پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   رشته های هنر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=73)
-   -   هنر خوشنویسی (http://p30city.net/showthread.php?t=39440)

چرو 07-08-2013 10:22 PM

هنر خوشنویسی
 
قواعد هنر خوشنویسی

همانگونه که قوانین برای اداره ی اجتماعات بشری اهمیت و ارزش دارد، برای علوم و صنایع و حرفه ها نیز بسیار حایز اهمیت است. از قوانین موضوعه ی بشری، چه اجتماعی و چه فنی آنچه که بر پایه و اساس علمی استوار و مترقّی و مفید باشد، دوامش بیشتر خواهد بود. این موضوع در باب تمامی هنرهای بشری نیز صادق است. در این نوشتار به لزوم و قواعد هنر خوشنویسی ایرانی پرداخته خواهد شد.

http://img.tebyan.net/big/1391/11/17...8698122162.jpg
اگر قانون در علوم و صنایع نباشد و ضابطه های آن رعایت نشود، عدم پیشرفت و رکود، بیم زوال و فنا آنرا تهدید می کند. لذا وجود قوانین و رعایت اجرای آن ضامن بقا و دوام علوم فنون و موضوعات آن می شود.
فنّ خط هم که از نظری علم و از نظر دیگر صنعت و هنر است متکی به قوانین علمی و فنّی ابن مقله و ضابطه ها و اصطلاحات نوابغ فنّ است که تا امروز دوام یافته و قابل تعلیم و تعلّم می باشد.
شالوده ی قواعدی که ابن مقله برای خط ریخته مورد پسند همگان و زمینه ی مساعدی برای ترقی و پیشرفت آن گردید، که استادان توانستند بر آن اساس، پایه و مایه ی خط را بحد نهایی برسانند و آن را یکی از بهترین هنرهای زیبا جلوه دهند.
از این رو قواعد خط ابن مقله مثل شَجَرَهٍ طَیبهٍ اَصلُها ثابتٌ و فَرعُها فِی السّماء است که وصف آن تُۆتیُ اُکَلَها کُلَّ حین ٍ را به دنبال داشته است.
نکته ی دیگر آنکه چون تعلیم و تعلمّ خط فنی، به وسیله ی قواعد و ضوابط حاصل می شود و راه آن آسان می گردد، تردیدی نیست که از همین طریق ترویج شده، دوام پیدا می کند و با پشتیبانی قواعد خود استعدادها را شکوفا ساخته دوستدار نظم و اعتدال بار می آورد و از سوی دیگر باز به وسیله همین قواعد ارزش و اهمیت هنر شناخته و روشن می گردد.
آقای جلال الدین هُمایی استاد دانشمند دانشگاه تهران در مقدمه ی لغت نامه دهخدا چنین فرموده است:
هر نوع علم و فنّی اگر چه در فطرت و نهاد انسان نهفته باشد، چون جامه ی اصول وضوابط پوشید جلوه و رونقی خواهد داشت.
و فهم آن برای کسی که نشانی از دانش و فرهنگ دارد یعنی از دانستن لذت می برد و از نادانی آزرده می شود، موجب نشاط و شکفتگی خاطر خواهد بود.
از این مختصر گفتار لزوم و اهمیّت قواعد خط به خوبی دانسته شد و اکنون وارد بحث آن می شویم.
قواعد خطوط اسلامی

برای خطوط اسلامی دو دسته قواعد است:
قواعد عمومی و کلّی، قواعدِ خصوصی. قواعد خصوصی یا ویژه ی هر خط در فصول آینده گفته خواهد شد. امّا قواعد عمومی و کلّی بدین شرح است:
1) قواعد عمُومی
2) کلّی
می دانیم همه خطوط اسلامی به یک اصل و ریشه منتهی می شود و آن اصل الفبایی است که تقریباً از اَشکال هندسی یا اشکالی که در طبیعت موجود است گرفته شده و به منزله ی پیکری در جامه های گوناگون جلوه کرده است. این جامه های گوناگون خطوط متنوعی است و از این رو می تواند تحت یک قاعده ی عمومی و کلی بررسی شود؛ زیرا همه در اصل و ریشه شریکند و به عبارت دیگر همچون خانواده هایی هستند در یک جامعه و کشور و تحت یک قانون.
شالوده ی قواعدی که ابن مقله برای خط ریخته مورد پسند همگان و زمینه ی مساعدی برای ترقی و پیشرفت آن گردید، که استادان توانستند بر آن اساس، پایه و مایه ی خط را بحد نهایی برسانند و آن را یکی از بهترین هنرهای زیبا جلوه دهند.
از این رو قواعد خط ابن مقله مثل شَجَرَهٍ طَیبهٍ اَصلُها ثابتٌ و فَرعُها فِی السّماء است که وصف آن تُۆتیُ اُکَلَها کُلَّ حین ٍ را به دنبال داشته است

نگارنده پس از مطالعات و دقت و تجزیه و تحلیل ها به این نکته برخورده ام که قواعد دوازده گانه، به اضافه ارسال و صعود و نزول حقیقی و تشمیر و سواد و بیاض با ملحقات و لوازم آنها، همه به چهار قاعده ی (اصول، نسبت، ترکیب، کُرسی) بازگشت کرده و در این چهار خلاصه می شوند. و به عبارت دیگر تمام آنها مندرج در تحتِ این چهار و از اجزای آنها و یا ملحقات آنها محسوبند.
اصول و نسبت بیان حُسن ِ تشکیل، و ترکیب و کرسی، بیان حُسن وضع می کند. و این دو حُسن از حُسن و زیبایی خداداد انسانی الهام یافته است.
فهرست و خلاصه ی قواعد کلّی خطّ :

اصول
نسبت
ترکیب
کرسی
1) اُصول(که شامل یازده جزء است):
قوّت، ضعف، سطح، دور، صعود مجازی (تشمیر)، نزول مجازی، صعود حقیقی، نزول حقیقی، رعایت سواد و بیاض حلقه ها و گره ها، ارسال، دسته بندی الفبا
2) نسبت (که شامل چهار جزء است):
یکسان نویسی در مفردات همجنس، یکسان نویسی در مرکبات مشابه، اعتدال و تناسبِ اندام مفردات و مرکبات ، اندازه گیری با موازین مُعیّنه
3) ترکیب (که شامل ده جزء است ):
ترکیب در حرف و کلمه، ترکیب در جمله و سطر، ترکیب در سطور و صفحات، رعایت فواصل (سواد و بیاض در زمینه ی خط)، سنجش قلم با زمینه ی آن، رعایت حُسن مجاورت و نظم و اعتدال، رعایت مدّات و قرار آنها، دانستن طریقه ی مرکبات (مقطّعات) برای تمرین، رعایت حرکات و ضوابط، رعایت نشانه گذاری دستوری.
4) کُرسّی (که شامل دو جزء است):
رعایت کرسی بالا و وسط و پایین، قرینه سازی
ـ تذکُّر :جزء دیگری که ا زملحقات و لوازم دو قاعده ی (اصول و ترکیب) محسوب است، طرز قلم گرفتن و قلم راندن و برگرفتن مرکّب می باشد که بیان آن خواهد آمد.
1) المضمون : ألیس الله بکاف عبده
2) الشــکل : تکوین ذو خط خارجــی غیر منتظم
3) نوع الخط : الثـــلـث
4) تاریخ الانتاج : لایوجد

چرو 07-08-2013 10:24 PM

قلم و هنر خطاطی




http://img.tebyan.net/big/1391/10/22...9199161173.jpg

در سراسر تاریخ ، مردمان تاریخ از قلم برای کسب و کار و ثبت اندیشه ها و وقایع زمن خود استفاده می کرده اند . امروز ماشین تحریر عمدتاً در اغلب مکاتبات اداری و جز آن جانشین قلم شده است ، ولی هنوز هم در کاتبات رسمی قلم بکار می رود .
تاریخ ابداع قلم


محتملً قلم مو و قطعات تیز فلز و استخوان نخستین افزارهای نوشتن بوده است . حدود 300 ق .م ، مصریان و یونانیان از نی گیاه کالاموس قلم تهیه می کردند . مرکب را در نی می ریختند و سر آن را برای نوشتن بر سطح مورد نظر فشار می دادند . حدود 50 ق . م متوجه این نکته شدند که نوک تیز شده پر درشت غاز ، بهترین وسیله برای نوشتن است . سر قلم فلزی که دیر تر کند می شود ، بعد ها به پر اضافه شد .

پرهای سر قلم دار تا اواسط قرن 19 م رواج فراوان داشت . از اواسط قرن 17 م قلمها را با فلز می ساختند و گاه سر قلم را از سنگهای قیمتی تهیه می کردند . از آن پس قلمهایی ساختند که مرکب را در خود نگه می داشت . سر قلمهای فولادی که قابل گذاشتن و برداشتن بود در حدود نیمه قرن 18 م ساخته شد . از نیمه قرن 19 م سر قلمها از آلیاژ رودیوم و اوسمیوم و ایریدیم تهیه می شد که بسیار سخت بود .

در 1884 ل . واترمن آمریکایی که نخستین قلم خودنویس قابل استفاده را اختراع کرد . مرکب این قلم را با قطره چکان در آن میریختند . در 1913 و .ا . شیفر قلم خودنویس اهرم دار را اختراع کرد . مخزنهای مرکب فشنگی قابل تعویض در سالهای 1920 ساخته شد . جان لاود آمریکایی نخستین خودکار را در سالهای 1880 اختراع کرد ، ولی بازاری شدن و رواج آن از اواسط دهه 1940 است . خودکار نمدی از سال 1951 رواج یافت .

تا حدود 40 سال پیش ، وسیله نوشتن متعارف در ایران قلم نی بود که نوک آن را می تراشیدند و شکافی به آن می داند . مرکب را بر تودهای از نخ ،‌و بهتر از آن ابریشم ، می ریختند و قلم را بر آن می زدند و بر کاغذ می نوشتند . هنوز هم درس مشق خط در مدارس غالباً با همین ابزارها عملی می شود .
انواع قلم


همه قلمها اسبابی دارند که روان شدن مرکب را به بصورتی مهار شده بر روی کاغذ یا مواد دیگر تأمین می کند . بعضی از قلمهای قدیمی را باید ، برای نوشتن ، پیوسته وارد مرکب کنند یا در دوات بزنند ،‌ولی بیشتر قلمهای کنونی مخنی دارند که مقداری مرکب در خود نگاه می دارد .

در اینجا شما را با سه نوع اصلی قلم آشنا می کنیم .

1.قلم خودنویس

هر قلمی که مخزن مرکب همراه داشته باشد قلم خودنویس است ، ولی این اصطلاح معمولاً در مورد قلمهایی بکار می رود که سر قلم شکافدار دارند .مشهورترین قلم خودنویس در ایران قلم نی خوشنویسی سنتی است.

در بیشتر قلم خودنویسها ،‌ذخیره مرکب یا در فشنگ پلاستیکی قابل تعویضی است ، یا در مخزن دایمی به شکل کیسه لاستیکی . ایم مخزنها در جوف تنه قلم جای دارند . در همه قلمهای خودنویس ، مجاری ظریفی سر قلم را به مخزن مرکب مرتبط می سازد . از این مجاری ، هوا وارد مخزن می شود و در فضای بالای مرکب می ایستد . به سبب هوا ، مرکب در مجرایی که به سر قلم مرتبط است ، جاری می شود .

در 1884 ل . واترمن آمریکایی که نخستین قلم خودنویس قابل استفاده را اختراع کرد . مرکب این قلم را با قطره چکان در آن میریختند . در 1913 و .ا . شیفر قلم خودنویس اهرم دار را اختراع کرد . مخزنهای مرکب فشنگی قابل تعویض در سالهای 1920 ساخته شد . جان لاود آمریکایی نخستین خودکار را در سالهای 1880 اختراع کرد ، ولی بازاری شدن و رواج آن از اواسط دهه 1940 است . خودکار نمدی از سال 1951 رواج یافت .



در عقب سر قلم جسمی سحت از لاستیک یا پلاستیک هست ع که در زبان فارسی آن را زغال می نامند . مرکب در شکافهای شانه مانند آن می ماند و یکباره بر روی کاغذ نمی ریزد ، تا زمانیکه این مرکبهای اضافی باقی است قلم می نویسد و پس از آن راه برا ی وارد شدن هوا به مخزن باز می ماند و دوباره مرکب وارد ذال می شود . افلب قلم خودنویسها کلاهکی دارند که هنگام بیکار ماندن قلم سر آن را می پوشاند . کلاهک از تبخیر مرکب و نیز از آسیب دیدن سر قلم جلوگیری می کند .

2-خودکار ساچمه ای

این قلم در سالهای اخیر تا حد وسیعی جای قلم خودنویس را گرفته است ، و علت این رواج آن است که مانند قلم خودنویس ، احتیاج به پر کردن مکرر ندارد . در سر این قلم ، گلوله یا ساچمه بسیار ریزی است که ، در زیر مجرایی متصل به مخزن مرکب ، در حفره ای قرار گرفته و کمتر از نیمی از آن بیرون از حفره است ، مرکب ساچمه را تر می کند و در ضمن حرکت قلم بر کاغذ ، ساچمه میگردد و مرکب را بر کاغذ منتقل می سازد .

ساچمه را از ماده سختی چون کربور تنگستن یا فلز و گاه از یاوت ساخته می شود . مرکب خودکار قوام شربتی دارد که در این صورت ( توپی )روانی در مخزن سر باز مرکب روی آن قرار گرفته و با فشار هوا به تدریج پایینتر می رود و همیشه مانع ریختن مرکب می شود ، در بعضی از خودکارها مرکب از این هم غلیظ تر است و توپی هم ندارد . هر وقت مرکب تمام شد ، مخزم مرکب خودکار را عوض می کنند .

3-خودکار نمدی

این قلمها برای نوشتن روی کاغذ و فلز و شیشه و پلاستیک و بسیار چیزهای دیگر به کار می روند . مرکب یا سیال دیگر از فشنگ یا از فتیله آغشته به مرکبی به نوک متخلخل قلم می آید . نوک قلم ، که معمولاً از نمد یا پلاستیک ساخته می شود ، بسیار انعطاف پذیر است . خطی که با این قلم نوشته میشود ، از خط نوشته شده با قلم خودنویس یا خودکار ساچمه ای پهنتر است . مرکب خودکارهای نمدی رنگارنگ و بسیار پر رنگ است و به سرعت خشک می شود .


چرو 07-08-2013 10:26 PM

خوشنویسی در دنیای مجازی


روابط عمومی خود به عنوان هنری نوین در بخش‌ها و عرصه‌های گوناگون زندگی انسان، نقشی ناگسستنی را ایفا می‌كند. روابط عمومی همواره با تكیه و تأكید بر طرح اندیشه‌های نوین، پویایی در اطلاع‌رسانی و پایداری به اصول اخلاقی من جمله صداقت و حفظ ارزش‌های انسانی دوشادوش بخش‌های مختلف حركت می‌كند. این رشته اگر درست شناخته شود، عنصری است برای تحقق پیوستن ارزش‌ها، ایجاد تفاهم متقابل، ایجاد موقعیت‌های شغلی و صدها هدف دیگر. در این خصوص هنر قدسی و كهن خوشنویسی نیز از این مطلب مستثنی نبوده و موجبات رشد و حركت آن را فراهم آورده است.
در این دوران كه شاهد پای نهادن و گسترش این هنر به دوردست‌ها و خارج از مرزها هستیم، روابط عمومی و اطلاع‌رسانی با ابزارهای یادشده به وسیله‌ای پایدار و اثربخش تبدیل شده و موجب گام نهادن این هنر در اقصی نقاط جهان شده است.
تا چند سال گذشته انجمن خوشنویسان ایران به صورت مجموعه‌ای وزین و جامع و با فعالیت‌های چشمگیری در عرصه این هنر به صورت یکپارچه با تمام قوا و به صورت سنتی فعالیت کرده بود ولی در عرصه دنیای مجازی فعالیت مهم و در خور شأنی در این مجموعه مشاهده نشده بود که جا دارد اینجا گریزی بزنم به چند مطلب پیرامون دنیای مجازی و اینترنت و انجمن خوشنویسان:
1- عزیزانی که در تهران هستند، از بسیاری از اخبار خوشنویسی اعم از نمایشگاه‌ها، جشنواره‌ها، بزرگداشت‌ها، انتشارات جدید کتب خوشنویسی، آموزش‌های اساتید دوره‌های بالای خوشنویسی، بخشنامه‌های انجمن و... مطلعند، اما پایتخت‌نشین‌ها از فعالیت‌های هنری سایر نقاط ایران و دنیا بی‌اطلاع و بالعکس همین مطلب نیز صادق است.‌
2- معرفی این هنر و مسائل مربوطه در عرصه اطلاع‌رسانی از ناحیه مسئولین و متولیان فرهنگ و هنر کشور خیلی محدود بوده ولی در حال حاضر بسیار بهتر شده است والحمدلله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در برابر این هنر روحانی و دیگر هنرهای این کشور برنامه‌ها و چشم‌اندازهای فوق‌العاده‌ای را تدوین كرده‌اند که ما شاهد بسیاری از این فعالیت‌ها هستیم و امیدواریم استمرار یابد و روز به روز بیشتر از قبل شاهد آنها باشیم.‌
در مراسم رونمایی یکی از کتاب‌های فاخر خوشنویسی در فرهنگستان هنر چهره ماندگار خوشنویسی ایران، استاد غلامحسین امیرخانی فرمودند: «ما جوانانی در عرصه کتابت و خوشنویسی در سراسر ایران داریم که هوش از سر بنده مو سفید کرده می‌پراند. آثار اینها، جای بحث و نظر نیست والا به دقت نام می‌بردم و آثارشان را در معرض دید همه عزیزان قرار می‌دادم که معلوم بشود جامعه هنر خوشنویسی چه مقدار بابت رشد هنر در دست و پنجه جوان‌ها و فرزندان خودش شادمان و مفتخر است.»

3- کشور عزیزمان ایران مهد تمدن و هنر در سراسر دنیاست و ما هنرمندان ارزشمندی در این کشور و نقاط دور دست از پایتخت داریم که قوت و قدرت فوق‌العاده‌ای در زمینه خوشنویسی دارند که غریب واقع شده‌اند و ما هیچ نام و نشانی از ایشان در هیچ رسانه یا کتابی یا جشنواره‌ای مشاهده نمی‌کنیم، در مراسم رونمایی از یکی از کتاب‌های فاخر خوشنویسی در فرهنگستان هنر چهره ماندگار خوشنویسی ایران، استاد غلامحسین امیرخانی فرمودند: «ما جوانانی در عرصه کتابت و خوشنویسی در سراسر ایران داریم که هوش از سر بنده مو سفید کرده می‌پراند. آثار اینها، جای بحث و نظر نیست والا به دقت نام می‌بردم و آثارشان را در معرض دید همه عزیزان قرار می‌دادم که معلوم بشود جامعه هنر خوشنویسی چه مقدار بابت رشد هنر در دست و پنجه جوان‌ها و فرزندان خودش شادمان و مفتخر است.» چگونه می شود این فاصله‌ها را کم کنیم؟ معرفی هنرمندان این عرصه به جامعه کار سخت و کوششی شبانه روزی می‌خواهد که این موضوع نیز در چند ساله اخیر رشد فزاینده‌ای داشته و امیدوارم با برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته هر چه سریع‌تر عرصه خوشنویسی نیز مانند کسب افتخاراتش در 60 سال گذشته در دنیای سنت گوی سبقت را نیز در دنیا مجازی از دیگرفعالان عرصه هنر و.‌.‌.‌ برباید.‌
روابط عمومی با استفاده از وسایل ارتباط جمعی نظیر اینترنت، مطبوعات و رسانه‌ها نقش مهمی در گسترش و اطلاع رسانی در اقسام مختلف این هنر را دارد و امید است با برنامه‌هایی که مد نظر است راه برای پیشبرد اهداف والای انجمن خوشنویسان بازتر شود و بتوانیم قدم‌های بزرگتری را برای هنرمندان عزیز و بزرگوار سراسر ایران و سایر نقاط دنیا برداریم که می‌توان برخی از این برنامه‌ها در دنیای مجازی را اینگونه بر‌شمرد:
راه‌اندازی یک پایگاه اینترنتی اختصاصی خوشنویسی مرجع، فعال، به‌روز شامل اخبار، اطلاعات، مقالات، پژوهش‌ها و مطالب متنوع و فرهنگی و جذاب برای این نهاد با قدمت بیش از 60 سال که تمامی جامعه خوشنویسی مانند یک خانواده هر روزه در کنار هم و از فعالیت‌های یکدیگر باخبر باشند و بتوانند تجارب مفید و ارزشمند خودرا به دیگر شعب به صورت آنلاین انتقال دهند.‌ کما اینکه این فعالیت‌ها به صورت جزئی‌تر نیز در سایت‌های خوشنویسی صورت گرفته است اما باید انجمن خوشنویسان ایران در رأس این قله‌ها قرار گیرد و بتواند برای تمامی سایت‌ها و وبلاگ‌های هنر خوشنویسی برنامه دهد و راه را نشان دهد و از آنان حمایت کند و زمینه رشد اینگونه فعالیت‌های خود جوش را بیش از پیش فراهم کند.‌
زمینه آموزش‌های این هنر شریف از طریق اینترنت نیز بحث قابل تأمل و بسیار مهمی است، در حال حاضر برخی از شعب به طور مثال انجمن خوشنویسان شعبه پیشوا از طریق همین دنیای مجازی توانسته هنرجویانی را از چند نقطه دنیا ( کانادا، پاکستان، آلمان و.‌.‌.‌ ) تحت نظر خود در آورده و با آموزش ایشان از طریق اینترنت این هنر قدسی را به کشورهای دیگر صادر کند

زمینه آموزش‌های این هنر شریف از طریق اینترنت نیز بحث قابل تأمل و بسیار مهمی است، در حال حاضر برخی از شعب به طور مثال انجمن خوشنویسان شعبه پیشوا از طریق همین دنیای مجازی توانسته هنرجویانی را از چند نقطه دنیا ( کانادا، پاکستان، آلمان و.‌.‌.‌ ) تحت نظر خود در آورده و با آموزش ایشان از طریق اینترنت این هنر قدسی را به کشورهای دیگر صادر کند.‌ چقدر خوب خواهد بود شورای عالی انجمن خوشنویسان نیز با برنامه‌ریزی‌های مدبرانه و حکیمانه خود بتواند در بخش آموزش وارد عرصه فیلم و مستندسازی و.‌.‌.‌ شود و از هنرمندان آن عرصه‌ها در جهت پیشبرد و نشر این هنر ارزشمند دعوت کنند تا بتوانند با همکاری هم گام‌هایی فراتر در این زمینه‌ها بردارند. ما همه روزه شاهد هستیم در زمینه‌های مختلف هنری و یا ورزشی که چه فیلم‌ها پیرامون معرفی هنرمندان آن رشته‌ها منتشر می‌شود و یا فیلم‌های آموزشی متنوعی در این زمینه ساخته می‌شود و چه مستندهای فوق‌العاده‌ای که پخش می‌شود ما نیز در عصر حاضر باید از سرمایه‌های به دست آمده در این 60 سال که امانتی است نزد ما برای آیندگان حفظ کنیم و با پر و بال بیشتر در اختیار آیندگان قرار دهیم، می‌توانیم تمام این دستاوردها را ثبت و ضبط کنیم، می‌توانیم نوآوری‌های خلاقانه داشته باشیم، می‌توانیم مستندهای فراوان در زمینه خوشنویسی داشته باشیم، می‌توانیم فیلم‌هایی از بزرگان این هنر و سرمایه‌های خودمان و روش‌های تدریس و زندگی ایشان داشته باشیم، چه مقالات ارزشمندی هنرمندان و مدرسان و اساتید سراسر ایران در زمینه خوشنویسی دارند که روی کاغذ در کنار اتاق‌هایشان خاک می‌خورد و کمترین بهایی به آنها داده نمی شود می توان از هر یک از آنان کتابی تدوین كرد یا مستندی ساخت و.‌..
امیدواریم چنین شرایطی فراهم شود.


چرو 07-08-2013 10:27 PM

ثلث، ام الخطوط اسلامی

خط ثلث با ساختاری ایستا و موقر، بیشتر در تزئین کتاب‌ها و کتیبه‌ها به‌کار رفته است. تکامل تدریجی ثلث به عنوان خطی تزئینی توسط ابن مقله، ابن‌بواب و یاقوت مستعصمی شکل گرفت. ابن‌بواب زیبایی و ظرافت را با خط ثلث همراه کرد. خط ثلث در ایران برای نوشتن عنوان سوره‌های قرآن کریم، پشت جلدنویسی، سرلوحه‌ها، و بخصوص در کتیبه‌ها و کاشی‌کاری‌ها بکار رفته‌است و هنوز نیز رایج است.
تاریخچه:
برخی معتقدند که ثلث خطی است که از خط کوفی استخراج شده و برخی معتقدند پیشینهء خط ثلث به خط جلیل، که خود منبعث از خطوط نبطی و مسند بود، باز می‌گردد و سابقه آن را به خطوط ثلثین، خط طومار و خط نصف مرتبط دانسته‌اند.
در باره نخستین واضع خط ثلث اتفاق نظر وجود ندارد. ابن ندیم قُطْبة مُحَرِّر کاتب معروف اواخر عصر اموی، را واضع خط ثلث دانسته است. قلقشندی بر آن است که واضع ثلث، ابراهیم شجری (شِحْری، سِجْزی، سگزی)، خطاط مشهور دورهء مأمون عباسی بود که آن را از ثلثین اخذ کرد. بعدها، نویسندگان رساله‌های مختلف «آداب الخط»، غالباً ابن مُقْله بیضاوی شیرازی (درگذشت: 328) و گاه ابن بواب (درگذشت: 413) یا یاقوتِ مُستَعصَمی (درگذشت: 698) را واضع خط ثلث معرفی کرده‌اند. این ابهام امروزه نیز در میان محققان باقی‌است، ولی بیشتر بر این باورند که ابن مقله، به عنوان نخستین کسی که خطوط شش گانهء اسلامی را قاعده‌مند کرد و در تکامل اولیهء این خطوط و به‌ویژه ثلث، تأثیر به‌سزایی داشته است و پس از وی ابن بواب و یاقوت مستعصمی بیشترین سهم را در منزه کردن و تکامل این خط به‌خود اختصاص داده‌اند. یاقوت، به‌ویژه تأثیر بسیاری در تکامل این خط داشته‌است. به ویژه پس از او بود که خط ثلث به عنوان خطی تزئینی و شایسته کتیبه‌نگاری تبدیل شد و در این زمینه گوی سبقت را از خط کوفی ربود. یاقوت مستعصمی را به عنوان بزرگترین خوشنویس خط ثلث ستوده‌اند.
ثلث‌نویسان و کتیبه‌نگاران بزرگ صفوی و عثمانی، این خط راه خوشنویسان بغداد و به ویژه یاقوت را دنبال کردند. دورهء شکوفایی خط ثلث در ایران، پس از عصر صفوی، بنا به دلایلی مانند رونق خط نستعلیق و هرج و مرج‌های طولانی سیاسی و اجتماعی، سیر نزولی یافت آنچنانکه تا پایان عصر قاجار، فقط یک ثلث‌نویس برجسته (محمدباقر شریف شیرازی) مجال ظهور یافت. اما در عثمانی اهمیت خط ثلث سیر صعودی داشت و آن دیار به‌تدریج به کانون ثلث نویسی مبدل گشت. ظهور جمع کثیری از ثلث‌نویسان برجسته در عثمانی، طی قرون نهم تا چهاردهم و کثرت آثار به جا مانده از آنان، که با ابداع شیوه‌های متنوع هنری در نگارش ثلث همراه بود، گویای چنین موقعیت ممتازی است. در سده اخیر، خط ثلث در ایران، عراق، ترکیه، سوریه، لبنان و مصر از اقبال نسبی برخوردار بوده و استادان برجسته‌ای قدم به عرصه نهاده‌اند. شیوه‌های رایج ثلث در این نواحی، به رغم برخی تفاوتها، همان شیوه‌های دورهء صفوی و عثمانی است.
برخی معتقدند که ثلث خطی است که از خط کوفی استخراج شده و برخی معتقدند پیشینهء خط ثلث به خط جلیل، که خود منبعث از خطوط نبطی و مسند بود، باز می‌گردد و سابقه آن را به خطوط ثلثین، خط طومار و خط نصف مرتبط دانسته‌اند.
در باره نخستین واضع خط ثلث اتفاق نظر وجود ندارد. ابن ندیم قُطْبة مُحَرِّر کاتب معروف اواخر عصر اموی، را واضع خط ثلث دانسته است. قلقشندی بر آن است که واضع ثلث، ابراهیم شجری (شِحْری، سِجْزی، سگزی)، خطاط مشهور دورهء مأمون عباسی بود که آن را از ثلثین اخذ کرد
ویژگی‌ها:
الف‌های کشیده و بلند و دوایر نسبتاً کم عمق و باز از خصوصیات این خط است. در خط ثلث کلمات گاهی مجزا و گاه خیلی تو در تو و سوار بر یکدیگر نوشته می‌شوند که به این علت گاهی خوانایی آن کم می‌شود. این خط از لحاظ ظاهری بی شباهت به خط محقق نیست با این تفاوت که در این خط برخلاف محقق دور حروف بیشتر و اندازه آنها کوچکتر است. در ثلث، حروف و کلمات، درشت ولی جمع و جورتر از محقق بوده و حلقه‌ها و گره‌ها باز و در برخی موارد بسته می گردند. این خط با وجود برخی شباهتها با خطوط محقق و نسخ و توقیع، در مفردات و مرکّبات، با آنها تفاوتهایی دارد از جمله در طول الف، قطّ قلم، دور و سطح، فتح و طمس، مدّات (کششها) و نحوه پیوستگی و ارتباط کلمات با یکدیگر.
ثلث از خطوط مستدیر (دارای حرکت منحنی) و از لحاظ قواعد و اصول، از دشوارترین و کامل‌ترین و زیباترین خطوط اسلامی است . ریتمی که در اثر تکرار ضربه‌های عمودی و بلند حروف در این خط ایجاد می‌شود القاء کننده قدرت عظمت و بزرگی است. انتهای حروف، منتهی به دنباله‌ها و رشته‌های باریک و نازکی (تشمیرات‌) است که به شکل پیچیده یا رها شده (ارسال)، یا به صورت قوس‌ها و دایره‌های گود هستند. نسبت دور یا حرکتهای منحنی به سطح یا حرکتهای مستقیم (تقویر و بسط )، دو به یک و نسبت قَــطِّ (برش مورب ) قلم به منظور ایجاد تشمیرات، در حد تحریف و میل کامل است (قطّ محرف = بین 35 یا 45 درجه)، هرچند برخی، قطّ آن را متوسط (بین 15 تا 25 درجه) دانسته‌اند.
تزئینات و حروف خفیفه، به منظور یکنواخت کردن خط و زمینه، برقراری نسبت میان سیاهی خط و سفیدی داخل حلقه‌های حروف (تعادل سواد و بیاض‌) و آراستن حروف و کلمات به نحو بارزی به کار می‌روند. برای گذاشتن اعراب، از قلمی ظریف‌تر (قلم حرکت)، که اندازه آن 1/3 یا 1/4 قلم ثلث است استفاده می شود؛ با این حال برای گذاشتن فتحه و گاه ضمه و تنوین، قلم اصلی به کار می رود.
http://img.tebyan.net/big/1391/07/61...2151149113.jpg
وجه تسمیه:
درباره به‌کار رفتن نام «ثلث» به معنی «یک سوم» برای این روش از خوشنویسی، دلایل گوناگونی آورده‌اند. یکی از دلایل ذکر شده داشتن 1/3 سطح (خطوط مستقیم) و 2/3 دور (خطوط منحنی) در شکل حروف و کلمات آن است. و برخی معتقدند این نامگذاری برای آن بوده که اندازه سرقلمِ ثلث، یک سوم اندازه قلم طومار است. قلم درشت طومار که مخصوص نوشتن طومارها و نامه‌ها بود به نوعی قلم معیار به‌شمار می‌آمد. بر اساس نظری دیگر، این نامگذاری به سبب ارتباط میان خط ثلث با نسخ یا محقق است، با این توضیح که پیش‌نیاز تبحر یافتن در نوشتن خط ثلث، تسلط بر نسخ یا محقق و در واقع تسلط بر دست کم دو خط از خطوط ششگانه (= یک سوم) است.
به خط ثلث، «ام الخطوط » یا «مادر خطوط» لقب داده‌اند چرا که به نظر می‌رسد بسیاری از خطوط دیگر از این خط منشعب شده باشند. از طرفی می‌تواند در ارتباط با آیة 11 سورة نساء «فَلِاُمِّهِ الثُّلُث »، بوده است. اما باید این نظرها را که کمتر رهیافتی تاریخی به هنر داشته اند، با احتیاط تلقی کرد.
کاربرد:
خط ثلث با امکان ایجاد ترکیب‌هایی زیبا و موقر بیشتر در کتیبه‌های تزئینی کتاب‌ها و بناهای مختلف مذهبی و گاه غیر مذهبی به‌کار رفته است.
در گذشته برای نوشتن قطعات، پشت جلد، عناوین، سرلوحه‌ها و تقسیمات کتابها، الواح سردر خانه‌ها و مغازه‌ها، کتابت قرآنهای جامع، حککی سنگ‌ها و مهرهای قیمتی و نشان‌ها از خط ثلث استفاده می‌شد. اما عمده‌ترین و مهم‌ترین کاربرد این خط کتیبه‌نویسی محراب‌ها، قبه‌ها و سر در ورودی مساجد، توأم با طرحهای اسلیمی و ختایی است که رواج آن، به سبب هماهنگی خط ثلث با طرح‌ها و رنگ‌ها و کاشی کاری مساجد است. از این رو، همواره جمع کثیری از ثلث‌نویسان در زمرهء کتیبه‌نویسان نیز بوده‌اند.
امروزه نیز در کنار کاربرد تزئینی مهمترین کاربرد خط ثلث در کتیبه‌نویسی است. خط ثلث دارای بار مذهبی نیرومندی است از این رو در دورهء پس از انقلاب اسلامی در آثار گرافیکی برای نوشتن آیات قرآن و ادعیه به‌کار رفته است. همچنین در عناوین برخی مجله‌ها پشت جلد کتاب و طرح تمبر و مانند آن‌ها نیز دیده می‌شود.
الف‌های کشیده و بلند و دوایر نسبتاً کم عمق و باز از خصوصیات این خط است. در خط ثلث کلمات گاهی مجزا و گاه خیلی تو در تو و سوار بر یکدیگر نوشته می‌شوند که به این علت گاهی خوانایی آن کم می‌شود. این خط از لحاظ ظاهری بی شباهت به خط محقق نیست با این تفاوت که در این خط برخلاف محقق دور حروف بیشتر و اندازه آنها کوچکتر است. در ثلث، حروف و کلمات، درشت ولی جمع و جورتر از محقق بوده و حلقه‌ها و گره‌ها باز و در برخی موارد بسته می گردند


اساتید برجسته:
مهم‌ترین نوآوران ثلث، پس از یاقوت مستعصمی، عبداللّه صیرفی (درگذشت: 742)، بایسنغر میرزا (درگذشت: 837)، عبداللّه طبّاخِ هروی (درگذشت: 862 یا 885) و ملاعلاءبیگ (سده دهم هجری) بودند که موجب رونق و تکامل و گسترش بیش از پیش ثلث تا اواخر سدة دهم شدند. شیوه عبداللّه صیرفی را شاگردش خیرالدین مرعشی (درگذشت: 876) به قلمرو عثمانی بُرد و شاگرد برجسته‌ای چون حمداللّه آماسی (درگذشت: 926) را پرورش داد. احمد قره حصاری (درگذشت: 963)، دیگر ثلث نویس برجسته عثمانی، که بعدها شیوه جدیدی در ثلث ابداع کرد، نیز پرورش یافته اسداللّه کرمانی (درگذشت: 892) است.
از ثلث‌نویسان و کتیبه‌نگاران برجستهء ایرانی در دوران معاصر، احمد نجفی زنجانی (درگذشت: 1361 ش)، عبدالحمید ملک الکلامی (درگذشت: 1328 ش)، محمدعلی غروی کاتب (تولد: 1288 ش)، حبیب‌اللّه فضائلی (درگذشت: 1376 ش)، سید مرتضی نجومی، عباس مصباح زاده، محمد موحد حسینی، محمدرضا قنبری و عبدالصمد صمدی هستند.


چرو 07-08-2013 10:28 PM

نقاشیخط؛ نخستین ابزار ارتباطی انسان

پس از سالیان دراز و با گذشت زمان انسان نیاز ارتباط با سایر تمدن ها و قبایل را در خود حس كرد بنابراین از تنها وسیله ارتباطی آن زمان كه نقاشی بود بهره گرفت. بدین صورت كه با ثبت نقوش و تصاویر سعی در انتقال پیام خود به سایرین داشت. البته این كار با مشكلاتی چون عدم كاربرد كافی تصاویر و گویا نبودن آن و در پاره ای از اوقات با عدم اشتراك در فهم یك موضوع روبه رو بود. گاهی لازم بود تا فردی جهت ارائه توضیحاتی به همراه نامه ارسالی روانه گردد.
این خط كه به خط تصویری موسوم بود مشكلات و نقص های فراوانی داشت و نمی توانست موجب ارتباطی صحیح گردد.
پس از آن نیاز به خطی كه بتواند پاسخگوی نیازهای آنها باشد احساس شد بنابراین طی سالیان متمادی خطی كه با ایجاد علائم و نشانه هایی كه به خط میخی موسوم شد، ابداع گردید.
زمان بسیاری سپری شد تا خطوطی همچون كوفی پدیدار شدند و برگرفته از آن خطوطی چون ریحانی، رقاع، توقیع، تعلیق و ثلث و نسخ با تلاش هنرمندان برجسته آن دوران به نام های ابن بواب و ابن مقله و سایر خوشنویسان معاصر و قبل از آنها ابداع گردیدند. پس از آن نستعلیق پا به عرصه گذاشت كه عروس خطوط اسلامی و خط ایرانی نام گرفت كه از حركات كاملاً كروی و یا بیضی شكل تشكیل می گردد. امروزه بعضی از خطوط گذشته به جهت تنوع فراوان و یا عدم كاربرد و نپرداختن خوشنویسان در طی سالیان دراز به آنها منسوخ گردیده اند. البته هستند خوشنویسانی كه همچنان دست از تلاش برنداشته و موجب حفظ این میراث عظیم گردیده اند.
هر كدام از این خطوط در گذشته كاربرد خاص خود را داشته اند و حتی امروزه نیز از خطوطی كه مورد استفاده قرار می گیرد می توان به خط نسخ اشاره كرد كه برای نگارش آیات كلام الله مجید ( كه از امتیاز و ویژگی خوانا بودن و قابلیت قرار گرفتن صحیح اعراب برخوردار است) استفاده می گردد و یا از ثلث در تزئین اماكن متبركه بویژه مساجد بهره گرفته می شود.

نكته قابل ذكر این است كه هر كدام از این خطوط در گذشته كاربرد خاص خود را داشته اند و حتی امروزه نیز از خطوطی كه مورد استفاده قرار می گیرد می توان به خط نسخ اشاره كرد كه برای نگارش آیات كلام الله مجید ( كه از امتیاز و ویژگی خوانا بودن و قابلیت قرار گرفتن صحیح اعراب برخوردار است) استفاده می گردد و یا از ثلث در تزئین اماكن متبركه بویژه مساجد بهره گرفته می شود. البته لازم به یادآوری است كه پس از خط زیبای نستعلیق جهت تسریع در نگارش و تمایل بعضی از خوشنویسان به آزادتر نوشتن كلمات خط زیبای دیگری ابداع شد كه شكسته نستعلیق نام گرفت. این خط و خط نستعلیق معمولاً برای نگارش متون ادبی و عرفانی و نكات اخلاقی به كار برده می شود. تمایل بعضی از هنرمندان به آزادی عمل بیشتر و استفاده از رنگ و فرم های تازه تر ایشان را به سمت و سویی دیگر رهنمون ساخت كه رشته ای دیگر به نام نقاشیخط به وجود آمد.
هنرمندان این عرصه استفاده از تركیب خطوط با یكدیگر را با بهره گیری از قالب های جدید و فضاسازی در نظر داشته اند و با بهره جستن از خلاقیت خویش آثار بدیعی را ارائه نموده اند.
پرداختن به هنر نقاشیخط كه از دو هنر نقاشی و خط به صورت تركیبی استفاده می كند دارای وسعت كلام و تنوع بسیاری است كه در یك سخن مختصر نمی گنجد. گفتن در مورد آن نیازمند پرداختن به خط و نقاشی و مشخصه های هر كدام است. البته در مورد نقاشی بیشتر مشخصه رنگ و فضای نقاشی مد نظر است.
خوشنویسی هنر زیبانوشتن كلام است كه خوشنویس با توجه دادن بیشتر به مغز سخن و محتوای جمله یا موضوعی خاص و یا بخشی از آن و بزرگنمایی و فرم دادن به آن به انتقال پیام و حس و حال خود در قالب كلمات می پردازد و در نقاشیخط این كار با تركیب های رنگی و آمیخته به نقش و نگار صورت می گیرد كه گاهی در فضایی كاملاً هنری قرار گرفته و در بسیاری از اوقات هنرمندان از موضوعات خاص و مشهور استفاده كرده و با فرم دادن كلمات و ایجاد فضای هنری و زیبا موجبات جلب توجه و تفكر و تعمق بیننده را نسبت به آن موضوع برمی انگیزند.
از هنرمندان این عرصه می توان استاد زمان را نام برد كه دوره صفویه می زیسته و آثار زیبایی در این زمینه از خود به جا گذاشته است.
در دوران معاصر نیز می توان از مرحوم استاد رضا مافی یاد كرد كه آثار هنری بدیعی را از خود به یادگار گذاشته است؛ همچنین از استاد جلیل رسولی كه هم اكنون در زمینه نقاشیخط فعالیت دارد می توان نام برد كه آثاری بی نظیر و فاخر خلق كرده كه زینت بخش اماكن هنری و نمایشگاه های داخلی و خارجی بوده است.
ایشان با شناخت بالایی كه از خوشنویسی و خطوط معاصر داشته و با استفاده از رنگ و تركیب در چند دهه گذشته توانسته آثار زیبای بسیاری را ارائه و هنر این مرز و بوم را همواره در داخل و خارج از كشور معرفی كند.

چرو 07-08-2013 10:29 PM

هنر خطاطی در بدو اسلام

خط عربی قبل از اسلام در شکل ابتدایی وجود داشته و نمونه ای از زبان سامی بوده است که از زبان آرامی به شیوه " نبطی" 1 توسعه یافته است و می توان در تعدادی از کتیبه های سنگی نمونه های اولیه آن را یافت. نوشته از راست به چپ پیش می رود ، نماده ها یا سمبل ها، گاهی بیش از یک دندانه ساده نیستند و همیشه به خط پایه وصل شده اند. تدوین و جمع آوری قران در زمان عثمان (256-236) انگیزه و جنبشی در جهت پیشرفت خط کتابت بوجود آورد. قران خودش سوره ای به نام "القلم" دارد که در آیات 4و5 آن از خداوند که استفاده از قلم را آموزش می دهد سخن می گوید، بنابراین احتمال دارد بخش هایی از قران بر روی مواد و وسایلی از قبیل استخوان نازک شترها، تکه سفال ها و احتمالا پاپیروس که در زمان پیامبر در دسترس بوده ، نوشته شده باشد. قران احتمالا تحت حاکمیت عثمان ، به صورت کتاب تهیه شد که به وسیله "قبطیان"2 مصر استفاده می شدو به مانند ورقه های صحافی شده از پوست در پوشش هایی از چوب و چرم قرار می گرفت. البته وجود هیچ قرانی به این قدمت شناخته نشده است، در واقع قدیمی ترین بازمانده های قران مکتوب احتمالا مربوط به سده ی دوم هجری برابر با سده ی هشتم میلادی است.
در سالهای نخستین حاکمیت اسلام شهرهای مکه، مدینه و بصره ، همگی از مراکز معروف خوشنویسی بودند، بنابراین کوفی تنها یکی از چهار گروه خطاطی بوده است. اما در نبود نسخه های خطی کافی برای تشخیص این خطوط به ناچار تمام سبک های گوشه دار این خطوط و منشعات آن را ، در تمایز متقابل با اکثریت سبک های خطوط منحنی که به صورت جداگانه نام گذاری می شند، تحت عنوان " خط کوفی" می شناسند.

خطوط اولیه دوره ی اسلامی ، در بناهای تاریخی "امویان"3 نشان داده شده اند. یک نمونه معروف کتیبه ی قرآنی قبه الصخره است که خط آن بسیار ساده و از جهتی با بالاروندهای عمودی است که در گوشه ی راست به خط زمینه وصل می شود، به دسته ای از خطوط که هم اکنون عموما تحت عنوان "خط کوفی" معروف هستند، متعلق است. در سالهای نخستین حاکمیت اسلام شهرهای مکه، مدینه و بصره ، همگی از مراکز معروف خوشنویسی بودند، بنابراین کوفی تنها یکی از چهار گروه خطاطی بوده است. اما در نبود نسخه های خطی کافی برای تشخیص این خطوط به ناچار تمام سبک های گوشه دار این خطوط و منشعات آن را ، در تمایز متقابل با اکثریت سبک های خطوط منحنی که به صورت جداگانه نام گذاری می شند، تحت عنوان " خط کوفی" می شناسند. در دوره ی صدر اسلام ، انتخاب خط کوفی یا خط منحنی اغلب از طریق مواد به کار رفته معین می گردید. خط کوفی به ویژه برای به کار بردن روی سنگ و موزائیک مناسب بود. خط منحنی به وسیله قلم نی یا قلم مو نوشته می شد و نقوش خطی درهم و نامنظم 4 روی دیوارهای قصرهای صحرایی از خطوط منحنی هستند. به هر حال با توجه به ویژگی های جاویدان و ماندگار خط کوفی، خط کوفی را به صورت ویژ] ، مناسب نسخه های قرآنی نمود.
قران موجود در کتابخانه ی بریتانیا ، کتابت یافته – به صورت تخمینی- در سده ی دوم هجری در حجاز، دارای نوعی خط کوفی با ویژگی خاص است، مایل (شیب دار) با خطوط عمودی طویل که شیب کمی به عقب دارند. این قران روی پوست گوساله کتابت یافته و دارای صفحاتی با قطع عمودی است. سایر قرانهای باقیمانده ، تا سده ی چهارم هجری، اغلب به صورت قطع افقی بوده و خط کوفی شان غالبا خطوط افقی کشیده داشته و با انم " مشق" معروف هستند. در صد سال اولیه اصلاحاتی چند ، برای کمک به درست خواندن قران انجام یافت، از آن جایی که از ویژگی خط عربی این است که مصوت های کوتاه را ارائه نمی دهد، طرحی برای نشان دادن این حروف مصوت با نقطه های قرمز یا زرد به وسیله " ابوالاسود دوئلی" ( وفات سال 688 میلادی) ابداع شد. شاگردان او " نصربن عاصم" 5 و " یحیی بن یأمور "6 به وسیله نقاط سیاه در بالا یا زیر خط زمینه، جداسازی حروفی که طرح کلی یا خطوط اصلی یکسانی داشتند را ایجاد کردند. اصلاحات بیشتر در مورد علائم حروف صامت یا بی صدا و یک سیستم علائم مصوت که نیازی به رنگی بودن نداشتند، در آخر سده ی دوم توسط " خلیل بن احمد الفراهیدی"7 معرفی شدند. به هر حال گزینش این سیستم ، از شکل خاصی پیروی نمی کرد.
در دوران امویان و عباسیان، شماری چند از خطوط منحنی به جهت نگارش متون غیر مذهبی توسعه یافتند. گسترش این خطوط تا سده ی سوم هجری ادامه یافت، اما با دوام ترین آن ها " خط نسخ تحریری ساده" بود، که امروزه در صنعت چاپ بکار می رود. در اوایل سده ی چهارم هجری، " ابن مقله" (وفات 329هـ.ق) وزیر، روشی برای ارزیابی تناسب خطوط ابداع کرد که بر مبنای نقطه چهارگوش به پهنای قلم بود که با الف ساده عمودی، اولین حرف و دایره ای به عمق الف، مشخص می گردید.8
در دوره ی صدر اسلام ، خوشنویسی نمودار عظمت قرآن و اغلب با تزیینات تذهیبی همراه بود که بیشتر از جنس طلا و عناصری به رنگ قرمز ، آّبی یا سبز بود. در تزیین سرلوحه کتاب و عناوین سوره ها، خط را با نقوش گیاهی و هندسی ترکیب می کنند. صفحاتی متعلق به یک قران در کتابخانه ی مسجد جامع " صنعا"9 منتشر شده که تاریخ آن به دوره ی امویان بر می گردد که به صورت کاملا استثنایی تمثالی را از مسجدی با طاق های بسیار ، نشان می دهد. به هر ترتیب هیچ گونه تصاویر غیر مذهبی از این دوران باقی نمانده است که با توجه به آن و قیاس با موارد مذهبی بتوان مشخص کرد که آیا میان هنر مذهبی و غیرمذهبی به لحاظ زیبایی شناسی و تکنیک تفاوت وجود داشته یا نه.
پی نوشت:
1- Nabatean-Alphabet : الفبای نبطی ، اصول کتابتی که از 150ق.م تا 150م در مملکت نبطی پطرا، در شبه جزیره عربستان به کار می رفت. نبطیان از اعراب قدیم بودند که در حد فاصل سوریه و عربستان از فرات تا دریای سرخ پراکنده بودند.
2- قبطیان نام مردمان بومی مصر است.
3- Umayyads/ Omayyads/ Umavides
4- Graffitiمخططات: نقوش خطی درهم ، نامنظم و کتیبه های مخدوش که بر سنگ ها و دیوارهای ویرانه های باستانی به صورت خراشیدگی باقی مانده است.
5- Nasr b. Asim
6- Yahya b. Yamur
7- Ahmad al-Frahidi
8- برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: یاسین حمید سفادی، خوشنویسی اسلامی، ترجمه: مهناز شایسته فر، تهران: انتشارات مطالعات هنر،1381.
9- sana






چرو 07-08-2013 10:30 PM

کاغذ و هنر خوشنویسی

تا آنجا که همین نگارش ساده و بی پیرایه با بوجود آمدن خط حرف صورت هنری به خود گرفت و ساده ترین نگارشهای اولیه اکنون بصورت میراثی گرانبها در تاریخ خط و خوشنویسی درآمده است.
اولین ملتى که در جهان موفق به اختراع کاغذ گردید چینى‌ها بودند، در سال 105 بعد از میلاد شخصى چینى بنام تاسى لون موفق به اختراع کاغذ شد و حدود سال 610 م. به ژاپن و در 751 م. به سمرقند راه یافت. در اواسط قرن دوم هجرى کاغذ از سمرقند به بلاد اسلامى رسد. مى‌گویند فضل ابن یحیى برمکى نخستین کسى بود که در بغداد کارخانه کاغذسازى دایر کرد. در قرن 4 هـ .ق. کاغذسازى در بغداد رواج تام داشت. ابن‌الندیم از شش نوع کاغذ که در زمان او معرف بود، نام مى‌برد و مى‌گوید کتاب را از کاغذ خراسانى مى‌ساختند. در خراسان مردم براى ساختن کاغذ از پنبه و مواد نباتى استفاده مى‌کردند. مهمترین کاغذهائى که توسط مسلمانان ساخته شد کاغذ سلیمانی، طلعی، نوحی، فرعونی،‌ جعفری، طاهری، مأمونی، منصورى و چینى و هانى بود.
حدود یک قرن تولید کاغذ به‌روش دستى بود و در سال 1799 میلادى و حدود 1214 هـ .ق. یک جوان فرانسوى بنام لوئى دوبرت ماشین کوچکى ساخت که کاغذ تهیه مى‌کرد.
به موجب نوشتهء گوستالوبون در کتاب تمدن اسلام و عرب اختراع کاغذ از پنبه و پارچه کهنه از ابتکار مسلمانان است.
آثار هنر مکتوب ایرانیان از اصیل ترین آثار هنر مکتوب مشرق زمین برای انسان امروز است که بزرگترین موزه های جهان نگهداری چنین آثاری را افتخار خود می دانند.
تحول کاغذ در هنر خوشنویسی

پس از بوجود آمدن صنعت چاپ و مدرن شدن، ابزار و ادوات کاغذ نیز به جبر زمان و نیاز بشر صورتی صنعتی به خود گرفت، که البته بسیاری از مشکلات بشر را دفع نمود. ولی متاسفانه در دایره هنر خوشنویسی و هنرهای وابسته (تذهیب، مینیاتور، نقوش سنتی و....) با جایگزین شدن کاغذ صنعتی به جای کاغذ دست ساز قدیم، کم کم خوشنویسی را از اواسط دوره قاجار تا به امروز از یکی از مهمترین ابزار و پایه های آفرینش آثار اصیل خوشنویسی دور کرد. شاید 10 سال از نوشتن یک قطعه بر روی کاغذ امروزی نمی گذرد که ما شاهد ریزش تدریجی کلمات از روی آن هستیم، که البته برخی نا آگاهانه این عیب را به ساخت مرکب نسبت می دهند، غافل از آنکه این ایراد بطور100% متوجه کاغذ می باشد.
برخی انواع کاغذهای گلاسه که بسیار مطبوع خوشنویسی هستند، تماما از پلاستیک و مواد شیمیایی تهیه می شوند. و هیچ ردی ازچوب و الیاف طبیعی درآنها نیست. براستی چرا آثارخوشنویسی کهن، حتی بیش ازهزارسال است که با وجود شرایط بد نگهداری درگذشته، کماکان سالم و زیبا در برابر دیدگان ما خودنمایی می کنند، ومعاصرین را به حیرت وا می دارند. از نظر علمی ثابت شده است که هرچه الیاف کاغذ به طبیعت نزدیکترباشند، و phآنها ازعدد7 کمتر دورشود (اسیدی یا قلیایی) این کاغذ کمتر در گذر زمان آسیب می بیند. کاغذهایی که درقدیم رایج بودند، بطور100% ازالیاف طبیعی تهیه می شدند، و چون بصورت خام قابلیت نوشتن نداشتند، با نشاسته، سفیده تخم مرغ و... آهارمی شدند. پس آهار برای کاغذ نوعی پوشش حفاظتی دربرابر هوای مملو از باکتری بوجود می آورد.
برخی انواع کاغذهای گلاسه که بسیار مطبوع خوشنویسی هستند، تماما از پلاستیک و مواد شیمیایی تهیه می شوند. و هیچ ردی ازچوب و الیاف طبیعی درآنها نیست. براستی چرا آثارخوشنویسی کهن، حتی بیش ازهزارسال است که با وجود شرایط بد نگهداری درگذشته، کماکان سالم و زیبا در برابر دیدگان ما خودنمایی می کنند، ومعاصرین را به حیرت وا می دارند. از نظر علمی ثابت شده است که هرچه الیاف کاغذ به طبیعت نزدیکترباشند، و phآنها ازعدد7 کمتر دورشود (اسیدی یا قلیایی) این کاغذ کمتر در گذر زمان آسیب می بیند.

مطلب مهمتر آن که چون آهارها عموما از جنس چسبهای طبیعی بودند، خود نیز ازسوی دیگر مرکب خوشنویسی را جذب میکردند. گویی که خوشنویس بر روی چسب نگاشته است! و این خود باعث دوام وعمر مضاعف اثر خوشنویسی بوده است. مطلب جالب توجه دیگر این است که اصولاً انواع مختلف آهار با کاغذهای صنعتی امروزی همخوانی زیادی ندارند. و این کاغذهای طبیعی دست سازهستند که با آهار شدن متریالی را بوجود می آورند که ضامن بقاء و سلامت یک قطعه خوشنویسی است.
آقای حسین نجفی با مطالعه و تحقیق بسیار بر روی نسخه های کهن کاغذسازی و آماده سازی کاغذ جهت خوشنویسی وهمچنین چندین سال آزمون و خطا و تجربه اندوزی بر روی کاغذهای دست ساز به نتیجه ای ذیقیمت و ارزشمند دست پیدا کرده که حاصل آن هم اکنون پیش روی شماست. درمرحله اول با جداسازی کاغذها (به دلیل دست سازبودن، بسیاری از آنها برای آهار و خوشنویسی مناسب نبوده یا به اصطلاح زیر قلم خوبی ندارند) کاغذهای مناسب ازنظر ضخامت و... انتخاب می شوند. ودر مرحله بعد با استفاده از رنگهای طبیعی اعم از حنا، روناس، پوست گردو، پوست انار، قرمزدانه، نیل، گل رنگ و ... که دوام آنها کاملا ثابت شده است، کاغذها رنگ میشوند. که این مهم خود تجربه ای سزاوار نیازمند است. پس با استفاده از نشاسته وسفیده تخم مرغ، بروش خاص، کاغذ اندود میگردد. و در هر دو مرحله با سنگ عقیق بر روی آن مهره کشیده میشود (1-نشاسته 2-سفیده تخم مرغ). در نهایت با ساعتها مهره کشیدن بر روی این آهار، کاغذ آماده میگردد. هر چه از تاریخ تولید این کاغذ بگذرد، خوشنویسی بر روی آن سهل تر و شیرین تر می شود (حداقل4ماه). لازم به توضیح است که کلیه مراحل رنگ کردن، آهار و مهره و آماده سازی این کاغذ بروش کاملا دستی و سنتی صورت میگیرد، وهیچگونه ساز و کار صنعتی و ماشینی در ساخت این محصول دخالتی ندارد.
کاغذ از زمان اختراع آن تا امروز قابل اعتمادترین وسیله انتقال اندیشه بشر بوده است و نقش مهمى در جمع‌آورى و ذخیرهء اطلاعات و دانش بشر دارد. از این‌رو با پیدایش مرکب و صنعت چاپ و مواد رنگى این اندیشه بشرى با ابزارى نوین در آمیخت. در تاریخ آمده است که انوشیروان شاه ساسانى نامه‌اى به پادشان هند نوشت که روى برگ درخت نوشته شده بود و مسعودى مورخ مشهور نیز به آن اشاره کرده است و ظاهراً از همان برگ‌هایى بوده که ابوریحان در کتاب تحقیق‌ ماللهند به آن اشاره نموده است.
از معروف‌ترین کاغذهاى سدهء 12 و 13 هـ . ق. کاغذهاى خان بالیغ، ختایی، سمرقندی، عادل‌شاهی، ترمه‌ای، کشمیرى و فرنگى بوده است.
امروزه کشورهاى سویس، آلمان و ژاپن در ساخت کاغذ مقدم بر کشورهاى دیگرند و انواع و اقسام کاغذهاى سفید و رنگى را تولید مى‌کنند.
در ادامه خالی از لطف نیست که تاریخچه تولید کاغذ در ایران را بصورت مختصر توضیح دهیم.
تاریخچهء ساخت کاغذ در ایران
آنچه از مدارک و مستندات تاریخى برمى‌آید، این است که صنعت کاغذسازى از قرن هفتم هجرى به بعد در ایران وجود داشته و گسترش یافته است.
از مشهورترین شهرهاى ایران که در کاغذسازى شهرت داشته خونا یا خونج است. که در زمان یاقوت به کاغذکنان معروف بوده است.
اولین کارخانهء کاغذسازى قبل از جنگ دوم جهانى تأسیس شد اما موفق نبود. حدود پنجاه و چند سال پیش کارخانهء دست دومى از خارج وارد شد و در کرج نصب گردید، اما تبدیل به مقواسازى شد. در سال 1326 هجرى شمسى شرکتى با سرمایه‌گذارى چند تن از جمله حسن‌على حکمت و دکتر صلح دوست و ژرژ عیسائیان تأسیس شد که خوراک آن کاغذهاى باطله ادارات و سازمان‌ها بود و منطقهء آن ورامین بود. اما بعد از ملى شدن صنعت نفت این تلاش ناموفق ماند.
در 1344 اولین کارخانه کاغذسازى در هفت تپه خوزستان ایجاد شد و در 1346 شرکت کاغذ پارس تأسیس شد.

چرو 07-08-2013 10:31 PM

آغاز خط در جهان

انسان های نخستین حدود بیست و دو هزار سال پیش به ثبت تصاویر در دیوار غارهای مسکونی پرداختند که شاید بتوان گفت نخستین سند مکتوب در تاریخ تمدن بشری است.
از آن پس تقریبا هفده هزار سال طول کشید تا هنر خط و نوشتار، شگفت انگیزترین دستاورد انسان، بوجود آید. باستان شناسان معتقدند که احتمالا انسانهای اولیه علامتهای مکتوب را به منظور حفظ حکایتهای خود و تاریخ نویسی ابتدایی به کار گرفته اند.
ده ها هزار سال است که طرح گونه ها، علامتها و اشکال به عنوان وسیله ای برای ارتباط پیامهای ساده بین انسانها به کار می رود. تاریخچه خط و الفبا فرایندی طولانی دارد و این فرایند به کندی و با پیچیده گی پیش رفته است. تا جایی که اسناد نشان می دهد، خط و نوشتار در "میان رودان" یا همان بین النهرین (MESOPOTAMIA)، سرزمین بین دو رودخانه دجله و فرات، آغاز شد. این سرزمین که از خلیج فارس تا بغداد امتداد دارد، در حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح به دو ناحیه سومر (SUMER) در جنوب و کلده (AKKAD) در شمال تقسیم می شد.
سومری ها و کلدانی ها در ناحیه جغرافیایی واحدی بطور هماهنگ زندگی می کردند، اما زبانهایشان تا حد زیادی با هم تفاوت داشت (تفاوتی مانند زبانهای آلمانی و ژاپنی) این دو جامعه متمدن در مجتمع های کوچک پیرامونهای شهرهای بزرگی مثل بابل (BABYLON) زیر حکومت فرمانروایان زندگی می کردند. اکثرا جمعیت بین النهرین را چوپانها و کشاورزان تشکیل می دادند. این سلسله مراتب در نخستین لوحه های دستی سومری که از مجتمع معبد بزرگ در اوروک (URUK) - به عنوان نخستین اسناد مکتوب معبد بزرگ - به چشم می خورد.
بدین صورت می توان نتیجه گرفت که نخستین علامتهای نوشتاری برای ضبط محاسبه های مربوط به کشاورزی به کار می رفته. لوحه های دیگری نیز در معبد لاگاش کشف شده که نشان از آن دارد که ساختار اجتماعی معبدیان شامل 18 نانوا، 31 آبجوساز، 7 برده و 1 آهنگر بوده است.
مدارک دیگر نشان می دهد که بین سومریها نه تنها استاندارد نقره رایج بوده بلکه پول نیز به اجاره داده می شده. و همچنین لوحه ها نشانگر این موضوع اند که در مدارس سومری، که در یک سوی آنها درس معلم و در سوی دیگر مشق محصل حک شده، می توان پی برد که خواندن و نوشتن به خط میخی را چگونه یاد می گرفتند.
تاریخچه خط و الفبا فرایندی طولانی دارد و این فرایند به کندی و با پیچیده گی پیش رفته است. تا جایی که اسناد نشان می دهد، خط و نوشتار در "میان رودان" یا همان بین النهرین (MESOPOTAMIA)، سرزمین بین دو رودخانه دجله و فرات، آغاز شد. این سرزمین که از خلیج فارس تا بغداد امتداد دارد، در حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح به دو ناحیه سومر (SUMER) در جنوب و کلده (AKKAD) در شمال تقسیم می شد.

نخستین کتیبه های این نوع خط (خط میخی)، که به عقیده کارشناسان نوعی یادداشت محسوب می شده، شامل طرح گونه هایی ساده جهت نشان دادن شکل اشیا است. بطوریکه در این خط، شکل اشیا نقاشی می شده. مثلا: سرگاو نشانه "گاو" بوده . این نوع خط را می توان، اولین نوع خط بشری نام برد.
آنطور که مشخص است، این انسانها به کنارهم گذاشتن این تصاویر قصد نوشتن مطلب و جمله ای کامل را داشتند، که به آن اصطلاحا "خط اندیشه نگار" می گویند. تا کنون بیش از 1500 نمونه از این نوع خط تصویری توسط باستان شناسان شناسایی شده است.
با گذشت زمان، خط تصویری دیگر برای نمایش اشیا به کار نمی رفت بلکه بر اساس مفهوم متن ، معانی گسترده تری پیدا کرد و تکامل جالبی در حدود 2900 سال قبل از میلاد حاصل شد. انحنای علامتهای تصویری اولیه از بین رفت. در مناطق باتلاقی و کرانه رودخانه های میانرودان، خاک رس و نی فراوان وجود داشت، در حالیکه رسم خطوط منحنی در گل رس خشک شده از لحاظ فنی دشوار بود، پس کتاب نویسان به علامتهای مستقیم روی آوردند.
کاتبان از لوحه های رسی استفاده می کردند و اشیا یا شکلهایی را که می خواستند به تصویر در آورند را با قلمهایی از نی (که یک سر آن را می تراشیدند) می کشیدند. سومریها این قلمها را (که نسلهای نخستین خودکار و خودنویسهای امروزی بشمار می رفتند) به شکل مثلث می تراشیدند. پس آنچه روی لوح رسی شکل می گرفت، شکل میخ بود و با ترکیب این علامت میخ مانند نوعی خط نوشتاری معروف به "خط میخی" پدیدار شد.
همانطور که اشاره شد خط به عنوان یک وسیله ارتباطی از اوائل پیدایش بشر بوجود آمد است. در ابتدا انسانها برای تبادل افکار و اندیشه ها از تصایر برای افاده معنی استفاده میکردند و سپس به مرور زمان تکامل یافت و به شکل مدرن تری در آمد که خط میخی یکی از آنهاست:
با اختراع نوشتن بود که بشر به کمک آن توانست تاریخ به یادگار بگذارد و دانسته های خود را محفوظ نگاه دارد و پیشرفت کند.
شش هزار سال قبل دهقانهای مصری که مکلف بودند سبدی چند از فراورده غله خود را به تحصیلدار مالیاتی تحویل دهند، تصویر زمخت سبد را بر دیوار کلبه خود می کندند و کنار آن به تعداد سبدهایی که داده بودند علامت می گذاشتند.
بله، نخستین طرز نوشتن بدین صورت بود، یعنی نوشتن با عکس (شکل نگاری)، این شکل از نوشتن مصور آنقدر بود که تقریبا همه اقوام ابتدایی از آن استفاده می کردند.
مدتها پیش عده ای از سرخ پوستان امریکایی با پنج زورق و به رهبری سردار قبیله خود شاه ماهیگیران ظرف سه روز از دریاچه سوپریور عبود کردند و به سلامت پای به خشکی گذاشتند و چون می خواستند یاد این رویداد مهم جاوید بماند، تصویر یادگاری آن را بر دیواره یک صخره ، نقش کردند.
در اینجا تصویری که از روی آن کشیده شد، نقل می شود، ساختن یک تصویر زمخت، مثل تصویر افرادی که در زورق نشسته اند آسان بود، اما ترسیم یک اندیشه یا تصور، یا گذران سه روز بنظر دشوار می نمود.
از این جهت بود که سرخ پوستان نشانه ای را که برای خورشید داشتند با نشانه آسمان یکی کردند تا، بدین ترتیب بر مدتی که خورشید قوس آسمان را می پیماید (مفهوم نگاری) دلالت کند؛ یعنی مدت یک روز، آن گاه سه عدد از این علامت مرکب که پهلوی هم قرار گیرد، مفید معنی سه روز خواهد بود.
نخستین کتیبه های این نوع خط (خط میخی)، که به عقیده کارشناسان نوعی یادداشت محسوب می شده، شامل طرح گونه هایی ساده جهت نشان دادن شکل اشیا است. بطوریکه در این خط، شکل اشیا نقاشی می شده. مثلا: سرگاو نشانه "گاو" بوده . این نوع خط را می توان، اولین نوع خط بشری نام برد.

البته آن شاه ماهیگیران می خواست مردم بدانند که او رهبر بی چون و چرای قوم خو بود و توانست آنان را به ساحل سلامت سوق دهد، او به صورت پرنده ای که بر زورق اول نقش شده نمودار گردید و نقش سنگ پشت، که نزد سرخ پوستان امریکایی علامت زمین است ، نشان می دهد که سالم به خشکی پیاده شدند.
این نوع نوشتن، نوشتن ساده و مصور است که در آن تصویرها و علامتها با هم ترکیب می شود و اشیاء و نام افراد و تصورات ساده از قبیل روز، به خشکی پیاده شدن و ... را بیان می کند.
بیشتر اقوام ابتدایی از این مرحله فراتر نرفتند اما در انواع جدید نوشتن، گو اینکه با نوشتن مصور آغاز یافت، برای نمایاندن شکل اشیاء، دیگر از تصویر یاری نگرفتند.
بلکه به جای آن از نشانه های قراردادی استفاده کردند و به کمک این نشانه ها، کلمات با اصوات را، که از آنها کلمه ساخته می شود، نمایش می دادند (صورتنگاشت).

چرو 07-08-2013 10:34 PM

سیر تحول خط در ایران

خاستگاه و زمینه ایجاد خط در ایران باستان را نمی توان به یك دوره از زمان خاص منتسب كرد چرا كه آثاری كه مربوط به یك دوره خاصی باشد در دسترسی نیست. تاكنون هیچ گونه پژوهش و یا نوشته مستدلی بر گذشته این فن به طور اخص صورت نگرفته، اما از آثار باقی مانده در كتیبه های ایران باستان می توان چنین نتیجه گرفت كه نگارش و كتابت در آن دوره رواج داشته است.
از خطوط رایج در دوران قبل اسلام می توان به خطوط زیر اشاره کرد:
خط ایلامی
خط ایلامی، از 2900 سال پیش از میلاد به شکل‌های نیاایلامی، ایلامی باستان و میخی ایلامی دگرش یافت. خط میخی ایلامی، از 2500 پ.م. تا 331 میلادی به کار می‌رفته‌است. این خط از خط میخی اکدی بدست آمده‌است. خط میخی ایلامی از 130 نشانه ساخته شده‌است، که این تعداد بسیار کم‌تر از دیگر خطوط میخی است.
خط میخی هخامنشی (میخی پارسی باستان)
خط میخی هخامنشی به احتمال زیاد توسط داریوش بزرگ ایجاد شده‌است. این نوع خط میخی که متشکل از 36 علامت است، آخرین نوع خط میخی‌است که ابداع شده‌است (در سده‌ء ششم پیش از میلاد). این خط برای نوشتن کتیبه‌های هخامنشی به کار رفته‌است.
خط پهلوی
خط پهلوی نام یک دستهء کلی از خطوطی است که برای نوشتن زبان(های) فارسی میانه (شامل پهلوی اشکانی) به کار می‌رفته‌اند. تمام این خطها ریشه در خط آرامی دارند و مانند آرامی از راست به چپ نوشته می‌شده‌اند. خط رسمی دوران ساسانی، خط پهلوی بوده‌است. این خط از ویرایش خط پارتی ایجاد شده‌است.
پیدایش تاریخی هنر خطاطی بعد از اسلام نیز به درستی مشخص نیست. اما با تطبیق این هنر با معماری بعد از اسلام كه نقشی دوگانه را بازی می كند می توان به قدمت و پیوند ناگسستنی آن پی برد. با رؤیت بناهای به یاد مانده (دوره مغول) از جمله مسجد ها، كاخ ها، مقبره ها و اماكن مقدس كه با خطاطی های زیبایی متون مذهبی و احادیث نبوی و ائمه اطهار و علی الخصوص كلام الله سر در آنها تزئین شده می توان گفت هنر معماری ایرانی همیشه با خطاطی های زیبا تلفیق گشته است.

دین دبیره (خط اوستایی)
در دورهء ساسانیان الفبایی از الفبای زبوری و پهلوی اختراع شد و اوستا بدان نوشته شد. این الفبا را الفبای اوستایی و یا دین دبیره نامیده‌اند. این الفبا برای هر یک از آواهای اوستایی یک نشانه دارد. حرفها (یا نویسه ها)ی الفبایی جدا از هم نوشته می‌شوند و در هر جای کلمه که بیایند یک صورت دارند. خط اوستایی در سده سوم میلادی برای نوشتن اوستا ابداع شد. این خط که از خط پهلوی برگرفته شده از آن کامل‌تر و دارای 42 حرف است که از راست به چپ نوشته می‌شود.
به طور كلی باید گفت كه این هنر یعنی خطاطی و خوشنویسی به شكل امروزی در دوره قبل از اسلام رونق نداشته است.
پیدایش تاریخی هنر خطاطی بعد از اسلام نیز به درستی مشخص نیست. اما با تطبیق این هنر با معماری بعد از اسلام كه نقشی دوگانه را بازی می كند می توان به قدمت و پیوند ناگسستنی آن پی برد. با رؤیت بناهای به یاد مانده (دوره مغول) از جمله مسجد ها، كاخ ها، مقبره ها و اماكن مقدس كه با خطاطی های زیبایی متون مذهبی و احادیث نبوی و ائمه اطهار و علی الخصوص كلام الله سر در آنها تزئین شده می توان گفت هنر معماری ایرانی همیشه با خطاطی های زیبا تلفیق گشته است.
حمله چنگیز مغول با تخریب آثار و بناهای مهم و مقدس آغاز شد ولی با تأسیس اولین حكومت مغول نوسازی مجدداً رواج پیدا كرد. اما آنچه كه نه تنها از خرابی ها و نابودی چنگیز مغول آسیب ندید بلكه با قدرت فراوان به حیات خود ادامه داد و همچنان بر فاتحان سركش تسلط یافت ایمان قلبی مردم ایران به دین اسلام بود، همین فرهنگ عظیم اسلام، «غازان» نوه «هلاكوخان» پسر چنگیز را به زانو درآورد. او در برابر عظمت اسلام خاضعانه سر تعظیم فرود آورد و دین اسلام را به عنوان مذهب رسمی در سرتاسر قلمروش معرفی كرد.
در دوره ایلخانی این هنر غنی تر و پربارتر می شود (قرآن نفیسی به خط ریحانی به فرمان اولجایتو با خط و تذهیب عبدالله بن محمد همدانی باقی مانده است).در زمان حكومت تیموریان كه جانشین ایلخانیان شدند در سالهای آخر حكومتشان بعد از اینكه تیمور به دین اسلام مشرف شد همواره هنرهای اسلامی را حامی و مشوق بود به همین منظور تمام هنرمندان ممالكی را كه فتح می كرد در مركز حكومتش گرد می آورد، او در بین هنرهای اسلامی به خوشنویسی علاقه خاصی داشت، تا جایی كه وی بانی سبك جدیدی در هنر تذهیب و خوشنویسی شد، این سبك به تیموری مشهور است. بعد از تیموریان، صفویان پا به عرصه حكومت گذاشتند، حكومت شاه اسماعیل صفوی موجب ظهور سبك جدیدی از هنر خوشنویسی و تذهیب شد كه نه تنها در داخل قلمرو خود بلكه در قلمرو سرزمین رقیب قدیمی اش عثمانی نیز تحولاتی شگرفی ایجاد كرد.
خط تعلیق در زمان شاه اسماعیل صفوی و شاه طهماسب نظام مند شد و در آن دوره با افزودن برخی نشانه های الفبای فارسی تكمیل گشت و به عنوان خط بومی توسعه یافت، گویند خط تعلیق را فردی به نام تاج سلطانی خطاط اصفهانی برای اولین بار ابداع كرد و عبدالحی خوشنویس از استرآباد در پیشرفت آن نقش بسزایی را ایفا نمود. مسلماً حمایت ها و تشویق های شاه اسماعیل و شاه طهماسب به نوبه های خود در پیشرفت آن بی تأثیر نبوده، بعدها همین خط باعث ظهور خط درخشان دیگری به نام نستعلیق شد. با ظهور این خط شیوه بومی خطاطی در ایران نیز ترك شد و چنان محبوبیتی در میان مسلمانان ایجاد كرد كه در ظرافت و وزین نمودن هرچه بیشتر آن نهایت سعی و كوشش خود را می نمودند. به طور یقین این خط در قرن پانزدهم به عنوان خط ملی به هویت خود ادامه داد. واضع این خط میرعلی سلطانی تبریزی است كه فردی متدین و مذهبی بود، او با توسل به امیر المؤمنین دعا كرد كه در خط صاحب سبك جدیدی شود. در رویا امیر المؤمنین را دید كه به او امر می كند در مورد احوال پرنده غره قره (سینه سیاه) مطالعه نماید.او با الهام از شیوه پرواز و بالهای پرنده مزبور و پیوند آن با اشكال هندسی موفق به ابداع خطی جدید و زیبا به نام نستعلیق شد. این خط در میان مسلمانان دیگر ممالك نیز رایج گشت. بعدها توسط گروهی از خوشنویسان برتر ایرانی از جمله عبدالرحمان خوارزمی و دو پسرش عبدالرحمن انیسی و عبدالكریم پادشاه به ترتیب كه از اساتید اولیه و پیشگامان این فن محسوب می شوند محفوظ شد.
حكومت شاه اسماعیل صفوی موجب ظهور سبك جدیدی از هنر خوشنویسی و تذهیب شد كه نه تنها در داخل قلمرو خود بلكه در قلمرو سرزمین رقیب قدیمی اش عثمانی نیز تحولاتی شگرفی ایجاد كرد.

در عصر طلایی خط نستعلیق، یعنی دوره شاه عباس، اساتید بسیاری در زمینه خوشنویسی پرورش یافتند كه هر كدام صاحب سبك ها و مكتب های خاص خطاطی بودند. در آن دوره هر سبك خاصی برای موضوعی خاص به كار برده می شد. مثلاً قرآن، دیوان ها، اسناد رسمی هر یك دارای سبك متناسبی بودند، مشهورترین آن اساتید قاسم شادی، اویس اردبیلی، كمال الدین هراتی، قیاس الدین اصفهانی و آخرین آن عماد الدین حسینی بود.
بعدها خط نستعلیق زمینه ابداع خط های دیگری از قبیل غبار شد. این نوع خط برای ارتباطات سری یا پیام های درباری یا رضایت نامه ها و توبیخ نامه های دولتی به كار می رفت. گاهی آنقدر ریز و درهم نوشته می شد كه بدون ذره بین امكان خواندن آنها میسر نبود، یكی دیگر از خطوط رایج و مرسوم در بین نویسندگان و منشیان زمان، خط شكسته نستعلیق بود، به طوری كه یك چهارم كتاب های منظوم (شعر) در عصر صفوی با آن خط كتابت می شد. بعضی از آثار باقی مانده از اساتید هنر خوشنویسی كه هر یك دارای ارزش هنری و معنوی خاصی هستند با خط زیبای شكسته نستعلیق كتابت شده اند.
البته تنوع و تفنن و ابداعات خطی تنها به یك دوره خاصی اطلاق نمی شود، بلكه هنرنمایی های خوشنویسان ایران متناوباً از قرنی به قرن دیگر تكمیل می گشت، تا به سبك و فرم امروزی درآمد. در حال حاضر خوشنویسان با حفظ سنت اساتید و بالذتی زاید الوصف به نوشتن و تركیب و تلفیق حروف مبادرت می ورزند تا بهترین اثر را از لحاظ كیفیت باقی گذارند. آنان با دنیای خطوط انس و الفت گرفته، با صف آرایی حروف بزرگ و كوچك طرح و اثری زیبا پدید می آورند كه برخاسته از عواطف و احساسات هنریشان می باشد، در آثار هنری آنان رابطه عمیقی بین كلمات و طبیعت دیده می شود، مخصوصاً وقتی كه نقش آفرینی های آنان در كاغذهای ابر و باد به نمایش گذاشته شود و با تذهیب استادكاران زبردست تزئین شده باشد. ناگفته نماند اساتید خوشنویس تنها به خوشنویسی مطلق اكتفا نمی كنند، بلكه همواره سعی می كنند یك اثر هنری از خود ابداع كنند، البته ارائه یك اثر نو و بدیع كار آسانی نیست و در این راه ریاضت های فراوانی باید متحمل شوند تا بتوانند یك خلاقیت زیبا را از خود به جای گذارند كه مسلماً ذی قیمت خواهد بود. در بین این اساتید می توان به استاد سید حسن میرخانی، استاد حسین میرخانی، استاد زنجانی، استاد علی اكبر كاوه، استاد غلامعلی اجلی، استاد صداقت جباری، استاد اسرافیل شیرچی، استاد محمد حیدری و استاد مصطفی مهدی زاده اشاره كرد.

چرو 07-08-2013 10:36 PM

استاد خط، میرعماد


تولد میرعماد در سال 961 در قزوین و مرگش در 1024 بوده است. او از خاندان بزرگ سیفی قزوین بود که نامش را به روایتی «محمد» گذاشتند که بعدها به «عمادالملک» و «میرعماد» شهرت یافت. جد او از کاتبان و کتابداران دوره صفوی در قزوین بوده است.
میرعماد در کودکی، در قزوین اصول خوشنویسی را نزد استادانی مانند عیسی رنگ کار و مالک دیلمی آموخت و در جوانی برای آموختن بیشتر به تبریز رفت و از تعالیم استاد برجسته آن زمان ملامحمد حسین تبریزی استفاده کرد.
میرعماد از روی آثار استادان نامدار دیگری مانند بابا شاه اصفهانی، سلطانعلی مشهدی و میر علی هروی مشق می کرد تا اینکه او در میان خوشنویسان شش قرن قبل تا زمان خود سرآمد همه شد.
میرعماد از تبریز به عثمانی و سپس حجاز رفت و بعد به ایران بازگشت. مدتی در خراسان و هرات به عنوان کاتب کتابخانه فرهاد خان قرامانلو، از امرای لشکریان شاه عباس، مشغول به کار بود. پس از کشته شدن فرهاد خان به قزوین و سپس در 1008 قمری به اصفهان رفت.
شاه عباس دوازده سال بود که به پادشاهی رسیده بود و سلسله صفویه در اوج قرار داشت. به همین دلیل، هنرمندان به اصفهان می‌ رفتند تا تحت حمایت شاه عباس قرار بگیرند. میرعماد یادداشتی به نستعلیق در مدح شاه نوشت و برایش فرستاد. شاه یادداشت را پسندید و او را به دربار دعوت کرد.
میرعماد با توجه به ‌اسامی شهرهایی که در کتابهایش به آنها اشاره کرده است به ‏حلب، دمشق، عثمانی و حجاز مسافرت کرده و احتمالا توفیق زیارت مکه مکرمه را نیز یافته است. او در ایران به اصفهان، قزوین، سمنان، دامغان، طبرستان و خراسان سفر کرده است‏. میرعماد شانزده سال در اصفهان زندگی کرد و شاگردان فراوانی را تربیت کرد و آثار هنری بسیاری خلق کرد.
میرعماد از مقربان شاه عباس بود و همین مسئله موجب شد دیگران به او حسادت کنند. از جمله علیرضا عباسی نزد شاه از او بدگویی و او را سنی مذهب معرفی می کرد.
خشم شاه عباس به تدریج اوج گرفت و سرانجام به مقصود بیک قزوینی، رئیس ایل شاهسون قزوین دستور داد که همراه اراذل و اوباش بر سر او بریزند. شب هنگام، زمانی که میرعماد به حمام می‌رفت آنها به وی حمله کردند و او را کشتند.
خط میرعماد در زمان حیاتش نه تنها در ایران و دربار صفوی بلکه در دربار گورکانیان هند و پادشاهان عثمانی هم قدر و منزلت ویژه ای داشت. گفته اند که خط او را در زمان حیاتش با طلا معاوضه می‌کردند. او در هنگام مرگ از متمول ترین مردان ایران بوده چنانچه خانه‌اش را وزیر وقت نتوانست بخرد.

گفته می شود به دلیل اینکه میرعماد مغضوب شاه بود تا چند روز کسی جرئت نداشت جنازه اش را به خاک بسپارد. تا اینکه سرانجام ابوتراب خطاط اصفهانی از شاگردانش، او را به خاک سپرد. البته پس از به قتل رسیدن میرعماد، شاه عباس پشیمان شد.
مرگ میر عماد در سال 1024 در سن شصت و سه سالگی او رخ داد و مزار او اکنون در اصفهان است.
از میرعماد پسری بنام میرزا ابراهیم و دختری بنام گوهرشاد باقیماند که هر دو از خوشنویسان چیره دست بودند و پس از مرگ میرعماد همراه بسیاری از خوشنویسان از جمله عبدالرشید دیلمی خواهرزاده و شاگرد میرعماد ایران را ترک کردند و به هندوستان رفتند.
خط میرعماد در زمان حیاتش نه تنها در ایران و دربار صفوی بلکه در دربار گورکانیان هند و پادشاهان عثمانی هم قدر و منزلت ویژه ای داشت. گفته اند که خط او را در زمان حیاتش با طلا معاوضه می‌کردند. او در هنگام مرگ از متمول ترین مردان ایران بوده چنانچه خانه‌اش را وزیر وقت نتوانست بخرد.
میر عماد صدها شاگرد نام آور تربیت کرد که نام و هنرشان در تاریخ فرهنگ و هنر ایران می درخشد. علاوه بر خوشنویسان ایرانی مقلدان خط میرعماد در میان خوشنویسان عثمانی و هند بسیار بوده ‌اند.
میرعماد با پالایش و اصلاح خطوط گذشتگان و زدودن پیرایه ها و ناخالصی‌ها از خط نستعلیق و نزدیک کردن نسبت‌های اجزای حروف و کلمات، به بالاترین درجه زیبایی شناسی یعنی نسبت طلایی رسید و قدمی اساسی در اعتلای هنر نستعلیق برداشت. میرعماد ذوق شعر نیز داشته و اشعاری را به او منسوب می کنند..
از میر عماد آثار خطی فراوانی به صورت مرقع یا «قطعات متفرقه» به جای مانده است که در موزه‌های معتبر ایران و جهان و مجموعه‌های شخصی چشم ها را به خود خیره می کند. برخی از آثار او اکنون به موزه خوشنویسی قزوین واقع در کاخ چهلستون منتقل شده‌ اند.
اخیرا توسط هنردوستان ایتالیایی و آمریکایی مجموعه ارزشمندی از آثار میرعماد چاپ شده است و به همت موزه متروپولیتن نیویورک در دسترس دوستداران خط نستعلیق ایرانی قرار گرفته است.
آثار میرعماد در «مرقع ‏سن‌پطرزبورگ» یعنی همان مرقع میرزا مهدی خان منشی نادرشاه، که احتمالا در سالهای انقلاب ‏مشروطیت کتابخانه سلطنتی ایران آن را به روسها فروخته است، به چشم می خورد. این مرقع اخیرا به طور کامل چاپ شده و صفحاتی از آن به نام «کرشمه ساقی» در ایران انتشار یافته‌است. رساله بابا شاه اصفهانی نیز به خط اوست.
میرعماد شاگردان زیادی تربیت کرد. ازجمله معروف‌ترین آن‌ها می‌توان به این افراد اشاره کرد:
نورالدین محمد لاهیجی (نورا)، عبدالرشید دیلمی (رشیدا)، میرابراهیم (فرزند میرعماد)، گوهرشاد (دختر میرعماد)،عبدالجباراصفهانی،محمد الح خاتون‌آبادی، جمالا(حاجی جمال بن ملک محمد شیرازی)، نورای اصفهانی، محراب بیک، میرساوجی،میریحیی اصفهانی، علاالدین سبزواری، درویش عبدی بخارائی، میرمحمدمقیم تبریزی، میرزاتقی مستوفی الممالک، ابوتراب اصفهانی (ترابا)، محمدصالح اصفهانی و ...
علاوه بر این اغلب خوشنویسان پس از میرعماد تا امروز، که از روی آثار بجا مانده از او مشق کرده‌اند و به ‌نوعی شاگرد او محسوب می‌شوند.
میرعماد توانست چنان پایه خط نستعلیق را مستحكم نماید كه تمام صاحب نظران خطوط اسلامی آن را «عروس خطوط اسلامی» نامیدند. او بیشترین تاثیر را در تکامل خط نستعلیق گذاشته است. زندگی او در تذكره‌ها و رسالات و متون مختلف آمده، اما گوشه‌هایی از زندگی او همچنان ناشناخته مانده است.

چرو 07-08-2013 10:44 PM

خط تعلیق، نخستین خط ایرانی

خط تَعلیق یا ترسل اولین شیوه از خوشنویسی اسلامی است که خاص ایرانیان پدید آمده است. به نظر می‌رسد این شیوه از خوشنویسی در اواسط سدهء هفتم از ترکیب و توسعهء دو خط توقیع و رقاع و تحت تاثیر خطوط ایرانی پیش از اسلام و با توجه به ذوق و روحیه ایرانی به‌وجود آمده باشد.
خط تعلیق را می‌توان نخستین خط کاملا ایرانی دانست. درواقع این شیوه اولین نوع خوشنویسی بود که برای خط پارسی که از عربی منشعب شده بود، ابداع گشت و در آن علامت‌های زیر و زبر و پیش به‌کار نمی‌رفت. تعلیق خطی تودرتو و متصل به‌هم است و کلمات و حروف در آن یکنواخت نوشته نمی‌شوند، یعنی گاهی بزرگ و گاهی ریزند. خط تعلیق دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت فراوان در ارائهء ترکیب‌های متنوع را دارد. به همین سبب بیشتر در بین افرادی رواج داشت که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی بوده‌اند. این خط ویژه کاتبان دربارها و دیوان‌های حکومتی بوده از این رو این خط به تدریج کاربرد خود را از دست داده است.
این خط حدود یکصد سال رواج کامل داشت و پس از آن رفته رفته با پیدایش نستعلیق و سپس شکسته نستعلیق از رواج آن کاسته شد و رونق سابق را از دست داد. عده‌ای ابداع این خط را به خواجه تاج سلمانی اصفهانی نسبت می‌دهند. اما در واقع او این خط را قانونمند کرد و بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استرابادی برای آن قواعد و اصول بیشتری به‌وجود آمد.
خط تعلیق، زمینه‌ساز پیدایش دو خط دیگر ایرانی یعنی نستعلیق و شکسته نستعلیق بود. رواج و رونق این دو خط از کاربرد تعلیق کاست تا جایی که تقریباً به بوته فراموشی سپرده شد.
خط تعلیق بیشتر به عنوان خط تحریری و برای نوشتن نامه‌ها و فرمان‌های حکومتی به‌کار می‌رفته است. به‌نظر می‌رسد خط تعلیق در اثر نیاز به تندنویسی در امور منشی‌گری شکل گرفته باشد. پیوسته نوشتن کلمات و کمتر جدا کردن قلم از کاغذ در این شیوه به سرعت کاتب می‌افزود. افزون برآن کلمات و حروف در خط تعلیق درهم پیچیده‏اند و به طور پیوسته نگاشته می‏شوند از این رو تغییر و تصرف در آن کمتر ممکن است. این نکته به‌ویژه برای فرمان‌ها و منشورهای حکومتی و اسناد مختلف حائز اهمیت بود.
در ابتدا مانند خط دیوانی در دربار عثمانیان، خط تعلیق برای نوشتن مکاتبات و مراسلات دولتی و تنظیم احکام حکومتی در دواوین و دربارهای ایرانی به‌کار می‌رفت و تعلیق‌نویسان اغلب ملزم بودند خطوط دیوانی، معکوس (وارونه نویسی)، سیاق و طغرایی را هم خوب بنویسند کاربرد مراسلاتی و نیز طرز نگارش تعلیق، آن را به «خط ترسل» نیز معروف ساخت. بعدها از این خط برای ایجاد آثار هنری خوشنویسی هم استفاده شد.
خط تَعلیق یا ترسل اولین شیوه از خوشنویسی اسلامی است که خاص ایرانیان پدید آمده است. به نظر می‌رسد این شیوه از خوشنویسی در اواسط سدهء هفتم از ترکیب و توسعهء دو خط توقیع و رقاع و تحت تاثیر خطوط ایرانی پیش از اسلام و با توجه به ذوق و روحیه ایرانی به‌وجود آمده باشد.

تعلیق در لغت به‌معنای «درآویختن چیزی به چیزی» است و اطلاق نام تعلیق به این شیوه از نگارش، ناشی از پیچیدگی در نوشتن حروف و روانی حرکات در آن است که گویا بر روی کاغذ معلق‌اند. خط ترسل هم از این سبب به این شیوه اطلاق شده که کاربرد آن برای امور مراسلاتی بوده است.
خط تعلیق دارای دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت بسیاری در ارائهء ترکیب‌های متنوع و کمپوزیسیون‌های گوناگون است. از این رو خواندن و نوشتن آن سخت است و بیشتر در بین کاتبان و کسانی رواج داشته که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی باشند. در تعلیق برخلاف خطوط ششگانه از علامت‌هایی چون زیر و زبر و پیش استفاده نمی‌شود. کلمات و اجزای حروف در تعلیق تودرتو و متصل به‌هم است و واژه‌ها و حروف آن یکنواخت نیستند، یعنی گاهی درشت و گاهی ریز و لاغر نوشته می‌شوند.
در تعلیق‌نویسی، علاوه بر آن که اغلب حروف جدا از هم را متصل می‌نویسند، گاهی چندین کلمه را به دنبال هم و پیوسته می‌آورند. به این روش، که به سبب تندنویسی ایجاد شده، «شکستهء تعلیق» نیز می‌گویند. نظم و ترتیب و تناسب اجزای حروف و کلمات، که در خطوط ششگانه به دقت دنبال می‌شود، در تعلیق همانند خط دیوانی چندان مورد توجه نیست؛ تا حدی که کلمات و حروف آن اغلب یکنواخت نبوده و گاه درشت و گاهی ریز نوشته می‌شود. دوایر در این خط زیاد است و منحنی‌ها تمامی خط را تشکیل داده‌اند و تقریباً هیچ اثری از خطوط صاف و مستقیم وجود ندارد.
قطِّ یا برشِ قلمِ تعلیق مانند خط نستعلیق، بین «تحریف» (ارتفاع بیشتر نیش راستِ قلم از نیشِ چپ) و «مستوی» (قلمی که برش آن تَخت و بین صفر تا ده درجه باشد) است، و هم «محرّف» (قلمی که زاویة برش آن تُند و در حدود 35 تا 45 درجه باشد) است. حرکات قلم در این خط نرم و تقریباً «دور» (گردش حروف که در دایره‌های معکوس و مستقیم مانند «ح» و «ق» و گِردی سَرِ «ف» و «ق» و «و» و مانند آن به‌وجود می‌آید) است.
برخی از محققان معتقدند که نَسخِ شیوه ایرانی یا خط تحریری که تحت تأثیر خط‌های باستانی ایرانی همچون پهلوی و اوستایی نوشته می شد در شکل گیری خط تعلیق مۆثر بوده است.
پیدایش شکل‌های ابتدایی خط تعلیق را برخی محققان بین سده‌های چهارم تا ششم هجری تخمین زده‌اند و برخی قدیمی‌ترین نمونه‌های خط تعلیق را مربوط به سدهء نهم هجری ذکر کرده‌اند. با این وجود کهنترین نمونه‌های به جا مانده از تعلیق و شکسته تعلیق در ایران، سندی متعلق به سدهء هشتم هجری و سند دیگری متعلق به سده نهم سند صادره از بقعه شیخ ابواسحاق کازرونی، مربوط به سال 826 ه ‍ . ق است. شاید قدیمی‌ترین سندی که به خط تعلیق در دست است فرمان ایلخان گیخاتو (حک 694-690 ه / 1295-1291 م) نوه‏ هولاکو باشد که «نخستین فرمان فارسی ایلخانان» لقب گرفته است. این سند که درباره‏ حفظ منافع موقوفه‏ یک خانقاه است در شمال غرب ایران صادر شده و تاریخ 692 ه ‍ . ق/1293 م را دارد.
خط تعلیق بیشتر به عنوان خط تحریری و برای نوشتن نامه‌ها و فرمان‌های حکومتی به‌کار می‌رفته است. به‌نظر می‌رسد خط تعلیق در اثر نیاز به تندنویسی در امور منشی‌گری شکل گرفته باشد. پیوسته نوشتن کلمات و کمتر جدا کردن قلم از کاغذ در این شیوه به سرعت کاتب می‌افزود.

اسناد متعدد به‌جا مانده از سده دهم هجری و تدوین رساله‌هایی درباره قواعد نگارش تعلیق در آن سده، نشان می‌دهد که خط تعلیق در سده دهم رواج بسیار داشته است. برخی از خوشنویسان ایرانی که در اواخر عمر شاه طهماسب صفوی (درگذشت 984 هـ.ق) به عثمانی مهاجرت کردند، خط تعلیق را به‌تدریج در این نواحی و نیز در مصر رواج دادند. عثمانیان بنا به ذوق و سلیقه خود در تعلیق ایرانی تغییراتی به‌وجود آوردند؛ در تعلیق عثمانی نیم دایره‌های آخر حروفِ مدور، بزرگتر است . کاتبان دربار عثمانی شیوه خود را «دیوانی» نامیدند. منسوب به «دیوان» یا بخش اداری دربار. این خط هنوز به دو شیوه «دیوانی خفی» و «دیوانی جلی» در کشورهای عربی متداول است.
خط تعلیق تا سده دهم هـ.ق در ایران رواج کامل داشت؛ اما با پیدایش و کاربرد وسیع خط نستعلیق که دومین شیوه اختصاصی ایرانیان در خوشنویسی بود، همزمان با انتقال پایتخت به اصفهان در دوره صفوی، خط تعلیق رفته رفته به فراموشی سپرده شد. شکل گیری خط شکسته‌نستعلیق که سومین خط ویژه ایرانیان بود نیز کاربرد تعلیق را بیش از پیش کاهش داد. این روند به آرامی تا پایان سده دوازدهم هجری ادامه داشت تا آن که پیشرفت و رواج چشم‌گیر خط شکسته‌نستعلیق توسط درویش عبدالمجید طالقانی (1185ق) موجب فراموشی کامل خط تعلیق شد. خط تعلیق یکی از پایه‌های مهم خط نستعلیق و شکسته نستعلیق به‌شمار می‌رود.
در باره اینکه چه کسی واضع یا پدیدآورنده خط تعلیق است اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد؛ برخی که ریشه خط تعلیق را بسیار کهن میدانند و قدمت آن را هم پایه خطوط ششگانه اسلامی می دانند واضعِ آن را خواجه ابوالعال معرفی کرده‌اند و معتقدند خواجه ابوالعال خط تعلیق را از خط پیرآموز که نوعی خط قدیمی ایرانی بوده استخراج کرده است و برخی دیگر، واضعِ آن را حسن بن حسین فارسی خوشنویس سده چهارم هجری، از کاتبان دربار دیلمیان، دانسته و گفته‌اند که وی آن را از خطوط نسخ و ثلث و رقاع استخراج کرده است.
اما پذیرفته‌ترین نظر آن است که خواجه تاج سلیمانی یا سلمانی (درگذشت 897 هـ.ق) مبدع این شیوه از نگارش بوده است، لیکن به دلیل آثار به جا مانده از این خط تعلیق پیش از خواجه تاج، این که او پدیدآورنده این خط است چندان صحیح به نظر نمی‌رسد به نظر می‌رسد وی نخستین خوشنویسی بوده که تلاشهای مۆثری برای شکل‌گیری، قاعده‌مندی و گسترش این خط کرده است. پس از خواجه تاج سلمانی، خواجه عبدالحی منشی استرآبادی (درگذشت 907 هـ.ق) که منشی و نویسنده فرمان‌های سلطان ابوسعید تیموری بود و منشیان آق قوینلو (حک : ح 800 ـ 908) دنباله‌رو سنّت وی بودند، با قاعده‌مند کردن بیشتر خط تعلیق، سهم زیادی در شکوفایی این خط داشت.


چرو 07-08-2013 10:46 PM

کتیبه های ایرانی - اسلامی در ازبکستان

کتیبه ها را می توان سندی برای زبان رایج و الفبای کاربردی در جغرافیای حامل دانست که مذهب و مفاهیم بلند فرهنگی جامعه خود را در زمان ، ارائه می نمایند و برخی ، ثبت مکتوب واقعه ای در زمانی خاص را بعهده دارند.
کتیبه اثری هنری در بستر فرهنگ است و تابع مرزبندی های امروزی که زاییده اتفاقات گوناگون و عمدتا سیاسی سده های اخیر می باشد، نیست .
بررسی کتیبه ها ، گاهی ما را تا کشورهای دوردست می برد. کشورهایی که در حال حاضر حتی مرز مشترکی با هم ندارند اما ریشه های مشترک ، همچنان آنان را با یک فرهنگ معرفی می نماید . برای مثال در بررسی و تحقیق پیرامون کتیبه های ایرانی اسلامی می بایست تا آمودریا و سیحون سفر کرد و آثار موجود در آسیای میانه را به نظاره نشست . در این سفر ، ایران بزرگ سده های دور پیش روست ، چرا که شاهکارهایی مانند«مجموعه شاه زنده» ،« ریگستان» و« گور امیر» در سمرقند و یا« منار کلان» و« مدرسه میرعرب» در بخارا، زاییـده فرهنگ ایرانی اسلامی اند هر چند در ایران امروز نباشند همان گونه که رودکی و مولانا بزرگانی هستند با هویت ایرانی هر چند متولد سمرقند و بلخ باشند که امروز دیگر جزو خاک ایران محسوب نمی شوند .
کتیبه ها را می شود از زوایای گوناگون و در محدوده های مختلف مورد بررسی قرار داد . در بررسی کتیبه ها گاهی میدان تحقیق می تواند به یک مکان مشخص خلاصه شود و یک نوع خط . مثلا کتیبه های نستعلیق مسجد و مدرسه عالی شهید مطهری (سپهسالار) .گاهی نیز وسعت این میدان یک شهر یا یک کشور و یا یک منطقه می باشد. نوشته حاضر بخش بسیار کوتاهی است از بررسی کتیبه های ابنیه دوران اسلامی در آسیای میانه با تأکید بر کتیبه های کشور ازبکستان؛ نــمونـه های ارائه شده گستردگی موضوع را نشان می دهد و شــما را با برخی از انواع کتیبـه آشنـا می نماید.
ازبکستان
ازبکستان کشوری است که در بیست سال گذشته با تلاشی قابل تحسین به مرمت و بازسازی میراث فرهنگی اش همت گماشته است ؛ میراثی که از حاکمیت کمونیست لطمات فراوان دیده وبخش هایی از آن تا آستانه تخریب کامل پیش رفته است .
کشور ازبکستان از مهمترین کشورهای آسیای میانه است که با شهرهایی مانند سمرقند، بخارا و خیوه (خوارزم ) از اهمیت فرهنگی خاصی برخوردار است . این کشور با وجود ابنیه متعدد تاریخی و اسلامی همچون مجموعه «خست امام» (تاشکند)- ریگستان ، گور امیر ، مسجد و مدرسه بی بی خانم و ...(سمرقند) – آغسرای و دارالسیاده (شهر سبز) منارکلان ، مدرسه میرعرب ، مسجد بالا حوض و ... (بخارا ) و شهر خیوه که با همان شمایل چند صد سال پیش باقی مانده است، جاذبه های توریستی فراوانی دارد .
نژاد مردم ازبکستان عمدتا اُزبک ، تاجیک و روس می باشد که 85 درصد آنها مسلمانند. زبان رسمی این کشور ازبکی است که نوعی از گویش های ترکی به حساب می آید و کلمات و اصطلاحات فارسی بسیاری در آن وجود دارد. اُزبکها تا پیش از استقلال (1991 م) از الفبای فارسی برای خواندن و نوشتن استفاده می کردند ( البته سالهای حاکمیت شوروی سابق را باید مستثنا کرد ، چرا که زبان رسمی والفبایی تمامی جمهوری های استقلال یافته روسی بوده است و بعد از استقلال نیز با حروف لاتین می نویسند ).
پیشینه فرهنگی ازبکستان بویژه سمرقند و بخارا که زمانی مرکز حکومت و از مراکز علمی جهان اسلام بوده اند آثار برجسته زیادی را پدید آورده است که بخشی از این آثار ، شاهکارهای معماری ایرانی اسلامی هستند با کتیبه هایی در اوج زیبایی از خطوط مختلف .
بررسی کتیبه ها ، گاهی ما را تا کشورهای دوردست می برد. کشورهایی که در حال حاضر حتی مرز مشترکی با هم ندارند اما ریشه های مشترک ، همچنان آنان را با یک فرهنگ معرفی می نماید . برای مثال در بررسی و تحقیق پیرامون کتیبه های ایرانی اسلامی می بایست تا آمودریا و سیحون سفر کرد و آثار موجود در آسیای میانه را به نظاره نشست .

کتیبه های ازبکستان

کتیبه های ازبکستان را می توان به شکل های گوناگون دسته بندی کرد و در این دسته بندی ها ، قدمت تاریخی، محتوا ، زبان ، نوع خط و عیار آن و نوع ارائه را مورد توجه قرار داد و تحقیق را بر مبنای آن بانجام رساند. که در اینجا برای پرهیز از اطاله سخن شرح مختصری از این دسته بندی بیان می شود:
1-قدمت تاریخی: در این روش کتیبه ها از نظر سال نگارش ارزش گذاری و با توجه به قدمت بررسی می شوند. این ویژگی نشان می دهد که وضعیت کتیبه نگاری در هر دوره چگونه بوده است .
از قدیمی ترین کتیبه های موجود ،کتیبه های آغسرای در شهر سبز (1) مجموعه شاه زنده(2) و گور امیر در سمرقند (3) را میتوان نام برد و یا به کتیبه های کوفی ساختمانی در مجاورت چشمه ایوب بخارا (4) که از جمله جدیدترین کتیبه ها در ازبکستان است اشاره نمود .
2-محتوا: به لحاظ محتوایی کتیبه ها را می توان به 5 دسته تقسیم بندی کرد :
2-1- کتیبه های قرآنی (5)
2-2- کتیبه های با مضمون احادیث و روایات (6)
2-3- کتیبه هایی از اشعار و مفاهیم ادبی (7)
2-4- کتیبه های تک کلمه ای از اسم ها یا مفاهیم ارزشی (8 و9)
2-5- کتیبه های تاریخی (10)
3-زبان: کتیبه ها در ازبکستان به سه زبان یافت می شوند :
3-1- کتیبه های عربی (11)
3-2- کتیبه های فارسی(12)
3-3- کتیبه های اُزبکی (13)
4-خط: شاید اصلی ترین و مهم ترین موضوع بررسی کتیبه ها از منظر هنری ، پژوهش درباره خط آنها باشد که از دو منظر قابل توجه است:
4-1- انواع خط شامل:
4-1-1- کتیبه های خط ثلث (14)
4-1-2-کتیبه های خط نستعلیق(15)
4-1-3- کتیبه های خط نسخ (16)
4-1-4- کتیبه های خط ریحان (17)
4-1-5-کتیبه های خط کوفی(که خود شامل چند نوع کوفی ، مانند کوفی ساده ،کوفی تزئینی ، کوفی بنایی و ...) (18و19)
4-1-6- کتیبه های خط بنایی (20)
4-1-7- کتیبه های خطوط تزئینی(21)
4-2- عیار خط : برخی کتیبه ها از خطوط درجه یک بهره مندند و برخی با خطوط درجه دو و حتی درجه سه نوشته شده اند مثلا برخی کتیبه های شاه زنده در سمرقند به لحاظ هنری کتیبه هایی درجه یک محسوب می شوند (29)
هم چنین برخی کتیبه های سنگی (سنگ قبرها ) موجود در آرامگاه خواجه احرار ولی (30) .
5-نوع ارائه: کتیبه ها پس از نگارش توسط استادان بر روی مواد مختلف اجرا گردیده و به اشـکال متنوعی ارائه می گردند ، اشکالی مانند :
5-1- کتیبه های کاشی (22)
5-2- کتیبه های کاشی معرق (23)
5-3- کتیبه های برجسته لعابدارکه به آنها سلطان سنجری می گویند (24)
5-4- کتیبه های برجسته سفالی بدون لعاب که به آنها خشتی می گویند (25)
5-5- کتیبه های برجسته گچی(26)
5-6- کتیبه های سنگتراش یا حجاری شده (27)
5-7- کتیبه های چوبی(28)































چرو 07-08-2013 10:47 PM

خط بنایی، زینت بناهای اسلامی

هنر خطاطی به صورتی که امروزه در بناهای اسلامی به کار گرفته شده ؛ از عوامل مهم تزیین معماری است که به طرق مختلف بیانگر ندای الهی و کلام بزرگان میباشد.و رجوعی پیوسته به وجود خدای یکتا و رهنمودهای پیامبر اسلام ودیگر بزرگان دین وادب فراهم میکند.
خط بنایی ، را بعضی از محققین در زمره معقلی میدانند و معتقدند که کلمه معقلی بدین معناست که جای تامل است وباید با دقت و فرصت کافی به خواندن خط بنایی پرداخت.
معقلی شاید ساده ترین کار در کاشیکاری ایران باشد.همین اهل فن معتقدندکه این روش کاشیکاری به قدری ساده است که میتوان پس از تهیه نقشه و تراشیدن و اماده کردن کاشی ها انها را به دست شاگردان تازه کار سپرد تا کنار یکدیگر نصب کنند و نقش مطلوب را پدیداورند.
در مقابل خط بنایی بسیار مشکل است و حتی استادان قدیمی کمتر پیدا می شوند که از این هنر بهره داشته باشند و بتوانند ، به پشتوانه تجربه و تبحری که در طی عمری کاشی تراشی اندوخته اند،خط بنایی نفیسی ارایه کنند.همانطور که گفتیم، خط بنایی همان خط کوفی زاویه دار است که زمانی در کوفه رواج داشت و بعد در زمان اسلام در گچبری و اجر کاری و کاشی تراشی به خدمت هنر در امد.
خط بنایی به طور معمول سوره یا ایه یی از قران و گاهی حدیث یا ابیاتی از ارباب ادب را در زمینه هندسی در بر میگیرد، که خطوط متشکله انرا میتوان از نظر حرکت حروف و شیوه تزیینشان به چند دسته تقسیم کرد:خط ساقه گنبدی، خط ساده، خط متداخل و خط معقلی.
خط ساقه گنبدی در دیواره عمودی زیر گنبد که بخشی است از یک استوانه دوار نوشته میشود.
عباراتی که به کار میروند به طور معمول از کلمات مقدس یا ایات کوتاه قران مجید تشکیل می گردند.سیر نوشته مسقیم است و انحنایی در حروف دیده نمیشود.
خط ساقه گنبدی را میتوان نقطه دار و بی نقطه نوشت و هر نقطه را در محل خود مانند بقیه نوشته تزیین کرد.
خط بنایی متن بر سه قسم است:خط بنایی ساده، خط بنایی مشکل، خط بنایی متداخل.
خط بنایی ، را بعضی از محققین در زمره معقلی میدانند و معتقدند که کلمه معقلی بدین معناست که جای تامل است وباید با دقت و فرصت کافی به خواندن خط بنایی پرداخت.

خط بنایی ساده شامل کلمات مقدس مانند الله،محمد و علی میباشد، که شکلهایی مانند شمسه، نیم شمسه، مربع و سایر اشکال هندسی را در میگیرد، یا اینکه از حرکت دورانی و در هم قفل شدگی حروف تزیین میگردد و ارایش متداول در این شیوه عبارت است از پیچش یا گردش یا به هم قفل شدن حروف به منظور ایجاد نقش اصلی.
در خط بنایی مشکل از ایات و سوره های قران کریم یا جمله های ادبی و عرفانی استفاده میگردد، که به مقیاس وسیع در اشکال هندسی جا داده میشوند.به طور کلی برای ترسیم این نوشته ها، درون شکل هندسی را برگزیده را بر اساس امتدادهای پیرامونش جدول بندی میکنند.
گاهی ممکن است دو شکل هندسی متفاوت داخل یکدیگر قرار بگیرند.
برای مثال یک شمسه داخل یک مربع قرار بگیرد.در این صورت درون شمسه برای خود جدول بندی میشود و اطراف ان برمبنای محیط مربںو هر کدام نوشته مستقلی را در شبکه درونش میپذیرد.
این جدول بندی به شکل یکسان صورت نمیگیرد بلکه به نوشته یی که بر شبکه ان نقش میبندد بستگی دارد.
در بعضی مواقع کلمات به راحتی و بدون نیاز به کشیدن حروف در محل خود جایگزین میشوند.این قبیل نوشته ها به طور کلی نقطه ندارند.
در جایی که نوشته ها براساس شکلهایی به جز مربع و لوزی در نظر گرفته میشود، انجام تقسیمات داخل ان مستلزم محاسبات اولیه است.
خط معقلی در حقیقت همان خط بنایی است که به شکل دیگری بر رویه های بنا خود نمایی میکند. در کاشیکاری ایران نقوشی از اجر یا کاشی را میتراشند و انها را به شکل مربع ها یا لوزی هایی کنار یکدیگر قرار میدهند تا نقشی از انها به وجود اید که به نام معقلی مروف است.چون این نقشها از مربع ها و لوزی هایی به رنگ های متنوع تشکیل شده اند، بنابراین رنگ مربع و لوزی هایی را که رنگ های مشابه دارند از راس، مماس یکدیگر قرار میدهند.اضلاع این اجزا، که رنگهای مشابه دارند،در امتداد دو محور شطرنجی قرار میگیرند و زاویه هایی نسبت به هم تشکیل میدهند که قائمه میباشند.در خط معقلی نیز به همین طریق عمل میشود که این خط را به نام معقلی معروف کرده است.
معقلی بر سه قسم است:معقلی یک رگی ، معقلی سه رگی ، معقلی کشیده متن.
خط معقلی یک رگی:
زمینه شکل هندسی را نسبت به شکل یا نوشته دلخواه به طریقه مربع قناس جدول بندی میکنند.خط معقلی را در زمینه شطرنجی مربع قناس ، مانند خطوط ساده یی که گفته شد منتهی با این تفاوت که راس مربعها در امتداد یکدیگر میباشند را مینویسیم.
خط معقلی سه رگی:
در این شیوه مانند بالا روی جدول مربع قناس عمل میشود، با این تفاوت که ضخامت خط از سه رشته مربع های قناس مجائر تشکیل یافته، که مربعهای وسط به یک رنگ و مربعهای قناس میانی، که رئوس انها در امتداد یکدیگر قرار میگیرند،به رنگ فیروزهای و دو ردیف مربعهای طرفین ،که رئوس انها نیز دنبال یکدیگر قرار میگیرندبه رنگ مشکی، به طوری که رنگ فیروزه یی در مشکی محاط میشود.
خط معقلی کشیده متن:
معقلی کشیده متن مانند دو شیوه بالا،روی مربع قناس انجام میگیرد،لیکن سه مربع را در امتداد یکدیگر به هم وصل میکنند، به طوری که از ادامه ان پیچشی در خط نمایان میشود.زاویها قائمه هستند و نوشته همواره به طرفی مایل است.
از این خط در مسجد جامع اصفهان و در مسجد گوهرشاد مشهدو مقبره شیخ جامی دیده میشود.


چرو 07-08-2013 10:49 PM

هنر خطاطی اسلامی

خوشنویسی را می‌توان شاخص‌ترین هنر در پهنهء سرزمین‌های اسلامی دانست، و آن‌را به مثابهء زبان هنری مشترک برای تمامی مسلمانان دانست. هنر خوشنویسی همواره برای مسلمانان ارزش ویژه داشته‌است. چرا که در بنیاد، آن‌را هنر تجسم کلام وحی می‌دانسته‌اند. آن‌ها خط زیبا را نه تنها در نسخه‌پردازی قرآن، بلکه، در بیشتر هنرها به‌کار می‌بردند.
تکامل و تبدیل خط به هنر خوشنویسی بیش از هرکجا در میان مسلمانان به چشم می‌خورد. در قرآن در آیه‌های «ن، والقلم و ما یسطرون» و «الذّی علّم بالقلم» به خط اشاره شده‌است.
خط در اسلام

از آنجا كه عربها به صورت چادرنشینی زندگی می كردند نسبت به دیگر ملل باستانی (بابلی ها و چینی ها كه از هزاران سال پیش شیوه نگارش پیچیده ای داشتند) دیرتر به نگارش و كتابت روی آوردند، آنها به طور كل به نوشتن بدگمان بودند و به صورت روایی به حفظ و ضبط اطلاعات می پرداختند.
قرن 6 میلادی كه شروع ادبیات عرب بود برای ثبت اشعار خود از سنت روایی استفاده می كردند و گاه به نوشتن تنها هفت قصیده می پرداختند ، چرا كه برای آنها این قصاید از اهمیت خاصی برخوردار بود و حتی آنها را در دیوار كعبه نیز می آویختند. اولین قوم عربی كه موفق به اختراع خط الفبایی شد "نبطی ها" بودند. بعدها قوم سامی كه آنها نیز در قسمتی از شمال عربستان می زیستند خط نبطی ها را سامان بخشیدند. سرانجام در قرن 6 میلادی توسط قبایل حیره و انبار كه روزگاری از مراكز عمده تجارت بودند توسعه یافت و از آنجا به مكه و جاهای دیگر رفت و درنهایت در سرزمین عربستان به عنوان خط رسمی شناخته شد. گویند شبرین عبدالملك این خط را توسط دوست و پدر همسرش حرب ابن امیه به بزرگان و اشراف مكه آموزش داد.
(خط اولیه قوم عرب به نام های مسند و جزم معرفی شده اند كه جزم را نیز شاخه ای از مسند می دانند).
با ظهور اسلام هنر خط و خطاطی در قوم عرب به اوج شكوفایی رسید، بعد از حفظ و روایت قرآن كریم، لزوم كتابت آن بر همگان آشكار گشت، فلذا خطاطان برای حفظ شأن و منزلت قرآن كریم سعی در هر چه زیبانویسی قرآن نمودند و این خود باعث بروز هنرنمایی هایی در زمینه خط شد. خط كوفی و نسخ از جمله خط هایی بود كه در آغاز اسلام خاستگاه ویژه ای داشت، یكی خطی گوشه دار هندسی با طبیعتی متعالی كه در واقع برای كتابت قرآن یا متون مذهبی به كار برده می شد(كوفی) و دیگری خطی منحنی و روان كه كاربرد روزانه داشت (نسخ).
تکامل و تبدیل خط به هنر خوشنویسی بیش از هرکجا در میان مسلمانان به چشم می‌خورد. در قرآن در آیه‌های «ن، والقلم و ما یسطرون» و «الذّی علّم بالقلم» به خط اشاره شده‌است.

البته این بدین معنا نیست كه خط كوفی با تأسیس شهر كوفه اختراع شد، چرا كه با خط كوفی پیش از تأسیس آن شهر، كتابت می شد؛ لكن در توسعه اشكال تزئینی آن سهم بسزایی داشت و آن را از حالت ساده و خشن اولیه كه همانا خط جزم بود به صورت ظریف و روان توسعه داد. مسلماً مهمترین عامل توسعه خط همان طور كه قبلاً بدان اشاره شد دین مبین اسلام است. اسلام با سادگی قدرتمند خود، خط را كه منحصر به اشراف بود از پیله خود درآورد و آن را در میان شیفتگان به یادگیری رواج داد؛ تا آنجا كه همان علاقه مندان به ارادتمندان به قرآن و كتابت آن مبدل گشتند و آثار زیبایی از ظرافت كه برخاسته از ذوق و استعداد هنریشان بود به جای گذاشتند، آنها با الهام گرفتن از خود آیات قرآن كریم همواره سعی می كردند كه رابطه خود را با قرآن همراه با آرایش خطوط در كنار هم، كه برخاسته از ذوق الهی بود حفظ كنند و البته هر موضوعی كه در رابطه و در خدمت الله بود، نوعی عبادت محسوب می شد. البته شایان ذكر است كه اولین سوره ای كه به پیامبر اسلام نازل شد سوره علق بود، سوره ای كه به انسان یادآور می شد كه برای اولین بار قلم را از كه آموخت الذی علم بالقلم و یا دومین سوره ای كه به پیامبر نازل شد، ن والقلم و ما یسطرون سوگند به قلم و آنچه نویسند. تأكید این دو سوره به قلم و نوشتن، تقدس و شأن و مقام والای قلم و خط را بیش از پیش در میان مسلمانان آشكار می كرد، به همین منظور با وسواس هرچه بیشتر به نقش آفرینی با حركت های زیبای قلم پرداختند و با قرار دادن حروفهای الفبایی، خط هایی را با سبكهای مختلف ابداع نمودند. (كتیبه های مذهبی و حتی سكه های رایج آن دوره ها نمونه هایی است از گرایش مسلمانان به فراگیری خط كه همانا مقدس و غنی به شمار می آمد).
در تاریخ عرب و اسلام از اولین خطاطان بنام و مشهور می توان به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب اشاره كرد. از آن حضرت چند سبك خطاطی (مكه، مدینه، بصره و كوفه) در كتابت قرآن به یادگار مانده كه ارزشیابی آن در میان سایر آثار باستانی قابل محاسبه نیست و ارزش معنوی آن در میان شیعیان و دوستداران آن حضرت قابل توصیف نیست. خطاطی و هنرنمایی عرب از قرن سوم تا هشتم هجری در اوج شكوفایی تمدن اسلامی به حد تعالی خود رسید و در قرن دهم همراه با افول حكومت امویان و عباسیان از رونق افتاد.
در زمان مأمون عباسی نویسندگی، ترجمه و امور دیوانی اهمیت پیدا کرد و کاتبان در نیکو ساختن خط به رقابت پرداختند و چندین قلم دیگر به نام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبارالحلیه، قلم ریاسی و مانند آن‌ها پدیدار شد. درنتیجه خط کوفی به بیش از بیست شکل درآمد. ولی قلم نسخ اولیه، کم و بیش به‌همان شکل در میان مردم و برای تحریر مطالب غیررسمی رایج بود تا آنکه ابن مقله خوشنویس نامی (درگذشت: 328ه ‍ . ق با نبوغ خود نیاز به بازبینی خطوط را درک کرد و خطوط مشخص و قواعد معینی را مطرح کرد.
خطوط شش‌گانه

در اوایل قرن چهارم سال 310 هجری قمری ابن مقله بیضاوی شیرازی خطوطی را بوجود آورد که به خطوط شش‌گانه یا اقلام سته معروف شدند. در واقع این خط‌ها توسط او از بین اقلام مختلف انتخاب شد و وی در زیبا کردن آن‌ها ابتکاراتی بخرج داد. این خط‌ها که به «خطوط اصول» نیز مشهورند عبارتند از:
· محقق
· ریحان
· ثلث
· نسخ
· رقاع
· توقیع
از آنجا كه عربها به صورت چادرنشینی زندگی می كردند نسبت به دیگر ملل باستانی (بابلی ها و چینی ها كه از هزاران سال پیش شیوه نگارش پیچیده ای داشتند) دیرتر به نگارش و كتابت روی آوردند، آنها به طور كل به نوشتن بدگمان بودند و به صورت روایی به حفظ و ضبط اطلاعات می پرداختند.

وجه تمایز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور (حرکت‌های مستقیم یا منحنی در شکل حروف) در هر کدام می‌باشد.
اصول دوازده‌گانه خوشنویسی

ابن مقله همچنین برای خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی قواعدی وضع کرد که به اصول دوازده‌گانه خوشنویسی معروفند و عبارتند از:
.ترکیب
· کرسی
·نسبت
. ضعف
· قوت
· سطح
· دور
· صعود مجازی
· نزول مجازی
· اصول
· صفا
· شأن
خط کوفی نام خطی از خطوط اسلامی است که منسوب به شهر کوفه بوده و گفته می‌شود که در آنجا شکل گرفته و توسعه یافته‌است. نخستین نسخه‌های قرآن با این خط نوشته می‌شد.
یک قرن بعد از ابن مقله، ابن بواب برای خط نسخ قواعدی تازه ایجاد کرد و این خط را کامل نمود در قرن هفتم جمال‌الدین یاقوت مستعصمی به این خط جان تازه‌ای بخشید و قرآن کریم را برای چندین بار کتابت نمود. او خط ثلث را به حدی از کمال رساند که شایستگی کتیبه نگاری را پیدا کرد. کاربرد خط کوفی در نگارش متن قران از سده پنجم هجری به بعد توسط خط نسخ اشغال شد و در کتیبه نگاری خط ثلث جایگزین کوفی شد. درپی حمله مغول و با فروپاشی خلافت عباسیان شاگردان یاقوت مستعصمی مرکز ثقل خوشنویسی اسلامی را از بغداد به ایران و تاحدی به ترکیه عثمانی انتقال دادند.

چرو 07-08-2013 10:51 PM

هنر قطّاعى

قطاعى اوج ظرافت هنر ایرانى و بیان‌کنندهء هنر به معناى تمام کلمه و منعکس‌کنندهء اعتماد به‌نفس و تمرکز حواس و توجه هنرمند ایرانى است. هنر کاغذبرى یا قطاعى رشته‌اى از هنرهاى تزئینى و دستى است. این هنر و هنرمندانش در ایران ناشناخته‌اند.
قطاعی یا قطعه کردن کاغذ یکی از رشته‌های ظریف و دقیق هنری است که در آن هنرمند پس از طراحی روی کاغذ، نقش را با قیچی یا کارد مخصوص از میان کاغذ در می‌آورد و با چسباندن آن بر زمینه‌ای به رنگ دیگر، اثر جدیدی به وجود می‌آورد.
هنر قطاعی از جمله هنرهای در حال فراموشی در کشور است که با سابقه‌ای چهارصد ساله از دوران تیموری یکی از بدیع‌ترین میراث ذوق و زیبایی‌شناسی ایرانی محسوب می‌شود.
هنری که شاهکارهایی بی‌مانند از هنرمندان ایرانی را در تجلید و کتاب‌آرایی و حاشیه‌بندی و همه رشته‌های مرتبط با کاغذ و نقوش تزئینی متنوع به نمایش گذاشته است.
مهم‌ترین‌ و جالب‌ترین‌ ویژگی‌ این‌ هنر در جنبه‌ آذینی‌ وآرایشی‌ و چشم‌نوازی‌ آن‌ است‌.
از این‌رو در متن‌ برخی‌قرآن‌ها و دیوان‌ها،از آغاز تا انجام‌ هنر کاغذگری‌ به‌ انجام‌ رسیده‌ است‌ که‌ نمونه‌ای‌ از حد اعلای‌ حوصله‌ و پرکاری‌ ودقت‌ و ظرافت‌ است‌.
هنر قطاعى در حدود سدهء نهم هجرى قمرى از چین به ایران آمد و از این‌جا به کشور عثمانى راه یافت و بعد به کشورهاى اروپایى رفته و گسترش جهانى یافت و کتاب‌ها و گفتارهاى فراوان به زبان‌هاى اروپایى دربارهء آن نوشته و چاپ گردید.
این هنر در آغاز قرن دهم هجرى در عهد سلطان حسین میرزا معمول گردید. با وجود این‌که ایران از کانون‌هاى پرورش این هنر به شمار مى‌‌آید اما از سوى هنرشناسان عنایت کافى به این هنر و شاخه‌هاى آن مبذول نگشته و آن را کارى کودکانه و یا کودک‌پسند وانمود کرده‌اند.
از مقایسه آثار باارزش کاغذبرى در ایران با دیگر مناطق جهان، چنین برمى‌آید که هنرمندان ایرانى در این رشته نیز برترى ذوق و استعداد و مهارت دست و دقت چشم خود را به همگان (به‌جز چینى‌ها) نشان مى‌دهند.
قطاعی یا قطعه کردن کاغذ یکی از رشته‌های ظریف و دقیق هنری است که در آن هنرمند پس از طراحی روی کاغذ، نقش را با قیچی یا کارد مخصوص از میان کاغذ در می‌آورد و با چسباندن آن بر زمینه‌ای به رنگ دیگر، اثر جدیدی به وجود می‌آورد.

کاغذبرى با خوشنویسی، نگارگری، جلدسازی، وصالى و سوزن‌دوزى بستگى نزدیکى دارد. این هنر یکى از رشته‌هاى ظریف و دقیق و زیباى هنرى است که در آن هنرمند پس از طراحى روى کاغذ ساده یا رنگین، نقش را با مقراض یا شفره با دقت و ظرافت تمام از میان کاغذ در مى‌آورد و با چسباندن آن بر زمینه‌اى به‌رنگ دیگر خود را چون قطعه‌اى خوش یا نقاشى زیبا نشان مى‌دهد.
موضوع بیشتر این بریده‌ها نقوش گیاهان، جانوران و پرندگان، نقوش هندسى یا خط‌هاى خوش بوده و از موضوع‌هاى متداول آثار استادان و خوشنویسان بود که مورد توجه مردم و مرقع‌داران و هنردوستان بوده است.
در این‌ رشته‌ هنرمندان‌ بزرگی‌ پدید آمده‌ بودند که‌ نمونه‌کارهای‌ آنان‌ در دست‌ است‌ و از دیده‌ دقت‌، ظرافت‌،منبت‌کاری‌ و زیبایی‌ شگفت‌انگیز است‌ و پیداست‌ که‌این‌گونه‌ جلدسازی‌، نخستین‌ بار در تبریز و بغداد در دربارجلایریان‌ پدید آمده‌، سپس‌ در دیگر شهرهای‌ ایران‌ رواج‌یافته‌ است‌.
ابزارهای‌ کاغذبری‌ بسیار ساده‌ و انگشت‌شمار هستند ازجمله‌ کاغذ، ساده‌ یا رنگین‌، مقراض‌ یا قیچی‌، کارد کوچک‌و یا کارد و گزن‌های‌ ویژه‌ پوست‌بری‌ "شفره"، قلم‌های‌فلزی‌ گوناگون‌، پیش‌ تخته‌ و مقوا.
این هنر بر اثر بى‌توجهى و نیز به انگیزهء پیدا نکردن زمینه‌اى براى کاربرد گسترده در میان هنردوستان، کم‌کم فراموش گردیده است.
نمونه‌هایى از آن در موزهء هنرهاى تزئینى در یکى از قطعات مرتع گلشن موجود است.
http://img.tebyan.net/big/1391/02/14...5511150205.jpg
ابزارهاى قطاعى


همانطور که اشاره شد نخستین ابزار کاغذبرى، خود کاغذ است که مى‌تواند سفید یا رنگى باشد، جنس کاغذ نباید بسیار نازک و یا زیاد کلفت باشد. ابزار دیگر مقراض یا قیچى است؛ بعضى کاغذبران از کاردهاى شفره که در جلدسازى بکار مى‌رفت، استفاده مى‌کردند.
از قلم‌هاى فلزى گوناگون نیز با نوک‌‌هاى تیز و برنده به اشکال مخصوص، براى بریدن انحناها و یا دایره‌ها و سوراخ‌هاى بسیار ریز استفاده مى‌کردند.
ابزار دیگر پیش‌تخته بود که کاغذ روى آن قرار مى‌گرفت و با فشار دست بر قلم یا ضربهء علائم چکش بخش‌هاى میانى و گردى‌ها و منحنى‌ها بریده مى‌شود.
مقوا نیز براى زمینهء کار لازم بود تا پس از پایان کار، بریده‌ها روى آن چسبانده شوند.
موارد استفادهء قطاعى

همانطور که اشاره شد در گذشته براى آرایش دیوارها، طاقچه‌ها، طاق‌نماها، روى و دور بخارى‌ها و گاه زیر شیشه از کاغذبرى بهره مى‌بردند. در بعضى کتاب‌هاى دست‌نویس، چند برگ اول و آخر کتاب را با شمسه و ترنج و کاغذهاى بریدهء رنگین مى‌آراستند.در کاربرد دیگر، براى آرایش فانوس‌ها، استفاده مى‌شد. از کاغذهاى نازک رنگین دورتادور پیراهن درونى فانوس مى‌کردند تا سایهء رنگى و ملایم ‌آن‌ها در پیراهن بیرونى نمایان شود. کاربرد دیگر در باغچه‌برى بود. در این شیوه گل‌ها و درخت‌ها و یا دسته‌گل‌ها را به‌طور متقارن روى سطح تخته یا کاغذ یا مقوا مى‌چسبانیدند که مثل نقشهء قالى و منظرهء خود را نمایان مى‌ساخت. یا نقش گل‌ها و بوته‌ها را بریده و آنها را بطور عادى در یک سطح افقی، قائم نگاه مى‌داشتند. اغلب 'باغچه‌برى‌ها' را در نوروز و عیدهاى دیگر براى شاهزادگان و بزرگان ارمغان مى‌بردند.

چرو 07-08-2013 10:52 PM

خطوط ایرانى

به طور کلی خطهاى ایرانى تعلیق، نستعلیق و شکسته نستعلیق مى‌باشد. با ضابطه‌مند شدن خط تعلیق در دوران صفویه، مقدمات ظهور نستعلیق فراهم شد. این دو خط در میان ایرانیان و ملل ترک وارد و رشد یافت و سهم مهمى در پیشبرد خوشنویسى اسلامى داشت. خط شکسته نیز از ابداعات ایرانیان است که در پیوند با تعلیق و نستعلیق قرار دارد.
تعلیق

از قرن پنجم هجرى در نسخ تحریرى (شیوهء ایرانی)، بتدریج دگرگونى‌هایى پدید آمد و از اواسط قرن هفتم بر اثر تکامل قلم ایرانى خطى بوجود آمد که مقتبس از آن و نیز تلفیقی از خط توقیع و رقاع بود و بنام خط تعلیق کمال و رواج یافت. این خط در تحریر کتاب‌ها و دیوان‌هاى شعر یکار مى‌رفت و تا قرن هشتم رو به تکامل رفت.
خط تعلیق در واقع در سده 7هـق و در دوران ایلخانان مغول ضابطه مند شد و توسط "خواجه تاج سلملنی اصفهانی" قانونمند و به دست "خواجه عبدالحی استرآبادی و "خواجه اختیار منشی گنابادی" به کمال رسید.
همانطور که گفته شد خط تعلیق از درهم آمیختگی خطوط توقیع و رقاع بوجود آمد ، کرسی آن بالا رونده است و هرچه به انتهای سطر نزدیک می گردد بر تراکم حروف و کلمات افزوده می شود.
نیاز به سرعت در نوشتن باعث شد تا پیوستگى حروف و کلمات مجاز شود و خطى بوجود آمد که شکسته تعلیق نامیده شد. این قلم خاص کاتبان دیوان بود که گاهى ”‌ترسّل“ نیز نامیده شده است. امروزه خطاطان ایرانى با تعلیق کمتر آشنایى دارند. پس از رواج خط تعلیق، عثمانى‌ها و مصرى‌ها در آن تصرفاتى موافق با سلیقه خود ایجاد کردند و شیوهء خود را ”‌دیوانی“ نامیدند.
علت این نام گزاری آن بوده است که این خط بیشتر توسط کاتبان و منشیان در دیوان سراها مورد استفاده بوده است.
خط دیوانی به دو صورت دیوانی خفی ( فاقد اعراب و تزیینات) و دیوانی جلا ( دارای اعراب و تزیینات اغراق آمیز) نگارش می شده است.
نیاز به سرعت در نوشتن باعث شد تا پیوستگى حروف و کلمات مجاز شود و خطى بوجود آمد که شکسته تعلیق نامیده شد. این قلم خاص کاتبان دیوان بود که گاهى ”‌ترسّل“ نیز نامیده شده است

نستعلیق

در بین انواع خوشنویسى که از ابتداى اسلام تا بحال وجود داشته است، نستعلیق زیباترین نوع خوشنویسى محسوب مى‌شود؛ بطورى که آن را ”‌عروس خطوط اسلامی“ لقب داده‌اند. نستعلیق که آمیختهء دو خط تعلیق و نسخ است ، توسط میرعلى تبریزى در قرن 8هـق و در دوران تیموری ابداع شد و حرکتى نو آغاز شد.
خط نستعلیق از همهء شرایط زیبایى برخوردار است؛ از آن جمله: اعتدال، موزونی، استواری، تناسب، حسن ترکیب و هم‌آهنگى ذوق و سلیقه. علاوه بر زیبایى منظر، سهولت و سرعت تحریر نستعلیق و نیز آسانى قرائت کلمات و سطور از موجبات رواج آن بوده است. نستعلیق خطى است با قاعده و حروف این خط را ملهم از زیبایى طبیعت دانسته‌اند.
در سى - چهل سال اخیر تا امروز توجه به خط نستعلیق روزافزون بوده است و خوشنویسانى توانا در این زمینه ظهور کرده‌اند. از هنرمندان خوشنویسى نستعلیق معاصر که در ترویج آن در دوران معاصر تلاش کرده و موجب رونق و ترویج این نوع خط شده‌اند، مى‌توان از عماد‌الکتاب، سید حسین میرخانی، سید حسن میرخانی، على‌اکبر کاوه را مى‌توان نام برد.
اصول خط نستعلیق امروزه همان است که میرعماد لحاظ کرده بود. هنرمند قرن سیزدهم بنام محمدرضا کلهر در چارچوب شیوغ•ء میرعماد تغییراتى ایجاد کرد که در زیباتر شدن و تطبیق آن با صنعت چاپ در آن زمان، نقش اساسى داشت. میرزا غلامرضا اصفهانى نیز از هنرمندان همین دوره است که نستعلیق را بسیار استادانه مى‌نوشت.
از دیگر بزرگان خط نستعلیق می توان به میرزا جعفر بایسنقری (سرپرست کتابخانه بایسنقری و خطاط شاهنامه مشهور بایسنقری)، سلطان علی مشهدی، میرعلی هروی، وصال شیرازس، ابراهیم بوذری، علی اکبر کاوه، حسن زرین خط، سید حسن و سید حسین میرخانی اشاره کرد.
خط نستعلیق بیانگر سادگی ، زیبایی، عشق، اعتماد و نماد فرهنگ ایرانی و خط فارسی است و در خوشنویسی آن پهنای نوک قلم باید با زاویه 60 تا 65 درجه نسبت به کرسی قرار گیرد.
بهرحال بارزترین مشخصهء نستعلیق زیبایى آن است.
http://img.tebyan.net/big/1390/11/35...5239170125.jpg
شکستهء نستعلیق


از انواع خوشنویسى ایران، خط شکسته نستعلیق است که داراى پیچش‌ها و حرکت‌هاى بسیار زیبایى است. مشخصهء بارز آن روان‌نویسى و تندنویسى است و در آن بعضی حروف و کلمات به هم متصل و برخی کوچکتر یا بزرگتر و کشیده تر و با پیچ و خم خاصی نوشته می شود.
این خط از ابداعات ایرانیان است که مستقیماً در پیوند با تعلیق و نستعلیق مى‌باشد. از اوایل قرن یازدهم و آخر دورهء صفویه، خط شکسته نستعلیق بدلیل کثرت کاربرد و نیاز به تندنویسى بوجود آمد. مهم‌ترین خوشنویس این خط، درویش عبدالمجید طالقانى (نیمه دوم قرن 12) است. ابداع و استخراج شکسته نستعلیق را از نستعلیق در اوایل قرن یازدهم به مرتضى قلیخان شاملو و برخى نیز به محمد شفیع حسینی معروف به شفیعا نسبت داده‌اند.
هنرمند دیگر این خط سید على اکبر گلستانه در قرن سیزدهم است که شیوهء درویش عبدالمجید را ادامه داد.
شکسته نستعلیق بعد از یک دوران کوتاه رکود، امروزه مورد توجه خوشنویسان واقع شده است. حروف و کلمات در این نوع خوشنویسى از شکل‌هاى متنوع زیبایى برخوردار است. حرکت در این خط از نستعلیق آزادتر است.
خطوط قائم آن کوتاه تر و سرکش ها بلندتر است.
از شکسته نستعلیق براى نوشتن متن‌هاى ادبى و شاعرانه فارسی، پیام‌هاى شاد و کارت‌هاى تبریک بهره گرفته مى‌شود این نوع خوشنویسى در نقاشیخط و گرافیک نیز کاربرد وسیعى دارد.
این خط بیانگر آزادی، رهایی، حرکت همدلی و جوانی است.
از دیگر خوشنویسان معروف شکسته نستعلیق می توان به میرزا حسن کرمانی، محسن قمی، قائم مقام فراهانی و امیر نظام گروسی اشاره کرد.

چرو 07-08-2013 10:55 PM

خوشنویسی ایرانی، انتزاع ادبیات

انسان عمیقا و به خوبی می‌داند كه نتیجه هنر، آرامش و تعادل روحی است به همین دلیل برای ایجاد محیطی سر شار از آرامش و برای آنکه روح انسان دارای تعادل و ثبات درونی شود همواره از آثار هنری سود می جوید و با کمک گیری از هنر خصوصا هنرهای تجسمی سعی بر آن دارد تا محیطی چشم نواز را برای مخاطبان فراهم آورد.
بکارگیری انواع مجسمه در فضاهای شلوغ شهری، انواع تابلوهای نقاشی در محیط های داخلی ادارات، بیمارستانها، بانکها و...، استفاده از نقاشی دیواری برای تزیین و زیباسازی فضای شهری، حتی استفاده از هنر در دوخت البسه ، کیف، کفش و تزیین آنها با عناصر هنری و موتیف های دلنواز همه از همین گرایش انسان به زیبایی و چشم نواز بودن آن نشات می گیرد.
در این راستا كشور ایران همواره در راه اعتلای هنر، از پیشگامان تمدن بشری بوده است. ایرانیان با بهره‌گیری از فرهنگ غنی خود و آمیختن آن با باورهای مذهبی از گزند سلطه‌جویان و بیگانگان دوری و با حركت آن‌ها برای نابودی این ملت، بارها به رویارویی با آن‌ها پرداختند. در این سرزمین، هنرمندان همواره به‌قدری دقیق، فرهنگ خود را سازماندهی، تدوین و سهل‌الوصل برای مخاطب‌های مشتاق خود ساخته‌اند كه نزد آن‌ها توجه به غیر، ناممكن می‌نماید.
هنرهای ایرانی همگی هنرهایی کاربردی هستند که هر یک برای بهره گیری در زمینه خاصی از اجتماع و با در نظر گرفتن کمترین ضایعات ساخته و پرداخته شده اند.
هنر معماری ایرانی به طور کامل با اقلیم ساخته شده در آن چه از نظر مصالح و چه از نظر آب و هوایی سازگار است.
هنر نگارگری ایرانی کاملا ریشه در ادبیات و تورق کتب شعر که همواره باب میل هر ایرانی است ساخته و پرداخته شده است.
در سیر وصول به كمال این هنر، خط هرچه بزرگ‌تر و رشیدتر شد، بهتر توانست خود را به مثابه قطعه معرفی كند. صافی كه در كتابت به عنوان فرع قلمداد می‌شد، در كتیبه خود را اصل معرفی كرد و سبب حیرت بینندگان شد.

به دلیل گرایش مسمانان به هنرهای نمادین و دوری از هنرهای تصویری و تجسمی، هنرهایی چون مجسمه سازی و نقاشی بر خلاف دول غربی و مسیحی، کمتر رشد کرد و همین مورد باعث پررنگ تر شدن هنر هایی از قبیل معماری، فلزکاری، سفالگری، صنایع دستی، ادبیات و... شد.
خوشنویسی نیز از جمله هنرهای سنتی و اصیل ایرانی است كه انتزاع ادبیات ایران بوده و می‌تواند برای انتقال مفاهیم فرهنگی از نسلی به نسل بعد ایفای نقشی مهم را عهده‌دار باشد.
خوشنویسی در ایران به عنوان نوعی ادبیات هنری، بین ده‌ها هنر دیگر مورد اقبال عمومی قرار گرفت؛ چرا كه مردم ایران به سبب برخورداری از ذوق و قریحه شعر و ادبیات، این هنر را با فطرت و ساختار فیزیكی خویش و بروز هیجانات روحی، همسو و قرین می‌دانند و لذا طی قرن‌ها آن را تسویه كرده و به عنوان هنری ناب و عاری از اضافات بصری درآورده‌اند.
خوشنویسی به جهت آنكه در ذاتش براساس هارمونی ضربان قلب و همراهی با تنفس بشر پدید آمده بود، توانست جایگاهی درخور كسب كند. استرس و نگرانی‌های آدمی به خاطر آنكه بر روی قلب و تنفس تاثیر بسزایی دارند، می‌توانست تاثیری جدی بر روی هنر خطاطی بگذارد و لذا كسانی در این هنر شریف موفق‌تر بودند كه دارای اراده‌ای استوار و پولادین بوده و بنابراین مصطبه‌نشینان قله رفیع این هنر، گاه به عنوان دلاوران و شجاعان تلقی و نامیده شده‌اند.
در سیر وصول به كمال این هنر، خط هرچه بزرگ‌تر و رشیدتر شد، بهتر توانست خود را به مثابه قطعه معرفی كند. صافی كه در كتابت به عنوان فرع قلمداد می‌شد، در كتیبه خود را اصل معرفی كرد و سبب حیرت بینندگان شد.
البته داشتن تكنیك و آگاهی در تناسبات هم در تعادل حروف، معرف تعادل هنرمند قلمداد شده است. باید توجه داشت در آثار هنری خطاطی هر چقدر كلمات بهتر و زیباتر اجرا شود، نمایانگر و بیانگر معتدل بودن هنرمند و برخورداری او از ویژگی‌ كنترل اعصاب است. تا جایی كه بعضی از هنرمندان خوشنویس، جمعیت حواس و نرمی فرطاس و حبس انفاس را مطرح و مقید به آن بوده‌اند.
باید توجه داشت كه در كتابت اقلام جلی، به سبب داشتن سطح بیش از حدمتعارف، خوشنویس را مقید به منقح و صاف‌نویسی می‌كرد و در نتیجه خط، خشك‌تر به نمایش درمی‌آمد و از این روی آن را خط قوی، قرص و محكم نامیدند.

چرو 07-08-2013 10:56 PM

تحول خوشنویسی و کتابت قرآن

طبق آنچه که در رسالات و کتب مؤلفان مشهور بعد از اسلام آمده، اولین شخصى که خط نوشت 'مرامر ابن مرّه' از شبه جزیرهء عربستان بود و اولین کسى که در صدر اسلام قرآن نوشت و به حسن خط شهرت داشت خالد ابن ابوهیاج بود که براى عمر بن عبدالعزیز قرآنى با زر نوشت. بعد از آن‌که کوفه به‌صورت شهر بزرگى درآمد، خط کوفى در این شهر رواج یافت و رونق گرفت و به خط کوفى شهرت یافت.
قدیمى‌ترین قرآن به خط کوفى متعلق به اواخر قرن سوم هجرى است. بعداً نسخ در کتابت قرآن بجاى خط کوفى بکار رفت و در قرن بعد خطوط دیگرى توسط خوشنویسان ایرانى پدید آمد و تا مدت‌ها بعد از تکوین خط‌ هاى عربی، خوشنویسى مقامى والاتر و بالاتر از نقاشى داشت.
خطى که در قرون اسلامى در ایران رواج داشته و به آن خوشنویسى مى‌کرده‌اند و امروزه نیز خطى رسمى است، در اصل از الفباى عربى مى‌باشد. عرب‌ها پیش از اسلام بر اثر ارتباط با اقوام متمدن‌تر با خط و زبان نبطى و سریانى آشنا شده بودند و از هر یک از این دو خط استفاده مى‌کردند. خط‌‌هاى نبطى و سریانى از خطوط سامى بود و تقلید آن براى عرب‌ها امکان‌پذیر. خط اولى منشأ خط نسخ شد و دومى اصلى خطّ کوفى است. بعد از اسلام ظاهراً هر دو خط به‌کار مى‌رفته است. خط نسخ بیشتر براى تحریر نامه‌ها و خط کوفى براى کتابت مصحف‌ها، کتیبه‌ها و سکه‌ها استفاده مى‌شد.
از اواخر دورهء امویان و اوایل عباسیان قلمرو خط عربى وسعت یافت و به‌تدریج در ایران ومصر و شمال آفریقا انتشار و رواج یافت و کم‌کم از دو خط مذکور اقلام دیگرى پدید آمد.
قبل از اسلام در ایران انواع خط از جمله خط میخی، پهلوى و اوستایى رایج بود و حتى از آثار برجاى مانده چنین برمى‌آید که ایرانیان در نوشتن آنها هماهنگى و ضوابط خاصى داشته‌اند. اما با پذیرش اسلام توسط ایرانیان، خط و زبان قرآنى رواج یافت.
در آخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری، شخصى به نام ابن مقله بیضاوى شیرازی، وزیر مقتدر خلیفهء عباسى و برادرش ابوعبدا... حسن به هرج و مرج در اقلام گوناگون پایان دادند و با تکمیل اقلام موجود (چهارده نوع) و هندسى کردن ابعاد حروف و تعیین اساس قواعد دوازده‌گانه در خط، خوشنویسى را تحت ضابطه در آوردند و پایهء خطوط را بر سطح و دور نهادند.
در آخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری، شخصى به نام ابن مقله بیضاوى شیرازی، وزیر مقتدر خلیفهء عباسى و برادرش ابوعبدا... حسن به هرج و مرج در اقلام گوناگون پایان دادند و با تکمیل اقلام موجود (چهارده نوع) و هندسى کردن ابعاد حروف و تعیین اساس قواعد دوازده‌گانه در خط، خوشنویسى را تحت ضابطه در آوردند و پایهء خطوط را بر سطح و دور نهادند.

خط نسخ از زمان ابن مقله به‌ بعد به قالبى بهتر درآمد و شهرت قابل توجهى یافت.
ابن مقله قواعد خوشنویسى را به دو بخش تقسیم کرده است: حسن تشکیل و حسن وضع. حسن تشکیل قاعدهء اصول و نسبت از آن پدید مى‌آید و دیگرى حسن وضع که قواعد ترکیب و کرسى از آن استفاده مى‌شود.
بعد از ابن مقله خطاطان دیگر نیز به‌تدریج این اصول را بسط دادند. این قواعد عبارتند از:
- قاعدهء اصول: قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، سواد، بیاض، ارسال. یعنى حسن نگارش حروف و استحکام آنها از جهات مذکور.
- قاعدهء نسبت یا تناسب: یعنى حروف و شکل‌هاى مشابه هم، در همهء موارد به یک اندازه باشند.
- قاعدهء ترکیب: یعنى آمیزش هماهنگ و دلپذیر حروف، کلمات، جمله‌ها و سطرها با یکدیگر به ‌گونه‌اى که از حسن ترکیب برخوردار باشد.
- قاعدهء کرسى: یعنى نوشتن با توجه به خط کرسى انجام شود.
دو اصطلاح صفا و شأن صفت خطى است که به مرحلهء کمال رسیده باشد. صفا حالتى است که طبع را شاد و چشم را روشن سازد. و شأن کیفیتى است از خط که چون پدید آید خطاط به نگریستن در خط مجذوب شود و احساس خستگى نکند.
بعد از ابن مقله، ابن بوّاب، در ضمن بکار بستن قواعد دوازده‌گانه، با سنجش حروف با میزان نقطه، قواعدى را در خوشنویسى پیشنهاد کرد و با دقت در تراش قلم و انتخاب مرکب و نیز با ترتیب شاگردان متعدد در تکمیل اقلام ثلث و نسخ و رقاع تأثیرگذار بود.
طى دو قرن پس از ابن بّواب، خوشنویسى توسط خطاطان متعدد رونق گرفت؛ تا این‌که یاقوت مستعصمى ظهور کرد و از میان اقلام متعدد رایج شش قلم ثلث، نسخ، ریحان، محقق، توقیع و رقاع را برگزید و در زیبا گرداندن آنها ابتکاراتى به‌خرج داد. اقلام سته به خطوط اصول نیز مشهورند.
خوشنویسان ایرانی، خطى وزین و سبک روح را از خط تعلیق مشتق ساختند که نستعلیق نام گرفت. نستعلیق که از واژه‌هاى نسخ و تعلیق شده در قرن نهم هجرى توسط ایرانى‌ها ابداع شد و همچنان نیز خط ملّى آنان محسوب مى‌ شود. واضع خط نستعلیق میرعلى تبریزى بود، که قواعد پیچیدهء حاکم بر آن را نیز تدوین نموده در زمان سلطنت شاه طهماسب (930-984 هـ .ق) خط نستعلیق جاى نسخ را گرفت و خط منتخب براى نگارش دیوان‌هاى شعر، داستان‌هاى حماسى و دیگر رواوین گردید. یک قرآن کامل به خط نستعلیق نیز موجود است که این نسخهء منحصر بفرد که براى کتابخانه شاه‌طهماسب در سال 945 هـ . توسط شاه‌محمود نیشابورى کتابت شده است که نمایش قدرت و زیبایى خط نستعلیق به شمار مى‌آید. دوران سلطنت شاه‌عباس بزرگ، دورهء طلایى خط نستعلیق به شمار مى‌رود. در این دوران خوشنویسان بنامى رسد کردند که معتبرترین آنها میرعماد حسینى است.
در قرن نهم همچنین خورشید بلندپایه خط و خوشنویسى سلطان على مشهدى ظهور نود و شهرتش در زمان حیات عالم‌گیر شد.
در قرن دهم ستارگان بسیارى چون شاه‌ محمود نیشابوری، سلطان محمد خندان، بابا شاه تربتی، پیرمحمد شاگرد میرعلی، سید احمد مشهدی، محمود سیاوشانی، شیخ مرشدالدین شیرازی، شاه‌محمد مشهدى در آسمان هنر خوشنویسى این سرزمین درخشیدند. میرعلى هروى استاد الاساتید خط نیز در این دوران ظهور کرد. وى قواعد خط را به نظم در آورد و آثارى چون هفت اورنگ جامی، چهل حدیث (سه نسخه)، گلستان سعدی، و بسیارى از آثار ادبى و فرهنگى این سرزمین را به قلم جادویى خود مزین کرد.
از مهمترین حوادث خط و خوشنویسى در قرن دوازدهم، ظهور درویش عبدالمجید طالقانى استاد مسلم خط شکسته است. از بزرگان دیگر خط در این قرن احمد نیریزى است. او از نسخ‌نویسان بزرگ زمان خود است و در نستعلیق و شکسته نیز مهارت دارد.
در قرن دوازدهم هجرى خط نسخ متمایل به نستعلیق گردید و در قرن سیزدهم و چهاردهم هجرى قمرى به‌تدریج به خوشنویسى و نستعلیق توجه شده است و مشاهیر عمده این هنر عبارتند از: وصال شیرازى و فرزندانش، میرزا محمدرضا کلهر، میرزا غلامرضا اصفهانی، و عماد‌الکتاب.
خط نستعلیق به دست هنرمندان ایرانى متولد شد، میرعماد حسنى آن‌را به درجهء کمال رسانید و تا زمان میرزا محمدرضا کلهر ادامه یافت.
در دورهء معاصر على اکبر کاوه، حسن زرین خط، سید حسین و سید حسن میرخانى و هنرمندان بنام دیگرى در این خط و شیوه هنرنمایى داشته‌اند.

چرو 07-08-2013 10:57 PM

خوشنویسی و تبلیغات


http://img.tebyan.net/big/1390/08/18...9521380226.jpg
از دیر باز، ایرانیان به هنر خوشنویسی توجهی خاص داشته اند ومردم این سرزمین همواره کوشیده اند تا از این هنر در جهت زندگی بهتر استفاده کنند. کنده کاریهای زیبا بر روی ظرف و به کارگیری خط و خوشنویسی، در معماری و زیباسازی بناها و... نمایانگر آن است که ایرانیان، این هنر تزئینی را جزئی از زندگی خود به شمار می آورند و در همه امور به نحو شایسته ای از آن بهره می گیرند. در کشور ما خوشنویسی همواره با مکاتب و شیوه های هنری در مراکز و شهرهای عمده فرهنگی و هنری چون شیراز، تبریز، اصفهان و هرات در ارتباط با رونق هنرهای تجسمی مانند نقاشی، میناتور، تذهیب و سایر صنایع ظریفه همگام بوده و رشد قابل ملاحظه ای یافته است.
اما تحول بنیادی خوشنویسی در ایران با مدد از ذوق و خلاقیت هنرمندان خطاط ایرانی از نیمه دوم قرن هشتم هجری به بعد صورت گرفته است. خوشنویسی بخصوص پس از پذیرفتن اسلام به وسیله ایرانیان رو به تکامل نهاد و پس از گذشت قرنها این میراث گرانبها که شناسنامه مردم ایران باستان است، همچنان مورد استفاده قرار می گیرد. خطاطی در دنیای سنتی، پیوسته با تحول و نو آوری همراه بوده است.
امروزه در نیازهای جامعه، در مقطع زمانی مذکور نیز خوشنویسی مورد بررسی است. رقابتهای تجاری، تبلیغات، اعم از آگهی ها و پوستر ها و همچنین روزنامه ها و کتب و سایر نشریات، به هنرمندان فرصتی بخشیدند که با هوشیاری خاص خود این هنر را در روندی جدید به کار گیرند.
نیازهای تبلیغاتی، تجاری، سینماها، کتابها، روزنامه ها و مسابقات، بیان جدید بصری را طلب می کردند. خط و خوشنویسی می تواند این نیازها را برآورده نماید. این بار وظیفه بصری خط بر وظیفه مراسلاتی و مکاتباتی رجحان یافت و به معنای دیگر تا حدودی نیز انتقال دانش و اطلاعات راسرعت و سهولت بخشید. در روند رقابت زیبایی و سودمندی (در زمینه مراسلات)، زیبایی گوی سبقت را ربود.
در دنیای سنتی، خط وظیفه داشت که مفهوم را به آسانترین، سهلترین، سریعترین و خواناترین وجهی بیان نماید تا در نگاه اول فرم و محتوا و شکل و مفهوم یک مکان به بیننده و خواننده القاء شود. اما اینک وظیفه مهم خط ، زیبایی و تبلیغ است. پس استفاده از خط نوشتار در گرافیک، امری اجناب ناپذیر وجدا نشدنی است. تصاویر و نوشتار در کنار هم نقش خبری و پپام دهنده را ایفا می کنند. در کنار تصویر هر کالا یا فن یا نماد هر موضوع فرهنگی عامل نوشتار به عنوان تکمیل کننده ومتمم خبر یا تبلیغ نقش مهمی را دارد.
تحول بنیادی خوشنویسی در ایران با مدد از ذوق و خلاقیت هنرمندان خطاط ایرانی از نیمه دوم قرن هشتم هجری به بعد صورت گرفته است


نوشتن، تبیین گفتار است و نوشته را شکل بصری سخن و احساس می توان شمرد. از اولین آثار چاپی تا اولین پوستر، نوشته در پیوند با کلام و حلقه واسطه میان محتوای پیام و گیرنده است. نوشته اگر چه در قالب خوشنویسی و یا تایپوگرافی ارائه شود در آثار گرافیکی حائز اهمیت است. پوستر از دو بخش مهم تصویر و نوشته شکل می گیرد. در تحولات پوستر همواره نوشته نقش و جایگاه ویژه ای داشته و تغییر آن در تغییر سبکهای طراحی گرافیک موثر است. در آن زمان که گرافیک نو پا بود، احتیاج به استفاده از چند کلمه و حرف بوده تا موضوع پوسترها را بیان کند. اگر از آن نقطه ابتدایی، گذر صد سال تاریخ گرافیک را بررسی کنیم، در حال حاضر این روند چنان دچار تغییر شده که در یک اثر گرافیکی و به طور اخص پوستر، اگر پیش از این90 درصد فیگور و تصویر اهمیت داشته و10 درصد نوشته، روند به صورت معکوس درآمده و هم اکنون نوشته، اهمیت بیشتری پیدا کرده است. حتی بعضی از گرافیستهای حر فه ای از خط به تنهایی آثار غنی چشمگیری را خلق کرده اند. برای به باور رسیدن این امر می شود آثار گرافیک بسیاری را مثال آورد که تنها از خط و تایپوگرافی در آنها استفاده شده است اما به ندرت می توان آثار گرافیکی را پیدا کرد که به هیچ وجه از خط یا نوشته در آنها استفاده نشده است. این روندی است که در جهان شکل گرفته است.
یکی از بخشهای مهم گرافیک ایران، لحاظ کردن هویت ایرانی در گرافیک است و زمانی شکل می گیرد که خط و خوشنویسی وارد عرصه طراحی گرافیک می شود و در تقابل با تفکری قرار می گیرد که معتقد بود نمی شود از خط ایرانی در طراحی گرافیکی استفاده کرد، و در حال حاضر، به شکل کاملا پذیرفته شده ای این اتفاق در گرافیک ایران باعث استفاده از خط شده است. حال باید دید نقطه شروع و ابتدای این اتفاق از کجاست؟ گرافیک معاصر از اروپا وارد ایران شد، چون اساسا تکنیک چاپ از آنجا به ایران منتقل گردید.
http://img.tebyan.net/big/1390/08/19...2511421961.jpg
در قرن نوزدهم با گسترش صنعت چاپ در آلمان و کشورهای دیگر اروپایی اولین روزنامه منتشر شد.
در ایران در زمان محمد شاه قاجار با فرمان او به همت میرزا صالح شیرازی، اولین روزنامه پا به عرصه گذاشت که سنگی تکثیر می شد. متن اخبار آن با خط نستعلیق وعناوین با خط ثلث بود. بعد از ورود صنعت چاپ به ایران، خط نوشتاری در روزنامه ها همان خط دست نویس سنتی خطاطان آن دوره بود. هنوز هم این روزنامه ها حتی با وجود تاثیرپذیری از روزنامه های غربی (که از زمان اوخر صفوی بسیار بیشتر شده بود) تحت تاثیر صحفه آرایی و کتاب آرایی ایرانی بود. نشریات به خطهای سنتی نسخ، ثلث، نستعلیق، تعلیق و... به چاپ می رسید.
شاخصترین حرکت در این زمینه را می توان به تلاشهای مکتب سقا خانه نسبت داد. در اوخر دهه30 در نقاشی نوگرای ایران، جریانی ظهور کرد که به مکتب سقا خانه ای معروف شد. هنرمندان این مکتب با مراجعه به هنر عامیه انه ای مذهبی به سرچشمه ای دست یا فتند که امکان هر گونه ترکیب و تجزیه را به هنرمند می دهد. آثار این هنر مندان باعث تکامل و بسط خوشنویسی در هنر نوین ایران گردید. کسانی نظیر حسین زنده رودی، پرویز تناولی، فرامرزپیلارآم، گلپایگانی و... حرکتی را آغاز کردند که چند سال طول کشید. هم اکنون در روند خلاقیتهای نوآورانه خط در ایران، هنرمندان به چنان ابداعاتی در خط دست یافته اند که می توان آن را مجموعه ای از سنت شکنیها نام نهاد.
در دوره کنونی، هنرمندان و گرافیستهای جوان ایرانی با شور و حال بیشتری در زمینه تاپیوگرافی مشغول فعالیت هستند وعموما از ابزارهای قدرتمند کامپیوتری بهره می برند. مقوله تاپیوگرافی به راستی طی چند سال اخیر در ایران رشد کمی و کیفی خوبی داشته است. همان طور که قبلا اشاره شد تاپیوگرافی نیز همراه گرافیک از فرنگ وارد ایران شد اما در ایران روند رشد دیگری دارد. هنوز اتمسفر هوای غربی با رنگ و لعاب ایرانی بر اغلب فعالیتها حاکم است. این نظر ناشی از بی تجربگی و بی اطلاعی و جذب فرهنگ اروپایی شدن است.
• کاربرد خط کوفی در گرافیک

خط کوفی اولین خطی است که برای کتابت و تزئین کلام وحی به کار رفته است. اما این بار پس از تحول گوناگون هزار و چهارصد ساله به سوی زبان و بیان معاصر حرکت نموده است. امروزه در کشور ما به دلیل چند نوع خوشنویسی خواناتر وروانتر مانند نستعلیق و نسخ، خط کوفی مورد استفاده زیادی ندارد. به سبب اینکه جنبه های تزئینی در انواع کوفی بسیار فراوان است، می توان به عنوان پایه ای برای طراحی جدید حروف الفبا، در رشته گرافیک مورد استفاده قرار گیرد.
• کاربرد گرافیکی خط نسخ

این خط از نظر گرافیکی بسیار کاربردی و فراگیر است و در پوسترها، آگهی ها و کلیه کارهای گرافیکی از آن استفاده می شود، بخصوص که تنها خطی است که با تکنولوژی چاپ، خود را همراه کرده و به خط روزنامه ای شهرت یافته است
نیازهای تبلیغاتی، تجاری، سینماها، کتابها، روزنامه ها و مسابقات، بیان جدید بصری را طلب می کردند. خط و خوشنویسی می تواند این نیازها را برآورده نماید.


• کاربرد گرافیکی خط ثلث

خط رفیعی است که ارتفاع الف در آن هفت نقطه می باشد. بنابر این نسبت به خطوطی نظیر نسخ و نستعلیق و رقعه، بلندتر است. خطی است ایستا و ریتمی که در اثر تکرار، ضربه های عمودی و بلند حروف در این خط ایجاد می شود. القاء کننده قدرت و عظمت است. این احساس خصوصا در برخورد با کتیبه های زیبای ابنیه مذهبی روشنتر است. خط ثلث که در ایران مهمترین کاربرد آن کتیبه نویسی است، دارای بار مذهبی نیرومندی است و برای نوشتن آیات قرآن استفاده می شود. همچنین در مجله ها، پشت جلد کتابها، سرلوحه ها و طرح تمبر، برگذاشتها و... مورد استفاده قرار می گیرد.
• کاربرد گرافیکی خط نستعلیق

خط نستعلیق که به حق آن را (عروس خطوط اسلامی) خوانده اند از مبدعات خاص ایرانیان است که در آن ذوق و سلیقه لطیف طبع ایرانی کاملا نمودار است. با توجه به اینکه نستعلیق، خط ملی ایرانی هاست و ارتباط تنگاتنگی با فرهنگ این سرزمین دارد. امروزه الفبا و ترکیبات آن در برنامه های گرافیکی مورد مصرف زیادی پیدا کرده و در بسیاری از نشانه نوشته ها (آرمهای نوشتاری) استفاده می شود.
http://img.tebyan.net/big/1390/08/23...2519751489.jpg
• کاربرد گرافیکی خط شکسته


آنچه در این خط از نظر قواعد و اصول خوشنویسی حائز اهمیت است حسن ترکیب وهماهنگی زیاد است. از آنجا که در این نوشته شدن، بعضی از حروف به یگدیگر پیوسته می شوند، شکل کاملتری را تشکیل می دهند. همچنین ضربه های کشیده و منحنی، حروف کوچکتر را در میان گرفته و از نظر گرافیکی، لکه های قویتری را ایجاد می نماید وتکرار لکه های خاکستری را تا انتهای سطر ایجاد می کند و بعد در آنجا به طرف بالا اوج می گیرد تا نگاه را از نو به صحفه بازگرداند.
در زمینه گرافیک، این خط به خاطر شیدایی خاصش و بیان شعر گونه ای که دارد، می تواند در زمینه های ادبی، شاعرانه فارسی برای طراحی جلد کتابهای عارفانه و پیامهای شادی آفرین کارتهای تبریک و ساختن آرم و پوستر و طراحی نشانه استفاده شود.
• کاربرد گرافیکی خط معلی

خط معلی برگرفته از اندوخته های ذهنی و خیالی کاتب از خطوط مختلف موجود بوده و از آن به طور مستقیم ازهیچ خطی استفاده نگردیده است. این خط ، دلنشینی نستعلیق و استحکام نسخ، ثلث را داراست. فرم و حرکتهای انتهایی حروف دراین خط که آن را تیز و باریک کرده، از سایر خطوط متمایز نموده است. این خط قابل استفاده در پوسترها و سرلوحه هاست.

چرو 07-08-2013 10:59 PM

تایپوگرافی چیست؟

تایپوگرافی اصطلاحی است که این روزها در مجامع هنری گرافیکی زیاد شنیده می شود. گاهی آن را با خوشنویسی (کالیگرافی) اشتباه می گیرند. هرچند که استفاده از این تکنیک پیشینه حداقل 50 ساله در ایران دارد. در تایپوگرافی خوانا بودن مهم است زیرا در زمینه ای استفاده می شود که اطلاع رسانی وجه بارز آن است، ولی در خوشنویسی زیبایی در اولویت قرار دارد.
عقیده بر این است طراحان وظیفه انتقال ذهنیات خود و پیام موضوع را در طرح هایشان بر تصویر و حروف قرار می دهند. اینک خط ، در روند تحولات جدید ، وظیفه خود را خوانایی و سهولت نگارش نمیداند و کم و بیش به فرمی زیبا تبدیل شده است که در درجه اول مفهوم نوشته را قبل از خوانده شدن ، بیان میکند.
در این دوره با رواج تایپوگرافی که سعی در تقویت ویژگی بصری حروف و نزدیک کردن نوشته به تصویر دارد ، برخی آن را با "خط نگاره" ، "خط نگاری" ، " کالیگرافی" و "طراحی حروف" هم مسیر می دانند. در حالی که تایپوگرافی ، اثری گرافیکی است که حروف، ساختار اصلی آن را تشکیل میدهد و از فونتهای موجود با دخل و تصرفاتی که در آنها برای کشف ویژگیهای بصری حروف انجام می شود ، استفاده می کند. اما طراحی حروف به معنای آنست که الفبایی را طراحی کنیم که قابلیت تایپ در موقعیتهای گوناگون را داشته باشد.
در حالی که تایپوگرافی هدف دیگری دارد ، برخلاف مسولیتی که در دنیای سنتی به خط واگذار شده بود تا با سهلترین و خواناترین صورت ، مفهوم خود را بیان نماید و در نگاه اول محتوا و مفهوم فرم یکجا به بیننده و خواننده القا شود.
اینک هنرمندان بدعت و شگفتی را به همراه زیبایی ، از اهداف مهم بصری تعیین کردهاند ، آنهم با سه اقدام مهم یعنی تغییر شکل در حروف (دفرماسیون) ، اغراق در حروف (اگزجریشن) و سادهسازی حروف (استیلزیشن) ، تا بتوانند زیبایی ، قدرت ارایه و روح تبلیغگرای آن را بالا ببرند.
اما این روند در بعضی مواقع تا جایی پیش میرود که مانند نقاشی ، به حروف بعنوان فرم محض نگاه شده است. شاید این دید در نقاشی مشکلی نداشته باشد ، اما هنرمند گرافیست در روند کاربردهای روزمره ، زیبایی را باسودمندی وگویایی ترکیب میکند تا بتواند ذائقه بصری انبوه مخاطبان خود را که اغلب شهروندان معمولی هستند ، تغییر و ارتقا دهد. در این صورت است که بیننده و مخاطب با مشارکت فعال خود در فهم و خواندن خط جدید ، تلاشمی نماید و این یکی از مهم ترین ویژگی های تایپوگرافی در خط معاصر است.
در این دوره با رواج تایپوگرافی که سعی در تقویت ویژگی بصری حروف و نزدیک کردن نوشته به تصویر دارد ، برخی آن را با "خط نگاره" ، "خط نگاری" ، " کالیگرافی" و "طراحی حروف" هم مسیر می دانند. در حالی که تایپوگرافی ، اثری گرافیکی است که حروف، ساختار اصلی آن را تشکیل میدهد و از فونتهای موجود با دخل و تصرفاتی که در آنها برای کشف ویژگیهای بصری حروف انجام می شود ، استفاده می کند. اما طراحی حروف به معنای آنست که الفبایی را طراحی کنیم که قابلیت تایپ در موقعیتهای گوناگون را داشته باشد.

تحولات فرمی خط در ایران از سرلوحه های روزنامه ها شروع شد و خوشنویسان که در آن زمان عهدهدار طراحی عنوان نشریات بودند ، به این مهم آگاهی داشتند که با باید برای طراحی عنوان ، زبان بصری جدیدی خلق نمود. آنها از خطهایی چون طغری و نستعلیق برای نوشتن عنوان ها استفاده کردند و در ترکیب و نوع اتصالات آنها تغییراتی دادند. البته در پیشینه خوشنویسی ایران نمونه هایی از این گونه تلاش را به وفور می توان در دوره های مختلف دید. تلاشی که برای ابداع شکلهای نوین و کشف ظرفیتهای بصری نوشتار انجام گرفته است و در آن خط و نقش به گونهای همساز درهم میآمیزند. طراحی عنوان ، نوعی ویترین و نمایانگر فضا و روحیه مطلب است که امروزه کمتر به آن توجه می شود.
از طرف دیگر ، شاید هدف اصلی تایپوگرافی ، سرعت بخشیدن به ارسال هرچه سریعتر پیام و برقراری ارتباط بصورت زبان بصری نسبت به نوشتار عادی باشد و مضمونی که از تایپوگرافی در اذهان جای گرفته ، آنست که حروف را بصورت درهم ریخته بر روی کار قرار گیرند. در صورتی که تایپوگرافی چنین نیست. تایپوگرافی به معنای کشف ارزشهای بصری حروف برای بیان مفهومی جدید است و شاید بدلیل آنکه حروف چاپی فارسی به اندازه کافی دارای تنوع قلم و کاراکتر نیست ، اهمیت هماهنگی شکل و حروف با موضوع ، در جامعه ما بدرستی شناخته نشده و کمتر کسی به این نکته توجه کردهاست.
ولی بطور طبیعی ، شکل حروف باید طوری انتخاب شود که دارای هماهنگی تصویری با محتوای آن باشد و در نتیجه درک مطلب برایش بهتر و مطبوعتر میشود. همان طوری که " کیوستی واریس" چشمانداز فنلاند و گذشته آن را سرچشمه طراحی هنری و گرافیک فنلاند میداند ، ما نیز باید از جامعه و گذشته هنریمان تاثیر بگیریم.
تایپوگرافی فقط جابجا کردن خط کرسی حروف نیست و باید به ظرفیتهای حروف فارسی آشنا باشیم. حروف فارسی بخاطر فرم خاصی که دارد برخلاف حروف لاتین ، اگر فواصل بین حروف برداشته شود و بهم نزدیک یا به یکدیگر بچسبند ، خوانایی خود را از دست نداده و می توان فرمهای خاصی را از ترکیب فونتهای امروزی براساس ترکیبات خوشنویسی گذشته بدست آورد. باید به این نکته توجه داشت که الفبا و حروف بعنوان نمادهایی که عهدهدار بار فرهنگی و عاطفی هستند ، چیزی فراتر از نمایش الفبایی حروف هستند و این تجربیات برای حروفچینی صفحات نیست ، بلکه برای طراحی عنوان فیلم ، کتاب ، پوستر و . . . است.
ما برای رشد و پیشرفت تایپوگرافی باید با شناخت و توجه به ملاکهای زیباییشناسی این هنر بر پایه گرایشهای بومی و ملی ، آن را در فضایی جهانی جستجو کنیم و با فهم صحیح از هنر ایران ، بویژه خوشنویسی ، تایپوگرافی ایران را از تایپوگرافی غربی متمایز کنیم

چرو 07-08-2013 11:02 PM

مراحل خوشنویسی و آداب و وظایف خوشنویسان

http://img.tebyan.net/big/1382/02/20...0725133207.jpg
آغاز و انجام خوشنویسی به شش دوره منقسم است: ابتدائی ، متوسطه ، خوش ، عالی ، ممتاز ، استادی از میان علاقه مندانی كه قدم در راه فراگیری این هنر می گذارند كمتر كسی یافت می شود كه تمام این راه را طی كند و به استادی برسد. بیشتر آنان در رسیدن به یك ، دو ، یا سه دوره ی آن توفیق می یابند ؛ زیرا كاری پر زحمت و مشكل است كه فقط عشق و علاقه آسانش می كند و در خور حوصله هر كس نیست مخصوصاً زندگی ماشینی امروز و مشغله ی زندگی متنوع، كمتر به اشخاص اجازه می دهد كه به این هنر ارزنده بپردازند و در این راه پیشتر روند و جز دلباخته ای به ادامه و تكمیل آن نمی پردازد. لكن قدر لازم برای هر با سواد این است كه اگر چه مدت كوتاهی ، نزد استاد ، با مختصری از اصول و قواعد صحیح نوشتن كلمات و تركیبات آن آشنائی پیدا كند ، تا حدی كه خطی خوانا و روشن داشته باشد و بیننده و خواننده را در آن رغبتی دست دهد و این خود طی دوره ی ابتدائی و رسیدن به آغاز دوره ی متوسطه حساب می شود. از این پس به نسبت علاقه مندی و فعالیت و استعداد می تواند به مراتب بالاتر برود تا اینكه به ترتیب، دوره های خوش و عالی و ممتاز را بگذراند و كم كم به مقام استادی نایل گردد.
لذا برای فراگیر ِ مبتدی لازم است روی حروف و كلمات سرمشق استاد دقت كند و حركات و گردشهای آن را در نظر بگیرد ، هر چند كه بد و ناصاف نویسد به صبر و حوصله كلمات را در حد و اندازه ی سرمشق نقل و تكرار كند و تا مدتی بدون سرمشق و از پیش خود چیزی ننویسد و پیوسته از شیوه و اسلوب استاد پیروی نماید تا به نیروی طبع و قابلیت، شیوه و ربط استاد را به دست بیاورد و دستش در این كار قوت یابد. لازم است كه قلم مشق را به اندازه ی درشتی و ریزی خط سرمشق انتخاب كند و از مشق كردن روی سرمشقهای ناقص كه استادانه نیست برحذر باشد و تا جایی كه ممكن است روی خط بد و ناقص نگاه نكند. سلطانعلی مشهدی گوید:
جمع می كن خطوط استادان نظری می فكن در این و در آن
طبع تو سوی هر كدام كشید جز خط او دگر نباید دید
تا كه چشم تو پر شود ز خطش حرف حرفت چو دُر شود ز خطش
پس از اینكه خط او نیرو گرفت گاهگاه از ذهن خود كلمات و عباراتی بنویسد و آنگاه با خط استاد و سرمشقها مقایسه كند و یا به نظر استاد برساند.
به طوری كه استادان اشاره فرموده اند مشاقی و تمرین را سه مرحله است: نظری، قلمی ، ذهنی(یا خیالی).
نظری:

دقت در روی حروف و كلمات خطوط استاد و در نظر گرفتن گردشها و حركات آن است كه با نگاه كردن انجام می شود و در طبع و ذهن طالب آن اثر می گذارد.قلمی: نقل كردن حروف و كلمات سرمشق به وسیله قلم است كه از روی تقلید و محاكات انجام می گیرد.
ذهنی:

آن است كه مشاق پس از آشنائی با قواعد خط و شیوه و ربط استاد، بدون تقلید از سرمشق و با ذهنیت خود – عشقی و ذوقی – عباراتی بنویسد تا نیروی خطی خود را بسنجد.سلطانعلی مشهدی در اشعار خود به دو مشق نظری و قلمی اشاره كرده و می گوید:
بر دو نوع است مشق و ننهفتم تا توای خوبرو جوان گفتم
قلمی خوان یكی و گر نظری كه بود این سخن هنی و مری
قلمی مشق كردن نقلی روز، مشق خفی و شام، جلی
نظری دان گاه كردن خط بودن آن گه ز لفظ و حرف و نقط
هر خطی را كه نقل خواهی كرد جهد كن تا نكوبی آهن سرد
حرف حرفش نكو تأمل كن نه كه چون بنگری تغافل كن
قوت و ضعف حرفها بنگر دار تركیب آن به پیش نظر
در صعود و نزول او می بین تا كه حظی بری از آن و از این
باش از شَمره های حرف آگاه تا بود صاف و پاك و خاطره خواه
اظهرهروی به سلطانعلی مشهدی از راه نصیحت می گفته است:
در مشق كوتاهی مكن پیوسته ای سلطان علی در روز كن مشق خفی ، در شام كن مشق جلی
قاضی احمد غفاری شاعر و خوشنویس گفته است:
چهل سال عمرم به خط شد تلف سر زلف خط ناید آسان بكف
زمشقش دمی هر كه غافل نشست چو رنگ حنا رفت خطش زدست
مكن جز به تحریر اوقات صرف كه صورت نمی یابد از صوت حرف
ضیاء الدین محمد یوسف در رساله ی خود گوید:
خواهی كه ترا بلند سازد آوازه نیك در جهان مشق
بشنو زمن شكسته خاطر اول تعلیم، بعد از آن مشق
كسی كه بخواهد به هدف خود برسد و از روی اصول و هندسه خط و كیفیت خوشنویسی به درجات عالی خط نائل گردد از آغاز كار باید شاگردی و تلمذ استادی را اختیار كند تا او را در این فن رهبری و ارشاد نماید. چون اگر تنها به فكر و عقل خود تكیه كند كاری عبث و بیهوده كرده است. كسانی كه بدون تعلیم استاد و فقط از راه تقلید به درجه ی استادی رسیده اند بسیار اندك اند- و در حكم «النادر كالمعدوم» و یا «النادر لا حكم له» می باشند.
در خطوط كسانی كه بدون استاد كار كرده اند در بسیاری از حروف آن نقص و ناموزونی دیده می شود به خلاف دسته ی اول كه همه استوار و درست مشاهده می گردد.
شایسته است كه متعلم از متابعت استاد سر نپیچید و به راهنمائی او اهمیت دهد و عمل كند و در اكرام و كسب رضای خاطر او بكوشد كه فایده اش به خود او بازخواهد گشت.
ان المعلم و الطبیب كلاهما لا ینصحان اذا لم یكرما
در همه حال نظافت و پاكیزگی را مرعی دارد و ادوات و لوازم خوشنویسی خود را پاكیزه و كامل و مرتب كند و جایی برای كتابت انتخاب كند كه موافق با اصول بهداشت باشد و آنقدر مبالغه در نوشتن نكند كه ملول و خسته شود و از نوشتن در جای كم نور حذر كند و سرعت و عجله در نوشتن ننماید. در بهداشت چشم بكوشد و از گرد و كثافت و آبهای آلوده محفوظ دارد، در صفحات براق و خیره كننده ننگرد. زیاده روی در نوشتن نكند چرا كه استمرار بی حد ، ضعف قوای ظاهری و باطنی می آورد.
از روی بی میلی و سرسری ننویسد. محل نوشتن روشن و با صفا و خالی از اغیار باشد.
میرعلی هروی در مدادالخطوط خود آورده است: «خانه ای كه در آنجا كتابت كنند باید كه از چهار طرف درها گشاده باشد و صبح در طرف شرقی و نیمروز در جانب جنوبی و آخر روز به طرف غربی نشیند اما در تابستان تا وقت شام هوای حوضخانه بهتر است.»
به تابستان نكو باشد پگاهی زمستان نیك وقت چاشتگاهی
ولیكن خانه خطاط باید كه از هر چارسو درها گشاید
صباحان مصلحت زانگونه بیند كه در پیش در شرقی نشیند
به وقت نیمروز ای نیك محضر جنوبی بهتر است از جای دیگر
ولی در مغرب روز است احسن به نزدیك در غربی نشستن
ابن بواب گفته است: «خطاطی موقوف بر پنج چیز است: برندگی و تیزی قلمتراش، خوبی قلم، صافی و با جریان بودن مركب ، لینت و نرمی كاغذ، آرامش و سكون دل (یا نگاه داشتن نفـَس در حال نوشتن).»
امین الدین یاقوت ملكی گوید: «اگر قلمت خوب و پسندیده شد خطت نیكو می گردد و هر گاه ضایع باشد خطت ضایع خواهد شد.»
از اهم اموری كه به تحسین و تجوید خط كمك می كند كیفیت نگاه داشتن قلم و ملاحظه ی حركات آن در حال نوشتن و خوب تراشیدن قلم است. یكی از استادان گفته است: كسی كه مداد برگرفتن و تراش قلم و قط و گرفتن ورق و حركت دست را در حال كتابت خوب نداند از كتابت و خوشنویسی بهره ای ندارد.
میرعلی هروی استاد زبردست خط نستعلیق قرن دهم درباره ی تحصیل هنر خط سروده است :
چند در وادی خط می كنی ای دل تك و پو بشنو این نكته زمن باز نشین فارغ بال
پنج چیز است كه تا جمع نگردد با هم هست خطاط شدن نزد خرد امر مُحال
قوت دست و وقوفی ز خط و دقت طبع طاقت محنت و اسباب كتابت به كمال
گر از این پنج یكی راست قصوری حاصل ندهد فایده گر سعی نمایی صد سال
http://img.tebyan.net/big/1382/02/12...6111108237.jpg
راه صحیح نگاشتن حروف و تمرین و مشق آنها این است كه ابتدا به استحكام مفردات ساده حروف بپردازد تا هر حرفی را در حال انفراد صحیح فرا گیرد. پس از آن شروع كند به استواری مركبات و به ترتیب: اول مركبات دو حرفی را مشق كند و بعد به سه حرفی و پنج حرفی اشتغال ورزد و در تقلید و شبیه نویسی مفرد و مركب تكیه و اعتماد او بر خطوط استادان كامل و عارفان به اوضاع و رسوم خط باشد، آن استادانی كه خود از برجستگان استاد فرا گرفته اند و در اثر كثرت مشق و استمرار خوشنویسی ملكه ی آنان شده است. زیرا هر صنعتی به دوام و ممارست رو به كمال می رود و نیكو می گردد. ممكن است در رساله ها و دفترها راه و روش تعلیم نوشته شده باشد اما آنها به تنهایی برای مبتدی بسنده و دریافت و تطبیق آن آسان نیست كه بتوان به اصطلاحات و اشارات راجع به حر كات دست و قلم و ریزه كاریها و رموز كتابت پی ببرد، لذا از مراجعه به استادان فن بی نیاز نخواهد بود.
از آداب و صفحات خوشنویسی و كتابت است كه در هیچ مرحله ای از مراحل فضل و هنر و در هیچ مرتبه از استادی، خود را منتهی نداند و غافل و فریفته نشود و پیوسته این سخن را نقش لوح دل سازد (الاعجاب یمنع الازدیاد) و (العجب یوجب العثار) كه خود پسندی جلو ترقی را می گیرد و موجب لغزش می شود؛ و همواره در صدد كسب مرتبه ی بالاتر و رسیدن به مرتبه كمال باشد؛ هر چند كه مرتبه ی كمال بسی والا است و آن را حد و نهایتی نیست و بلكه كمال در دنیا وجود ندارد. لكن طالب كمال شدن، خود كمال و از خواهشهای پسندیده انسانی است. از بزرگمهر پرسیدند همه چیز دانی؟ گفت همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر نزاده اند و گفته اند:
لكل دهر دولة و رجال ولكل حال ادبار و اقبال
بابا شاه گوید: «كاتب می باید از صفات ذمیمه احتراز كند؛ زیرا صفات ذمیمه در نفس علامت بی اعتدالی است و حاشا كه از نفس بی اعتدال كاری برآید یا از آن نفس كاری آید كه در او اعتدال باشد. از كوزه همان برون تراود كه در اوست.»
در رساله ای خطی مسطور است كه حُسن خط به كثرت مشق و به ارشاد استاد و ترك معاصی موقوف است لان العلم فضل من الله و فضل من الله لا یعطی بالمعاصی .
استادان متقدم معثقد بوده اند كه خطی كه به مرتبه عالی تر و امتیاز كمال و دارای صفا وشأن باشد، بی صفای دل امكان ندارد و این كیفیت به یمن صفات حمیده كه عارض نفس انسانی شده، در خط نمودار می گردد.
سلطانعلی مشهدی فرماید:
ای كه خواهی كه خوشنویس شوی خلق را مونس و انیس شوی
خطه ی خط مقام خود سازی عالمی پر ز نام خود سازی
ترك آرام و خواب باید كرد وین به عهد شباب باید كرد
سر به كاغذ چو خامه فرسودن زین عمل روز و شب نیاسودن
ز آرزوهای خویش بگذشتن وز ره حرص و آز برگشتن
تا بدانی جهاد اصغر چیست بازگشتن به سوی اكبر چیست
آنچه با خود روا نمی داری هیچكس را بدان نیازاری
دل میازار گفتمت زنهار كز دل آزار حق بود بیزار
ورد خود كن قناعت و طاعت بی طهارت مباش یك ساعت
همه وقت اجتناب واجب دان از دروغ و ز غیبت و بهتان
از حسد دور باش و اهل حسد كز حسد صد بلا رسد به جسد
حیله و مكر را شعار مكن صفت ناخوش اختیار مكن
هركه از مكر و حیله و تلبیس پاك گردید، گشت پاك نویس
داند آن كس كه آشنای دل است كه صفای خط از صفای دل است
خط نوشتن شعار پاكان است هرزه گشتن نه كار پاكان است
بسیاری از كسان در فن خط و تعلیم آن تحمل رنج و مشقت و صرف دقت كرده اند و خطاط نشده اند و عده ای هم به اندك تعلیم و مشق بهره یافته اند و این امر بستگی به قابلیت و استعداد دارد كه استاد بصیر و مجرب این قابلیت را در نظر اول در شاگردان خود می نگرد و از كمال و آراستگی خَلقی و خُـلقی آنان حدود پیشرفت آنان را بررسی می كند و می سنجد و شاید مسأله ی وراثت خانوادگی نیز یكی از علل قابلیت باشد؛ ولی علل و اسباب نهانی در جهان آفرینش بی حد و شمار است و نمی توان آن را حد و حدود دانست . چه خوب گفته اند:
«دادِ حق را قابلیت شرط نیست بلكه شرط قابلیت داد اوست »
«تا كه از مخزن توفیق عطایی نرسد سعی سودی ندهد جهد بجایی نرسد»
«باید كه صد هزار قدح خون به سر كشد تا در مذاق خلق گوارا شود كسی»
درجات و مراتب خط و مراتب استادی و شیوه ها

http://img.tebyan.net/big/1382/02/23...8121926323.jpg
درجات و مراتب خط از چهار رتبه بیرون نیست و ارزش قطعات خط از تعیین رتبه ها دانسته می شود. آن چهار عبارت است از :متوسط، خوش ، عالی، ممتاز.
مرتبه متوسط آن است كه هنرجو در اثر مختصر تعلیم و آشنائی به قواعد آن، خطی روشن و خوانا پیدا كند و این درجه ی فرودین خط است كه از نظر هنر خوشنویسی اهمیتی ندارد و تنها امتیازش این است كه از خط مبتدی برتر و بهتر است و قدمی به خوشنویسی نزدیكتر شده است.
مرتبه خوش مرتبه ای بالاتر از متوسط است كه در آن نكات تعلیم استاد بیشتر رعایت شده و زیبائی و مرغوبیت بیشتر دیده می شود.
مرتبه عالی به لحاظ درجاتی بالای خوش قرار گرفته است و آن خطی است كه از نظر اصول و قواعد و زیبایی ضعفی در آن دیده نشود و قطعات و مكتوباتی كه بدین پایه و مایه باشد دارای اهمیت و ارزش خواهد بود.
ممتاز خطی است كه در حد عالی ترین و نهایت كمال و زیبایی و صفا و شأن قرار گرفته باشد و بهترین از آن در نظر اهل فن تصور نشود و چنین قطعات و نوشته هایی را در هر زمان وهر جا ارزش فوق العاده نهند.
مراتب خطاطی و خوشنویسی چنانكه اشاره شد نیز از روی این مراتب و درجات خط است و مرتبه ی استادی از حد عالی به بالا احراز می شود و كمتر كسی را استاد می خوانند. بنابراین استاد كسی است كه پیوسته در حد عالی و ممتاز نویسد و خوب از عهده برآید كه قدرت قلم او به نام شیوه ی خاص او شناخته و معروف گردد.
بین استادان خط از نظر تفوق آثار هنری و ابتكار و تربیت شاگردان و صفات پسندیده و آداب دانی و حسن معاشرت و علم و دانش و گاهی موقعیت و محیط، تفاوت حاصل می شود و گاه یكی از آنان از این راهها امتیازاتی به دست می آورد كه در دیگری نیست و ممكن است استادی در یك نوع خط یا دو سه نوع استاد باشد و امكان دارد در تمام انواع خطوط متداول سرآمد گردد. اینگونه استادان در دوره های پیشین فراوان ولی در این عصر كمیابند و چنین استادی كه همه ی خطوط را در حد عالی و ممتاز بنویسد نادر العصر به شمار می آید.
سالها باید كه تا صاحبدلی پیدا شود بوسعیدی از خراسان یا اویسی از قرن
برای میزان شناخت استاد می توانیم به وضع سیرت و اخلاق آثار استادان پیشین كه ترجمه ی احوالشان در جلد اول اطلس خط آمده است، مراجعه كنیم. بیشتر آنان مانند میرعلی تبریزی كه نسبت وضع نستعلیق بدو است، در انواع خطوط تسلط داشته اند و از فضیلت علم و ادب و صفات عالی انسانی بهره ور بوده اند. همچنین جعفری تبریزی بایسنقری، سلطانعلی مشهدی، میرعلی هروی، مالك دیلمی، محمد حسین تبریزی، عبدالباقی تبریزی، بابا شاه اصفهانی، علیرضا عباسی، میرعماد و شاگردان و پیروان برجسته آنان و ...
و میرزا احمد خان نی ریزی، درویش عبدالمجید طالقانی و وصال شیرازی و ... همه پاكدلان دیندار و اهل فضل و دانش و شاعر و ادیب بودند.
شایسته است خطاطان و خوشنویسان امروز بدان بزرگان تأسی كنند و از طریقه ی آنان و مردم دوستی و محبت كه شاگردان خود را چون فرزندان خود می دانسته و اشاعه ی هنر می كردند پیروی نمایند. والا با داشتن خط تنها و فقدان فضیلت یا نداشتن دیانت و امانت ، شایسته مقام استادی نیستند. (ره چنان رو كه رهروان رفتند) سعدی علیه الرحمه فرمود:
وجودی دهد روشنائی به جمع كه در سینه سوزیش باشد چو شمع
هنرمندی كه خواهد بر كرسی استادی نشیند لازم است كه از گنجینه های كمالات ، توشه و از خرمنهای آداب، خوشه ای برگرفته، در انشاء و املاء ید طولی داشته، در لغت قوی و از دستور مطلع باشد. از علوم و دانشهای معمول عصر خود بی اطلاع نبوده، صرف و نحو و منطق و فقه قرآن بداند و برحسن اشكال و خوبی اوضاع خط بیفزاید، تا در نظرها عظیم و در خاطرها مقبول و مكین گردد و به اهمیت و اعتبار او بیفزاید و در اجتماع قابل افاده و استفاده آید. به طوری كه نوشته ها و خطوط او را حجت قاطع و سندی معتبر بشمارند.
حافظ فرماید:
زدلبری نتوان لاف زد به آسانی هزار نكته در این كار هست تا دانی
به جز شكر دهنی مایه هاست خوبی را به خاتمی نتوان زد در سلیمانی
هزار سلطنت دلبری بدان نرسد كه خویش را به هنر در دلی بگنجانی
شیوه

http://img.tebyan.net/big/1382/02/48...2415167189.jpg
بعد از احراز مرتبه ی استادی ، موضوع شیوه پیش می آید. هر استادی دارای شیوه ای مخصوص به خود است كه با شیوه های دیگران تفاوت دارد و خط او بدان شناخته و معروف می گردد. كلمه ی شیوه كه در ردیف آن ربط، اسلوب، سبك، طریقه، روش نیز استعمال می شود در واقع آن سبك و روش خاصی است كه استادی سالها بدان روش خط نوشته و میان مردم شایع و شناخته گردیده است .
در عالم دو نفر یافت نمی شوند كه خطشان در جمیع حروف و كلمات یكسان باشد؛ بلكه هر یك به كیفیتی مخصوص می نویسد و این امر به مثال خطوط سر انگشتان اشخاص است كه با هم فرق دارد. بنابراین با اینكه همه ی استادان خط از سابق و لاحق- به یك پیكره ی معینی از اصول و قواعد نوشته و می نویسند، تفاوت آشكاری میان خط آنان مشاهده می شود. این تفاوت- به حفظ مقام استادی هر یك - همان شیوه است كه بستگی به ذوق و سلیقه و دقت نظر و حالات شخصی دارد.
در این مورد ، گذشته از حالات نفسانی و روحی و هزاران امور معنوی، اوضاع جسمی استاد نیز دخالت دارد مثلا طول انگشتان و كوتاهی آن در خط موثر است و خط او به بسط و قبض متمایل می شود، همچنانكه طول قامت و بلندی و كوتاهی پاها در راه رفتن متفاوت می گردد.
شناخت شیوه یك استاد ، برمبنایی بالاتر از اصول و قواعد خط است و آن ریزه كاریهای ویژه ای است كه در خط خود به كار برده است و در خط دیگری كمتر دیده می شود، از جمله: گردشهای خاص، درازی و كوتاهی مدّات، گودی و كم عمقی در مدّات و دایره ها و تیزی و تندی و ملایمت، خشكی و نرمی ، فربهی و لاغری، انبساط و انقباض، صافی و صفا و گرفتگی، سواد و بیاض در حلقه ها و گره ها و غیره و اعتدال میان این همه در رموز و قرار نقطه ها و ...
مثلا مرحوم دكتر بیانی در كتاب «احوال و آثار» به یك نكته از نكات بسیار شیوه اشاره كرده و گفته است:
«نكته دقیقی در سبك نستعلیق میرزا محمد رضا كلهر هست و آن اینكه به قدرتی كه در كتابت و مشق داشته و هر حرف مفرد یا حروف مركبی را یك قلم می نگاشته، تمام حركات قلم در خط او مشخص و مانند این است كه مثلا در یك حرف «ی» كه از سه حركت متمایز تشكیل می یابد این سه جزء ، مجزا است كه به یكدیگر پیوسته گردیده است. این شیوه پس از میرزا توسط شاگردان و پیروانش پیروی شد ولی هیچ یك چنانكه باید از عهده ی تقلید برنیامدند. با وجود این، شیوه ی وی مورد پسند هنرمندان و هنرشناسان واقع شد.»
پوشیده نیست كه سبك و شیـوه در تمام انواع خط مخـفی است و عارفان به خط ، آنها را تمیـز و تشخیص می دهند ؛ لكن آن اندازه كه شیوه ها در خط نستعلیق شناخته می گردد در دیگر خطوط شناخته و مشخص نمی شود.
از دقت بر روی قطعات نستعلیق كه از بعد میرعماد تاكنون دیده شده است ، به ما می نمایاند كه دو شیوه منظور نظر و هدف عالی خوشنویسان بوده است: اول شیوه میرعماد و دوم شیوه كلهر؛ و همه سعی كرده اند شیوه خود را به یكی از این دو برسانند، و گروهی هم ناظر به هر دو شیوه بوده اند، و با این وصف هر یك دارای شیوه مخصوص به خود شده اند كه اثبات و تبیین این مطلب از حوصله ی بیان و بنان خارج است و جز با دقت و مقایسه میسر نمی گردد.
از میان شیوه ها گاه اتفاق می افتد كه شیوه ای بامزه تر و شیرین تر به نظر می رسد و طرفداران بسیار پیدا می كند و اهل خبره و خط شناسان برای آن مزیتی قایل می شوند. اما انتخاب و پسند شیوه های همطراز بستگی به ذوق و طبع اشخاص دارد و همچون انتخاب گلی از میان گلهاست.
« به مقبولی كسی را دسترس نیست قبول خاطر اندر دست كس نیست»

چرو 07-08-2013 11:03 PM

ابزار لازم برای خوشنویسی

http://img.tebyan.net/big/1382/04/11...0451145240.jpg
وسایل و ابزار خوشنویسی عبارتند از :قلم، قلمدان، قلمتراش، قط زن، دوات (شامل لیقه و مركب) ، آلات به هم زدن لیقه و مركب كه سر آن پهن و دسته اش مخروطی و از جنس آبنوس است،قاشق مخصوص آب ریختن در دوات كه به وسیله آن به اندازه ی لازم آب در دوات می ریزند ، البته آب مقطر یا جوشیده سرد شده از آب معمولی بهتر است ، و بهتر از آن گلاب یا آب ریحان یا آب مازو است (مازو برجستگی های كروی شكلی است كه تحت اثر گزش حشره مخصوصی بر روی جوانه های درخت بلوط مازو ایجاد می شود، این برجستگی ها حاوی شیره درخت مزبور است كه به نام مازو مرسوم است. در تركیب مازو 60- 70% تانن وجود دارد ، به علاوه مقدار كمی اسید كالیك و اسید آلاژیك و مقداری مواد گلوسیدی و آمیدون. در صنعت، از مازو جهت تهیه ی مركب سیاه و رنگ كردن پارچه ها و نیز در چرم سازی استفاده می شود.) كه بر خلاف آن مركب را تباه و فاسد نمی كند. سنگ رومی یا حجازی و غیره برای تیز كردن قلمتراش، خاك بیز (الك كوچك) یا ظرفی كه شن و ماسه نرم در آن می ریخته اند.
پوشیده نماند كه استادان پیشین پس از تراشیدن قلم ، پشت قلم را خاك می مالیده اند تا لغزندگی و چربی آن از بین برود و مركب به یك طرف قلم جمع نشود كه خط را خراب كند و همچنین گاهی روی نوشته هایی كه می خواستند زودتر بخشكد، خاك بیخته ی مخصوصی می ریخته اند كه این كار اكنون معمول نیست.
سلطانعلی مشهدی گوید:
كاتبا چون قلـــم تراشیـدی خاك بر پشت خـامه مـالیـدی
آن قلم را به نقطه تجربه كن بشنو این حرف نو زپیر كُهن
از قلم نقطه چـون درست آید خوشنــویسـی اگر كُنــی شاید
http://img.tebyan.net/big/1382/04/23...7979166228.jpg
و گویا خاك مالیدن به پشت قلم، خاص قلم ریز بوده است؛ زیرا قلم ِ ریز مانند درشت ، پشت برداری نمی شود.
از دیگر ابزار خوشنویسی: پارچه ای دو رویه و رنگین از پشم یا حریر است كه كاتب پس از فراغ از نوشتن، دم قلم را بدان پاك كند تا مركب به قلم نماند و خشك شود.
یازدهممِسطَره یا مِسطر است: وسیله ای جهت تعیین سطرها و حدود متن صفحه ی كتاب كه سابقاً صفحه ای از چند لایه ی كاغذ یا مقوا به هر اندازه كه می خواستند تهیه می كردند و نخهای تابیده را به فاصله های منظم بر روی آن می دوانیده، محكم می بستند و آن صفحه را زیر كاغذ گذاشته، با انگشتان بروی نخ ها فشارمی آوردند تا اثری از نخ ها به جا ماند و خطوط مستقیم سطرها معین شود. امروز به جای آن، صفحه مقوایی را به اندازه ی مطلوب خط كشی كرده، زیر صفحه كاغذ می گذارند و از روی خط هایی كه از زیر پیداست سطرها را راست و میزان می نگارند.
دوازدهم،زیردستی یا زیر مشق: كه باید رویه اش صاف و نرم و ملایم باشد و لغزان و لرزان نباشد و میانگین سخت و سست و كلفت و نازك را برگزیند، از جنس مقوا یا چرم و غیره. همچنین باید در طول و عرض نیز معتدل باشد. و گفته اند بهتر آن است كه دو چرم منفصل را بر روی هم گذاشته، دو گوشه ی آن كه جانب چپ است به چند بخیه محكم سازند تا چنان كه خواهند به كار آید و آن دو قطعه چرم اگر از بـُـلغار باشد كه دانه و موجش را برطرف كرده باشند، بهتر و پسندیده تر است.
http://img.tebyan.net/big/1382/04/21...7205126232.jpg
سیزدهم،كاغذ: كه باید ملایم و صاف و مساعد با كار كتابت باشد، و خشن و ناصاف و لغزنده نباشد و اگر رنگ آن كاهی یا كرمی روشن باشد بهتر خواهد بود؛ كاغذ زبر الیاف ریز نوك قلم را می ساید و آن را ناهموار می سازد، و نوشتن بر كاغذهای لغزان و شیشه ای مانند (گلاسه) از اختیار و تسلط نویسنده می كاهد، ولی نوع میانه و نیم شفاف آن موافق و مناسب است.
تذكر: معمولاً برای سهولت حمل و نقل، قلم های لازم، قلمتراش ظریف، قط زن، قاشق، سنگ كوچك و سر قلمدانی را كه دوات مركب بود، با قیچی ظریفی جهت چیدن كاغذ، در قلمدان قرار می دادند تا این لوازم یك جا و در محفظه ای در اختیار نویسنده قرار بگیرد.
به غیر از وسایلی كه نام برده شد ابزار فرعی دیگری نیز در كار كتابت استفاده می شود و آن،دو خط كش مدرّج كوچك و بزرگ و گونیا است و برای كتیبه نویسی چند گونیاست و خط كش (T) به همراهچند مداد سیاه و قرمز، و انواع كاغذها و شمیزها(مقواها) لازم است.
بعضی از استادان پیشین، خود، مركب دلخواه را از مشكی و رنگ های مختلف می ساخته و كاغذها را برای این كه قابل نوشتن شود آهار داده، مهره می زدند و وسایل و لوازم و كارهای كتابت را خود متعهد می شده اند ؛ از قبیل تهیه سطر و جدول كشی، تذهیب، زرافشانی، رنگ آمیزی كاغذ حتی تجلید و صحافی و غیره. ولی در این عصر چون انجام این امور مستلزم صرف دقت بسیار و خارج از وقت و حوصله، و موجب زحمت و مشقت است، كمتر كسی به این امور توجه می كند و كارخانه های كاغذ سازی و غیره و صحافی با ماشین تأمین نیازمی كنند. لكن چون دانستن این امور خالی از فایده نیست، در آینده پاره ای از آنها را بدانگونه كه سابقین یاد كرده اند شرح خواهیم داد.
و اینك از میان ابزار نوشتن به چند تای آنها كه اهم است به طور مفصل و مشروح می پردازیم.
·قلم
·قلمتراش
·دوات (مركب)

چرو 07-08-2013 11:05 PM

قلم مهمترین ابزار خوشنویسی



http://img.tebyan.net/big/1382/04/22...2819962217.jpg
.چگونگی گزینش قلم
.تراشیدن قلم
.مراحل تراش قلم
قلم مهمترین ابزار نوشتن است كه در شرافت آن گفته اند: اول چیزی كه خدا آفرید و به او فرمان داد قلم بود. و خدای تعالی در كتاب عظیم خود در سوره قلم ابتدا به ذكر آن فرموده است: «ن و القلم و مایسطرون» و گفته اند: بدان سبب نام قلم گرفته كه از اصله ی خود بریده و قطع گردیده است، چون قلم به معنی قطع است. و نیز گفته اند: وقتی تراشیده شد قلم گویند و اِلاّ آن را (نی) نامند.
قلم خوب آن است كه در پختگی، اعتدال داشته باشد، نه خام باشد نه سوخته؛ و باید سرخ و سفید باشد نه سیاه و زرد و نه خاكستری. نشان پختگی اش آن است كه سرخی آن به غایت سرخ و سفیدی آن نهایت سفید باشد. نه در سرخی سیاه رنگ بود و نه در سفیدی زردگونه. راست باشد و رگهای پوست آن نیز راست و هموار بود، گره و پیچ نداشته باشد، كه اگر رگهای اصلی قلم راست نبود نوشتن نیك را لایق و فایق نیست. در بلندی و كوتاهی و سنگینی و استحكام نیز به حد اعتدال ومحكم و مجوّف و اندرون سفید باشد نه سست و سبك.
«در قلم شش سین بود، سه زان حسن، سه زان قبیح سرخ و سخت و سنگی و دیگر سبك سست و سیاه »
دیگری گفته است:
«نگزینی سیاه و سست و سبك سرخ و سنگین و سخت پیدا كن»
سلطانعلی مشهدی می گوید:
اولاً می كنم بیان قلم بشنو این حرف از زبان قلم
كه قلم سرخ رنگ می باید نه به سختی چو سنگ می باید
نه سیاه و نه كوته و نه دراز یادگیر ای جوان ز روی نیاز
معتدل نه ستبر و نه باریك و اندرونش سفید و نی تاریك
نه بر او پیچ و نه در او تابی ملك خط راست نیك اسبابی
گر قلم سخت باشد و گر سست دست از این و از آن بباید شست
مجنون هراتی در رسم الخط خود گوید:
قلم باید كه باشد بی خم و تاب درون اسپید و رگها راست دریاب
دگر سرخ و سپید و سخت و سنگین چنین گفتند استادان پیشین
استادی به دوست خود نوشت:
در طول مدّتی كه در كار كتابت ممارست داشته ام كتابتی كه بر نام و نشان، چیره و جاری مجرای القاب و انساب گردیده است، دریافته ام كه قلمهای سخت كه محصول خشكی است، بر روی كاغذ كلفت و پوست با جریان و گذرنده است. و آبی آن بر روی كاغذ معمولی روانتر و صافتر می گذرد. باید قلمهایی برگزینی كه محكم و با پوست پاكیزه و روشن و كم پیه و پرگوشت و تنگدل و سنگین وزن باشد.
http://img.tebyan.net/big/1382/04/24...7891459513.jpg
چگونگی گزینش قلم
و نیز استادی در حال تعلیم به شاگرد خود می گفت:
قلم باید محكم و سخت و میانه باریك و كلفت باشد و آن را از نزدیك بندها و گره ها نتراش كه در كارها بستگی می آورد و با قلمِ پیچ و تاب دار و فاق نامستوی منویس. اگر نی بحری یا فارسی به دست نیاوردی و ناچار شدی با قلم های َنبَطی بنویسی آن كه گندم گون (بین سرخ و سفید) است اختیار كن.
ابوعلی بن مقله وزیر – رحمه الله – در جمله ای كوتاه، وصف كامل قلم نموده است: «بهترین قلم ها آن است كه پیكر آن در پختگی و رسیدگی محكم، و پوستش باطراوت شده باشد و آن را پس از تمام برآوردن دانه و بذر و زرد شدن برگ و كشیده شدن قد بریده باشند و پیه آن سخت و حجم آن سنگین باشد.»
و نیز از او نقل است كه بهترین قلم ها آن است كه به اندازه ی شانزده تا دوازده انگشت دراز باشد و كلفتی آن به قدر انگشت سبابه تا حد انگشت چهارم بوده باشد. و در جای دیگر گفته است: قد و اندازه قلم نباید از یك وجب تجاوز كند.
جعفر تبریزی در رساله ی خود انواع قلمها را (واسطی، آموئی، بصری، مازندرانی) برشمرده است و گوید: بهترین آن واسطی است، پس از آن آموئی؛ و انواع دیگر را اعتبار نباشد.
و صاحب فواید الخطوط گوید: بهترین قلم، قلم واسطی است و نشانه خوبی قلم آن است كه در تراشیدن، قُلامه (تراشه و خرده) آن نجهد بلكه همانجا بر زمین ریزد و اگر رگهای قلم راست نباشد كتابت را نیك و لایق نباشد.
تراشیدن قلم :
مؤلف جامع محاسن گوید:
استادی می گفت: به قلم ها ستم مكنید. گفتند: چه ستمی؟ گفت: این كه با قلم باریك خط درشت بنویسی و بالعكس.
اهل خط برای هر نوع خط، تراشی خاص و در خور مقرر داشته اند و تراش قلم بدین نسبت از درشت جلی تا ریزخفی متفاوت می گردد، و برای كاتب به ویژه كاتبی كه چند نوع یا همه انواع را می نویسد قلمهای مختلف و متعدد در كار است، مانند آلات مختلفی كه در صنایع به كار می رود.
مؤلف صبح الاعشی از مقرّ العلائی بن فضل الله نقل كرده است كه به خط ابن مقله رحمةالله دیدم كه نوشته بود:
آری! آری! ملاك خوبی خط ، خوبی تراش قلم است و هر كس قلم را خوب بتراشد خط نوشتن برایش آسان می گردد . بر اهل این صناعت لازم است كه همه ی فنون تراش قلم و قط آن را از تحریف و تدویر و توسیط و بین آنها را رعایت و حفظ كند تا در نوشتن خط توانا باشد و قلم برای كاتب مانند شمشیر در دست مرد دلیر است و هم گوید (مقر العلائی): نیكویی تراش قلم نصف خط است و بعضی گفته اند: «الخط كلّه القلم» و یاد دادن تراش قلم، مهمتر از تعلیم خط است (تعلیم البرایة اكبر مِن الخط)
ابراهیم بن محمد شیبانی گفته است: واجب است كه شروع تراش قلم از طرف رویش نی بوده باشد یعنی از سر آن .
http://img.tebyan.net/big/1382/04/22...4819720339.jpg
چهار مرحله تراش قلم:
1) برداشتن روی قلم(فتح)
2) تراش پهلوهای قلم (نَحت)
3) فاق قلم یعنی شكاف دادن دم قلم(شق)
4) قط (زدن سر قلم)
و اگرپشت برداری قلم را كه مخصوص قلمهای درشت است به حساب آوریم ، پنج عمل خواهد شد. و بیان آنها بدین قرار است:
1- (فتح) برداشتن روی قلم: و آن آغاز تراشیدن است برای میدان قلم و آن چنان است كه قلمتراش را در بدنه قلم فرو می بری و با فشار مساوی تا سر قلم ادامه می دهی و اندازه ی میدان قلم را به قدر بندانگشت ابهام یا منقار كبوتر گفته اند؛ ولی به اندازه ی قط قلم مناسبتر است.
ابن مقله وزیر گفته است: تراش شكم قلم برحسب سختی و سستی اقلام، مختلف می شود. در سخت آنقدر بتراشد كه (وجه قلم) مسطح و هموار شود و (عرض) آن را به اندازه ای كه برای خط منتخب خود خواهد، قراردهد. ولی در سست، واجب است كه گوشت قلم را به حدی بردارد تا به قسمت سخت (نزدیك به پوست قلم) برسد. زیرا اگر چنین نكند ریشه ها و الیافی دم قلم پدید می آید و جریان قلم را كُند و ناهموار می سازد.
میدان قلم نباید زیاد بلند باشد؛ زیرا قدرت دست را كم می كند، قلم زود می شكند و نباید زیاد كوتاه باشد كه باعث شود مركب زیاد روی كاغذ برسد و خط را خراب كند و لذا در قلم ِمعتدل، میدان قلم به اندازه ی قطر قلم مطلوب است.
2- (نَحتِ حواشی) تراشیدن پهلوهای قلم: ابن مقله گفته است: در تراش پهلوها واجب است كه دو پهلو نسبت به سر قلم مساوی باشد و هیچ یك بر دیگری نچربد والاّ زبانه قلم را ضعیف می كند (زیرا تعادل قلم را به هم می زند) ولازم است كه تراش دو پهلوی قلم به حالت شمشیری باشد و این حالت تا به سمت سر قلم بگراید. زیرا در این حال جریان مركب از دم قلم بهتر می شود.
http://img.tebyan.net/big/1382/04/98...2092268083.jpg
مؤلف فوائد الخطوط گوید: قلم را باید مشابه حوت (ماهی) تراشید تا ذنب الحوت (دم ماهی) ظاهر شود و تمامی تراش قلم مشابه به حوت باید.
ضیاء الدین محمد در رساله خط نستعلیق خود آورده است: پهلوهای قلم را به قلمتراش باریك اندام، خالی كند تا سر قلم تیز نشود و كبوتر دم آید و تنگ شق باشد.
مجنون در رسم الخط گوید:
اگرخواهی كه بتراشی قلم را بگویم با تو یكسر بیش و كم را
قد نوك قلم آن گونه باید كه قدر بندانگشتی نماید
تهی كن هر دو پهلوی قلم را كه ماهی دم نماید نزد دانا
ولیكن جانب اُنسیش باید كه آن نازكتر از وحشی نماید
3- (شق) شكاف دادن دم قلم است كه اصطلاحاً فاق می گویند.
ابن مقله گوید: فاق قلم نیز بر حسب سختی و سستی قلم و حالت میانه مختلف است. اما در حال میانه كه نه سخت باشد و نه سست، واجب است كه به مقدار نصف میدان قلم یا دوثلث (3/2) فاق زده شود، و فایده آن این است كه به این اندازه، خط از تباهی و فساد ایمن می گردد و اگر زیادتر شد دو زبان قلم در وقت نوشتن از هم باز شده ، خط را فاسد می سازد.
و اما فاق در قلمهای سخت به اندازه میدان قلم خوب است (در قلم های سست ، مقدار ثلث و نصف را تعیین كرده اند) .
و هم ابن مقله گفته اسـت: واجب است فاق قلم بر وسط میدان قلم قرار گیرد. و استاد ابوالحسن ابن بواب بر این طریقه بوده و گفته است: غلظت دو زبانه قلم باید مساوی باشد. و جایز است كه غلظت طرف راست از طرف چپ بیشتر باشد.
معمولاً پس از میدان قلم و تراش پهلوها، فاق می دهند و دو زبانه ی قلم را برابر می سازند. (وحشی و انسی)
معدودی از خطاطان (مانند صاحب فوائد الخطوط) را عقیده این بود كه طرف وحشی (زبانه ی راست) را بیشتر از انسی باید ساخت. مثلا به نسبت ثلث و ثلثان یا چهار دانگ و دو دانگ. و این عقیده طرفدار ندارد و بهتر، مساوی و برابر بودن وحشی و انسی قلم است چنانكه سلطانعلی مشهدی فرموده است:
http://img.tebyan.net/big/1382/04/20...6208815677.jpg
وحشی و انسیش برابر كن چاردانگ و دودانگ گشته
و گویند كه طرف وحشی قلم باید بقوّت تر از انسی باشد چه هر مشقتی كه هست بر سر آن است.
بنا بر عقیده اساتید خط، شكاف سرقلم بر وسط حقیقی عرض قلم باید باشد، و آن را بر دو گونه معمول داشته اند:
یكی آن است كه پس از تراش پهلوها، با نیش قلمتراش اشاره ای بر وسط عرض قلم، نزدیك سر قلم بكند و شكافی صاف و ملایم وارد سازد؛ دیگر آنكه قبل از تراش پهلوها و بعداز "فتح" فشار و زور، انگشت ابهام را بر سطح "عرض" قلم وارد كند تا بشكافد و این طریق دوم به شرط مرغوبی قلم و راست بودن رگهای آن، بهتر و سالمتر است و طریقه ای است كه بابا شاه اصفهانی ارائه كرده و گفته است كه این بهترین شقوق است.
http://img.tebyan.net/big/1382/04/17...2793245196.jpg
4- قط قلم: اصل قطّ، قطع است و قطّ و قدّ در لغت نزدیك به هم است ، جز این كه قط در برش شمشیر از عرض، و قد از طول استعمال شده است. و آن در كار كتابت چنانست كه سر قلم را از جانب میدان (عرض) روی قط زنی صاف بگذارد و تیغه قلمتراش را بر پشت سر قلم نهد و با انگشت ابهام به پشت قلمتراش بقوت بفشارد تا صاف و بی عیب قط شود. و نباید دم قلم را به مقدار زیاد به دم قلمتراش بدهد كه ناصاف خواهد شد.
صدایی كه از قطّ قلم بر می خیزد باید یكصدا و در كمال پختگی باشد. اگر صدای بلند یا پَست برخاست اعاده ی قط لازم است؛ زیرا این چنین صدایی ، خالی از عیب و علت نیست، و مقرراست كه:
قط اول نكو نمی آید قط دوم نكوشود شاید
سلطانعلی مشهدی گوید:
تا صدای قط قلم شنوی غافل از قط آن قلم نشوی
گر صدای قط قلم نه نكوست دان صدای ندای علت اوست
و نیز سروده است:
شرط قط دان كه بیشمار بود هر كه دانست مرد كار بود
گیر محكم قلمتراش اول با " نی قط " اگر نئی احول
قلم خویش بر " نی قط " نه گر بگیری قلم به اصبع به
ساز محكم قلم بنا خن خویش تا كه در قط زدن نگردد ریش
در رساله ی عبدالله صیرفی آمده است كه آن آواز باید مانند تلفظ كلمه قطّ باشد و اگر چنین شنیده نشد خوب نیست. در همین رساله است (كه قبلة الكتاب جمال الدین یاقوت علیه الرحمة در زمان مستعصم ظاهر گشت و متابعت خط ابن بوابّ كرد. بعد از آن در تراشیدن قلم و قط زدن تغییری داد و استدلال و استرشاد از كلام امیر المومنین علی صلوات الله علیه كه فرمود: نوك قلم را دراز بتراش و فربه، وقط قلم را محرف متمایل به راست كن تا در حال قط آوازی چون آواز مَشَرفی بر آید و گرنه قِطّ را اعاده نما. و گویند مَشَرفی (كلمه مشرفی را چنین بیان می كند : مشرفی منصوب به قریه ای از سرزمین عرب كه نزدیك سبزه و كشتزار و آبادانی است و اسم آن (مشارف شام) است. و شمشیرهای مشرفی از آنجاست. و گفته اند این نسبت به موضعی از یمن داده شده است نه به مشارف شام) شخصی بوده است كه شمشیر را در غایت خوبی و لطیفی ساختی چنان كه به هر چه می نهادند دو نیمه می كرد و در غایت نازكی آوازی از آن بر می آمد.
ابن مقله گوید : زمانی كه خواستی قلم را قط كنی قلمتراش را كمی به پهلو بخوابان، و به طور قائم و راست به كار مبر.
بدان كه قط از پنج نوع بیرون نیست: 1- نهایت تحریف 2- جَزم یا مستوی یا با تدویر 3- توسیط (بین تحریف و مستوی ) 4- بین بین آنها 5- مایل بچپ مانند قلم های لاتین نویسی.
قط بین تدویر و تحریف، رای ابن مقله وزیر و پیروان او مانند ابن بواب می باشد. و قط محرف اختیار یاقوت و پیروان اوست. مقصود از تحریف، ارتفاع نیش راست قلم است كه از نیش چپ برتر دیده می شود.
استادی گفته است : بهترین قطها محرّف معتدل و تباه ترین آنها قط مستوی است، زیرا قط مستوی به مقدار كمتر از محرف فرمان می برد. با قط محرّفِ معتدل و كمك فاق قلم ، می توانیم در نوشتن ازجابجای دم قلم كمك بگیریم و استفاده كنیم. (از نیش و از نیم دانگ و یك دانگ و دو دانگ و سه دانگ یعنی6/12 و6/1 و6/2 6/3 دم قلم)
این شعر در افواه و معروف است:
محرّف تراش و محرّف نویس به اندك زمانی (شوی) شود خوشنویس
حق آن است كه قط قلم كه مدار كتابت بر آن است بر حسب مقاصد نویسنده و نوع خط متفاوت گردد. مثلاً برای نوشتن ثلث و اجازه و دیوانی و نسخ یاقوتی، تقریبا یكسان است و باید محرف باشد. و قط برای محقق و ریحان تحریفش كمی بیشتر است كه آن حداكثر تعریف است. و برای رقعه تحریفی كمتر از نسخ یاقوتی، و برای نستعلیق كمتر از رقعه می باشد و همچنین در فروع ثلث كه درجلد اول گفته شد تحریف توقیع كمتر از ثلث و قط رقاع و غبارالجلسه متمایل به مستوی است.
ولی برای نوشتن كوفی با این كه به انواع قط ممكن است، اكثر مستوی است و گاهی مایل بچپ می توان نوشت.
http://img.tebyan.net/big/1382/04/15...4624731193.jpg
حاصل آن كه بنابه قول ابن بواب برای هر قلمی (خطی) در خور است. قط ریحانی حداكثر تحریف و بعد از آن در هر نوعی از انواع خط ها از تحریف كاسته می شود تا به رقاع می رسد كه اقل تحریف است.
5- پشت برداری قلم: در رساله های قدمای خطاطین از پشت برداری دم قلم ذكری نشده است.زیرا در آن روزگار بیشتر مدار نوشتن بر زیر نویسی و كتابت دواوین بوده است، كه پشت برداری لازم نمی آمده و شاید در درشت های متوسط هم، اكتفا به خاك مالیدن بر پشت قلم می كرده اند. لذا استادان متأخر به منظور هموار و یكسان شدن دم قلم، پشت برداری را در قلم های درشت معمول داشته اند. و آن چنان است كه قلمتراش را در فاصله چند میلی متری پشت نوك قلم گذاشته فشار ملایمی بدهیم كه به پوست فرو رود، بعد قلمتراش را به طور ملایم به طرف نوك قلم پیش ببریم.
چنان كه اشاره شد پشت برداری برای آنست كه دم قلم از دو سوی یكسان شود و بهتر فرمان ببرد و ضمناً توقفگاهی برای مركب باشد تا یكباره بروی كاغذ سرازیر نشود، چه نوك قلم از پشت و روی آلوده به مركب می گردد و از دو طرف به جریان مركب و نویسندگی دخیل است و باید منظم و متعادل باشد.
http://img.tebyan.net/big/1382/04/41...9172146183.jpg
در نتیجه می توان گفت كه راه عملی ساختن این دستورها آن است كه اول پس از برداشتن میدان قلم نی قلم را كه به دست چپ گرفته ایم نوك آن را روبروی خود بگردانیم و روی پایه انگشت ابهام بگذاریم.
دوم: قلمتراش را با انگشتان راست، محكم بگیریم و پهلوهای قلم را از دو طرف به قدر لزوم و مساوی بتراشیم.
http://img.tebyan.net/big/1382/04/23...1154187182.jpg
سوم: نوك قلم را كه در این وقت دراز دیده می شود. اندكی با قلمتراش كوتاه كنیم.
چهارم: برای فاق ، نیش قلمتراش را بر وسط حقیقی نوك قلم بگذاریم و مختصر فشاری دهیم تا شكاف بردارد.
(بعضی هم در این وقت یا قبل از تراش پهلوها، با فشار ابهام شكاف می دهند، اما با نیش قلمتراش مطمئن تر است).
پنجم: دم قلم ریز و متوسط را روی قط زن نهاده و شست چپ را روی قلم و سبابه و وسطی را زیر قط زن می گذاریم و قلم را محكم نگاه می داریم، آنگاه به طور مورب نوك آن را قطع می كنیم. و هر گاه قلم چنان درشت باشد كه نگاهداریش از قدرت قط زدن بر روی دست خارج باشد قط زن بزرگ و پهن تر را روی میز یا زمین صاف و مسطح قرار داده آنگاه قط میزنیم. همچنان كه قبلا گفته شد پشت برداری قبل از قط در قلمهای درشت لازم است.

چرو 07-08-2013 11:05 PM

قلمتراش

http://img.tebyan.net/big/1382/04/74...2251201236.jpg
برای آن كه قلم به قاعده تراشیده شود، دو قلمتراش ضروری است. اول برای برداشتن میدان قلم كه باید ستبر و پهن و محكم باشد تا عرض قلم هموارآید و برای قط نیز به كار رود. دوم برای خالی كردن پهلوهای قلم كه باید باریك اندام باشد تا سر و زبانه ی قلم باریك و كبوتردُم گردد، یعنی تیغه قلمتراش باید در كمال اعتدال و محكم باشد تا چنانكه باید و شاید در میان بگردد و فرمان ببرد. مشهور است كه از استادی پرسیدند كه از شاگردان، كدامیك بهتر می نویسد گفت: آن كه قلمتراش بهتر و تیزتر دارد.
و گفته اند كه تباهی قلم از كندی قلمتراش است. و ابن مقله گفته است: قلمتراش را نیكو تیز كن تا كاملاً برنده باشد كه اگر كال و كند شد خط ، لرزان و ناصاف و بی ارزش می شود.
سلطانعلی مشهدی می گوید:
با تـو ذكـر قلمتـراش كنــم حـرفهـای نهـفتـه فـاش كــنم
تیـغ او نـَـه دراز و نـَـه كوتاه تُنُك و پهن نیست خاطر خواه
تا كـه در خانه ی قلم گردد و آن قلــم قـابــل رقـم گــردد
جعفر تبریزی بایسنغری گوید:
كاتب را سه قلمتراش باشد؛ یكی باریك به جهت (فتح قلم) و دیگری تنك به جهت نحت پهلوانی قلم، و سوم اَثقل و اثقل واَحد به جهت قط.
http://img.tebyan.net/big/1382/04/13...0517235218.jpg
قط زن باید صاف و نسبتاً سخت باشد و ناهموار و ناصاف نباشد كه قلم ریشه دار می گردد و گفته اند از چوب سخت و استخوان مانند آبنوس و عاج نیكوست و بعضی را عقیده چنین است كه از جنس شاخ بهتر است تا استخوان، زیرا ملایم و موافق است و (نی هندی) نیز شایسته است كه دم قلمتراش را از شكستن و ریختن نگاه می دارد.
سلطانعلی مشهدی گفته است:نی قط صاف و پاك می باید
كه در او عكس روی بنماید
از ستبرینی ملول مباش
بهر خط بهتر است، كردم فاش.
و امروز از كائوچو و نظایر آن نیز می توان استفاده كرد.

چرو 07-08-2013 11:07 PM

دوات (لیقه و مركب)

http://img.tebyan.net/big/1382/05/19...7693157122.jpg
مدائنی گفته است : دواتت را نیكو گردان و در حفظ و نگاهداری اش بكوش كه دواتها خزینه های ادب و فرهنگ اند.
جاحظ گوید: اسم لیقه وقتی صدق می كند كه آلوده به مركب و داخل دوات قرار گیرد.
استادی گفته است: بر عهده كاتب است كه لیقه را در هر ماه تجدید كند و در هنگام فراغ از كتابت، در دوات را بگذارد تا از گرد و غبار محفوظ بماند و خط را فاسد و تباه نسازد.
و بدان جهت مركب را مداد نامیده اند كه قلم را مدد می دهد و كمك می كند و مركب از آن روی گویند كه از اجزاء چندی فراهم آمده است. كلمه مداد به رنگهای دیگر نیز گفته می شود، ولی رنگ سیاه پیوسته در كار كتابت می آید و به رنگهای دیگر گاهگاه احتیاج می افتد.
رنگ سیاه خود درجاتی دارد:
1- به شدت سیاهی (به عربی حالك) 2- سیاه عادی و معمولی (قاتم) 3- سیاه مایل به خاكستری (دَیجُور) 4- سیاه مایل به سبز یا سیاه طاوسی (مُدهام)
گویند: هیچ رنگی مانند سیاه، بر صفحه كاغذ سفید خوشایند نیست.
مجنون هراتی سروده است:
ولی باید به هر چل روز، دانا بپالاید دوات خویشتن را
بشوید پاك و صافی لیقه اش را كه از وی دور سازد غلّ و غش
ولیكن كاتبان را در برابر دو می باید دوات ای پاك منظر
زبهر آنكه چون پیوسته خواهی كتابت راندن از رنگ سیاهی
ضرورت چون كتابت گشت بسیار سیاهی را شود غلظت پدیدار
برای رفع آن بر قول اصحاب بباید ریخت در وی اندكی آب
ولیكن آب در وی چون چكانی همان ساعت نوشتن كی توانی
ضرورت یك زمان باید نهادن دواتی دیگر آن گه سرگشادن
چو این در وقت غلظت بوده باشد سیاهیّ دگر آسوده باشد
در این یك نیز باید ریخت آبت وزان یك كردن آغاز كتابت
دوات باید سرگشاده و كم عمق باشد. لیقه عبارت از چند نخ ابریشم تابیده است كه به مركب بیالایند و فایده اش این است كه از ریختن و پاشیدن مركب مانع می شود و مركب را به اندازه به دَم قلم می دهد. برای خطاطی، مركبی كه در ایران و كشورهای اسلامی بدین منظور می سازند، بهتر از مركّب های خارجی است .
خوش نوشتن به سه چیز حاصل شود: اول تعلیم استاد، دوم بسیاری مشق، سوم صفای باطن؛ و چنان كه خواجه یاقوت علیه الرحمة و الغفران – فرموده كه «الخط مخفی فی تعلیم الاستاد و كثرة المشق وصفاء الباطن و ادمان (تمرین مداوم) هر روزه از دست نباید داد كه این معنی مُضر است به تخصیص مبتدی را. و عند الملال ترك باید داد.»
http://img.tebyan.net/big/1382/05/10...8870153203.jpg
در دانشوران ناصری اشارتی به اهمیت خوشنویسی و لزوم قواعد آمده است:
اهل خط گویند: هر صنعت و علمی را می توان با عضو ناقص تحصیل كرد الّا خط كه در آن باید تمام اعضا از چشم و گوش و دست و پابی عیب باشد، و مزاج معتدل و عقل كامل و اسباب جمع. چون با كوری توان در علم كامل (شد) و هم با كری و بعض از عیوب اعضا توان در صناعات حسّیّه مثل نقاشی و از این قبیل كمالی پیدا كرد، ولی خط چون نصف علم است هم محتاج به چشم صحیح بی عیب(است) و هم احتیاج خواهد داشت به شنیدن. از این بیان معلوم است كه هم خط را شأنی بلند است و هم خوشنویسی را مرتبتی ارجمند، كه سبب بقای علوم و آثار آیات الهی است الی یوم القیامه، و این معنی واضح است.
كتب سماوی و اخبار و احادیث انبیاء قبل از خاتم، این كه از میان برفت، عمده سبب، نبودن خطوطشان بوده است در تحت قاعده. و چون علم و صنعت و سایر چیزهای متعلق به دین و دولت از تحت قاعده و قانون خارج باشد پاینده نماند؛ و ماندن قرآن و سایر اخبار و احادیث كتب در دوره اسلامیه، عمده خطوطی است كه بعد از اسلام وضع شد كه بدان خطوط آن آثار باقی ماند. (جلد 5 ص 104 از كتاب نامه دانشوران)

چرو 07-08-2013 11:09 PM

لزوم قواعد و اهمیت آن در خطاطی

مقدمه

همانگونه كه قوانین برای اداره ی اجتماعات بشری اهمیت و ارزش دارد، برای علوم و صنایع و حرفه ها نیز بسیار حائز اهمیت است. از قوانین موضوعه ی بشری، چه اجتماعی و چه فنی آنچه كه بر پایه و اساس علمی استوار و مترقّی و مفید باشد، دوامش بیشتر خواهد بود.
اگر قانون در علوم و صنایع نباشد و ضابطه های آن رعایت نشود، عدم پیشرفت و ركود، بیم زوال و فنا آنرا تهدید می كند. لذا وجود قوانین و رعایت اجرای آن ضامن بقا و دوام علوم فنون و موضوعات آن می شود.
فنّ خط هم كه از نظری علم و از نظر دیگر صنعت و هنر است متكی به قوانین علمی و فنّی ابن مقله و ضابطه ها و اصطلاحات نوابغ فنّ است كه تا امروز دوام یافته و قابل تعلیم و تعلّم می باشد.
شالوده ی قواعدی كه ابن مقله برای خط ریخته مورد پسند همگان و زمینه ی مساعدی برای ترقی و پیشرفت آن گردید، كه استادان توانستند بر آن اساس، پایه و مایه ی خط را بحد نهایی برسانند و آن را یكی از بهترین هنرهای زیبا جلوه دهند.
از این رو قواعد خط ابن مقله مثل شَجَرَةٍ طَیبةٍ اَصلُها ثابتٌ و فَرعُها فِی السّماء است كه وصف آن تُؤتیُ اُكَلَها كُلَّ حین ٍ را به دنبال داشته است.
نكته ی دیگر آنكه چون تعلیم و تعلمّ خط فنی، به وسیله ی قواعد و ضوابط حاصل می شود و راه آن آسان می گردد، تردیدی نیست كه از همین طریق ترویج شده، دوام پیدا می كند و با پشتیبانی قواعد خود استعدادها را شكوفا ساخته دوستدار نظم و اعتدال بار می آورد و از سوی دیگر باز به وسیله همین قواعد ارزش و اهمیت هنر شناخته و روشن می گردد.
آقای جلال الدین هُمایی استاد دانشمند دانشگاه تهران در مقدمه ی لغت نامه دهخدا چنین فرموده است:
«هر نوع علم و فنّی اگر چه در فطرت و نهاد انسان نهفته باشد، چون جامه ی اصول وضوابط پوشید جلوه و رونقی خواهد داشت.
و فهم آن برای كسی كه نشانی از دانش و فرهنگ دارد یعنی از دانستن لذت می برد و از نادانی آزرده می شود، موجب نشاط و شكفتگی خاطر خواهد بود.»
از این مختصر گفتار لزوم و اهمیّت قواعد خط به خوبی دانسته شد و اكنون وارد بحث آن می شویم:
قواعد خطوط اسلامی

برای خطوط اسلامی دو دسته قواعد است: قواعد عمومی و كلّی، قواعدِ خصوصی. قواعد خصوصی یا ویژه ی هر خط در فصول آینده گفته خواهد شد. امّا قواعد عمومی و كلّی بدین شرح است:
قواعد عمُومی و كلّی

می دانیم همه خطوط اسلامی به یك اصل و ریشه منتهی می شود و آن اصل الفبایی است كه تقریباً از اَشكال هندسی یا اشكالی كه در طبیعت موجود است گرفته شده و به منزله ی پیكری در جامه های گوناگون جلوه كرده است. این جامه های گوناگون خطوط متنوعی است و از این رو می تواند تحت یك قاعده ی عمومی و كلی بررسی شود؛ زیرا همه در اصل و ریشه شریكند و به عبارت دیگر همچون خانواده هایی هستند در یك جامعه و كشور و تحت یك قانون.
نگارنده پس از مطالعات و دقت و تجزیه و تحلیل ها به این نكته برخورده ام كه قواعد دوازده گانه، به اضافه ارسال و صعود و نزول حقیقی و تشمیر و سواد و بیاض با ملحقات و لوازم آنها، همه به چهار قاعده ی (اصول، نسبت، تركیب، كُرسی) بازگشت كرده و در این چهار خلاصه می شوند. و به عبارت دیگر تمام آنها مندرج در تحتِ این چهار و از اجزای آنها و یا ملحقات آنها محسوبند.
اصول و نسبت بیان حُسن ِ تشكیل، و تركیب و كرسی، بیان حُسن وضع می كند. و این دو «حُسن» از حُسن و زیبائی خداداد انسانی الهام یافته است.
http://img.tebyan.net/big/1382/07/16...5517227183.jpg
فهرست و خلاصه ی قواعد كلّی خطّ :

اصول
نسبت
تركیب
كرسی
اُصول (كه شامل یازده جزء است):
قوّت، ضعف، سطح، دور، صعود مجازی (تشمیر)، نزول مجازی، صعود حقیقی، نزول حقیقی، رعایت سواد و بیاض حلقه ها و گره ها، ارسال، دسته بندی الفبا
نسبت (كه شامل چهار جزء است):
یكسان نویسی در مفردات همجنس، یكسان نویسی در مركبات مشابه، اعتدال و تناسبِ اندام مفردات و مركبات ، اندازه گیری با موازین مُعیّنه
تركیب (كه شامل ده جزء است ):
تركیب در حرف و كلمه، تركیب در جمله و سطر، تركیب در سطور و صفحات، رعایت فواصل (سواد و بیاض در زمینه ی خط)، سنجش قلم با زمینه ی آن، رعایت حُسن مجاورت و نظم و اعتدال، رعایت مدّات و قرار آنها، دانستن طریقه ی مركبات (مقطّعات) برای تمرین، رعایت حركات و ضوابط، رعایت نشانه گذاری دستوری.
كُرسّی (كه شامل دو جزء است):
رعایت كرسی بالا و وسط و پائین، قرینه سازی
**تفصیل و شرح هر یك از قواعد عمومی درفصل بعدی خواهد آمد.
تذكُّر :جزء دیگری كه ا زملحقات و لوازم دو قاعده ی (اصول و تركیب) محسوب است، طرز قلم گرفتن و قلم راندن و برگرفتن مركّب می باشد كه بیان آن خواهد آمد.
المضمون : ألیس الله بكاف عبده
الشــكل : تكوین ذو خط خارجــی غیر منتظم
نوع الخط : الثـــلـث
تاریخ الانتاج : لایوجد

چرو 07-08-2013 11:10 PM

قاعده ا صُول

http://img.tebyan.net/big/1383/03/13...1921232304.jpg
لزوم قواعد و اهمیت آن در خطاطی
ابزار لازم برای خوشنویسی
قوت
ضعف
سطح
دور
صعود
نزول
سواد و بیاض
ارسال
دسته بندی الفبا
اصول به معنی ریشه ها و پایه ها است و در اصطلاح عبارتست از:حُسن تشكیل مفردات حروف و استحكام و اعتدال آنها از الف تا یاء(1) از حیث قوّت، ضعف، سطح، دور، صعود حقیقی و مجازی، نزول حقیقی و مجازی، رعایت سواد و بیاض در حلقه ها و گره ها و ارسال به طوری كه حّق هر یك به حدّ كمال ادا گردد.
قوّت– در وسط و انتهای مدّها
http://img.tebyan.net/big/1383/03/12...7692108190.jpg
وسط دایره ها
http://img.tebyan.net/big/1383/03/22...2134218155.jpg
و سرِ دال و فاء و قاف و واو و غیره است كه در اینگونه جاها تمام دَمِ قلم بر سطح كاغذ حركت می كند و در واقع قلم با تمام نیروی خود بكار است.
ضعف– در آغاز و وسط بعضی و انتهای بیشتر حروف مانند
http://img.tebyan.net/big/1383/03/74...6384997725.jpg
و غیره می باشد كه در بكار بردن جُزئی از دم قلم و نیش آن حاصل می گردد.
سطح– حركات راستی را كه با قلم در خطّ ایجاد می شود از افقی، مایل، قائم – سطح گویند و چون این حالت در قسمتِ آخر مدهای كامل اصلی مانند:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/21...7126198138.jpg
و بعض مدّهای زائد عارضی مانند:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/14...5323117884.jpg
بیشتر محسوس می گردد سطح را مخصوص اینگونه حركات افقی دانسته اند و گویند در این مقام است كه اختیار قلم به دست نویسنده معلوم می گردد و حالت خشكی مطلوبی در آن حركات احساس می شود.
دور – در دایره های معكوس و مستقیم
http://img.tebyan.net/big/1383/03/25...2774194143.jpg
و در سر «فاء، قاف، واو» و موارد دیگر موجود می شود و این حالتی است بر خلاف سطح كه قلم به چربی و نرمی در آنها گردش می كند و در این گردش قدرت قلم و استادی خطّاط بیشتر ظاهر می گردد.
صعود
صعود حقیقی: راست بالا بردن الف های آخر و لام وسط و كاف آخر است. در مَـثل این كلمات:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/24...9225322096.jpg
صعود مجازی: بالا بر گردانیدن انتهای دوایر را كه قلم به حالت دور حركت كند گویند مانند:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/23...9124213192.jpg
و صعود مجازی را شَمره و تشمیر نیز گفته اند(2) در رساله ی جعفر بایسنغری آمده است كه تشمیر از روی لغت، دامن درچیدن است و از روی اصطلاح آخر حروف را باریك و منعطف گردانیدن و آن را شَمر و تشمیر خوانند.
نزول
نزول حقیقی

: در الف و لام و كاف مفرد و لام و كاف اوّل و دنباله ی میم دیده می شود:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/38...3242180195.jpg
نزول مجازی

: در اوایل دایره ها، و اوائل بعض مدّات ظاهر می شود و سركش كاف و گاف و غیره مانند:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/60...0151228165.jpg
تذكر: صعود و نزول حقیقی باید چنان رعایت شود كه همه به موازات هم قرار گیرند، و این بنابر اغلب و اكثر است. جعفر بایسنغری گوید: (صعود و نزول عبارتست از راندن قلم از زیر به بالا و از بالا به زیر و آن در لام و دال مركّب باشد و حرفی كه به سه نقطه ارتفاع یابد، و بعد از آن حرفی دیگر باشد. مثال آن:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/12...1801091237.jpg
ودر صعود اعتماد بر اُنسی قلم باید كرد و در نزول بر وحشی
از قواعد الخطوط نیز استفاده می شود كه در تركیب ثنایی و ثلاثی و غیره گاهی صعود با نزول جمع می شود مانند باء و كاف و باء و لام مركّب
http://img.tebyan.net/big/1383/03/27...2462274269.jpg
یا كمتر از اینها مانند باء و دال مركّب
http://img.tebyan.net/big/1383/03/12...2213733136.jpg
كه در اینها صعود با نزول پیوسته شود قلم بالا رفته بازگشت كند و فرود آید.
و نزول بدون صعود در مَـثـَل الف و لام مفرد و لام اوّل كلمه و كاف لامی و كاف دالی باشد. مثل:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/23...2219016160.jpg
سواد و بیاضسواد و بیاض را بعضی از قانون گذاران خط، به حساب نیاورده اند و بابا شاه به یاقوت نسبت داده است. و مقصود از آن رعایت و سنجش سیاهی خط و تشكیل مقدار سفیدی است كه در داخل حلقه های صاد، ضاد، طاء، ظاء، فاء ، قاف، عین، جیم، هاء و غیره حاصل می شود:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/15...9420975212.jpg
ارسال مراد از ارسال سُردادن و رهای ساختن قلم است آزادانه در نوشتن راء و میم و واو مسطّح
http://img.tebyan.net/big/1383/03/21...9197152155.jpg
و تا ء و نون دراز
http://img.tebyan.net/big/1383/03/12...9185235219.jpg
و دنباله ی لام و كاف
http://img.tebyan.net/big/1383/03/19...1329051241.jpg
و دنباله ی حالتی از جیم
http://img.tebyan.net/big/1383/03/20...2252890120.jpg
و در بعض حروف شكسته
http://img.tebyan.net/big/1383/03/14...5197218220.jpg
و چنانچه قبلاً گفته شد سلطان علی مشهدی بر آنست كه ارسال در خط نستعلیق نیست.
این اجزاء اصول كه بر شمردیم در خطوط اسلامی به دست خطّاط جاری می شود و آنها را در قطعات و صفحات خطوط می بینیم كه بعض جاهای از حروف ضعیف و بعض جاها قوی و ضخیم، در پاره ای از حروف قلم رو به بالا بگونه راست یا منحنی حركت كرده جاهائی رو به پائین و برخی از آنها در حالت سطح و استقامت و برخی در حالت گردی و هلالی نگاشته شده است.
فایده– رعایت اصول، مبتدی را به پی ریزی و استخوان بندی خط كه تسلّط بر مفردات است آشنا ساخته و 4/1 خوب نوشتن و زیبائی را به دست می آورد. و اما استاد و منتهی را هم از رعایت آن در حال نوشتن گزیری نیست.
نكته: چنانكه گفته شد مقصود از مفردات در اصول الفبای هر خطّ است و بعد از آن شكلهای اوّل و وسط و آخر كلمه می باشد ولی اوّل و وسط و آخر كلمه در تركیب مشخّص می گردد و از این رو استادان در دفترهای تعلیم خطّ، آنها را جداگانه و درشت نوشته اند.(3)
یكی از راههای پیشرفت نوآموزان این است كه وادار شوند با بی حوصلگی نوشته خود را به پایان برسانند. رعایت این نكته برای هنرجو و كاتب هم لازم است زیرا استوار نوشتن و حقّ هر حرف و كلمه ای را تمام ادا كردن از شرایط اصول است.
دسته بندی الفباء الفبای اسلامی 28 شكل دارد كه چهار شكل خاصّ زبان فارسی را به آن افزوده اند و 32 شكل گردیده است. و در بین آنها شكلهای مشابه و همانندی است كه با نقطه یا سركش را انتخاب و بقیّه را حذف كنیم هجده شكل باقی می ماند:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/35...4225179232.jpg
كه برای تعلیم و تمرین خطوط اسلامی كافی است.
از میان این هجده شكل، برخی، به منظور تنّوع و زیبائی بصورتِ دیگرِ (فرعی ) نگاشته می شوند. مثلاً در نستعلیق باء و فاء و كاف بصورت دراز و تمام مدّ و سین دندانه ای به سین كشیده، و یاء گرد به یاء معكوس نیز نوشته و اضافه می شود و با این حساب 23 شكل برای تعلیم الفبای نستعلیق بوجود می آید كه آنها را از جهت شكل و از لحاظ آسانی تعلیم به سه دسته تقسیم كرده اند:
1- خُرد اندام ها كه بحالت مایل و قائم در سطری قرار می گیرند:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/91...1247921958.jpg
http://img.tebyan.net/big/1383/03/22...1189139199.jpg
2- دراز اندام ها كه به حالت افقی و خمیده در سطر قرار دارند و مّدات اصلی نستعلیق اند:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/84...6321310180.jpg
3- گرد اندامه یا دایره ها كه به حالت دایره متمایلاً در سطر واقع می شوند:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/26...0824310246.jpg
تذكّر: تعلیم و دسته بندی الفبای خطوط (ثلث، نسخ، نستعلیق، شكسته ) را در فصل چهارم مینگرید.
پی نوشت ها

1) علاوه بر عرفهای مفرد شكل های اول و وسط و آخر كه هنوز تركیب نیافته باشد نیز تحت قاعده اصول است.
2) در قواعد یاقوت كه صعود و نزول و تشمیر با هم آمده است، معلوم می شود كه یاقوت صعود و نزول حقیقی را اراده كرده است و الا تشمیر خود صعود مجازی است.
3) توضیحاً گفته می شود كه حركات و رسم هندسی الفبا در این چند پاره خط خلاصه می شود:
http://img.tebyan.net/big/1383/03/10...5821513284.jpg
مسموع افتاده است كه شاگردی برای شروع به تعلیم خط نزد میر عماد رفت. میر به او فرمود تا چند خط افقی از راست به چپ بكشد، شاگرد چنین كرد.
میر چون دید كه با قدرت و صاف كشید استعداد او را یافت و به شاگردی پذیرفت.


چرو 07-08-2013 11:12 PM

قاعده نسبت در هنر خطاطی

http://img.tebyan.net/big/1383/05/77...4012122062.jpg

لزوم قواعد و اهمیت آن در خطاطی
قاعده اصول درهنر خطاطی
قاعده ی نسبت

موازین سنجش
نسبت یا تناسب كه قاعده ی دوم از دستگاه حُسن تشكیل است. عبارت از آن است كه هر خطی را كه با یك قلم نویسند، حروفِ همجنس و شكلهای مشابه آن – در حدّ تعلیم آن خطّ به یك اندازه و موافق هم باشد.
به طوری كه اجزاء خط از فرد و مركّب، درشت یا ریز - نسبت به انتخاب قلم نویسنده - از حد معیّن خود خارج نگردد. و اجزاء مشابه به نظر یكسان درآید و كوچك وبزرگ ننماید؛ مثلاً حرف نون را در یكجا كوچك و یكجا بزرگ و گنده ننویسد.
میرزا جعفر بایسنغری گوید: «نسبت عبارتست از مساوات حروف مانند: قُدودِ الفات و اَذیالِ نون و سین و صاء و تناسب سواد و بیاض با یكدیگر، و آنكه مخصوص قلمی است به قلم دیگر مختلط نشود مثلاً دال و لام بی شَمره كه مخصوص نسخ است در ثُلث و محقّق ننویسند و بباید دانست كه چنانكه حُسن انسان در تناسب اعضاست حُسن خط در تناسب حروف است».
بابا شاه گوید: چون این صفت در خط به فعل آید هر هیأت كه مثل یكدیگر باشد كمال مشابهت خواهند داشت و اگر خلافِ این باشد، مرغوب و مطلوب نخواهد بود چنانكه دو ابروی آدمی یا دو چشم او كه اگر یكی بزرگ و دیگری كوچك باشد هیچكس را بدیدن ِ آن میل نباشد».
طریقه ی عملی این قاعده آن است كه مبتدی شكلها و كلمات همانند را مُدّتی با قلم متوسّط بنویسد و با نقطه همان قلم اندازه ی هر یك را به حساب آورد تا چشم و دست او به اندازه و یكسان نویسی عادت كند. بعد از آن با قلم درشت تر و سپس با ریز تكرار كند و در این راه از راهنمائی و تعلیم استاد و سرمشقها كمك گیرد و تذكرّات استاد را بكا ر بندد. چون مدّتی چنین كرد در اثر تكرار و تمرین چشم و دست او عادت یافته می تواند بدون نقطه گذاری بِه اندازه بنویسد. مانند مسّاحی كه بر اثر ورزیدگی با یك نظر مساحت زمین را تعیین كند.
امّا مبتدی با اینكه تسلّط دارد باید در حال نوشتن حواسّ خود را كاملاً جمع كند تا از نسبت و تناسب غافل نماند و زحمت او ضایع نشود.
وقتی بصفحه ای از خط نظر افكنیم و بمنظره ی آن خوب دقت كنیم، سه دسته اشكال به چشم می خورد:
دسته اوّل – درشت اندامها از قبیل مدّات، دوایر، افراشته ها.
دسته ی دوم – ریز وخُرد چون گره ها و حلقه ها، مركزهای حرفی، دندانه ها.
دسته سوم– شكلهائی مركّب از این دودسته و اینها بسیارند.
كسی كه بخواهد همه را صحیح بنویسد و بقالب خوشنویسی درآورد ناچار باید سنجش و اندازه گیری تا حدود كامل و مطلوب هر شكل را بازشناسد. برای این كار میزان و معیاری مقرّر است كه در اینجا بیان می شود تا به هنگام تعلیم به كار آید.
موازین سنجش: 1- خطهای هندسی و اشكال آن از افقی، قائم ، مایل كمانی، مختلط، طول، عرض، دایره، قطر دایره، مثلث، سطح، حجم (ضخامت) و غیره كه اكثر، حركات خطّی را كه (سواد) می نامیم با این میزان سنجیده اند.
2- سنجش بعضی حروف با بعض دیگر.
این دو مقیاس از ابن مقله شروع شده و مُتّكی بر اصل (الخطّ هندستةٌ روحانیة ظهرت بآلةٍ جسمانیّة) است.
3- نقطه، صفر، دم قلم (دهنه ی قلم) پاره خطها، دانگ، كه شرح هر یك بدین قرار است:
نقطه: عبارتست از كشیدن دم قلم بر روی كاغذ، تا بحدّ تشكیل مربّع كه اضلاع آن تقریباً مساوی یا اندكی كمتر باشد. از بعضی استادان درباره ی نقطه سخنها و گفتگوهاست. مثلاً گویند تمام حروف از نقطه بوجود آمده است و نقطه اصل حروف است و از این روی اندازه گیری آن بوسیله نقطه است. و گویند از اتّصال نقاط، الف هر خط تشكیل و از الف با افزودن نقاط یا نقطه ی دیگر بقیّه حروف حاصل می شود. الف در مُحقَّق كه پدرخطوط است هشت نقطه، و قدّ آدمی كه در استقامت الف است نیز هشت وجب به وجب همان شخص می باشد.
مجنون هراتی گوید:
بــدان ای در فنــون فـضــــل كامــل كه خط از نقطه مأخوذ است و حاصل
چو دانستی كه اصل خط چه چیزاست بــداند هــر كــه او اهــل تـمیــز است
كه در خــط نقطه میزان است بی قیل چـــو انـــدر شــعر افاعیــل و تفاعیـل
نقطه گذشته از اینكه برای اندازه گیری حروف و كلمات «میزان» است،آن را برای رعایت فاصله های بین حروف و كلمات نیز میزان قرار داده ند، و استادان اندازه ی فواصل را نقطه واری ذكر كرده اند. و اندازه گیری با نقطه از ابن بواّب شروع گردیده است.
صفر – عبارتست از یك دور نیش قلم بدور خود كه بیاضی در وسط آن به چشم بخورد (ه) برای اندازه كمتر از نیم نقطه.
دهنه قلم: نیز عبارت از پهنای دم آنست بدون تشكیل نقطه كه فواصل پیچ و خمهای كلمه را با آن اندازه گیرند.
پاره خطها: با پاره خطها در موقع تعلیم، حركات سیاهی خط و گردشهای آن و انتها و حدود كلمات را نشان می دهند.

http://img.tebyan.net/big/1383/05/90...7225174101.jpg

دانگ- «این كلمه ریشه ی باستانی در پهلوی و پارسی باستانی دارد و هم ریشه ی دانه است كه به عربی دانق گویند و گفته اند بمعنی چهار یك درم و مثقال و جز آن، و شش یك ملك و خانه، و بمعنی حصّه و بهره نیز آمده است». «برهان قاطع تصحیح دكتر محمد معین» گویا استادان ایرانی سنجش با دانگ را به میان آورده و درشتی و ریزی قلم، و قطعات خطّ را بدان سنجیده اند.
چنانچه شنیده شده قلمهای ریز را از یك موی اَستر بحساب آورده تا بحدّ 24 مو و 24 مور را یك دانگ و درشت (جلی) شمرده اند و بهمین نسبت درشت تر را دو دانگ و سه دانگ تا شش دانگ گفته اند و شش دانگ در نظر آنان جلی ترین قلم بوده كه در كتیبه نویسی بكار می رفته است.
ولی به نظر نگارنده، ریزی و درشتی خط و قلم را باید بر مبنای مقیاس روز تعیین كنیم كه متداول است. مثلاً برای كتابت خفی (ریز) از ...... میلی متر تا دو میلی متر یا اندكی بیشتر. و برای كتابت متوسّط و مشقی از 3 میلی متر تا حدود یك سانت. و در نوشتن خطوط جلی از یك سانت به بالا هر چه ممكن شود كه مورد آن كتیبه نویسی و تابلو نویسی است.
4- صورت اشیاء از درخت، گیاه، گل و غنچه، میوه و دانه، و از حیوانات و مرغ و انسان. این مقیاس را گویا استادان بعد از یاقوت در تعلیماتشان اشاره نموده و شكلهای حروف و كلمات را بدانها تشبیه كرده اند.

http://img.tebyan.net/big/1383/05/11...5293232255.jpg

و این سنجشی موافق و مناسب است چه این هنر از طبیعت و اشیاء خارج الهام گرفته و در ذهن هنرمندان پرورش یافته و از آنجا بجلوه و صورتی دیگر ظاهر گشته است.
5- قوالب حروف كه فرعی از مقیاس اوّل و مستفاد از آنست. بدین توضیح كه مبتدی و هُنر جوی دقیق اندیش ارتفاع و طول و عرض حروف و كلمات را از روی قالب بندی كه بشكل سطوح هندسی در می آید، می سنجد تا زودتر به رموزِ خط آشنا شود و در نوشتن به اندازه ی مطلوب موفق گردد. مانند كلمه ی الله كه در شیوه ی خط ثلث در قالب ذوزنقه ای و در شیوه ی خط نستعلیق در قالب مثلّث در می آید. مثلا اینها:

http://img.tebyan.net/big/1383/05/75...3232100235.jpg





چرو 07-08-2013 11:14 PM

هنر با طعم عرفان

http://img.tebyan.net/big/1384/12/10...0891185158.jpg
6 سال پیش وقتی آقای خطاط مشغول اتود زدن كلمه علی (ع) برای سفارش كاری بود، با خطی مواجه شد كه شاید بیشتر از همه خودش را ذوق زده كرد. خطی كه به همین بركت معلی نام گرفت و خالقش را در تاریخ خوشنویسی ایران جاودانه كرد. حالاحمید عجمی 45 ساله، هر جا كه نام خط معلی می آید، زنده می شود و در خطش جان می گیرد.
آقای خطاط، بهمن گذشته بیستمین نمایشگاه انفرادی اش را در مركز فرهنگی هنری صبا برپا كرد. بیست نمایشگاهی كه علاوه بر شهرستان ها، در كشورهایی نظیر پاریس، آلمان، فیلیپین، لبنان، مالزی و ... هم برپا شده است.
خالق معلّی، چهار سال شاگرد استاد خروش و دوازده سال شاگرد استاد امیرخانی بوده و تخصص و شیوه اصلی اش نستعلیق است.
با اینكه دلمشغولی اصلی او خط و خوشنویسی است از سال 68 به جرگه گرافیست ها پیوست و از همان سال به بعد مشغول كار گرافیك شده است. كاری كه به گفته خودش بیشتر برای امرار معاش مجبور به انجامش است.
آقای هنرمند اما، سمت های مدیریتی بزرگ و كوچكی هم داشته و دارد. مدیرعامل مؤسسه فرهنگی هنری فرداست، ناظر هنری مجتمع هنر و ادبیات در خدمت جنگ، مسئول آتلیه گرافیك سوره حوزه هنری و مسئول واحد خوشنویسی حوزه هنری. عضو شورای سیاستگذاری مركز طبع و نشر قرآن كریم هم بوده و به تعبیر خودش فكر می كنم باشم . عضو انجمن خوشنویسان ایران، عضو فرهنگستان هنر و عضو شورای تجسمی حوزه هنری است و در حال حاضر ریاست مركز هنرهای تجسمی حوزه هنری را برعهده دارد.
عجمی، دیپلم تجربی دارد و بدون در نظر گرفتن 114 تابلوی به نمایش درآمده در نمایشگاه، از سال 78 به بعد 55 اثر خلق كرده است. او همچنین 110 تابلوی نقاشیخط با نام مبارك حضرت علی علیه السلام دارد كه هنوز به نمایش درنیامده است.
كارهای گرافیكی عجمی به قدری زیاد است كه خودش هم تعدادشان را نمی داند. تنها 40 طراحی جلد را به خاطر دارد كه بیشتر آنها را با انتشارات نیستان و دوست صمیمی اش سید مهدی شجاعی كار كرده است.
حمید عجمی به گفته خودش مذهبی نیست. می گوید ریش را به خاطر عهدی كه با امام بسته است، می گذارد و یك سانتیمتر از مذهب و حقیقتی را كه دم از آن می زند، با عالم عوض می كند. خطاطی كه بیشتر كارهایش تصویر نام مبارك علی علیه السلام است، در واكنش به گریزان مذهب بودن بعضی از هنرمندان امروزی، خود را بسیار مذهبی می داند: علی بن ابیطالب(ع) و فرزندش امام زمان حقیقت عالم امكان هستند. اینها مذهب نیستند، حقیقتی هستند به بزرگی عالم . من همیشه سعی كردم در كارهایم از ساحت یك عالم حقیقی سخن بگویم. كارهای من اصلاً كارهای مذهبی نیست. مرام من مرام مهر و محبت است.
وقتی پای صحبت حمید عجمی می نشینی، باوری به وسعت عرفان زیبای شیعی مواجه می شوی كه چاره ای جز عبور از آن نداری. عجمی با صحبت هایش چنان مخاطبش را تحت تأثیر قرار می دهد كه قدرت مدیریت زمان از دست می رود. دنیای زندگی عجمی، دنیای هنرمندی است كه با دوز عرفانی بسیار بالا. عرفانی كه برخلاف عرفان مرسوم این روزگار، عطر و بوی حب اهل بیت را به همراه دارد. عجمی چنان از اتمسفر وجودی حضرت علی(ع) سخن می گوید كه تو خود را در آن احساس می كنی. آقای خطاط و گرافیست، حالا با تسلط به كامپیوتر، معلی را از شیوه سنتی آن خارج كرده تا بار دیگر مهر اثباتی بزند بر قابلیت های فراوان سبك جدیدی كه هنوز همه گیر نشده است. او در نمایشگاه بام بهشت ، اولین آثار معلی با استفاده از ابزار را خلق كرده تا علاوه بر نو بودن، نشان دهنده خصوصیات این خط هم باشد.
حمید عجمی مهر زیبایی دارد كه به صورت برجسته بر همه آثارش نقش بسته. روی این مهر كه مهر هدایت اله عجمی پدر برادران عجمی است، نوشته شده افوض امری الی الله، عبده هدایت الله . عجمی می گوید: هرچه دارم از عنایات و بزرگواری ایشان است. اولین بار او بود كه قلم به دستم داد و پس از اندیشه ایشان بهره بردم.
عجمی پدرش را صاحب روح بزرگی می داند كه هم در زمان حیات فرزندانش را هدایت كرد و هم پس از وفات عنایاتش شامل حال آنان بوده و هست: طبق وظیفه ام مهر ایشان را پای كارها می زنم. اینها كارهای من نیست، كارهای ایشان است. خالق معلی، خطاط است. تصویرگر است. گرافیست است. مدیر فرهنگی است و در یك كلام هنرمند است. هنرمندی عارف یا عارفی هنرمند .

http://img.tebyan.net/big/1384/12/17...1718311061.jpg
ایستادن بر بام بهشت
ساحت قرآن است كه با سایه های اطرافش آشكار می شود. سایه هایی كه طبق نظر عجمی استعاره از قیودات انسانی ماست كه در نهایت عدم است. این سایه ها تنها كاربردشان تشخیص بسم الله های سفید از زمینه است.
قدم زدن در میان سوره های قرآن،در طبقه سوم پاركینگی كه حالا پس از تغییر كاربری و اضافه شدن به مجموعه سالن های مؤسسه فرهنگی هنری صبا، نام نگارخانه ملی ایران را گرفته است، حس تازه ای به همراه دارد. حمید عجی همین ابتدای ورود به نمایشگاه خیال همه را راحت كرده . نمایشگاه با نوشته ای به عنوان دیباچه آغاز می شود و پس از آن تابلوی صدق الله العلی العظیم كه به خط معلی است و به گفته عجمی، آغاز نمایشگاهش است.
نمایشگاه بام بهشت ، بیستمین نمایشگاه استاد خط معلی است. نمایشگاهی كه 114 تابلوی بزرگ از تجلی بسم الله در سوره های قرآنی را در خود جای داده است.
مؤسسه فرهنگی هنری صبا حالا با چند طبقه پاركینگی كه به آن اضافه شده، حسابی پیچ درپیچ است و روزهای شلوغی را از سر می گذراند. روزهای شلوغ تری را هم در پیش است. نمایشگاه بام بهشت حمید عجمی از جمله نمایشگاه هایی است كه در بهمن ماه سال جاری در سومین طبقه از سالن های مؤسسه برپا شده و موضوع مشخصی دارد. 114 تابلو كه با یك بسم الله خلق شده اند، تابلوهای بزرگی كه بلافاصله پس از ورود به محوطه نمایشگاه بیش از هر چیز سفیدی خود را نشان می دهند. حمید عجمی تمام تابلوهای موجود در نمایشگاه را یك سال و نیم پیش در یك فرصت چهار روزه آماده كرده و مشكلات مالی و عدم حمایت دولتی باعث وقفه ای به این درازا شده است. عجمی برای خلق این 114 اثر یك بسم الله الرحمن الرحیم، معلی نوشته و پس از اسكن، با توجه به مفهوم و حقیقت هر سوره ـ و نه داستان ظاهری آن ـ آن را با شكلی جدید متجلی كرده است.
در نمایشگاه بام بهشت 114 تابلو براساس 114 سوره قرآن به نمایش گذاشته شده كه استاد خط نوظهور معلی از آنها به عنوان خوشنویسی با نور یاد می كند. به گفته عجمی، بسم الله هر تابلو، نور متجلی از ساحت قرآن است كه با سایه های اطرافش آشكار می شود. سایه هایی كه طبق نظر عجمی استعاره از قیودات انسانی ماست كه در نهایت عدم است. این سایه ها تنها كاربردشان تشخیص بسم الله های سفید از زمینه است. عجمی معتقد است اگر سایه ها یا قیودات انسانی را از هر تابلو حذف كنیم، تنها نور است كه می ماند و ادعا می كند: در عالم خوشنویسی ما، فكر نمی كنم كسی با نور خطاطی كرده باشد.
در كنار این 114 تابلو تركیب بندی، خط نگاری و تصویرسازی، هفت تابلوی خط معلای سنتی هم به نمایش گذاشته شده. دلیل اول عجمی برای این نمایش، تركیب دو عدد هفت و صد وچهارده است كه نام نامی مولا علی بن ابی طالب را تداعی می كند و دلیل دوم او، آشنایی جوانان با سابقه سنتی خطاطی و تصویرسازی معلی است.
آثار به نمایش درآمده در بام بهشت ، همه حاصل تسلط فوق العاده عجمی بر كامپیوتر است. ابزاری كه به عقیده بسیاری از منتقدان نمایشگاه عجمی استفاده از آن برای استاد خط معلی شایسته نیست. عجمی اما خود با این عقیده مخالف است. او می گوید: وقتی هنرمند به ابزار تسلط داشته باشد و برای مثال به كامپیوتر فرمان بدهد، روح هنرمند در اثر دمیده می شود. این در جایی كه ابزار بر هنرمند تسلط داشته باشد، صادق نیست. با این همه شاید كار دستی هنرمند صاحب تابلوها خستگی را از تن بازدیدكنندگانی كه تمام پله های ساختمان های تو در توی صبا را طی كرده اند تا به بام بهشت برسند، به در می كرد.تابلوهای عجمی در نمایشگاه بام بهشت در عین حال مدرن هم هستند. شاید به همین دلیل در ابتدا قرار بوده با توجه به فضای مدرن موزه هنرهای معاصر تهران، این موزه محل برپایی نمایشگاه باشد. اگرچه بعد از تغییر مدیریت موزه همه چیز به ضرر بام بهشت تغییر كرده است.
قبای مدرن پوشانده شده بر تن تابلوهای نمایشگاه، تاحدودی ذهنیت جدید خالق آنها را نشان می دهد. مصداق عنینی نوگرایی عجمی در ارائه كارهایش را، می توان در تابلوی بسم الله سوره توبه دید. سوره ای كه بسم الله ندارد و تابلویی كه نام این سوره زیر آن نوشته شده است كاملاً سفید است. این، اولین چیزی است كه به ذهن می رسد؛ اما عجمی دلیل دیگری هم دارد: تابلویی سراسر نور بدون سایه های مزاحم انسانی. از دسته گل های فراوانی كه در گوشه و كنار نمایشگاه چیده شده می توان فهمید نمایشگاه بام بهشت از اقبال خوبی برخوردار بوده است. اگرچه شاگردان عجمی سهم زیادی در تبلیغات نمایشگاه استادشان به عهده داشته اند، نمی توان از كسانی كه فقط و فقط كارهای عجمی را دیده اند و دوست دارند، گذشت. كسانی كه شاید استاد را برای اولین بار می بینند. درست مثل جوانی كه اگرچه هنوز نمایشگاه را ندیده و از آن سر درنیاورده، به سراغ عجمی می رود و از او می خواهد همه چیز را برایش توضیح دهد. عجمی توضیح می دهد و دست آخر جوان شماره عجمی را برای شركت در كلاس های آموزشی خط معلی می گیرد. این است وسوسه خطی كه با گذشت فقط چند سال از ابداع آن، قشر بسیاری از هنرمندان جوان را پایبند خود كرده است.
همین جوانانند كه در تمام مدت زمانی كه عجمی در نمایشگاه است، پابه پای او در سالن نگارخانه ملی ایران حضور دارند و با او درباره تابلوها صحبت می كنند. عجمی هم از توضیح دادن خسته نمی شود و مخاطبانش را چنان در فضای روحانی و عرفانی قرآن فرو می برد كه گرفتگی فضای نمایشگاه را فراموش می كنند.
عجمی برای شروع نمایشگاه با صدق الله العلی العظیم هم دلیلی دارد. او معتقد است هر صدق الله آغاز قرائت سوره ای جدید از قرآن است. به همین خاطر است كه او حضور در نمایشگاه را به قدم زدن در جدایی و فطرت سوره های قرآنی تشبیه می كند. جدایی و فطرتی كه حالا پر است از جوان های دانشجو و غیردانشجویی كه چنان مجذوب حس و حال بسم الله سوره ها هستند كه تا مدتی متوجه استفاده از كامپیوتر برای خلق آثار نمی شوند. این را می توان از نگاه های متعجبشان پس از توضیح عجمی فهمید و دید.
نمایشگاه بیستم حمید عجمی كه به بركت حضرت مولی الموحدین علی بن ابی طالب برپا شده است، حاصل همكاری فرهنگستان هنر و مؤسسه فرهنگی هنری صباست كه در هزینه سیزده میلیونی برپایی نمایشگاه با او همكاری داشته اند. هزینه ای كه دلیل اصلی وقفه یك سال و نیمه برپایی نمایشگاه تجلی بسم الله در سور قرآنی بوده است.
حالا سالن نگارخانه ملی ایران كه به شكل یك مستطیل است و اتاقك مستطیلی كوچكی را هم در خود دارد روزها و ساعات متبركی را پشت سر می گذارد. روزها و ساعاتی كه به بركت نام نامی علی(ع)، آكنده از نفس های معطر كسانی است كه برای چند لحظه هم كه شده، از های وهوی شلوغ شهر فرار كردند و در دل آیه های قرآن آرامش گرفته اند.
قدم زدن در فاصله میان سوره های قرآن، حس عجیبی دارد . حسی كه فقط یك بار می شود تجربه اش كرد و خوشا به حال كسانی كه تجربه اش كردند.


چرو 07-08-2013 11:15 PM

سماع كلمات
http://img.tebyan.net/big/1386/09/25...6193206200.jpg


در تاریخ هنر ایرانی – اسلامی، هیچ‌یك از هنرها به اندازه هنرخوشنویسی مستعد پذیرش رنگ و بوی قداست نبوده است.
شاید بتوان گفت كه هم جواری این هنر با كلام وحی سبب شده تاخوشنویسی تا به این اندازه قدسی و معنوی جلوه داده شود. هنرمندان برای دستیابی به صورت متعالی درتلاش بودند و همین تلاش‌ها سبب شد تا هنرخوشنویسی به تعبیری به یك آیین قدسی بصری درآید. كلام آسمانی توسط خوشنویس صورت زمینی می‌گرفت و همین ترجمان وحی سبب تعالی هنرخوشنویسی شد. در واقع خوشنویسی صورتی بود تا معانی كلام الهی جاودانه شود وهمین ارتباط بین صورت و معنا باعث شد تا خوشنویسی اگر نتواند هم سنگ معنای آسمانی باشد لااقل ظرف مناسبی باشد تا معانی عوالم باقی مظروف آن شود.
اگر كسی بخواهد خوشنویسی را از چنین منظری به نظاره نشیند به حكم عقل و فطرت باید به آغاز و پیدایی این هنر رجوع كند؛ آغازی كه مسلمانان آن را به كاتب وحی، امیرالمومنین علی(ع) نسبت می‌دهند. علاوه براین سرآغاز شگفت، بسیاری ازعرفا وحكما طی سالیان متمادی به شرح قداست و كرامت این هنرپرداخته‌اند و ازآن جاست كه خوشنویسی بیش از آنكه به چشم ممارست و تمرین هنری دیده شود، به چشم ریاضت و سیر و سلوك نگریسته می‌شود و خوشنویس را از آن رو هنرمند می‌دانند كه در فرهنگ و سنت ایرانی- اسلامی، هنرمند كسی است كه به فضل و كمال آراسته باشد.
در این مفهوم خوشنویس هنرمندی است كه با جهد و تلاش بسیار و با توشه معرفت، راه تعالی و كمال را می‌پیماید و هرچه فضل او افزونترباشد، خطوطی كه می‌نگارد از صلابت و پختگی بیشتری برخورداراست و از همین منظر خط و كتابت، محلی است برای تجلی روح هنرمند خوشنویس.
زنده یاد استادهدایت‌الله عجمی- ادیب و شاعر معاصر- زبان را ظرفی قرارداد تا مظروف آسمانی درآن بگنجد ودرمقام شاعر وفراترازآن دركسوت معلم، مراتب سیروسلوك عرفانی و معنوی را طی كرد. حمید عجمی عشق به آسمانیان را ازمحضرهمان پدرآموخت و ازهمین منظر ونظربه خوشنویسی پرداخت.
او پس از پرورش درمكتب پدر، خوشنویسی را پیشه خود ساخت تا با زبان هنر دنباله روی سیره پدری باشد و از همین رو به جرگه خوشنویسان درآمد و از محضر اساتید تراز اول همچون استاد كیخسروخروش و استاد غلام حسین امیرخانی بهره‌مند شد. اودرمقام شاگردی مستعد، به قدری تلاش كرد و توشه اندوخت تا با تجربه اندوزی‌های گران در بطن زندگی به مرتبه‌ای رسد تا این تجارب را به خلاقیت بدل سازد.
در ملك خوشنویسی باید سال‌های سال بگذرد تا گرد سپیدی بر سر و رو نشیند و لقب استادی به نامت اضافه شود، اما حمید عجمی با همین توشه و همان تلاش درسال‌های جوانی در كسوت استادی درآمد و البته این مرتبه‌ای نبود كه طبع عجمی بدان بسنده كند.
http://img.tebyan.net/big/1386/09/16...0736173559.jpg
او به‌دنبال طرحی نو درعالم خوشنویسی بود و از همین رومدام درجست‌وجو وتكاپو، وسرانجام این جست‌وجوها وتلاش‌ها به بارنشست و منجربه ابداع نوعی خط شد كه ضمن آنكه برپایه‌های سنتی هنرخوشنویسی استواراست، اما زبانش امروزی و نوین است.
برای عجمی خوشنویسی عین زندگی است و زندگی او دركلمات و عبارات سپری می‌شود و برترین كلمه از بهر او نام مبارك اولین كاتب وحی حضرت علی(ع) است و شاید از همین رو عنوان معلی را برای این ابداع برگزید. معلی درسال 76 به بار نشست و مورد تأیید خوشنویسان معاصر و فرهنگستان هنر قرارگرفت.
درخط ابداعی حمید عجمی ردپایی ازتمامی خطوط قدیم به چشم می‌خورد. گویا پیوندی عمیق بین او و گذشتگان وجود دارد. عجمی نه تنها به نسبت‌های عمیق خوشنویسی گذشتگان درابداع خط معلی وفادارمانده بلكه همان ریشه‌ها را با زبان و روش امروزی به كاربسته و بیان كرده است.
نسخ، ثلث، نستعلیق و شكسته بهترین تأثیر را درخط ابداعی حمیدعجمی داشته‌اند اما بیش از همه زیرساخت‌های معلی را می‌توان درنسخ جست‌وجو كرد. درهم آمیختگی حروف و كلمات و پرهیز از ساده نویسی را می‌توان مهم‌ترین وجه تشابه نسخ و معلی دانست. با شناخت بیشترازروحیات این هنرمند خوشنویس می‌توان دریافت كه معلی نه درشكل بلكه دراندیشه نیز از نسخ بهره فراوان جسته است.
معلی سماع و ستیزحروف و كلمات است. كلمات در سماع عاشقانه گرد حریم مفاهیم به رقص درمی‌آیند و در این میدان هماوردی عاشق را می‌طلبند تا تمنای سرعشق را از منظرحقیقت بركاغذ دل نقش بربندند. گاهی كلمات چندان درهم تنیده می‌شوند كه خوانش مكتوب به دشواری میسر است.
شاید از همین روست كه عجمی بیشترعباراتی را می‌نگارد كه با اذهان مسلمانان آشناست. عبارات قرآنی، احادیث قدسی، ادعیه مشهورومطالب مشابه دیگر كه اگرازپس خواندن آن‌ها برنیاییم، می‌توان با آشنا بودن یكی-دو حرف آن كلمه وجمله را حدس زد و ازنگارش زیبایی شناسانه آن لذت برد.
گروهی كه دشواری درخواندن مكتوب را عامل ضعف معلی می‌دانند اگربه دیده غرض ننگرند بد نیست آن را با یكی دیگر از زیباترین خطوط هنرخوشنویسی، شكسته نستعلیق به مقایسه نشینند. شكسته نستعلیق نیزدر اغلب اوقات به راحتی خوانده و درك نمی‌شود، اما این امرباعث نمی‌شود تا مخاطب از فرم‌های دلنشین وزیبا وارزش‌های بصری جاودانه آن لذت نبرد. نگرنده با هردشواری كه باشد مفهوم را درمی یابد و ازخواندن كلمه، جمله یا قطعه خوشنویسی شده به اشتیاق می‌رسد.
شاید به‌نظربرسد، معلی با همه زیبایی وبداعت، به سبب حركت‌های اغراق آمیز و تند و تیزش برای كتابت مناسب نبوده وفقط برای سطرنویسی یا عنوان نویسی كاربرد داشته باشد. این ایراد دیگری است كه گروهی ازمنتقدان برمعلی وارد داشته‌اند. اما عجمی با خلق آثار متفاوت ومتنوع قصد آن دارد تا درعمل اثبات كند كه قابلیت وانعطاف معلی به قدری است كه بتوان با تغییرات اندك دربرخی ازاجزای حروف، كاركردهای بیشتری را ازآن انتظار داشت. نمایشگاه‌های متعدد عجمی كه از20 عنوان متجاوز است هركدام با این قصد و نیت همراه بوده كه برخی از قابلیت‌های معلی به نمایش درآید.
جذابیت‌های تصویری و گرافیكی معلی و سهولت در كسب مهارت نگارش- در مقایسه با سایر خطوط- باعث آن شده تا افرادعلاقه مند بیشماری، خواه آنان كه پیشینه خوشنویسی دارند وخواه آنان كه خوشنویسی را با معلی آغازكرده اند، به نگارش معلی بپردازند. اما بسیاری غافل ازآنند كه پشتوانه معلی تكنیك‌های نگارشی آن نیست، كه صلابت دركنارلطافت وقدرت دست و پنچه و مهم تر از همه اندیشه هنرمند است كه با خلق تركیب بندی‌های بكر و فوق العاده به این خط جلوه می‌بخشد و باعث اثرگذاری آن می‌شود و صد البته كه این سیربه سهولت نگارش نیست و بسان نستعلیق، سال‌ها تلاش می‌طلبد و پشتكارو ممارست و صبوری.
قضاوت كردن همه جانبه درباره خط معلی هنوزهم زود به‌نظرمی رسد. باید سكوت كرد و منتظرماند و دید.عجمی هنوز دست از تجربه و جست‌وجو برنداشته و روز به روز بر پختگی و قدرت معلی می‌افزاید. او در تدارك است تا رسم الخطی برای معلی دست وپا كند تا هم این ادعای مخالفان كه معلی را خطی بی‌پایه و اساس می‌پندارند را باطل سازد وهم راه را برای بی‌هنرانی كه به تقلید سطحی، ظاهری و ناشیانه ازاو می‌پردازد ببندد.
در هر حال آخرین نمایشگاه حمید عجمی بردیوارهای نگارخانه گیتا منتظراست تا جلوه درخشان دیگری از معلی در پیش روی دیدگان بگذارد وچشم وجان را بنوازد. این نمایشگاه نیزبسان دیگر آثار این هنرمند با رجوع به ریشه معلی و نگارش چند اثر با كلمه علی، ارادت و مكنونات قلبی عجمی به شاه ولایت و اولین كاتب حقیقی، امیرالمومنین علی(ع) را به تصویر می‌كشد.
نفس به یاد دمی می‌زنم كه مرگ درآید
مگر به گوش گران بشنوم صدای علی را

چرو 07-08-2013 11:16 PM

نگاه عرفانی ایرانیان به خط


http://img.tebyan.net/big/1387/08/16...1752567134.jpg
همشهری :
نشست سیر تحول خوشنویسی در ایران از تیموریان تا قاجار در فرهنگسرای نیاوران برپا شد.
اسرافیل شیرچی، هنرمند صاحب سبک خط نقاشی ایران در این نشست گفت: هنرمند باید فرزند زمانه خود باشد و برای نائل آمدن به این مهم است که باید اصل و ریشه و هویتش را بشناسد و نوآوری‌هایش را بر پایه آنها ارائه كند.
وی افزود: آثار قدمای نخبه خوشنویسی یک سر مشق است و نهیب این نکته که مبادا از اصل خود دور شویم. در این روزگار پرفراز و نشیب این آثار، مؤکد حس آسمانی و حال و هوای عرفانی قدمای ماست که آنان را از یک خوشنویس به هنرمندی صاحب کشف و شهود در می‌یابیم.
عصر پنج شنبه‌ای که گذشت 20 اثر بسیار کهن از قدمای نخبه خوشنویسی ایران از دوره‌های تیموریان، صفویان تا قاجار در نگارخانه اصلی فرهنگسرای نیاوران در کنار خط نقاشی‌های «اسرافیل شیرچی» قرار گرفتند تا سیر تحول خوشنویسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
از گنجینه منحصربه فرد احمد ابوطالبیان کارشناس و استاد خوشنویس كه شامل آثاری از «میرعماد»، «میرعلی هروی»، «میرزا غلامرضا»، «درویش»، «میرحسین»، «کلهر» و ... بودند رونمایی شد.
احمد ابوطالبیان نیز در این نشست ضمن بیان خاستگاه و زادگاه خط ایرانی گفت: خط زیبا، تجلی عالم معنا در جلوه صورت و زدودن غبار لفظ از چهره معنی تعریف کرده‌اند که گویای مرتبه خط در باور و آیین ماست.
20 اثر بسیار کهن از قدمای نخبه خوشنویسی ایران از دوره‌های تیموریان، صفویان تا قاجار در نگارخانه اصلی فرهنگسرای نیاوران در کنار خط نقاشی‌های «اسرافیل شیرچی» قرار گرفتند تا سیر تحول خوشنویسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.


وی با اشاره به تعامل تاریخی خط ایرانی و خط عربی گفت: پس از ظهور اسلام و در عصر دیلمیان، خط تعلیق نخستین خط ایرانی ست که ابداع می‌شود و امروز می‌توان آثار نفیس آن را در کاشی‌ها و سفال‌های کاشان، خراسان بزرگ و سلطانیه دید.
ابوطالبیان، خط نستعلیق را خط ابداعی از تلفیق خطوط تعلیق و نسخ دانست که در سیر تحول خوشنویسی ایران از سال 785 ه.ق و بعدها تا ظهور میرعلی تبریزی رصد شده است.
به گفته وی، نستعلیق ایرانیان با حمایت ایلخانان مغول و پسران تیمور و کارگاه‌های بزرگ خوشنویسی که آنان به راه انداختند به اقصی نقاط دنیا صادر شد.
این استاد خوشنویس، عصر صفویان و اعتقاد راسخ شاه اسماعیل صفوی را زمینه‌ساز ظهور خوشنویسان مجرب ایرانی نظیر «میرعماد» و ابداع خط شکسته و تبدیل نسخ عربی به نسخ فارسی توسط نی‌ریزی و ... خواند و تأکید کرد: چه از نظر کمیت و چه از حیث کیفیت، عصر قاجار عصر طلایی خوشنویسی مکتبی ایران بود که با درگذشت «محمدحسین عماد الکتاب قزوینی» به پایان رسید.
در حاشیه نشست «سیر تحول خوشنویسی در ایران» «فاضل جمشیدی» خواننده، از پیوستگی‌های موسیقی و خوشنویسی ایرانی سخن گفت. «سیاوش پورفضلی» چند دقیقه‌ای دف نواخت. سپس «علیرضا شاه محمدی» و «سیاوش پورفضلی» برای دقایقی بداهه نوازی و بداهه خوانی كردند. نشست با نوای نی «حسن جعفر تبار» به پایان رسید.

چرو 07-08-2013 11:17 PM

گره​ به​دست ​که ​باز​ خواهد ​شد؟
http://img.tebyan.net/big/1388/02/23...5632321151.jpg


عضو انجمن خوشنویسان از ارشاد کمک خواست
چندی است مشکلات داخلی انجمن خوشنویسان ایران بیش از پیش خودنمایی می‌کند، تا آن‌جا که اعضای آن از وزارت ارشاد خواسته‌اند برای میانجیگری اختلافات داخلی انجمن مداخله کند. انجمن خوشنویسان پیش از انقلاب به عنوان نهادی وابسته به وزارت فرهنگ و هنر فعالیت می‌کرد ولی بعد از پیروزی انقلاب در قالب یک مؤسسه غیرانتفاعی و مستقل در کنار وزارت ارشاد به کار خود ادامه داد. عمده‌ترین مشکلات این انجمن از مسائل مالی و کمبود بودجه ریشه می‌گیرد و باعث می‌شود برای اجرای برنامه‌ها و رسیدن به اهدافش با مشکل مواجه شود و گاهی بین استادان آن اختلاف و تشتت پیش بیاید. در هفته گذشته «حسن آهنگران» یکی از اعضای انجمن خوشنویسان ایران در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر گفت: «توصیه می‌کنم وزارت ارشاد به عنوان یک نهاد متولی فرهنگ و هنر که خارج از انجمن قرار دارد، مداخله کند تا اختلاف‌های به‌وجود آمده پایان یابد.» او تأکید کرد: اگر چنددستگی از بین برود و استادان بنام کنار هم جمع شوند، یکی از مهم‌ترین مشکلات انجمن حل می‌شود.»قصه اختلاف میان خوشنویسان و به توافق نرسیدن برخی از اعضای انجمن خوشنویسان ایران در همگرایی سبک‌ها و شیوه‌های گوناگون خوشنویسی از اوایل دهه شصت آغاز شده و بهانه آن توجه به یک شیوه خاص و غفلت از سبک‌های دیگر بود. حال این سؤال مطرح است که آیا درست است یک نهاد صنفی غیردولتی برای حل مشکلاتش از نهادهای دولتی درخواست کمک کند و به جای بررسی و حل مشکلات و اختلافات درون‌گروهی به حکمیت و پادرمیانی دولتی نیازمند شود؟

اسکندرپور: بهتر است وزارت ارشاد برای انجمن بزرگتری کند .
اگرچه انجمن خوشنویسان ایران یک نهاد مردمی و غیردولتی است، اما به نظر می‌رسد بهتر است یک بزرگتر بیاید و مشکل انجمن را حل کند. به هر حال اعضای انجمن در تضارب آرا نمی‌توانند به نتیجه‌ای برسند باید به یک ولی و بزرگتر مراجعه کنند و به آن پناه ببرند. وزارت ارشاد یا حتی حوزه هنری سازمان تبلیغات به عنوان متولیان فرهنگ و هنر در دولت هم باید نقش حکم را ایفا و مشکلات انجمن را با حکمیت حل و فصل کنند. تا آن‌جا که من به یاد دارم انجمن خوشنویسان از سال 1329 به همت استادان اهل دلی چون سیدحسین میرخانی، علی‌اکبر کاوه، ابراهیم بوذری، سیدحسن میرخانی و دکتر مهدی بیانی و با همکاری وزارت فرهنگ و هنر وقت بنیان گذاشته شد و این عزیزان برای همه اعضا حکم ریش‌سفید، مراد و بزرگتر را داشتند و مسائل را با همدلی حل می‌کردند. بعد از این‌که این استادان سر بر سینه خاک گذاشتند کار به جایی رسید که هر کس سعی داشت رأی و نظر خود را پایه بگذارد و اجرا کند. به همین خاطر اگر وزارت ارشاد جای این مرشدان را بگیرد و براساس اصل ولایت، بزرگ​تری کند و برای حل مشکلات انجمن پادرمیانی کند خیلی خوب است.

اسرافیل شیرچی: حیف است اعضای انجمن خانه خود را از غرق شدن نجات ندهند .
انجمن خوشنویسان ایران نزدیک شصت سال است به عنوان یک مؤسسه فرهنگی - هنری، ترویج خوشنویسی، هنر خاص سرزمین ایران را بر عهده دارد. من نیز به عنوان دلبسته هنر و کسی که سال‌هاست با هنر خوشنویسی نجوا می‌کنم، 35 سال است در این انجمن فعال هستم. در این مدت شاهد اختلافات بعضاً سیاسی بعضی از استادان بوده و هستم. وزارت ارشاد نزدیک 12 سال است در شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران نمایندگانی دارد که توسط وزیر ارشاد انتخاب می‌شوند. این نمایندگان میانجیان وزارت ارشاد در انجمن هستند. مدتی است انجمن درگیر فراز و نشیب‌های خاصی شده است. به این ترتیب که عده‌ای حاضر نیستند از نگاه و موضع سنتی خود بگذرند و با فعالیت‌ها و تلاش‌های بعضی استادان و شاگردانشان مشکل دارند. درست است که وزارت ارشاد تا به حال نتوانسته گره‌ای از این مشکلات باز کند اما ما امیدواریم بعد از این و با حضور افراد کارشناس و دلسوز این مسائل حل و فصل شود. اگرچه حیف است اعضای انجمن خوشنویسان ایران که میراث‌داران کتابت این سرزمین هستند نتوانند خودشان خانه‌شان را از غرق شدن نجات دهند.

چرو 07-08-2013 11:17 PM

خوشنویسی؛ پیوندی میان مركب و عرفان

http://img.tebyan.net/big/1388/04/24...1496123354.jpg
هنر خوشنویسی تبلور عالم معنا در عالم صورت است و پیوندی عمیق میان مركب و عرفان و ادب برقرار می كند.
خوشنویسی با نگارش ساده مطالب و حتی طراحی حروف و صفحه آرایی متفاوت است
خوشنویسی تقریبا در تمام فرهنگها به چشم می خورد اما در مشرق زمین به ویژه در سرزمینهای اسلامی و ایران در قله هنرهای بصری واقع است . خوشنویسی اسلامی و بیش از آن خوشنویسی ایرانی تعادلی است حیرت انگیز میان تمامی اجزا و عناصر تشكیل دهنده آن ; تعادل میان مفید و مورد مصرف بودن از یك سو و پویایی و تغییر شكل یابندگی آن از سوی دیگر تعادل میان قالب و محتوا كه با آراستگی و ملایمت تام و تمام می تواند شكل مناسب را برای معانی مختلف فراهم آورد.

خوشنویسی همواره برای مسلمانان اهمیتی خاص داشته است زیرا در اصل آن را هنر تجسم كلام وحی می دانسته اند. گذشته از این امر آنها خط زیبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلكه در اغلب هنرها به كار می بردند.
خوشنویسی یا خطاطی در كلیه كشورهای اسلامی همواره به عنوان والاترین هنر مورد توجه بوده است و این هنر مانند محوری در میان سایر هنرهای بصری ایفای نقش كرده است ضمن اینكه خوشنویسی از قرون اولیه اسلامی تا كنون در كلیه كشورهای اسلامی و مناطق تحت نفوذ مسلمانان با حساسیت و قدرت تمام در اوج جریانات هنری بوده است .
اگر در نظر داشته باشیم كه خوشنویسی اسلامی و ایرانی براساس قالبها و قواعد و نظامهای بسیار مشخصی شكل می گیرد و هر یك از حروف قلمهای مختلف از نظام شكلی خاص و تا حدود زیادی غیرقابل تغییر برخوردارند آنگاه درمی یابیم كه ایجاد قلمهای تازه و یا شیوه های شخصی خوشنویسان بر مبنای چه ابداع و رعایت حیرت انگیزی پدیدار می شود.
خوشنویسی همواره برای مسلمانان اهمیتی خاص داشته است زیرا در اصل آن را هنر تجسم كلام وحی می دانسته اند. گذشته از این امر آنها خط زیبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلكه در اغلب هنرها به كار می بردند.


در خوشنویسی اندازه هر حرف و نسبت آن با سایر حروف با دقت بسیار بالایی معین شده و هر حرف به صورت یك « مدل » ثابت درمی آید كه تخطی از آن به منزله نادیده گرفتن توافقی چندصدساله است كه همیشه میان خوشنویس و مخاطب برقرار بوده و با رضایت طرفین حاصل می شده است .
حتی ترتیب شكل كلمات نیز براساس مبانی مشخصی تعیین می شده كه در « رسم الخط » ها و « آداب المشق » ها از جانب اساتید بزرگ تنظیم و ارائه شده است . قرارگیری كلمات هر سطر نیز هر چند به صورت كاملا پیش بینی و تكلیف شده نبوده . اما به شكل « سلیقه مطلوب » زمینه زیبایی شناختی پیشنهادی خاص خود را دارا بوده است .
نستعلیق ; حاصل درآمیختن دو خط نسخ و تعلیق
در خصوص پیدایش « نستعلیق » به عنوان یكی از زیباترین سبكهای خوشنویسی باید گفت در اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری یعنی در عهد تیموری از درآمیختن دو خط نسخ و تعلیق خوشنویسی جدیدی برای خط فارسی در ایران بوجود آمد كه « نسخ تعلیق » نامیده شد و بعدها به نام « نستعلیق » شهرت یافت .
خط نستعلیق دومین خط خاص ایرانیان و فاقد علایم زیر و زبر و پیش است و با توجه به ظرافتها و گردشهای لطیفی كه در حركتها و شكل حروف دارد كم كم جایگاه خود را در خوشنویسی جهان باز كرد تا جاییكه برخی از آن به عنوان « عروس خطوط اسلامی » نام برده اند.
ابداع خط نستعلیق را به هنرمندی به نام میرعلی تبریزی نسبت داده اند. وی در اوایل قرن نهم هجری می زیسته و نقشش در تدوین نستعلیق آنچنان مهم و اساسی بود كه استادان بعدی از وی به عنوان ابداع كننده نام برده اند.
از دیگر كسانی كه در تكامل خط نستعلیق نقش داشته اند می توان از « سلطان علی مشهدی » و « میرعلی هروی » نام برد اما هنرمندی كه نستعلیق را به اوج تكامل و زیبایی رساند « عماد الحسنی قزوینی » معروف به « میرعماد » بود كه در قرن یازدهم و در دوره صفویه زندگی می كرد.

میرعماد با ابتكار و خلاقیت خود و مهارت بالایی كه در نستعلیق بدست آورد دارای سبك و مكتبی شد كه هنرمندان خوشنویس سالیان بسیار پس از او از سبك وی پیروی كردند.
در قرن سیزدهم سبك و شیوه جدیدی در نستعلیق بوجود آمد كه این كار به وسیله هنرمندی به نام « محمدرضا كلهر » صورت گرفت . در زمان كلهر صنعت چاپ به روش چاپ سنگی به ایران آورده شد.
ظریف بودن حروف مانعی برای چاپ سنگی نستعلیق بود و همین امر سبب شد كه كلهر با تغییراتی در سبك و روش میرعماد شیوه تازه ای را برای نستعلیق به وجود آورد كه برای صنعت چاپ مناسب باشد.
نوعی از خط نستعلیق معروف به شكسته نیز در ایران رایج شد و خوشنویسان در این عرصه نیز آثاری پدید آورده اند.
میرزاطاهر خوشنویس ; استاد خط نستعلیق
به گزارش خبرگزاری مهر یكی دیگر از افرادی كه نستعلیق را به اوج خود نزدیك كرد استاد میرزاطاهر خوشنویس بود. وی در سال 1306 هجری قمری 1267 هجری شمسی در یكی از روستاهای آذربایجان در یك خانواده روحانی پا به عرصه حیات نهاد .
در سال 1309 به تبریز آمد . پدر وی همواره قرآن به همراه داشت و هر ماه یك قرآن ختم می كرد ضمن اینكه از فنون قرائت و تجوید نیز بهره ای داشت و در پنج سالگی كم كم سواد فارسی و قرآن را به فرزند یاد داد.
میرزاطاهر در 7 سالگی به مكتب رفت و در یادگیری صرف و نحو عربی و خط نسخ كوشید و در اندك مدتی با مقدمات تحریر خط نسخ آشنا شد. چون استعداد سرشار به خوشنویسی در وجودش نهفته بود بدون تعلیم و راهنمایی فقط به یمن ذوق و عشق مفرط به خوشنویسی آنقدر از خطوط شیوای استادان خط مشق كرد تا كم كم به كیفیت و رموز و قواعد آن پی برد.
در 9 سالگی جز سی ام قرآن را برای یكی از كتابفروشیها نوشت كه چاپ شد . در 12 سالگی نیز صرف و میر و تصریف و عوامل را نوشت كه آنها نیز چاپ شدند.
كتاب بعدی استاد میرزاطاهر خوشنویس در 14 سالگی معالم (در اصول ) بود كه آن نیز به چاپ رسید ضمن اینكه هنوز نسخه های آن موجود و مورد استفاده طلاب علوم دینی است . میرزاطاهر سپس به نوشتن قرآن پرداخت و اولین قرآن را در سال 1321 هجری قمری شروع كرد كه كار نوشتن آن قرآن چهار سال تمام طول كشید.
استاد خوشنویس در سن 17 سالگی تدریس را آغاز كرد و 35 سال به شغل شریف معلمی پرداخت . وی در عرض 64 سال فعالیت هنری به تحریر بیش از دویست جلد كتاب رساله علمی اخلاقی و دینی از قبیل مكاسب مفاتیح الجنان (شش جلد) قرآن جلد منتهی الامال جامع المقدمات شرح جامی كتاب رجال (پنج جلد) كفایت الاصول و ... پرداخت .
استاد در سال 1334 شمسی تقاضای بازنشستگی كرد كه آن موقع استاد قریب به 70 سال سن داشت . آخرین كتابی كه وی نوشته كتاب آسمانی قرآن بود كه در سال 1353 هجری شمسی به پایان رسید .
سرانجام میرزاطاهر خوشنویس خوشنویس قرآن كریم صحیفه سجادیه و مفاتیح الجنان پس از سپری كردن قریب به 90 سال عمر پربار خود در 14 تیرماه سال 1355 هجری شمسی به معشوق حقیقی پیوست .
بی شك برای به كمال رسیدن هنر خوشنویسی تلاشهای بسیاری از سر ذوق و زیباشناسی صورت گرفته و افراد زیادی در این راه از جان و دل مایه گذاشته اند كه میرزا طاهر خوشنویس در زمره سرامدترین آنهاست .

چرو 07-08-2013 11:18 PM

سجده رنگ‌ها و كلمات روي بوم
http://img.tebyan.net/big/1388/07/25...3814612402.jpg


اين جا دنياي ديگري است. دنياي عبادت خط است.


جايي است كه به نجواي نيايش كلمات مي‌شود دل سپرد. جايي كه هنرمندش رنگ‌ها و خط‌ها را همنشين مي‌كند تا نقش‌هايش ما را به سوي آسمان ببرد و اين بار نجواي دل را بنوازد، فقط كافي است تا با تابلوهايش همراه شوي، همين. تابلوهايي كه دستان و قلم هنرمند برجسته «اسرافيل شيرچي» آن را مي‌آفريند تا تماشايش عظمت هنر خوشنويسي را به رخ بكشد.
به گزارش همشهري ، دنياي قلم، بوم،‌ رنگ و دوات شيرچي جايي ميان همين برج‌هاي بلند بالاي شهر است،‌ اما وقتي وارد مي‌شوي انگار جداي اين زندگي شهري است،‌ گوشه و خلوتي دنج كه آثار خوشنويسي، گلدان‌هاي شمعداني و سازش، فضا ودكوري ايراني را ساخته‌اند كه تو را به آرامشي بي‌مثال با خود مي‌برد. با شيرچي در يكي از اولين بعد از ظهرهاي فصل خزان به گفت‌و‌گو نشستيم.
وقتي كه در دفتر كارش بوي باران با بوي هنرش آميخته بود. همكلام شدن با او يعني رفتن به ضيافت شعرو قلم كه ميزبان هنرمندش از تو پذيرايي مي‌كند. ضيافتي كه غير از ديگران بيش از 30 سال است كه خود را مهمان مي‌كند تا نقش‌ها را با قلمش بيافريند. در وادي كتابت قرآن و هنر والاي خوشنويسي او هنرمند خطاطي است كه در چندي از آثارش با گزيدن آيات و اسما قرآني بار ديگر خطوط و كلمات را به سجده پروردگار وا‌ مي‌دارد. مي‌گويد:
«كتابت قرآن به عنوان زير شاخه‌اي از خوشنويسي به عنوان برگه زريني ديگر از اين هنر قدسي به شمار مي‌آيد كه در دوره‌هاي مختلف كاتبان با خطوط نسخ،‌ ثلث، نستعليق قرآن‌هاي نفيسي را در مكاتب مختلف كتابت كرده‌اند. كتابتي كه ما در دوره‌هاي مختلف تاريخي قرآن‌هاي نفيسي براي ما به يادگار گذاشته است.»
«كتابت قرآن به عنوان زير شاخه‌اي از خوشنويسي به عنوان برگه زريني ديگر از اين هنر قدسي به شمار مي‌آيد كه در دوره‌هاي مختلف كاتبان با خطوط نسخ،‌ ثلث، نستعليق قرآن‌هاي نفيسي را در مكاتب مختلف كتابت كرده‌اند. كتابتي كه ما در دوره‌هاي مختلف تاريخي قرآن‌هاي نفيسي براي ما به يادگار گذاشته است.»


تا چشم كار مي‌كند تابلو خط از اشعار بزرگان شعر گذشته و معاصر است كه تماشاي رنگ‌ها و كلماتش معناي زندگي را براي تو تداعي مي‌كند. اين هنرمند برجسته معاصر كه چندين و چند مجموعه منتشر شده از سيماي رستم در شاهنامه تا گلعذران مولوي را در كارنامه با ارزش هنري خود دارد، ‌كسي است كه در وادي كتابت قرآن براي به وجود آمدن آثار نفيس و با ارزش عقيده دارد:
«اين كتابت‌ها مثل معماري ايراني ما مي‌تواند شناسنامه فرهنگي و مفاخرمان محسوب شود چه بسا ما در دوره‌هايي مي‌بينيم و اين اتفاق مي‌افتد. به وجود آمدن اين اتفاق وابسته به بودن سفارش دهنده‌هاي قوي به كاتبان و هنرمندان و به وجود آوردن شور و انگيزه در آنها است.
بايد اين اتفاق هم بيفتد چون كتابت قرآن به نوعي نماينده فضاي معنوي مسلمان‌ها است كه ما در حال حاضر آثار با ارزش را در موزه‌هاي بزرگ مي‌بينيم. بايد سفارش دهنده‌هاي آرمان‌گرا و آينده‌نگر داشته باشيم تا درست مثل يك ساز با كوك كردن هنرمند اقدام به جا گذاشتن مفاخر هنري كنند.
اين كار برابر با ساختن همان مساجد زيبا با معماري‌هاي خاصي است كه از گذشته براي ما به جا مانده و ما در شهرهايي چون اصفهان و خراسان و... مي‌بينيم.»
http://img.tebyan.net/big/1388/07/20...2414011355.jpg
خوشنويسي وادي عشق است و بس


اين مدرس و معلم طراز اول هنر خوشنويسي كه شايد ساعت‌ها و سال‌ها براي شاگردانش روي كاغذ خم مي‌شده تا درسي از اين هنر بگيرند در وادي زيباترين كتابت‌هايي كه ديده مي‌گويد: «من تا به امروز موزه‌هاي بسياري از كشورها را ديده‌ام و نگين‌هاي درخشان ايراني متعددي هم از اين هنر تماشا كرده‌ام.
اما كتابت‌هاي فاخري را از اساتيدي چون ني‌ريزي و ارسنجاني و غيره ديدم كه براي خود دنيايي از زيبايي و هنر است. نمونه‌هاي درخشاني كه خيلي خوب مي‌توانيم به نسل معاصر خود از مفاخرمان نمايش دهيم.» مي‌پرسم در اين سال‌هاي متوالي تدريس آيا به نسل جوان امروز اعتقاد و ايماني براي پيشرفت هنر خوشنويسي دارد كه اين شعررا از فريدن مشيري زمزمه مي‌كند: «اميد تازه را درياب،‌ غم ديرينه را بگذاربگذر.» و بعد ادامه مي‌دهد: «هميشه با اميد زيادي كار كردم و سعي كردم تا هنرم را در اختيار نسل نوخيز قرار بدهم.
ذاتا با اميدي آميخته هستم و اميدم هم زياد است. ما داشته‌اي جز اين مفاخر فرهنگي و هنري نداريم پس بايد شناسانده شوند تا مانند مرواريدي يادگار بمانند.» از او درباره آثاري مي‌پرسم كه براساس اشعار حافظ و مولانا و بسياري ديگر خلق كرده،‌ مي‌گويد: «هر هنرمندي در دوره‌هاي مختلف انتخاب‌هاي متعدد دارد.
مثلاً من وقتي بعد از چندين سال در سن 40 سالگي اشعار مولانا را مي‌نويسم قطعا برداشتم با 10 سال قبل فرق مي‌كند چون به تجربه‌اي متفاوت رسيده‌ام و سعي مي‌كنم بهترين انتخاب را داشته‌ام.» شيرچي كه بيش از 100 نمايشگاه انفرادي و گروهي را در داخل و خارج از كشور براي نمايش هنر زيبايش داشته.
اين كتابت‌ها مثل معماري ايراني ما مي‌تواند شناسنامه فرهنگي و مفاخرمان محسوب شود چه بسا ما در دوره‌هايي مي‌بينيم و اين اتفاق مي‌افتد. به وجود آمدن اين اتفاق وابسته به بودن سفارش دهنده‌هاي قوي به كاتبان و هنرمندان و به وجود آوردن شور و انگيزه در آنها است.

او در باب حمايت سازمان‌ها از خوشنويس و كتابت قرآن مي‌گويد: «مديران فرهنگ‌مدار مي‌توانند با برگزاري همايش‌هاي منظم و فكر شده آثار و مفاحر را به نمايش بگذارند تا آن را از هر نوع خطري درامان نگه دارند و در دوره‌اي كه من نامش را نسل سايت‌ها و وب‌سايت‌ها گذاشته‌ام بايد بشود اقدامي مهم و فرهنگي كرد تا مقابله‌اي با هجوم‌هاي فرهنگي شود.»
از هم‌محلي هنرمندمان كه با 17 سال زندگي در سعادت‌آباد جزوه همسايه‌اي قديمي‌مان محسوب مي‌شود،‌ درباره تابلو خط‌هايي كه اين اواخر در بوستان‌ها و پارك‌هاي منطقه نصب شده مي‌پرسيم كه او خيلي بي تكلف مي‌گويد: «هر چند زيبا است و شهر را زيباتر مي‌كند اما كاري بود كه بايد بيشتر درباره‌اش فكر و برنامه‌ريزي مي‌شد.
نتيجه بايد طوري شود كه وقتي شهروندي موقع رانندگي باسرعت 100 كيلومتر وقتي از جايي مي‌گذرد وقتي چشمش به اين تابلوها بيفتد جرقه كوتاهي در او اتفاق بيفتد. شايد اين كار زيبا در ابتداي انجامش باشد اما براي نتيجه گرفتن و به وجود آوردن شناخت در ميان شهروندان مسئولان بايد هنرمندان زيادي را به همت بگمارند تا همين نمونه‌هاي كوچك براي ما سرمايه ملي باشند. سرمايه‌هايي كه براساس مفاخرادبي مان مي‌توانيم نشانش بدهيم. پس اين سرمايه‌ها را بايد خوب و در خورشان نشان داد.»
گشودن پنجره با زمزمه شعر


از او مي‌پرسم در اين گوشه دنج وقتي پنجره خانه‌تان را بازمي‌كنيد چه شعري را زمزمه مي‌كنيد كه زمزمه‌اش اين است: «باز كن پنجره‌ها را كه نسيم روز ميلاد اقاقي‌ها را جشن مي‌گيرد...» مي‌گويد: «من زاده خطه شمال و سرزمين سرسبزي و طراوت هستم. اما هر جايي كه باشم سبزي را دوست دارم.»

چرو 07-08-2013 11:20 PM

تايپوگرافي، آخرين راه حل طراحي !
http://img.tebyan.net/big/1388/10/21...9719442180.jpg


سوگواره پوسترهاي عاشورايي، دوره چهارمش را پشت سر گذاشت و حالا شايد فرصت مناسب‌تري باشد تا به نقد سوگواره و آثار آن بنشينيم.
زماني كه حوزه هنري بر برپايي سوگواره پوسترهاي عاشورايي به‌صورت سالانه تأكيد كرد و آن را با جديت پي گرفت، فضاي فرهنگي و هنري عاشورا نابسامان بود و تصويرسازي‌ها و نقاشي‌هايي كه روي پارچه‌ها و در خيابان‌ها ديده مي‌شد، تصويرهايي خيالي از بزرگان ديني و معصومين بود كه نه با مباني ديني و اعتقادي شيعيان همخواني داشت و نه با معيارهاي هنري هنرمندان ايراني؛ درحالي‌كه تاريخ معاصر نقاشي ايران، نقاشي قهوه‌خانه‌اي را در كارنامه خود دارد و به گفته سهراب هادي با جست‌وجو در همين تاريخ، پرده‌هايي را در باب عاشورا مي‌توان پيدا كرد كه بيننده را به گريه وامي‌دارد!
با احساس خطر از سوي جامعه هنري متعهد بود كه سوگواره پوسترهاي عاشورايي شكل گرفت و قرار شد عناصر تصويري مرتبط با فرهنگ عاشورا جاي شمايل‌هايي را بگيرد كه منشأ آن به ناكجاآباد مي‌رسيد.
آنان كه هر سال، اين رويداد هنري را دنبال مي‌كنند، بهتر از هر فرد ديگري مي‌دانند كه تعداد آثار بي‌كيفيت اين سوگواره در هر دوره نسبت به سال گذشته آن كم شده است؛ يعني داوران در هر دوره، آن‌قدر وسواس به خرج داده‌اند كه پوسترهايي به بخش نمايش راه پيدا كنند كه با فلسفه سوگواره همراه و همسو باشد؛ چه از نظر محتوا و مفهوم و چه به لحاظ بصري و نشانه‌هاي ديداري.
و امسال، حاصل اين تلاش را به‌طور محسوسي مي‌توان مشاهده كرد؛ اگر در دوره‌هاي نخستين، شمايل معصومين‌(عليهم‌السلام) در تركيب با ديگر عناصر ديده مي‌شد، امسال حتي يك اثر هم با اين خصوصيات به نمايش درنيامده بود.
همه اينها نشان مي‌دهد كه اين سوگواره در 4سال گذشته به‌درستي عمل كرده است؛ هرچند كه داوري خوب و سختگيرانه چهارمين دوره را هم نبايد در اين فرايند، ناديده گرفت. به‌عنوان مثال، ابراهيم حقيقي، گرافيست و داور چهارمين سوگواره پوسترهاي عاشورايي درباره داوري آثار مي‌گويد: «براي آنكه آثار بهتري به روي ديوار بيايد و نمايشگاه بهتري در چهارمين سوگواره پوسترهاي عاشورايي داشته باشيم، با سختگيري در داوري‌ها موافق بودم چون در تمامي داوري‌هاي هنري جهان، آثاري كه جايزه مي‌گيرند، به معناي نشان دادن راه درست از سوي داوران هستند؛ يعني گرافيست‌ها و طراحان جوان تصور مي‌كنند اگر سال آينده مشابه آثار برندگان كار كنند، راه درست را انتخاب كرده‌اند؛ با اين حال ما در داوري سوگواره چهارم، آثار برتر را به‌گونه‌اي انتخاب و تعيين كرديم كه اين گرايش‌ها خيلي عمده نشود و جوانان به جاي رفتن به اين سمت و سو، بيشتر به فكر كردن، انديشيدن و استفاده از جنبه‌هاي خلاقانه بپردازند».
البته اين سوگواره هم مانند ديگر رويدادهاي هنري مناسبتي از آفت نمايش آثار تكراري مصون نمانده است؛ موضوعي كه البته با راه‌حل‌هاي متفاوتي مي‌توان از وقوع دوباره آن جلوگيري كرد.
محمدرضا دوست‌محمدي، درخصوص اين مبحث و همچنين ارزيابي آثار رسيده به چهارمين سوگواره مي‌گويد: «در مجموع، كيفيت آثار قابل‌قبول بود ولي اگر ترتيبي داده شود تا هنرمندان جوان بتوانند كارهاي دوره‌هاي قبل را ببينند، خودبه‌خود از ارسال آثار تكراري پيشگيري كرده‌ايم. البته بايد به اين مسئله هم توجه داشت كه ممكن است اكثر ايده‌هاي ناب در دوره‌هاي اول تا سوم اين سوگواره به كار رفته باشد، به همين دليل، هنرمندان بايد تلاش بيشتري به خرج دهند كه بتوانند پوسترهايي بديع و درخور خلق كنند».
ابراهيم حقيقي هم به تكراري بودن برخي پوسترها اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «با نگاه به بخشي از آثار رسيده به اين سوگواره حس مي‌شد گرافيست‌هاي جوان‌تر به فكر تكرار افتاده‌اند و مشابه آثاري كه سال‌هاي قبل روي ديوار يا در كاتالوگ‌ها بود، در ميان كارها ديده مي‌شد».
در كنار تايپوگرافي‌هاي پرتعداد عاشورايي، تعداد كمي پوستر وجود داشتند كه به كمك المان‌هاي بصري، داستان عاشورا را تعريف كرده بودند. عليرضا نظربيگي در پوستري ديگر، پري سفيد را كشيده كه از ميانه به دو نيم شده و از قسمت پاييني پر، خون بيرون زده بود. رضا بختياري‌فرد، عدد 10 را نوشته، صفر آن را قرمز و يك آن را سبز كرده بود.

تكرار يا يكنواختي؟


با اين وجود، مسئله‌اي كه بيش از تكراري بودن، مخاطب را آزار مي‌دهد، يكنواختي و پرمايه نبودن آثار است؛ به اين معنا كه بيننده، حرف و نگاه تازه‌اي را در سه نگارخانه خانه هنرمندان ايران نمي‌يابد و دچار نوعي سرخوردگي مي‌شود.
بيش از 90 درصد پوسترها، با محوريت طراحي حروف خلق شده‌اند و پوسترهايي كه عناصر و المان‌هاي بصري دارند، به تعداد انگشتان يك دست مي‌رسند. طراحي حروف بخش‌هايي از رواياتي كه درباره عاشورا نقل شده، اشعار عاشورايي و بخش‌هايي از زيارت عاشورا، تمام ماده هنرمند براي خلق اثر است كه البته همان‌ها به اندازه‌اي قوي‌اند كه بيننده را تحت‌تأثير قرار مي‌دهند. به‌عنوان مثال، احسان جعفر‌پيشه، در پس‌زمينه مشكي، جمله «السلام‌عليك يا حسين بن علي(ع)» را طراحي كرده و در پايين پوستر نوشته «با جگر شيعه چه‌ها كرده‌اي؟ بر سر ني، زلف رها كرده‌اي؟» يا اثر فاطمه اسلامي كتابچي كه جمله سالار شهيدان را خطاب به يارانش در شب عاشورا به‌صورت عمودي و در طول پوستر نوشته و آن را به خورشيدي تابان وصل كرده؛ «اين مردم تنها مرا مي‌خوانند و چون بر من دست يابند، با شما كاري ندارند»
http://img.tebyan.net/big/1388/10/16...1481426419.jpg
باقي پوسترهاي تايپوگرافي هم به همين ترتيب هستند؛ درحقيقت هر گرافيستي بنا به سليقه‌اش، بخشي از داستان عاشورا را به تصوير كشيده است. عده‌اي با نام امام حسين(ع) ، عده‌اي با كلمه عاشورا و عده‌اي ديگر تركيبي از اين دو را با رنگ‌هاي قرمز و سبز و به شكلي هنري طراحي كرده‌اند. عليرضا نظربيگي، كلمه حسين را با رنگ سفيد نوشته و نقطه «نون» را با رنگ قرمز تا پايين پوستر كشانده است و جلال خصوصي نياكي، كلمه عاشورا را با رنگ قرمز در پس‌زمينه‌اي مشكي طراحي كرده، طوري كه بيننده تصور مي‌كند از تك‌تك حروف اين كلمه، خون مي‌چكد.
پيش‌فرض‌هاي گرافيست


در كنار تايپوگرافي‌هاي پرتعداد عاشورايي، تعداد كمي پوستر وجود داشتند كه به كمك المان‌هاي بصري، داستان عاشورا را تعريف كرده بودند. عليرضا نظربيگي در پوستري ديگر، پري سفيد را كشيده كه از ميانه به دو نيم شده و از قسمت پاييني پر، خون بيرون زده بود. رضا بختياري‌فرد، عدد 10 را نوشته، صفر آن را قرمز و يك آن را سبز كرده بود.
امير عبدالحسيني هم كلاهخودي را در پس‌زمينه قرمز كشيده و هلال ماه را در وسط قرار داده بود و مونا مهدي‌زاده، خانمي را با روبنده تصوير كرده بود كه اطراف صورتش، نوراني است و گريه مي‌كند.مخاطب با ديدن اين تصاوير در قطع و اندازه‌هاي بزرگ، تحت‌تأثير قرار مي‌گيرد، بغض مي‌كند و در يك كلام، پوسترها را جذاب مي‌يابد اما همه آنها نقطه ضعف بزرگي دارند؛ قرآن هم اين است كه پوستر در نگارخانه به زمان و مكاني خاص محدود شده است.
پاشنه آشيل همه پوسترهاي چهارمين سوگواره پوسترهاي عاشورايي، تفكر ظاهراً درست هنرمندان است كه آثار را با اين پيش‌فرض خلق كرده‌اند كه مخاطبان، همه‌چيز را درباره عاشورا مي‌دانند و بنابراين، اشارتي براي حظ بصري بيننده كافي است!
اگرچه اين پيش‌فرض كاملاً درست است و گرافيست، قسمت عمده راه را پشت سر گذاشته اما همين تفكر باعث شده كه هيچ اثري، بيننده را ميخكوب و زمزمه تشويق او را برانگيخته نكند! بيننده، سال‌هاي متمادي، كلاهخودها، پرها، دست‌هاي آهني، گريه‌ها، علم‌ها و تمام عناصر ديگري را كه فرهنگ عاشورا را شكل مي‌دهند، ديده و حالا ديدن دوباره همه آنها در نگارخانه‌هاي خانه هنرمندان، لذت چنداني را نصيب او نمي‌كند.
تنها اثري كه شايد از اين قاعده مستثني باشد و حرفي جهاني براي گفتن داشته باشد، پوستر محمدرضا دوست‌محمدي است؛ خارهاي درشت و خاكستري كه همه‌جاي تابلو پراكنده شده‌اند، شقايقي كه از پايين تابلو تا ميانه اثر بالا آمده و برگ‌هايي كه در اثر برخورد با خارها پرپر شده‌اند، مصيبت عظمايي را حكايت مي‌كند كه هر بيننده‌اي را با هر مذهب و آييني تكان مي‌دهد؛ به‌خصوص كه جمله «هل من ناصر ينصرني» را هم به‌صورت عمودي كنار پوستر نوشته و به مخاطباني كه اثر را بيرون از نمايشگاه مي‌بينند، كد موضوعي مي‌دهد.
نكته مهم در اين ميان آن است كه يكي از دلايل مهم غلبه تاپيوگرافي در طراحي پوسترها، دشواري موضوع است. آنچه دهم محرم هزار و 340 سال پيش رخ داد، يكي از دردناك‌ترين و پيچيده‌ترين اتفاقات تاريخ بشري است و تاكنون هيچ وسيله‌اي جز انبوه كلمات نتوانسته حق مطلب را درباره‌اش ادا كند. حتي بسياري عقيده دارند مقاتل، داستان‌ها، نمايشنامه‌ها و حتي زيارتنامه‌ها و خطبه‌هاي بزرگواراني همچون حضرت زينب(س) هم نتوانسته آنچه را كه بر سومين امام شيعيان، ياران و اهل‌بيتش گذشته، به تصوير بكشد؛ بنابراين طبيعي به‌نظر مي‌رسد كه هنرمندان اكنون، با هر اندازه توان يا درجه علمي و هنري در اين باره حرف زيادي براي گفتن نداشته باشند و تايپوگرافي را به‌عنوان آخرين راه حل، برگزينند؛ اما با اين‌همه نمي‌توان نقش تأثيرگذار مطالعه تاريخ عاشورا و در كنار آن، بالابردن توان هنري و گرافيكي گرافيست‌ها را ناديده گرفت؛ چه پيشكسوتاني چون ابراهيم حقيقي يا جواناني همچون محمدرضا دوست‌محمدي، فرم و معنا را به‌خوبي كنار هم گرد آورده‌اند.

چرو 07-08-2013 11:22 PM

خوشنویسی هنری ویترینی!


دلیل درخشش هنرهای ایرانی در میان فرهنگ ملل را می توان در اصالت و سخت کوشی هنرمندان دانست و اینکه در حفظ هویت آن، از هیچ کوششی دریغ نشده است. اما در دنیای کنونی آسیب های فرهنگی و اقتصادی و ... هنر اصیل خوشنویسی مورد هجمه قرار گرفته و توجه به حملات فرهنگی می بایست برای همگان هشداری جدی تلقی گردد

http://img.tebyan.net/big/1390/07/19...9277174207.jpg
یكی از معضلات مبتلابه تمامی گرایش های هنرهای تجسمی مخصوصا خوشنویسی، مشكل بحران مخاطب می باشد. خوشنویسی قدیم با ابزار كتیبه و كتابت، فعالیتی عملی و واقعگرا و بعضا هنری در خدمت عوام و خواص بود و آنجا كه خوشنویس به قطعه نویسی و ارائه قالب های چلیپا و سیاه مشق مبادرت می ورزید هنری متعالی تجلی می یافت. در خوشنویسی معاصر، صنعت چاپ، برخی از مسؤولیت های قدیم خوشنویسی را به دوش می كشد و به این ترتیب خوشنویسی معاصر به سمت موزه ای و ویترینی شدن پیش می رود. پیوند صنعت رایانه و نرم افزار با خوشنویسی نیز -از این زاویه كه ارتباط مستقیم هنرمند با مردم به صورت فراگیری حذف شده است- این مشكل را دوچندان نموده است. پس یكی از وظایف هنرمند امروز همانا وفق دادن هنر خود با صنعت چاپ و رایانه است برای ورود مجدد به زندگی مردم. در خوشنویسی قدیم، ابزاری كه بین طبقه هنرمند وابسته به حكومت و طبقه عوام، پل ارتباطی ایجاد می كرد یكی مذهب بود كه در كتیبه ها و كتابت قرآن و ادعیه متبلور می شد و دیگری ادبیات بود كه نظر عامه علاقمند به شعر و حكایات را به خود جلب می نمود. از این حیث، ارتباط عموم مردم با آثار خوشنویسان در گذشته، چشمگیر بوده است.
یكی از وظایف هنرمند امروز همانا وفق دادن هنر خود با صنعت چاپ و رایانه است برای ورود مجدد به زندگی مردم
آسیب های فرهنگی

در شمارش آسیب های فرهنگی خوشنویسی از لحاظ هنجاری واخلاقی به نکات ذیل اشاره می شود:‏
‏1- امروزه با توجه به رویکرد قشر جوان به هنرهای پرزرق و برق بدلیل خودنمائی ها و چشم و هم چشمی ها ، خوشنویسی علیرغم رونق فوق العاده اش دردهه های 60 و 1370 قدری منزوی گردیده است.
‏2- این هنر چون تماماً کار دل و دست است عملاً هنرمندش در قید وبند درآوردن منفعتی از این هنر نیست و علاقه شدید جامعه به تجملات وکسب درآمد هر چه بیشتر باعث شده تا ترجیح دهند این هنر راکه کارش بنوعی درگیری با عرفان است فقط در گالری ها ببینند .‏
یكی از وظایف هنرمند امروز همانا وفق دادن هنر خود با صنعت چاپ و رایانه است برای ورود مجدد به زندگی مردم


‏3- لجام گسیختگی های اخلاقی نیز دامن پیدا کرده و این هنر را که کاملاً آمیخته با اخلاقیات ناب و مقدس مذهبی است ، باتعریف های امروزین هنجارهای اجتماعی همراه نمی بیند.‏
‏4- اساتید این فن نیز که الگوهای اخلاقی در همه زمینه ها هستند نیز متاثر از جو جامعه بنوعی 2 اصل صفا وشان از اصول 12گانه خوشنویسی را رعایت نمی کنند و انجمن هائی چون انجمن بوشهر برای فارغ التحصیلان ممتاز خود جهت آموزش فوق ممتاز، علیرغم تمام تلاش هایش نتوانست استادان موردنظر خود را متقاعد به آمدن به بوشهرکند.
از لحاظ هنری نیز خوشنویسی چون هنری متعالی است، خوشنویسان باید همزمان در یکی از هنرهای نزدیک به آن مهارت داشته باشند خوشنویسی چون الگوی واحد بین المللی ندارد شاید بنظر یک ضعف برسد ولی ما آنرا ویژگی می دانیم ومعتقدیم این مسئله سبب گردیده تا این هنر متکی به ذوق و سلیقه هنرمند باشد و به اصطلاح نمونه ای از نقش مطلق و همین است که ما می توانیم خط هرکسی را خط خودش بدانیم.‏
در این مسئله نیز که اخیراً شاهد مطرح شدنش بوده ایم (یعنی خوشنویسی هنر است یا فن) باید گفت که در این هنر مثل نقاشی از تمام اصول دور –سطح – نقطه –ساده روشن – رنگ و ... استفاده می شود و این مدعای هنر بودن خوشنویسی است.
http://img.tebyan.net/big/1390/07/11...1171431637.jpg
آسیب های اقتصادی


یکی از مهمترین آسیب های خوشنویسی در شرایط اقتصادی آنست.‏ جائی که این هنر درآمدی ندارد ولی هزینه هایش فوق العاده بالاست.‏
در انجمن علیرغم دلسوزی مدرسین در امر آموزش مردم حاضر به پرداخت هزینه ای چند برابر برای کلاسی که شاید هیچ قدر و منزلی نداشته باشد، می باشند ولی از پرداخت هزینه پایین شهریه در انجمن ها خودداری می ورزند که این امر موجب ناتوانی انجمن ها در اداره امور فرهنگی وهنری گردیده است. اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز بعنوان متولی امر انجمن ها شاید کمک هایی به انجمن ها ارائه کند. اما این کمک ها آنقدر ناچیز است که عملاً راهگشا نیست.‏
برپایی نمایشگاه های اختصاصی عملاً کار مشکلی شده چون تهیه و چاپ پوستر- بروشور –بنر و گالری جهت نمایشگاه احتیاج به حمایت مالی دارد. این مسئله در مورد نمایشگاه های فرمایشی (از طرف اداره ارشاد) نیز به چشم می خورد.‏
بهره گیری از اساتید طراز اول کشور مستلزم هزینه های زیادی است که علیرغم درخواست انجمن بوشهر مبنی بر دعوت اساتید برای آموزش تا کنون این مهم اتفاق نیافتاده واینطوری بنظر می رسد که مسئولین امر نسبت به این هنر مقدس وشریف کم لطفی و بی مهری می ورزند.
از لحاظ هنری نیز خوشنویسی چون هنری متعالی است، خوشنویسان باید همزمان در یکی از هنرهای نزدیک به آن مهارت داشته باشند
آسیب های اجتماعی

آیا عوامل اقلیمی در ظهور و پرورش استعداد خوشنویسی و رواج آن موثر است؟
اولین نکته ای که به چشم می خورد این است که هر چه از شمال ایران بطرف جنوب می رویم از تعداد خوشنویسان کاسته شده تا آنجا که در قسمت های جنوبی چه شرق و چه غرب فاقد خوشنویس است و در قسمت های مرکزی نزدیک به جنوب خوشنویسان انگشت شمارند و در تبریز همواره خوشنویسانی را می شناسیم در قزوین هم همینطور و اصفهان هم مجمع خوشنویسان و هنرمندان بوده این نشان دهنده آن است که هنر خوشنویسی هم علیرغم متعالی بودنش تحت تاثیر عوامل اقلیمی می باشد محیط های سرد کوهستانی با سرزمینهای کشاورزی در قسمتی از سال مردم را بعلت سرما خانه نشین می کرد و این بستر مناسبی را برای انجام کارهای هنری در خانه فراهم می آورد اما شرایط اقلیمی اولیه و طبیعی است و پس از آن شرایط اجتماعی هم موثر است پس این سوال پیش آید که خوشنویسی زاده وراثت بیولوژیکی و خانوادگی و شهریست؟
از لحاظ هنری نیز خوشنویسی چون هنری متعالی است، خوشنویسان باید همزمان در یکی از هنرهای نزدیک به آن مهارت داشته باشند


جواب این است که در خانواده هایی که خوشنویسان مشهوری به وجود آمده اند سوابق خوشنویسی- شعر- نقاشی و موسیقی وجود داشته این خود حاصل دو نوع وراثت است یکی ژنتیکی که ماده اولیه این هنر و استعداد فراگیری آن است و دیگری وراثت خانوادگی که در گذشته هر خانواده شغل و حرفه را از پدران به ارث می برده و هنر را از نسلی به نسلی دیگر منتقل می کرده وموجبات بوجود آمدن میراث شهری و اجتماعی می شده چون وجود یک هنرمند در یک شهر از چنان شهرتی برخوردار بود که نظر جامعه را جلب می کرده وباعث رونق آن هنر در آن شهر می گردیده.‏
امروزه هم علیرغم تحولات بسیار جامعه بشری شرایط اقلیمی و اجتماعی با تاثیرگذاری کمرنگ تری هنوز بقوت خود باقی است .‏




چرو 07-08-2013 11:23 PM

آشنایی با انجمن خوشنویسان ایران
http://img.tebyan.net/big/1389/11/26...0119230238.jpg


از آنجا که خوشنویسی، هنری است که به طور مستقیم ریشه در معنویات و هنر روحانی دارد و تاثیرات عمیق خود را در دیگر شاخه‌های هنر تجسمی و بصری از جمله نقاشی، معماری و تزئینات اشیاء هنری بر جای گذاشته است، هنرمندان این رشته به همراه هنرشناسان و علاقمندان به عرصه خوشنویسی همواره نسبت به حفظ، تعمیم و آموزش این هنر توجه و اهتمام داشته‌اند.
بنابراین، بدیهی است که تشکیل مرکز وانجمنی فعال دراین خصوص قادرخواهد بود اهداف عمده مورد نظر گردانندگان آن را تامین کند.با چنین تفکری انجمن خوشنویسان ایران به عنوان نهادی مستقل و با قدمتی بیش از 60 سال تاسیس شده است، انجمنی که به عنوان نقطه عطفی در تاریخ هنر خوشنویسی معاصر کشورمان به شمار می‌رود.اهداف انجمن خوشنویسان عبارتند از: ترویج خطوط چهارگانه درداخل و خارج از کشور، آشنا کردن مردم با هنر خوشنویسی و نقش و کاربرد آن در توسعه فرهنگی کشور، دفاع از حقوق خوشنویسان، ایجاد ارتباط سازمانی و همکاری مطلوب میان خوشنویسان، ایجاد ارتباط و تعامل با سایر موسسات فرهنگی به منظور رشد، اعتلاء، نوآوری و افزایش غنای معنوی و فرهنگی کشور و نیز معرفی دستاوردها به سایر ملل و آموزش هنرها و فنون مرتبط با هنر خوشنویسی.
انجمن خوشنویسان ایران
این انجمن در طول سالهای فعالیت خود، خوشنویسان و هنرمندان بسیاری را تربیت کرده است، به گونه‌ای که عده بی‌شماری از آنها استادان و نام آوران این عرصه هنری شده‌اند و آثار گرانبهایی را از خود بر جای نهاده‌اند.
انجمن خوشنویسان ایران برای اولین بار در سال 1329 با همت افرادی همچون سید حسین میرخانی، علی اکبر کاوه، ابراهیم بوذری، سید حسن میرخانی و زنده یاد دکتر مهدی بیانی محقق و استاد دانشگاه و تنی چند از دوستداران خوشنویسی با همکاری وزارت فرهنگ و هنر وقت تاسیس و راه اندازی شد.
این نهاد مستقل و مردمی بنیاد نامه رسمی خود را با نام انجمن خوشنویسان ایران در 19 شهریور 1346 دریافت کرد و فعالیت‌هایش را به شکلی جدی تر و تاثیرگذارتر ادامه داد.
انجمن خوشنویسان ایران برای اولین بار در سال 1329 با همت افرادی همچون سید حسین میرخانی، علی اکبر کاوه، ابراهیم بوذری، سید حسن میرخانی و زنده یاد دکتر مهدی بیانی محقق و استاد دانشگاه و تنی چند از دوستداران خوشنویسی با همکاری وزارت فرهنگ و هنر وقت تاسیس و راه اندازی شد

انجمن با بیش از 220 شعبه در داخل کشور و نیز کشورهای خارجی از جمله توکیوی ژاپن و شهر پاریس در فرانسه فعالیت دارد وبه تعلیم هنرجویان می پردازد.
از میان هزاران عضو تعلیم یافته در انجمن خوشنویسی، بیش از 5 هزار نفر توانسته‌اند با درجه ممتاز فارغ التحصیل شوند که هر روزه بر این تعداد اضافه می شود.
این انجمن پرسابقه‌ترین سازمان هنری کشور است که تصویب خط مشی‌ها و برنامه‌های کلی، بررسی و تصویب اساسنامه آن بر عهده مجمع نمایندگان که در راس ارکان انجمن قرار دارد، است.
شورای عالی انجمن، منتخب مجمع نمایندگان است که با عضویت نمایندگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مشاوره و تصمیم گیری‌های انجمن را تشکیل می ‌دهد.
اهداف انجمن

چرو 07-08-2013 11:23 PM

اخوین خوشنویسی صاحب نام


در میان هنرهای ایرانی که هویت ملی را دربر داشته باشد و بلوغ و بالندگی خود را از دین مبین اسلام کسب کرده باشد، باید انگشت بر هنر خوشنویسی گذاشت و در تاریخ معاصر باید به دنبال بزرگانی گشت که توانسته اند این هنر را با تلاش خود به قله زیبایی برسانند و در این میان نام استاد اخوین در تارک تاریخ هنر خط نستعلیق می درخشد.

http://img.tebyan.net/big/1390/07/17...3481354096.jpg
عباس اخوین هنرمند و خوشنویس صاحب نام معاصر است. کتابها، تابلوها و آثار وی به زیبایی، دقت و ظرافت نگاشته شده‌است. عباس اخوین از سال 1359 با کسب درجه استادی از انجمن خوشنویسان ایران تا به امروز در کسوت استادی به تعلیم و تعلم دوستداران خط نستعلیق پرداخته ‌است. از او کتاب‌ها و آثار متعددی به چاپ رسیده ‌است. وی در نمایشگاه‌های مختلف، گروهی و انفرادی در ایران و خارج از کشور شرکت داشته ‌است.
زندگینامه

عباس اخوین در سال 1316 در مشهد چشم به جهان گشود و از همان ابتدا به هنر خوشنویسی علاقه فراوانی داشته و در دوران تحصیل با شور و اشتیاقی فراوان به تمرین و نوشتن خط می‌پرداخت بگونه‌ای که این استعداد ذاتی وی را از دیگر همکلاسی ها، متمایز می‌کرد. در سال چهارم دبیرستان بهمراه خانواده به تهران مهاجرت کرده و بعد از اتمام تحصیلات در دبیرستان در رشته شیمی دانشگاه پذیرفته شد و به ادامه تحصیل پرداخت.
وی در طول فعالیت حرفه‌ای خود شاگردان بسیاری را آموزش داده که از نام آوران خط نستعلیق و اساتید بنام در این وادی می‌باشند. وی در سال 1389 به عنوان چهره‏ی ماندگار در رشته خوشنویسی معرفی گردید
ایشان با علاقه‌ای وافر و بدون داشتن استاد به نوشتن خط پرداخت بعد از اتمام تحصیلات، نزد استاد شادروان علی آقاحسینی که خود از شاگردان عماد الکتاب بود، تعلیم خط نستعلیق گرفتند. اخوین بعد از گذشت دو سال استفاده از محضر ایشان، خوشنویسی را به حد کمال فرا گرفته و به خطوط اساتیدی چون عماد الکتاب، کلهر و بویژه میر عماد حسنی علاقمند شد و به مشق نظری و قلمی از روی خطوط این اساتید پرداخت. در سال 1359 استادانی همچون علی اکبر کاوه، حسن میرخانی، حسین میرخانی و ابراهیم بوذری گواهینامه استادی ایشان را با کسب بیشترین امتیاز اعطا کردند.
وی در طول فعالیت حرفه‌ای خود شاگردان بسیاری را آموزش داده که از نام آوران خط نستعلیق و اساتید بنام در این وادی می‌باشند. وی در سال 1389 به عنوان چهره‏ی ماندگار در رشته خوشنویسی معرفی گردید


فعالیت‌های هنری

اخوین در سالهای 1338 و 1339 بعنوان خطاط در روزنامه کیهان فعالیت کرد و سپس در سال 1358 به عنوان استاد و عضو هیأت تخصصی گزینش مرحله استادی و نیز عضو شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران مشغول فعالیت شد. او از معدود اساتیدیست که از سال 1337 تنها به هنر خوشنویسی بصورت کاملا حرفه‌ای مشغول می‌باشد. او در حال حاضر عضو هیئت ارزشیابی هنری وزارت ارشاد است که درجات هنری 5 تا 1 را به خوشنویسان اعطا می‌کنند، لازم به ذکر است که گواهی درجه 2 معادل فوق لیسانس و درجه 1 معادل دکتری محسوب می‌شود.
اخوین در سال 1371 مرکز کتابت و تعلیم ایران را تاسیس نموده و تا هم اکنون مشغول تدریس می‌باشد. خط نستعلیق ایشان در نرم‌افزار خوش نویسی کلک، پیاده سازی شده‌است. اخوین در بین خوشنویسان معاصر، با سبکی بی بدلیل و منحصر بفرد مروج شیوه قدما می‌باشد.
وی در طول فعالیت حرفه‌ای خود شاگردان بسیاری را آموزش داده که از نام آوران خط نستعلیق و اساتید بنام در این وادی می‌باشند. وی در سال 1389 به عنوان چهره‏ی ماندگار در رشته خوشنویسی معرفی گردید.
http://img.tebyan.net/big/1390/07/24...0920990181.jpg
اخوین و دلبستگی به میر عماد


هرچند اخوین خظ را در چارچوب مکتب کلهر آغاز کرد اما حس تکاپو و جویندگی وی او را به سوی قله خوشنویسان یعنی میرعماد الحسنی (961-1204 ه- ق) رهنمون کرد. وی با ارادت تمام خط میرعماد را می ستاید: «میرعماد تمام اصول را رعایت می کرد، صافی، ظرافت، استحکام، قدرت، ملاحت، شیرینی، نرمی، سطح، دور و این ویژگی ها از جمله مواردی است که موجبات یک خط زیبا را فراهم می کند. اینها مراحل فنی کار است. میرعماد علاوه بر تمامی این خصوصیات، شأن و صفای هنری هم داشت.» او این دلبستگی به آثار گرانقدر میرعماد را نتیجه صفای باطن استاد خود علی آقا حسینی می داند و در این باره می گوید: «خدا بیامرزد استادم را که چه حوصله ای داشت و چه نیت و دل پاکی و چقدر تشویقم کرد. هم او بود که برای اولین بار مرا با میرعماد آشنا کرد: با یادگاریهای کلک پر هنر میر، با شخصیت هنری و والای میر، و شاید هم شیفتگی و دلبستگی من به خط نستعلیق مدیون همین آشنایی بود، مدیون ارادت و احترام من به پیر و مرشد نستعلیق نویسان همه ایام، یعنی میرعماد» علاقمندی به میرعماد تقریبا در تمام گفته ها و نوشته های وی به اشاره و تفصیل بیان شده است.
نکته قابل توجه این است که خط اخوین به معیاری برای شناخت بیشتر میرعماد هم تبدیل شده و لاجرم هر خوشنویس اهل نظر و هر ناقد آگاه بی اختیار اخوین را در ترازوی میرعماد ارزیابی می کند
کافی است نقل کنیم که سوره حمد میرعماد مهمترین مرجع استاد بوده، به طوری که وی در تحلیل این قطعه و نحوه تقارن و قرار گرفتن کشیده ها و حرکات و کلمات در سطرهای این اثر بارها ارائه نظر کرده اند و به همین دلیل همیشه به خط میر نظر داشته است. با این حال دید برخی کارشناسان بر این اعتقادند که استاد در عین حال که «از خوشنویسان برجسته معاصرند و نگاهشان به خط میرعماد بوده و شباهت به خط میرعماد در شیوه ایشان کمتر دیده می شود. زیرا تاثیرات خطوط معاصرین و به ویژه بعد از عمادالکتاب به بعددر خط ایشان نیز وجود دارد و به همین دلیل شیوه استاد اخوین را باید آمیزه ای از مکتب میرعماد و معاصران به شمار آورد.»
خط اخوین به معیاری برای شناخت بیشتر میرعماد هم تبدیل شده و لاجرم هر خوشنویس اهل نظر و هر ناقد آگاه بی اختیار اخوین را در ترازوی میرعماد ارزیابی می کند


نکته قابل توجه این است که خط اخوین به معیاری برای شناخت بیشتر میرعماد هم تبدیل شده و لاجرم هر خوشنویس اهل نظر و هر ناقد آگاه بی اختیار اخوین را در ترازوی میرعماد ارزیابی می کند. در تحلیل خط اخوین یکی از شاگردان او می گوید: «اجزای خوشنویسی استاد اخوین شامل برداشتی از کار میرعماد، نیاز زمان و حرکت خوشنویسی بوده که به نظر می رسد این نحوه برخورد کاملا بجا انجام شده است. منقح نویسی استاد گرچه از سال 1354 آغاز شده اما به ویژه از سال 1370 به بعد، برداشت میرعماد گونه اش را در خط بیشتر متجلی ساخت. در عین حال در مورد کتابت استاد می توان گفت ایشان با راحت نویسی و نگارش بی تکلفانه تاثیر قابل توجهی از عمادالکتاب گرفته است.»
http://img.tebyan.net/big/1390/07/13...3022722819.jpg
کتابشناسی


اخوین در مدت 50 سال کار خوشنویسی، کتابهای زیادی را برای استفاده علاقمندان بچاپ رساندند که غالب آنها بدلیل تقاضای زیاد نایاب است. کتابهایی که قبل از انقلاب اسلامی به چاپ رسیده‌است عبارتند از: گنجینه معرفت، پویه، رها، کتاب ارث، التفاصیل، عجایب الحکایات. کتابهایی که بعد از انقلاب به چاپ رسیده‌است عبارتند از: سرمشقهای نستعلیق در 3 جلد، یک عمر نستعلیق و مرقع آن، مرقع بحر عشق، یادنامه نمایشگاه خط، گزیده سخنان خواجه عبدالله انصاری، رباعیات اوحدالدین کرمانی، پیام غدیر، دیوان حافظ همراه با نقاشی‌های محمود فرشچیان که بیش از ده نوبت بچاپ رسیده‌است. رباعیات خیام در دو نوبت، در نوبت اول 95 چلیپا با مینیاتورهای استاد جلالی سوسن آبادی و نیز در نوبت دوم 125 چلیپا با تذهیبهای جداگانه بچاپ رسیده‌است که اثری بسیار نفیس می‌باشد، مرقع زلف دلبر، کتاب سر زلف خط بمناسبت چهارصدمین سال صدرنشینی میرعماد الحسنی در سال 1383 به ابتکار و هزینه مرکز کتابت و تعلیم ایران، کتابت دیوان حافظ برای بار دوم در سال 1386 و در نهایت دفتر اول مثنوی، از آثار ماندگار و ارزشمند بخط عباس اخوین می‌باشد.

چرو 07-08-2013 11:24 PM

میرزا احمد نیریزی، خوشنویس ایرانی


استاد 'میرزا احمد نیریزی' یكی از مهم ترین نقش آفرینان تحول در عرصه هنر خوشنویسی قرآن است كه در نیمه قرن دوازدهم هجری می زیست.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/27...7906532206.jpg
همزمان با ورود اسلام به ایران،نگارش این كتاب آسمانی به وسیله هنر خوشنویسی یكی از مرسوم ترین اقدامات ایرانیان بود.
قرآن نویسی در طول قرن های متمادی در كشورما ادامه یافته واوج این هنر ارزشمند را درعصر صفوی می توان دانست.عشق و علاقه ایرانیان به اسلام و همچنین گرایش دیرینه آنها به هنر، سبب پیدایش خوشنویسان بزرگ و خلق آثار بسیارماندگاری از كتابت قرآن شد.
بنابراین هنر خوشنویسی قرآنی یكی ازمهم ترین شاخه های هنر در رشته خوشنویسی محسوب می شود كه امروزه در جهان به خوبی با آن آشنا هستند.
امروزه هنر خوشنویسی قرآن رفته رفته در حال پیشرفت بوده و زیبا نگاری این كلام آسمانی از مهم ترین افتخارات هنرمندان ایرانی به شمار می رود.
یكی از شناخته شده ترین این افراد،'احمد بن شمس‌الدین محمد نیریزی' (1087-1155 ه ‍ .ق) ملقب به 'سلطان' است.
وی از بزرگترین خوشنویسان خط نسخ و كاتبان قرآن در اواخر حكومت صفوی است كه بانی شیوه خاصی در خط نسخ شناخته می شد. شیوه های ابداعی وی كه مورد استقبال خوشنویسان پس از او قرار گرفت به 'نسخ ایرانی' شهرت یافت.
استاد احمد نیریزی كه از نوابغ خط نسخ در دوره صفویه بوده ،متولد شهرستان نیریز فارس است.شهرت وی به این دلیل است كه همانند 'میرعماد' در نستعلیق سبب انقلابی عظیم در خط نسخ شد.
وی ابتدا نزد 'آقا ابراهیم قمی' خط نسخ را تعلیم گرفت و از روی خطوط 'علاءالدین تبریزی' بسیار مشق كرد و با اینكه از این دو استاد به احترام و نیكی یاد كرده‌است، شیوه مخصوصی در خط نسخ به‌وجود آورد كه سرمشق نسخ‌نویسان ایران شد و به نسخ ایرانی معروف است.


وی ابتدا نزد 'آقا ابراهیم قمی' خط نسخ را تعلیم گرفت و از روی خطوط 'علاءالدین تبریزی' بسیار مشق كرد و با اینكه از این دو استاد به احترام و نیكی یاد كرده‌است، شیوه مخصوصی در خط نسخ به‌وجود آورد كه سرمشق نسخ‌نویسان ایران شد و به نسخ ایرانی معروف است.
نیریزی سبك خطاطی خود را نخستین بار در نگارش صحیفه سجادیه در سال 1087 قمری به كار برد و این كار نخستین اثر شناخته شده وی به شمار می رود.
انتخاب محل اعراب‌گذاری در خط این استاد ایرانی به گونه‌ای بوده كه بیشتر در خدمت چشم خواننده و قاری است، چشم را بی اختیار به سمت كلمه‌ بعدی هدایت كرده و خواندن را آسان‌تر می كند.از این رو از حیث فضا سازی و جلوه های هنری سبك وی دارای ویژگی های گرافیكی است.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/18...8212250176.jpg
از این استاد خوشنویسی 99 مجلد قرآن، 77 مجلد صحیفه و بسیاری از ادعیه و مرقعات دیگر به خط او در موزه‌های بزرگ ایران و جهان برجای مانده‌است.
بزرگترین اثر نیریزی قرآن وزیری وی بوده كه جلد آن را 'عبدالوهاب مذهب باشی' به سال 1292 تذهیب كرده است.این كتاب نفیس كه متعلق به كتابخانه مجلس شورای ملی بوده در سال 1332 به ملك مسعود پادشاه عربستان هدیه شده است.
از دیگر آثار به جای مانده از استاد نیریزی ،قرآنی نفیس به قلم وی است كه در سال 1128 هجری قمری به دست توانمند این استاد به پایان رسیده و بالغ بر 30 سال در اصفهان به دست استادان هنر تذهیب، نقش و نگار یافته است، در دهه قبل از یكی از نوادگان قاجار خریداری و در كشور آلمان با دستگاه های مدرن چاپ تصویر برداری شد.
این اثر فاخر به بهترین نحو ممكن كلام مقدس وحی را به هنر والای خط و تذهیب ایرانی نمایانده است. این اثر به آثار مشابه خود برتری های بسیاری دارد و هنر آن توسط بزرگانی چون 'محمد هادی معرفت'، 'محمود فرشچیان'،'سید حسین نصر'،'بهاءالدین خرمشاهی' و 'آیدین آغداشلو' ستایش شده است.
علاوه بر ویژگی های هنری خوشنویسی وی،نكته‌ مهم دیگر درباره‌ استاد میرزا احمد نیریزی شان و معنویتی است كه در كارهای او وجود دارد. در واقع آثار وی نورانیت ،صفای درون، ایمان و اخلاص این استاد را نیز متجلی می كند.
این استاد ایرانی بیش از 50 سال به كتابت قرآن مشغول بود.


چرو 07-08-2013 11:25 PM

قتل میرعماد

واقعیت تاریخی یا افسانه ای بدون مبنا

محمد سیفی قزوینی ملقب به میرعماد مشهورترین خطاط و هنرمند ایرانی است که توانست خط نستعلیق را به اوج برساند. وی که در دوران شاه عباس کبیر می زیست در ماجرایی مشکوک به قتل رسید. برخی منابع خود شاه و برخی علیرضاعباسی خطاط مشهور دیگر این دوره را مصوب قتل وی میدادند.

تولدش سال 961 در قزوین و مرگش 1024 بوده از خاندان بزرگ سیفی قزوین بود که نامش را به روایتی «محمد» گذاردند که بعدها به «عمادالملک» و «میرعماد» مشهور شد
در کودکی، در قزوین به تحصیل علوم و مبانی خوشنویسی در نزد استادانی چون عیسی رنگ کار و مالک دیلمی پرداخت و در جوانی برای تکمیل هنر خود به تبریز مسافرت کرد و از تعلیمات استاد مشهور زمان ملاّ محمد حسین تبریزی بهره گرفت.
میرعماد از تبریز به عثمانی و حجاز رفت و سپس به ایران بازگشت. مدتی در خراسان و هرات به کاتبان کتابخانهء فرهاد خان قرامانلو، از امرای لشکریان شاه عباس، پیوست. پس از قتل فرهاد خان به قزوین آمد و در 1008 قمری به اصفهان رفت. شاه عباس دوازده سال بود که بر تخت نشسته بود و صفویه در اوج قدرت و شوکت به سر می‌برد. از این رو، هنرمندان و صنعتگران راهی اصفهان می‌شدند تا از نظر مادی و معنوی ترقی کنند. میرعماد نیز عریضه‌ای به نستعلیق در مدح شاه نوشت و برای او فرستاد. شاه را خوش آمد و او را به دربار فرا خواند.
میرعماد تغییراتی در قواعد نستعلیق به‌وجود آورد. خط او به حدی متعالی شد که گفته می‌شود هنوز نظیری برایش سراغ نکرده‌اند. او شانزده سال در اصفهان اقامت کرد. شاگردان بسیاری را آموزش داد و آثار فراوانی از خود به جا گذاشت.
میرعماد از مقربان بارگاه شاه عباس بود و همین حسادت کسانی را برانگیخت. میگویند از جمله علیرضا عباسی به بدگویی از میرعماد نزد شاه پرداخت و او را سنی مذهب معرفی کرد. میرعماد از چشم شاه افتاد و روز به روز با نیش و کنایهء بیشتری با شاه سخن گفت. خشم شاه عباس روزبه‌روز از کنایه‌های میرعماد و سعایت عباسی بیشتر شد و سرانجام مسگر قزوینی، رئیس ایل شاهسون قزوین را بر آن داشت که به معاونت اراذل و اوباش بر سرش بریزند و در تاریکی شب هنگامی که میر به حمام می‌رفت. او را بکشند. گفته می‌ ‍ شود از آن‌جایی که میر مورد غضب شاه بود تا چند روزی کسی جرئت نداشت جنازه اش را جمع کند و به خاک بسپارد. سرانجام ابوتراب خطاط اصفهانی که از شاگردانش بود چنین کرد. اما پس از قتل میرعماد شاه عباس از این امر ابراز پشیمانی بسیار کرد.
مرگ میر به سال 1024 در شصت و سه سالگی زندگی‌اش اتفاق افتاد و مزار او اکنون در اصفهان در مسجد مقصود بیك است.
درباره دشمنی و رقابت علیرضا با میرعماد باید گفت كه علیرضا عباسی با داشتن سابقه طولانی خدمت به شاه نمی توانست حاضر به رقابت با میر باشد. خصوصا كه هر دو شاگردان یك استاد بودند و همزمان با هم به دربار راه یافتند

آیا واقعا جریان قتل میرعماد در آخرین شب ماه رجب به دست مسگر قزوینی و به دستور شاه عباس حقیقت است؟ آیا میرعماد الحسنی با آن علو درجات معنوی و روحانی اش به خود اجازه می داد كه نامه های سراسر توهین و استهزا برای یك سلطان مقتدر به نام شاه عباس ارسال كند، بدون اینكه از عواقب ناهنجار آن وحشتی داشته باشد؟
متاسفانه با تمام امتیازاتی میرعماد داشت،‌ تذكره نویسان دوره صفوی و یا مورخان آن دوره مطالب كافی در این رابطه نگارش ننمودند و ما باید بیشتر مطالب مربوط به میرعماد را فقط از طریق تذكره نویسان عثمانی كه زمانی دشمنان این آب و خاك بودند و به لحاظ شیعه و سنی با صفویان اختلاف داشتند، نقل قول كنیم.
درباره دشمنی و رقابت علیرضا با میرعماد باید گفت كه علیرضا عباسی با داشتن سابقه طولانی خدمت به شاه نمی توانست حاضر به رقابت با میر باشد. خصوصا كه هر دو شاگردان یك استاد بودند و همزمان با هم به دربار راه یافتند. در واقع او اگر چنین طبعی داشت، باید با صادق بیك افشار نقاش و كتابدار سلطنتی شاه همچنین معامله ای می نمود. در هیچ نسخه ای ذكری از كدورت و دشمنی بین صادق بیك و علیرضا دیده نشده است و علیرضا می توانست مقدمات قتل صادق بیك را هم این چنین فراهم كند تا بدون هیچ گونه معارض به ریاست واقعی كتابخانه سلطنتی برسد. از سوی دیگر گفته شده است كه شاه در تلاقی رفتار میر از علیرضا خواست كه نستعلیق را كه تا آن زمان ننوشته بود، مشق كند. در حالی كه اثری متعلق به سال 1000 ه.ق موجود است كه امضای علیرضا عباسی را بر خود دارد.
درباره قتل میرعماد نیز نكاتی مبهم وجود دارد. زیرا تذكره‌نویسان معاصر او هیچ گاه درباره او مطالبی را نگارش نكردند. شاید فرض را بر این داشتند كه مورد بی‌مهری شاه قرار می‌گرفتند. در حالی كه اگر چنین هم باشد، شاه چگونه می‌پذیرفت در روایات او را متهم به قتل میرعماد به عنوان یك هنرمند شهیر نمایند. آن هم در شرایطی كه او همواره با افتخار تمام هنرمندان ایرانی را از تمام شهرهای دور و نزدیك به اصفهان فرا می‌خواند و نسبت به آنها بسیار با احترام رفتار می‌كرد و حتی خود هم دستی به هنر نقاشی داشته است. اگر این روایات منقول از تذكره‌نویسان صحیح باشد، چرا شاه عباس برعكس آن را از تذكره‌نویسان خود نخواسته است تا این ادعا را رد كند.
از اسناد قدیمی ایران مانند عالم آرای عباسی و گلستان هنر قاضی احمد منشی علت مرگ میر را سنی بودن او اعلام كردند.
سفیر میرعماد به عثمانی باعث دوستی میر با هنرمندان آن دیار بود و حتی در زمان اقامتش اشعاری را به زبان تركی جغتایی هم نگارش نمود، یكی از مواردی كه به آن اشاره شده، اظهار نظر میر نسبت به درگیری شاه با شاهان عثمانی بود كه در نزد دوستان خود فاش نمود، ای كاش اختلاف شیعه و سنی از بین می‌رفت و رعایای ایران و عثمانی به جای این كه خون هم را بریزند راه دوستی و اتحاد را در پیش گیرند. این روایت نمی‌تواند دلیلی بر سنی بودن میر باشد. زیرا آثار رقم‌داری از میر باقی است كه از علی(ع) و اولاد پیامبر به نیكی یاد می‌كند و نسخه مناجات‌نامه امام علی(ع) اشعار نادعلی بارها به خط او نگارش شده و در موزه‌های ایران و جهان نگهداری می‌شود.
از اسناد قدیمی ایران مانند عالم آرای عباسی و گلستان هنر قاضی احمد منشی علت مرگ میر را سنی بودن او اعلام كردند.

گفته‌اند كه جسد میر به مدت چند شبانه روز روی زمین بود در حالی كه طی شب در شهری مانند اصفهان و با حاكمیت مامورین شداد و غلاظ شاه كه بسیار سخت‌گیر بودند آیا امكان پی‌گیری و انتقال جسد میر به جایی نبود و مراتب قتل میر را همان شب به شاه گزارش نمی‌دادند و جریان همچنان مسكوت باقی می‌ماند تا جسد متلاشی شده یك استاد هنرمند كه بسیار مشهور هم بود، روی زمین باقی ماند و متعفن شود؟‌ در حالی كه در روایات آمده كه شاه پس از اطلاع از مرگ میر متاثر شد و حتی دستور قصاص قاتل را هم صادر نمود. در حالی كه در هیج جا اسمی از پیگیری نیامده، مانند این كه اصلا قتلی صورت نگرفته است.
حال با توجه به مطالب عنوان شد، شاید نیازی به تحقیقات بیشتری باشد تا بتوان پرده از راز كشته شدن مشهورترین كاتب قرن 11ه ‍ .ق برداشت و بتوان علت واقعی مرگ این استاد یگانه نستعلیق را بر همگان آشكار كرد.


اکنون ساعت 03:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)