پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار ِ صمد نارونی (http://p30city.net/showthread.php?t=38664)

افسون 13 12-01-2012 08:07 AM

اشعار ِ صمد نارونی
 
فنا

آتشی افتاده بر جانم
نمی دانم از کجا ، از کی
مرا این گونه می بینی
ولی آتش کند غوغا
ندانستم ، که این آتش

کند عمرم فنا یکجا

افسون 13 12-01-2012 08:14 AM

قلم گر راست گوید

شب تاریک و سخت بی نوایی
نوای نی رسد از نی نوایی
حزین گشته به این ملکان نوا را
شکسته بال و پَر مرغ هما را
شکسته بال و دلها پُر ز فریاد
دل خونش کند پرواز را یاد
نی و بال شکسته چاره سازند
گرش فریادها را وصله سازند
نی بشکسته را بتوان قلم ساخت
قلم گر راست گوید ، کی بود باخت


افسون 13 12-01-2012 08:40 AM

...

تا باد هست خواهم لرزید
و تا عشق هست خواهم ورزید
تا نگاه هست خواهم دید
تا پگاه هست خواهم رویید
تا راز است ، خواهم جست
تا ریا هست خواهم شست
تا هستی است ، خواهم زیست
و تا مرگ هست ، خواهم گریست


افسون 13 12-01-2012 08:08 PM

استعفا

ای آنکه پس از من به سر کار آیی
و از سر شوق دگر ، بر سر گرداب آیی
تا توانایی من در جان بود
شوق خدمت به سرم درمان بود
چون نبودش نیازش به غنی
ترک این ملک نمودم به خفا
چو نباشی تو ز هرغم نگران
مابقی گوش کن ، از رمز بقای دگران


افسون 13 12-01-2012 08:11 PM

اصل

دانه ای می کاری از بهر ثمر
آرزویت باشد از آن یک گوهر
گر گوهر آید نصیبت در مراد
خواستت افزون شود از روزگار
گفتمت یکباره با تو این سخن
تا گرفتارت نسازد اهرمن
گوهر ذاتت بود در اصل خویش
صیقلش می باید این گوهر ز خویش


افسون 13 12-02-2012 10:51 PM

به این دیار

به این دیار عرق جبین به انحصار نیست
گل لاله ونسترن به این بهار نیست
چون بنگری به جانب خویش در فراغ بهار
اشک چشم آشیانه ها روان ، و دیده خمار نیست
به این دیار غم انگیز وغبار آلود
دیده ها به در ، در انتظار یار نیست
یا رب چه کرده ام من اسیر
گناه ناکرده به جهنم و راه فرار نیست

افسون 13 12-03-2012 08:08 AM

در پیش

راه نبود ، جز آنچه در پیش است
جستجو کن هر آنچه در خویش است


راه

هر کسی را به دل راه نده
عدل وانصاف به باد نده
گل خشکیده به امید رویش آب مده
آه مکش ، به هر دیده ، نگاه مده
نارون ، سایه را تو باش یاور و
راه نده

نگاه نده ، پگاه نده

افسون 13 12-04-2012 09:45 AM

ریشه

تو چون رود روانی
تو چون باد وزانی
تو چون ابر بهاران
بباری هر دم و آن
تو خود ذات وجودی
به از گیتی ، تو بودی
تو چون نور امیدی
تو جان بر شب دمیدی
تو خود اندیشه بودی
جهان را ، ریشه بودی


افسون 13 12-04-2012 09:48 AM

ز نیازم باقی ست

دل من باز هوای دگری می طلبد
و اندر آن گرمی گفتار دگر می طلبد
اگر از گفته او ، باز بیابم جانی
من ندانم که ، چه ماند ز نیازم باقی


افسون 13 12-05-2012 01:11 AM

شور عشق

شور عشق و شور عشق و شور عشق
کی زبان الکنم قادر به وصف کار عشق


مستی

مست هستی بوده ام من تابناک
مستی ام از خاک بوده نی ز تاک


افسون 13 12-07-2012 09:16 AM

مهربانی

به هر دَر که زدم حلقه آویز
ندیدم به جز از هجر و جدایی و گریز
بکن این حرف به گوش ات آویز
که کنی باد گران ، کنه دلت مهرآمیز


افسون 13 12-07-2012 09:18 AM

پندار

نگاهم با نگاهت آشنا شد
درون دل چه طوفانها به پا شد
تو پنداری که از زنجیره غم
دل ِ در بند از غمها رها شد


افسون 13 12-07-2012 09:19 AM

آن هم

شور
هیجان
نشاط
باور
عشق نیز ، با وجود تو بود
توفان آمد
همه گریختند
تنها اندک نشاطی ماند
آن هم ، اگر تو بمانی


افسون 13 12-08-2012 08:27 AM

اتفاق

هر شعر اتفاقی است در خلاء
اینجا که منم
می بویمش
می جویمش
هر شعر
اتفاقی است در خلاء


افسون 13 12-08-2012 08:34 AM

از دور دست رؤیاها

به عمق دریا ، به وسعت صحرا
بلندی کوههای راستینی
و ایستایی را در تو می بینم
گام های استوار را در تو می جویم
من ، تو را می شناسم ، از دور دست رؤیا
عشق پناه گرفته در وجودت
آسان می کند ، شناخت دریا را
مهر درمان ناپذیرت
آسان می کند شناخت صحرا را
صداقت و ایمانت
آسان می کند باور کوهها را
من ، تو را می شناسم

افسون 13 12-09-2012 07:59 AM

اعتیاد

چشمانت را ، بستی
گوشهایت ، کر نما
زبانت ، ساز خود
مشامت ، در مسیر باد
دستانت را ، باز کردی
که داشته باشی
لعنت بر این اعتیاد


افسون 13 12-09-2012 08:00 AM

باد

رفته ام از یاد
گفته ام با باد
رمز زیستن را
راز بودن را ...


افسون 13 12-10-2012 09:24 AM

بودن

وقتی با منی ، خود را احساس می کنم
وقتی برای تو تلاش می کنم
هستم
وقتی به یاد توأم
هستم
برای همین است
که دوستت دارم
با تو هستم


افسون 13 12-10-2012 09:26 AM

تو بگو

چیستم من ؟ کیستم من ؟
من کجایم ؟
تو بگو راز حیات
تو بگو رمز کلام
نیستم ، زیستم من
تو بگو هر چه که هست
چیستم ، کیستم من ؟
تو بگو راز بیان را


افسون 13 12-10-2012 09:27 AM

جدایی

موسیقی بود
قهوه بود
سیگار بود
آفتاب دلچسبی هم بود
فقط تو بودی


افسون 13 12-10-2012 09:27 AM

در سینه

تو گویی حرف ناگفته ای مانده
در گیر و دار بودن و نبودن
تو گویی گل نشکفته ای مانده
در هزاران شب تردید
تا ابد غم من در سینه به
تکاپو مانده


افسون 13 12-11-2012 08:28 AM

در مدار نو

در دوره گرد احساس و اندیشه
به کدامین جهت در شتابی
بیا که سکوت و تکرار را بشکنیم
و دوباره را در مدار نو آغاز کنیم
چرخه اجباری رها کرده
چرخشی دیگر آغاز کنیم


افسون 13 12-14-2012 10:18 AM

دعوت

کنار خواهم گذاشت
تمامشان را
چو دریای آزاد
چو آهو ، کنار صحرا
کنار خواهم گذاشت
ترس را ، آرزو را
و با باد خواهم رفت
به ساحل دریا
بیا
تو هم بیا


افسون 13 12-14-2012 10:19 AM

زمان

گرفتی رؤیای کودکی را
گرفتی نشاط جوانی را
ربودی ، شور آشنایی را
گرفتی عشق نهانی را
در کمینی که بگیری
زندگانی را


افسون 13 12-14-2012 10:21 AM

عبور

افق مرا می خواند
من می خواندم
هیبت هستی را
اگر چه شعرم کلمه ای بیش نبود
زندگی را
عبور از وهم وحیرت می خواستم
به سادگی
نه
نمی توانستم بیان کنم
یقیناً ، ساده نبود عبور من


افسون 13 12-15-2012 07:56 AM

که گفته بود

که گفته بود ، اسیر زمین باشم
گرفتار و بی یقین
نشکفته ، زار و حزین باشم
ستاره من
که گفته بود
غمین باشم


افسون 13 12-15-2012 07:57 AM

هویت

بسط رؤیا
بسط تفکر
عمق نگاه
ناگهان اتفاق افتاده بود
و تحمل را ناپایدار می نمود
هویت بافتش درشت تر شده بود


افسون 13 12-18-2012 07:54 AM

پرسش

کاش من هم
در کوچه و بازار روان بودم
و روزنه نگاهم
مانند همه ، در پی رزق روزانه ام بود
بیا با سکوت آشتی کنیم
و لرزان
بیندیشیم به فردای خویش
و ندای وهم و عدم را ، در سرودی نو
بخوانیم و عبور کنیم از من و ما
و در نگاهی نو در آمیزیم
و از کوه بیاموزیم
ایستاده لرزیدن را
از دریا ، تلاطم را
و از سحر ، سکوت را
و از خود بپرسیم


افسون 13 12-18-2012 07:55 AM

پی ِ دانه

در بیکران آسمان ، زیر یک بام
زیر برف و باران
در نقطه ای مبهم از هستی
در پی ِ یک پناه
از هراس باد و بوران
نظرگاه ژرفی است
از ورای پنجره ها
نگاهمان در هم آلوده
پگاهمان در پی ِ دانه


افسون 13 12-23-2012 08:54 AM

انگیزه

با ، آوایی گوناگون
با ندای نالان
زمزمه کنان
مرا همچنان با خود می برد



با دانه ها

برف سنگین بود
راه ها بسته شدند
دانه ها ، ناپیدا
پرندگان ، خسته شدند
جامه سفید پوشیدم
دانه ها در کف خشک ایوان
ریختم

افسون 13 12-24-2012 07:49 AM

با من

درها در زمانی که باید
باز می شدند
باز شدند
اگر چه ، من ، می خواستم
ولی به حساب خود نمی گذاردم
او را فراموش نکردم
اگر
درها باز نمی شدند نیز
فرقی نمی کرد
او
باز با من بود


افسون 13 12-25-2012 08:10 AM

جستجو

شاید آمدی که تصویر کنی ، مرگ روز را
یا آنکه نبرد سخت ، ظلمت و نور را
شاید که نظاره گر باشی
مرگ شقایق به دامان کوه را
شاید که در راه بی انتها
آمدی جستجو کنی ، گمگشته ذات خویش را
شاید آمدی که در سیاهی سکوت
ره بگشایی و قصه فراموش کنی


افسون 13 12-26-2012 08:27 AM

خواستن

من تو را می خوانم
من تو را می نالم
من تو را می بینم
من تو را می چینم
من ، به تو می بالم
ز نگاهم پیداست
من تو را می جویم


افسون 13 12-26-2012 08:28 AM

در راه

راه می رفت و می خندید
نزدیکش شدم
پرسیدم
بالاخره چه باید کرد
خندید و به راهش ادامه داد


افسون 13 12-26-2012 08:30 AM

در شب سرودن

این منم که در وجود خود تو را می بینم
تو هم می بینی
و در دالان شب ، گهی کنار من می نشینی
آرزو ، گم کرده در خیال تو
تکیه گاهی نیست در مدار روشنایی
و از تو می پرسم
کدامین ره به رؤیای تو می پیوندد
و از نگاه تو می یابم
رنگ بی تو ، در شب سرودن را


افسون 13 12-28-2012 08:45 AM

دریچه ها

وضع بهتر شده بود
دریچه های آرزو را کمی باز کردم
دریایی متلاطم بود
پایانی نداشت
و هر دریچه
دریچه ی دیگری را باز کرد
بهتر آن دیدم

که دریچه ها را ببندم

افسون 13 12-28-2012 08:47 AM

دوباره

درسهایم را دوباره خواهم خواند
و مشقهایم را ، دوباره خواهم نوشت
شاید اشتباهی شده است
و من دوباره آغاز خواهم کرد
و از حالا تا اکنون
فاصله زیادی است
این مسافت را ، هرگز نتوانستم طی کنم
شبی سخت بود شب رفتن
و حبابی را می ماند زندگی
و خالی شدن از هیجان و نشاط
تجربه تلخی بود
و گلایه ای نیست
وقتی که انتظاری در میان نباشد
در ترانه و شعر
فریاد می زنم هر بار
احساس مشترکی ، ما را نجات خواهد داد
و این بیت را خوب فهمیدم
حقیقت تلخ این است
فاصله حرف اول را می زند
بازار چه شیرین بود ، برای سوداگران
دوباره را ، دوباره آغاز می کنم
درسهایم ، مشقهایم ، دردهایم
و رقابت درسی بود
با نمره ای به مفهوم فقر
و رقابت
پوسته زمین را مانند خوره ای ، خواهد برد
شاید روزی بیاید که خود را تحمل کنم
و آن روز تو را خواهم باخت
عشق نیز قیمتی دارد
خواهم پرداخت
خواهم باخت
خواهم ساخت
و خواهم نواخت
رفتنت ای گل ، نگاه تلخی را می ماند
نیامدنت راه حل قطعی برای دنیا بود
و باور نمی کنم
کسی صلاح را به طور قطع بداند
ما زندگی را به محصول باختیم
و راه انتخابی معقول بود


افسون 13 12-30-2012 03:25 PM

راحتی

برای همه می خواهم
خانه ، خانه ، چه راحت است
چه کوچک و بزرگ
چه زشت وزیبا
چه دور چه نزدیک
برای همه می خواهم
تنهاییم را در آن
پنهان خواهم کرد
تنها
در تنهاییم بمان


افسون 13 12-30-2012 03:27 PM

ستاره ای

ستاره ای
تو را خواهد چید
مانند گل نسترن
شاید شعر
گره ای از تو بازگشاید


افسون 13 01-01-2013 06:04 PM

سراغ

با پوششی از ریا
به سراغ من نیا
به زلالی آب زلال قسم
ملامت صداقت را ، به جان خریده ام



سپردن

رودخانه ، جنگل و
دریا را ، به زمین سپردم
و زمین را
به آسمان و خورشید
باید بروم
سیاهی ، بهترین بستر نور بود



اکنون ساعت 11:47 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)