![]() |
یکی از فانتزیام اینه که...
یکی از فانتزیام اینه که یکی واسم یه جعبه بزرگ کادو بیاره و توش یه جعبه کوچکتر باشه و همین روند ادامه پیدا کنه و آخرش برسه به سویچ پورشه یامثلا لامبورگینی ! |
یکی از فانتزیام این که دخترها بتونن مثل پسرها |
میشه جدی جدی اینجا فانتزی های خودمونو بگیم؟ |
آخ گفتی...ایشالا به زودی میشه فقط یه انقلاب دیگه لازم داریم
|
هانیه جان منظور من از "حرفهای دلمون" درد دل های شخصیه |
آقا یکی از فانتزی های من اینه که بمیرم_باوکه-رو
دوس دارم بدونم تو برزخ عذاب میکشم یا شادم دوس دارم ببینم اونایی که الان اینقد اذیتم میکنن واقعا ازم بدشون میاد یا ظاهریه دوس دارن بدونم کیا از مردنم شاد میشن کیا ناراحت اما بعد از 4-5 ساعت زنده شم:diri di ri ri diri::لوطی قژناک |
یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به دکتر بگم:لطفا حاشیه نرو دکتر بعد بلند شم از پنجره مطبش به افق خیره شم و بگم:فقط بگو چه قدر دیگه وقت دارم خیلی شیک خیلی هم مجلسی |
یکی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پولدار تصادف کنه و من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم ، اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه و تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره ؛ وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولارو بگیرن ، همه پولارو بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها ، اونی که با ارزش بود پدرتون بود …. |
|
یکی از فانتزیهام اینه که |
یکی از فانتزیام اینه یه جزیره ی کوچولوی خوشگل واسه خودم داشته باشم
وقتی از اطرافیا دلم میگیره برم یه مدت اونجا یه خونه ی شیشه ای هم توش باشه که رو به ساحل باشه و 5روز در هفته بارونی باشه کلی زیر بارون بدوم تا خیس خیس شم بعد یه جا آتیش روشن کنم تنهایی هات چاکلت بخورم بعدشم برم تو خونه ی شیشه ایم و کنار شومینه بشینم و چشامو ببندم و به صدای بارون که میخوره رو سقف گوش بدم این واقعا یکی از فانتزیامه |
|
نه من اصلا تو فیس بوک نمیرم
|
اینجام تاپیکه باحالیه
بچه ها یکی از فانتزیای من اینه ساعت برنارد رو داشته باشم خییییییییییییلیییییییییییییییی حال میداد ووووووووووووووووووووووی با فکرشم آدم خوشحال میشه{شیت شدن} |
یکی از فانتزی هام اینه که هر وقت خونمون به وضعی به هم می ریزه که انگار جن توش دویده، یه نگاه معنی دار به اطرافم بندازم که یعنی "واقعا که وسایل نامرتب!ازتون توقع نداشتم!:d" بعد همه این چیزهایی که باعث ریخت و پاش شدن در کمال شرمندگی برن تمیز شن برن سرجاشون!:d |
یکی از مهمترین فانتزیام اینه چشامو ببندم و هرجارو دوس دارم تصور کنم وقتی چشامو باز میکنم اونجا باشم
مثلا جزایر هاوایی هند استامبول زیمباوه:d |
یکی از فانتزیام اینه که بشه زمان رو به یه ساعت پیش لحظه ای که داشتم امتحان فیزیک میدادم بر گردونم و سوال آخرو درست کنم(فقط یه تفریقش اشتباهه):20:
|
یکی از فانتزیام اینه که تو یه جایه خلوت گوشیم زنگ بخوره بعد بگم: آره آره فقط حواستون باشه زنده میخوامش :D |
جایی نوشته بود: |
. یکی از فانتزیام اینه که وقتی بهم خوراکی تعارف کردن بگم: «مرسی … الان میل ندارم» لامصب این جمله خیلی با کلاسه ولی نمی دونم |
یکی از فانتزیام اینه که سر جلسه امتحان بشیینم بعد با نگاه کردن به سوالات, پاینش بنویسم :
. . . "مَردی نَبُوَد فتاده را پای زدن .. گر دست فتاده ای بگيری مَردی بعد برگه رو تحویل بدم برم!!! |
:elahi_elahi: =================== admin آرزو بر جوانان عیب نیست:21: |
يكي از فانتزيام اينه كه يه روز كه دارم براي كاشتن يه درخت توي باغچه خونه چاله ميكنم بيلچه بخوره به يه خمره پر از سكه طلا! مثلاً چند هزار سكه! :d بعد برم اداره وقتي رئيس اومد پامو بندازم رو ميز بهش بگم" حالم از اون قيافت بهم ميخوره كثافط"!!!!{البته جمله آخر رو با صدای آلن دولن میگم حالش بیشتره! }{قاط} بعدشم تو افق محو بشم!!:choo:
|
یکی از فانتزیام اینه نقشه گنج سرکاری درست کنم ....:d
|
یکی از فانتزیام اینه که توی یه پارک شلوغ شروع کنم به دویدن و همزمان با موبایلم بگم : لعنتیا تا من نگفتم هیچکس شلیک نکنه ،
کلی آدم بیگناه اینجا هست ! |
یکی از فانتزیام اینه که برم توی عروسی غریبه و موقعی که عروس میخواد بعله رو بگه یهو از وسط جمعیت داد برنم: نهههههههه باهاش ازدواج نکن ، من هنوز دوستت دارمممم … :تروله سادا
|
اکنون ساعت 06:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)