‌كه حتی شاید درك ما را از جهان تغییر دهد . نكته قابل توجه این است كه این تبادل آموخته ها بین ما و دوستانمان باعث نزدیكی بیشتر ما به آنها می شود. این یادگیری طیف وسیعی از موضوعات از جمله مفاهیمی همچون زندگی ، خوشبختی ، عشق ، ترس و بسیاری موارد دیگر را در بر می‌گیرد. شاید دوستی تنها ارتباطی باشد كه ما را نه تنها با دیگران بلكه با خودمان و آنچه به ما مربوط می شود نیز آشنا می كند. دوستی عمیق و نزدیك ،یك رابطه قوی است زیرا زمانی برقرار می شود كه بتوان روی فرد مقابل بعنوان دوست حساب كرد و بواسطه این جنبه مهم ، احترام و توجه خاص نسبت به او حاصل می شود كه یكی از پیامدهای مثبت دوستی است .
گاهی اوقات ممكن است دوست ما یكی از بهترین آموزگاران ما در زندگی باشد. بهرحال دوستی یك رابطه كاملا منحصر به فرد و قدرتمند است كه نقش مهمی در زندگی ما دارد.

● الفبای دوست شدن
▪ افرادی كه دربرقراری ارتباط دوستانه با دیگران موفق هستند معمولا از ویژگی‌هایی برخوردارند كه دوستی آنها را ژرف تر و پربارتر می نماید . برخی از این مهارت ها عبارتند از :
برخورداری از استقلال ، داشتن نگرش مثبت ، صمیمیت ، گرمی كلام‌، صادق بودن و قابل اعتماد بودن‌، گوینده خوب و شنونده خوب بودن‌، احترام گذاشتن به احساسات دیگران ، وارد نشدن به حریم خصوصی دیگران، توجه به آراستگی ظاهر و تمیزی‌، پذیرفتن تفاوت‌های فردی‌، پرهیز از قضاوت‌های عجولانه، به طرف مقابل فرصت كافی دادن و . . .
بهر حال برای حفظ روابط دوستانه باید تلاش كرد . شاید گاهی لازم باشد كارهایی را انجام دهیم كه می دانیم حفظ دوستی را آسان‌تر می كند . بعضی وقت‌ها ممكن است موانعی بر سر راه دوستی ها بوجود آید كه از آن جمله می‌توان به بیماری‌، فاصله جغرافیایی‌ ، استرس ، مشغله زیاد، ترس‌، مشكلات مالی یا فقر، تفاوت در انتظارات ، تفاوت در علائق ، و مواردی از این دست اشاره كرد. شناخت این مشكلات حائز اهمیت است. این فاكتورها تغییر می كنند اما غیر ممكن نیستند. برخی عوامل مانند فاصله جغرافیایی‌ ‌را باید براحتی پذیرفت و سایر علل مانند ترس و كار زیاد را می توان تغییر داد.
آنچه اهمیت دارد این است كه اكثر ما تشنه ارتباط برقرار كردن با دیگران هستیم و این مستلزم بهره مندی از مهارت‌های ارتباطی سلامت روان است. این مهارت ها به ما كمك می‌كنند توانمندتر زندگی كنیم و كیفیت روابطمان را با والدین‌، همسر‌، فرزندان، همكاران و سایر افرادی كه در كنار ما زندگی می‌كنند، ارتقاء دهیم .
اینجاست كه اهمیت مهارت‌های لازم برای بهبود سلامت روان مشخص می‌شود . در واقع این مهارت ها به هم مربوطند به طوری‌كه به منظور كسب و تقویت مهارت‌های اتباطی باید به برخی مهارت ها ی دیگر از جمله اعتماد به نفس ، تبدیل خجالت و افسردگی به توانمندی فردی‌، تغییر عادات ناسالم‌، حفظ حق انتخاب در زندگی ، تعمیق روابط احساسی ، درك نیازهایی كه در ورای سخن دیگران پنهان شده و ... دست یابیم.

زکریا فتاحی 08-12-2010 08:23 PM

از دل دادگی تا دل زدگی
 
از دل دادگی تا دل زدگی

می ایستم و پشت سرم را نگاه می کنم، تنها بیابانی است بر هوت که جز خاروخس چیز دیگری در آن نمی بینم و روبه رو سرابی زیبا که هر چه به آن نزدیکتر می شوم، دهشتناک تر از برهوتی می شود که پشت سر گذاشته ام.
با همه بیم ها، ترس ها، ناامیدی ها، نخواستن ها، نتوانستن ها، لرزش ها، ارزش ها، لغزش ها، فریاد ها، ضجه ها، اشک ها، التماس ها، تردید ها، دودلی ها، بدگمانی ها، بی اعتمادی ها، دوست نداشتن ها، نفرت ها، بیزاری ها، تنش ها، اضطراب ها، سردرگمی ها، بلا تکلیفی ها به آن چه که فکر می کردم تقدیر، سرنوشت، روزگار، پیشانی نوشت برایم رقم زده تن دادم. و باز مجبور شدم عشق را در پشیمانی، دوست داشتن را در نفرت، محبت را در حسرت، مهربانی را در خشم، مهر را در سنگدلی، صفا را در عصبانیت، وفا را در بی وفایی، تعهد را در بی قیدی، آرامش را در پریشانی، احتیاج را در منت، دلبری را در لا ف زدن، شوق را در دیوانگی، یکی شدن را در جدایی، صداقت را در دروغ، تواضع را درحقارت، هدف را درپوچی، پیروزی را در تسلیم، فریاد را در سکوت، یکرنگی را در ریا، فهمیدن را در نادانی، دلدادگی را در دلزدگی، فروتنی را در تکبر، هیاهو را در انزوا، پاکی را در پلیدی تجربه کنم و همه تجربه ها را دوباره تجربه کنم.
با گذشت این همه ثانیه ها و لحظه ها، این همه دویدن ها، این همه فکر کردن ها، این درو آن در زدن ها، بالا پایین کردن ها، بی تابی ها، انتظار ها، رفتن ها، نرسیدن ها، پرسه زدن ها، فریاد زدن ها، کمک خواستن ها، طلب کردن ها، بعد از گذر از دالا ن های پیچ در پیچ، راهها و بی راهها، سنگلا خ ها، کوره راها، شوره زارها، هزارتوها و هزار لا ها در نهایت فهمیدم که تحفه ای دوست داشتنی اما تکراری در دست نا محرمان بودم، موجوداتی انسان نما که هنوز خود قادر نیستند دین را ازکفر، تقوا را از ریا، رضا را از عصیان، راستی را از فریب، تواضع را از غرور، سر سپردگی را از خیانت، تعهد را از لا قیدی، منطق را از جهالت، وفاداری را از بی وفایی، هوس را از عشق، شهوت را از دوست داشتن تشخیص دهند.
در این برهوت سراسر وحشت، دراین بیابان پر از بیم و هراس، در این کویر شوره زار که تنها نا امیدی را به انسان القا می کند، حقیرترین دست آویز و کمترین کمک می توانست برای من نقطه ای برای شروع باشد; برای دوباره زندگی کردن. بنابر این باید به هر ریسمان پوسیده ای، شاخه پوک شده ای، ستونی به ظاهر استوار اما پوشالی اعتماد می کردم.
بعد از این بود که با هر شیطان انسان نمایی، فرشته دیو خصلتی، ناجی گمراهی، همدم ریا کاری، سوداگر محبتی همراه شدم. با اهریمنی زیبا رو پیمان یاری و همراهی بستم و با او سفر به سوی نور اما ظلمت و تاریکی را آغاز کردم. تصور می کردم از این جهنم به بهشت، از این ویرانه به آبادی، از این بیغوله نشینی به کاخ، از زمین به آسمان، از فرش به عرش خواهم رفت و به حیاتی مافوق تصورم خواهم رسید...
اما نمی دانستم که با هر قدمی که به راهنمایی او بر می دارم یک قدم به قعر تباهی ها، به انتهای بدبختی ها، به آخر شقاوت ها، به نهایت پستی ها، پلشتی ها پلیدی ها نزدیک تر می شوم.
حالا من تک و تنها با روحی غل و زنجیر شده با ذهنی اسیر و در بند در بیابانی لا یتناهی ایستاده ام.
حالا با این همه تلخ گفتن ها، تلخ نوشتن ها، درد دل های زهر آلود، گویا شیطان هم به تنگ آمده و با تمام شیطنت هایش از هم نشینی با من بیزار است.
و من با این همه حالا: «نه انسان که تنهاخدایم آرزوست.»

نویسنده : اعظم دانشجو

روزنامه مردم‌سالاری


زکریا فتاحی 08-12-2010 08:33 PM

بـگـو می‌توانم با قدرت عشق و محبت فاصله‌ها را بردارم
 
بـگـو می‌توانم با قدرت عشق و محبت فاصله‌ها را بردارم

نگو زندگی من تیره و تار است و هیچ نوری درآن نمی‌بینم. بگو تنها من می‌توانم شمعی را روشن یا خاموش کنم. شمع زندگی من، امید من است.
نگو من پشت دیوار فاصله‌ها اسیرم، همه مردم از من دورند، من محکوم به تنهایی شده‌ام. بگو می‌دانم که می‌توانم حتی بدون حضور خویش با قدرت عشق ومحبت فاصله‌ها را بردارم وباهمه دوستی کنم.
نگو چرا با داشتن همه چیز، احساس بدبختی می‌کنم. بگو خودم را یک آدم بدبخت می‌بینم، اگر نتوانم آنچه را که دارم ببینم!
نگو چیزی برای دلخوشی یا دلگرمی ‌من وجود ندارد. بگو می‌دانم که دقیقا بعد از یافتن این احساس، باید به پاخیزم و برای خود دلخوشی بیافرینم.
نگو در اقیانوس مشکلات غرق شده‌ام و راهی برای نجاتم نیست. بگو مفهوم زندگی پرورش مهارت‌ها و بالا بردن میزان توانایی‌ها در برابر مشکلات است.
نگو ازخودم نیز خسته شده‌ام، روزمرگی آزارم می‌دهد. بگو می‌دانم تنها راه دوام آوردن میان دقیقه‌ها، داشتن وظیفه‌ای برای به انجام رساندن است.
نگو دیگر از من چیزی باقی نیست، جز گذشته‌ای تلخ و آینده‌ای موهوم و تلخ‌تر. بگو می‌دانم که معلولیت روحی یعنی قطع شریان‌های احساس و عاطفه. من با هوشیاری از شریان‌های حیاتی خویش پاسداری می‌کنم.
نگو سال‌هاست در آتش حسرت سوختم و همچون خاکستر سکوت بر باد رفتم. بگو همیشه فکر می‌کنم که به چه چیزی فکر می‌کنم، به سوختن و برباد رفتن یا به کاشتن و آباد کردن!

خبرگزاری ایسنا

زکریا فتاحی 08-12-2010 08:35 PM

با انتشار امواج عشق جذاب تر شوید
 
با انتشار امواج عشق جذاب تر شوید

تو مشغول تماشای این صحنه هستی. به خودت نگاه كن یك گل شده ای. گلی زیبا و خوشبو. آنقدر خوشبو كه عطر رایحه اش در سراسر باغ پیچیده و هر كس از كنارش می گذرد جذب این رایحه می شود. تو به آن گل خوشبو به خودت نگاه می كنی كه از خودش عطر عشق ساطع می كند. برای گل فرقی نمی كند كه چه كسی در رهگذرش قرار گیرد و حتی وقتی تنهاست و كسی نیست عطر افشانی می كند. تو آن گل هستی و در همه حال مشغول انتشار امواج خوشبوی عشقی و با نثار آن بیشتر از عشق سرشار می شوی. تو در زندگی مثل این گل هستی و همیشه حتی وقتی تنهایی از خود امواج عشق را به بیرون می فرستی شاهد باش كه چگونه امواجی كه از تو به بیرون سرریز می كنند مثل نیروی جاذبه دیگران را به سویت جذب می كنند. تو دیگران را در میدان مغناطیسی عشق قرار می دهی و امواج عشق چهره ای زیبا و جذاب از تو می سازد.
منتظر تأیید دیگران نباش‌، به تحقیر دیگران اهمیت نده
ذهن تو از كودكی تا به حال توسط دیگرانی كه بیرون از وجودت هستند شرطی شده و تو برای آن كه بدانی آدم خوبی یا بدی هستی به نظرات دیگران وابسته شدی. تو بارها به خاطر كارهایی كه دیگران بد دانسته اند تنبیه و تحقیر شده ای و اگر حتی پنهانی توانسته ای آنها را انجام دهی عذاب وجدان راحتت نگذاشته. هم چنین كار خوب را دیگران برایت تعریف كرده اند اما همهٔ تأییدها و تحقیرها مطابق معیارهای متغیر ذهنی انجام می شوند در حالی كه تو فقط ذهن نیستی و ذهن به عنوان یك ابزار در خدمت توست تا بتوانی به وسیلهٔ‌ آن به بالاتر از ذهن دست یابی. حالا به عنوان یك شاهد به خودت نگاه كن كه چگونه به دهان دیگران چشم دوخته ای كه تأیید یا تحقیرت كنند امواجی را ببین كه از سوی دیگران به سمت تو می آیند تو نه آن تأییدها هستی و نه آن تكذیب و تحقیرها اینها فقط افكاری هستند كه از سمت دیگران به صورت امواج شنیداری و دیداری به سمت تو می آیند. تو می توانی تمام این حرفها را بشنوی و درك كنی اما آن حرفها. تو شاهد باش كه در برابر افكار دیگران منفعل نیستی تو با معیارهای روحی درونی می توانی نسبت به افكار و اعمالت كنترل داشته باشی. تو نه كارهای خوبی كه كرده ای هستی و نه كارهای بدی كه انجام داده ای. شاهد باش كه این تو این اعمال و افكار نیستی و به عنوان شاهد فقط آنها را ببین و هیچ قضاوتی درباره شان انجام نده فقط به آنها نگاه كن. حالا تو از بالا به همه چیز نگاه می كنی و به راحتی می توانی بر جنبه های مثبت و منفی خویش آگاهانه اشراف داشته باشی.

مجله راه زندگی

زکریا فتاحی 08-12-2010 08:36 PM

برای آن‌ها که عشق می‌وزند زمان را آغاز و پایانی نیست
 
برای آن‌ها که عشق می‌وزند زمان را آغاز و پایانی نیست



گذشت زمان بر آن‌ها که منتظر می‌مانند بسیار کند، بر آن‌ها که می‌هراسند بسیار تند، بر آن‌ها که زانوی غم در بغل می‌گیرند بسیار طولانی و بر آن‌ها که به سرخوشی می‌گذرانند بسیار کوتاه است. اما بر آن‌ها که عشق می‌وزند، زمان را آغاز و پایانی نیست.
آنکه می‌تواند؛ انجام می‌دهد؛ آنکه نمی‌تواند؛ انتقاد می‌کند. مصمم به نیک‌بختی باش، نیک‌بخت می‌شوی. بیشتر کسانی موفق شده‌اند که کمتر تعریف شنیده‌اند.
▪ خوش‌بین باشید، اما خوش بین دیر باور...
▪ آزادی حقیقی آن نیست که هرچه میل داریم انجام بدهیم، بلکه آن است که آنچه را که حق داریم انجام دهیم.
▪ هرگز در مسیر پیموده شده گام برندارید، زیرا این راه تنها به همان جایی می‌رسد که دیگران رسیده‌اند.
▪ در هر سرنوشتی، رازی مهم فرو نهفته است. کلید آینده، رشد مداوم شخصی و حرفه‌ای شماست.

خبرگزاری ایسنا


زکریا فتاحی 08-12-2010 08:41 PM

تصویر یک عشق
 
تصویر یک عشق

چند وقتی بود که حسابی افتاده بودم توی خط تصویر ذهنی. کتابهای مختلف قدرت فکر و تصویر ذهنی را هم مطالعه می کردم و برای اثبات مطالبی که در آنها نوشته شده بود. بارها امتحان می کردم، مثلاً وقتی در ایستگاه منتظر اتوبوس بودم با خودم می گفتم الان که اتوبوس سر برسه حتماً جای خالی داره و من روی صندلی می نشینم.
عجیب بود، بیشتر اوقات پیش بینی ام درست از آب در می آمد و همین مسائل موجب می شد که بیشتر به قدرت ضمیر باطن علاقه مند شوم.
من دلباخته بودم. پنج سال بود که دلباخته پسری بودم که در محل کار اولم دیده بودم. او از طریق یکی از همکاران خانم از من خواستگاری کرده بود. اما من روی خوش نشان نداده بودم، اما به مرور به او علاقه مند شدم. یک ماه بعد، از آن شرکت رفتم و پنج سال به یاد خواستگار اولم به طور ناخودآگاه و بی دلیل خواستگارهایم را رد می کردم.
یک روز، پیش خود فکر کردم شاید بتوانم با تصویر ذهنی، او را پیدا کنم. بنابراین شروع کردم به تصویر ذهنی.چند وقتی بود که یافتن او ذهنم را مشغول کرده بود.
در همان دوران بود که روزی دوستم فریده با من تماس گرفت و خواست که با هم به تئاتر برویم. درخواستش را برای روز بعد پذیرفتم. روز بعد، پس از پایان کار به سر قرار رفتم. با فریده از هر دری صحبت کردیم و در ادامه، صحبت هایمان به موضوع عشق رسید. من به فریده گفتم: ” ای کاش عشق را تجربه می کردی.عشق به تعبیر من یعنی یک غم بسیار بسیار شیرینه! تنها غمی که دوست نداری تموم بشه.
بعد از کلی صحبت وارد سالن انتظار تئاتر شهر شدیم. در حال خواندن بروشور نمایش «چیزی شبیه زندگی» کاری از مرحوم حسین پناهی بودم که انگار کسی به من ندا داد که سرت را بلند کن.
چشمهایم را که از روی بروشور به جمعیت آن طرف چرخاندم. دهانم از تعجب بازماند، به تته پته افتادم. با هیجان فراوان و وصف نشدنی فریده را صدا زدم. فریده پرسید: چی شده؟ گفتم: فریده می دونی کی اونجاست؟ باورت نمیشه، آقای سپنتا، همونی که ازش برایت صحبت کردم.
داشتم از تعجب شاخ در می آوردم. باورم نمی شد که تصویر ذهنیم به حقیقت پیوسته است.سخت دستپاچه شده بودم. فریده گفت: اشتباه پنج سال پیش را تکرار نکن. برو جلو و خودت رو معرفی کن.
با کلی تردید بالاخره پا پیش گذاشتم و جلو رفتم و با هیجان رو به آقای سپنتا کردم و بعد از سلام و معرفی پرسیدم: مرا به خاطر می آورید؟ آقای سپنتا با خوشرویی شروع به احوالپرسی کرد. خواهرش هم با گرمی با من برخورد کرد. تا اینکه تئاتر شروع شد و دوباره گفتم: بعد از اتمام نمایش می بینمتان.
در سالن نمایش قلبم تاپ تاپ می کرد و دائم به جایی که او و خواهرش نشسته بودند، نگاه می کردم. به جرات اعتراف می کنم که از تماشای تئاتر محروم ماندم. بالاخره نمایش به پایان رسید. ضربان قلبم شدیدتر شد و پاهایم توان راه رفتن نداشتند. به سختی از سالن نمایش بیرون آمدم. با دیدن چهره آقای سپنتا یکباره آرامش بر وجودم حاکم شد.
او که معلوم بود در طول نمایش فقط به من فکر کرده بود. با لبخندی به استقبالم آمد و بالاخره همان دیدار در سالن نمایش بود که موجب خواستگاری مجدد آقای سپنتا این بار توسط خواهرش از من شد و بعد از سه ماه صحبت و آشنایی سرانجام با هم ازدواج کردیم و به راستی در کنار هم احساس خوشبختی می کنیم.

مجله خانواده شماره ۳۴۳

زندگی دوست داشتنی

زکریا فتاحی 08-12-2010 08:47 PM

تعهد ، عشق را به ارمغان می آورد
 
تعهد ، عشق را به ارمغان می آورد

عشق ، زاده ی تعهد است . وقتی که شما به چیزی مانند رویا ، هدف یا رابطه متعهد می شوید ، نسبت به آن احساس عشق می کنید ؛ هر چه تعهد شما عمیق تر باشد ، عشق تان قوی تر خواهد شد .
تعهد چگونه عشق را ایجاد می کند ؟ تعهد ، تجربه ای درون ذاتی است که اعتقاد به عشق ، اشتیاق و محبت ذاتی شما را برمی انگیزد . در آن لحظه که شما پی می برید ، "بله ، من به این طرز فکر یا به این شخص اعتقاد دارم" فکر و قلبتان با تمام قوا با هر چیز یا هر کسی که به او متعهد شده اید ، سهیم می شوند . بدین صورت تعهد به تنهایی مانند کلید ، در انبار پنهان عشق شما را باز می کند و در شما هیجان ، انرژی و عشق بیشتر را ایجاد می کند .
بسیار مشکل است که به چیزی متعهد نباشید اما عاشقش باشید . در حقیقت ، تقریبا غیر ممکن است . فکر کنید که به انجام کاری یا شرکت در آن احساس تعهد نکنید . مثلا هدفی سیاسی که به آن اعتقاد ندارید ، یا پروژه ای که دوست ندارید روی آن کار کنید یا کاری در بیرون منزل که همسرتان فکر می کند ضروری است اما شما فکر می کنید لزومی به انجام آن کار نیست . از خود بپرسید : "آیا در باره ی این چیزها احساس عشق می کنم ؟" البته که جواب این سوال در مغز شما این است که "نه". فقدان تعهد موجب می شود که بدون عشق آن کارها را انجام دهید . شما به سادگی نمی توانید در خود انگیزه ایجاد کنید و عملی خارج از تمایلتان انجام دهید ، زیرا هرگز از صمیم قلب به آنها متعهد نشده اید .
بیایید خود را بیازمایید . یکی از عواملی که دوستش دارید و عاشقش هستید مثلا یک ارتباط یا شغلی خاص یا احساسی روحی به چیزی یا کسی را انتخاب کنید . بعد ، فقط یک روز عمیقا به آن متعهد شوید . اگر در مورد شراکت یا ازدواج باشد ، بیان تعهد بیشتر از طریق کلمات و رفتار شما نمایان خواهد شد . به بهترین خصوصیات همسرتان توجه کنید ، به خودتان یادآوری کنید که چقدر او را دوست دارید .
اگر به شغلی خاص متعهد شدید ، صد در صد به هر عمل و عکس العملی نمره بدهید . مثلا اگر کار شما در ارتباط با فروش است ، با هر مشتری با توجه بسیار زیاد ، احترام و رابطه ای که توانایی شما را نشان می دهد ، رفتار کنید . اگر یک طراح گرافیک هستید ، تمام نیرویتان را روی هر طرح کلی و ظاهری معماری بگذارید ، در همان حال بزرگترین شاهکار را می آفرینید . اگر فقط یک مادر هستید ، نیم ساعت از وقتتان را بگذارید تا با عشق به فرزندتان در تکالیفش کمک کنید ، که بدین صورت زندگی او را دگرگون خواهید کرد .
شاید تعهد را در زندگی خود تجربه کرده باشید ، پس حرکت پر جنب و جوش خود را کمی آهسته تر کنید و لحظه ای خاص از زندگی خود را در نظر بگیرید . مثلا روزی که اضطراب دارید ، تمام روز را با توجه به آن بگذرانید و فقط چند ثانیه مکث کنید و به درخت های زیبایی که در حد فاصل خیابان های مسیر کارتان از کنارشان می گذرید ، بنگرید .
به سگ ها و گربه ها ، وقتی که از کنارشان می گذرید ، توجه کنید که چقدر بامزه هستند . به صدای شبانه ی پرندگان و آواز جیر جیرک ها در خارج از خانه زمانی که برای خوابیدن آماده می شوید توجه کنید و قبل از خواب بیندیشید که در روز بعد چه کارهایی را باید انجام دهید . آن وقت است که متوجه می شوید ، این چیزها را داشتید اما آنها را نادیده گرفته بودید .
بدین ترتیب متعجب می شوید که تعهد چگونه می تواند یک روز زندگی شما را تغییر دهد . افرادی که خسته کننده هستند ، خیلی ناگهانی ، جالب ، جذاب و سرگرم کننده می شوند . کارهای پیش پا افتاده و خسته کننده نیز تحریک کننده می شوند و شما احساس رضایت می کنید . مخالفت های شما روی مسائلی که به نظر دست نیافتنی می رسند ، به موفقیت های بادوام و با اهمیت تبدیل می شوند . در نتیجه ، عشق تنها در انتظار فرصت است تا پدیدار گشته و ابراز گردد .

http://delsoookhte.blogfa.com/cat-۲.aspx
توسط پویا روحی علمداری

زکریا فتاحی 08-12-2010 08:50 PM

چرا عشق ما روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود
 
چرا عشق ما روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود

بر خلاف تصور خیلی ها که فکر می کنند عشق یکباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود، ‌واقعیت این است که عشق ممکن است یک لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد ‌می کند که در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور کافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت کشی کنیم، به آن کود بدهیم و ‌مستمراً به آن رسیدگی نماییم.‌
● چگونه عشق به مرور کمرنگ می شود یا از بین می‌رود؟
ما عاشق ایده‌ آل‌ها و کمال‌ها می شویم و از نقصان ها می گریزیم. شاید تعجب کنید اگر بدانید معمولا انسان‌ها عاشق ‌یک موجود کامل و بدون نقص در ذهن خود می شوند و هنگامی که این تصویر ذهنی را منطبق با یک دختر یا یک پسردر ‌اطراف خود می‌کنند، به آن نام عشق می نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا ‌می دارد که او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد و هنگامی که به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود ببینیم، ‌عشق ما رو به افول می رود. اما اینکه تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شکل بگیرد و حفظ شود نیاز به تخصص و ‌منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، یعنی اینکه باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر کند و بالاتر از تفکر خام ما ‌باشد ، نه به عکس. پس اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسئولیت‌های خود شانه ‌خالی می کند، لذت‌های خود را محور قــــــــرار مــــــــی دهــــــــد وهـــــنــــــــوز"مــــــــن" بـــــــودن مــــحــــــور فـــکــــــری اوست،‌اینگونه می شود که کسالت ‌مزمن عشق رابه چشم خواهیم دید. از دیگر آفت‌هایی که ما به عشق می رسانیم ، می توان به موارد زیر اشاره کرد.‌
● عدم انعطاف پذیری
عدم انعطاف پذیری نسبت به مسائلی که در زندگی با آن روبرو هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقه های خود ‌داشته باشیم و به علاقه ها، سلیقه ها و شیوه های زندگی همسرمان مکرراً انتقاد کنیم یا از آن بدتر ، اهانت کرده ‌یا به مسخره بگیریم.‌
● کمال گرایی افراطی
از آنجا که ما ناخودآگاه عاشق " خوبی مطلق"، " مثبت مطلق " و" کمال مطلق" شده ایم و معشوق خود را آخر ‌معرفت و خوبی ارزیابی کرده ایم ، به مرور این ارزیابی خطا، خود را به ما نشان می دهد و دچـــار مـشـکـل مـی سازد. او‌هرگز نمی‌تواند انتظارات و توقعات ایده آل ما را بر آورده کند. او هم یک انسان مثل بقیه انسان‌هاست و بدیهی است که ‌نقاط ضعف زیادی نیز در کنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.‌

روزنامه آفتاب یزد

زکریا فتاحی 08-12-2010 08:55 PM

چگونه بر رقیبتان پیروز شوید و به عشقتان برسید
 
چگونه بر رقیبتان پیروز شوید و به عشقتان برسید

شما هم شب ها تا دیوقت بیدار می مانید و نگران این هستید که رقیب، عشقتان را از چنگتان درآورد؟ مظنون هستید که همسرتان، نامزدتان یا عشقتان به جز شما با کس دیگری هم رابطه دارد؟ می خواهیم به شما آموزش دهیم که چطور بر رقیبتان پیروز شوید و عشقتان را برای همیشه به دست آورید.

۱) به او نشان دهید که برای انتخاب او بیشتر از هر چیز دیگری احترام قائلید.
کاری نکنید و چیزی نگویید که طرفتان را مجبور کند آنطور که شما می خواهید زندگی کند و همه چیز را مثل شما ببیند. اگر او دوست دارد که خودش انتخاب کند، حال این انتخاب شما باشید یا کس دیگری، به او نشان دهید که برای نظرش احترام قائلید. اگر بتوانید به او ثابت کنید که آزادی انتخاب به او می دهید و برای نظر او احترام قائلید، مطمئن باشید که انتخاب او شما خواهید بود.

۲) سعی نکنید رقابت کنید.
سعی نکنید با رقیبتان رقابت کنید. وقتی رقابت می کنید یعنی با او وارد مبارزه شده اید و وقتی وارد مبارزه شوید، انرژی منفی خیلی زیادی تولید می کنید و منجر به تجربه های ناخوشایندی با اطرافیانتان می شود. درعوض، سعی کنید فرصت هایی ایجاد کنید که منجر به تجربه های مثبت شوند، به ویژه با عشقتان. اجازه بدهید طرفتان وقتی باشماست احساس راحتی بیشتری کند.

۳) از بحث کردن درمورد مسائل مربوط به رقیبتان خودداری کنید.
وقتی کنار عشقتان هستید، سعی نکنید مداوماً از او درمورد مسائل مربوط به رقیبتان سوال کنید: مثلاً دیروز کجا رفتی؟ چرا فلانی اینکار را می کند؟ چرا فلان چیز را به او دادی و ...پرسیدن چنین سوالاتی فقط او را به حالت دفاعی می کشاند و پاسخ هایی که می دهد هم صادقانه نخواهد بود. چنین بحث هایی اکثر اوقات تجربه های ناخوشایندی ایجاد می کند و باعث می شود هر دو شما سر یک موضوع کوچک و بی ارزش به بجث و جدل بپردازید. پس به طرفتان آزادی انتخاب بدهید. اجازه بدهید هر کاری که دوست دارند انجام دهند و بعد می بینید که از این درک شما قدردانی خواهند کرد. اگر طرفتان متوجه شود که وقتی با شماست می تواند راحت تر از وقتی که با رقیبتان است نفس بکشد، مطمئن باشید که به سمت شما می آید، بدون اینکه تلاشی برای آن کرده باشید.

۴) سعی نکنید مثل سیریش به طرف مقابلتان بچسبید.
خودتان را به یاد بیاورید که تازه با طرفتان آشنا شده بودید. آن فردی که آنموقع بودید همان کسی است که طرفتان عاشقانه و عمیقاً دوست می دارد. پس همان آدم باشید. وقتی آن آدم بودید، کسی بودید که مثل سییش به طرفش نمی چسبید. فردی مستقل، بی خیال، و سرشار از انرژی زندگی بودید. این خود واقعی شماست که طرفتان عمیقاً دوستش دارد و می خواهد که با او باشد. پس همه آن وابستگی ها را دور بریزید و سعی کنید استقلال فردیتان را حفظ کنید. اگر رابطه تان رو به انهدام است، افراد دیگر به شما خواهند گفت، "طرفت عوض شده" یا "آدم ها عوض می شوند، زندگی همینه". درعوض لحظه ای مکث کنید و از خودتان بپرسید ایا طرف من واقعاً تغییر کرده است؟ یا این خودم هستم که تغییر کرده ام؟ آیا به کسی تبدیل شده اید که خیلی از رابطه تان توقع دارید؟ عشق شما، شما را به خاطر آن که هستید دوست دارد، پس همان آدم مستقلی باشید که یک روز بودید.

نکات بالا را همیشه در خاطر داشته باشید و با رعایت این نکات مطمئن باشید که قلب کسی را که دوستش دارید به دست خواهید آورد، بدون اینکه تلاش زیادی کرده باشید

زکریا فتاحی 08-12-2010 08:59 PM

چگونه می توان عشق حقیقی را تشخیص داد؟
 
چگونه می توان عشق حقیقی را تشخیص داد؟

شما از طریق اینترنت با کسی آشنا می شوید، هر روزی که سپری میشود خاطره های شما بیشتر و بیشتر شده و نسبت به هم علاقمند می شوید. اما چگونه می توانید تشخیص دهید که آیا واقعا عاشق شده اید یا رابطه شما تنها به دلیل یک جاذبه موقتی است؟
یک انسان در طول زنـدگی خـود به طور میانگین حداقل ۴ مـرتبه عـاشق مـیشود. اما آیا واقعا هر ۴ مرتبه، عشق اوحقیقی است؟ ما در این قسمت علائم مربوط به عشق، احترام و ارتباط را بـاشما در میان مـی گـذاریـم تـا قـادر به تصمیم گیری باشید و تشخیص دهید که آیا فردی که با او قرار ملاقات می گذارید شخص مورد نظر شما هست یا خیر.
۱) ارتباط
وجود صداقت در رابطه جزء ضروریات به شمار می رود، همچنین پیش از آنکه به کسی تعهد بدهید باید سعی کنید که در ابتدا او را به خوبی بشناسید. شما تا چه حد یکدیگر را می شناسید؟ آیا فقط در مورد مسائل جنسی با یکدیگر صحبت می کنید؟
▪ نقاط قوت:
شما در مورد تمام مسائل زندگی از قبیل مال و ثروت، فرزند، چیزهایی که از آن وحشت دارید و آرزوهایتان با یکدیگر صحبت می کنید. شاید با هم بحث کنید، اما در آخر به مصالحه دست پیدا می کنید. در مورد احساساتتان با یکدیگر صادق و روراست هستید.
▪ نقاط ضعف :
شما تنها رنگ مورد علاقه و نام مجله ای را که او می خواند، می دانید و از طرح سوالات عمیق تر پرهیز می کنید زیرا تصور می کنید که او جواب شما را نخواهد داد و یا می ترسید که پاسخ او مطابق میل شما نباشد.
کمتر اتفاق می افتد که احساساتتان را با یکدیگر در میان بگذارید به همین دلیل پس از گذشت مدت زمان کوتاهی هر دوی شما اظهار نا امیدی کرده و رفته رفته تنفر و رنجش جایگزین مهر و محبت می شود.
هیچ یک از شما حاضر به بخشیدن دیگری نیست.
۲) عشق
یک رابطه سالم و یا ازدواج بدون وجود عشق برای مدت زمان زیادی دوام ندارد. آیا رابطه شما بر اساس عشق و علاقه بنا نهاده شده است یا اینکه فقط خودتان را به بازی گرفته اید؟
▪ نقاط قوت :
در زمان بروز هر نوع بحرانی، بدون توجه به نتیجه کار، در کنار هم می ایستید. از خود گذشتگی نشان می دهید تا بتوانید طرف مقابل خود را شاد کنید. صادق و راستگو هستید و چیزی را از یکدیگر پنهان نمی کنید. از نظر عاطفی، جسمی، روحی و ذهنی با یکدیگر همخوانی دارید. جدا از بحث عاشقی، دوست های خوبی نیز برای یکدیگر هستید.
▪ نقاط ضعف :
در زمان بروز مشکلات هر کس راه خودش را پیش می گیرد. شریک شما غیر قابل اطمینان است و نسبت به جنس مخالف خود نظر دارد. تا زمانیکه نتوانید حقیقت را پیدا کنید او به شما دروغ می گوید. سازگاری عاطفی و جسمی و روحی ناچیزی بین شما دو نفر وجود دارد. در شرایط مختلف نسبت به شما وفادار نیست.
۳) احترام
رابطه عاطفی بر اساس رفاقت، احترام و پذیرفتن یکدیگر بنا نهاده می شود. زمانیکه احترامی وجود نداشته باشد، شک و بد گمانی جایگزین اعتماد و احترام شده و به مرور زمان تنفر و بیزاری به تارو پود رابطه شما نفوذ پیدا می کنند.
▪ نقاط قوت:
شما از عیوب شریک خود آگاه هستید و برخی از اشتباهات را قبول می کنید.علایق شخصی و هویت اصلی یکدیگر را تشویق و حمایت می کنید. برای گوش کردن به نقطه نظرات یکدیگر وقت می گذارید.
▪ نقاط ضعف :
در مقابل دیگران از هم انتقاد می کنید . شریکتان به شما اجازه نمی دهد که بر اساس علایق شخصی تان عمل کنید و همیشه کلیه رفتارهای شما را زیر نظر دارد. شما دائما بر روی معیارهایی که از یکدیگر انتظار دارید مشاجره می کنید.
شما نمی توانید اشتباهات یکدیگر را ببخشید یا/و فراموش کنید.
از نوع ارتباط خود آگاه باشید و برخورد معقولی از خود نشان دهید. اگر نمی توانید آنرا پرورش دهید پس شاید زمان ترک آن فرارسیده باشد. اما اگر احساس می کنید که رابطه شما محکم و پا بر جاست، می توانید با کمک گرفتن از عشق دو طرفه، احترام و ارتباط آنرا مستحکم تر نمایید.


زکریا فتاحی 08-12-2010 09:02 PM

جاذبه در مقابل عشق
 
جاذبه در مقابل عشق

وقـتی اولیـن بار کسی را می بیـنیم، صرفنـظر از مـحیـط یـا طریقه این ملاقات، یا مجذوب او می شویم یا نمی شویم.
ایـن مجذوبـیت اولیـه اگـر دنـبال شود، سرانجام به دوستی منـجر شـده و بـعد ممـکن است از حصار و موانعی که برای
مـحافظت از خـود در اطرافمان کشیده ایم عبور کرده تـبدیل به عشق شود.
جاذبه معمولاً تصمیم آنی از دوست داشتن یا نداشتن است که به معیارهای ناخودآگاه ما برمی گردد. وقتی کسی را رو در رو ملاقات کنیم، سعی می کنیم او را با معیارهای فیزیکی و ظاهری بسنجیم. اگر از طریق نامه، تماس های تلفنی یا چت های اینترنتی با کسی آشنا شویم، سعی می کنیم از طریق نحوه صحبت کردن و گفتگویشان و اینکه چقدر حرف زدن با آنها برایمان جالب و سرگرم کننده است، آنها را بسنجیم.
کاملاً حقیقت دارد که در اینترنت مردم می توانند هر طور که بخواهند رفتار کنند، و هر شخصیتی باشند که می خواهند. اما آخر کار خودِ واقعیشان از شکاف شخصیتی که برای خود ساخته اند به بیرون نفوذ می کند و خودِ واقعیشان را می بینیم. نکته اخلاقی این چیست؟ اینکه بهتر است خودمان باشیم. چون ممکن است روزی پیش بیاید که مجبور شوید یا بخواهید که فرد آنطرف مکالمه اینترنتی را ملاقات کنید.
از طرف دیگر وقتی خودِ واقعی طرف مقابل را ملاقات می کنید، یادتان باشد که زمان باعث شده آن فرد را دوست داشته باشید، به خاطر چیزی که در فکرشان و قلبشان است. ممکن است تصور کنید آن معشوقی را پیدا کرده اید که دقیقاً مثل شما فکر میکند و دقیقاً مثل شما احساس می کند.
هیچ کس کامل نیست. همه ما اشکالات و نقص هایی داریم. اینکه بخواهیم فرد "مناسب" را برای خودمان پیدا کنیم اشکالی ندارد. اما اگر بخواهیم فرد "کامل" را پیدا کنیم، به جرات می توانم بگویم که غیر ممکن است. چون هیچ فرد کاملی وجود خارجی ندارد.
وضعیت ظاهری این فرد به اندازه وضعیت روحی و درونی او اهمیت ندارد. ما عاشق روح افراد می شویم نه قد و قواره و ظاهرشان. و گرچه برای بهتر کردن ظاهرمان می توانیم کارهایی انجام بدهیم، اما این نباید معیار اصلی ما برای دوستی باشد. ما عاشق قلب انسانها می شویم، عاشق درونشان، خودِ واقعیشان. مسئله مهم همین است.

سایت مردمان

زکریا فتاحی 08-12-2010 09:16 PM

پاسخ‌های دل همیشه ساده است
 
پاسخ‌های دل همیشه ساده است

ما به دنیا آمده‌ایم تا عشق بورزیم و یاد بگیریم...
هر کس داستانی برای گفتن دارد. هر کس به دنبال یک آدم مهربان است که به حرف‌هایش گوش دهد.
عجله نکن برای رفتن به سوی هدفی که ممکنه هیچوقت پیداش نکنی. هدف همراهته. اگر عجله کنی هدف رو گم می‌کنی.
مراقب خودخواهی باش، همیشه سر راهته. اگر کسی گفت: "چه چشمان زیبایی داری"، جواب بده:‌ "ممنون، شما این طور می‌بینی"...
اجازه بده دلت همه انتخاب‌هایت را انجام دهد؛ نه عقلت. وقتی آن انتخاب انجام شد، آنگاه از عقلت برای رسیدن به آن سود ببر.
هرگز آنچه را که انجام می‌دهی، زیاده جدی نگیر. زندگی پر از شادی است. اگر یکی را نشانم بدهی که خنده‌ای خالصانه و بی‌اختیار دارد، فردی را که به حقیقت نزدیک‌تر است نشانم داده‌ای.
بهترین معلم آن نیست که توان پاسخ به همه سوالات را دارد، بهترین معلم آن است که سوال ایجاد می کند!
حتی در قبال این خطر که احمق به نظر بیایی و مردم سرشان را تکان بدهند و در گوش یکدیگر نجوا کنند که تو دیوانه‌ای، به چیزهای نو بپرداز!
پاسخ‌های دل همیشه ساده است، عقل ماست که جواب‌های پیچیده سرهم می کند!
اهمیتی ندارد که از چه دوربینی برای عکاسی سود می‌بری، یک عکس را یک دل روشن و عاشق می‌سازد، نه یک دوربین.
انرژی نیازمند توجهی همیشگی است که از عشق سرچشمه می‌گیرد!
کافی نیست که یک عکاس خوب باشی. لازم است که آدم خوبی باشی که عکس هم می‌گیرد

زکریا فتاحی 08-12-2010 09:25 PM

وابستگی آفت عشق
 
وابستگی آفت عشق

دوست عزیزم تو بیشتر به چه یا کی وابسته ای؟
به پدر؟ مادر؟ همسر؟ فرزند؟ یا شغل ، مدرک ، موقعیت و ثروت؟ یا به سلامتی ات؟ تفکراتت؟ احساساتت؟ یا اعتقاداتت؟ فرقی نمی کنه ، وابستگی یعنی اینکه خودت را به شیئی غیر از اصل خودت ، چنان ببندی که آزادیَت را بگیرد.
انسان نامحدود و البته آزاد آفریده شده است . و همه هستی مسخّر و در اختیار اوست. هیچ چیزی ارزش آن را ندارد تا انسانی را به خود ببندد و وابسته و زندانی خود کند. و همه هستی رشد و ارتقاءاشان در اینست که در خدمت آدمی باشند نه بر عکس. اشرف مخلوقات و سرور کائنات یعنی این.

حالا وقتی خودت را وابسته به موقعیت یا فردی می کنی ، در واقع خود را از موقعیت برتر و آزادی که داری به جایگاه پَست و محدودی تنزّل داده و گره می زنی. خود را شکننده می کنی. افراد و اشیاء دیگر زوال پذیر و رفتنی اند. شغل ، مدرک ، ثروت ، سلامتی ، احساس و ... ، همه تغییر پذیر و از بین رفتنی اند. و هرکس به آنها وابسته باشد نیز رنج فرسودگی ، تنهایی، جدایی و پست شدن را ناچاراً ، همواره با خود دارد.
● و اما عشق
عشق فراتر از هر گونه وابستگی هاست. اگر تو به یک نفر وابسته شدی و بدون او می میری ، نام آن را عشق مگذار. مثل نوزادی که به شیر مادر وابسته است ، اگر شیر مادر نباشد کودک می میرد، چون وابسته است. عشق وابستگی نیست که با نبود معشوق ، فرد مردنی شود. اصلاً معشوقی که اکنون باشد و فردا نباشد ، چگونه می تواند عشق ایجاد کند، صرفاً یک نوع وابستگی می آورد. و صد البته هنگام از بین رفتن هم تاثر و اندوه.
آری عشق همیشه رو به تزاید است. عشق آزاد و رهاست و پیرو آن عاشق و معشوق هم چنین اند. عشق ، عاشق را هر روز فربه تر می کند. شادتر می کند. حرکت عشق فقط رو به جلوست. غم و شادی در عشق واقعی ، مساوی و لذت بخش است. معشوق شکستنی نیست، مردنی نیست، پژمردنی نیست ، بی وفا نیست. لذا عاشق هم به همین صورت پایدار ، قوی و رو به رشد است. و بیت زیر نیز توصیف چنین عشقی است.
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
وابستگی ، انسان را از بی نهایت هستی ، به محدوده ای گره می زند، به مانند چشمی که از این همه رنگ ، فقط رنگ سیاه و سفید را ببیند. مانند این همه اندام آدمی که به هنگام سرطان ، صرفاً یکنوع از سلولهایش شروع به رشد و توده شدن، می نماید. کسی که معتاد به مواد مخدر می شود ، از بی نهایت لذتی که می تواند از تمام اعضاء و جوارح خود ببرد ، صرفاً به یک لذت بسنده می کند، کسی که وابسته به ****** می شود ، از بی نهایت پتانسیل خود ، به لحاظ وابستگی اش ، محروم می ماند. کسی که به یک فرد وابسته می شود ، از تمامی انسانها ، و بی نهایت هستی، فقط یکی را به عنوان مجرای تنفس خود بر می گزیند. کسی که خود را به شغل ، ثروت ، ... ، وابسته می کند، از تمام جنبه های آدمی ، و موفقیت های گوناگون خود چشم پوشی می کند.
ـ به چشم هایمان باید ، یاد بدهیم که از دیدن کوه ، دشت ، آسمان ، دریا ، سبزه ، زمین، ستاره، ماه، خورشید ، انسانها و ... لذت ببرند.
ـ از دستهایمان بخواهیم که مزه نوازش کردن را حس کنند .
ـ گوشهایمان را نجوا کنیم که لذت شنیدن آوای پرندگان ، صدای گرم مادر بزرگ، موسیق باران و خنده های مستانه کودکانه را بشنوند.
ـ با پاهایمان صمیمانه دشت را بدویم ، کوهها را بپیمائیم ، عصای ضعیفان و تکیه نیازمندان شویم.
با زبانمان کلام التیام بخش غمدیدگان شویم و لذت ببریم همانطور که از گفتن جملـــــــــــــه « دوستت دارم » به دلبر ، هیجان زده می شویم.
ـ آری تنفس لذت بخش هوای بهاری ، بوی پائیز و نوازش برف بر صورتمان ، همه و همه میتوانند موجب احساسی باشند که موجب آرامش زندگی در کالبد منجمد و وابسته امان شود و ما را از تک بعدی بودن و چسبندگی به اشیاء و افراد رهایی بخشد.
ـ عشق به مفهوم لذت بردن از همه هستی و هستی آفرین در کمال رهایی و آزادگی است، بدون ترس از دست دادن شی یا فردی خاص.
ـ پس بر دست پینه بسته پدر و بر پیشانی پر چروک مادرت بوسه بزن
گل را ببو، باران را حس کن و آسمان پرستاره را به تماشا بنشین
دست نوازشت را بر سر کودک یتیم بکش و سینه ات را سنگ صبور دوستان کن
گستره آسمان را دلیل کوچکی غمهایت بدان و شرم "پدری خجالت زده از دست خالی در پیش کودکانش" را به خود بیفزا
لایحه علمت را چون نسیم بهاری بین همنوعانت منتشر کن.
روی گشاده و لبخندت را ، ارزانی مردمان خسته از کاری کن، که هنگام غروب در خیابان های شلوغ با چشمانی خواب آلود رو به خانه دارند.
آرامش بخش کسانی باش که با تو مرتبطند. به نوعی که اگر جهان را ترک کنی، شکاف نبودنت را حس کنند. با این وجود دیگران را وابسته به خودت نکن و آنها را مالامال عشق کن. آنها را بزرگتر از آنی بنما که شی یا فردی آنها را به خود وابسته کند.
عشق را از هر کجا شروع کنید به زودی متوجه می شوید بسیار سیار و روان است. و همه آفرینش را در خود جای می دهد. وقتی عشق چنین عظیم و بزرگ است ، پس در انحصار شئی یا شخصی نیست، که آن را از ما بگیرد و ما را تنها بگذارد. همه هستی در وجود ماست ، پس، از دست دادن هیچ چیز ، موجب کاستی در این بی نهایت عشق ما ، نمی شود.
ارزش تو به اندازه آن چیزی است که به آن دل می بندی پس مواظب باش که به کمتر از بی نهایت عشق ، دلبسته نشوی.

سایت همدردی

زکریا فتاحی 08-12-2010 09:30 PM

عاشقی سفر ثانیه است نه درنگ قرن‌ها و سال‌ها
 
عاشقی سفر ثانیه است نه درنگ قرن‌ها و سال‌ها

عاشق می‌خواست به سفر برود. روزها و ماه‌ها و سال‌ها بود که چمدان می‌بست. هفته‌ها را تا می‌کرد و توی چمدان می‌گذاشت. ماه‌ها را مرتب می‌کرد و روی هم می‌چید و سال‌ها را جمع می‌کرد و به چمدانش اضافه می‌کرد. او هر روز توی جیب‌های چمدانش شنبه و یکشنبه می‌ریخت و چه قرن‌هایی را که ته ته چمدانش جا داده بود.
سال‌ها بود که خدا تماشایش می‌کرد و لبخند می‌زد و چیزی نمی‌گفت. اما سرانجام روزی خدا به او گفت: فکر نمی‌کنی سفرت دارد دیر می‌شود؟ چمدانت زیادی سنگین است. با این همه سال و قرن و این همه ماه و هفته چه می‌خواهی بکنی؟
عاشق گفت: خدایا! عشق، سفری دور و دراز است. من به همه این ماه‌ها و هفته‌ها احتیاج دارم. به همه این سال‌ها و قرن‌ها، زیرا هر قدر که عاشقی کنم، بازهم کم است.
خدا گفت: اما عاشقی، سبکی است. عاشقی، سفر ثانیه است. نه درنگ قرن‌ها و سال‌ها.
بلند شو و برو و هیچ چیز با خودت نبر، جز همین ثانیه که من به تو می‌دهم.
عاشق گفت: چیزی با خود نمی‌برم، باشد. نه قرنی و نه سالی و نه ماه و هفته‌یی را. اما خدایا! هر عاشقی به کسی محتاج است. به کسی که همراهی‌اش کند. به کسی که پا به پایش بیاید. به کسی که اسمش معشوق است.
خدا گفت: نه؛ نه کسی و نه چیزی. "هیچ چیز" توشه توست و "هیچ کس" معشوق تو، در سفری که نامش عشق است.
و آنگاه خدا چمدان سنگین عاشق را از او گرفت و راهی‌اش کرد.
عاشق راه افتاد و سبک بود و هیچ چیز نداشت. جز چند ثانیه که خدا به او داده بود. عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ‌کس را نداشت. جز خدا که همیشه با او بود

زکریا فتاحی 08-12-2010 09:37 PM

مهر چیزی نمی‌دهد مگر خود را و چیزی نمی‌گیرد مگر از خود
 
مهر چیزی نمی‌دهد مگر خود را و چیزی نمی‌گیرد مگر از خود

هنگامی‌که مهر شما را فرا می‌خواند از پی‌اش بروید، اگرچه راهش دشوار و ناهموار است و چون با شما سخن می‌گوید او را باور کنید، اگر چه صداهایش رویاهای شما را برهم زند...
مهر در همان دمی‌که تاج بر سر شما می‌گذارد، شما را مصلوب می‌کند. همچنان که می‌پروراند، هرس می‌کند. همچنان که از قامت شما بالا می‌رود و نازکترین شاخه‌هاتان را که در آفتاب می‌لرزند، نوازش می‌کند، به ریشه‌هاتان که در خاک چنگ انداخته‌اند، فرود می‌آید و آنها را تکان می‌دهد.
همه این کارها را مهر با شما می‌کند تا رازهای دل خود را بدانید و با این دانش به پاره‌ای از دل زندگی مبدل شوید.
مهر چیزی نمی‌دهد مگر خود را و چیزی نمی‌گیرد مگر از خود. مهر تصرف نمی‌کند و به تصرف در نمی‌آید، زیرا که مهر بر پایه مهر استوار است.
هنگامی‌که مهر می‌ورزید مگویید "خدا در دل من است"، بگویید "من در دل خدا هستم" و گمان مکنید که می‌توانید مهر را راه ببرید، زیرا مهر، اگر شما را سزاوار بشناسد، شما را راه خواهد برد. مهر خواهشی جز این ندارد که خود را تمام سازد.
اما اگر مهر می‌ورزید و شما را باید که خواهشی داشته باشید، زنهار، که خواهش‌ها این‌ها باشند: آب شدن، چنان جویباری که نغمه‌اش را از برای شب می‌خواند. آشنا شدن با درد مهربانی بسیار. زخم برداشتن از دریافتی که خود از مهر دارید و خون دادن از روی رغبت و با شادی. بیدار شدن در سحرگاهان با دلی آماده پرواز و به جا آوردن سپاس یک روز دیگر برای مهرورزی و آنگاه به خواب رفتن با دعایی در دل برای کسانی که دوستشان می‌دارید، با نغمه ستایشی بر لب


اکنون ساعت 05:06 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)