![]() |
ایا مهریه ضمانت است؟
به نظر شما اگر قانون گذار بخواهد برای مهریه سقفی معین کند باعث سهولت در ازدواج می شود یا نه ؟
لطفا نظر خودتان را بنویسید. ایا با مهریه های امروزی موافقید یا مخالف؟ |
مهریه های امروز به صورت نجومی در حال بالا رفتن است و تبدیل به یک تجارت شده .
و در این میان دختر خانمهایی هم هستند که این را یک راه پول دراوردن به حساب اورده و برای تحقق ارزوهای امروزی با سوء استفاده از احساسات برخی از جوانان انها را به قول خودشان به دام می اندازند و با تحمیل مهریه بالا به انها چند صباحی نمایش زندگی می کنند و بعد از مدت کوتاهی سر ناسازگاری را اغاز می کنند و شکایت و شکایت کشی و بقیه ماجرا. در این میا ن کسی که قربانی این مهر قلابی شده هم خود از تاهل بیزار می شود و هم دیگران را به تشکیل زندگی بدبین می کند. ایا روا نیست که قانونگذاران دست بکار شوند. |
باید دخترخانمهایی که دوست دارند زندگی متاهلی خودی نشان دهند و نظر هم جنسهای خود را نسبت به موضوع مهر زیاد عوض کنند و الا روزی می رسد که هیچ جوانی به خود جرات این را نمی دهد که به دخترخانمی علاقه مند شود تا چه رسد که تن به خواستگاری دهد.
|
نقل قول:
باز هم باعث سهولت در ازدواج نمیشود 100%مخالف بنده معتقدم که باب شدن مهریه های نجومی بین مردم علاوه بر مغایرت بافرامین اسلام موجب سوء استفاده تعدادی از دختران شده که بدون ترس از اخرت زندگی جوانان را نردبان ترقی خود میکنند ایا تا بحال دیده اید کسی مهریه ی نجومی پرداخت کرده باشد؟ پس ریا وتظاهر برای چه؟{قاط} |
چرا نمی شود
اگر همه محضردارها از نظر قانونی مجبور شوند که مهریه های بالا را ثبت نکنند ،شاید اوایل با کمی مقاومت روبرو شود . ولی وقتی که مهر زیاد ممنوع شود و از طرف رسانه ها نیز این موضوع اطلاع رسانی شود ، بدون تردید جامعه خود را با ان وفق می دهد. |
خیلی خوش پوش و متین و با ادب بود .
انقدر با مهربانی رفتار می کرد که جواد سخت به او دلبسته شده بود . وقتی جواد می خواست از او صحبت کند با یک برق شادی در چشمش از او حرف می زد . از معرفتش ،ادبش ،مرامش می گفت . انقدر تکرار کرده بود که مادرش هم سخت خاطر خواه او شده بود و روزشماری می کرد که کی بیاید که با خانواده برای خواستگاری به منزل انها بروند . خلاصه روز موعود رسید و مراسم خواستگاری انجام شد . از انجا که جواد بد جوری به نیلوفر دلبسته شده بود به هیچ چیز فکر نمی کرد مگر وصال نیلوفر. او قبل از خواستگاری به جواد گفته بود که اگر مامان مهر را بالا گرفت قبول کن و اصلا ناراحت نباش چون بلافاصله بعد از عقد به محضر می رویم و من همانجا مهرم را حلال می کنم. خلاصه مخالفتهای پدرو مادر جواد با مقدار مهر به جایی نرسید و جواد در میان جمع با قبول همه شرایط راه را بر همه بست . چون مادر نیلوفر تهدید کرده بود که اگر از گفته من یک سکه کم شود امکان ندارد که موافقت کنم. روز عقد معلوم شد .عاقد امد و وقتی با تعداد سکه ها روبرو شد خواست کمی داماد را نصیحت کند ولی کار از کار گذشته بود. اقای داماد می گوید اقا شما بنویسید و درصدتان را بگیرید. مادر نیلوفر می گوید به تعداد سال میلادی به علاوه دوازده سکه. ما که ندانستیم 2011 چه ربطی به 12 تا سکه دارد. خلاصه با خنده های مادر نیلوفر و سکوت خانواده جواد مراسم پایان یافت. |
برای یک سری از افراد سطحی نگر مهریه ضمانته |
می خوام یه داستان واقعی در مورد مهریه براتون بگم .
یه دوستی داشتم که اعتقاد به مهر بالا نداشت و مهریه خود پنج سکه بیشتر نکرد، بعد از گذشت دو سال با داشتن کودک نوزاد همسرش او را به دادگاه برد وپنج سکه اش را جلوش گذاشت و گفت باید از هم جدا شویم . وقتی دلیلشو پرسیدیم اون مرد گفت می خواستم بدونم زندگیه مجردی خوبه یا متاهلی فهمیدم دوران مجردی بهتر بود.......... حالا خودتون قضاوت کنید آیا مهریه بالا خوبه یانه؟؟؟ اگه مهر دختر بالا بود به این راحتی از خانمش جا میشد؟؟ اگه می خواهید آخر ماجرا رو بدونید این شد که بعد از طلاق این آقا پشیمون شد ولی دیگه از طرف دوستم پذیرفته نشد. |
البته همه جا همه جور هست اما در فامیل پدری من مهریه بیشتر از 14سکه نداریم و یکی از یکی خوشبختر هستن (به لطف خدا) |
چند ماهی از عقد انها گذشت یک روز جواد رو به نیلوفر ،
من برای اینکه عشقم را به تو ثابت کنم با مهریه پیشنهادی مادرت موافقت کردم . حالا دیگه نوبت تو هست که ثابت کنی. همان روز عقد به یاد داری .گفتی تو مهریه پیشنهادی مادر را قبول کن من هم به محضر میام و حلال می کنم. نیلوفر پوزخندی زد و گفت حالا ان روز من یه چیزی گفتم ،تو هم باور کردی؟ جواد ابتدا فکر می کرد نیلوفر می خواد سر به سرش بگذارد ولی بعد از مدتی دریافت باید با چه واقعیت تلخی روبرو بشه. |
با وسوسه های مادر، نیلوفر سر ناسازگاری گذاشت .
هر روز به بهانه ای دعوتهای جواد را رد می کرد. تا اینکه بعد از مدتی جواب تلفنهای جواد هم دیگه نمی داد. رویای زندگی ازاد یا وسوسه های شیطانی مادرش همانطور که پدر را از او گرفته بود به همین راحتی شوهرش را نیز از او گرفت . بعد از مدتی نامه دادگاه خواب را حسابی از سر جواد پراند و چیزی که هیچ وقت فکر ان را نمی کرد حالا داره مایع رسوایش پیش پدر و مادر و دوستان و اشنایانش می شود . دادگاه تشکیل شد و جواد محکوم به پرداخت. پرداخت نکند زندان در انتظارش. پرداخت کند بهای یک زندگی کوتاه ،خیلی زیاد است. شانس جواد تک پسری اش بود و همین به دادش رسید و پدرش تقبل کرد . ولی دیگه ما یک دوست پرانرژی را از دست دادیم. یار روزهای سختی ما خودش دچار چنان سختی شده که هیچکدام از ما یارای کمک به او را ندارد. |
خدایی تا حالا به کسانی که قربانی شدند با ندانم کاریهایشان و رفتن زیر بار
مهریه های بالافکر کردید .چه بچه هایی که با یک دعوای کوچک پدرو مادر ، مجبور بودن که بابای خود را پشت میله های زندان ملاقات کردند و گیج و مات مانده اند که ایا حق با پدر است یا با مادر. طرف کدام را بگیرند. بابا نامردی کرده و حق مامان را نمی دهد . یا مامان زیاده خواهی کرده و به بابا خیانت کرده. |
هستند مردانی که بخاطر غفلت اول زندگی یا مجبورند یک عمر بله چشم گوی خانم و تحمل همه فامیلهای او باشند . یا اینکه چنان خود را از خانه دور کنند که بچه ها فقط اخرای شب سایه ای از پدر را ببینند همه اش دنبال کار و کار و کار وپول دراوردن،حالا دیگه براش فرقی نمی کنه از چه راهی بیاد یا حق کدام بیچاره را ضایع کند .فقط باید پولدار بشود که اگر یه روزی خانم فیلش یاد هندوستان کرد کم نیاره .یا اینکه دیگه حوصله زندان رفتن را نداره. |
و چه زنانی که به خاطر مهر زیادشان قربانی خشونتهای مردی شدند
که به علت عجز و ناتوانی در پرداخت مهر زن دست به هر جنایتی بر علیه ان زن بیچاره زدند و تا جایی پیش رفتند که دختری که با هزار سلام و صلوات و پز دادن خانواده اش به تعداد سکه ها چنان فشاری بر روح و جانش امده که به نقطه اخر رسیده و فریادزنان دست از خانه و زندگی و بچه و شوهر بر می دارد و مهر خود را حلال و تنم ازاد می گوید. بیایید نگذاریم بچه هایمان قربانی این جو مسموم شوند. |
فکر می کنید مهر سنگین نشانه بی اعتمادی است یا نشانه عشق زیاد. مسلما نشانه عشق زیاد نیست ،مگه میشه بگیم به این خاطر که من تورا خیلی دوست دارم می خواهم خودم را حلق اویز کنم یا از دره پرت کنم پایین. این چه نوع اندیشه غلطی است که ما اگر بخواهیم عشقمان را به کسی ثابت کنیم غیر عاقلانه عمل کنیم و هم کلاه سر خودمان بگذاریم و هم کلا سر طرفمان و با این کلمه که کی گرفته و کی داده مهریه های سنگین را به خودمان ببندیم و هم خودمان را برای همه عمر بدهکار کنیم و هم این سئوال برایمان پیش بیاید که چه کلاهی بود که سرمان رفت وقتی که ابها از اسیاب افتاد. مهر زیاد نه عشق است و نه اعتماد نوعی کسری عقل به شمار می رود. |
یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج همین مسئله مهر زیاد است .در اسلام اسان ترین مسئله همین ازدواج است قدیم تر پسرها حداکثر 20 سالگی ازدواج می کردند و دخترها حداکثر 18 ساله باور کنید لذت دنیا را انها می بردند و با عشق تمام به هم و با حوصله زیاد بچه هاشون را بزرگ می کردند. الان مرد 30 ساله نه دیگر حوصله معاشقه با همسر خود دارد و نه دیگر حوصله ونگ ونگ بچه. همینطور است دختر بالای 25 سال. برای اینکه زن و مرد در این سنین دیگر بر اساس حساب گری زندگی می کنند نه براساس عشق و احساسات. |
رحیم پسر مذهبی و اهل نماز و مسجد بود.
هر جا او را گم می کردی در پایگاه بسیج می توانستی او را پیدا کنی. پسری مومن و معتقد . از همونایی که خیلی ها دوست دارند همچینین دامادی داشته باشند. هر وقت می گفتیم رحیم چرا ازدواج نمی کنی؟ می گفت :اونی که می خوام پیدا نمی کنم. یکی می خوام که هیچ یک از قوم و خویش هاش هم حتی به مواد مخدر نزدیک نشده باشه. تا اینکه یه روز امدو گفت : پیداش کردم بیایید بریم خواستگاری. خواستگاری رفتیم.مشکل مهریه گفتند تاریخ تولد دختر خانم پدر و مادر رضا پا پس کشیدند. ولی اقا رحیم ما عاشق شده بود. به هر صورت با مهر بالا عقد کردند بعد از مدتی پچ پچ ها شروع شد. وقتی معلوم شد اقا رحیم و دخترخانم بدون اینکه کسی بفهمد رفته بودند محضر و مهر را به 12 تا سکه تقلیل داده بودند |
غوغایی برپا شد .
دو خانواده چنان دعوایی کردند که نیروی انتظامی مجبور شد در خانه اقا داماد چند تا سرباز نگه دارد. عاقبت کار به طلاق و طلاق کشی کشید. تا به امروز بیش از سه چهار بار قشون کشی شده . اقا رحیم بهش برخورده و عقب نشسته و به غیر از طلاق راض نیست. خانواده عروس شکایت کردند و مدتی است که اقا رحیم خوب ما از دست نیروی انتظامی فراری است. خداییش زیباتر نبود با همان 12 تا شروع میشد . و خدا هم به این زوج یاری می کرد. حالا مهر 1372 تولد تبدیل به 12 شده داماد فراری و عروس خانم با شناسنامه ای روبروست که او را مطلقه نشان می دهد. یعنی باید منتظر مردی باشد که مثل خود او یک بار ازدواج کرده باشد. |
کاش میشد که دوباره اقارحیم برگرده به روزای قبل از
اشنایی با نامزدش ویا ........ |
نشستم کنارش خیلی تو خودش بود به جایی خیره شده بود
گفتم چی شده دیشب که شنگول بودی گفت هر که ندونه تو می دونی که چقدر دوستش دارم گفتم خب اره حالا مگه چی شده گفت : سنگ بزرگ ،انقدر بزرگ که نه من و نه ایل و تبار من حتی توان تکان دادنش هم ندارند گفتم :خودش چی میگه گفت:اونم مثل من نه میخواد با خانواده مخالفت کنه نه می خواد من را از دست بده :نمی تونه خانواده را راضی کنه :فعلا که امکان صفر است تو را به خدا برایم دعا کن تو که من را میشناسی ادم ضعیفی نیستم ولی به خدا نامردی است کسی را که از جانت دوست تر داری به خاطر چشم و هم چشمی و بستن مهریه رویایی نتوانی نوکریش کنی،تو که می دونی راست میگم به خدا نوکریش میکنم. دلم خیلی ازارم میده نمی تونم ارام بگیرم تو را به خدای دلها دعایم کن. |
از بس سر وصدا از خانه انها می امد همه همسایه ها را کلافه کرده بود
زن فریاد می زد تو بی غیرتی پس چرا مردی ت را ثابت نمی کنی فقط از مردانگی موی صورتش را داری بیا تهدیتت را عملی کن و مرا از این جهنمی که تو به اسم خانواده درست کرده ای مرا نجات بده.تو که گفتی اگر حرفی از مهریه بزنم مرا می کشی پس چرا این همه معطل می کنی. مرد با صدایی حق به جانب فریاد می زد کشتن تو اخرین راه است فقط یک راه دارد که از شر من خلاص بشی اونم اینه که دعا کنی شب که خوابیدم صبح را نبینم من قبول کردم مهریه ات را پرداخت کنم نه اینکه مهریه را پرداخت کنم ولی زن نداشته باشم خودت می دونی که دوهزار سکه که چیزی نیست بالاتر از این هم که باشد خدا بابارا بیامرزه با ارثی که برام هدیه گذاشته است. من از همون ثانیه ای که این مهر سنگین را قبول کردم فکر زندگی از سرم رفت با خودم گفتم روزگاری بر سرش بیارم که با فریاد بلند همه را ببخشد |
خیلی نامردیه ،
یادته می گفتی اگر می بینی دنیا را می خواهم فقط به خاطر تو هست . من بدون تو حتی لحظه ای هم توان زندگی ندارم وقتی صبح تا عصر که نمی توانم تو را ببینم دنیا بر سرم خراب میشه. یادت هست می گفتی من و تو که هیچ چیز جز مرگ نمی تو نه ما را از هم جدا کنه. بیا الگو بشیم برای بقیه جوانهای فامیل همه جا اسم من و تو باشه که انها رعایت کردند حدود مسلمانی را . بیا مهریه را همون یک جلد کلام الله و یک شاخه گل و 12 سکه قرار بدیم. حالا چی شده ،چرا این همه تغییر کردی ،چه چیزی تو را این همه عوض کرده. یادت هست یه کارمند جزء بیشتر نبودی ولی زندگی ما پر بود از زندگی و طراوت . کاشکی این همه پول وارد زندگی ما نشده بود. کاشکی با مدیر عامل رفیق نشده بودی. دوست دارم بازم همون خانه اجاره ای ولی با عشق. این خانه انقدر برای ما بزرگ هست که من می ترسم. از وقتی که دیگه خانه ما بزرگ شده انگار تو گم شدی تو راهرو بزرگ خونه ، خیلی کم می دیدمت . انگار تو دیگه اصلا من و نمی دیدی فکر کنم یه اشتباهی شده ،جای من و پول با هم عوض شده انقدر محبت این هووی بی زبان خوش ظاهر در دلت جا گرفته که دیگه حتی نمی دانی من چه می گویم و تو چه جواب میدی. بابا من میگم خسته شدم می خواهم بروم ،تو میگی 12 تا می دمت برو. فکر کنم نه من می دانم چه از تو می خوام و نه تو می دانی چی می خواهی به من بدهی. کاش بیشتر همدیگه را وارسی کرده بودیم.شاید.... |
ببین دختر عمو خودت می دونی که از بچگی نام ما را روی هم گذاشته اند.
برای همین است که فامیل کسی به سراغ تو نمی اید و کسی هم فکری در باره من نمی کند. الان دیگه به سنی رسیده ایم که بتوانیم با هم گفتگو کنیم .از تو می خواهم که حرف دلت را برایم بگویی ،راستش من از اینکه ما را از کوچکی به نام هم کرده اند خیلی راضیم حالا می خواهم نظر تو را هم بدانم. ببین پسر عمو از ان زمانی که ما را به نام هم کرده اند سالها می گذرد و خودت خوب می دانی که هم من و هم تو خیلی فرق کرده ایم ،نه من توقع دارم که تو امیر سالها پیش باشی و نه تو باید توقع داشته باشی که من همان فرشته کوچولو هستم. راستش من برعکس تو از این قانون که شامل ماهم شده زیاد راضی نیستم. حالا که خودت گفتی واقعا حرف دلم را بزنم ،می گیم پس خوب گوش کن و از شما می خواهم خوب به حرف من توجه کنی . من و تو بر خلاف عموزاده بودنمان از نظر فکری زیاد با هم تفاوت داریم .من یک سال دیگه فارغ التحصیل می شوم ولی شما دیگه ادامه تحصیل ندادی ،راستش دوستان من که چندتایی شون ازدواج کرده اند ،همه انها با کسانی ازدواج کرده اند که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند .درست است که من کسی در زندگیم نیست ،ولی فکر می کنم من و تو نمی توانیم زوج حداقل بی دردسری باشیم. |
ما که نفهمیدیم داستان همیر خان چه ربطی به
مهریه داره هرکی فهمید به من هم بگه |
به عنوان اولین اختلاف من تو مسئله مهر است ،که من اگر بخواهم لااقل از دوستانم کم
نیارم باید در این مورد از انها کمتر نباشم .حالا خودت قضاوت کن بقیه اختلافاتمان. ببین دحتر عمو با همه این حرفها پس علاقه من چه می شود.من که نمی خواهم تو را طلاق بدهم که از مهر زیاد بترسم .در مورد مهر هر چه تو بخواهی مطمئن باش من کوچکترین مقاومتی نمی کنم و خوب می دانم بقیه مسائل هم وقتی که علاقه واقعی مرا نسبت به خودت صادقانه دیدی فکر می کنم تو هم از بعضی از کم وکسری من در گذری. به هر حال بعد مدتی با همان مهر خواسته فرشته او به عقد امیر درامد و بعد از مدتی به زیر یک سقف رفتند. ولی واقعا اختلافها بزرگتر از ان بود که با علاقه امیر بشود انها را ندید گرفت. بارها فرشته از امیر خواست که بدون سرو صدا از هم جدا شوند و فرشته هم از مهرش بگذرد. ولی امیر به هیچ صراطی مستقیم نبود و راضی به این کار نمی شد. فرشته تنها راه خلاصی این را دید که با گذاشتن مهرش به اجرا بین دو فامیل را چنان به هم بریزد تا به خواسته اش برسد. و همین طور هم شد .خانواده دو برادر چنان اختلافی پیدا کردند که تا ان روز کسی حتی فکرش هم نمی کرد. ولی امیر برای هر کاری حاضر شد مگر طلاق........ |
اکنون ساعت 10:10 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)