![]() |
کلوپ مشهدی ها - آشنایی با آداب و رسوم استان خراسان
کلوپ مشهدی ها - آشنایی با آداب و رسوم استان خراسان
سلام به تموم گل های مشهدی تا حالا این تاپیکو نزدم چون حس کردم مشهدی به اندازه ای نیست توی جمعمون اما دیدم نه انگار ما هم میتونیم واسه خودمون یه جمع دوستانه و خودمانی داشته باشیم برای مثال SonBol NeGin Hamed ............... حامد sharareh1 .................... شراره ainoskhana ............... سونیا Princess NazaniN .................. نازنین Elnaz_MJ .............. الناز amir-m ............... امیر و ........ پس انشالله اینجا هم رونق بگیره و هی توش غیبت کنون داشته باشیم:d;) منتظرم ببینم نفر اول کیه بچه های شهرای دیگه هم قدمشون روی چشم:53: |
سلام مينا جون:53: |
کارت خیلی عالی بود من کلی عکس از اطراف مشهد دارم اما نمیدونم چطوری باس بگذارم اینجا
ممنون بازم حتما شرکت فعال خواهیم داشت |
سلام عزیزان
مرسی شکوفه جون پس چی همه باید بیاین اینجا ما مهمون نوازیم:53: ممنون شراره جون خوشحالم که همراهی کردی انشالله بقیه هم بیان من یه اصطلاح دارم تقریبا بچه ها میدونن چیه اونم اینهک نومو خوام:d مو عکس موخوام{پپوله} فکر کنم از اینجا راحت بتونی عکسارو آپلود کنی و بذاری واسمون http://*****************/ |
سلام
منم هستم مینا خانوممممممممم مو رو هم بازیییییییییییی بدن:d |
یک فعل چند منظوره در لهجه شیرین مشهدی: مو بوروم: من بروم. مو بوروم: من می بُرم. مو بوروم: من می بَرَم. مو بوروم: من برنده می شوم. مو بوروم: من مو بور هستم:d -------------------------------------------------------- پیام LOve مشهدی: مدنی الان چی حال مداد؟ حال مداد تو اینجه بودی و مو از پشت سر می امدوم و موگفتم پخ!! بعد تو مترسیدی… مو مگفتم نترس .. مویوم عشقت … ----------------------------------------------------------------- یا رضا یه روز دٍلُم بدجوری گِرفته بود بوته غصه و غم تو دِلُم شکفته بود توچِشام سیل اشک موج مِزِدش انگاری آروم از چِشام رِفته بودش با خودُم داد مِزِدُم که چرا تِنها شُدُم یک گوشه نِشستُمُ وبی صِداشُدُم توهَموحال وهواکه غرق فکر بودُم دیدُم که زیر لب مشغول ذکر بودُم نمِرفت از لب مو ذکر یا رضا رضا دِلُم خیلی گِرفته مددی یا امام رضا مو همونوم که هر موقع دردی دِرُم سر بر آستان رضا مِزِرُم مُدُنم که آقا جواب مو ره مِدِ مو که نِه هر کی بِیه جواب مِدِ آقامان خیلی کِریمه به خدا دست بیچیره هارِه میگیره به خدا آقانگاه نِمِکنه که سفیدی یاسیاه خوبارِه که دوست دِره امانگاه مِکِنه به بَدا دِلِتِ گره بزن به پنجره فولاد آقا تا که حاجتته بِکنه بِرات روا موکه آرزومه یک روزی کِفتَرِش بُشُم میون صحن و سراش جاروکِشِش بُشُم |
سلام سلام
اینجا چه خبره؟جمع مِشَدیایه؟خب منم اومدم حالا باید چیکار کنیم؟ خدایی من موندم چرا اینقد آبروی لهجه ی مشهدیو بردن که اکثرا عارشون میاد مشهدی صحبت کنن..توی فیلما و سریالا برای مسخره کردن یا سطح پایین نشون دادن از این لهجه استفاده میکنن راستی قهوه تلخ میبینین؟برزو ارجمند مشهدی حرف میرنه..نظرتون چیه؟ به نظر من میتونست بهتر و غلیظ تر صحبت کنه..اصلیتش مشهدیه ناسلامتی راستی یه پیشنهاد..یک لیست درست کنیم از افراد مشهور و هنرمندایی که مشهدین..بعد توی پست اول بزاریم..چطوره؟ |
سلام نازنین جان خوش اومدی
واقعا همینطوره توی مشهد مردم با خودشون توی خیابون یا مغازه مشهدی حرف نمیزنن تا میرن خونه شروع میکنن من الانم که اصفهانم بعد از تلفن مامان و بقیه لهجم یه ساعتی گیر داره رو مشهدی:24: ای شوهرم میخنده گاهی به لهجه ی بین المللی من! به خدا لهجه اصیل مشهدی قشنگه توی تلویزیون از بس آدمای ناوارد آوردن و به نظر خودشون خوب مشهدی حرف میزنن آبرومون رو بردن البته منم زیاد بلد نیستم مشهدیه اصیل اونطور که قدیمیا حرف میزنن صحبت کنم ولی در کل مشهدی حرف میزنم هر جا باشم فرقی نمیکنه با مشهدی مشهدی فقط;) در مورد پیشنهادت باید بگم خوبه خانومی اما لزومی نداره حتما توی پست اول باشه شما زحمتشو بکش هر جا شد توی همین تاپیک هر چیزی لازمه بذار مرسی |
اصلا فکر نکنین این درد فقط خودتونه !
کلا توی تلویزیون همینطوریه همه ی ادم های لهجه دار یا خنگن یا دست پا چلفتین یا بیسوادن یا نمیذارن دخترشون درس بخونه زنشونو کتک میزنن یا دزدن یا خائن به وطنن بعضی از اینها رو که گفتم برای ما کرمانشاهی ها میذارن خیلی کودکانه و بد هم انتخابش میکنند. مشهدی ها ایا یه غرور خاص خودشونو دارند / یه غرور معروف ؟ اصلا به همچین چیزی معروف هستند ؟ مثلا غرور خاص شجریان از مشهدی بودنش سرچشمه میگیره یا خودش اینطوریه ؟ مشهد جووناش چقدر به موسیقی سنتی و مقامی علاقمند هستند ؟ توی خود شهر مشهد چقدر مردم به دوتار علاقمند هستند خصوصا جووناشون ؟ بعد توی مشهد توی کارت عروسی ها نام پدر عروس و داماد رو هم مینویسن ؟ اسم 4 تا هتل معروف مشهد چیه ؟ |
در مورد غرور من حرفی ندارم چون به نظرم هر کسی به اندازه ی شخصیت و تربیتش رفتار میکنه و تعصب نشون میده
در مورد موسیقی سنتی که اصلا استان خراسان معروفه به تار و دوتار و سه تار و کلا این چیزا رقص های سنتی همراه این آلات موسیقی از رسومشون هست که بعدا مفصلا با عکس میذارم. آره موسیقی سنتی جای خاصی داره تا جایی که من توی اطرافیانم دیدم . مثلا شب شعرهامون یا فستیوال های شعر و قصه و ورزشیمون همیشه با یک موسیقی سنتی و رقص با چوب شروع میشد. حتی توی عروسی ها هم عموما مردم یه گروه سنتی میارن به جای این دامبول دیمبوای ها! در مورد کارت عروسی هم کوروش جان من پرسیدم از تازه عروس دومادامون گفتن نه ما که نمینویسیم احتمالا اونی که تو دیدی به خاطر شهر طرف مقابل بوده..... هتل اطلس - هتل هایت - هتل قصر - هتل اترک - هتل مدائن - هتل پارس |
سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی
من هم مشهدی هستم ولی چون از 7سالگی در تهران سکونت داریم چیزی از رسم و رسوم و لحجه مشهدی بلد نیستم با این حال در جمع خودتون پذیرای من هم باشید :53: |
سلام عزیز
خوش اومدی قدم رنجه فرمودی باعث خوشحالی ماست که عزیزان همشهریمون رو بیشتر بشناسیم منم مثل شمام زیاد وارد نیستم به رسم و رسوم چون مادرم مشهدی نیستند. خودمم از 18 سالگی از مشهد اومدم بیرون اما مهم دور هم بودن و استفاده از تجربیات ماهاست مرسی که اومدی . اسمت رو بگی ممنون میشیم:) |
من علی هستم متولد 63
تخصص و شغلم مربوط به موبایل میشه تعمیرات و تقویت مدارات سخت افزار و نرم افزار و سیستم عامل از مشهد یادمه بچه که بودم توی عزاداری ها شله قلمکار با گوشت شتر نذری میدادن روش هم با خورشت قیمه تزیین میکردن که واقعا مزه اش هنوز زیر زبونمه:d |
خوش اومدی علی جان
آره واقعا شله با اون قیمه ی روش حرف نداره منم سال هاست که نخوردم اونجا روزای اعیاد یا عزاداری نذری زیاد میدن اما من نیستم متاسفانه خوب موبایلمون هم که خراب شد دکترشو داریم;) |
:) |
از شیشلیگ بگید که اصالتا مشهدیه :rolleyes:
من دارم همش از شکم میگم:d توی ختم یادمه فامیلهامون قهوه تلخ میدادن:) از لحجه شیرین هم اینا یادمه ( چغک-موسی کو تقی- سوسه لنگ- یره ) |
سنبل
اره..یعنی بیشتر اونایی که میخوان با کلاس باشن مشهدی حرف نمیزنن..در حالی که من مخالفم..مشهدی دوس دارم من پارسال دبیر ادبیاتمون ترک بود..کلاسش که تموم میشد تا شب من لهجم ترکی میشد مشهدی اصیل من تاحدی بلدم..مامان بزرگم مشهدی صحبت میکنه.. واسه لیست هم اکی..هرچند من خیلی نمیشناسم..ولی سعی میکنم پیدا کنم هتل هایت که اسمشو گذاشتن هما..هایت خوکشلتر بود هتل پردیسان هم هست ----- واسه غذا هم..شله خیلی میدن..مخصوصا هوای سرد خیلی میچسبه.. شیشلیک اصل مشهد فقط ارم..ولی حالا کی دیگه میتونه شیشلیک بخوره؟!! من یه مشکلی که با مشهد دارم اینه که توی خیابون هر جوری لباس بپوشی نگات میکنن..خیلی نگات میکنن..همه رو هم نگا میکننا..ادم حس بدی بهش دست میده..من از یکی از دوستام که از تهران اومده بود پرسیدم همه جا همینطوره؟گفت نه..تهران و شمال خیلی بهتره..میگفت کسی کار به کار کسی نداره.. نمیدونم شاید به خاطر مذهبی بودن مشهد..خیلی از سنت های قدیمی و مذهبی تقریبا تو بیشتر جاها ورافتاده.. گفتین یره یاد یه چیزی افتادم..یه فیلمی بود..اسمش یادم نیس..اون بازیگره بود..ای بابا اسم اونم یادم نیس..فکرکنم مهدی امینی خواه بود(اسمشو درست گفتم؟)خلاصه مشهدی حرف میزد..بعد یه کلمه در میون میگفت یره..بابا ما اینقدراهم یره یره نمیکنیم که..شاید یه برو یره ای چیزی بگیم ولی نه تا این حد.. حالا اصطلاحات دقیقو الان یادم نیس..یکم با مامان بزرگم حرف بزنم یاد میگیرم |
سلام.....
من اصل مشهدم.... هر گونه اطلاعاتی میخواین در خدمتم......... بدویید که جاها پر مشه....{شیت شدن} |
نقل قول:
به خصوص وقتی میبینم بابا رفت و حتی نمتیونم سر خاکش برم... نقل قول:
نقل قول:
آره به خاطر مذهبی بودن و بافت قدیمی و کهنه ی شهرهایی مثل مشهد - یزد - اصفهان و قم هست که مردم اینطورین حالاکه بهتر شده مشهد قبلا ها من یادمه مانتویی خیلی کم بود و اونقدر به من و خواهرم نگاه میکردن که آدم فکر میکرد یه عیبی داره . اصفهان هم به خاطر توریستی بودنش خیلی بهتر شده . اما هیچ جایی تهران و شمال نمیشه البته شیراز هم در این زمینه ها راحتن کلا وقتی میخوان تقلید لهجه مشهدی یا هر شهری رو در بیاورن توی صدا و سیما شورشو در میارن مشهدی فقط مهدی صباغ زاده واقعا مشهدیه یه شاعر هم بود خدا بیامرز از اقوام پدرم بود . آقای صاحبکار ایشونم شعر مشهدی میگفتن و چه قدر به دل مینشست.... خوانواده ها متفاوت هستن ما چون زیاد اصیل حرف نمیزنیم اصلا کلمه ی یره رو توی خونه هیچ کدوم به کار نمیبردیم اما پسرعموهام که مادر و پدر اونجا بودن گاهی میگن. نقل قول:
خوبی گلم؟ خوش اومدی پس بدو بنویس هر چی میدونی یا به قول مشهدیا مدنوم و نوموگوم............ داروم و نومودوم:d |
من یه شعر مشهدی یادم اومد
با پلخمون نگاهت چغک دل مو ره زدی....( مصرع دومش یادم نیست ) :d |
اوه علی جان
چه چشمایی داشته طرفت ها;) چغک دل همچینام بزرگ نیست پلخمون بازیش خوب بوده ------------------------------------------------------------------------------------------ رقص هاي شمال خراسان کرُمانجی می گویند که « بازی » کردهای کرُمانج خراسان به شیوه ی خراسانیان قدیم به رقص اطلقی باستانی و از ریشه واچیک پهلوی است. هیچ مراسم شادی نیست که کرمانج ها، پیر و جوان، زن و مرد، فقیر و غنی در آن شرکت نکنند. این رقص ها روایت کوچندگی، تلش، همیاری، یگانگی، کار و کوشش و تصویریست از مردمانی که مرگ را نیز به بازی می گیرند و نیاکان ما را به یاد می آورند که آدمی را در خور مهرورزی و شادی می پنداشتند. کرمانج ها که قرن ها پیش از کردستان به شمال خراسان کوچانده شده اند، با آن که به کردی سخن می گویند به لحاظ فرهنگی تحت تأثیر فرهنگ خراسانیان قرار گرفته اند. بازی های کرمانجی چون بازی های شرق و مرکز خراسان در دایره و دور انجام می گیرد و جزو رقص های زنجیره ای و سلسله ای اند. رقص ها نخست با ریتمی 8 7 آ رام و سنگین آغاز و به مرور تند و تندتر می شوند ( تقریبا 4 2 و تا 8 6 ) . ادوار رقصی بعد از آرام و تند شدن دوباره از سر گرفته می شود و همواره پس از همهمه و حرکت های تند، ریتم آهسته می شود تا بازیگران نفسی و دمی بگیرند. دست ها نقش اصلی را ایفا می کنند و از تنوع و حرکت بیشتری نسبت به پاها « با دست و دو انگشت شکنجیدن » برخوردارند. دست زدن یا قرسه زدن (به معنی قرصک » (دهخدا) با نگارش قرصه ضبط شده است و تاجیکان نیز به دست زدن می گویند.) و بشکن های متوالی از مشخصه های اصلی این رقص هاست که « زدن حالتی شاد و پرنشاط به آنها می بخشد. کردهای کرمانج خراسان مثل کردان کردستان دست ها را به یکدیگر گره نمی کنند و یا بر شانه ی هم نمی گذارند بلکه هر بازیگر حرکات مشترک گروهی را به تنهایی معروف است به همراه « گل و غنچه » اجرا می کند. جمع و باز شدن دایره که به چرخش های نیم دایره ای و پیچش مچ و دست زیبایی و شکوه خاصی به بازی ها می بخشد. صدای هی هی در میان بشکن زدن و جمع و باز شدن دایره در حالی که یک پا محور می شود و پای دیگر به داخل و خارج دایره پنجه می کوبد بر اوج شادی و سرور رقصندگان می افزاید. مردمی که به مراسم دعوت می شوند معمول دایره وار به دور گروه رقصندگان حلقه می زنند و با کف زدن آن ها را همراهی می کنند. به هنگام اجرای رقص ها، رقصندگان و نظاره کنندگان با همه ی حواس و وجود خود در رقص حضور می یابند. هر کس که خسته می شود جای خود را با تازه نفسی که به دایره ی رقص وارد می شود عوض می کند و گاه دایره های جداگانه ای از زنان و مردان تشکیل می شوند و در حالی که نوازندگان بی وقفه می نوازند، دایره ی مردانه جای خود را به دایره ی زنانه می دهد. رقص در دایره های مستقل مردانه و زنانه بعد از انقلب مرسوم شده است در حالی که در گذشته در رقص های کرمانج ها مانند کردان کردستان، ترکیبی از زنان و مردان (به اصطلح جو و گندم) شرکت می کردند. در اجرای رقص ها محدودیت خاصی برای زنان وجود ندارد مگر در چوب بازی که بازیِ مردانه است و زنان شرکت نمی کنند. تا هشتاد سال پیش زن ها نیز چوب بازی می کرده اند و امروزه پیرزنان این بازی را به خوبی اجرا می کنند. در میان چادرها گاهی دسته های زنانه می رقصند. نوازندگان در گوشه ای از چادر پر » (تقریبا بیرون آن) سرنا و دهل می نوازند و زنان با چادرهای رنگی موسوم به که در پشت سر رها شده به پایکوبی می پردازند. بازی های کرمانجی از « طاووسی آنِ تمامی کرمانج هاست که پیر و جوان از آن سیر نمی شوند. بداهه نوازی بر اساس مقام های رقصی مانند سایر موسیقی های محلی از مشخصه های اصلی این موسیقی ست. انواع رقص های کرُمانجی در مراسم جشن و سرور، کرمانج ها رقص های متنوعی دارند که یکی از دیگری زیباتر و شادترند و سه گونه اند : 1. بازی های دوری و زنجیره ای بازی های قرسه ای از کهن ترین رقص های دسته ای دوری کرمانجی ست. این بازی ها بدین لحاظ که شامل یک دور رقصی اند با رقص های کردی همانندی دارند. دورِ رقصی شامل بازیهای قرسه ای که در ابتدای آن ممکن است مقام های رقصیِ دیگری اجرا شوند که در میان ادوار رقصی قرسه ای سنت شده اند. رقص های منفرد که به همراه رقص های قرسه ای اجرا می شوند، به لحاظ ریتمیک و ملودیک با می گویند « رقصه » همدیگر تناسب و ارتباط دارند. قرسه را برخی با قلب حروف (روایت حشمت سعادتی و عاشیق شیر محمد قره خانی از ظلم آباد)، ترتیب عمودی رقص های قرسه ای از یک تا دوازده قرسه است. یک قَرسِه 8 7 د ور رقصی با مقام یک قرسه ( ریتم تقریبا ) شروع می شود. زنان آن را آهسته و مردان تند می رقصند. این رقصه همه را برای اجرای حرکات بعدی و تندتر آماده می کند. ممکن است آهنگ های مختلفی (به لحاظ ملودیک) اجرا شوند اما کرمانج ها آن را به ریتمیک یک قرسه می نامند. بنابراین ریتم در موسیقی های رقصی نقش عمده ای را بازی می کند. یک قرسه یعنی یک بار انگشتان دست را به هم نزدیک کردن یا زدن است. دو قَرسِه دو بار دست زدن است که به قرص حنایی تربت جام (شرق خراسان) می ماند و حنا کردن دست را به نمایش می گذارد. دو قرصه تندتر از یک قرسه است و حرکات پای آن مانند رقص یک قرسه است. بعد از دو قرسه، مقام رقصی با نام هله هله (دست دست) ممکن است نواخته شود (حشمت سعادتی, عاشیق محمدقربان قره خانی، شیرمحمد قره خانی، محمدکریم باقری از ظلم آباد) که تنوعی در حرکات دستی رقص های قرسه ای ایجاد می کند. در این رقص دست ها باز می مانند و از ساعد و مچ پیچ می خورند و به یکدیگر نزدیک نمی شوند. بعد از هله هله رقص های منفرد دیگری ممکن است اجرا شوند. انارکی از رقص های منفرد است که در میان بازی های قرسه ای می آید. برخی از کرمانج ها به آن حاجی نارنجی نیز می گویند. حرکات رقص انارکی به حرکات بازی دو قرسه می ماند. سه قَرسِه شامل سه ضربه ی دست یا اشاره انگشت ها به کف دست یا بشکن است. به این رقص بشکن بشکن نیز می گویند و سه چکه ی تربت جامی ها همین ملودی را دارد. بجنوردی بجنوری به رقص کرمانج های بجنورد اطلق می شود و احتمالً ملودی آن با وزن مقام سه قرسه ای هماهنگ است و کرمانج های سایر نقاط نیز آن را اجرا می کنند. شلنگی رقصی شاد و با حرکات متنوع از منطقه ی جوین است که در آن رقصندگان با چند قدم به یک سو می روند و سپس برمی گردند و با یک پا به درون دایره ی رقصی ضربه می زنند و با بشکن های متوالی بر شکوه رقص می افزایند. چپ و راسته مشخصه ی آن حرکت عکس بدن و پای بازیگران نسبت به یکدیگر است که بصورت لی لی اجرا می شوند و زیبایی خاصی به رقص های قرسه ای می بخشد و آن را از گل و » یک نواختی بیرون می آورد. حرکتی در میان این رقص ها انجام می گیرد که نام دارد و رقصندگان با یک پای چرخشی و پایی که محور شده به داخل دایره « غنچه و خارج آن در جا گردش می کنند و غنچه ی گلی را که باز می شود به نمایش می گذارند. پنج قَرسِه پنج ضربه شامل پنج ضربه ی دست است که دو تای آن ها مجزا از سه ضربه ی دیگر زده می شود. پنج قرسه میان همه ی کرمانج ها رایج نیست و ظلم آبادی ها آن را به یاد دارند. شش قَرسِه دارای شش ضربه است که سه ضربه ی (چرتکَه) آن با چرخش به سمت راست و سه ضربه با چرخش به طرف چپ به وسیله ی دست ها اجرا می شود و بدن کمی به طرفین خم می شود. دوازده قَرسِه شامل دوازده ضربه یا دو شش قرسه است و شش ضربه ی آن در سمت چپ و شش ضربه ی آن در سمت راست با دست ها اجرا می شود. 2. سایر رقص های کرُمانجی بازی های دیگری در میان کرمانج ها رایج اند که در شهرهای کرمانج نشین مثل بجنورد و قوچان همه ی آن ها را اجرا نمی کنند. این بازی ها به مرکز مهم موسیقی کرمانجی یعنی روستای برهوت ظلم آباد (نزدیکی بستان آبادِ سبزوار, فاقد آب و برق تا سال 75 ) متعلق است که از تأثیر موسیقی های دیگر نقاط محفوظ مانده است. مردم این ده قریب به اتفاق اهل موسیقی اند و از خاندان های موسیقی، خاندان باقری و قره خانی مشهورند. هَله هَله نوعی بازی با آهنگی سنگین است و ممکن است در بازی های قرسه ای پس از دو قرسه اجرا شود. دستمال بازی این بازی را امروز کرمانجی ها به یاد ندارند و پیران آن را اجرا می کنند. پاها در این بازی بسیار کوچک برداشته می شود در حالی که رقصنده دستمالی را با یک دست یا دو دست بالی سر و جلوی صورت آهسته می چرخاند. جانِ مَه از بازی هایی است که ظلم آبادی ها آن ها را خوب بلدند و سُرنا نوازانی که از این روستا برخاسته اند قادرند ملودی این رقص ها را اجرا کنند. این بازی ها در مراسم جشن و سرور کرمانج های سایر نقاط کم تر اجرا می شوند. بازی با آهنگ سنگین به آرامی اجرا می شود و یا بال و پایین رفتن دست ها همراه است. ماد(ت) ماتی به بازی های قرسه ای نزدیک است (سه و شش قرسه) که در ظلم آباد و اسفراین رواج دارند. اصغرجان با حرکات کامل متفاوت دست اجرا می شوند. یک دست بر کمر قرار می گیرد و دست دیگر به طرف بال از ساعد حالت خمیده دارد و انگشت ها به همراه مچ به طرف داخل پیچ می خورند و آن را افراد مسن هم اجرا می کنند. مجسمه حالتی تقلیدی و شوخی وار دارد و رقصی ست که با قطع شدن صدای دهل و ثابت ماندن ملودی، بازیگر باید در هر حالتی که هست سر جایش بی حرکت بماند و اگر حتی حرکتی کنُدَ از بازی کنار گذاشته می شود. با نواخته شدن دهل و از سر گرفتن سرنا بازیگران به بازی ادامه می دهند. این رقص بین لرها و بختیاری ها نیز رایج است و به نظر می آید از لوطی های دیگر نقاط اخذ شده باشد (عاشق کریم باقری کهن ترین سرنا و قُشمه نواز ظلم آباد آن را خیلی قدیمی نمی داند). سربازی سربازهاست که با حرکات « قدم رو » و « رژه » سربازی رقصی به تقلید از حرکات مقطع دست و پا اجرا می شود. 3. رقص های سایر اقوام یک چوبه و دو چوبه همان بازی اصیل تربت جامی (شرق خراسان) است که با چرخش و بریدن به سوی بالی همراه است و مشخصه ی آن استفاده از یک چوب در بازی یک چوبه و دو چوب در بازی دوچوبه است. این بازی با حرکات خروس جنگی، جنگ و گریز و حمله و دفاع به صورت ایستاده، خوابیده و نشسته اجرا می شود. ملودی این بازی ها تفاوت چندانی با بازی های یک چوبه ودو چوبه ی تربت جام ندارد و لحن و رنگی کرمانجی به خود گرفته است. قُشمه نوازان به سختی قادرند نغمه های این دو بازی را بنوازند چرا که ساز اجرایی این دو مقام در همه خراسان سرناست. کرمانج ها با اسبی چوبی که خود می سازند و آن را با پارچه های رنگی می پوشانند یک و دوچوبه می رقصند. بدین ترتیب که بازیگری به درون اسب چوبی می روند و در حالی که به صورت نیمه اسب نیمه آدم همبازی او ( به اصطلح غلم سیاه) در بیرون از اسب با او ستیز می کند. این بازی در منطقه ی بیهق رواج داشته است. بلوچی امروزه کرمانج ها با نوای رقص بلوچی می رقصند که مبین تأثیر موسیقی و رقص های کوچندگان بلوچی شمال خراسان است. آهنگ ها و ترانه های مراسم جشن و سرور هر چند آهنگی مختص رزم است اما در آغاز « باسکه » ، از آهنگ های مراسم عروسی مراسم جشن و سرور اجرا می شود. همچنین نقَره در آغاز رقص های قرسه ای نواخته می شود که به نوعی رقصندگان را برای تشکیل دایره ای رقصی و رقص آماده می سازد. موسیقی کرمانجی آن گاه که به کلم می آید تغزلی ترین ترانه ها از قومی شیفته ی طبیعت، رنگ، جوشش، عشق و بازی را روایت می کند. ترانه های مراسم شادی منحصر به توصیف معشوق و طبیعت نیست بلکه کرمانج ها تلقی خود از جهان و زندگی و شِکوه از روزگار را بیان می دارند. ترانه ها حدیث نبردها و دادها و بیدادهای این قوم عمیقا تغزلی ست که حماسه را نیز به وادی تغزل می برند. آنان در حالی که می گویند : هر چه گویم تمام نشدنی است، آتش دل خاموش نمی شود، من همچون خاشاکی در آتش عشق می سوزم و به بلندای کوهستانی فراخ برآمدم بر دست و پای داماد حنا می بندند و آن گاه که از گیسوان یار، بال و پر می سازند و او را که چون چراغی در شب تاریک بر روی پلی می درخشد نظاره می کنند خود را ریگی سرگردان در بیابان غربت می پندارند و می خوانند که چون یوسف به چاه تنگ درافتاده اند و به بهای عشق در بازار برده فروشان به تاراج رفته اند و این در حالی ست که رخت دامادی بر تن می کنند. |
آداب ورسوم کردهای خراسان و مراسم عروسی آن
http://www.seemorgh.com/DesktopModul...Files/9839.jpg این كار را (نان و پنیر به كمر عروس بستن) وظیفه پدرعروس نوشتهاند ولی در طبقات بالاتر این كار را به پسر بچهای محول میكردند... برای بستن نان و پنیر به كمر عروس چیزهایی از... كردهای خراسان نیز دیرینه دلدادگان و پرچمدار شكوه فرهنگی هستند كه به رغم دور بودن از كردستان، مام میهن، توانستهاند فرهنگ نیاكان خود را به زیبایی بر دوش بكشند و در این جزیره دور از دیاری هم چنان به كورد بودن خود ببالند و افتخار کنند. كردها، بذر افشانده شده تاریخند كه در دل هر دشت و مزرعه ای، در ستیغ هر كوهی، در زلالی هر جویباری، هم نفس صادق خاك خود و خاطره بوده است. كردهای خراسان نیز دیرینه دلدادگان و پرچمدار شكوه فرهنگی هستند كه به رغم دور بودن از كردستان، مام میهن، توانستهاند فرهنگ نیاكان خود را به زیبایی بر دوش بكشند و در این جزیره دور از دیاری هم چنان به كرد بودن خود ببالند و افتخار کنند. هر از چندی، صدای سورنا و دهل در كوه و دشت میپیچد، ضرباهنگ قلبی با قلب دیگر هم نوا میشود. شور، شادمانی و عشق درهم تنیده است. بوی اسپند ، سرخی سیب و انار، لبخند بر لبها، نجابت اسب عروس، هلهله و شادی مرد و زن، پیر و جوان، دستهای به شوق بالا رفته تا در گرفتن انار از هم سبقت بگیرند، همه و همه یعنی باز عروسی كردها ست. علی خراسانی در گفتگو با مجله «ئاواشین» چاپ انستیتوی كردی سوئد «عامل ماندگاری فرهنگ كردهای شمال خراسان را وجود عروسیهای سنتی و موسیقی كردی میداند»علاوه بر حفظ زبان، برخی اصالت های فرهنگی نیز حفظ شده اند. و این اصالت كرد كه ریشه در دیرینگی و اشتراك باورها دارد در عروسی ها بیشتر نمایان است و اینجاست كه كردها عروسی را عزیز میدارند و حرمت مینهند و گاه عروسی های كردی سه شبانه روز به طول انجامیده است كه امروزه به 24 ساعت كاهش یافته است. در اینجا به اختصار به آداب و رسوم در مراسم شیرینی خوری و عروسی در بین كردهای خراسان اشاره میشود. مراسم خواستگاری و شیرینی خوری زندگی ایلی و قبیله ای، همراز كوه و رود بودن به كرد صمیمیتی شیرین بخشیده است و این عشق ایلیاتی را بی پیرایه كرده است. زندگی در دامان طبیعت باعث شده است كه دو جوان كرد همدیگر را عاشقانه دوست داشته باشند. ازدواج معمولا درون قبیله ای بوده است و جوان كرد بروز عشق را با زبان بی زبان گاه در باغ و مزرعه گاه در كنار زلالی چشمه ای گاه در پیچ و خم راه كوهستان، گاه در هنگام فرود آمدن ایل و برافراشته شدن چادر و یا در هنگام كوچیدن ایل، در قالب نگاه و لبخند به یارش رسانده است ولی حجب و حیای ایلیاتی اجازه خیره سری به او نداده است. آنگاه كه جوان زندگی را آغاز میكردعشق به یار را چون گرانمایه شعله ای در جان زنده و پر فروغ نگه میداشت. و به خاطر این یار دوستی است كه در بین كردهای خراسانی به كمتر ترانه، ضرب المثل و... برمیخوریم كه مفهوم طلاق را داشته باشد. الف - خواستگاری دختر و پسر قبلا یكدیگر را دیده اند، بی آنكه چیزی بگویند خاطرخواه هم شده اند یك عشق پاك و بیریا دردل هر دو اخگری برافروخته است. شاید شعله برق یك نگاه و ترنم یك لبخند نوعی آری بوده است. پس خود جوان، یا از طریق دوستان و یا اعضای خانواده پیامش را میرسانده است. خانواده پس از گفتگو و مشورت زنها را به سمت خانه دختر مورد نظر روانه میكردند. زنها نزدیكان خواستگار بودند. اگر منش و خلق و خو و جمال و كمال دختر را پسندیدند با ایما و اشاره و كنایه خواسته شان را بیان میكنند. خانواده دختر نیز پس از پرس و جو و مشورت، در صورت مساعد بودن نظر خانواده، موضوع را به اطلاع خواستگاران میرسانند. تاكنون زنها نقش آفرین بوده اند، زنها به راحتی میتوانستند با فرزندانشان همكلام شوند. حالا مردها به عنوان تصمیم گیرنده نهایی وارد عرصه میشوند. در خواستگاری رسمیخانواده دختر ترتیب شامیرا میدهد برخی از نزدیكان دختر نیز دعوت میشوند. پدربزرگ، عمو، دایی و... در اولویت هستند پس از آن از طرف پسر نیز اقوام نزدیكش فرا خوانده میشوند و گفتگو بین طرفین آغاز میشود. ابتدا بزرگان موضوع خواستگاری را مطرح میكنند و یكی از بزرگان طرف دختر هم جواب مثبت میدهد بعد به جزئیات پرداخته میشود. خرید جهیزیه و لوازم مورد نیاز از مواری است كه درباره آن بحث میشود. پس از تعیین وضعیت مهریه و تنظیم صورت جهیزیه دو طرف راهی شهر میشوند و در صورت عدم وجود ملا در روستا یا در بین ایل در شهر خطبه عقد خوانده میشود. از سوی داماد معمولا برای نزدیكان عروس كه شامل برادر، دایی، خواهران میشود هدیه ای خریداری میشود این هدیه یك جفت كفش یا یك روسری و یا پارچه و پیراهن و... است. ب - شیرینی خوری با قطعی شدن موافقت دو طرف زمینه مراسم شیرینی خوری فراهم میشود باید این خبرخوش به گوش همه برسد هر چند به قول سهراب سپهری «غنچهای میشكوفد اهل ده باخبرند». رساندن خبر به افراد سایر روستاها كه معمولا نسبتی هم دارند، با پیكی صورت میگیرد و در روستا یا میان ایل نیز در درون یك ظرف كه میتواند سینی یا كاسه پرشیرینی باشد پارچه ای قرمز رنگ بر رویش انداخته میشود. با به صدا درآمدن در هر خانه ای، اعضا خانه برای شركت در مراسم شیرینی خوری دعوت میشوند. در مراسم شیرینی خوری معمولا میزبان اصلی خانواده دختر است ولی اقوام و نزدیكان نیز راهی خانه داماد میشوند. در آنجا نیز سرنا و دهل و شادمانی و شوق و رقص برپاست. پس از آنكه مهمانان طرف عروسی سر رسیدند و رقص زیبای كردها آغاز شد، خانواده داماد با اقوام راهی خانه عروس میشوند. رقص در مسیر راه تا رسیدن به خانه عروس در پیشاپیش مردم با نوازندگی هنرمندان همراه میشود. خوانندگان محلی، كفزدن های ممتد، زنان لباس اصیل كردی بر تن كرده شكوه و زیبایی خاصی به عروسی میبخشند. زنان نیز خوانچه (مجمع) بزرگی را بر سر دارند. در درون خوانچه كله قند، برنج، فطیر نهاده میشود و خوانچه با پارچه ای قرمز و گاه سبز و نارنجی و زرد آراسته میشود. زنان در صفوفی زیبا و منظم به طرف خانه عروس حركت میكنند. اقوام دختر هم به احترام مهمانان داماد به استقبالشان میآیند. گاه گوسفندی نیز در پیش پای مهمانان قربانی میشود و آنگاه همه به سمت خانه عروس حركت میكنند. بوی اسپند و زنی منقل برافروخته در دست گرفته كه آن را در درون یك سینی نهاده است جلوه خاصی به عروسی میبخشد. مهمانان با تبریك گفتن به پدر و مادر و خانواده عروس وارد منزل عروس میشوند. نوازندگان هم به احترام مهمانان داماد به استقبال شان میآیند و بلند كردن آوای دهل یعنی مهمانی وارد شد و انعامیاز تازه وارد میگیرد. حالا همه در خانه عروس گرد آمده اند با چای و شیرینی پذیرایی میشوند. پس از آن شادمانی و رقص شروع میشود. زنان با لباسهای كردی گاه با مردان در یك دایره و گاه در دو دایره جداگانه میرقصند رقصی كه تنها حركت دست و پاهاست. بدون داشتن حركات دور از عفت. پ - شیربها (قهلهند) «قهلهند» یا شیربها، قبلا رایج بود و الان به ندرت وجود دارد. هر چند گروهی آن را مذموم میدانند ولی این رسم در فرهنگ از یك دیرینگی برخوردار است. (كریستین سن) این رسم را بسیار كهن دانسته و مینویسد:« (در زمان ساسانیان) جوانی كه میخواست ازدواج كند بایستی به والدین عروس مبلغی پول یا نقره یا چیز دیگری پیشكش نماید.»، ( در عین حال بحث دفاع از این رسم مطرح نیست بحث رایج بودن آن است) پولی كه به عنوان شیربها گرفته میشد صرف خرید جهیزیه عروس و لباس دامادی میشد. بالاخره در شب شیرینی خوری ریش سفیدان و بزرگان، خوانچه ای كه پار چه ای قرمز رویش كشیده شده بود با كنار زدن پارچه، دستمال ابریشمیرا میگشودند و پولی را كه به عنوان شیربها به طرف دختر داده میشد را میشمردند و بعد به پدر عروس تحویل میدادند. پدر عروس نیز مبلغی را برمیگرداند تا گذشتی در حق دامادش كرده باشد. دكتر محمدحسین پاپلی در این باره مینویسد « در سال 1358 خورشیدی بین كوچ نشینان خراسان مجموعه پولی كه برای ازدواج یك دختر از پسر مطالبه میشد مبلغ 450000 ریال بود كه علاوه بر آن، پسر باید چند راس دام هدیه میداد و هزینه های مربوط به ازدواج را نیز متقبل میشد.» در ترانه های كردهای خراسان نیز به موضوع شیربها (قهلهند) پرداخته شده است. سهری مهیان دهكشینم خهوئ له خوه دهگهرینم قهلهندئ ته وهههڤ گینم افسار شتران را میكشم / خواب را از چشمانم دور میکنم / تا شیربهایت را فراهم كنم. پس از شمارش شیربها، دو نفر از بزرگان طرف عروس و داماد در بالای مجلس مینشستند و پس از فرستادن صلوات بر محمد و آلش تا یكی از آنان كه دارای كبر سن و تجربه بیشتر بود، دو كله قند را در دست میگرفت و طوری دو كله قند را بر هم میزد كه سر دو كله قند میشكست و در فاصله مناسب و یكسانی جدا میشدند. با شكسته شدن كل قند هلهله و شادمانی و كف زدن ادامه مییافت. نخستین كار پس از آن تكه نمودن قندها بود كه تكه های بزرگ بین مهمانان تقسیم میشد و تكه اول به داماد داده میشد. نوك قندها را نیز به خانواده عروس و داماد میدادند تا آن را به یادگار نگهدارند و شیرینی و حلاوت آن شب پرخاطره همواره در مقابل دیدگانشان باشد. ت - حنا بندان یكی از جلوه های زیبای شیرینی خوری حنابندان است. در این زمان معمولا حنا در خانه داماد آماده میشود و به همراه هدایایی به خانه عروس آورده میشود. اقوام و جمعی از دوستان عروس و داماد گردشان حلقه میزنند. » در شب حنابندان جنب و جوش زیادی در خانه عروس به چشم میخورد. زنان و دختران شركت كننده در مراسم با دایره زدن و آواز خوانی جلوه ویژه ای به این شب میدهند. در این شب حنای فراوانی آماده میشود كه بخشی از آن را بر دست و پای عروس میكشند و بقیه را بین مهمانان تقسیم میكنند.» بالاخره با اجازه بزرگ ترها، كار حنابندان دست عروس و داماد شروع میشود. معمولا خواهر گفته «(دسته خا) دستان عروس و برادر گفته (براكه) دستهای داماد را حنا میبندد.» در برخی مناطق پس از شروع حنابندان عروس دست راست خود را در حالی كه شال قرمز رنگی بر روی سرش انداخته شده بالای سر قرار میدهد و حاضران خصوصا زنان خانواده داماد هر یك هدیه ای در كف دست او قرار میدهند. قبلا بیشتر سكه های طلا و نقره بوده است. در برخی مناطق نیز «عروس دو دستش را روی سرش میگذاشت و بعد مقداری حنا كه قبلا آن را خمیر كرده بودند در كف دستانش قرار میدادند و براكه» وظیفه داشت حنا را از دست عروس بكشد و به جای آن پول قرار دهد. این كار سه بار تكرار میشد. اگر براكه در كف دستان عروس پول نمیگذاشت عروس دستش را مشت میكرد و اجازه نمیداد كه براكهی داماد حنا را بر دارد.»( در طول مدت حنابندان، گروهی از زنان مشغول آوازخوانی میشوند و در این ترانه خوانیها، گاه برتری جویی از سوی طرفین عروس و داماد به كنایه بیان میشود. از آن پس عروس و داماد رسما نامزد یكدیگرند. ث - دوران نامزدی حالا عروس و داماد بیدغدغه ایل و آبادی با هم صحبت میكنند. پس از آن طرف داماد خانواده عروس را دعوت میكنند. عروس به رسم احترام صورت خود را میپوشاند. چادری كه معمولا سفید رنگ است و داماد برایش خریده است را تا آنجا پایین میآورد كه صورتش دیده نشود. عروس حتی گاهی تا چند ماه با پدر و برادران داماد و حتی با مادر او حرف نمیزند و به ندرت با نزدیكان او سخن میگوید. در قدیم هرگاه عروس، خانواده داماد را میدید سعی میكرد با آنان روبرو نشود و در صورتی كه سوالی از او پرسیده میشد سعی میكرد با ایما و اشاره به سوال پاسخ دهد. این رسم نوعی احترام تلقی میشد. حسن كار این بود كه تا مدتی ستیزه جویی لفظی، سخن چینی و ... به حداقل میرسید و عروس همچنان مورد احترام باقی میماند. اگر خانواده میخواستند كه عروس با آنان هم سخن شود و از آنان روی نپوشاند باید هدیهای به عروس میدادند. این رسم امروز در برخی روستاها رایج است و عروس حتی پس از مراسم عروسی و خانه شوهر رفتن به پدر داماد كلامینمیگوید و از او روی میپوشاند. داماد نیز هرگاه بخواهد به نامزدی برود و باید خواهر داماد یا یكی از نزدیكان قبلا موضوع را به خانواده عروس خبر میداد و داماد سعی میكرد پس از گذشت پاسی از شب و به طوری كه با پدر و برادران عروس روبرو نشود در خانهای كه قبلا برایشان فراهم شده است به نامزدی برود و در تاریكی شب قبل از سپیده صبح نیز باید خانه عروس را ترك كند. البته گاهی داماد كم تجربه یا خیلی جوان اگر در خواب میماند برایش عیب و ایراد بود. در ترانه های كرمانجی به زیبایی آمده است: ئا لا لاوكی تهره مهره ئورغان ژه سهر بسكان تهره رابو پیشین بوو هولئ ههره ای جوان بی قید و بند / لحاف را روی سرت كنار رفته است / بلند شو ( و برو) ظهر شده است. عروس و داماد در طول دوران نامزدی حق نداشتند با هم جایی بروند و كمتر اتفاق میافتاد با هم به مهمانی، سفر و.. بروند. هر قدر كه عروسی طول میكشید داماد موظف بود در شب چله و عید برای عروس شب چله گی و عیدی برد كه معمولا پوشاك یا هدیه دیگری بود. مراسم عروسی با سپری شدن دوران نامزدی، برداشت محصول، بازگشت ایل از قشلاق و گاهی ییلاق، معمولا بهترین زمان برای عروسیهای كردی است. قبل از آغاز رسمیعروسی داماد جهیزیه را خریده است. خانواده دختر نیز با دوختن تشك و لحاف و جاجیم و قالی و... جهیزیه دخترشان را آماده كرده اند. تا آغاز عروسی چیزی نمانده است. در مراسمیمختصر و كوچك نزدیكان داماد جمع میشدند با ترتیب دادن شامی، تقسیم كار میشود و گروهی از جوانان فردای آن روز برای تهیه هیزم عروسی دست به كار میشوند. گروهی كار خبررسانی را انجام میدهند و گروهی به دنبال هماهنگی عاشق ها، امكانات پخت وپز عروسی میروند. عروسی معمولا یك شبانه روز است از عصر شروع میشود و تا عصر روز بعد ادامه دارد این لیست حسنه باعث میشود شادمانی همچنان باشد. غمها رنگ ببازند. طولانی شدن عروسی به همراه نوازندگی هنرمندان چیره دست آبشار بلندی بود كه غبار حزن و اندوه را از لوح جانها میزدود، و سرزندگی كردهای دلدادهء ایل و كوه و قبیله شاید ریشه در این شادمانی های مداوم دارد. حالا برنامه های عروسی به اختصار اشاره میشود. http://www.seemorgh.com/images/1168.jpg الف - نوازندگی عاشقها آوای سرنا و دهل نسیم دل انگیزی است كه در پهندشت دل كردها وزیدن میگیرد. آوای سرنا و دهل با تپش قلبها همراه میشود. شادی، لبخند، شادمانی، یعنی یك عروسی دیگر در پیش است. با شنیدن صدای موسیقی زن و مرد، پیر و جوان جمع میشوند. مهمانان از راه های دور و نزدیك میرسند. میزبانان به استقبال میروند. نوازندگان هم مانند مراسم شیرینی خوری با دهل و سرنانوازی به پیشواز مهمانان میآیند. بوی اسپند در فضا میپیچد. حالا مردم جمع شده اند، سر از پی سر افراشته شده است. زنان با لباس های رنگارنگ كه به بهار و خزان میمانند حضور دارند. پیرمردان با ترنم دلنشین رقص را آغاز میكنند. معمولاً پیران آهنگ «خانها را كه نوعی آهنگ سنگین است برای رقص مناسب میدانند. پس از آن میدان به جوانان سپرده میشود و رقص تند و تندتر میشود. سپس رقص زنها آغاز میشود. رقص زنها بر خلاف مردان بسیار سنگین است. حركات هماهنگ زنان ملبس به پوشش کوردی، وقار و متانت و ابهت شان كه به صورت دایره وار به رقص درآمده اند تماشایی است. گاه نیز زنان و مردان هم زمان دایرهوار به رقص میپردازند. دختران نوعروس معمولا روپوش قرمزرنگی بر سر و صورت میافكنند تا قابل شناسایی برای جوانان مجرد باشند، و جوانان مجرد شاید از میان دخترانی که روسری سفید رنگ دارند عشق خود را بیابند. پ - حضور داماد داماد مهمان 'براكه' است. او پس از آراستگی سر و صورت لباس دامادی را برتن میكند. تعدادی از جوانان به سراغ داماد میروند. داماد و براكه در كنار هم در میان شادی جوانان به عروسی نزدیك میشوند. نوازندگان به پیشواز داماد میآیند، او نیز شاباشی به عنوان هدیه میدهد. حالا همه منتظر داماد هستند. داماد وارد صحن عروسی میشود. با مهمانان احوالپرسی و روبوسی میكند. پس از احوالپرسی داماد وارد معركه رقص میشود. دوستان و اطرافیان داماد هم رقص را آغاز میكنند. شاباشهای پیایی داماد توسط اطرافیان در این شب به یاد ماندنی است. معمولا در این شب پدر و مادر، خواهر و برادران داماد در حلقه خانوادگی میرقصند. در اینجاهدیه یا مبلغ شاباش از سوی مردان به مردان داده میشود و یا در جیب آنان گذاشته میشود، ودر مورد زنان نیز در گوشه شال زنان یا چارقد آنان میبندند یا با سنجاق به لباس دختر و زنان شاباش را انجام میدهند. پ - تورههای عروسی حضور انبوه مردم در عروسی به نوعی باعث میشود عاشقها(نوازندگان محلی) به اجرای دیگری در كنار موسیقی روی آورند. اجرای «توره» كه نوعی نمایش تئاتری طنزآمیز است که توسط عاشقها اجرا میشود. محمدرضا درویشی در این باره مینویسد: « توره عروسی توسط عاشق ها اجرا میشد. عاشق ها، قدیمیترین و اصیل ترین هنرمندان شمال خراسان هستند. متن نمایش توره حاوی طنز و انتقاد بود كه توام با موسیقی با شكل محاوره و گفتگو میان اجراكنندگان خوانده میشد و موسیقی نقش فضاسازی را در طول نمایش بر عهده داشت. به ندرت ممكن بود كه در توره آواز خوانده شود. توره عروسی معمولا در عروسیهای باشكوه اجرا میشد. زمان اجرای آن حدود نیمه شب (به عنوان تنفسی در پس رقصها) یا در ظهر روزی كه عروس به خانه داماد برده میشد و قبل از صرف نهار بود. توره فاقد متن از پیش آماده شده بود و سرپرست گروه بنا به موقعیت مجلس و حال و هوای آن موضوعی را انتخاب و نقش هر یك از اعضا را مشخص میكرد. نیشهای نهفته در طنزهای توره بیشتر متوجه بزرگان ایل و خوانینی بود كه ثروت زیاد داشتند اما خسیس بودند و به تهیدستان كمك نمیكردند. به مردم زور میگفتند و اخلاق خوب انسانی و اجتماعی را به درستی رعایت نمیكردند. (تنها كسی كه از گزند نیش عاشقها در امان میماند ایلخان بود اطرافیان عروس و داماد و مهمانان فراخور حال خود به اجراكنندگان توره شاباش پرداخت میكردند. ت - بردن لباسهای عروس پس از حمام رفتن داماد، گروهی از اطرافیان داماد كه اكثرا زنان و دختران جوان هستند و خوانچهای را بر سر میگذارند كه در درونش كله قند ، برنج و... قرار دارد و لباس های اهدایی داماد به عروس هم با روپوش قرمز رنگی بر رویش به خانه عروس میبرند. در آنجا نیز مختصر مراسمیبرگزار میشود. عروس معمولا در آن شب خواهر گفته را در كنار خود دارد. تا آمدن مهمانان داماد زمانی باقی مانده است. خانه آراسته شده است. همه منتظرند تا مهمانان پیدایشان شود. صدای ساز و آواز كه میآید مهمانان از راه میرسند. مراسم حنابندان عروس و داماد، در خانه عروس در پیش است. ث - حنا بندان علاوه بر شیرینی خوری در مراسم عروسی نیز دست عروس و داماد حنا بسته میشود. علیرضا سپاهی لائین در این باره مینویسد: « این آیین در نیمه شب اجرا میگردد كه گروهی از جوانان و دوستان داماد، به همراه چند تن از زنان حنایی را كه قبلا آماده كرده اند برداشته به خانه عروس میروند تا آیین ویژه حنابندی را به جای آورند. در این مراسم دست داماد به وسیله براكه و دست و پای عروس به وسیله «دسته خا» حنابندی میشود و در پایان داماد بر سر عروسش نقل و شیرینی و سكه میپاشد.»در این شب نیز نزدیكان عروس و داماد با آواز و ساز تا پایان كار حنابندان، عروس و داماد را همراهی میكنند. ج - كشتی گرفتن پس از برآمدن آفتاب در صبح بعد از آغاز عروسی و در شب، مردان در میدان روستا یا در نقطه ای نزدیك به محل عروسی گرد میآیند. پیشكسوتان همه جمعند. باز هم آوای دهل و سرنا و آغاز كشتی است. كشتی با چوخه دیری است كه در این منطقه اجرا میشود. در قدیم بندی كه بر پشت كشتی گیران بسته میشد كشنی نامیده میشد این بند سه رنگ داشت، نمودار سه شعار پر مغز و محتوای ایرانیان باستان «گفتار نیك، كردار نیك، و پندار نیك» كه یادگار حضرت زرتشت بوده است. قبل از صدور اسلام در منطقه دین کوردها زرتشتی بوده است. جوانان در نهایت جوانمردی كشتی را آغاز میكنند، هدف برد و باخت نیست هدف تمرین زندگی است، تمرین غیرت و مردانگی و جوانمردی است و جوانان آبادی و پیران سپید موی این را خوب میدانند تا مراسم شیرین عروسی به صحنه كشاكش و لجاجت و برتری جویی تبدیل نشود. كسی كه نفر اول شود قند اول را به او میدهند. در این روز هدیههایی كه میتواند ، قوچ ، قالی و... باشد به پهلوانان مراسم داده میشود. در زمان برگزاری مراسم كشتی زنان در حال رقص هستند. چ - آوردن عروس زیباترین قسمت عروسی شاید، بخش آوردن عروس از خانه پدری به خانه داماد است. معمولا در نزدیكهای ظهر و پس از رقص و كشتی به سراغ عروس میروند. داماد سوار بر اسب با تعدادی از جوانان به تاخت و تاز میپردازد. مردم به سمت خانه عروس راهی میشود. رقص زنان و مردان پیشاپیش مهمانان و جمعیت شیرینی خاصی به این مراسم میدهد. نوازندگان و خوانندگان خوش قریحه نیز در مسیر مشغول هنرنمایی هستند. عروس آراسته است با لباس كردی برتن، با پارچه قرمز رنگی كه بر سرش افكندهاند و سنجاقش زدهاند، عروس باید خانه پدری را با تمام خاطراتش ترك كند. معمولا در هنگام بردن عروس از خانه پدری رسم است كه یاران داماد شئی را از خانه عروس برمیدارند كه ممكن است لیوان، قاشق یا... باشد (این رسم در برخی نقاط ایران از جمله در بین مردم استان فارس نیز رایج است.) قبل از بردن عروس معمولا پدر یا براكه دستمالی را كه در درون آن نان و پنیر نهاده شده است بر كمر عروس میبندد. عبدا...مستوفی در مورد این سنت مینویسد:«آقای علی اكبر دهخدا، در یكی از چرندو پرندهای صور اسرافیل این كار را (نان و پنیر به كمر عروس بستن) وظیفه پدرعروس نوشتهاند ولی در طبقات بالاتر این كار را به پسر بچهای محول میكردند... برای بستن نان و پنیر به كمر عروس چیزهایی از قبیل بردن خیر و بركت به خانه داماد ذكر میكردند.» مستوفی معتقد است «چون عروس تازه از راه رسیده و از سوراخ و سمبه های خانه خبری ندارد پس بهتر است كه این اول غذای داماد را از خانه خود همراه داشته باشد تا در ضمن تشكری هم از داماد به عمل آمده باشد.» علاوه بر موارد فوق در مورد فلسفه نان پنیر به كمر بستن میتوان به این دو مورد اشاره كرد. نخست این كه خانواده عروس از سر نداری و فقر دخترشان را شوهر ندادهاند و دوم این كه بیانگر این مفهوم باشد كه عروس از خانه پدری با یك لقمه نان ساده و پنیر راهی خانه داماد شده است و غرور و تكبر و زیاده خواهی را از خود دور كند و زندگی در كام خود و داماد تلخ نكند. قبل از بیرون بردن عروس از خانه پدری باید هدیهای به دایی داده شود تا اجازه خروج دهند. آنگاه عروس را بر اسب سوار میكنند. در جلوی عروس پسر بچهای بر اسب سوار میشود.«آنان معتقدند با این كار نخستین فرزند عروس و داماد، پسر میشود سپس داماد با اسب، به پیشواز عروس میرود.»(10) مردم دست زنان و شادی كنان، همراه با آوای سرنا و دهل و كفهای ممتد به طرف خانه داماد حركت میكنند. حالا عروس و داماد سوار بر دو اسبند. بالا بلندتر از همه پیش میروند، مردم بر گردشان حلقه زده اند. معمولاًٌ قبل از رسیدن به خانه داماد در محلی وسیع و هموار عروس سوار بر اسب میماند. داماد از اسب به زیر میآید و سیب و انار و قندهایی كه در یك سینی چیده شده است را در دست میگیرد. داماد انار یا سیب اول را بر میدارد و در جیبش میگذارد تا به عروس تقدیم كند. براكه سینی پر از انار و سیب را در دست دارد. حالا داماد و براكه در كنار هم، عروس در میانه، با فاصله ای 20 تا 30 متری سوار بر اسب ایستاده است و همه مردم آنسوتر از عروس منتظر گرفتن سیب و انار و قندهای عروسیاند. شوق جوانان برای گرفتن سیب و انارهای عروسی تماشایی است.چون جوانان بر این باورند؛ آنان که انار را بگیرند زودتر داماد میشوند. ح - رسیدن عروس به منزل داماد حالا عروس به حیاط منزل داماد رسیده است. بوی اسپند، شادی مردم، دست زدن و شوق و هلهله، عروس از اسب پیاده نمیشود، باید ابتدا پدر داماد هدیهای به او بدهد. این هدیه میتواند یك تكه زمین، یك باغ، چند راس گوسفند، گاو یا... باشد. « به محض اینكه عروس به در حیاط خانه داماد میرسید تشت بزرگی را محكم به زمین میكوبیدند و عروس باید از روی آن رد شود. پس از اینكه عروس وارد اتاق میشود پدر و مادرشوهر به او خوش آمد میگویند و هدیهای بزرگ به او میبخشند.»(مردم نیز پس از فرود آمدن عروس در جایی مینشینند و قبل از صرف نهار هدیههایی را در قالب پول نقد، طلا و غیرو به تازه داماد هدیه میدهند. در لیستی اسم افراد و مبلغ هدیه داده شده نوشته میشود (سیاهیهء عروسی) و این كار حداقل كمكی است كه مهمانان به دو جوان در آغاز زندگی مشتركشان میرسانند. سر شب پس از عروسی، خانواده داماد از خانواده عروس دعوت میكردند و مهمانانی از طرف خانواده عروس و داماد گرد میآمدند و كفگیر را به دست عروس میدادند كه آن شب، به شب «كفگیر به دست» معروف است و عروس از فردای آن شب وارد امور خانه و خانه داری و جریان عادی زندگی میشود. بدین سان كردهای خراسان، زندگی را در كامشان شیرین میكنند. تلخی ها در كام شان شهد میشود. كردها با رقص و شادمانی، با چوب بازی در عروسی، در عین شادمانی، چابكی و ورزیدگی را تمرین میكنند. طبیعت كتاب پر ورقی است كه كردها شاید بیشتر این كتاب را میشناسند و با آن خو کردهاند. این كتاب به آنان آموخته است و پیوندشان را با روشنایهای اخلاق، عاطفه و زندگی بیشتر كنند و كردها بدین گونه درایت دیروز و سنت های اصیل را بر دوش دارند که برای همیشه نامیرایند، هر چشمیبسته میشود دیدهای دیگر به زندگی سلام میدهد و اینجاست كه كردها در جغرافیایی بی كسی در تزایدند. میمانند تا عشق غریب نماند. گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ |
همینطوری
مشهد شهر عشقو صفا، یره جانمونی، بیا بالا!
|
:d:d:d
سلام گیانها...:d یره مو داروم میام مشهد. مو بوروم... الان راه دکتمه:d در امبه شمه پلی:d یا شاسین مشهد... |
نقل قول:
ماشالله داداش من همه هنری داره که آفرین حالا ترجمه کن ببینم بین المللی چی گفتی؟;) خوش اومدی آقا حامد گل گلاب درستو بخون دهه{قاط}:d |
[
:cool: سلام اصل مشهد;) خوبی گلم؟ خوش اومدی پس بدو بنویس هر چی میدونی یا به قول مشهدیا مدنوم و نوموگوم............ داروم و نومودوم:d[/QUOTE] مو پایه م.... شما بپرسن جوابش با مو.... تا آخرش همراتایوم... {شیت شدن} |
آموزش لهجه ی شیرین مشهدی....
چند تا کلمه ی کلیدی رو اینجا بهتون میگیم تا بعدا بیشتر صحبت کنیم . در آینده برای آشنایی بیشتر به ترجمه ی متون تهرانی به زبان مشهدی می پردازیم .!!! انشاالله 1.اول از ضمایر شروع میکنیم: من = مو تو = تو او = او ما = ما شما = شما آنها = اونا خوب توجه کردین که فقط ضمیر اول شخص مفرد تغییر پیدا میکنه . ضمیر سوم شخص جمع کلا در محاوره تغییر پیدا میکنه و خاص لهجه ی مشهدی نیست . 2.فعل شدن به رفتن تبدیل می شود : چه خشکل شدی امشب = چه خشگل رفتی امشب . البته شیوه ی تلفظ این فعل هم فرق میکنه . رفتن ( با فتح ر )= رفتن ( با کسر ر) 3. "را" ی مفعولی به "ره" تبدیل میشود : هیچ کی مثل من تو رو دوست نداره = هیچ کی مثل مو تو ره دوست ندِره . 4. احوال پرسی: سلام = سلامselam خوبین= خوبن؟khooben حالتون خوبه= حالتان خوبه؟haltan khoobe چه کار می کنین؟ = چه کار مکنن che kar mokonen خوش می گذره ؟ = خوش مگذره khosh megzare? {جشن پتو} |
در ادامه ی آموزش می خوایم چند تا کلمه رو به شما آموزش بدیم . ببینیم بالاخره شما مشهدی بشو هستین یا نه !!! البته فقط خواهش میکنم نخندین . اخه من خودم با اینکه مشهدی هستم ولی واقعا وقتی بعضی از این کلمه ها رو می شنوم خنده ام میگیره !!!!!!!! چغک choghok : گنجشک پلخمون pelakhmoon : فلاخن ( یک چوب که به شکل Y که در قسمت v بالای آن یک شی ارتجاعی مانند کش متصل می کنند و برای پرتاب سنگ استفاده می شود . ) دلنگون delangoon : آویزون کیس keys : کیک صبحانه ( اگر بخواین به صورت خیلی غلیظ تلفظ کنین باید بگین ککس keks ) خیزه : کشو صله sele : سبد ( البته اصل این کلمه عربیه ولی گویا مشهدی های قدیم این کلمه رو استفاده می کردند . ) دیفال : دیوار خش khosh : مادر شوهر خسر khosor : پدر زن چینگ : نوک چینگ چینگ : کل کل ، دعوا موسی کو تقی : یا کریم ( نوعی کبوتر ) یره :یارو خوب فعلا چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه . تا بعد . ما رو هم از دعای خیر فراموش نکنین . |
سلام به تموم دوستان گل همشهری
کجایید پس؟:53: |
شهرستان کلات از شهرستانهای استان خراسان رضوی می*باشد. مرکز این شهرستان شهر کلات است و شهرزو دیگر شهر آن است. در سال ۱۳۸۵، این شهرستان تعداد ۴۰٬۶۶۷ نفر جمعیت داشته*است.[۱] |
من یادمه یه میدونی داشت مشهد به نام ( خانقاه ) که محل درویشها بود
قرار بود خراب بشه دیگه نمیدونم هنوز هم هست یا نه ولی اینکه توی میدون یه همچین بنایی باشه جالبه |
سلام علی آقا
من نشنیده بودم حجالبه اگه مطلبی هر کدوم از بچه ها در موردش پیدا کرد بذاره فعلا اینا بد نیستن : مشهد مقدس قلب ايران http://www.mosaferan.ir/photo/33-002.jpgخراسان رضوي هرچند از جاذبهاي بسيار زيادي برخوردار است اما وجود مرقد مطهر آقا عليابن موسيالرضا (ع) بزرگترين انگيزه سفر به اين استان است. وجود بارگاه روحاني و ملكوتي رضوي باعث شده است كه هرساله ميليونها نفر ا داخل و صدها هزار نفر از خارج از كشور به اين استان و شهر مقدس مشهد سفر كنند. آمارهاي مختلفي از ورود زائران و گردشگران به اين استان وجود دارد كه از 12 تا 20 ميليون نفر در نوسان است كه همين عدم ارايه آمار دقيق و رسمي ميتواند سياستگذاران شهري را با مشكل مواجه كند. وجود مركزي واحد براي بررسي ميزان دقيق گردشگران و زائران و ارايه يكدست اين آمار ميتواند كمك موثري براي برنامهريزيهاي مختلف از نظر حمل و نقل، اقامت و ساير نيازها باشد. توريسم درماني هرساله خراسان رضوي شاهد حضور هزاران نفر از گردشگراني است كه از اقصي نقاط دنيا و علاوه بر زيارت براي درمان به اين استان سفر ميكنند. حضور مراكز مختلف تخصصي و فوق تخصصي به همراه پزشكان مجرب و نام آشنا انگيزه درمانپذيران مختلف را براي سفر به اين استان دو چندان كرده است. هزينه درمان بسيار اندك در مقايسه با كشورهاي ديگر از يك سو و وجود متخصصان مشهور و توانمند از سويي ديگر باعث شده است كه توريسم درماني از رونق نسبي در اين استان برخوردار باشد. اخيراً نيز بيمارستاني بسيار پيشرفته و مجهز در حاشيه شهر مقدس مشهد به بهرهبرداري رسيده است كه بدون ترديد وجود اين بيمارستان كه با همت آستان قدس رضوي و با نام بيمارستان رضوي آغاز به كار كرده است نه تنها در ارايه خدمات درماني به شهروندان داراي اهميت است كه ميتواند انگيزه سفر خارجيان به خصوص از كشورهاي عربي را بيشتر از گذشته كند. دعوت از پزشكان متخصص مقيم خارج از كشور جهت فعاليت در اين بيمارستان توسط آستان قدس رضوي به همراه تجهيزات مدرن و پيشرفته اين اميدواري را به وجود آورده است كه توريسم درماني از اهميت به سزايي در اين استان برخوردار شود. زيارت و سياحت هر زائري وقتي به مشهد سفر ميكند بعد از زيارت حضرت رضا (ع) سعي ميكند از ديدنيهاي اين خطه هم بازديدي داشته باشد خريد هم جاذبهي خاص خودش را دارد. چرا كه سفر به مشهد و خريد سوغات براي اقوام و دوستان با هم عجين شده است. خوشبختانه در كنار اماكن زيارتي بسيار و مراكز ديدني مشهد بازارهاي سنتي و مدرني نيز وجود دارد كه هر مسافري را ترغيب به خريد ميكند. يكي از بازارهاي قديمي مشهد بازار رضا در ضلع شرقي ميدان بيتالمقدس است. اين بازار كه از صدها غرفه و فروشگاه در دو طبقه و دو راهروي اصلي تشكيل شده است هرساله ميليونها نفر بازديدكننده و خريدار دارد علاوه بر اين بازار اماكن ديگري هم وجود دارد كه هنوز هم به صورت قديمي و سنتي خود باقي مانده است كه ميتوان به بازارهاي …. اشاره كرد. اما در كنار اين اماكن ميتوان به مراكز خريد مدرني هم اشاره كرد كه مدت زمان زيادي از فعاليتهاي آنان نميگذرد. يكي از اين مراكز خريد «الماس شرق» نام دارد كه هرچند هنوز تمام غرفههاي آن فعاليت خود را آغاز نكرده است اما با معماري منحصر به فرد خود چشم هر بازديدكنندهاي را خيره ميكند. اين مركز در انتهاي بلوار خيام شمالي خودنمايي ميكند. فروشگاه بزرگ و مدرن پروما با غرفههاي متعدد و رستورانهاي زيبا و … در بلوار فردوسي جنب ميدان جانباز به مركزي مهم براي خريد شهروندان و مسافران تبديل شده است. در جغرافياي جهانگردي، مكانهاي مذهبي به عنوان نيرومندترين قطب جذب گردشگر شناخته شده است و در ايران شهر «مشهد» بزرگترين زيارتگاه و در سطح جهان كلانشهر مذهبي محسوب ميشود. «مشهد» مركز استان خراسان، در شمال شرقي ايران، در مختصات جغرافيايي 36 درجه و 17 دقيقه عرض شمالي و 60 درجه و 2 دقيقه طول شرقي و به فاصله 980 كيلومتري تهران قرار دارد. ارتفاع اين شهر از سطح دريا 985 متر است. وسعت شهر مشهد، حدود 300 كيلومتر مربع و جمعيت آن، حدود دو ميليون و پانصد هزار نفر در سال (1379) ميباشد شهر مشهد به جهت موقعيت مذهبي، صنعتي و اقتصادي، بعد از تهران، دومين شهر پرجمعيت ايران محسوب ميشود. مشهد، ابتدا دهكده كوچكي بود به نام (سناباد) كه در 24 كيلومتري «توس» قرار داشت. آنچه باعث ايجاد و آبادي اين شهر شد، مدفون شدن حضرت امام رضا (ع) امام هشتم شيعيان جهان است كه در سال 203 هجري قمري به شهادت رسيدند، در ساليان بعد سناباد به «مشهدالرضا» موسوم گرديد. همه ساله، ميليونها زائر از سراسر ايران و كشورهاي اسلامي براي زيارت مرقد مطهر حضرت امام رضا (ع) به اين شهر مشرف ميشوند زيرا يكي از عبادات اسلامي، حضور بر تربت پاك ائمه دين و سلام به ارواح پاك آنان ميباشد. تا با اين حضور و ارتباط، از زندگي آنان الهام گرفته، رفتار خود را بر سنت آنان منطبق سازند. حرم مطهر رضوي از عظيمترين و با شكوهترين اماكن مذهبي ايران به شمار ميرود كه در آن دين و هنر اسلامي به هم پيوند خورده است. در اين كانون معنوي، چه بسا كه هنرمندان، عمرشان را براي ساختن مناره با ايجاد محرابي به پايان رسانده باشند. در شهر مشهد دهها كودكستان، نزديك به 2500 دبستان، مدرسه راهنمايي تحصيلي، دبيرستان و هنرستان (دولتي) وجود دارد كه در آنها بيش از 000/800 دانشآموز به تحصيل اشتغال دارند همچنين چند مركز تربيت معلم در سطح فوق ديپلم براي آموزش دانشجويان داير ميباشد. دانشگاه فردوسي مشهد با دهها رشته تحصيلي و حدود يكصد هزار دانشجو به فعاليت علمي و تحقيقي مشغول است. اين دانشگاه يكي از قديميترين و بزرگترين دانشگاههاي كشور محسوب ميشود. دانشگاه علوم پزشكي مشهد نيز چند هزار دانشجو دارد و در رشتههاي مختلف پزشكي و پيراپزشكي به تربيت دانشجو مشغول است. دانشگاه پيام نور و دانشگاه آزاد اسلامي در اين شهر، مراكز آموزشي دارند. دانشگاه علوم اسلامي رضوي و مدرسه علميه براي آموزش طلاب علوم ديني نيز بر اعتبار علمي و مذهبي مشهد ميافزايد. در شهر مشهد صدها دانشجوي خارجي و عمدتاً كشورهاي مسلمان، مشغول به تحصيل ميباشند. در مشهد چندين موسسه تحقيقاتي دولتي و غير دولتي نيز فعاليت مينمايند. در مشهد چندين موسسه انتشاراتي وجود دارد همچنين دو روزنامه سراسري (خراسان و قدس) و چندين هفتهنامه، ماهنامه و فصلنامه چاپ ميشود. بعضي از اين نشريات به صورت بينالمللي توزيع و منتشر ميشوند. در مشهد صدها مسجد و حسينيه و تكيه تحت پوشش و نظارت اداره اوقاف براي عبادت و انجام وظايف و مراسم مذهبي مردم موجود ميباشد. در مشهد علاوه بر كتابخانه آستانقدس رضوي و مسجد گوهرشاد، چندين كتابخانه عمومي وجود دارد. صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مركز مشهد، تمام مناطق استان خراسان را زير پوشش دارد. در اين مركز همچنين يك شبكه مستقل تلويزيوني و يك شبكه مستقل راديويي دارد و در ايام نوروز و تابستان شبكه راديويي محلي به صورت روزانه برنامههاي متنوعي را تحت عنوان صداي زائر جهت استفاده مسافران پخش ميكند. مزارات و ابنيه تاريخي و مذهبي مشهد مقبره شيخ بهايي «بهاءالدين محمد عاملي» معروف به «شيخ بهايي» به سال 935 ه. ق در «بعلبك» متولد شد. در هفت سالگي با پدرش به ايران آمد. وي مدتي وزير «شاه عباس» صفوي بود. در سياست و فرهنگ ايران نقش مهمي داشت. از اين دانشمند تاليفات متعددي به جا مانده است. نسبت «شيخ بهايي» به «حارث همداني» از صحابه معروف حضرت علي (ع) ميرسد. مقبره اين دانشمند بين صحن امام و صحن آزادي قرار دارد. مدرسه عباسقلي خان اين مدرسه در ابتداي خيابان نواب صفوي قرار دارد. باني آن «عباسقلي خان بيگلربيگي» بوده و تاريخ بناي آن سال 1077 ه. ق است. گنبد خشتي اين آرامگاه در خيابان طبرسي، كوچه نوغان، نزديك فلكه طبرسي واقع شده است. در اين مكان (امامزاده محمد) مدفون است نسبت اين امامزاده با هجده واسطه به «امام سجاد» (ع) ميرسد. گنبد اين آرامگاه آجري است و به همين علت، گنبد خشتي ناميده شده است. سبك معماري آرامگاه به بناهاي دوره صفويه شباهت دارد. گنبد سبز در اواسط خيابان دكتر باهنر (خاكي) و در فلكه گنبد سبز واقع شده و به جهت رنگ فيروزهاي آن، به گنبد سبز معروف ميباشد. اين بنا مدفن «شيخ محمد مومن» عارف استرآبادي است كه به سال 904 ه. ق وفات يافته است. كتاب «تحفه حكيم مومن» در طب قديم، اثر اين دانشمند است. اين ساختمان به سال 1011 هجري قمري به دستور «شاه عباس» ساخته شده است. مدتي اين محل خانقاه گروهي از صفويه بوده است. هم اكنون اين آرامگاه توسط اداره ميراث فرهنگي حفاظت ميشود. پير پالاندوز «شيخ محمد عارف» متوفي به سال 985 ه. ق مشهور به پير پالاندوز از زهاد معروف زمان خود بوده است. از آن جهت كه اين عارف براي امرار معاش، پالاندوزي ميكرد؛ به «پير پالاندوز» شهرت يافته است. آرامگاه وي مقابل بست پايين واقع شده است. اصل بنا در زمان «سلطان محمد خدابنده» ساخته شده و در سالهاي اخير توسط آستان قدس بازسازي گرديده است. http://www.mosaferan.ir/photo/33-003.jpgآرامگاه نادر (گنجينه باغ نادري) در چهار راه شهدا مشهد، ميان باغ مصفايي آرامگاه نادر بنا شده است. اين ساختمان توسط انجمن آثار ملي درسال 1338 هجري شمسي ساخته شد. مجسمه نادر در حالي كه سوار بر اسبي است و تبرزيني در دست دارد، بر فراز آرامگاه نصب شده است. اين مجسمه توسط موسسه مجسمهسازي (Bruni) در ايتاليا ساخته شده است. ارتفاع اين مجسمه 5 متر ميباشد. وزن تقريبي آن حدود 14000 كيلوگرم است. در داخل آرامگاه، موزهاي وجود دارد كه اسلحه، كلاهخود، زره و لوازم رزمي زمان نادر كه شامل تعداد 130 نوع اسلحه آن زمان است نگهداري ميشود. اين آرامگاه در سال 1342 گشايش يافته است. «نادرشاه» در شوال سال 1148 ه. ق به سلطنت رسيد و در جماديالثاني 1160 ه. ق به دست افراد قزلباش در قوچان كشته شد. در محوطه آرامگاه وي كتابخانهاي عمومي به نام كتابخانه «علامه طباطبايي» وجود دارد. ميامي (امام زاده يحتي) «امام زاده يحيي» يكي از فرزندان زيد و نوه امام «زينالعابدين» (ع) است. مادرش «ريطه» دختر «ابي هاشم عبدالله بن محمد حنيفه» ميباشد. در سال 107 ه. ق متولد شده. يحيي براي ادامه مبارزات خود عليه بنياميه، چون امنيت جاني نداشت، از نينوا (كربلا9 به مدائن رفت و از آنجا به خراسان هجرت كرد. سرانجام در «جوزجان» از توابع خراسان در سال 125 ه. ق در سن 18 سالگي به شهادت رسيد. بقعه مباركه امامزاده يحيي (ميامي) در جاده سرخس، 50 كيلومتري مشهد ميباشد. اين آرامگاه در دامنه كوهي، به فاصله يك كيلومتري از قريه «ميامي» واقع شده است. بناي اين ساختمان متعلق به قرن دهم هجري است. خواجهربيع «ربيع بن حيثم» مشهور به (خواجهربيع) از جمله تابعين است كه به زهد مشهور بوده است. بقعه او در وسط باغي با گنبدي مرتفع قرار دارد. تاريخ ساختن آن مربوط به قرن 11 ه. ق و از بناهاي دوره صفوي است. وفات «خواجهربيع» را سال 63 هجري قمري ذكر كردهاند. داخل بقعه دو كتيبه به خط «عليرضا عباسي» نوشته شده است. اين زيارتگاه در انتهاي خيابان «خواجهربيع» واقع است. بقعه «خواجهربيع» در رديف بناهاي مهم دوران سلطنت «شاه عباس» اول صفوي در خراسان است. در كنار آرامگاه «خواجهربيع» يكي از گورستانهاي بزرگ و عمومي مشهد قرار دارد. خواجه مراد «هرثمه بن عين» مشهور به «خواجه مراد» متوفي به سال 210 ه. ق است. مقبره وي در 14 كيلومتري جنوب خاوري مشهد در بلنديهاي مشرف بر بينالود قرار گرفته است. خواجه اباصلت «اباصلت هروي» مشهور به «خواجه اباصلت» خادم حضرت رضا (ع) متوفي به سال 236 ه. ق ميباشد. مدفن وي در كنار جاده مشهد، فريمان در فاصله 10 كيلومتري مشهد واقع شده است. http://www.mosaferan.ir/photo/33-004.jpgآرامگاه فردوسي «حكيم ابوالقاسم فردوسي» در سال 411 ه. ق زندگي را بدرود گفت. او بزرگترين حماسهسراي ايران ميباشد كه شاهنامه را در مدت 30 سال سروده است. آرامگاه اين شاعر بزرگ و نامي در 24 كيلومتري شمال غربي مشهد (توس) در مسير جاده مشهد- قوچان واقع شده است. آرامگاه فردوسي در باغ بسيار مصفايي قرار دارد. در داخل محوطه آرامگاه تابلوهاي سنگي زيبا، از داستانها و حماسههاي شورآفرين شاهنامه وجود دارد. كار بازسازي اين آرامگاه در سال 1347 به اتمام رسيده است. در مغرب باغ آرامگاه موزهاي است. از جمله اشياء اين موزه يك جلد شاهنامه خطي به وزن 37 كيلوگرم ميباشد. مبدأ حركت اتوبوسهاي واحد آرامگاه فردوسي ميدان شهداست. بناي هارونيه در نزديكي آرامگاه فردوسي، بناي هارونيه قرار دارد كه تاريخ دقيق ساختمان آن روشن نيست. وجه تسميه اين بنا معلوم نيست. احتمالاً اين ساختمان مدتي خانقاه بوده است. ساختمان آن به آتشكده شباهت دارد؛ لذا چنين تصور ميشود كه در دورههاي اوليه اسلام، مسلمين آن را تغيير شكل داده به صورت مسجد در آورده باشند. چون آرامگاه «امام محمد غزالي» در توس ميباشند و محل آن دقيقاً روشن نيست، در مجاورت اين بنا به يادبود اين دانشمند، سنگ مزاري نصب شده است. اماكن ديدني و گردشگاههاي مشهد پارك جنگلي وكيل آباد پارك وكيل آباد در فاصله 10 كيلومتري جنوب غربي مشهد قرار گرفته است. اين پارك داراي قنات آب گوارا ميباشد. پارك ملت اين پارك در مغرب مشهد و در حاشيه بلوار وكيل آباد واقع است. مساحت آن 720000 متر مربع ميباشد. پارك ملت از بزرگترين و با صفاترين پاركهاي مشهد محسوب ميشود. در آن شهربازي و ساير امكانات تفريحي براي كودكان وجود دارد. در اين پارك مسجد براي انجام فريضه نماز مسافرين ساخته شده است استخر زيبا، درختان و گلهاي فراوان فضاي آن را بسيار دلپذير نموده است. پارك كوهسنگي در جنوب مشهد در انتهاي خيابان دكتر علي شريعتي (كوهسنگي) و در دامنه كوههاي جنوبي مشهد قرار دارد. اين پارك داراي استخر زيبا و رستوراني براي پذيرايي عمومي ميباشد. مجتمع تفريحي پارك شادي كوهستان پارك شادي مجموعهاي است زيبا و ديدني كه در مجاورت پارك جنگلي وكيلآباد قرار دارد در اين مجموعه انواع وسايل تفريحي و سرگرمي به منظور استفاده علاقهمندان فراهم شده است. كوهستان پارك شادي ميتواند اوقات خوشي را براي زائران مشهد مقدس ايجاد كند. http://www.mosaferan.ir/photo/33-005.jpgاخلومد (اخلمد) در مسير جاده مشهد- قوچان و به فاصله 84 كيلومتري مشهد واقع شده، فاصله جاده فرعتي آن تا جاده آسيايي حدود 16 كيلومتر است. در انتهاي رودخانه پرآب آن دو آبشار وجود دارد كه ارتفاع يكي از آنها 23 متر است. از روستاي (اخلمد) تا آبشار حدود 3 كيلومتر فاصله است كه اين مسير را بايد پياده طي نمود. باغات فراوان و ميوههاي آن مخصوصاً سيب اخلمد معروف است. جاغرق جاغرق در 21 كيلومتري جنوب غربي مشهد و در 5 كيلومتري جنوب غربي طرقبه قرار دارد. باغات فراوان آن، هواي دلنشيني به وجود آورده است. http://www.mosaferan.ir/photo/33-006.jpgشانديز در فاصله 38 كيلومتري جنوب غربي مشهد واقع شده است. در اين منطقه كوهستاني، چشمسارها و باغات فراواني وجود دارد. پوستين دوزي يكي از صنايع دستي اين منطقه است. در اطراف شانديز امكانات پيست اسكي موجود است. طرقبه در 16 كيلومتري جنوب غربي مشهد، بخش طرقبه واقع شده است. اين آبادي در منطقه كوهستاني و داراي باغهاي فراواني است. رودخانهاي از كنار آب عبور ميكند. در اين بخش پارك عمومي زيبايي وجود دارد. سبدهاي دستي ساخته شده اهالي، سوغات آن به شمار ميرود. بند گلستان در فاصله 4 كيلومتري طرقبه، بند قديمي گلستان بر روي رودخانه گلستان قرار دارد. طول تاج بند در حدود 120 متر، ارتفاع آن 14، عرض پايه 28 و عرض تاج 14 متر ميباشد. اين بند در حوالي 400 الي 500 سال قبل در دوره تيموريان بنا شده كه در سالهاي اخير مرمت و بازسازي شده است. بند گلستان در فصل بهار كه به واسطه بارندگي، آب آن زياد ميشود. منظره بسيار جالب و زيبايي دارد. سد طرق در 25 كيلومتري جنوب شرقي مشهد، بر روي رودخانه طرق (در نزديكي بند قديمي طرق) سد طرق احداث شده است. اين سد از نوع دو قوسي متقارن، متشكل از 22 بلوك به عرض 14 متر ميباشد. ارتفاع سد از پي آن 81 متر، صخامت تاج 80/4 متر، ضخامت در پي 84/12 و طول تاج 322 متر ميباشد. هدف از احداث اين سد، تامين نيازهاي آبي شهر مشهد ميباشد. شاهان گرماب شاهان گرماب در فاصله 72 كيلومتري جنوب خاوري مشهد. بر بالاي تپهاي قرار گرفته و داراي چشمه آب گرمي است كه حرارت آن به 48 درجه سانتيگراد ميرسد. اين آب معدني براي بهبود رماتيسم، آرتروز و عوارض كوفتگي موثر است. براي رفتن به آنجا بايد از جاده فريمان استفاده كرد اتوبوسهاي شاهان گرماب، از تعاوني كشور جم، واقع در پنج راه پايين خيابان، ميدان وحدت حركت ميكنند. راههاي ارتباطي فرودگاه فرودگاه بينالمللي مشهد يكي از بزرگترين و فعالترين فرودگاههاي كشور است. در حال حاضر شركت هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران با چندين پرواز روزانه، خدمات مسافربري مشهد- تهران را انجام ميدهد. همچنين در هر هفته پروازهايي بين مشهد، زاهدان، بندرعباس، كرمان، يزد. اصفهان و شيراز و چند كشور خارجي دارد. فاصله هوايي مشهد تا تهران 413 مايل ميباشد. در فرودگاه بينالمللي مشهد امكانات رفاهي از قبيل بانك ملي، تلفن راه دور، رستوران و فروشگاه وجود دارد. راهآهن راهآهن دولتي، مشهد را از طريق نيشابور و سبزوار به تهران ارتباط ميدهد. مركز فروش بليت در ايستگاه راهآهن واقع است. و در بسياري از دفاتر خدمات مسافرتي در سطح شهر مشهد نيز عرضه ميشود. در اين ايستگاه بانك ملي، تلفن راه دور، رستوران و فروشگاه وجود دارد. فاصله مشهد تا تهران از طريق راهآهن 925 كيلومتر ميباشد. همچنين راهآهن مشهد- سرخس اين شهر را به راهآهن آسياي ميانه متصل ميسازد و بدين وسيله مشهد محور بين كشورهاي آسياي ميانه و اروپا و حاشيه خليجفارس به شمار ميرود. ترمينال مسافربري در انتهاي خيابان امام رضا (ع)، ترمينال مسافربري مشهد قرار دارد. شركتهاي تعاوني و دفاتر متعدد مسافربري در اين ترمينال دفتر فروش بليت دارند. در اين ترمينال چند سكوي جداگانه جهت سوار و پياده شدن مسافران وجود دارد. در ترمينال مشهد جهت استفاده مسافران، نمازخانه، سالن غذاخوري، تلفن راه دور و چندين فروشگاه داير است. صنايع دستي صنايع دستي مشهد شامل: قاليبافي، گليمبافي، نمدبافي، پوستين دوزي، ظروف سنگي، سفالگري، سبدبافي، حصيربافي ميباشد. مراكز خريد بزرگترين مركز خريد مسافران و زائران، بازار رضا مي باشد. در اين بازار انواع سوغات مشهد از قبيل: فيروزه، انگشتر، عتيق، طلاجات، عطريات، زعفران، نبات، پوستين، مهر و سجاده و تسبيح، لباس و … به فروش ميرسد. اين بازار دو در ورودي و خروجي اصلي دارد كه يكي در ميدان بيتالمقدس (فلكه آب) و ديگري در ميدان 17 شهريور است. اين بازار در فضايي به طول 800 عرض 30 متر ساخته شده است كه مجموعاً 72000 متر زيربنا دارد. از اين مجموعه 43000 متر مربع در بازار رضا و 29000 متر مربع ديگر در سراهاي تجاري ميدان 17 شهريور واقع شده است. طول بازار در دو دالان و دو طبقه جمعاً 3 كيلومتر ميباشد در ازاي هر بازار 750 متر است. چندين دستگاه پله برقي براي استفاده از طبقه فوقاني ايجاد شده است. در ميدان 17 شهريور، مجموعهاي نيز به نام سراهاي بازار رضا وجود دارد. در اين مجموعه انواع مختلف كالاهاي توليدي از قبيل: گلدوزي، بافت تريكو، كفش و… به فروش ميرسد. در همين ميدان بازار كويتيها و چندين پاساژ قرار دارد كه در آنها انواع اجناس خرازي به صورت كلي و جريي عرضه ميشود. در ابتداي بازار و انتهاي آن (ميدان 17 شهريور) باجه اداره پست در ساعات اداري داير ميباشد. علاوه بر بازار رضا، مجتمع تجاري «زيست خاور» در اول خيابان دكتر شريعي (كوهسنگي) و فروشگاههاي خيابانهاي احمدآباد، دانشگاه، جنت، بلوار مدرس (دروازه طلايي) از مراكز خريد شهر مشهد محسوب ميشود. http://www.mosaferan.ir/photo/33-007.jpgصنايع و كارخانهها نيروگاههاي توس مشهد و نيروگاه شيروان و قاين نيروي برق خراسان را تامين ميكنند. سابقه صنعت قند در مشهد به سال 1313 ه. ش ميرسد. كارخانه قند آبكوه در آن سال شروع به كار كرد. اين كارخانه از قديميترين كارخانههاي قند در خاورميانه به شمار ميرود. كارخانه سرمسازي ثامن با 40% سرمايه آستان قدس و 60% سازمان صنايع ملي با توليد 12 ميليون سرم و با سرمايه 4 ميليارد ريال در سال 1371 مورد بهرهبرداري قرار گرفته است. واحد سيلوي گندم مشهد، گنجايش 31000 تن ذخيره گندم را دارد، همچنين چندين واحد سردخانه در مشهد وجود دارد. مشهد از نظر صنعت فرش دستباف و ماشيني غني است و به چند كشور، فرش دستباف صادر ميكند. |
کلمات مشترک در زبان کردی و مشهدی
در پست های قبلی دوست خوبمون یه سری از کلماتی که در مشهد کاربرد داره رو نوشتن که برام جالب بود اکثرش رو ما توی زبان کردی هم داریم با تفاوت هایی .
توی همین لیست کوتاه چند تا شو من میدونستم حالا اگه یه زبان شناس بررسی میکرد خیلی شباهتهای بیشتری میتونست پیدا کنه چغک choghok : گنجشک در کرد ما علاوه بر ملوچک که به گنجشک میگیم واژه چولک (چولکه) رو هم به کار میبریم شباهت چغک و چولک زیاده . دلنگون delangoon : آویزون از عبارت "دلنگه" ی تیت برای اویزون بودن چیزی استفاده میکنیم خش khosh : مادر شوهر خسو در کردی به مادر شوهر اطلاق میشه خسر khosor : پدر زن خزور (خزوره) پدر شوهر |
نقل قول:
اره هست -گنبد سبز- شب تولد حضرت علی جشن میگیرن توش |
سلام به همه دوستان یک هفته نبودم یک استان دیگه هم تاپیک زد. |
از مشهدی های مهم هم میشه به استاد شجریان رابرت دنیرو و چند نفر دیگه که الان حضور ذهن ندارم اشاره کرد
|
عجب پاتوق خوبی شده این جا
مثل خود مشهد یه جورایی برکت داره آدم و به سمت خودش می کشونه از همین جا به آقا امام رضا سلام می کنم وسلامتی همه رو ازش میخوام اول صبحی بد جور دلم رفته پیشش |
سلام به همه به خصوص عزیزانی که قدم رنجه کردن اومدن تاپیک ما
رزیتا جون ادمین عزیز و مهدی گرامی مرسی از لطف و توجهتون جالبه که برای منم که مشهدیم خیلی چیزا جدیده و دارم از بچه های خوب مشهدی یاد میگیرم اینم یه نکته در لهجه مشهدی که وقتی میخوایم بگیم بلد نیستم میگیم یاد نداروم( yad nadarom);) |
سلام به همه ی دوستای گلم...
مخصوصا مشهدی هاااااااااااااااااااا..... |
گردشگری
پیشینهٔ بیشتر آثار تاریخی در این شهر به پس از قرن ۸ هجری میرسد. از آنجمله میتوان به مسجد گوهرشاد، میل اخنگان، مسجد هفتاد و دو تن، گنبد خشتی و مصلی طرق اشاره کرد. از شهر تاریخی توس بناهایی مانند گنبد هارونیه برجا ماندهاست. بازه هور نیز از قدیمیترین بناهای موجود در محدودهٔ شهر است که زمان ساختهشدنش را قرن سوم میلادی تخمین میزنند. آرامگاه افرادی چون نادرشاه و فردوسی و نیز مدارسی چون عباسقلی خان از دیگر آثار تاریخی موجود در شهر است. ییلاقات اطراف مشهد، به خصوص شاندیز و طرقبه، زشک، نغندر، جاغرق،ییلاق ابرده٬ اخلمه٬ کوهسنگی، پارک جنگلی وکیلآباد و بوستان ملت و آبشار اخلمد از جملهٔ مکانهای تفریحی مورد توجه گردشگران هستند. صنایع صنایع غذایی، نساجی، شیمیایی و کانی غیرفلزی و صنایع قطعه سازی٬ فولاد و کشاورزی از عمدهترین صنایع مشهد محسوب میشوند.مشهد دومین قطب تولید خودرو در ایران میباشد. مراکز تجاری از مراکز بزرگ تجاری این شهر میتوان به زیستخاور، الماس شرق، پروما، تابان، کیان و بازار رضا اشاره کرد. به دلیل وجود جاذبههای فراوان تاریخی-مذهبی و فرهنگی در مشهد، درحال حاضر نیمی از هتلها و هتلآپارتمانهای ایران در شهر مشهد قرار دارند.[نیازمند منبع]نمایشگاه بیناللملی مشهد امروزه بهعنوان بزرگترین وفعالترین نمایشگاه بینالمللی تجاری در ایران بعد از نمایشگاه بینالمللی تجاری تهران فعالیت میکند. مشهد بعلت همجواری با کشورهای آسیای میانه و موقعیت صنعتی سالانه میزبان دهها نمایشگاه بینالمللی است. در حال حاضر مدیریت سایت رسمی نمایشگاههای ایران بعهده نمایشگاه مشهد میباشد. نشریات نشریات مهم مشهد عبارتاند از روزنامه خراسان و روزنامه قدس که در سطح کشوری منتشر میشوند، و هفتهنامهٔ شهرآرا که مخصوص شهر مشهد است. سینماها سینماهای فعال شهر به ترتیب تعداد تماشاگر هویزه، آفریقا، سیمرغ، قدس، بهمن، رسالت میباشند. دانشگاهها و نهادهای علمی دانشگاه فردوسی مشهد دانشگاه علوم پزشکی مشهد دانشگاه خیام مشهد دانشگاه خاوران دانشگاه آزاد اسلامی مشهد دانشگاه آزاد اسلامی مشهد - دانشکده فنی سما دانشگاه پیامنور مشهد موسسه آموزش عالی سجاد مشهد موسسه آموزش عالی بهار موسسه آموزش عالی توس مشهد دانشکده فنی شهید منتظری دانشگاه امام رضا(ع) مدرسه علمیه آیتاللهالعظمی خویی مشاهیر
|
اکنون ساعت 06:07 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)