پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   زبان ادب و فرهنگ کردی (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=150)
-   -   انجمن زبان کردی (http://p30city.net/showthread.php?t=3362)

sarall 03-16-2008 07:05 PM

انجمن زبان کردی
 
دوستانی که علامنده به یادگیری بیشتر خواندن و نوشتن زبان کردی هستند
اعلام آمادگی کنید تا این تاپیکو ادامه بدیم

دانه کولانه 03-16-2008 10:39 PM

سلام و خسته نباشید
تاپیک خوبیه منم تا حد توانم سعی میکنم کمک کنم فکر کنم در حال حاظر فقط خودم در سایت
اعلام آمادگی کنم
دوستانی که قصد دارن در این تاپیک مطلب بنگارند لطف کنند مثل همیشه خطوط قرمز رو رعایت کنند و این تاپیک به مسائل سیاسی و مدهبی و ..... آلوده نشه
امیدوارم تاپیک خوب و مناسب و وزینی بشه

Younes 03-17-2008 12:50 PM

منم دوست دارم.قول میدم اینجا کمک کنم و اگه راه بیفته چند تا از بچه های کردستان رو هم میارم اینجا.

sarall 03-18-2008 03:34 PM

به نظر شما برای نوشتن کردی رسم الخط عربی بهتره یا لاتین؟
نظر خودم اینه که رسم الخط لاتین بهتره به این خاطر
1- شکل ظاهریش خوشکلتره چون در رسم الخط عربی برای نوشتن کردی ه چسپان باید زیاد استفاده کنی که شکل ظاهری متنو از ریخت میندازه
مثلا همین امضای خودم
خه لک ئه لی کفره مه که به م چشنه مه دحی یاری خوت
گویگرانی خوشه ویستم یاره که م ئایینمه
اگه توجه کنید امکان قاطی شدن تکه کلمات قبلی با بعدی زیاده مثلا همینی که مشخص کردم
2- در رسم الخط لاتین امکان غلط خواندن کلمات کمتر میشه مثلا بخوایم کردستان رو در رسم الخط عربی بنویسیم کوردستان میشه. امکان غلط خوانیش زیاد میشه بستگی به این داره که حرف دال رو با ضمه یا کسره یا فتحه بخوانی ولی در رسم الخط لاتین دیگه نمی تونی اشتباه بخونی KURDISTAN چون حرف I نشانه کسره کوتاه که گاهی وقتها هم خوانده نمیشه:30:
البته من فقط دوستدار آموزش دیدن هستم حالا هر زبانی چه کردی چه ترکی چه گیلکی ....در مقام یک انسان تحصیل کرده در زبان کردی یا ماهر صحبت نمی کنم چون هیچ دوره یا آموزشی در این زمینه ندیدم فقط علاقمندم کما اینکه نظراتی هم که گفتم اشتباه باشه فقط در مقام نظر بود:)

امیر عباس انصاری 03-18-2008 04:21 PM

انجمن زبان کردی
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط sarall (پست 10904)
به نظر شما برای نوشتن کردی رسم الخط عربی بهتره یا لاتین؟
نظر خودم اینه که رسم الخط لاتین بهتره به این خاطر
1- شکل ظاهریش خوشکلتره چون در رسم الخط عربی برای نوشتن کردی ه چسپان باید زیاد استفاده کنی که شکل ظاهری متنو از ریخت میندازه
مثلا همین امضای خودم
خه لک ئه لی کفره مه که به م چشنه مه دحی یاری خوت
گویگرانی خوشه ویستم یاره که م ئایینمه
اگه توجه کنید امکان قاطی شدن تکه کلمات قبلی با بعدی زیاده مثلا همینی که مشخص کردم
2- در رسم الخط لاتین امکان غلط خواندن کلمات کمتر میشه مثلا بخوایم کردستان رو در رسم الخط عربی بنویسیم کوردستان میشه. امکان غلط خوانیش زیاد میشه بستگی به این داره که حرف دال رو با ضمه یا کسره یا فتحه بخوانی ولی در رسم الخط لاتین دیگه نمی تونی اشتباه بخونی KURDISTAN چون حرف I نشانه کسره کوتاه که گاهی وقتها هم خوانده نمیشه:30:
البته من فقط دوستدار آموزش دیدن هستم حالا هر زبانی چه کردی چه ترکی چه گیلکی ....در مقام یک انسان تحصیل کرده در زبان کردی یا ماهر صحبت نمی کنم چون هیچ دوره یا آموزشی در این زمینه ندیدم فقط علاقمندم کما اینکه نظراتی هم که گفتم اشتباه باشه فقط در مقام نظر بود:)

من به عنوان کسی که هیچ کلمه کردی بلد نیست و سی ساله تهران زندگی میکنه نظرم رو میگم
وقتی هدف آموزشه اونم آموزش یک زبان داخلی و یک زبان سیستماتیک و دارای قواعد و بنیان و اصول
بهتره اینکارها رو در مراتب اول انجام داد
1- شیوه نگارش الفبایی
2- آموزش از ابتدا و پایه
3- گام به گام جلو رفتن و آموزش دادن زبان و مفاهیم
4- پیروی از اصول آموزشی ملی و میهنی و عدم دخول سبک شخصی و وارداتی

یعنی اینکه من امیر عباس دقیقا مانند شاگرد کلاس اول باید اول الفبا سپس تلفظ و آنگه جمله سازی و قواعد دستور زبان کردی و غیره را یاد بگیرم
ضمنا کردی هم مطمنا مانند همه زبانها دو قسمت محاوره و روزمره و قسمت فرهنگی و ادبی داره;)
کدوم قسمت جهت آموزش مد نظر باشه... اینم مهمه:confused:

در مورد سیلابها و تلفظ و لهجه.... چه اشکالی داره از الفبای پارسی استفاده کنیم و نه عربی؟؟:confused:
و برای کمک در تلفظ پینگیلیش را در کنارش به کار بندیم;)
مثلا کردستان ( تمام فارسها حرف او کوچک را به راحتی تلفظ کرده و Kordestan می گویند و نه چیز دیگه);)
ولی وقتی عربی قاطیش کنید میشه Kurdistan کوردیستان که این از نظر من غلطه و عربیه نه کردی.:confused:
البته بازم در مقابل کسانی از دوستان مانند ادمین که خودشون کرد اصیل کرمانشاهی و کرد زبان هستند و یونس عزیزم (وای به حالت بابت این غیبتهای مکررت مگه دستم بهت نرسه:102: ) که کرد لهجه و کرد زبان کرمانشاهی هستند من چیزی برای گفتن ندارم.:65:;)
فقط نظرم رو نوشتم.:o
اما در کل با این مقوله به شدت موافقم.:53::53::53::53::41::41::41:
اصالت ما یه ریشه داره در شهرستان دماوند... در دماوند قسمتی هست به نام جابان و سربندان که جابون و سربندون تلفظ می کنند.
جالبه بدونید اونجا هم اقوام و مردم کرد زبان هستند.. همون مقوله مهاجرت و گرو کشی دوران نادری و بعد از آن.:2:
موفق باشید.:53::53::53::53:

دانه کولانه 03-19-2008 09:40 AM

خب سلام مجدد خدمت دوستان
منم نظراتمو بگم و ببینیم دیگه به زودی شروع به کار میکنه این تاپیک یا خیر
حقیقتش برای ادامه دادن همچین تاپیکی احاطه علمی بسیار زیادی لازمه
و من هر کاری میکنم نمیتونم خودمو راضی کنم که شروع به نوشتن کنم حق بدید که در همچین موردی اگر مطلب اشتباهی بنویسی و اشتباه آموزش بدی بسیار عواقب بدی داره
خب آموزش زبان کردی و خواندن و نوشتن اون به صورت مدون و سیستماتیک در کمتر جایی هست و تدریس نمیشه و هر کس هر چی میدونه و نمیدونه به خاطر مطالعه خودشه هرچند که بر اساس قانون در دانشگاهای شهرهایی که اکثریت کرد زبان هستند اموزش زبان کردی مجاز هست و دروس علمی میتونن با زبان مادری (نه فقط کردی) تدریس بشن
اما به هر حال کسانی مثل ما آموزشی ندیده اند و چیزهایی که همه جا مقبول و تثبیت شده باشه و مثل زبان های دیگه بصورت قانون باشه رو در دست ندارند
زبان کردی هم متاسفانه یا نمیدونم شایدم خوشبختانه دارای گویش ها و لهجه ها و انواع متععد و فراوان خاص خودش هست که همین امر هم باعث میشه دقیقا نشه یکی از اونا رو به عنوان زبان و گویش و لهجه رسمی انتخاب و اونو آموزش داد
در بخش قواعد (گرامر) واقعا دشوار خواهد بود که چی در این تاپیک بنویسی این در حالیه که هر کسی نهایتا بتونه گونه زبانی خودشو توضیح بده البته شاید قرار نباشه اینقدر سفت سخت
به مسائل بچسبیم اما به هر حال لازمه که ذکر بشه چنین مشکلاتی وجود داره
اما قدر مسلم این که زبان کردی قواعد و دستور خاص خودشو داره و لااقل در بخش واژگان
و لغات ها و آموزش کردی خوانی و نویسی میشه مطالب خوبی گفت
قطعا یادگیری لغات کردی برای دوستان پارسی زبانمون در این تاپیک باید شیرین باشه و حتی اگه تمام انرژیمونو هم روی این بخش واژگان هم بزاریم هیچ کم نیست
اما به هر حال انتظار خطا و اشتباه رو از ما داشته باشید
و من باز هم لازمه اعلام کنم که در مقام یک کارشناس مطلب نمینویسم و خود من هم در بسیاری از جاها حتی در الفبا دچار مشکل هستم که امیدوارم در همین تاپیک مشکلا بنده هم حل بشه
بهتر میدونم که دیگه مطلب طولانی تر از این نشه و اولین و سنگ بنای این تاپیک رو که الفبای کردی باشه که البته همچین هم اسون نیست رو بذاریم و شروع کنیم

دانه کولانه 03-19-2008 10:21 AM

در مورد الفبا و رسم الخط بر خلاف نظر آقا شاهو پیشنهاد میکنم همون رسم الخط خودمون رو استفاده کنیم اسمشو عربی نمیذارم چون همون طوری که دوستان میدونن در الفبای کردی حروفی وجود داره که در عربی یا فارسی نیست پس در واقع رسم الخط یه چیز اشتراکیه
منتهی دلیل انتخابش به نظر من اینه که خوب باشه یا بد ضعیف باشه یا قوی چیزیه که هست
نوسندگان ما دارن با این رسم الخط کتاباشونو مینویسن و در ثانی خوندنش توسط بچه ها اسونتره چون انگار دارن فارسی میخونن
و برای مشکلی که اقا شاهو گفتند یه کم که جلو بریم مشکل حل میشه البته میشه که بین 2 واژه 2 جای خالی (اسپیس ) گذاشت
قطعا در مواردی لازم میشه از هر رسم الخطی که لازم باشه استفاده کنیم تا منظور بهتر بیان بشه حتی استفاده از زبان غیر رسمی و تازه متولد شده ی :D فینگلیشی که امیر گفت

پیشنهاد میکنم در هر پستمون (فعلا من و آقا شاهو) حتما چند واژه کردی رو معرفی کنیم که پستها به هر حال دارای بار علمی باشه و پستی نباشه که اموزشی توش نباشه
هر چند چند پست اخیر اینطور نبود (توی این پست جبران میکنم )
مثلا چند واژه ی ساده و همگانی و همگیر که در تمام کردستان هم فهمیده بشه و کاربردی باشه برای پارسی زبانان عزیز و چند واژه ادبی و زیبا که کاربردشم اگه کمتر بود ایرادی نداره

اجازه بدید واژه های امروزو اول بنویسم بعد شروع کنم به الفبا

اعضای خانواده :
مادر :دایک دایه
پدر: باوک باوکه بابه (باوه در کردی کرماشانی)
خواهر : خویشک (به رسم الخط کردی که کمی دیگه توضیحش میدم : خوه یشک)
برادر : برا . کاک کاکه (کاک و کاکه و حتی برادر مثل فارسی برای ادای احترام و قبل از اسم شخص برای نامیدن وصدا کردن او بکار میرود مثلا کاک کورش :D)
مادر بزرگ : دا ={داگا (گاف اونرو چیزی شبیه ing انگلیسی تلفظ کنید)} یا داپیر یا داگورا (داگا گه ورا ترجمان دقیق مادر بزرگ و گرند مادر)
پدربزرگ :باواا باواگورا (باوا گه ورا) و باپیر
عمو: مامه مام مامو (در عراق مرسومه که برای احترام گذاشتن به بزرگی اونرو مام صدا کنن مثلا مام کورش:D)
در یک مورد عمو را ئامو (عامو) هم میگن وقتی بخوان عموزاده رو بکار ببرن میگن :ئاموزا یعنی عمو زاده
زن عمو هم میشه ماموژن (زن=ژن)
دائی:خالو لالو لاله (پس زن دایی میشه خالوژن و دایی زاده میشه خالوزا)
خاله / عمه : خب فارسی هم در واقع مشکل عمه و خاله رو حل نکرده همونطور که در انگلیسی
خاله و عمه یکی هستند و البته دائی و عمو هم یکی هستند
در فارسی واژه ای برای خواهر پدر وجود نداره یا من نمیدونم
چون عمه عربیه فارسی نیست
عم در عربی یعنی عمو و عمة یعنی خواهر پدر
به همین ترتیب در کردی هم به خاله و عمه هردوش میمک یا میمی یا میمکه گفته میشه
البته در زبان ادبی و پیشرفته کردی برای این 2 نفر 2 واژه جداگانه هست من در فرهنگ لغت دیدم اما یادم نیست اگر لازم بود پیداش میکنم به هر حال عامه مردم میمک رو برای خاله و عمه به کار میبرند
میمکه کمی صورت خوشی نداره به کسی بگین حواستون باشه :D اما غالبا خانوم ها رو که صدا کنین به جای اسمشون میشه از "میمی گیان" البته اگر حداقل 40-50 سال داشته باشند استفاده میشه

رنگها :

سفید : چرمک چرمگ (طبق معمول همون آی ان جی انگلیسی رو تلفظ کنید) و سپی
سیاه : رش (به فتح ر) (ره ش ) شاید قره که در ترکی به معنای سیاه هست هم در کردی استفاده داشته باشه چون دیده ام که رود قره سو که در کرمانشاه هست رو به معنای آب سیاه هم گرفته اند (البته خوره سو یعنی به سوی خورشید و مشرق هم میگن اما چون در قسمتی از شمال کشور که اونجا هم کرد داره باز یه قره سوی دیگه هست من فکر میکنم ترجمه ترکی براش بهتر باشه چون سو هم در ترکی یعنی آب)

قرمز: سوور
آبی : کوه(به فتح کاف و واو = که وه)
زرد=زرد باید یه واژه ادبی هم داشته باشه که من بی اطلاعم
سبز= سوز(سه وز)
اصولا واج ب و "و" در کردی و فارسی خیلی جاها به جای هم میان
باران و واران آب و آو(ئاو) برخیر = وخیز بابا = باوه بهار = وهار و......


چند تا از اعداد که کمی متفائتتر میگیمیش

چهار= چوار
یازده = یانگزه (آی ان جی فراموش نشه)
دوازده = دوانگزه
سیزده = سیانگزه
چهارده = چوارده
پانزده = پانگزه
شانزده = شانگزه
و دویست رو هم بعضی ها مثل فارسی دری میگن دوصد

فعلا کافیه نه :D؟

دانه کولانه 03-19-2008 10:56 AM

و اما رسم الخط و الفبای کردی
 
و اما رسم الخط و الفبای کردی
:Dجون خودم دستم به نوشتن نمیره

رسم الخط عربي ، داراي نواقص بسياريست بطوريكه در قرن اخير ، انديشمندان و سياست مداران كشورهاي مختلف در خاورميانه ، اقداماتي در جهت تغيير آن به خط لاتين انجام داده اند.
مهمترين اشكالي كه بر رسم الخط عربي وارد است ، عدم تطابق نوشتار با گفتار است .

مثلا : واژه "كردي" را به چندين طريق مي توان خواند و تنها راه تشخيص آن توجه معني جمله است .
بعضي كشور ها رسم الخط عربي خود را به لاتين تغيير دادند ، كه علي رغم جنبه هاي مثبت داراي اشكالات موجهي نيز است .مانند ،از بين رفتن هنر خوشنويسي و هويت ملي، عدم مقبوليت عام خط لاتين، قطع ارتباط نسل جديد با نوشته هاي گذشتگان، هزينه ياددادن خط جديد و ...
خط كردي با الفباي عربي، با تغييراتي به جا ، اشكالات خط عربي را برطرف كرده بطوريكه اختلاف گفتار با نوشتار به حداقل ممكن رسيده است .(قسمتی از نوشته ی یک وبلاگ)

خب همونطوری که خوندید و متوجه شدید این مشکل به طور کامل حل نشده اما بسیار مرتفع گردیده! در واقع در زبان کردی تمام اونچیزی که مینویسید میخونید و تمام اونچیزی که میگید مینویسید و هر نوشته ای رو فقط یک جور میشه خوند
پس اصل زبان و رسم الخط کردی بر این پایه س
پس بنابر این اگر سابقا در زبان فارسی گذاشتن فتحه و کسره و ... اینا که علامت بودند و دلبخواه بود در زبان کردی این علائم به حروف تبدیل شده اند و به اجبار باید گذاشته شوند
شاید در بدو امر فکر کنید که چقدر سخته و دست و پا گیر
خب اولا فراموش نکنید که در عوض یه مشکل رو حل کردید و ثانیا باور کنید بعد از مدت کوتاهی
واقعا براتون نوشتن و خواندن بسیار شیرین میشه :D اصولا شوق یادگیری یه زبان جدید و نوشتن به اون زبان خیلی زیباست شاید شمام مثل من تمام دفتر کتاباتونو بعد از مدتی پر کنین از اشعار به زبان و خط کردی و از اینکه میتونین بخونین و بنویسین به زبان و خطی که کس دیگه ای نمیتونه کلی کیف کنین مخصوصا اگه یه تیکه شعر که پر از فتحه و کسره س بنویسین و به دوستتون که بلد نیست بدید بخونه :24: ببینید چه شاهکار ادبی براتون خلق میکنه :D
بگذریم
پس در زبان کردی علائم به حروف تبدیل شدند و چندین حرف اضافه هم هست که در فارسی نیست
مثل حرف "ڤ" معادل"v" لاتين است ( ف که 3 تا نقطه داشته باشه :D بین "و" و ف)
یا 2 نوع ل و دو نوع ر (البته من این رو 2 حرف جدا میدونم شاید صاحب نظران بگن نه اینا یکی هستنتد فقط علامت خال رو روشون گذاشتند )


نکته مهم دیگه اینه که در رسم الخط کردی چون قرار شد دقیقا اون چیزی که میگی نوشته بشه
و تفاوت ها کم بشه دیگه خبری از "ظ ض ص ث ذ ض ط" نیست اعراب بین ط و ت تلفظ متفاوتی دارند پس میطلبه که 2 واج متفاوت داشته باشند اما در فارسی و کردی ط و ت دقیقا ت تلفظ میشه پس در کردی ط حذف و همون ت استفاده میشه اما در فارسی هر دوش هست
و این در حالیه که چون کردها بین ه و ح تفاوت قائلند ح همچنان باقی مانده

پس اگر امتحان املا ازتون گرفتم ! ناصر رو ناسر بنویسید ! یادمه اول دبستان بودم تازه خوندن نوشتن یاد گرفته بودم و از کردی نویسی هم چیزی نمیدونستم جایی بودم که نوشته بود به کردی ناسر بعد من گفتم وای اینو کدوم بی سوادی نوشته و وای که اون مرد چه بزرگ مردی بود و من رو خراب نکرد گفت کوروش جون ببخش من نوشتم نمیدونستم :o

==========================================
بذارید قسمتی از صفحات اول کتاب هه نبانه بورینه فرهنگ لغت کردی فارسی بزرگ ماموستا هه ژار ( چاپ سروش) رو براتون بیارم :


برای نوشتن زبان کردی ، غالباً از الفبای عربی استفاده میشود ، اما برای کم شدن فاصله ی نوشتار با گفتار و نیز بیان برخی از ویژگیهای زبان کُردی ، تغیراتی چند در این رسم الخط وارد شده است ، که به اختصار بیان می شود:



حرکات و اعراب در رسم الخط کردی

1-زَبَر(فتحه). به جای گذاشتن علامت فتحه روی حروفی که این حرکت را دارند،به آخر آن حروف حروف "ه" اضافه میشود. مثال: حَسَن = حه سه ن ، بَهمَن = به همه ن بَرادَر= به راده ر

2-زیر(کسره) . در وسط کلمه "مـێــو" و در حالت پیوستگی به آخر کلمه یا آزاد "ێ" نوشته میشود. مثال: کِتاب = کێتاب ، زِمستان = زێمێستان ، پسر =پێسه ر .
3-پیش(ضمّه) . ضمّه کوتاه را یک واو و ضمّه کشیده را دو واو مینویسند.
مثال: کُوردستان = کوردستان

4- تشدید(ــّــ). حروف مشدّد به صورت تکرار حروف نشان داده می شوند.
مثال: محُمّد = موحه ممد ، مکّه = مه ککه

5- کسره ی کوتاه. صوتی کوتاه نزدیک به صوت کسره است که در رسم الخط لاتین به صورت "I" نشان داده میشود ، عرب آن را کسره ی مختسسه یعنی کسره ی دزدکی میخوانند. و در عربی هیچ گونه علامت بخصوصی ندارد. ولی در بعضی از کتابها با گذاشتن یک علامت ساکن کلمه را به دو سیلابی تبدیل میکنند .
مثال : بین^گ = سیلاب اول " بیـــت" و سیلاب دوم "نگ" . به این ترتیب حرف "ن" با این کسره ی کوتاه بیان شده است.
پیشنهاد من اینه که اصلا به این فکر نکنید

6- الف(ا) . در وسط یا آخر کلمه می آید و معادل حرف الف در وسط و آخر کلمات فارسی است؛ و در اوّل کلمه ، همزه ( ئـــ ) می آید .
مثال: باران = باران ، آشنا = ئاشنا ، آلاچیغ = ئالاچیغ

7- نشانه های اصواتی که از خصوصیات زبان عربیند و در زبان کردی نیستند. از الفبای کردی حذف شده اند . از قبیل : ث ،ص ، ذ ، ض ، ط و ظ ، که کردان آن را تلفظ نمیکنند و در الفبا جایی ندارند . به جای "ث" و "ص" از حرف "س" و به جای "ذ" ،"ض" ، "ذ" و"ظ" از حرف "ز" استفاده میشود. و همچنین جای "ط" را "ت" گرفته است.
8- نشانه های اصواتی که در زبان کردی تلفظ میشوند و زبان عربی فاقد آنهاست ،با علایم ویژه نشان داده و به الفبای کردی افزوده اند، که عبارتند از : "پ" ، "چ" ، "ر" ، "ژ" ، "ڤ" ، "گ" ، "ڵ" ، "ۆ" ، "ێ" .

حرف "ڤ" معادل v در خط لاتین ، نمایانگر صوتی است که فارسی زبانان یا به طور اصح تهرانیان در تلفظ کلمات "اوّل" و "مرودشت" در مورد حرف واو دارند.

حرف "ڵ" در زبان فارسی تلفظ نمی شود و در میان زبانهای ایرانی ، از اختصاصات زبان کردی است . برای تلفظ این حرف باید سطح بیشتری از نّک زبان را به سقف دهان چسپاند و آنگاه صدای "ل" را از ته دهان تلفظ کرد. (یعنی یه ل که خیلی مفخم باشه
فکر کنید دارید قرآن میخونید و کلمه الله رو تلفظ میکنید )

حرف "ۆ" واو مجهول در زبان فارسی امروز نیست . برای تلفظ آن مانند تلفظ واو لب را گرد کرده و دهان قدری بیشتر باز میکنیم .

حرف "ێ" (یای مجهول) در فارسی هم تلفظ میشود و در واقع شبیه کسره ایست که زیر حرفی قرار بگیرد. مثال : کِتاب = کێتاب .

باید دانست که "ڵ" هیچگاه در اول کلمه نمی آید و بر عکس اگر کلمه ای با حرف "ر" شروع شده باشد حتماً "ر" بزرگ تلفظ میشود ( که فونتش الان نیست ر بزرگ هم دقیقا مثل رفیقاش شبیه ر معمولیه که روش یه علامت خال هست پس اونرو باید خیلی مفخم ادا کرد لطیفه آقا ررررررررب انار دارید رو که یادتونه ؟ )



نگاهي به حروف مختص زبان كردي
ڕ يا راي بزرگ :
وجود علامت V روي "ل" و زير "ر" به معني تفخيم آنهاست .
مثال پرگار = په‌ڕگار كر(ناشنوا)=كه‌ڕ

ڤ :
حرف "ڤ" معادل"v" لاتين است .
در زبان فارسي براي حرف "و" دو صوت وجود دارد . W و V
مثال : مرودشت -->مه‌رڤ‌ده‌شت خودرو --> خودرو

نوشته هاي زير را با خط كردي بنويسيد .

اكنون زمستان است
ئه‌كنون زێمێستان ئه‌ست

تو كز محنت ديگران بي غمي نشايد كه نامت نهند آدمي
تو كه‌ز مێحنه‌تێ دیگه‌ران بی‌غمی نه‌شاید كه‌ نامه‌ت نه‌هه‌ند ئاده‌می

مگر كري ؟
مه‌گه‌ر كه‌ڕی ؟

نكته : در خواندن خط كردي ، نبايد هيچ صدايي را خود به آن اضافه كنيم ، واژه همانطوري كه نوشته مي شود خوانده مي شود .

در زبان فارسي واژه ها ، با يك حرف صامت شروع مي شوند و حرف دوم حتما مصوت است .

مثلا : سرد = س + َ + ر + د (صامت + مصوت + صامت + صامت)
ولي اين قانون براي زبان كردي برقرار نيست و به همين دليل فارس زبانان به ندرت مي توانند واژه هاي كردي را بدون لهجه ادا كنند. ( پس اگر در نوشته ها دیدید که من به جای که از "ک" خالی هم استفاده کردم تعجب نکنید چون کردها که رو خیلی کوتاه تلفظ میکنند و اصلا ک خالی میگن پس ک مینیوستند )

مثال : واژه گرنگ نبايد Gereng يا Goreng يا Gareng خوانده شود
بلكه بايد همانطور كه نوشته شده بدون صوتي اضافه خوانده شود . Grng

خواندن خط كردي ، در ابتدا براي من كه به خواندن متون فارسي عادت داشتم اندكي سخت بود زيرا عادت كرده بودم كه تلفظ واژه ها را حدس بزنم ولي در خط كردي بايد واژه را همانطور كه نوشته مي شود خواند و بالعكس .
اما پس از اينكه خط كردي را ياد گرفتم ، آرزو مي كردم اي كاش كتاب هاي فارسي نيز با اين خط نوشته مي شد ، چون بسيار راحت تر و تند تر خوانده مي شود .
رسم خط كردي ، بدون شك نسخه مدرن و ارتقا يافته ي خط عربي است

دانه کولانه 03-19-2008 12:35 PM

خب فعلا تا چند روز آموزش جدید نداریم تا همینا رو رندر کنیم و در باره ش صحبت کنیم و کمی تمرین کنیم و جملاتی بنویسیم و ..... البته همونطور که گفتم در هر پست چند واژه خواهیم گفت .
حالا چند تا موضوع میمونه
به هر حال اگه قرار باشه در این تاپیک شرکت کنید خب جاهایی لازمه که کردی بنویسید و سوالی یا چیزی بپرسید خواه ناخواه حروفی و علائمی استفاده باید بکنید که در فونت شما وجود نداره
پس این فایل رو دانلود و نصب کنید
unikurdweb.exe - 0.78MB

این صفحه رو هم ببینید http://www.kurditgroup.org/download/fonts
فونت های خوشگل داره اصلا برای فارسی نویسی هم خوشگله در ویندوزتون داشته باشید

اما به هر حال من اون چند حرف و کارکتری که نیازه رو توی این پست میذارم تا حتی برای کپی پیست شدن هم کسی لازم داشت بتونه استفاده کنه


ۆۆۆۆۆۆۆ
ڤ ڤ ڤ
ێێ ێ ێ
ڕ ڕ ڕ ڕ (ر مفخم)

ڵ ڵڵڵڵڵڵڵڵڵڵڵ !!

خب تا اینجا فکر کنم مشکل فونتتون حل شده باشه از این حروف فقط کسره ێ به شدت مورد نیازه و باید استفاده کنید والا فتحه و ضمه که هست و ڤ
ڵ و ڕ برای کاربران زیاد اهمیتی نداره خود من هم هنوز استفاده دقیق ۆ رو نمیدونم (شاهو جان دریاب)

خلاصه و نتیجه گیری :
برای راحتی همه مون ضمه رو با "و" و ضمه کشیده رو با 2تا "و" یعنی "وو" نشون بدیم

هاروون و کوردستان
کسره رو حتما باید با ێ نوشن بدید حالا اگه فونتو نصب کنید صفحه کلیدشو میبینید اگر نه خب من بالا استفاده کردم میتونین کپی کنین
ڵ ڕ ۆ ڤ رعایتش اجباری نیست . در کل فقط کسره که ێ بود و فتحه و ضمه ها رو بذارید
این از نتیجه گیری و خلاصه و قراردادامون
میدونم طولانی شد و کمی خشن اما اولای هر کاری سختیایی داره
=============================================

بحث شیرین واژگان

اجازه بدید قسمت اقوام رو تکمیل کنم . در کردی کرمانجی به خاله "پور" هم گفته میشه احتمال همه تون کلیپ "پوره تمین " رو توی گوشیهاتون دارین خاله تمین :D
کرمانشاهی ها به مادر "دالگ" هم میگن که من زیاد نمیپسندم
در کردی ایلامی به عمو "تاتگ" هم میگن

و به داماد همگی "زاوا" میگیم
عروس "وه وی"(ووی) و بوکانی ها "بوک" هم میگن
نامزد رو "ده زووران" (دزوران) میگیم ( احتمالا از دست گیران باشه)(دست نامزدتو بگیری ببری :D )

کوه : ما میگیم (زبان نوشتاری غرب کشور اکثرا زبان سورانی هست و زبان تکلم بنده هم در خانه سورانی هست و بیشتر مطالب این تاپیک هم سورانی خواهد بود)
ما به کوه میگیم که ژ (کژ) کێف kef هم میگیم در کردی کرماشانی هم عبارت "که ش و کویه" هم گفته میشه و جالب اینکه در پارسی باستان کيوفه و در پهلوی کوف گفته میشه

خورشید : خوه ر (خور) گفته میشه و البته اسم خانوم "خورشید" در کردی "خورشی" گفته میشه که انصافا اسم زیباییه در پارسی باستان و پهلوی خوره و خور هم آمده

ماه : مانگ (ing) ئه ی مانگ من و تو هه ر دو هاو ده ردیم
هه ر دو گرفتار یه ک ئاهی سه ردیم

تو ۆێڵ و ڕه نگ زه رد به ئاسمانه وا
منیش ده ر به ده ر به شارانه وا
از آوازای قنشگ استاد زیرک

برف: ما میگیم "به فر" (ف قبل از ر) وه فر هم گفته میشه در پارسی باستان وفره بوده


قسمت های سر :
پیشانی :توێڵ (کرمانشاهی ها به آن تیول میگن)
مژه : بژانگ (ببینید چه خوش استیله این واژه )
چشم : چاو البته یکی از اسامی زیبای کردی که طبق معمول مال خانوم هاست
گلاره هست که به معنی چشم یا مردمک چشم هست
گونه : گوپ :D به عزیزانی که لپ گنده ای دارن میگیم گپن که همون لپن هست
بینی : سورانی میگه لوت اما در کردی جنوب و فکر کنم در زبان لکی به آن پت هم میگ
گوش: ما میگیم گوێچکه اکثر جوانرودی ها که البته اونا هم سورانی هستند منتها خب گاها از این شهر به اون شهر بعضی واژه ها بیشتر استعمال میشه میگن گوێ
سبیل : سوێڵ
چانه :چناکه (کسی که زیاد پر حرفی بکنه بهش میگیم چناکه شکیای یعنی چانه شکسته ! )
گردن: مل (شاید بهتر باشه بین م و ل یه کسر ه بذارم )
پس گردن : اینو بیشتر برای طنز مینویسم :D بوق مل !
دهن: ده م
دندان : دنان ( یا دگان که گ رو مثل آی ان جی بخونید)
دندان آسیا:D:کاکیله :D چون بچه ک بودم همیشه کاکیله م درد میکرد

حالا بعدا کاملشو براتون مینویسم فقط اونایی که لازمه و تابلوه گذاشتم




شان - کووڵ: کتف
سێنگ: سينه
قول: پا
کلگ: انگشت البته به اون ئه نگوس هم میگیم


راستی به خاکستری میگیم "بور"

خب بهتره که بچه ها بیان کمی سوال بپرسن و اشکالاتی اگه هست رفع بشه در باره نوشتن

بذارید چند کلمه بنویسم :

محمد = موحه ممه د

خوشبختی همان بد بختی هاییست که بر سر ما نیامده =
خوش به ختی هه مان به د به ختی هائیست ک به ر سه رێ ما نه یامه دێ

امیر عباس انصاری 03-20-2008 03:25 AM

بین کلمات ویرگول بذارین باباجان،،،،،،،،،

دانه کولانه 03-25-2008 02:20 PM

ترجمه چند واژه کردی به فارسی
 
ترجمه چند واژه کردی به فارسی

خب تا بچه ها مشغول عید و دید و بازدید هستند و میان به اینجا من چند تا واژه ی دیگه اینجا بذارم ناگفته نمانه سعی میکنم واقعا واژه های کردی کاربردی و آموزشی رو بذارم که واقعا همه ازش استفاده میکنن و تاپیک ادبی نمیزنم مثلا فرض کنین ما برای هر ماه یک اسم داریم همون طوری که در فارسی باستان هم اینطوری بوده (من متولد ماه ر ێبندان (راه بندان= بهمن)) منتهی وقتی اکثرا همون فروردین اردیبهشت و ... رو بکار میبرند من هم اینجا ازشون صحبتی به میان نمیارم مگر در آینده اونم حتما ذکر میکنم که آموزشی نیست

و اما واژه های امروز
این بار میخوام چند تا فعل و مصدر پرکاربرد رو آموزش بدم

و اونرو در اول شخص مفرد و زمان حال صرف کنم

دیدن من میبینم
دین . ته ما شا کردن . نوا ڕین . سێل کردن (در کرماشانی) و چندین مصدر دیگه هم داره که شما همون اولی یعنی دین رو یاد بگیرید
و صرف اون : من ئه و-ێنم
(اینا جای توضیح دادن فراوان داره فعلا لازم نمیدونم مثلا بین نوارین(من ئه روانم) با دین (من ئه وێنم فرق هست مثل looking at و waching at )

شنیدن :
ژنه فتن . شنه فتن . بیستوون (این بیستوون رو در ادبیات و در مهاباد و بوکانو ... میشنوید)
من ئه ژنه فم

البته ! یکی دیگه هم هست که بذارید بگم : گوێم پێ یه (یعنی گوشم بهشه) پس میشنوم
اما شما کاریش نداشته باشید

خوردن : خواردن . واردن. (آخری رو هورامیها میگن) چند نمونه دیگه هم هست که لازم نیست
البته انواع خوردن هم داریم :D که اونم لازم نیست مثلا هه ڵ گڵماندن یعنی به سرعت چیزی رو بخوری بطوری که هیچی ازش نذاری :24: )

من ئه خوه م (کرمانشاهی دیگه ئه رو نمیگه ) هورامی و فکر کنم لک ها میگن من مه وه رم

گفتن : وتن . بێژیان . (این مورد آخر هم باز در نوشتار و متون ادبی و قسمت مهباد و بوکان و.. گفته میشه)
جالب اینکه از مصدر وتن حداقل من یکی که نمیتونم زمان حال بسازم و از اونیکی مصدر استفاده میکنم :
من ئێژم (کرماشانی میگه م ئویشم)

البته مصدر دیگه ایی هست : ده ڵێن که اینم باز ادبی است اما مهاباد و بوکان بسیار استفاده میشه من ده ڵێم یا من ئه ڵێم

سه بری ده ڵێ من شوی ناکه م
کراسی چیت له وه ر نا که م
سه بری به چاوی مه ستیاوه
شوشه ی شه راب به ده ستیاوه ....:2:

رفتن :

چوون

بذارید مثالشو بزنم بهتره : من میروم : من ئه چم . من ئه ڕ‌وم (بیشتر جوانرودی ها استفاده میکنند)
توضیح بیشتری لازم نیست کلا شما از مثالایی که میزنم بیشتر روی بخش اولش تکیه کنید

آمدن : هاتن

من هاتم=من آمدم (زمان ماضیست البته اگر مضارعش را بگوییم باید بگوییم : من تێم )

اینرو خوب نمیتونم توضیح بدم اگر کسی تونست منم کمک کنه

بذارید این فعل رو با چند مثال همراه کنم

من هاتم : من آمدم
من تیم = من میام
بیا = بێ


گریه کردن : گریان . من ئه گریم (به هق هق گریه میگیم : به ره نیسک ) (اگر بچه بر اثر درد شدید یا ترس و شوکه شدن به شدتی گریه کنه که دیگه صدای گریه ش نیاد (نمیدونم در فارسی چی میشه یا اصلا معادل داره یا نه ) میگیم پیران کردن "مناله که پیرانی کرد" حالت خطر ناکیه و باید سریع به کمکم بچه بشتابی معمولا به سر و صورت بچه فوت میکنن هرچند که از لحاظ بهداشتی درست نیست اما فکر میکنم دلیل منطقی داره اگر همچین حالتی رو دیده باشید
واقعا حالت بغرنجیه و بچه ترسیده و هیچ کاریم نمیتونه بکنه و شدیدا حضور شما رو لازم داره و باید حس کنه
چون گریه میکنه هر چند بیصدا من احساس میکنم صدا شما رونمیتونه بشنوه در اون حالت و چشماشم که ناجور بسته س ! پس نه میتونید صداش کنید بگید عزیزم من اینجام و نه اینکه شمارو ببینه و حتی اگه بقلش کنید چون شما رو نمیبینه شاید بیشتر بترسه اینه که با رایحه ملایم و خوشایند فوت ! شما که روی صورت و گونه هاش که حساسیت خوبی داره اعلام حضور میکنید البته شاید اشتباه کنم
)

خندیدن : که نین . من ئه که نم (اگه خیلی بخنده میگن خه شی لێ بڕێا )

س-ک-سکه کردن : نزه ره کردن من نزه ره ئه که م (خوردن یک قاشق شکر یا کمی کره توصیه بنده به شماست :D )


سرفه کردن : قۆفین . قۆفیان . (سنندجی ها میگن قۆزین قۆزیان)

من ئه قفم من ئه قۆزێم

گرسنه ام و تشنه ام : گرسنه= برسی تشنه = تینی
من گرسنه ام = من برسیمه من تشنه ام = من تینیمه

خسته بودن : شه که ت بوون (وڵه که ت هم میگیم) من شه که تم
(خسته نباشی = مانوو نه ویت {مانده نباشی})

فکر کنم فعلا کافی باشه تا بعد

sarall 04-01-2008 09:49 PM

سلام به دوستان و عرض تبریک نوروز و 13 بدر
بیشتر تمایل من در این بحث نوشتن اشعار کردی و ترجمه آنها به زبان فارسی است ولی چون حالا چیزی دم دست ندارم می خوام یک کانورسیشن بین دو نفر کرد سنندجی رو براتون بزارم
لهجه سنندجی یا اردلانی شاید راحت ترین لهجه های زبان کردی باشه چون حتی برای فارسهایی که اولین بار زبان کردی اردلانی رو بشنوند دست و پا شکسته می فهمند چون زبان فارسی تاثیر زیادی رو این لهجه گذاشته
مشکلترین لهجه هم به نظر من کردی شکاک یا کرمانجی( کردهای شمال عراق و جنوب ترکیه ) و هورامی (در منطقه ای وسیع با همین نام در ایران و عراق) است که خود من هم به سختی حالیم میشه یعنی باید تو مغزم چندبار روایند کنم.

آ - سڵام
ب_ سڵام چۆنی حاڵۆ خاسه؟ (سلام چطوری حالت خوبه؟)
آ- خوش بی, راسی سیانزه وه ده ر چووی بو کۆوێ؟ ( سلامت باشی , راستی 13بدر کجا رفتی؟)
ب - جیگه ت خاڵی چووین بو بان گه رده نه (جات خالی رفتیم گردنه (ورودی سنندج از همدان))
آ - خوشتان بێ ئێمه یش چووین بۆ ئه میریه (خوش بگذره ما هم رفتیم امیریه (یکی از جاهای باصفا در دامنه کوه آبیدر سنندج))
ب - فره خوشحاڵ بووم چاوم پێت که فت ( از دیدنت خیلی خوشحال شدم)
آ- منیش هه روا , خواحافز ( منم همینطور خداحافظ)
ب - خواحافز

NeGin 04-05-2008 08:42 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط دانه کولانه (پست 10931)
در مورد الفبا و رسم الخط بر خلاف نظر آقا شاهو پیشنهاد میکنم همون رسم الخط خودمون رو استفاده کنیم اسمشو عربی نمیذارم چون همون طوری که دوستان میدونن در الفبای کردی حروفی وجود داره که در عربی یا فارسی نیست پس در واقع رسم الخط یه چیز اشتراکیه
منتهی دلیل انتخابش به نظر من اینه که خوب باشه یا بد ضعیف باشه یا قوی چیزیه که هست
نوسندگان ما دارن با این رسم الخط کتاباشونو مینویسن و در ثانی خوندنش توسط بچه ها اسونتره چون انگار دارن فارسی میخونن
و برای مشکلی که اقا شاهو گفتند یه کم که جلو بریم مشکل حل میشه البته میشه که بین 2 واژه 2 جای خالی (اسپیس ) گذاشت
قطعا در مواردی لازم میشه از هر رسم الخطی که لازم باشه استفاده کنیم تا منظور بهتر بیان بشه حتی استفاده از زبان غیر رسمی و تازه متولد شده ی :D فینگلیشی که امیر گفت

پیشنهاد میکنم در هر پستمون (فعلا من و آقا شاهو) حتما چند واژه کردی رو معرفی کنیم که پستها به هر حال دارای بار علمی باشه و پستی نباشه که اموزشی توش نباشه
هر چند چند پست اخیر اینطور نبود (توی این پست جبران میکنم )
مثلا چند واژه ی ساده و همگانی و همگیر که در تمام کردستان هم فهمیده بشه و کاربردی باشه برای پارسی زبانان عزیز و چند واژه ادبی و زیبا که کاربردشم اگه کمتر بود ایرادی نداره

اجازه بدید واژه های امروزو اول بنویسم بعد شروع کنم به الفبا

اعضای خانواده :
مادر :دایک دایه
پدر: باوک باوکه بابه (باوه در کردی کرماشانی)
خواهر : خویشک (به رسم الخط کردی که کمی دیگه توضیحش میدم : خوه یشک)
برادر : برا . کاک کاکه (کاک و کاکه و حتی برادر مثل فارسی برای ادای احترام و قبل از اسم شخص برای نامیدن وصدا کردن او بکار میرود مثلا کاک کورش :D)
مادر بزرگ : دا ={داگا (گاف اونرو چیزی شبیه ing انگلیسی تلفظ کنید)} یا داپیر یا داگورا (داگا گه ورا ترجمان دقیق مادر بزرگ و گرند مادر)
پدربزرگ :باواا باواگورا (باوا گه ورا) و باپیر
عمو: مامه مام مامو (در عراق مرسومه که برای احترام گذاشتن به بزرگی اونرو مام صدا کنن مثلا مام کورش:D)
در یک مورد عمو را ئامو (عامو) هم میگن وقتی بخوان عموزاده رو بکار ببرن میگن :ئاموزا یعنی عمو زاده
زن عمو هم میشه ماموژن (زن=ژن)
دائی:خالو لالو لاله (پس زن دایی میشه خالوژن و دایی زاده میشه خالوزا)
خاله / عمه : خب فارسی هم در واقع مشکل عمه و خاله رو حل نکرده همونطور که در انگلیسی
خاله و عمه یکی هستند و البته دائی و عمو هم یکی هستند
در فارسی واژه ای برای خواهر پدر وجود نداره یا من نمیدونم
چون عمه عربیه فارسی نیست
عم در عربی یعنی عمو و عمة یعنی خواهر پدر
به همین ترتیب در کردی هم به خاله و عمه هردوش میمک یا میمی یا میمکه گفته میشه
البته در زبان ادبی و پیشرفته کردی برای این 2 نفر 2 واژه جداگانه هست من در فرهنگ لغت دیدم اما یادم نیست اگر لازم بود پیداش میکنم به هر حال عامه مردم میمک رو برای خاله و عمه به کار میبرند
میمکه کمی صورت خوشی نداره به کسی بگین حواستون باشه :D اما غالبا خانوم ها رو که صدا کنین به جای اسمشون میشه از "میمی گیان" البته اگر حداقل 40-50 سال داشته باشند استفاده میشه

رنگها :

سفید : چرمک چرمگ (طبق معمول همون آی ان جی انگلیسی رو تلفظ کنید) و سپی
سیاه : رش (به فتح ر) (ره ش ) شاید قره که در ترکی به معنای سیاه هست هم در کردی استفاده داشته باشه چون دیده ام که رود قره سو که در کرمانشاه هست رو به معنای آب سیاه هم گرفته اند (البته خوره سو یعنی به سوی خورشید و مشرق هم میگن اما چون در قسمتی از شمال کشور که اونجا هم کرد داره باز یه قره سوی دیگه هست من فکر میکنم ترجمه ترکی براش بهتر باشه چون سو هم در ترکی یعنی آب)

قرمز: سوور
آبی : کوه(به فتح کاف و واو = که وه)
زرد=زرد باید یه واژه ادبی هم داشته باشه که من بی اطلاعم
سبز= سوز(سه وز)
اصولا واج ب و "و" در کردی و فارسی خیلی جاها به جای هم میان
باران و واران آب و آو(ئاو) برخیر = وخیز بابا = باوه بهار = وهار و......


چند تا از اعداد که کمی متفائتتر میگیمیش

چهار= چوار
یازده = یانگزه (آی ان جی فراموش نشه)
دوازده = دوانگزه
سیزده = سیانگزه
چهارده = چوارده
پانزده = پانگزه
شانزده = شانگزه
و دویست رو هم بعضی ها مثل فارسی دری میگن دوصد

فعلا کافیه نه :D؟


NeGin 04-05-2008 08:45 AM

ممنون.چقدر خوب و قشنگ بود.ديدن و خوندنش خوبه...ولي شنيدنش حتما لذت ديگه اي داره.دوست داشتم از يك تا دويست! رو بشمريد و من گوش بدم!

دانه کولانه 04-05-2008 01:45 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط NeGin (پست 11305)
ممنون.چقدر خوب و قشنگ بود.ديدن و خوندنش خوبه...ولي شنيدنش حتما لذت ديگه اي داره.دوست داشتم از يك تا دويست! رو بشمريد و من گوش بدم!

هروقت تشریف آوردین کرمانشاه یادتون باشه 2 بسته 100 تایی اسکناس ترجیحا 5هزاری (شاید تا اون موقع 50هزاری هم بیاد) با خودتون بیارید قول میدم براتون بشمارمش
ولی قول نمیدم چیزی پس بدم بهتون :D
در تایید حرف شما بگم که انصافا بدون تعصب برای خود من هم شنیدن زبان کردی و یا مکالمه دو نفر که دارن کردی صحبت میکنن در هر مکان و زمانی برام جالب و دلنشینه
امروز یه شعر به اسم کانی = چشمه که کسایی که با موسیقی کردی هم پیوندی دارند حتما این شعر رو شنیده اند رو میگذارم

هه ر كاتێ ده كه ومه بيری
وه كو روژانی جوانی

بو سارێژی زامه كانم
به ته نيا ديمه سه ر كانی
زوخاوی دل هه ڵ ده ريژم بو ورده شه پوله كانی
ئه م به سته يه بو ده خوێنم به لاوه ك يا به گورانی
كانی كانی تو جێژوانی پريه كانی
تو ئايونه ی ئاسمانی

خونی جه رگی چيا سه خت و به ر زه كانی
خوزگا ئه وه ی من ده ی زانم توش بيزانی
كاني كاني
ده زانی بو ز‌‌ور دێ مه لات؟
چون له لای تو به جێ ماون جێ پێ كانی

كانی كانی
تو شاهێدی پشكوتنی ئه وينێكی ئا سمانی
قاتلی من له توی دا شورد په ن جه كانی
خونی دلم تكاوه نێو ئاوی كانی
به ده م دزه ی ئه وينه وه
ده مردم و نه م ده زانی

كاني كاني كاني كاني



*** ترجمه لفظ به لفظ فارسي

چشمه


هر زمانی که بيادش مي افتم
همچو روزگار جواني
براي تسكين زخمهايم
تنهايي به سر چشمه مي آیم
درد دلم رو به دست موجهاي كوچكش مي سپارم
و اين شعر رو با دكلمه يا با آواز برایش مي خوانم
اي چشمه :تو ميعادگاه فرشتگاني
تو آينه آسماني
خون دل كوههاي سخت و مرتفع هستي
اي چشمه : كاش آن چيزهاي كه من مي دانم تو هم مي دانستي
فراوان نزد تو می آیم

چون جاي پاهایش پيش تو به جا مانده است
اي چشمه :
تو شاهد شكوفه دادن عشقي آسماني بودي
قاتل من دست و پنجه هایش را در توشست
خون دلم در درون آب چشمه توست
به همراه خنده عشق
ميمردم و نمي فهميدم
اي چشمه اي ....
(با اندکی تغییر از فرمیسک)
=========================================
نام چند حیوان :
مرغ : مامر ( و بعضی اوقات مر) و در زبان ادبی به اون مریشک هم میگن

خروس : که ڵه شێر
کلاغ :قاڵاو
عقاب : داڵ و در ادبیات هه ڵو
گاو: مانگا یا گا یا وڵاخ (به انسان نفهم و کودن هم گفته میشه اما بیشتر جنس احسام مورد نظره)

بذارید تخم مرغم بگم : هێلکه یا خا

گربه که پشی گفته میشه بعضا پشیله هم گفته میشه
روباه : ڕ ێوێ (چون بسیار باهوشه براش احترام هم قاول بشی بهش میگی مام ریوی)

خرس: من که خودم میگم خرس :D ولی میشه ورچ (خوندن همچین واژه ای باید سخت باشه برای یه فارسی زبان که بدون هیچ مصوتی اون 3 هجا رو تلفظ کنه)

خر: که ر ( کره خر = که ر کڕوو )
مادیان : مایین
لک لک : حاجی له ق له ق
ماهی : ماسی
خرچنگ : قارژنگ
لاک پشت : کیسه ڵ
گوسفند : کمی تخصصیه خود من هم زیاد نمیدونم انواع مختلفی داره از لحاظ سن و وصعیت تاهل و بچه داری و ...... اما عمومی ترینش کاو ڕ هست
بزغاله میشه به رخ (خیلی نازو عزیزه)
گوساله هم میشه گو ێره که (اینم کمی نازه)
اردک : اردک و قاز و قو و اینا هم خیلی تخصصیه من زیاد نمیدونم اما اردک میشه سونه
مرغابی هم مراوی گفته میشه

پرنده : په له وه ر - تێیر (همون طیر عربی)
گنجشک : مه ڵویچک (اگه راس میگین تلفظش کنین :D شاید اشتباه نوشته باشم)
توی تلویزیون زیاد دیدم ملوچ هم میگن
البته جوانرودی ها چوله که هم میگن

به هدهد په پو سوڵێمانی هم میگیم
انواع بسیار زیاد دیگه از پرنده ها و حیوانات هم هستند که من شاید فارسیشو ندونم و جون محلی هستند اصولا نباید همه جا کاربرد داشته باشه

پرستو : پڵیسرگ
کبک : که و
یه چیزی هست بهش میگیم قشقه ره در شمال هم شمالی ها دارند و بهش همین رو میگن نمیدونم در فارسی چی میشه از کلاغ کوچیکتره و دم مشخصی داره

جغد : باوه قوش
خفاش : شه م شه مه کو ێره (5 هجا هست واژه ای به این پرهجایی جایی ندیده ام )(کوێر یعنی کور )

آغوز میشه فرو (بسیار خوشمزه و مقویه خدا قسمتتون بکنه )

موش : مشک و پاوه ای ها مڵه هم میگن

زنبور : خه ره نگه زه - حالا زنور زردا رو بهش میگیم سیره موزه (دیگران زه رده واله هم میگن)
و زنبور عسل میشه هه نگ :D مثل هنگ کامپیوتر به همین خاطر عسل میشه هه نگوین که در فارسی هم انگبین هست
البته هه سه ل هم گفته میشه
دیگه لازم نیست که برم توی فاز شپش و کک و /....:D

بازم فعلا بسه
یه شعر کوچولو بگم بعد تا دفعه بعد

به زبان رسمی نمینویسمش :

له تینی کولمکت جرگ و دلم سوت
له تاوی چاوی جادوت بوم به هاروت
بهشت و کوثر و هنگوین و شیری
به شاباشی دلوپیک عارقی روت

شعری از هژار از کتاب رباعیات خیام که توسط این استاد والامقام به زیبایی بهکردی برگردانده شده


sarall 04-09-2008 02:30 PM

سلام بر دوستان
قرار بود تو این تاپیک شعر کردی رو با معنی فارسیش بزارم شعرهای زیادی رو گشتم تا این شعرو که آسونتر درک بشه پیدا کنم
البته همونطور که کاک (آقا) کوروش هم می دونند این شعر توسط هنرمند ان کرد ناصر رزازی(ایران) و بهجت یحیی(عراق) جداگانه به گۆرانی (آواز) تبدیل شده که اگه آپلود بشه خیلی به یادگیری کمک می کنه
قبلا یه سری لغاتی که تو این شعر استفاده شده رو معنی می کنیم
خه م : غم
نی یه : نیست
نامگرێ: مرا نمی گیرد . (می) مرا مست نمی کند
فریا: همون فریاد در فارسی است،داد ، فریام بکه وێ : به فریادم برسد
پێم وا نیه : فکر نکنم چنین باشد
غه در: گیرودار(البته زیاد در این مورد مطمئن نیستم اگه کاک کوروش تو هه نبانه بورینه پیدا کرد لطف کنه و تصحیح کنه).ُ
سووچ: گناه
ده یخه ن : می اندازند از مصدر خستن (انداختن)َ
شه م : شمع
ئه ستۆ: پس گردن
هه ڵگرێ :بلند کند. از مصدر هه ڵگرتن :بلند کردن, سه ری خۆی هه ڵگری کنایه از هجرت کردن از روی ناچاری یا اعتراض،گم شدن. این جمله بین مردم به صورت مثل است مثل سه رخوم هه ڵ ئه گرم (_از روی اعتراض _از اینجا می روم)َ
هێلانه : آشیانه
بڵێ چی: چه بگوید؟ کنایه از نداشتن تقصیر
///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
چاره ی خه می من مه ی نی یه مه یخانه بڵێ چی
چاره غم من از می نیست,تقصیر از میخانه چیست
به و ده رده وه مه ی نامگرێ په یمانه بڵێ چی
بدان خاطر می مرا مدهوش نمی کند,تقصیر از پیمانه چیست
پێم وا نیه له م غه دره وه فریام بکه وێ که س
در این گیرودار فکر نکنم کسی فریادرسم باشد
ئه و دۆست بوو وه فای بۆم نه بوو بێگانه بڵێ چی
یار من برایم وفای نداشت , تقصیر از بیگانه چیست
هه ر عاشقه سووچیشی نه بێ ده یخه نه ئه ستۆ
هر عاشقی اگر هم بی گناه باشد مهجورش می کنند
شه م ئاگری کردۆته وه په روانه بڵێ چی
آتش را شمع برپا کرده تقصیر از پروانه چیست
تاوانی منه ده ربه ده ری و ده ردی سه ری من
دربه دری و سرگردانی من تقصیر من است
مه ل خۆی سه ری خۆی هه ڵگرێ هێلانه بڵێ چی
گر پرنده ای از دیار خود هجرت کند , تقصیر از آشیانه چیست
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
دوستان اگه احیانا آهنگی کردی رو قبلا شنیده اید و دوست دارید معنیشو هم بدونید اینجا مطرح کنید
تا بعد .....:53:

armaiti 12-24-2008 02:57 PM

////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
دوستان اگه احیانا آهنگی کردی رو قبلا شنیده اید و دوست دارید معنیشو هم بدونید اینجا مطرح کنید
تا بعد .....:53:[/quote]

درود بر شما
بسيار ممنون مي شم اگر تصنيفهايي رو كه شهرام ناظري در آلبوم كنسرت ۷۷ به همراه گروه كامكارها اجرا كرده رو تا جايي كه وقت داشيد ترجمه كنيد. به خصوص اوني كه تكيه اي داره روي اين كلمه:
عزيزگم
سپاسگزارم

دانه کولانه 12-24-2008 07:30 PM

والا من رفتم 77که داشتم نگا کردم 26 دقیقه بود کامل نبود کردی توش نبود میشه یه خرده دیگه شو بگی ؟

احتمالا باران بارانه بوده نه ؟

باران بارانه عزیزگم گل ریزه ریزه
وعده وهار دای عازیزگم یه خو پاییزه ؟

اینو میگین ؟

SonBol 12-24-2008 07:37 PM

زبان‌ کردی یکی از زبان‌های شاخه شمال باختری زبان‌های ایرانی است که در بخشهایی از خاورمیانه‌ و یا به طور دقیق تر در قسمت‌هایی از ایران، ترکیه‌، عراق و سوریه که‌ اصطلاحا به بخش‌هایی از آن سرزمین کردستان گفته‌ می‌شود به آن گفتگو می‌شود. جمعیتهای پراکنده کرد همچنین در جمهوری آذربایجان، ارمنستان و شمال خراسان یافت می‌شوند.
شاخه‌های اصلی زبان کردی عبارتند از سورانی و کرمانجی. گویش‌های کرمانشاهی، اورامانی و کلهری نیز با اینکه با دو گویش نامبرده هخ‌فهمی ندارند و گویشوران آنها همدیگر را متوجه نمی‌شوند از سوی بسیاری با نام زبان کردی نامیده شده‌اند.
زبان کردی سورانی در عراق زبان رسمی است در حالی که‌ در کشور سوریه ممنوع است. تا اوت ۲۰۰۲ در ترکیه‌ محدودیت‌های شدیدی بر آن (کردی کرمانجی) اعمال می‌شد گرچه هنوز در ترکیه بسیار محدود است . در ایران نیز در برخی رسانه‌ها امکان استفاده‌ از آن وجود دارد در حالی که‌ استفاده‌ از آن در نظام آموزشی دولتی هنوز صورت نپذیرفته است.
حدود پنجاه سال پیش، درباره یک متن قدیمی بحثی علمی در گرفت . درباره متن مادی در مجله مدرسه مطالعات شرقی و افریقایی دانشگاه لندن (مجلد 22 س 1959) زبان شناس معروف پروفسور مكنزی نوشته است كه منظور از زبان مادی زبان كردی است.
بسیاری از پژوهشگران، از جمله ( تودور نولدکه ) خاورشناس بزرگ آلمانی، معتقدند که اگر روزی زبان مادی درست شناخته شود بدون شک خویشاوندی بسیار نزدیکی با زبان پارسی باستان خواهد داشت.
ولی تاکنون متاسفانه به علت عدم کاوش در مناطق غرب ایران از مادها حتی یک اثر مستند در دست نیست.

طبقه بندی


زبان کردی عضوی از شاخه شمال‌غربی زبان‌های ایرانی است که خود شاخه‌ای از زبان‌های هندوایرانی است و آن نیز به‌ نوبه‌ خود شاخه‌ای از زبان‌های هندواروپایی است.




گویش‌ها و لهجه‌ها
زبان‌ کردی‌ به سه گروه بخش می‌شود:
1 – گروه کرمانجی 2 – گروه زازا گوران 3 – گروه گویشهای جنوبی

الف ) گروه کرمانجی نیز خود به دو گویش عمده بخش می‌شود:
1 – گویش کرمانجی شمالی یا اصطلاحا همان کرمانجی 2 – گویشهای کرمانجی جنوبی یا اصطلاحا سورانی
ب ) گروه زازا گوران نیز به سه بخش بخش می‌شوند:
1 – اورامی 2 – گورانی 3 – زازا
ج ) گروه گویش‌های جنوبی نیز شامل کرمانشاهی- کلهری - کلیایی - پیروندی هستند.
در این میان در کتابها و روزنامه‌ها و مجله‌ها و نیز در پخش برنامه‌های رادیو و تلویزیونی از کرمانجی در مناطق شمالی و سورانی در مناطق جنوبی استفاده می‌شود.

Zimanzan 04-22-2009 06:33 PM

درود و سلام خدمت بچه های عزیز.

فروم رو از طریق سرچ گوگل پیدا کردم و از اونجا که کرد هستم و عاشق زبانشناسی
تاپیک "انجمن زبان کردی" بهم اجازه نداد که صرفا بخونم و رد شم.
این شد که ثبت نام کردم. با سپاس از دوستانی که لطف کردن یه سری واژه ها و جملات رو نوشتن،
یه سری توصیحات رو هم من اضافه می کنم. البته من هم فونت کردی-عربی ندارم هم از این اسکریپتزیاد خوشم نیمیاد.
به نظرم اسکریپت کردی-عربی دست و پا گیر و شاید بزرگترین مشکل ما در راه به دست آوردن یه زبان استاندارد همین اسکریپت.


ابتدا یه توصیح :

کردها حدود 48 میلیون نفر هستند که در کشورهای ترکیه، ایران، عراق، سوریه، ارمنستان،
منطقه قره باغ و گرجستان سکونت دارند.
یه سری هم از زمان صفویه تا قرن گذشته من اجبار جلای وطن کردن و الان در کشورهای آسیای میانه، روسیه کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا و استرالیا ساکن هستند.
کردها در همه جای کردستان خودشون رو کرد یا کرمانج (نام ملی کردها) می نامند
و زبان یا گویش محلیشون رو هم کردی می نامند. اما از قرن نوزدهم و بیستم
و در طی تحقیقات زبانشناسی مشخص شد که گوسشهای کردی

در اصل شامل دو گروه میشن :
گروه کرمانجی و گروه زازا-گوران. زبان کرمانجی از اونجا که اکثریت کردها (92%) به اون تکلم میکنن اغلب به "کردی" یاد میشه که
شامل سه لهجه است :
کرمانجی شمالی (یه کورمانجی)، کرمانجی میانی (یا سورانی)، و کرمانجی جنوبی (شامل کلهوری، لکی، فیلی و گروسی).
دسته زاز-گوران هم شامل دو زبان کردی هورامی و کردی زازا و لهجه های اینها میشه. الته باید عرض کنم که این نامها (کرمانجی، زازا، هورامی، و غیره) کاربرد عملی چندانی ندارن.
به این معنی که کردها معمولا به زبان و گویش محلی خودشون میگن "کردی" یا "کرمانجی".
یا حداکثر برای شناخت فرد مقابل نام طایفه یا منطقشونو به کار میبرن.



خوب الان به قول دوستمون میپردازیم به بحث شیرین واژها، البته اول یه آشنایی
با الفبای لاتین کردی داشته باشیم:

e این حرف معادل " فتحه" فارسی :
hemîd = مثال : حمید
î این حرف معادل "ی" فارسی
şîr مثال : شیر =
ş این معادل "ش" فارسی :
şîraz مثال : شیراز =
iای حرف معادل "ساکن"
zik مثال (سک) به معنی شکم =
c این معادل "ج" فارسی
cebr مثال : جبر =
ç این معادل "چ" فارسی =
çira مثال : چراغ =
ê این معادل "کسره" فارسی
êsraf مثال : اصراف :
j این معادل "ژ" فارسی
Jîla مثال : ژیلا =
x این معادل "خ" فارسی
xew مثال : خواب =
حالا دوباره یه سری افعال رو به صورت جامع توضیح میدم :



Dîn دیدن

Northern Kurdish (Kurmanci) : Dîtin,
present root : bîn-

Central Kurdish (Soranî) : Dîn,
present root : wîn-,
bîn-
Southern Kurdish (Kelhuri, Leki, Feyli, Gerrusi) : Dîn,
present root : wîn-

Avestan root : Dîte- ;
present root : veêne-
Northern : ez dibînim ~ I see
Central : min debînim / ewînim ~
Southern : min dînim / wînim ~


Jineftin / Şineftin / Bîstin شنیدن

Northern : Bîstin, Jineftin,
present : jinev-, bîs-
Central : Jineftin, Bîstin,
present : jinef-, jinew-, bîs-
Southern : Jineftin, Şineftin : jinef- Avestan : xşnef- ( > şinef-) ; pegeoşe- ( > bîs-)


Xwardin خوردن

Northern : Xwarin, xwe-
Central : Xwardin, xwe-
Southern : Xwardin, xwe-
Avestan : xverit-; xver-


Wetin / Wûtin / Betin / Gûtin گفتن


Northern : Gûtin, Betin; bêj-
Central : Wûtin, Gûtin; wêj-, bêj-, lê-*
Southern : Wetin, Wûtin; wêj-, wiş-
Avestan : Vat-; vaçe-



نکته اینکه ریشه زمان حال در لهجه مهاباد و اربیل (لی-) هست که این
فعل ریشه ایرانی (اوستایی) نداره.. این فعل یادگار زبان های هند و
اروپایی کردستان مثل هیتی گرفته شده و همریشه است با واژهای انگلیسی مانند :


literal, letter, etc.

Çûn / Çîn / Herîn رفتن

Northern : Çûn, Herîn; ç-, her-
Central : Çûn, Çîn, Herîn; ç-, her-
Southern : Çîn; ç-
Avestan : Şîye-,
Er-
Proto-Iranian : Çîye-, Her-


Hatin آمدن

Northern : Hatin, ê-
Central : Hatin, yê-, ê-
Southern : Hatin, ê-, yê-
Avestan : Eget-; eî-


Kenîn خندیدن

Northern : Kenîn; ken-
Central : Kenîn; ken-

Southern : Kenîn; ken-

Avestan : Xen-
Proto-Iranian : Ken-

گرسنه

Northern : Birsî, Birçî
Central : Birsî, Wirsî

Southern : Birsî, Wirsî

Avestan : Virise- (Virise+ente > Verisente > Verisne > Vorisne > Gorosnê گرسنه)

تشنه

Northern : Tînî
Central : Tînû, Tînig

Southern : Tînî Avestan : Tîne- (warmth, fever)


یه توضیحم در مورد ساخت زمان حال در کردی :

در زبان کردی برای ساخت زمان حال از کلمه "ده-" کمک میگیریم. این کلمه در کردی شمال به صورت "د-" و در لهجه های مرکزی مثل سلیمانیه،
سنندج، کرکوک، جوانرود و غیره به صورت "ئه-" به کار میره.
در اشعار بابا طاهر ای کلمه به صورت "ئه د-" برای ساخت زمان
حال به کار رفته که "-د" پایانی در لهجه های مرکزی افتاده و شده
"ئه-". در کردی جنوبی ترجیحا این کلمه به کار نمیره مثلا به
جای "د خوه م" شمال کردستان و "ئه خوه م" مرکز، اهالی جنوب
کردستان معمولا میگن "خوه م". ولی در افعالی که با حروف صدا دار
شروع میشن این کلمه هنوز باقی مونده و به صورت "د-" به کار میره.

مثلا "دیم" یا "دیه م" (می آیم) و یا "دینم" یعنی "می بینم" (که در اصل "دوینم") بوده. با این اوصاف اکثر کردها از "د-" یا "ده-" استفاده میکنن
و عده ای هم از "ئه-" (که در اصل "ئه د-" بوده).
هنوز هم مشخص نیست که اصل این کلمه از کجاست.
در زبان فارسی که به جای "ده-"، "می-" به کار میره، این "می-" در اصل "همی-" بوده که به مرور زمان "ه-" افتاده و "می-" باقی مونده.
این "می-" به صورات "مه-" از فارسی پهلوی وارد کردی هورامی
شده و از کردی هورامی وارد گویش لکی شده.
در اصل لکی تنه گویش کردی کرمانجی به حساب میاد که در اون از
"دخ-" یا "ئه-" استفاده نمی شه و "مه-" به کار میبرن. مثلا افعال بالا رو به این صورت میگن : مه وینم یا موینم، مه ژنه وم، مه هوه رم یا مه هوم،
مه وشم، مه چم، میم، مه که نم یا مه خه نم.

همین هارو هورامی ها به این صورت بیان میکنن :

مه وینوو، مه ژنه وو، مه وه روو، ماچوو، مه یوو، مه خه نوو. حالا می مونه
زبان کردی زازا. البته قبلش بگم که این زبان در شمال کردستان
گویش میشه و به صورت جزیره ای در میان کرمانجی شمالی قرار داره.

قرابت بسیار زیادی با زبان کردی هورامی داره و در عین حال بسیاری از
ویژگی های زبان کردی "پروتو" یا اولیه رو در خودش حفظ کرده و از این
جهت هم راستای کردی شمالی (کورمانجی). مثلا در کردی
شمالی و کردی زازا اسمها جنسیت دارن. حتی در صدا زدن افراد
هم باید مونث مذکر بودن رو رعایت کرد!! از این نطر این دو نوع
کردی از زبانهای ایرانی میانه (مثل پارتی و پهاوی) هم قدیمیترن!و اما
در مورد اسم این زبان، مکنزی که یکی از بزرگترین ایرانشناسها به حساب میاد میگه که واژه "زازا" هیچ ریشه ای نداره به جز اینکه در زبان ارمنی که در شمال کردستان گویش میشه "زازا" یعنی "من من کن، الکن، لکنت دار".

خود کردهای زازا زبان به خودشون "کرد" یا "کرمانج" میگن و به زبانشون "کردکی" یا "کرمانجکی".
یه طایفه بزرگ هم دارن به نام "دنبلی" یا "دمبلی" که اینه هم به زبانشون "دمبلی" یا "دملی" میگن.



یه سری واژه جالب کردی کرمانجی و هورامی رو با معادلهای انگلیسی و فارسی مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد :


Kirmancî Kurdish : Howramî Kurdish : English : فارسی

gurçik : welk : kidney : کلیه

gorale : wel : flower : گل

dîw : otaq : room : اتاق

jore : jore : chamber : حجره

noha / êste : îste : now : الان، حالا

rist / leş : leş : corpse : لاشه، جسد ("رستاخیز" به معنی برخاستن جسدها و مردگان)

gurg, werg : werg : wolf : گرگ

kitik : kite : cat : گربه

pisê (Northern Kurdish) : --- : *****cat : گربه ماده

dar, ben : dar : tree : درخت

naq : naq : neck : گردن

gerru, qorg : qurg : throat, gorge : گلو

lût, devin : lût : nose : دماغ
: ساق پا؛
leq : laq : leg;

branch
ساقه، شاخه

çîya, kêf, kûwe : şax, ko :
mountain : کوه

hoz, hûz : --- : clan; family; : طایفه، خاندان؛
house خانه

roj, rojyar : rocyar : sun : آفتاب

lîzg, lîsk : roşna : light : روشنایی

geme : geme : game, play : بازی، شوخی

bajar, şar : şar : city : شهر

welat, dowel : welat : country : کشور

melbend : melwen : motherland : میهن

mirîşk, ballinde : pelewer : bird : پرنده

parêz, pardêz : --- : garden, patch (paradise) :
پالیز(ریشه "پارادایس" انگلیسی هم از همین واژه میباشد)

دانه کولانه 04-24-2009 06:34 PM

با تشکر از Zimanzan عزیز بابت این همه توضیح مفید و وقتی که گذاشتند :)
پست شما رو ویرایش کردم تا کمی خوانا تر بشه رنگ و طول خطوط و پاراگراف ها و البته حذف چند خط به طور موقتی ....

خب خدا رو شکر شما خیلی بیشتر از مای زیر آماتور میدونین و میتونین در این تاپیک هر آنچه را که خوب است در اختیار بقیه دوستان هم قرار بدین
تشکر که وقت گذاشتین وامیدوارم بازهم شما رو در این تالار فعالتر از پیش ببینیم و از نوشته هاتون استفاده کنیم

همونطوری که شمام گفتین واژ]ه ها همیشه جالبن
منم از خوندن واژه ها یی که گذاشتین لذت بردم و البته چیزهایی هم یاد گرفتم خیلی برام جالب بود که یادگرفتم که پشی فقط به گربه ماده میگن در حالی که ما به همه جور گربه ای به طور معمول پشی میگیم

راستی کتک و متک رو حتما شنیدین :D
موش و گربه...

بذارید یه نگاه دوباره به نوشته تون بندازم و چیزی اگه برام جالب بود یادآوری کنم:

زمانزان جان در مورد شاخه ها و دسته بندی زبان کردی گفتی...
متاسفانه من هیچ وقت نخواهم توانست که دسته بندی درست رو دراین باره یاد بگیرم
همیشه در این باره در مقالات و کتابها و روزنامه ها بین این زبان شناس و اون تاریخدان و... همیشه بحث بوده و هست یکی فلان گونه رو اصلا یه زبان جدا میدونه اویکی لهجه میدونش و ... اینا مستلزم اینه که تعریف دقیق واژگان رو بدونیم و بعدش هم مطلاعات خیلی زیادی داشته باشیم تا بتونیم حداقل اونچیزی رو که به حقیقت نزیدکتره کنارهم قرار بدیم
من که اطلاعی ندارم و نمیدونم هم کدومیک از این همه دسته بندی که میکنن درسته و اونرو بپذریم ....

در مورد خواردن (خودرن) اگر اشتباه نکرده باشم
در هورامی و حتی در لکی واردن هم میگن که اول شخصش در مضارع میشه مه-وه-رم
حالا اگه بخوای وارد جزئیات بیشتر بشی انواع خوردن رو داریم :D مثل هه-لمه-قوت کردن یا
هه-ل-گلماندن :24: یا حتی قه-پو-رووت کردن ....
من خیلی دوست دارم این انواع رو همیشه لیست بکنم و فرقاشو بگم...
اولیش بیشتر وقتی به کار میره که به سرعت چیزی رو به مصرف برسونی کانه از اول هیچی نبوده و هیچ آثاری ازش باقی نمونه...
دومی به سرعت چیزی رو خوردن و سومی اتفاقا باید یه بقایی از اون چیزی که خورده شده باقی بمونه تا شدت خوردن و قه-پو روت شدن اون از روی بقایا معلوم بشه..
راستش اینا چیزایی نیست که رسمی باشه و جایی نوشته یا تایید کرده باشه
اما وقتی هر کدوم از اون حالات پیش میاد سیاق زبانه که خودش تشخیص میده که ما از کدوم اصطلاح و فعل استفاده کنیم....

در مورد خندیدن ..... نمیدونم در فارسی فکر نکنم چیزی که ما بهش زرده خنده میگیم مشابهش وجود داشته باشه مگر نیشخند....
زرده خنه بیشتر در کردی جنوب استفاده میشه شاید شمالی تر ها زرده که-نین بگن
که همون لبخند تلخ و معنا داره ظاهرا زرد که رنگ تنفر و انزجاره اینجا هم معنی خودشو حفظ کرده...

به صدای خنده که در فارسی قهقه گفته میشه در کردی هریک هاک گفته میشه :D

در مورد اتاق بد نیست اشاره ای بکنم به کله سوچ (کوله سوچ {جشن پتو} )
که به یه جای دنج در گوشه اتاق گفته میشه
معمولا در تنهایی و غصه مردم میرن کله سوچ !

روله برای چه رفتی کله سوچ ؟ :24:

برای گردن "مل" هم هست که ظاهرا مل شکیای و گردن خورد جدا در هیچ کجای دیگه اونطوری که من خبر دارم استفاده نداره و من موندم اگه بخوان بگن بچو مل بشکن چی میگن عزیزان فارس زبان ما :D

در مورد قرووو (حلق) یه ترکیب جالب داریم :D قرروو ئه-دوخینی وقتی یه چیز شیرین مثلا خربزه میخوری حالتی به گلو انسان دست میده که ما بهش میگیم قرو ادوخینه...

برای طایفه و خاندان بنه ماله و گه-ل هم هست
برای آفتاب که قطعا "خور" یا "خوه ر " هم به کار میبریم

....
همین طوری یکی دوتا واژه هم من بگم >:؟
آیینه = جامک
پول=پاره
واژه= وشه
گردو = گویز
کبریت = شقارته
دولمه = یابراخ
عروسک = ویلکانه - وویلکه...
دانشمند یا عالم = زانا
لاغر= لر و لاواز
زشت و بد ترکیب بی فر (رفیق بد تشک رو چطور باید نوشت ؟ )
هندوانه = شامی یا هه-نی (هنی)
ساعت = کات ژمیر (شمار=ژمیر) (کات = وقت)
شنیده ام عراقی ها به وزارت دفاع میگن وزارت برگیری و وزارت کشاورزی رو میگن وزارت کشت و کال :D

فعلا

Zimanzan 04-25-2009 12:13 PM

ئه را ویرازاندن (ادیت کردن) ده ستت خوه ش بی براکه م.



دانه کولانه جان بازم ممنون از ویرایشت. ضمنا شما لطف دارین. منم به صورت آماتور از 4 سال پیش دارم زبانشناسی رو دنبال میکنم چون واقعا واژها جزو جذابترین مفاهیم این دنیا برای من هستم.



در زمینه دسته بندی زبانهای کردی حق داری. همونطور که گفتم این دسته بندی از لحاظ علمی میگه که کردها دو دسته میشن :



کرمانج و زازا-گوران.



دسته اول شامل یک زبان و سه لهجه : لهجه شمال یا کورمانجی، لهجه مرکز یا سورانی، و لهجه جنوب یا کلهوری، لکی، گروسی و فیلی.



دسته دوم هم شامل دو زبان میشه: زبان کردی هورامی و زبان کردی زازا.




حالا بعضی از افراد به دلایلی ترجیح میدن که این سه زبان رو سه لهجه کردی بنامن.




در کل این سه زبان کردی همگی از دسته زبانهای شمالغربی ایران هستن، نزدیکترین خویشاوند همدیگه محسوب میشن. از لحاظ دستوری و واژه ای به صورات ویژه ای با هم دیگه قرابت دارن و از همه مهمتر فهم و یادگیریشون راحت تر و سریعتر برای کردها تا اینکه مثلا بخوان زبان دیگری رو یاد بگیرن.



با توجه به این مسائل و با توجه به اینکه این سه زبان همگی توسط کردها گویش میشن، زبانشناسها در نطر دارن که گروه جدیدی رو درست کنن به اسم "گروه زبانهای کردیک". ای گروه شامل دو دسته مذکور و هر کدوم به اینصورت خونده میشن : کردی کرمانجی، کردی هورامی و کردی زازا.



این قضیه در میان بقیه اقوام و ملل هم وجود داره. حتی به صورت وخیم تر! مثلا سمنانی های عزیز یه زبان شیرین دارن که اون هم هم ردیف زبانهای کردی در دسته شمالغربی قرار میگیره (در حالیکه زبان فارسی در دسته جنوبغربی قرار داره). ولی شما اگه از یه سمنانی بپرسی که نژاد یا قومیتت چیه، فورا به شما پاسخ میده که من فارسم! در حالیکه اگه آسمون رو به زمین ببافیم هم زبان فارسی با زبان سمنانی یه جا جمع نمی شن! همینطور عزیزان ساکن نواحی مرکزی ایران مثل دلیجان یا روستاهایی مثل گرکویه 100% خودشون رو فارس میدونن در حالیکه نه تنها زبانشون متعلق به دسته شمالغربیه بلکه از نزدیکترین خویشاوندان زبانهای کردی هم محسوب میشه! یعنی اگر از اختلاف میان گویشهای فارسی مثل: تاجیکی، هزارگی، شیرازی، خراسانی، تهرانی... بگذریم، قوم فارس زبانهای دیگری رو هم علاوه بر زبان فارسی تکلم میکنه که فاصله قابل توجهی با زبان فارسی دارن. به این مثال ها توجه کنید :





زبان فارسی (استاندارد) : من از بازار شهر می آیم.



گویش فارسی خراسان : مو از بازار شهر مویوم.



زبان سمنانی : ا شهری واژاری ژ مایوون.



زبان دلیجانی (زبان راجی) : م اچ بازار شار اتوون.





حالا نکته جالب اینجاست که با اینکه گویشوران این زبانهای متفاوت همگی متفق القول خودشون "فارس" می نامن، ولی گویشوران یکه لهجه فارسی هم وجود دارن که 100% هویت قومی و نژادی متمایزی برای خودشون قائل هستن! منظور عزیزان "لر" هستش که با اینکه زبانی که تکلم میکنن در اصل یک گویش از فارسی که به شدت تحت تاثیر زبانهای کردی قرار گرفته ولی خودشون رو قومی جدا از فارسها میدونن.




حالا شاید این سوال رو بپرسین که آقا چرا سمنانی شد زبان ولی لری شد گویشی از فارسی؟! تا اونجا که من فهمیدم دسته بندی زبانها با توجه به نحوه تغییر حروف در اونها و چگونگی صرف و نحو و مهمتر از همه "ریشه فعل" در اونها هست.



برای مثال چرا کردی هورامی و کردی کرمانجی دو زبان متمایزن به این خاطر که ریشه افعال در اونها در بعضی موارد فرق میکنه :



کردی هورامی : وه ر-


کردی کرمانجی : خوه-


فارسی : خور- (خوردن)




کردی هورامی : شو-


کردی کرمانجی : چو-


فارسی : رو- (رفتن)




کردی هورامی : وه ن-


کردی کرمانجی : خوه ن-


فارسی : خوان- (خواندن)




کردی هورامی : که ر-


کردی کرمانجی : که-


فارسی : کن- (کردن)





ولی لکی گویشی از زبان کردی کرمانجی، با این دلیل:




کردی لکی : هوه (ر)*- ( درکردی لکی تحت تاثیر لری، "خ" بعضیا با "ه" تبدیل میشه، ضمنا در کردی کرمانجی و کردی زازا "-ر" آخر ریشه مضارع می افته که این موضو ع در کردی لکی کمتر اتفاق می افته)



کردی کرمانجی : خوه-




کردی لکی : چو-


کردی کرمانجی : چو-




کردی لکی : خوه ن-


کردی کرمانجی : خوه ن-




کردی لکی : که-


کردی کرمانجی : که-






حالا یه نگاه به لری و فارسی بندازیم :




لری : خور-، هور-* (در لری با طیف وسیعی از تبدیل "خ" به "ه" مواجهیم که البته در هر زیر-گویش لری این موضوع فرق می کنه)


فارسی : خور-


کردی : خوه-




لری : رو-


فارسی : رو-


کردی : چو-




لری : خون-


فارسی : خوان- (خون-)


کردی : خوه ن-




لری : کن-


فارسی : کن-


کردی : که-




لری : دون-


فارسی : دان- (دون-)


کردی : زان-




لری : خا-، ها-


فارسی : خواه- (خا-)


کردی : خواز-




لری : گو-


فارسی : گو-


کردی : ویژ-




همینطور که می بینید شباهتهای ریشه افعال لری و فارسی در حد تطابقه!






حالا باز بریم سراغ واژه های کردی. اولا دانه کولانه جان من در لیست واژهای کردی-فارسی-انگلیسی سعی کردم واژه های هم ریشه رو بنویسم مگرنه ما در گویشهای مختلف کردی شاید برای یه واژه قریب به 5 معادل از ریشه های مختلف رو داسته باشیم. ضمنا ما در کردی اردلانی (سنندجی) به بچه گربه میگیم "پیشیله" (پسوند "له" که به منظور تصغیر به کار میره رو حتما شنیدی، جالب بدونی این واژه در زبانهای ژرمانیک هم برای تصغیر به کار میره). ولی اونیکه من به عنوان "گربه ماده" نوشتم از کردی کورمانجی (شمالی) بود و تلفظش "پشی" نیست بلکه "پسی" هست! خیلی جالبه که در انگلیسی هم به گربه ماده و پیشی میگن "پوسی-کت".




حالا بپردازیم به یه سری واژه جدید و اتیمولوژی (ریشه شناسی) اونها :



این بار می خوام یه سری واژه کردی رو که از ریشه هند و اروپایی هستن ولی از منبع غیر ایرانی اخذ شدن رو بنویسم. همونطور که قبلا گفتم یه سری زبانهای هند و اروپایی در شمال کردستان تکلم میشده که امروزه ما در کردی به واژه هایی بر میخوریم که یحتمل همریشه با اون زبانها هستن (یا از زبان کیمری سکایی به یادگار موندن) :



لیزک : روشنایی . این واژه در اصل در زبان هند اروپایی اولیه "لووکو-" بوده که در زبانهای ایرانی به "ره ئو چه-" تبدیل شده و امروزه در کردی هورامی به صورت "روچ" در کردی کرمانجی و زازا "روژ" و در فارسی "روز" باقی مونده. ولی این واژه در زبان هیتی به "لوکز-" تبدیل شده و از اونجا به صورت "لوز-" و بعدا "لیز-" وارد کردی شده و یه پسوند "-ک" که از مشخصات کردی هست رو دریافت کرده. همچنین اصل معنی رو هم حفظ کرده "روشنایی". هم ریشه این واژه در انگلیسی به صورت "لایت" تلفظ می شه که اگه دقت کرده باشین املاش می شه "لیگت". کلمات "لوستر" و "لوکس" هم از همین ریشه هستن.




کور : مجمع؛ مغز و کانون ؛ مرکز. این واژه از ریشه هنواروپایی "کرد-" هست که در زبان ایرانی باستان تبدیل به "زرد-" می شه. از اونجا وارد زبان پارسی باستان می شه و تبدیل به "درد-" میشه. نهایتا "درد-" در زبان پهلوی به "دل" تبدیل می شه که متاسفانه امروزه به جای این واژه، فارس زبانها بیشتر از "قلب" عربی استفاده می کنن. در کردی هم اکثرا "دل" میگیم که از پهلوی وام گرفته شده، به جز برخی هورامی ها و کردهای زازا که "زیل" یا "زه رری" رو به کار می برن. البته در کردی کرمانجی هم من به نظرم دو واژه "زه رره" (در اصطلاحات "زه رره خوه ش" و "زه رره دار" به معنی "دلبر" و "دلدار") و همچنین "زات" (به معنی "دل و جرات") از ریشه اوستایی "زرد-" هستن. در انگلیسی و زبانهای رومانس (ایتالیایی، اسپانیایی، فرانسوی) ما به واژه های core به معنی "هسته" و "قلب" بر می خوریم. همچنین واژه "کارد-" در اصطلاح "کاردیولوژی" به معنی "قلب شناسی" هم از همین ریشه ست.




هوز : خانه؛ طایفه؛ قبیله. این واژه بسیار شبیه به واژه های "هاوس"، "هاوز"، "هویز"، "هوس" و غیره در زبانهای ژرمانیک و جالب بدونین که هنوز ریشه ی هیچ کدوم پیدا نشده چون در زبانهای دیگه هنداروپایی هیچ قرینه ای ندارن!





این لیست رو هم داشته باشین از مقایسه کردی – فارسی – فارسی باستان :




آسن : آهن : آفثینه


روژ : روز : ره ئوچه



زانین : دانستن : دان-



خوه ر : خورشید : خوه ر



کیف : کوه : کئو فه



آتر، آگر : آتش : آتر



ئه دی : بعد، سپس : ئه ده



ئه ز : من : ئه ده م



هه نی : دیگری : ئه نیه



آو : آب : ئه پ



بوه (خطر) : ترس : ئه فوه (هراس، ترس)



هه رین : رفتن، حرکت کردن : ئه ر-



ئه نکر : خشمگین : ئه ریکه



ئه رد : عدالت، راستی : ئه رته



ئه رده ل، ئه رده لان : عادل، پارسا : ئه رته وان



هه ولیر : اربیل (مرکز کردستان عراق) : ئه ربیره



ئه و : آن : ئه وه



ئه ودا : آنجا : ئه وه دا



ئه و په ر : آنسو، آنطرف : ئه وه په را



آوه نی : آبادی، روستا : آوه هه نه



ئه سپ : اسب : ئه سه



ئه سمه ن، ئه سمان : آسمان : ئه سمه ن



هه- : هست : ئه ه-



ئیدا : اینجا : ایدا



ئه م : این : ایمه



ئوو : و (حرف ربط) : ئووتا



هوونه ر : هنر : هوونه ره



وش : هوش : اوشی



وشک : خشک : اوشکه



که وه : کبود، آبی : که پوته که



کاوین : خواستن : کامه-



که- : کن- (ریشه مضارع) : که ره ئون-



که سک : سبز : کاسه که (درخشان، لاجوردی)



شه و : شب : خشه پ



ناسین : شناختن : خشناسه-



ژنه وتن : شنیدن : خشنه وه-



گوویشکه : گوش : گه و شه



گه ست : زشت، متعفن : گه سته



گرتن : گرفتن : گره ب-



چاو : چشم : چه شمه ن



چتر : چهره (نژاد) : چیچه (اوستایی "چیثره")



ژی- : زی- (زیستن) : جیو-



ژینو (بیشتر "زیندو، زینده، زیندگ" به کار میره) : زنده : جیوه



ترس : ترس : ته رسه



ته و : نیرو، توان : ته و



سه هین : دیدن، به نظر آمدن : ثه ند-



سال : سال : ثه رد



سیگ، زیگ : شنریزه، خرده سنگ : ثیک



دیو : دیو : ده یوه



دیر- : دار- (مضارع داشتن) : ده ر-



زیرر : زر، طلا : ده ره نیه



زیرنکه ر : زرگر : ده ره نیه که ره



ده ستکرت : دستساز : ده سته که رته



د ه وال : سرزمین : ده هیوو



دروو : دروغ : دوروج، دره ئووگه



ده رگا : در : دووه ره



درووزن : دروغگو : دره ئووجه نه



زری : دریا : دره یاه



نا، نو، نه : نه، نی (تاجیکی) : نه ی



ناژوو : کاج : نه ئوو چه ینه



نیوی : نوه : نه پات



نووه م : نهم : نه وه مه



نژ : پایین، بیرون : نیج



نوها، ئیسته : الان : نورام



دووپات : تکرار : پاتیه



په یکه ر : پیکر : په تیکه ره



پارراندن : ابلاغ کردن، سخن گفتن، دعا کردن : په ر-



پاردیز : پالیز : په ره ده یده (اوستایی "په یری ده یزه"، انگلیسی "پارادایس")



پیا (مرد) : پدر : پیتا



پس (کردی شمالی) : پسر : پووچه



بوژیان : رهای از درد، بهبودی : به وگ-



بادنگ : جام باده : به توگه ره



به رز : بلند : برده نت



به ژن : قامت، بلندی : به رشن



بو-، به و- : باش- (مضارع بودن، شدن) : به و-



-ست، -ترین : -ترین، -ست (پسوند تفضیلی) : -شته



ئه ورست (بلندترین، ضمنا کنایه از درخت "افرا") : فراترین : فره یشته



می ز ره (شالی که کردها به دور سر می بندند) : مهر (در اصل به معنی پیمان بستن برای دوستی و محبت) : میثره (دوستی، عهد و پیمان بستن؛ در اوستایی "میثره" به معنای بستن یا هر چیزی که می بندند)



یه ونان : یونان : یه ونه



رای، را : برای : رایدی



وین- : بین- (دیدن) : وه ینه-



وه رگ، گورگ : گرگ : وه رکه



وه هار : بهار : وا هه ره



ژه : از : هه چا



زووان، زمان، ئه زمان (کردی شمال) : زبان : هه زانه

deltang 04-25-2009 09:37 PM

حالا ما كه بلد نيستيم چييييييييييييييييييييييييييييي يييييييييييي؟

Agi 04-26-2009 12:05 AM

سلام خسته نباشید به خاطر مطالب جالبتون.

یک سوال کوتاه داشتم. کردی لکی بیشتر به کردی کرمانجی نزدیکه یا به کردی گورانی.

Zimanzan 04-26-2009 11:22 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Agi (پست 43719)
سلام خسته نباشید به خاطر مطالب جالبتون.

یک سوال کوتاه داشتم. کردی لکی بیشتر به کردی کرمانجی نزدیکه یا به کردی گورانی.



درود و سپاس خدمت Agi



اجازه بدین اول منظورتون رو از کردی کرمانجی و کردی گورانی بدونم؟ ببینید همونطور که پیشتر اشاره کردم کردها کلا خودشون و زبانشون رو کرد (کرمانج) و کردی (کرمانجی) می نامن. مثلا در شمال کردستان دو دسته کرمانجی و زازا زبان در منطقه "درسیم" (امروزه در زبان ترکی بهش "تونچلی" می گن) خودشون و زبانشون رو کورمانج یا کرمانج معرفی میکنن در صورتی که زبانهاشون از هم متمایز. در نتیجه این حالت، نام گذاری گویشها و زبانهای کردی بسیار سخت شده. ضمنا باید توجه داشته باشید که این نام گذاری ها رو زبانشناسان غربی انجام دادن که معمولا اشراف کمی به حال و هوای کردستان داشتن. مثلا از نظر علمی، زبان کردی هورامی به نام "گورانی" خونده می شه ولی در میان کردها به "کردی کرمانجی جنوبی" که در کرمانشاه و ایلام و دلفان و بیجار و خانقین تکلم می شه می گن کردی گورانی ! ضمنا نام "کرمانج" رو کردهای مرکزی (سورانی) تنها به کردهای شمالی اطلاق ولی کردهای کرمانشاه و ایلام بعضا به کردی خودشون (جنوبی) "کرماژی یا کرمانژی" هم می گن. حالا برای سوا کردن گویشهای کردی شمالی (کورمانجی)، کردی مرکزی (سورانی) و کردی جنوبی (کرمانژی : کلهوری، لکی، گروسی، فیلی) ما کلا اصطلاح "کردی کرمانجی" رو به کار می بریم، چون تمامی این گویشها متعلق به یک زبان هستن. ولی در نوشته های غربی وقتی نام "کردی" رو می برنن منظور همین "کردی کرمانجی" هست که به بیش از 92% کردها به اون تکلم می کنن.



حالا اگه منظورتون از "کردی کرمانجیزبان کردی کرمانجی بوده، که باید بگم "لکی" خودش زیر-گویشی از گویش جنوبی این زبان به حساب می آد. در کل، زیر-گویشهای کردی کرمانجی جنوبی مانند "کلهوری"فیلی" و "گروسی" نزدیکترین خویشاوندهای لکی هستن. به این مثال توجه کنین و مقایسه گویشهای "کردی کرمانجی" :





کردی لکی : وه تن، وش-


کردی کلهوری : وه تن، وش-


کردی اردلانی : ووتن، ویژ-


کردی شمالی (کورمانجی) : گووتن، بیژ-


فارسی : گفتن، گو-




کردی لکی : ورسی


کردی کلهوری : ورسی


کردی اردلانی : برسی


کردی کورمانجی : برسی


فارسی : گرسنه






کردی لکی : ئه ررا


کردی کلهوری : ئه ررا


کردی اردلانی : بو


کردی کورمانجی : بو، ررا


فارسی : برای، به خاطر




کردی لکی : زووان


کردی کلهوری : زووان


کردی اردلانی : زووان


کردی کورمانجی : زمان، ئه زمان


فارسی : زبان






البته در یه سری موارد "کردی لکی" یه ویژگی های بسیار جالب و تعجب آوری رو داره که همخوانی زیادی با کردی شمالی (کورمانجی) دارن و در نقطه مقابل گویشهای کردی جنوبی قرار می گیره :




کردی لکی : به وی


کردی کورمانجی : به ووک، بووک


کردی کلهوری : وه و


کردی اردلانی : وه وی


فارسی : عروس




کردی لکی : ژه


کردی کورمانجی : ژه، ژ


کردی کلهوری : له، ده


کردی اردلانی : له، ده


فارسی : از






کردی لکی : هووما


کردی کورمانجی : هوون


کردی کلهوری : ئیوه


کردی اردلانی : ئیوه


فارسی : شما





گذشته از توضیحات بالا، شاید عمده ترین مشخصه و فرق کردی لکی با سایر گویشهای کرمانجی اینه که از زبان کردی هورامی وام گیری کرده. به طوریکه کلمه ساخت زمان حال که در تمامی گویشهای کردی کرمانجی بلاستثناء "ده-، د-، یا ئه-" هست ولی در کردی لکی تبدیل به "مه-" شده :




کردی لکی : مه زانم


کردی فیلی : زانم، ئه زانم


کردی کلهوری : زانم، دزانم


کردی گروسی : زانم، دزانم


کردی اردلانی : ئه زانم


کردی کورمانجی : دزانم


فارسی : می دانم





کردی لکی : نمه که م


کردی فیلی : ناکه م


کردی کلهوری : نیه که م


کردی گروسی : نیه که م


کردی اردلانی : ناکه م


کردی کورمانجی : نیه که م، نیکه م


فارسی : نمی کنم




این "مه-" ممکنه در ظاهر کردی لکی رو به کردی هورامی شبیه کنه ولی در باطن اینطور نیست و مشخص که این فقط یک وامگیری بوده :




کردی لکی : مه زانم


کردی هورامی : مه زانوو


فارسی : می دانم




کردی لکی : مه که ی


کردی هورامی : مه که ری


فارسی : می کنی





کردی لکی : مه خوه نه


کردی هورامی : مه وه نو


فارسی : می خواند





کردی لکی : مییمان، مه خوازیمان


کردی هورامی : مه وازمی


فارسی : می خواهیم





کردی لکی : مه چووتان


کردی هورامی : مه شید، مه لووید


فارسی : می روید





کردی لکی : مه خه ن


کردی هورامی : مه وه ندی


فارسی : می اندازند





حالا افعال بالا رو با کردی کرمانجی جنوبی (کلهوری (د-)، فیلی (ئه-)، گروسی (د-)) مقایسه می کنیم :




کردی لکی : مه زانم


کرمانجی جنوبی : ئه زانم


فارسی : می دانم




کردی لکی : مه که ی


کرمانجی جنوبی : ئه که ی


فارسی : می کنی





کردی لکی : مه خوه نه


کرمانجی جنوبی : ئه خوه نید


فارسی : می خواند





کردی لکی : مییمان، مه خوازیمان


کرمانجی جنوبی : ئه خوازیمان


فارسی : می خواهیم





کردی لکی : مه چووتان


کرمانجی جنوبی : ئه چووتان


فارسی : می روید





کردی لکی : مه خه ن


کرمانجی جنوبی : ئه خه ن


فارسی : می اندازند





فکر کنم مشخص باشه که کردی لکی بیشترین شباهت رو با سایر گویشهای کردی کرمانجی جنوبی داره و احتمالا به خاطر مسایل مذهبی یه سری تاثیرات رو از کردی هورامی پذیرفته (چون خودم هم از طرف پدری کرد لک هستم می دونم که تقریبا تمام نسخ و کتب مذهبی در جنوب کردستان به کردی هورامی نوشته شده). ضمنا کردی لکی یه سری خواص اصیل کردی رو هم به خوبی حفظ کرده و از این رو بعضا شبیه کردی کرمانجی شمالی (کورمانجی) هست.





یه خاطره جالب رو هم بشنوید (اگه درست دیالوگ هاشو یادم مونده باشه): می گن یه روز استاد "هیمن" (شاعر کرد مهابادی) رفته بوده کرمانشاه، از در خونه دوستش که میاد بیرون می بینه یه دست فروش که از قرار معلوم کرد لک زبان بوده داره بدجوری داد می زنه : " سه گله ی مه ده م یه ی تمه ن" (یعنی "سه تاشو میدم یه تومن). استاد هیمن که دیگه نمی تونه این صدا رو تحمل کنه با عصبانیت می ره طرف دستفروش می گه "ئه وه هه ررا هه ررای چیته، ده لیی چی؟!!" ( یعنی "داد و هوار چی راه انداختی، چی می گی؟!)، اون دست فروشم دوباره و با صدای آرامتر تکرار می کنه "سه گله ی مه ده م یه ی تمن". استاد هیمن هم بازهم دقیقا متوجه نمی شه و در این لحظه دوست کرمانشاهیش میاد پایین و گفته های دستفروش رو به کردی مهاباد تکرار می کنه. در این لحظه دستفروش رو به استاد هیمن می کنه می گه : بچو بچو خالوو کوردی نمه زانی!". یعنی "برو برو عمو کردی بلد نیستی!" استاد هیمن از این صحنه متاثر می شه و روی دستفروش لک زبان رو می بوسه و می گه : راست می گی، اگر من گویش شما رو بلد نباشم، یعنی کردی بلد نیستم!".




بازم اگر سوالی بود در خدمتم.

Agi 04-26-2009 02:08 PM

دستت خوش بو خاطر ره هنمای
دوباره از اول همه رو می خونم. کرمانجی همون کردی ترکیه منظورم بود و لکی کردی که در یکسری مناطق استان کرمانشاه مثل هرسین صحبت می شه.

ولی تا به حال این کردی ها رو
اردلانی گروسی فیلی

نشنیده بودم شاید هم به اسم دیگه ای می شناسم.
در هر صورت خیلی ممنون سوال تا دلت بخواد دارم و حتما هم می پرسم.

باز هم از زحمات همگی تشکر می کنم.

Zimanzan 04-26-2009 04:14 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Agi (پست 43733)
دستت خوش بو خاطر ره هنمای
دوباره از اول همه رو می خونم. کرمانجی همون کردی ترکیه منظورم بود و لکی کردی که در یکسری مناطق استان کرمانشاه مثل هرسین صحبت می شه.


ولی تا به حال این کردی ها رو
اردلانی گروسی فیلی


نشنیده بودم شاید هم به اسم دیگه ای می شناسم.
در هر صورت خیلی ممنون سوال تا دلت بخواد دارم و حتما هم می پرسم.


باز هم از زحمات همگی تشکر می کنم.


خوایش ئه که م براکه م. قابل تو نه یری. ئیمه وه ظیفه مانه ئه ررا ناساندن زووان شیرین کوردی هه رچی توانیم بکه یم.
آره به کردی ترکیه، کردی شمالی، می گن "کورمانجی". البته ما کردهای ایران و عراق یا می گیم "کرمانجی" یا "شکاکی" ( یه نوع کورمانجی که در ارومیه، ماکو، سلماس، و خوی گویش می شه)، یا "بادینی" (یه نوع کورمانجی که در بهدینان عراق گویش می شه). فکر کنم شباهتها و تفاوتهای لکی و کورمانجی رو توضیح دادم. البته بحث زبان کردی پیچیده تر از این حرفاست. همونطور که خودتم کرد هستی و می دونی، ممکنه از یه شهر تا یه شهر دیگه کردنشین، زبان و گویششون فرق بکنه.
کردی لکی، علاوه بر هرسین کرمانشاه، در دلفان، الشتر و کوهدشت لرستان هم گویش می شه. البته لهجه کوهدشتی ها و الشتری ها ممکنه یه خورده بیشتر از لری تاثیر پذیرفته باشه.
کردی اردلانی همون کردی سنندجی. از زمان حکومت خاندان اردلان که حاکم سنندج بودن، این نام بروی سنندج و مناطق اطراف باقی مونده. حتی در گذشته به استان کردستان می گفتن "کردستان اردلان".
کردی گروسی همون کردی بیجار. فکر کنم شنیده باشی که به بیجار می گن "بیجار گروس"؟ این واژه، گروس، احتمالا قلب شده "زاگروس" باشه. کردی گروسی در محدوده شهرستانهای بیجار و قروه گویش می شه. از نظر طبقه بندی جزو کردی کرمانجی جنوبی محسوب می شه ولی ویژگی های خاص خودش رو هم داره. مثلا کرمانشاهی ها اگه حداکثر در چند واژه مثل "دیم"، "دینم" از "د-" مضارع استفاده کنن، بیجاری ها ممکنه در تمامی افعال این "د-" رو به کار ببرن. ضمنا کرمانشاهی (کلهوری) ها می گن "تواستن" به معتی "خواستن" در حالیکه بیجاری ها مثله بقیه کردها ازهمون "خواستن" استفاده می کنن.
کردی فیلی به یک زیر-گویش کردی جنوبی اطلاق می شه که در مناطق خانقین، منده لی (در کردستان عراق) و استان ایلام از ایران گویش می شه. واژه "فه یل" در اصل "په هل" بوده که به اصطلاح معرب شده. مثل پارس که شده فارس. در استان ایلام شهری هست به اسم "پهله" که این کردی رو منسوب به اون منطقه می دونن. کردهای پهلی یا فیلی از زمان حکومت صفویه در قالب کنفدراسیون های عشیره ای با لرها آمیخته می شن. ولی جالب که اصالت زبانی و فرهنگیشون رو حفظ می کنن. ولی در برخی نقاط نام "لر" رو به عنوان یه نام "طایفه ای" می پذیرن در کنار نام قومی "کرد". این اختلاط کردها و لرها در قالب کنفدراسیونهای عشایری که وظیفه پاسداری از مرزهای کشورمون رو در برابر عثمانی ها داشتن به دو اتفاق انجامید : اول تاثیر واژه ای یا لکسیکال کردی بر گویش لری و ثانیا از دست دادن هویتی برخی از کردها من جمله "بختیاری ها" (مثلا مهمترین شهر بختیاری نشین اسمش "شهر کرد" ولی امروزه شاید هیچ بختیاری خودش رو کرد ندونه).
ئه ررا پرسیارگه ل (سوالگه ل) تازه ت آماده

Agi 04-26-2009 08:09 PM

daset xowş, 3 defe hanar ded ta behter fahm bekem.:)
دیکشنری online فارسی/ کردی رو می شناسید. اگه آره لطف می کنید معرفی کنید. زور سپاس

Zimanzan 04-28-2009 10:23 AM

Silaw. Ne baba, dashtim jumley akhir enusim lapirr dim ke 3bar paste bi!! har karish kirdim natwanim du dane eweliyekan pak bikim, lol.

اینم یه سری فرهنگ لغت کردی آن لاین :

http://www.namonet.com/dictionary.asp


hem.passagen.seeramuraengelskadictionaryabclista.htm

http://www.freelang.net/dictionary/kurdish.php

www.ferheng.org < این خیلی عالیه

www.institutkurde.orgenpublicationskurmancidictionary

Afshin_m05 12-14-2009 11:15 PM

کورش گیان سلام
خوا قضات
ده س خوه ش کوردو کوردستان اشه به وجودت افتخار بکات
زور سپاس

آريانا 12-15-2009 12:07 AM

بچه ها كردي لهجه به حساب مياد يا زبان ..جدي مي پرسما؟
بعد كرد و آسوري به هم ربط داره ..مثلا ايلام با كردستان يا كرمانشاه به هم نزديكن از لحاظ زباني؟

mahsoon 03-30-2010 03:53 AM

سلام خدمت تمام بچه ها
من خودم ایلامی هستم ویه مقدار راجب ایلام براتون توضیح میدم تا رفع ابهام بشه .
اسمای ایلام به ترتیب
1 سرزمین نفرین شده
2 الامتو سرزمین طلوع خورشید
3 بعد از ورود اسلام جبل کوهستان
4 پشت کوه
5 دهبالای ده والای
6 حسین اباد (حسین قلی خان لر) حکومت لرها بر ایلام
7 ایلام شکست حکام والی (لرها) از رضاشاه و فرار انها به خا نقین عراق
لازم به ذکر بگم چون لرها در ایلام حکومتی حدود 200 سال داشتن گویش کردی ایلامی با لری ادقام شده که چند کلمه لری در گویش ایلامی وجود دار که در بارش توضیح میدم
گویش یا زبان ایلامی به فیلی،محکی،ایلامی شهرت داره که در ایلام اونو با عنوان فیلی می شناسن این اسمو کردای عراق برای کردای ایلامی انتخاب کردن به دلیل حکومت خاندان لر فیلی به معنی کردهای که لرهای فیلی بر انان حکومت میکنن و باشکست خان والی از رضا شاه این سلطه پایان یافت . گویش فیلی خیلی به کلهری نزدیکه در حدود چند کلمه اختلاف وجود داره و کردهای فیلی و کلهری خیلی راحت با هم صحبت میکنن من چند مثال میزنم
مادر: دالگ
پدر:بوگ
مادربزرگ: داپیر
پدر بزرگ:باپیر
برادر:برا
خواهر:خویشک
دایی:خالو
زن دایی:ژن خالو
عمو:ایلامی تاتگ کلهری مامو
زن عمو:ایلامی ژن تاتگ کلهری ماموژن
می خواهم:ایلامی خوازم کلهری توام (نخوازم نتوام)
عمه: میمگ
خاله:میمگ
شوهر خاله وعمه:شی میمگ
بزرگ:ایلامی واژه لری گپ، قی، قوین کلهری کلن و قی قوین
دماغ:ایلامی واژه لری پت کلهری لیت
قابلمه:ایلامی جقه ،قاولمه،تاوه کلهری واژه عربی دیگ
ظرف: ایلامی حاجت
سیاه:سیه
سفید:سفد
سبز:سوز
قرمز:قرمز
ابی:کاو
ماه:مانگ ،مانگ شو
شب:شو
روز:روژ
برگ:ایلامی ولگ ،ولگ مار کلهری ولنگ
کفش : کوش
خانه: مال
کوه :کیه
سنگ: کچگ
باران :واران
برف:وفر
بهار:وهار
درخت :دار
شاخه درخت:پل: پلپو
حشرات: مل ، مل مور
مورچه: مریژ
بچه :ایلامی زارو،بچه کلهری منال
اب :آو
خون:خین
رهگذر: ره وار
کوپک:بیچگ
چند کلمه رو نوشتم برای کسایی که با زبان ایلامی آشنایی ندارن همون طور که میبینین در زبان فیلی از چند لغت لری استفاده میشه که همون طور که گفتم به دلیل حکومت کردن لرها بر ایلام
در ظمن در استان ایلام 70درصد مردم کردن و بقیه لر،لک،وعرب هستن حتی زبان لری دره شهر هم خیلی ساده تر از خرم اباده و شهرستان ایوان و بخشی از شیروان چرداول کلهر هستن که سعی کردم از گویش کلرهای ایلام رو براتون چند مثال بزنم
(و خطری که زبان و گویش کل استان ایلامو تهدید میکنه این که زبان فارسی به شدت داره جای زبان محلی رو میگیره راحت تا 20 سال اینده فکر نکنم کسی با زبان محلی حرف بزنه مثل کرمانشاه که نصف بیشترشون فارسی حرف میزنن البته خدا نکنه اون روز بیاد)
درضمن درباره گویش کلهری من زیاد اطلاع ندارم و ممکن کلهری ایلامی با کرمانشاه تا حدودی فرق کنه

Zagros.p 03-30-2010 10:02 AM

با سلام همه چی دست خودمونه اگه خودمون بخوایم میتونیم زبان کردی روزنده نگه داریم.....چارش خیلی ساده است....فقط همت میخواهد....ظلم اقوام بیگانه برملت کرد قابل انکارنیست....چه فارس چه عرب چه لر وچه ترک.....چاره اش افتتاح آموزشگاههای زبان کوردی وچاپ نشریات وکتاب به کردی هست احداث چاپخانه کردی.....زنده نگه داشتن آداب ورسوم وفرهنگ وحتی لباس کردی است.....زنده باد کوردستان...{پپوله}

azizi88 09-01-2010 09:51 AM

سلام
من علی اهل کودشت لرستان و لک زبان هستم..خیلی جالب بود ..من هم خواستم در بحثهای شما شرکت کنم..
لکی تفاوتی با کردی کلهر و فیلی و... نداره ولی بعضی کلماتش کاملا متفاوت هستن .
مثلا
خودم:وژم wezhem
مورچه: میروژ
بچه :آیل

اب :آو
خون:خوئن
رهگذر: ری ویار
کوچک:گوجر
بزرگ:کلنگ
دختر :دت کردی کنشک
خاله :می می
و در آخر کلمات عامیانه
یه ک آگیر= متحد


آ گرتن = آموختن

گه ل = گروه، دسته (گه ل گه ل نازارن وه لیم توریانه http://static.cloob.com//public/images/smiles/1.gif )

هووکاره بین = عادت کردن

خاپوره = سرگرمی

ژار= فقیر
نیمه رو سا = آرام گرفتن و در خانه ماندن در گرمای بعد ظهر (نیمه رو سات داشتوی کور http://static.cloob.com//public/images/smiles/4.gif )

گیسانن = روشن کردن

پاش مه نه = باقیمانده از چیزی

مالاون = نگهبان خانه

تووپین = مردن حیوانات

تووپون = فوتبال

په پله خیزان = قاصدک

باساک: عزیز
ونه دیک : ده روه چ (پنجره )
بلئزه : زبانه ی آتش
نارک: گونه
ویریا : هوشیار ، نگهبان
پژاره=غم غصه

لاره=زجر عذاب

وتوری=بدبختی

تیتالی=شوخی

آزا=سلامت

گورج=سرحال

ته رم= جنازه

هه لورکێ= گهواره

دژ=سالم

که ل = ناقص

گرد، گشت، کل= همه

زل = زرنگ

سیفا = تامل

ته ک = کنار

سوین = گرما زدگی

گولی = جذام
مژ : زغال داغ و فرمز

ئاریا 06-20-2011 12:27 PM

کیبورد کوردی برای ویندوز ایکس پی: http://www.kurditgroup.org/download/29
کیبورد کوردی برای ویندوز ویستا و 7: http://www.kurditgroup.org/download/1431
کیبورد Kurdî برای ویندوز ایکس پی: http://www.kurditgroup.org/download/1421


ئاریا 06-20-2011 12:51 PM

چند کلمه به کوردی هه‌ورامی



ئاد:او (مذکر)
ئاده:او (مونث)
ئادی:آنها
ئارده ي:آوردن
ئارو:امروز
ئاردي=هاردي
ئازا:زرنگ،به معني زود هم هست(ئازا بو:زود بيا)
ئاژه: وضعیت،موقعیت،اسباب و اساسیه
ئاژاوه:دعوا،ناخوشی
ئاسانه:آستانه(من شه وی ناله م جوش ئاورده بو- سه گی (ئاسانه ت)بیدار که رده بو)
ئاساو:آسياب
ئاسک:آهو
ئاسن:آهن
ئاشو:فتنه
ئالوش،ورياي:خارش
ئامای:آمدن
ئانه:آن
ئاو:آب
ئاوا:آباد
ئاوات:آرزو
ئاوایی،ده گا:آبادی،روستا
ئاویر،ئه یر:آتش
ئاويرگا،ئارگا:آتشدان
ئاهر،ئه یر=ئاوير

ا
ئه دا:مادر
ئه ره ژنه=یه ره ژنه
ئه رك:وظيفه
ئه لکه سه ما:نوعی پرنده
ئه و په ر ، ئه و ده س:آنطرف،روبرو،مقابل
ئه وجاخ كور:ابتر،مقطوع النسل
ئه وه ته قاي،ته قايوه:انفجار
ئه هوه ن:آرام
ئیده،ایننه:اینقدر
ئیدی:اینها
ئیژای:ارزیدن،ارزش داشتن
ئیسال:امسال
ئیسه:الان،اکنون،حالا
ئیش:درد
ئیشمه،شمه:شما
ئیمه:ما
ئیننه،یه ننه:اینقدر
ب
بابا:پدربزرگ
بابا پیاره:ناپدری
باخ:باغ
باخه وان:باغبان
بان:بام
بانگ:اذان
بانجان:گوجه فرنگی
باوه شين،باوه شان:بادبزن
بایقوش،که لکه له وان:جغد
به ران،سابرین:گوسفند نر
به ره لا:رها،آزاد
به رده ی:بردن
به رز:بلند
به رشیه ی:دررفتن،فرارکردن
به زه يي:ترحم
به ژن،بالا:اندام
به ش:سهم
به ق:کبک نر
به لوو:بلوط
به ی:درخت به
به ينه ت:عهد
برمانه،بنمانه:نشان بده،نمایان کن
برو،پیله:ابرو
بروقیایوه:درخشیدن
بریه ی:بریدن
بلچی:درخت زالزالک
بلوق:آبسه
بلیسه،گر،شوله:شعله
بنه ره ت=ره سه ن
بنه رو:بامداد،اول روز
بنچينه:اساس
بوختاني:بهتان زدن
بول:خاکستر
بیه ی:بودن،شدن(مثال/گه وره بیه ی:بزرگ شدن)
بي به ر،ده ر نه وارده:بدرد نخور،بي ثمر
بيجگه،جگه:جز،بجز
بیزیای:تنفر

پ
پا،قچ،قاچ:پا
پار:پارسال
پاسه،چانه،چامنه=حه ر پاسه
پال:کنار،بغل
پالا:کفش
پان،وال:پهن،گشاد،وسیع
پانتول:شلوار
په پووسليماله:شانه به سر،هدهد
په راسوو:دنده(عضو بدن)
په رداخ،قرووشکه:لیوان
په ری:پریروز
په ری،په ی:برای
په شیو:ناراحت،پریشان
په له:عجله
په لکه(در زن)،پرچ(درمردان خصوصا دراویش):زلف
پرشنگ:اشعه
پژگ:افشانه
پسل:نوعی گیاه با برگی شبیه گل لاله
پشکول،قلف:قفل
پوخته:تمیز
پوژناي:پوشانيدن،استتار
پول:دسته،گروه
پووزه وانی:نوعی پوشش زمستانی روی جوراب.(مختص هورامانات)
پیا:مرد
پیاله:استکان
پرشنگ:اشعه
پیچک:گیاهی است
پیرار:پیرار سال
پیس:کثیف
پيسه،چينه=حه رپيسه
پیسه و ،وینه و :مثل...
پیشه:استخوان
پيشه،رمله=توم
پیله،برو:ابرو
پیل:گونه،لپ
پیوار:دور

ت
تاته:پدر
تاقي كه رده يوه:آزمايش كردن
تاوياي:ذوب شدن،آب شدن
ته رسای:ترسیدن
ته سک:تنگ
ته قايوه،ئه وه ته قاي:انفجار
ته م:مه
ته وه رگ:تگرگ
ته وه ن،کوپه ل،درک،دیولی،قه زالی،تاش:سنگ
تف:آب دهان
تفی:توت
تکیای:چکیدن
تن،کرژ:سریع،تند
تریشته:تیشه
توپ شه قانی:فوتبال
توره:عصبانی
توز:گرد،گرد و خاک
تووته:سگ
تووش بيه ي:مبتلا شدن
توم،پيشه،رمله:هسته
تير:سير{از غذا خوردن و ...}
تير:اخمو
تیژ:تیز
تيكه ل،هاميته:مخلوط،آميختگي
تیک دای:خراب کردن،ویران کردن

ج
جار:اعلان
جار،كه ره ت:بار ، دفعه
جام:آينه
جه:از{حرف اضافه}
جه رگ:جگر
جه مین،روه،چورچه م=دیم
جیا:جدا
جگه=بیجگه
جگه ره:سیگار
جلي:لباس


چ
چامنه،چانه،پاسه:آنگونه،همانطور
چاشتی:غذا
چه کچن،خويري:ولگرد
چه ناكي:فك
چه رمه:سفید
چه م:چشم
چه مچه:قاشق
چه مچه پیاله:قاشق شیرین کردن چای
چه مچه کوده: قاشق بزرگ آشپزی
چه نی:چگونه
چه نی،چه نه:همراه...
چه نی:سوزن
چراوی:چراغ
چزي:نيش
چکو:کجا
چلاکیایره=زله په تیای(جه وه رم)
چلک:چرک
چلي:اربعين
چننه:چقدر
چنيه ي:بافتن
چورچه م،روه=دیم
چیچه:پستان
چی،چیگه:اینجا
چیی،په ی چیشی:چرا،برای چه
چیر:زیر
چیر پیاله:فنجان
چیل:کبک ماده
چيا:سرد
چیو:شی،چیز
چیوه ل:قبلا،پیش ازاین

ح
حه ر:هر(حرف اضافه)
حه ر پاسه، پاسه:همانطور،آنگونه
حه ر پيسه،پيسه:همينطور،اينگونه
حه وت:هفت،عدد۷

خ
خاپوور،كاول:ويران
خاس:خوب
خاو،يه واش:آهسته،كند
خه زان،ره زان:خزان
خرت:گرد،مدور
خزای:خزیدن
خوژه:نوعی گیاه
خولک،خه لک:مردم
خويري=چه كچن

د
دال:عقاب
دالي،كوچي:اندكي،كمي
دایوه:فرودآمدن
ده ر سات:یکباره،آناً
ده ر نه وارده،بي بر:بدرد نخور،بي ثمر
ده س:دست
ده س و ديم:وضو
ده گا=آوایی
ده لاك:آرايشگر
ده نگ:صدا
ده ورووبه ر:اطراف
ده وله مه ن:ثروتمند
ددان:دندان
درو:دروغ
دروزن:دروغگو
دروی:دروغ
دريژ:دراز،طولاني
دریژای:طول،امتداد
دز:دزد
دل،زیل:قلب،دل
دما:بعد
دمايي:بعدا
دو:دوغ
دواردی:قیچی
دیار:پیدا،نمایان
دیه ی،دیای:دیدن
دیدی:نامادری
دیسان،واوه ی:دوباره
دیل:اسیر
دیم:صورت(عضوی از بدن)
دییه:صورت

ر
رازناي:آراستن
راو:شکار
راوچی:شکارچی
ره سه ن،بنه ره ت:اصل و نسب
ره مای:دویدن
ره هيل:ترور
رچياي:يخ بستن،منجمد شدن
رشته ی:رنگ کردن،رنگریزی
رمله،پيشه=توم
روه،چورچه م،جه مین=دیم
روجیار:خورشید
روجیارپریس:آفتاب گردان
روچن:نورگير،منفذ بام خانه
ریواو:گیاه ریواس

ز
زا:زاده(مثال. لالو زا :دائی زاده)
زاروله:بچه،طفل
زام:زخم
زه رده واله:زنبور
زه ریف:زیبا
زه ما:داماد
زه نگول:زانو
زه ین روشن:تیز هوش،باهوش
زره پیای=گلیرای
زگار:ضعیف
زله په تیای(جه وه رم)،چلاکیایره:از خواب پریدن
زنج:زنخدان
زوخاو:غم و غصه درونی
زوان:زبان
زور:قدرت،نیرو،زور
زول:فرزند نامشروع (و کنایه از آدم دغل باز)
زوو،قه دیم:زود،قدیم
زیل،دل:دل،قلب

ژ
ژار:زهر
ژاراو:زهرآلود
ژه ره ژ:كبك
ژه ک،فرو:آغوز
ژه نی:زن
ژمارای:شمردن
ژنیه ی:شنیدن
ژیر:عاقل،خردمند
س
سابرین،به ران:گوسفند نر
سانای:خریدن
سه ر:بالا
سه رجه م:رویهم رفته
سه یایوه:رفع خستگی کردن،استراحت كردن
سل:دوری و فاصله گرفتن
سله مای:فرار از ترس
سوبه:بخاري
سوته ي=سوچياي
سوچیای:سوختن
سووچه ر:جوجه تیغی
سوور:قرمز،سرخ
سووک:سبک
سیاو:سیاه
سیراجی:پنیر!

ش
شه تاو=وه رواو
شه مشه له کوری:خفاش
شه و بو:گل شب بو
شرِ:کهنه،فرسوده
شنیه ی=ژنیه ی
شوانه:چوپان
شوت،شفت:شير{از لبنيات}
شوته وه ر:شیرخواره،کودک
شور،هالوچياره:آويزان
شوله،گر،بلیسه:شعله
شون و قولاخ:آدرس،نشاني
شیت:دیوانه
شیلانی:هلو

ع
عال:خوب


غ
غه زينه:گنج

ف
فارای،وارای:عوض کردن،تغییر دادن
فه ره جی،فه ره نجی:نوعی پوشش مردانه ساخته هورامان
فرو،ژه ك:آغوز
فره:زياد،خيلي زياد
فير بيه ي:ياد گرفتن
فیشته ر،فره ته ر:بیشتر

ق
قاچ،پا،قچ:پا
قاژ:نوعی پرنده
قاژنگ،قرژانگ:خرچنگ
قالاو:نوعی پرنده
قه پان:نوعی ترازو
قه دیم،زوو:قدیم،زود
قه يش نيا،قه دش نيا:اشكالي ندارد
قسی:سخن
قسه که رده ی:سخن گفتن
قلواز:آبشار کوچک/وه زه ن:آبشار بلند
قلیچکه،کلک:دم(بضم د)
قرچه:...............
قرژانگ،قاژنگ:خرچنگ
قرواق:قورباغه
قرووشکه،په رداخ:لیوان
قمام:گياه اذخر
قورس:سنگین
قوزه:سرفه
قولاپه:قوزک
قولمه،كوله=مه له كور


ك
کاردی:چاقو،کارد
کام:کدام
کامشا:کدامیک
كاول=خاپور
کاوه تری:کبوتر
كه ره ت،جار:بار ، دفعه
که رده ینه:پوشیدن
که رده ی:کردن
که رگ:مرغ
که ری:کره
که ش:دامنه کوه
که له شییر:خروس
که له که ، دیوار:دیوار
که لکه له وان،بایقوش:جغد
كه لو په ل:اثاثيه
که مانی:نوعی کفش زمستانی که مانع فرو رفتن در برف میشود. (مختص هورامانات)
که وا:کت(بضم کاف)
كه وه:آبي
که وته ی:افتادن
که وه:آبی
كته:گربه
کتوپر:آني،ناگاه،اتفاقي
کرژ،تن:سریع،تند
کز:افسرده،غمگين
کلک،قلیچکه:دم(بضم د)
كلكه،گولكه:انگشت
کناچی:دختر
کو،که مه ر،که ش:کوه
کوبیه ی:جمع شدن
کوپ،کولم:گپ،گونه
كوت،لت:نصف
كوچي،دالي:اندكي،كمي
کور:پسر
کورت:کوتاه
كووز:قاچ
کوسار:رشته کوه
کوشنایوه:خاموش کردن
كوله،قولمه=مه له کور
كولبه ر:حمال
كو كه رده ي:جمع كردن
کیاسه ی:فرستادن
کی:چه کسی
کیشای:کشیدن

گ
گاور:گبر،آتش پرست
گه ره ک بیه ی:خواستن،دوست داشتن
گه رمی:گندم
گه سه ي،گه سته ي:گزيدن
گه لا،وه لگ:برگ
گه نای:فاسد شدن،گندیدن
گجي:پيراهن
گرد:همه،کل
گر،بلیسه،شوله:شعله
گره وای:گریه کردن
گرژ:جمع
گزه ري:هويج
گزي:جارو
گلوپ،لامپ
گلویز:آب دهان
گلیرای،زره پیای:زمین خوردن
گوار:بچه کبک
گوتره ی:الکی
گوراله حاجیانی:گل بابونه
گورالي:گل
گوراني:آواز
گوره وی:جوراب
گوره که،گوره کله:گوساله
گوژ گیرته ی:گوش دادن
گول:زشت
گولكه=كلكه
گومه:آبگير
گیان:جان،روان
گیسناینه:روشن کردن
گيل:آدم ساده و نادان
گیواو:گیاه


ل
لابه رده ی:برداشتن
لافاو:سیل
له ممه:شکم
له واسه:کف دست
له وه ریای:چریدن
لت=كوت
لچ:لب
لریایوه:لرزیدن
لواي:رفتن
لول:موی فر
لووت:بینی
ليكاوي:آب دهان
لیلاو،هه رراو:آب گل آلود

م
ما،هه له ت:پرتگاه
ماس:ماست
ماساو:ماهی
ماساي:باد كردن،پف كردن،مجازا به عصبانيت و خشمگين شدن هم گفته ميشود.
ماما:مادربزرگ
مانگه:ماه
مانیا:خسته
مانیای:خستگی
مه تی:عمه،خاله
مه ره:غار
مه رده ی:مردن
مه ژگ:مغز
مه شی:مگس
مه شووله:پشه
مه کی:نمک
مه له کور،كوله،قولمه:ملخ
مه لهه م:مرهم،دارو
مه هاردی: وسیله ای در پخت نان برای پهن کردن نان
مه ی:گوسفند
مه لي:شنا
مه ي:گوسفند
مته ی:ریختن
مچکله،وچکله:کوچک
مردای:ایستادن
مرو:گلابي
مریچیلی:گنجشک
مزگه ری:***که
مزگی:مسجد
مشار:اره
مشیه،ئشیه م:بایستی
مل:گردن
مله:موش
موچیاری:نصیحت
میمان:میهمان
میوی:درخت مو


م
ما،هه له ت:پرتگاه
ماس:ماست
ماساو:ماهی
ماساي:باد كردن،پف كردن،مجازا به عصبانيت و خشمگين شدن هم گفته ميشود.
ماما:مادربزرگ
مانگه:ماه
مانیا:خسته
مانیای:خستگی
مه تی:عمه،خاله
مه ره:غار
مه رده ی:مردن
مه ژگ:مغز
مه شی:مگس
مه شووله:پشه
مه کی:نمک
مه له کور،كوله،قولمه:ملخ
مه لهه م:مرهم،دارو
مه هاردی: وسیله ای در پخت نان برای پهن کردن نان
مه ی:گوسفند
مه لي:شنا
مه ي:گوسفند
مته ی:ریختن
مچکله،وچکله:کوچک
مردای:ایستادن
مرو:گلابي
مریچیلی:گنجشک
مزگه ری:***که
مزگی:مسجد
مشار:اره
مشیه،ئشیه م:بایستی
مل:گردن
مله:موش
موچیاری:نصیحت
میمان:میهمان
میوی:درخت مو

ن
نادیار:کم پیدا
ناق،ناقر:گلو
نال:نعل
نه ره:درخت بلوط
نه مام:نهال
نه وه ش،نه وه شین:بیمار
نه هه:ناف
نما:نماز
نویسه ی:نوشتن
نیشته ی:نشستن
و
وا:هوا،باد
واته ی،واچای:گفتن
واچه:بگو
وار:پایین
وارای،فارای:عوض کردن،تغییردادن
واران،وه شت:باران
وارده ی:خوردن
وال،پان:گشاد،وسیع،پهن
والي:خواهر
وام:بادام
واوه ی،دیسان:دوباره
وه س:بس ، کافی
وه ره تاو:نور خورشید
وه ر،وه ل:پیش،قبل،جلو
وه رم:خواب
وه رواو،شه تاو:آب برف
وه روه:برف
وه زه ن:آبشار بلند/قلواز:آبشار کوچک
وه زی:گردو
وه ش ئامای:خوش آمدن از،دوست داشتن
وه ش بو:خوشبو
وه ش که رده ی:ساختن،درست کردن
وه شت،واران:باران
وه ش که رده ی:درست کردن،خلق كردن،آفريدن
وه شله ي:اي كاش،خوشا
وه لگ=گه لا
وه لین،چی وه لین:قبلی،پیشین
وه نای:خواندن
وه نه وز:چرت(بضم چ)
وه نه وش:بنفش
وه نه وشه:گل بنفشه
وه یوه:عروس
وته ی:خوابیدن
وچکله،مچکله:کوچک
وشک:خشک
وراسه ی:دوختن
وسه ي:انداختن،پرت كردن
ونی،هوون:خون
ویارای:گذراندن
ویه رده:گذشته
ویت:خودت
وير:فكر
ويژه ن:آدامس
ويل:ولگرد،آزاد
ویم:خودم
وینه،پیسه:مثل

ه
هاردی:آرد
هالوچياره،شور:آويزان
هامزه ما:باجناق
هامسا:همسایه
هاميته،آميته،تيكه ل:مخلوط،آميختگي
هانه:چشمه
هاوار:داد و فریاد ؛ونیز به معنی توسل
هه راله بره یم:گل لاله واژگون
هه رراو،لیلاو:آب گل آلود
هه ره سه:بهمن
هه رسي ، هه لس:اشک،آب ديده
هه رمانه:کار،امر
هه ساره:ستاره
هه ساره ش چه فته ن: اصطلاحا؛ بد اقبال است
هه ساري:حوض
هه سه ره:استر،قاطر
هه سروه:مادر زن
هه سووره:پدر زن
هه له ت،ما:پرتگاه
هه لای،هیشتای،هیمای:هنوز
هه لمي:بخار
هه لووچه:درخت آلوچه
هه لوي:آبله
هه ليزه:مشك دوغ
هه ن:هست
هه نگ:زنبور عسل
هنو:مال کسی یا چیزی (مثال/هنو من:مال من)
هو:باعث
هورئیسه ی:بیدارشدن،بلند شدن
هورگیرته ی:برداشتن،قبول کردن،پذیرفتن
هورگیلنای:برگرداندن،ترجمه
هوش شیه ی:فراموش کردن
هومید:امید
هوون،ونی:خون
هووناو:سیلی از خون
هیزی:دیروز
هيله:تخم(پرنده)
هيله كه:غربال
هیلیانی:آشیانه
هیناسه،هه ناسه:نفس،تنفس
هیوه ر ژه نی:زن بیوه

ي
يارده ي:كمك كردن
یاگه دار:جانشین
یاگی:جا،مکان
يانه:خانه،كاشانه
یاوای:رسیدن
یه ره ژنه،ئه ره ژنه:آرنج
یه ری: سه،عدد۳
یه ننه=ئیننه
يه واش،خاو:آهسته،كند
یه وی:جو


just mechanic 06-20-2011 05:40 PM

ئاریا گیان یا خوا ته مه ن دریژ بیت

ئاریا 06-21-2011 03:06 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 98909)
بچه ها كردي لهجه به حساب مياد يا زبان ..جدي مي پرسما؟
بعد كرد و آسوري به هم ربط داره ..مثلا ايلام با كردستان يا كرمانشاه به هم نزديكن از لحاظ زباني؟

معلومه که زبان به حساب میاد.اگه لهجه است پس بگو این متن پایین یعنی چی؟

بە ھۆی ئەوەی کە کورده‌کان لە ژێر دەسەڵاتی عوسمانی و ئێران بوون و ئەلفوبێی ڕەسمیی ئەو دوو وڵاتە ئه‌لفوبێی عه‌ره‌بی بوو، کوردەکانیش تا پێش ٣٠ەکان تەنیا ئەلفوبێی عەرەبییان بۆ نووسینی کوردی بەکار دەھێنا. لە تورکیا، لە دوای بە فەرمیکردنی ئه‌لفوبێی لاتینی بۆ زمانی تورکی، حه‌لاده‌ت عه‌لی به‌درخان لە ساڵی 1932 ئەلفوبێیێکی لاتینیی بۆ زمانی کوردی داھێنا کە ئێستا بە ناوی ئه‌لفوبێی هاوار یان بەدرخان دەناسرێت.

grila 06-24-2011 01:32 AM

سڵام دەمدان گەرم ئەراێ زوان کوردی ھەرچێ بکەیم کەمە

grila 06-24-2011 01:38 AM

کردی زوانە لەحجە نیە گشت زانن تو چوێ نیەزانی؟
ئی زوانە وە کرماشان دێرێ وە بەێن چو م وە تو پرسم ئەڕا؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!


اکنون ساعت 07:41 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)