پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   رشته های هنر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=73)
-   -   مینیاتور یا نگارگری (http://p30city.net/showthread.php?t=39441)

چرو 07-08-2013 11:38 PM

مینیاتور یا نگارگری
 
نقاشی یا نگارگری ایرانی که به اشتباه مینیاتور نیز خوانده می‌شود شامل آثاری از دوره‌های مختلف تاریخ اسلامی ایران است که بیشتر به صورت مصورسازی کتب ادبی ،علمی و فنی ، تاریخی و همچنین، برخی کتب مذهبی، می‌باشد.
http://img.tebyan.net/big/1391/01/18...2221662421.jpg
واژهء مینیاتور با ریشهء لاتین minium/خاک سرخ، سرب قرمز، به تصویری از تاریخ باستان یا دست نویس آراسته‌ای قرون وسطی گفته می‌شود؛ نمونه‌ای ساده که برای تزئین نسخ قدیمی کتابها در آن دوران با کمک رنگ دانه‌های گرم تهیه میشد.به طور کلی از اوایل سده‌های میانه تا ورود به مرحله دوم دورهء جدیدی آغاز کنندهء ریشه‌شناسی موشکافانه برای شناخت مفهوم کلی و رهایی از سر در گمی مدتها به وجود آمد و نتیجهء آن استفاده از این سبک در تصویرسازی‌های کوچک و مینیاتور چهره شد، هر چند که از زمان‌های دور تر نیز استفاده‌های کم و جزئی میشده.
جدا از عقاید سنتی غرب و بیزانس، این سبک و سنت در بین گروه هایی از آسیا دیده شده که معمولاً گویای شواهدی در طبیعت و مناظر می باشد، و از آن می‌توان به تک برگه‌های به جا مانده در کتابچه‌ها و مجموعه‌های کهن اشاره کرد و این موضوع با طرح‌های آبرنگ غربی فرق دارد و قابل بحث میباشد.از این نمونه‌های آسیایی میتوان به نگارگری ایرانی، مغولی، عثمانی و دیگر شعب هندی نگارگری اشاره کرد.
واژة‌ "مینیاتور" که‌ مخفف‌ شدة‌ کلمة‌ فرانسوی‌ "مینی‌ موم‌ ناتورال‌" و به‌ معنی‌ طبیعت‌ کوچک‌ و ظریف‌ است‌ و در نیمة‌ اول‌ قرن‌ اخیر و حدوداً از دورة‌ قاجاریان‌ وارد زبان‌ فارسی‌ شده‌، اصولاً به‌ هر نوع‌ پدیدة‌ هنری‌ ظریف‌ (به‌ هر شیوه‌ای‌ که‌ ساخته‌ شده‌ باشد) اطلاق‌ می‌شود و در ایران‌، برای‌ شناسایی‌ نوعی‌ نقاشی‌ که‌ دارای‌ سابقه‌ و قدمتی‌ بسیار طولانی‌ است‌ به‌ کار می‌رود که با توجه به توضیحات داده شده بهتر است که از واژه نگارگری برای نقاشی خاص ایرانی استفاده کرد.
هنر نگارگری که‌ به‌ اعتقاد اکثر محققان‌ در ایران‌ تولد یافته‌ ، بعد به‌ چین‌ راه‌ برده‌ و از دورة‌ مغول‌ها به‌ صورتی‌ تقریباً کامل‌تر به‌ ایران‌ برگشته‌ و هنرمندانِ ایرانی‌ ،تلاش‌ بی‌ شائبه‌ای‌ را صرف‌ تکمیل‌ و توسعة‌ آن‌ کرده‌اند ،از جمله‌ هنرهایی‌ است‌ که‌ قابلیت‌ به‌ تصویر در آوردن‌ تمامی‌ طبیعت‌ را در قالبی‌ کوچک‌ دارد ؛ اما نباید چنین‌ پنداشت‌ که‌ چون‌ مقیاس‌ تصاویر در نگارگری بسیار کوچک‌ است‌، بنابراین‌ تنها بخش‌ کوچکی‌ از طبیعت‌ را می‌توان‌ در این‌ نوع‌ تابلوها تصویر نمود و یا چون‌ الهام‌ بخش‌ مینیاتوریست‌، طبیعت‌ است‌ ،وی‌ ناچار می‌باشد فقط‌ مناظری‌ از طبیعت‌ را ترسیم‌ کند ؛ هرگز چنین‌ نیست‌ ؛ بلکه‌ کوشش‌ در ایجاد و القای‌ هر چه‌ بیشتر زیبایی‌ و تفهیم‌ آن‌ صفت‌ ویژه‌ای‌ است‌ که‌ نگارگری را از سایر انواع‌ نقاشی ایران‌ جدا می‌کند و نگارگر، هنرمندی‌ است‌ که‌ آن‌چه‌ را خود می‌اندیشد ،یا می‌پندارد که‌ بیننده‌ علاقه‌مند به‌ دیدن‌ آن‌ است‌، تجسم‌ می‌بخشد و به‌ هیچ‌ وجه‌ تابع‌ مقررات‌ و قوانین‌ حاکم‌ بر فضای‌ نقاشی‌ نیست‌ .
مکاتب‌ نگارگری ایرانی‌، از قرون‌ بعد از اسلام‌ آغاز شده‌ و در قرون‌ اولیة‌ بعد از ظهور اسلام‌، هنر ایران‌ با ابتکاراتی‌ در خطوط‌ عربی‌ تداوم‌ یافته‌ و بهترین‌ نسخه‌های‌ قرآن‌ کریم‌ را هنرمندان‌ مبتکر ایرانی‌ نوشته‌ و به‌ تزئین‌ و تذهیب‌ مصحف‌ شریف‌ پرداخته‌اند. طلاکاری‌ حواشی‌ و سرلوحة‌ قرآن‌ و طرحهای‌ اسلیمی‌ و ختایی‌ و گردش‌های‌ ترکیب‌ بندی‌ آنها را به‌ شیوة‌ مخصوصی‌ که‌ امروزه‌ آن‌ را «استیلیزه‌» می‌نامیم‌ ،ایرانیان‌ ابداع‌ کردند و در ادامة‌ این‌ ابداع‌ و ابتکار بود که‌ نقاشی‌ براساس‌ متن‌ کتب‌ و نوشته‌ها نیز رواج‌ یافت‌.
هنر نگارگری که‌ به‌ اعتقاد اکثر محققان‌ در ایران‌ تولد یافته‌ ، بعد به‌ چین‌ راه‌ برده‌ و از دورة‌ مغول‌ها به‌ صورتی‌ تقریباً کامل‌تر به‌ ایران‌ برگشته‌ و هنرمندانِ ایرانی‌ ،تلاش‌ بی‌ شائبه‌ای‌ را صرف‌ تکمیل‌ و توسعة‌ ن‌ کرده‌اند ،از جمله‌ هنرهایی‌ است‌ که‌ قابلیت‌ به‌ تصویر در وردن‌ تمامی‌ طبیعت‌ را در قالبی‌ کوچک‌ دارد ؛ اما نباید چنین‌ پنداشت‌ که‌ چون‌ مقیاس‌ تصاویر در نگارگری بسیار کوچک‌ است‌، بنابراین‌ تنها بخش‌ کوچکی‌ از طبیعت‌ را می‌توان‌ در این‌ نوع‌ تابلوها تصویر نمود و یا چون‌ الهام‌ بخش‌ مینیاتوریست‌، طبیعت‌ است‌ ،وی‌ ناچار می‌باشد فقط‌ مناظری‌ از طبیعت‌ را ترسیم‌ کند


نا گفته‌ نباید گذشت‌ که‌ نقاشی‌ به‌ شیوة‌ چینی‌ها، با هجوم‌ مغولان‌ به‌ ایران‌ نیامد، بلکه‌ نقاشی‌ ایران‌ سالها قبل‌ از تهاجم‌ چنگیز با اسلوب‌ و روش‌های‌ هنر چین‌ در سراسر خاورمیانه‌ شهرت‌ و اعتبار داشت‌ و در شاهنامة‌ فردوسی‌ نیز به‌ این‌ مطلب‌ اشاره‌ شده‌ است‌ .و احتمال‌ می‌رود که‌ ترکان‌ سلجوقی‌ ،مروج‌ این‌ شیوه‌ در ایران‌ بوده‌ باشند. منتهی‌ ایرانیان‌ شیوة‌ نقاشی‌ چینی‌ را با دید خاص‌ هنری‌ خود تلفیق‌ کردند و کاشی‌هایی‌ که‌ امروزه‌ نمونه‌هایی‌ از آن‌ در دست‌ است‌، نشان‌ می‌دهد که‌ سالها پیش‌ از حملة‌ مغول‌ به‌ ایران‌، همان‌ سبک‌ و شیوه‌ و رنگ‌ آمیزی‌ و طراحی‌ که‌ بعدها به‌ صورت‌ نقاشیِ کتب‌ ،مورد استفاده‌ قرار گرفت‌، در ایران‌ اعمال‌ شده‌ است‌ و اگر دست‌ حوادث‌ ،کتابخانه‌های‌ بزرگ‌ ایران‌ را معدوم‌ نکرده‌ بود ،امروز به‌ راحتی‌ می‌توانستیم‌ نسخی‌ را که‌ متعلق‌ به‌ دوران‌ پیش‌ از مغول‌ بوده‌ و همان‌ ویژگی‌ نگارگری‌ مکتب‌ هرات‌ یا مراغه‌ و مکاتب‌ دیگرِ بعد از مغول‌ را داشته‌ است‌، ببینیم‌ .
نقاشان ایرانی بر خلاف‌ نقاشان‌ چینی‌ ،هرگز طبیعت‌ را به‌ عنوان‌ نهایتی‌ از احساسات‌ و عواطف‌ و به‌ گونه‌ای‌ مجرد و انتراعی‌ ،مورد توجه‌ قرار نداند و بیشتر به‌ انسان‌ و تفکراتی‌ در حالات‌ انسانی‌ پرداختند و به‌ همین‌ جهت‌ است‌ که‌ کمتر نگارگری ایرانی‌ را بدونِ صورت‌ و هیأت‌ انسانی‌ می‌توان‌ یافت‌.
از سوی‌ دیگر نگارگران ایرانی‌، هرگز پیوندهای‌ خود را با شعر، فرهنگ‌ و شیوه‌های‌ تفکر بومی‌ نبریده‌ و افسانه‌ها، اساطیر، قهرمانان‌ ملی‌، سنن‌ و شیوه‌های‌ زندگی‌ ایرانی‌، همواره‌ نمودی‌ آشکار در آثار آنان‌ داشته‌ و این‌ وابستگی‌ به‌ زندگی‌ و اعتقادات‌ ملی‌ به‌ حدی‌ نیرومند و قوی‌ است‌ که‌ به‌ نگارگری ایرانی‌، علیرغم‌ پیوندها و نقاط‌ مشترک‌ فراوانش‌ با سایر مکاتب‌ آسیایی‌ (از جمله‌ شیوه‌های‌ نقاشی‌ هندی‌ ،چینی‌ و ژاپنی‌) وجهة‌ خاصی‌ می‌دهد و باعث‌ تمایزش‌ از هنر سایر ملت‌ها و ممالک‌ می‌شود .
سبک نگارگری ایرانی تا دوران صفویه ادامه یافت و در اواخر این دوران با ورود نقاشی و تکنیک غربی متاسفانه از پیشرفت بازماند. در دوران قاجاریه و سپس پهلوی، برخی از هنرمندان پیرو نگارگری کهن سعی در زنده نگاه داشتن این مکتب هنری کردند. اساتیدی که امروزه می شناسیم مانند استاد محمود فرشچیان از آخرین نگارگرانی هستند که سعی در نگه داشتن این مکتب بومی کرده اند، هرچند که نفوذ هنرهای غربی در آثار ایشان نیز به خوبی مشهود است.

چرو 07-08-2013 11:43 PM

مکتب عباسی در بغداد

" بازیل گری " در كتاب "نگارگری ایران" می نویسد : "در واقع بررسی هنر نگارگری ایران را باید با نسخه های خطی دوره ی عباسیان آغاز كرد."مكتب عباسی" نامی جا افتاده برای كلیه ی نسخ خطی مـذهب و مصـور است كه به هنگام حكومت خلفای عباسی در پایتخت آنان یعنی بغداد( 656 ـ 133 هـ.ق. ) آفریده شده اند."

http://img.tebyan.net/big/1391/07/58...2253615129.jpg
این هنر در اسپانیا صدها سال متبلور ماند و شكل نازلی از آن در افریقای شمالی ابقا شد. به دنبال انقراض دولت ساسانی، با روی كار آمدن خاندان برامكه، هنرمندان زیادی به شهر بغداد روی آوردند و مكتبی را بنا نهادند كه به مكتب بغداد شهرت یافت. البته این موضوع به بررسی تاریخی بیشتری نیاز دارد.بسیاری از آثار گران بهای این دوره، در جریان تاراج كتابخانه های بخارا و سمرقند نابود شد. در قرون اولیه ی بعد از ظهور اسلام، هنرمندان با ذوق ایرانی مبتكر تزیین و تذهیب كتب مقدس بودند و طلا كاران، حواشی و سر لوحه های كتب را با نقوش اسلیمی و ختایی و تركیب بندهای آن ها را به شیوهء مخصوصی ابداع كردند و به كار گرفتند.
بعدها این ابتكار توسعه یافت و طرح اسلیمی و ختایی در قالب اصول و قواعد معینی، توسعه یافت. این شیوه در دوره های سلجوقیان، مغولان و تیموریان، علاوه بر تذهیب كتاب ها، در كاشیكاری و نقشه های فرش نیز مورد استفاده قرار گرفت. به دنبال ابتكار طرح و نقوش سنتی ، نقاشی از تصاویر و قصه ها نیز آغاز شد كه مینیاتورهای مكتب عباسی سرآغاز آن ها است. بـه نـوشتهء آرتـور اپـهام پـوپ، كــلیله و دمـنه، كـتابی در عـلم دامپـزشـكی و داروسـازی بـه نـام "دماتریامدیكا" و مقامات حریری، تصاویری به سبك مینیاتورهای مكتب بغداد را در بر دارند. "بازیل گری" ضمن تحلیل كلی مكتب جهانی عباسی "بغداد" می گوید : "به سخن كوتاه ، بین مینیاتورهایی كه طی دورهء عباسیان در ایران آفریده شده و آثاری كه در نقاط دیگر آسیا پدید آمده، نمی توان تمایزی قایل شد و تنها تفاوتی كه ایرانیان بدان افزودند، یكپارچگی به خاطر حملات مغول است. ظاهراً تكان شدیدی لازم بود تا نبوغ ایرانیان را قادر سازد كه هنر جدیدی را به شیوه ی خود و با برداشت از نفوذ سریعی كه در اثر ایجاد رابطه با شرق دور پدید آمد، تكامل بخشند."
با ظهور اسلام، هنرمندان ایرانی که اسلام آورده بودند با دیدگاهی تازه شروع به فعالیت هنری کردند. در دوران خلافت بنی امیه که پایتخت خود را دمشق (سوریه امروزی) انتخاب کرده بودند، به دلیل مجاورت با تمدن بیزانس در روم شرقی، تاثیرات سنت تصویرگری مسیحی در هنر نوپای اسلامی راه یافت که از جمله می توان به نقاشی های دیواری به جای مانده از بنی امیه اشاره کرد.
با روی کار آمدن عباسیان، که خود با حمایت یکی از قدرتمندترین خانواده‌های ایرانی به نام «آل برمک» یا «برامکه» به تاج و تخت رسیده بودند، پایتخت به بغداد تغییر مکان داد. جایی که در قبل از اسلام یکی از بزرگ ترین پایتختهای ساسانی بود (تیسفون) و به همین دلیل هنر ایرانی در دیدگاهای زیبایی شناسی عباسی رخنه کرد و نقاشی های دیواری کاخها و هنر کتابت کتب خطی از جمله تاثیرات ایران ساسانی بر هنر اسلامی بود.
"بازیل گری" ضمن تحلیل كلی مكتب جهانی عباسی "بغداد" می گوید : "به سخن كوتاه ، بین مینیاتورهایی كه طی دورهء عباسیان در ایران آفریده شده و آثاری كه در نقاط دیگر آسیا پدید آمده، نمی توان تمایزی قایل شد و تنها تفاوتی كه ایرانیان بدان افزودند، یكپارچگی به خاطر حملات مغول است. ظاهراً تكان شدیدی لازم بود تا نبوغ ایرانیان را قادر سازد كه هنر جدیدی را به شیوه ی خود و با برداشت از نفوذ سریعی كه در اثر ایجاد رابطه با شرق دور پدید آمد، تكامل بخشند."


در این عصر، نهضت ترجمه کتب به‌خصوص از زبان‌های پهلوی، سانسکریت و یونانی به عربی شکل گرفته بود.
در سده‌های آخر حکومت عباسیان، حکومت‌های ملوک‌الطوایفی در مناطق مختلف ایران بر روی کار آمدند که خود جداگانه هنر نگارگری را مورد عنایت خویش قرار داده بودند؛ از این دست، سامانیان و غزنویان را می‌توان نام برد.
با روی کار آمدن عباسیان، که خود با حمایت یکی از قدرتمندترین خانواده‌های ایرانی به نام «آل برمک» یا «برامکه» به تاج و تخت رسیده بودند، پایتخت به بغداد تغییر مکان داد. جایی که در قبل از اسلام یکی از بزرگ ترین پایتختهای ساسانی بود (تیسفون) و به همین دلیل هنر ایرانی در دیدگاهای زیبایی شناسی عباسی رخنه کرد و نقاشی های دیواری کاخها و هنر کتابت کتب خطی از جمله تاثیرات ایران ساسانی بر هنر اسلامی بود.
به مکتب هنری که به مرکزیت بغداد در این دوره شکل گرفت مکتب بغداد گفته می شود ولی به دلیل آنکه هنرمندان این مکتب در اقصی نقاط بلاد اسلام به تولید آثار می پرداختند گاهی لفظ مکتب بین المللی عباسی را برای این دوره بکار می برند.
حکومت طایفه عباسی قریب به 500سال برقرار بود و در طی این دوران، ترکان سلجوقی توانستند حکومتی مستقل به مرکزیت نیشابور در ایران تشکیل دهند که مکتب سلجوقی رهاورد آن است و در مقاله بعدی بررسی می شود.
http://img.tebyan.net/big/1391/07/24...7316324174.jpg
خصوصیات


در مکتب بغداد موضوعات فنی سوژه های نقاشی بدون تغییرات اساسی، به طور ساده تکرار می شد و نقاشی همیشه جزئی از متن کتاب بود. چهره های کار شده در این تصاویر به شکل چهره های سامی نقاشی شده است: بینی ها کشیده و صورت ها با ته ریش سیاهی پوشیده شده است. دورگیری زخیم و زمخت با رنگ تیره یک دیگر از عناصر هنر عربی در این نگاره هاست.
از خصوصیات دیگر آن که نقش ها و شکل جانوران و اشخاص قدری درشت تر ترسیم شده؛ اغلب کوتاه و پهن و اندام ها مشخص و صریح طرح شده است. در نگاره ها، رنگ زمینه یا اصلا به چشم نمی خورد و یا بسیار اجمالی است. رنگ هایی که در نگاره ها به کار رفته است معدود، اما تناسب آنها با یکدیگر بسیار دقیق و لطیف صورت گرفته است. این نگاره ها از صفحه جدا نیست و بخشی از متن به شمار می رود.
جدا از اهمیت مکتب نگارگری بغداد به عنوان نخستین سبک نگارگری اسلامی، این مکتب تنها مکتبی بود که به پدیده های گذرا و نگرشهای روان شناسی و اختلافات طبقاتی توجه داشت و از واقع گرایی نمایانی برخوردار بود. مکاتب بعدی نگارگری اسلامی به سمت و سویی دیگر سوق یافتند و کمتر به بیانی واقع گرایانه و اجتماعی نزدیک شدند.

چرو 07-08-2013 11:43 PM

مکتب تبریز اول و تاثیرات هنر چینی

بحثی پیرامون اصالت در نگارگری ایرانی

آیا باید نقاشی ایرانی دوران استیلای مغولان بر ایران را یک هنر چینی یا مغولی نامید و یا باید آن را متاثر از هنر روم شرقی (بیزانس) دانست؟ در این مقاله به بررسی تاثیرات هنر چین و تحلیل تاثیرات هنر بیزانس بر نگارگری ایرانی خواهیم پرداخت.

http://img.tebyan.net/big/1391/06/22...4222324816.jpg
با یک نگاه به نقاشی های ایرانی این دوران و مقایسه ی آن ها با هنرهای تصویری چینی ، می توان دریافت که هنر ایرانی عصر مغول ، ضمن دربرداشتن عوامل چینی، یک هنر کاملا مستقل و متفاوت از مکاتب چینی است. در این جا همان گونه که در دوران های باستانی هنر ایران از نگاره های ملل دیگر بهره جویی می کرد و سپس آن ها را با نبوغ ذاتی خود در می آمیخت و به آن رنگی کاملا ایرانی می داد در این مورد نیز هنرمندان ما با پذیرش عوامل نو و تازه که به آثار آنان رنگ و آب جدیدی می داد و بدان زندگی و تحرک بیشتری می بخشید ، چنان این عوامل نو را با شیوه ی سنتی ایرانی تالیف کردند که به سختی می توان ریشه ی این عناصر تازه را در میان تار و پود هنر سنتی تمیز داد و تالیف این واردات جدید در قالب یک شیوه ی کاملا ایرانی چنان انجام پذیرفت که لطمه ای به تداوم هنرهای تصویری ایران وارد نیاورد.
تفاوت میان مجلس واردشدگان فرستادگان الهی بر حضرت ابراهیم(تصویر1) با یک نقاشی چینی همان عصر به همان اندازه است که اختلاف میان نیم برجسته های آشوری و آتن.
در نگارگری های این دوره از هنر ایرانی نه پرسپکتیوهای عمودی که در آن ها قلل کوه های سر به فلک کشیده در زیر ابرهای متراکم پنهان است و از ویژگی های هنر چین است دیده می شود، نه اختصاری که در نمایش اندام ها که در نقاشی چینی در نهایت سرعت و با حداقل خط نموده شده است ملاحظه می گردد. به طور کلی اصول نقاشی چینی را در تمام دوره های آن می توان در نمایش حالات زودگذر طبیعت ( که بعدها امپرسیونیست ها به روش نوتری دنبال کردند) و پشت سرهم قرار گرفتن سطوحی که بخش هایی از آن ها پاک شده و محو نموده شده است خلاصه نمود. هیچ کدام از این خصوصیات در نقاشی ایرانی ، عصری که ما مطالعه می کنیم، دیده نمی شود. از همه مهم تر موضوع رنگ آمیزی است که در این دوران هنرمندان چینی هنوز رمز آن را پیدا نکرده بودند و تنها پس از برقرار شدن مراودات پیوسته ی سیاسی با ایران اندک اندک هنر تالیف رنگ ها را از نگارگران ایرانی اخذ کردند.
مغولان هنگام اشغال ایران مکتب تازه ای از نقاشی به همراه نیاوردند و موضوع شکوفا شدن هنر نگارگری ایرانی در این دوران ارتباطی به نقاشی مغولی ندارد.


آقای چوکین1 در این باره می نویسد:"... ابرهای غیر مشخص چینی در نقاشی ایرانی جای خود را به طرح هایی منظم و شبیه تاج گل می دهد و گل و برگ های دقیق و ظریف جای مناظر محو شده را می گیرد و کوه ها و صخره های نقاشی مکتب" یوان"2 که حالت برندگی و تیزی داشت با حالتی مواج تر و به شیوه ی ایرانی طراحی می گردد و آثار یکرنگ کم کم جای خود را به نقاشی های الوان می دهند."3
http://img.tebyan.net/big/1391/06/24...8419214841.jpg
و اما موضوع مغولی بودن نقاشی های ایرانی این عصر : هرگاه بخواهند تاثیر یک فرهنگ و یا یک نوع خاصی از هنر یک قوم را در فرهنگ و هنر قوم دیگر بررسی نمایند، لازم است نخست به سراغ تمدن و هنر قوم الهام دهنده پیش از تماس آنان با مردمی که گفته می شود از آن تمدن و هنر بهره گرفته اند بروند. همین کار را باید درباره ی نقاشی مغولان پیش از هجوم آنان به کشورهای متمدن آن روزگار انجام داد. هنگامی که چنین پژوهشی انجام گیرد، ملاحظه می نماییم که شیوه ی خاص مینیاتور ایرنی آن روزگار نزد اقوام مغول پیشینه ای نداشته و تنها پس از تسلط سیاسی آنان به کشور ما این شیوه ی نقاشی مداول گشته است.
تاکنون از میان نمونه هایی که می توان آن را به مغولان نسبت داد نقاشی های آرامگاه های امپراتوران " چینگ لینگ لیائو"4 شناخته شده است.5
این نقاشی ها بر روی دیوارها و پیشانی طاق های آرامگاه ها انجام گرفته است. عواملی که در این نگارگری ها به کار رفته است چندان اختصاصی بدین شیوه از هنر ندارد و همان است که کم و بیش در نقاشی تورفان و ترکستان 6 شناخته ایم. چهره ها البته ویژگی های نژاد مغول را نمایش می دهد و پاره ای نگاره ها چون نقش دو اژدها که روبروی هم ترسیم شده اند و یا طرح جنگ سیمرغ و اژدها عواملی است که در نقاشی های چینی شناخته شده است و ابتکار تازه ای بشمار نمی رود.
چنان چه بخواهیم موشکافی بیش تری به خرج داده و نقش در خت و شکوفه و پاره ای مرغان منقوش در این تصاویر را که مینیاتور ایرانی نیز به شیوه ای نزدیک بدان ها به کار رفته است دلیلی بر مغولی بودن نقاشی ایرانی بدانیم آن گاه این سوال پیش می آید که آیا وجود چند نقش محدود می تواند اساس چند هزار ساله ی یک سنت هنری را که پایه های آن در طی قرون و اعصار استوار گشته است برهم زد و آن را تبدیل به مکتب دیگری نماید؟
http://img.tebyan.net/big/1391/06/12...2712124020.jpg
با این ترتیب ملاحظه می نماییم که مغولان هنگام اشغال ایران مکتب تازه ای از نقاشی به همراه نیاوردند و موضوع شکوفا شدن هنر نگارگری ایرانی در این دوران ارتباطی به نقاشی مغولی ندارد.
درباره ی نفوذ هنر بیزانس در این عصر نیز پاره ای از صاحب نظران راه گزاف پیموده اند. موضوع روابط و تبادل هنری میان ایران و روم شرقی به مانند روبط فرهنگی و هنری ایران با چین که از صدها سال پیش از این تاریخ به وسیله ی جاده ی ابریشم که از ایران می گذشت استوار شده بود، مطلب تاز های که مربوط به دوران تسلط نژاد مغول بر ایران باشد نیست. این روابط و پیوندهای هنری ریشه هایی کهن دارد و به هنگام بررسی آن ها دریافته می شود که هنر تصویری ایرانی بیش از آن چه از بیزانس اخذ کرده باشد بدان هنر الهام داده است.
پی نوشت:
1- Tschoukin
2- مکتب یوان از جمله مکاتب هنر چینی است که هم دوره با مکتب تبریز اول ایران، در چین رشد یافت.
3- Tschoukin , La Peinture Iranienne sous les derniers Abbassides et les II. Khan, Bruge1936, P.163.
4- Ching-Ling Liao
5- Cf. Tombes & mural paintings of Ch.ing Ling Liao imperial Mausoleum of eleventh century A.D in Easten Mongolia Keyoto University 1952 by pr. Jitsuzo Tamura & Yukio Kabayashi,2vol.
6- منطقه ای در چین.

چرو 07-08-2013 11:44 PM

نگارگری در عصر تیموریان


این مقاله به سیر تحول هنر کتابت در عهد تیموریان یعنی قرن 8و 9هـ.ق می پردازد و شما را با برخی از مشهورترین آثار این دوره آشنا می کند.

http://img.tebyan.net/big/1391/04/11...5494222921.jpg
تیمور كه جانشین ایلخانان مغول گردید شهر تبریز را در سال 788 هجری و شهر بفداد را در سال 804 هجری فتح نمود. مانند فتح مغول فتح تیمور با خرابی و ویرانی بسیار همراه بود. لیكن از منابع ادبی چنین مستفاد می گردد كه در زمان تیمور هنرمندان و صنعتگران شهرهای تسخیر شده به سمرقند برده شدند و معماری و هنر در آن جا تشویق و ترغیب شد، در این شهر و مخصوصا در زمان جانشینان تیمور مینیاتور سازی در هرات به منتهی درجه ترقی خود رسید، ولی هیچ گونه كتاب خطی وجود ندارد كه بتوان به مكتب سمرقند این دوره نسبت داد. از زمان تیمور چندین نسخه كتاب با تصاویر خیلی عالی باقی مانده كه در سایر مراكز از قبیل شیراز و بغداد نوشته شده است، از جمله سه نسخه شاهنامه متعلق به مكتب شیراز كه در موزه بریتانیا، كتابخانه و سلطنتی مصر در قاهره و كتابخانه موزه توپكایی در استانبول نگهداری می شود، از آن جایی كه مینیاتورهای این نسخه واجد بسیاری از خصایص اسلوب تیموری است كه بعدا در هرات نمو كرد، بعضی معتقدند كه مركز و مهد مكتب نقاشی تیموری شیراز بوده است.
خصایص این قسمت مینیاتور عبارتست از كوه هایی كه در فواصل معین با سبزه پوشیده، افق بلند در رنگ های جدید به الوان گوناگون می باشد.
این اسلوب جدید در یك نسخه خطی دیگر یعنی دیوان شعر خواجوی كرمانی آشكار است، این دیوان كه در دوره تیموری در بغداد نوشته شده فعلا در موزه، بریتانیا محفوظ است، و در آن شرح داستان عشق های، شاهزاده ایرانی و همایون دختر امپراطور چین است كه در سال 799 هجری نوشته شده، این كتاب به خط میرعلی تبریزی است كه مخترع خط نستعلیق به شمار می رود. یكی از مینیاتورهای این كتاب دارای امضای نقاش ایرانی به نام جنید السلطانی است.
شاهرخ پیر و جانشین تیمور، هرات را مقر حكومت خود قرار داد. خود او شاعر و هنرمند بود و عده زیادی از هنرمندان را برای استنساخ و مصور ساختن كتب جهت كتابخانه مشهور خود استخدام كرد كه در بین آنها خلیل نقاش را می توان نام برد. پس از او پسرش بایسنقر میرزا بیش از پدر مشوق و حامی علم هنر و ادب گردید. او كتابخانه بزرگی در هرات تاسیس نمود كه در آن چهل نفر از بزرگ ترین نقاشان و خوشنویسان و صحافان كار می كردند كه در راس آنها جعفر بایسنقری خطاط مشهور بود و به دست آنان عصر طلایی مینیاتورسازی ایران ظاهر گردید.
از زمان تیمور چندین نسخه كتاب با تصاویر خیلی عالی باقی مانده كه در سایر مراكز از قبیل شیراز و بغداد نوشته شده است، از جمله سه نسخه شاهنامه متعلق به مكتب شیراز كه در موزه بریتانیا، كتابخانه و سلطنتی مصر در قاهره و كتابخانه موزه توپكایی در استانبول نگهداری می شود، از آن جایی كه مینیاتورهای این نسخه واجد بسیاری از خصایص اسلوب تیموری است كه بعدا در هرات نمو كرد، بعضی معتقدند كه مركز و مهد مكتب نقاشی تیموری شیراز بوده است.


از جمله نقاشان امیرشاهی سبزواری و غیاث الدین را می توان نام برد. اگر چه نقاشان دربار به مصور ساختن شاهنامه ادامه می دادند.
در نقاشی ها، قالی، كف اتاق، حوض و غیره به طوری نمایش داده شده كه تمام سطح همه آن ها دیده می شود. علاقه هنرمندان ایرانی به زیبایی اسرار آمیز طبیعت، باغچه های مجلل پر از گل و گیاه و شكوفه نظر فریب سحر آمیز، با اشتیاق كامل در این تصاویر منعكس گشته است.
این كتاب به كتابخانه الغ بیك پسر شاهرخ و حاكم ماوراء النهر نسبت داده می شود و این همان شخص است كه رصدخانه مشهور سمرقند را تاسیس كرد.
در موزه متروپولیتن نیویورك نسخه دیگری درباره علم نجوم وجود دارد كه دارای پنجاه تصویر از ستاره ها و صور فلكی است و چون سبك نقاشی و جزییات البسه حاكی از دوره تیموری است احتمال دارد كه این نسخه در زمان الغ بیك در سمرقند نوشته شده باشد.
شاهرخ در زمان 850 هجری وفات یافت و پسرش بایسنقر میرزا كه حامی و مشوق هنر و ادب بود قبل از پدر زندگانی را بدرود گفته بود. پس از مرگ شاهرخ مملكت دچار اغتشاش بزرگی شده بود و مدعیان تاج و تخت سلطنت زیاد گشتند. سرانجام در زمان سلطان حسین بایقرا نقاش نامی ایران كمال الدین بهزاد هراتی درخشید.
بهترین نمونه آثار بهزاد تصاویر موجود در دو نسخه خطی است، یكی خسمه نظامی در موزه بریتانیاست، كتاب دیگر نسخه ای از بوستان است كه در كتابخانه قاهره نگه داری می شود و شامل چهار مینیاتور با امضای بهزاد است. این نقاشی ها آشكار می سازد كه هنرمند در مشاهده طبیعت دقیق بوده است، در رنگ آمیزی مهارت و استادی خاصی از خود نشان داده و با تركیب رنگ ها و بكار بردن اسلوب جدید رنگ های مخصوص و تازه ابتكار كرده است.
http://img.tebyan.net/big/1391/04/18...0215586251.jpg
تصاویر كتاب خمسه، نظامی رنگ آمیزی سرد دارد و آبی و خاكستری و سبز بیشتر به كار رفته است. مینیاتورهای بوستان، هنر بهزاد را در اوج كمال نشان می دهد، این تصاویر از لحاظ تركیب و حقیقت بینی از شاهكارهای هنر نقاشی محسوب می شود و تصاویر اشخاص حركت و شخصیت خاص افراد را ظاهر می سازد. از خصایص دیگر كار بهزاد ظرافت كار و حركات زنده و تمایز صورت اشخاص و صرف نظر كردن از جزییات است كه در نقاشی های اواخر عمر او دیده می شود و تنوع در رنگ چهره و تركیب و رنگ آمیزی عجیب از قبیل صورتی و انواع مختلف قرمز و زرد و سبز و آبی كه روی زمینه، سبز علفی كشیده شده است. در نقاشی بهزاد در شمار رنگ های گوناگون و توافق آن ها با یكدیگر، طلا و نقره نیز به كار رفته است. در آثار بهزاد ظرافت و كشیدن درخت ها و گل ها و دور نماها و نیز در نمایش اشعه و خورشید و ابر مهارت و استادی مشاهده می شود. در صحنه های جنگ و شكار، سواران با دقت حیرت انگیزی طرح شده اند و پراكندگی آنها در تركیب دورنما بسیار جالب و زیباست.
بعد از هزیمت تیموریان به وسیله شیبانیان در سال 913 هجری بهزاد در هرات ماند و برای سلطان ازبك، كار می كرد وقتی شاه اسماعیل صفوی در حدود سال 916 هجری شهر هرات را تسخیر كرد و بهزاد را به تبریز برد و سرور هنرمندان خویش ساخت، بهزاد در این شهر به تاسیس مكتب نقاشی جدیدی اقدام كرد كه بعد در نقاشی ایرانی موثر واقع شد.
مكتب بهزاد در بخارا:

شهر هرات كه بزرگ ترین مركز فرهنگی و هنری بود در سال 913 هجری به دست شیبك خان افتاد و در بخارا مركز حكومت او مكتبی به وجود آمد و رونق گرفت كه می توان آن را دنباله مكتب فنی بهزاد شمرد. این مكتب را محمود مذهب كه تذهیب كننده و بزرگ ترین نقاش این مكتب است، پروراند. او در دربار سلطان حسین بایقرا مشغول بود و از آثار بهزاد پیروی می كرد. مشهورترین آثار وی نسخه خطی تحفه الاحرار جامی شاعر نامی ایران است كه در كتابخانه ملی پاریس موجود است. در این مكان دو صفحه از نسخه خطی نظامی وجود دارد كه بهترین نمونه آثار وی به شمار می آید و برای شیبانیان(عبدالعزیز) نوشته شده است. این تصویر، پیر زنی را نشان می دهد كه در حضور سلطان سنجر به دادخواهی آمده و دارای امضای محمود مذهب است. زمینه طلایی است و رنگ ها درخشان تر از كارهای هرات اند. مینیاتوری كه انوشیروان را با وزیر خود در همین كتاب خطی نشان می دهد در سبك و در تیپ و اسب ها با مینیاتورهای دو صفحه دارای رابطه نزدیكی می باشد.
شاهرخ پیر و جانشین تیمور، هرات را مقر حكومت خود قرار داد. خود او شاعر و هنرمند بود و عده زیادی از هنرمندان را برای استنساخ و مصور ساختن كتب جهت كتابخانه مشهور خود استخدام كرد كه در بین آنها خلیل نقاش را می توان نام برد. پس از او پسرش بایسنقر میرزا بیش از پدر مشوق و حامی علم هنر و ادب گردید. او كتابخانه بزرگی در هرات تاسیس نمود كه در آن چهل نفر از بزرگ ترین نقاشان و خوشنویسان و صحافان كار می كردند كه در راس آنها جعفر بایسنقری خطاط مشهور بود و به دست آنان عصر طلایی مینیاتورسازی ایران ظاهر گردید.


امضای آن«عمل محمود مذهب» است. كار بعدی این استاد كه بسیار جالب است در آلبوم سلطان مراد سوم در كتابخانه ملی وین مشاهده می شود. این تصویر چادر بزرگ هرمی شكلی را نشان می دهد و در جای مخفی امضا محمود مذهب وجود دارد. دو نگهبان كه یكی سیاهپوست است جلب نظر می كنند. در كنار چادر بزرگ درختان پر شكوفه قرار دارند. عبدالله خراسانی كه هم به عنوان مذهب و هم مصور(نقاش) شناخته شده متعلق به همان مكتب است و حداقل بایستی شاگرد غیر مستقیم بهزاد باشد كه از هرات به بخارا رفته است. فقط چند نقاشی به وسیله او امضا و شناخته شده است. او تصاویری برای كتاب و همین طور تصاویر مستقل دیگری كشیده كه شامل موارد زیر است:
- جوانی كه در زیر درخت پر شكوفه، عود مینوازد و در موزه لایپزیك آلمان می باشد.
- ملاقات یك زوج در دامنه یك كوهستان
از ویژگی های مكتب بخارا آن است كه پوشاك سر اشخاص عبارت است از كلاه ترك دار بلندی كه قسمت پایین آن را عمامه پوشانده است. خصوصیات دیگر این مكتب نقاشی و زینت دادن حواشی نسخه های خطی به انواع نقش و نگاره های دو رنگ طلایی و نقره ای بر روی یك زمینه رنگ آمیزی شده است.

چرو 07-08-2013 11:45 PM

مکتب هرات


مکتب هرات یکی از سبک‌های نقاشی ایرانی‌ است که در دوره تیموریان و در زمان زمامداری شاهرخ در هرات پایه‌گذاری شد. این سبک در دوره سلطان حسین بایقرا پیشرفت زیادی می‌کند، اما در سال 1507 میلادی با حملهء ازبک‌ها رشدش متوقف می‌شود.

http://img.tebyan.net/big/1390/11/12...0314163191.jpg
مکتب هرات بعدها با کمک نقاشان بسیاری چون آقا رضا جهانگیری که به دربار جهانگیر شاه در هند رفته بودند تاثیر زیادی بر روی نقاشی هندی گذاشت.
این مكتب به دلیل سابقه طولانی كه در نقاشی ما دارد، می تواند پلی برای ارتباط میان نقاشی كهن و معاصر كشور باشد.
در توصیف این گرایش هنری باید گفت كه این سبك هنری نقاشی كتب، نگارگری، تذهیب و مرقع‌سازی را به‌ درجه كمال خود رساند كه به دلیل اجتماع بزرگترین هنرمندان آن زمان در شهر 'هرات' به این نام شهرت یافت.
همانطور که گفته شد، مروجین اصلی این سبك هنری چند تن از اسلاف تیمور به نام های 'بایسنغر'، 'شاهرخ' و 'سلطان حسین بایقرا' بودند كه به آن مكتب تیموری و یا مكتب سمرقند نیز می گویند . پس از دوره مغول ، دوره جدیدی در هنر و صنعت ایران پدید آمد كه آن را دوره تیموری یا عصر سمرقند و بخارا نام نهادند . زیرا در این زمان دو شهر سمرقند و بخارا از جمله مراكز هنری وادبی آن روزگار بودند .
مكتب هرات را یكی از 'پیش‌مكتب'های مهم مكتب تبریز و مكتب اصفهان می‌دانند و این امر براهمیت آن می افزاید.
شاهزاده بایسنقر میرزا و پدرش شاهرخ از جمله مشوقان بزرگ سبک هنری یا مکتب هرات بود. بایسنقر گرایش شدیدی به ماندن در هرات داشت و مورخان یکی از دلایل ماندگاری بایسنقر در هرات را، شکوفایی حیات فرهنگی در آن شهر می‌دانند که بایسنقر می‌توانست علایق سرشار هنری و فکری خود را در آن شهر به خوبی تعقیب کند.
پس از آنکه بایسنقر از نبردِ پیروزمندانه با ترکمانان در 823 بازگشت و مولانا جعفر تبریزی، بعدها ملقّب به جعفر بایسنقری، استاد مسلّم خط نستعلیق و سایر استادان فن را از تبریز به همراه آورد، هرات تبدیل به مرکز هنر خوشنویسی شد. با اینهمه مرکز نگارگری به حمایت ابراهیم، برادر بایسنقر، چندگاهی شیراز و مدّتی نیز اصفهان بود؛ امّا عاقبت توفیق شاهرخ در تسخیر تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و بایسنقر به هنر، بسیاری از هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و در مرتبه‌ای نازلتر قرار گیرد.
شاهزاده بایسنقر میرزا و پدرش شاهرخ از جمله مشوقان بزرگ سبک هنری یا مکتب هرات بود. بایسنقر گرایش شدیدی به ماندن در هرات داشت و مورخان یکی از دلایل ماندگاری بایسنقر در هرات را، شکوفایی حیات فرهنگی در آن شهر می‌دانند که بایسنقر می‌توانست علایق سرشار هنری و فکری خود را در آن شهر به خوبی تعقیب کند.


تحت حمایت او چهل نفر کاتب و خطاط به راهنمائی مولانا جعفر تبریزی معروف به جعفر بایسنقری که خود او نیز شاگرد عبدالله بن میر علی است به استنساخ کتب مشغول بودند. وی بوسیله پرداخت دستمزدهای گزاف و اعطاء انعام فراوان و شاهانه، هنرمندترین استادان خوشنویسی و تذهیب را نزد خود نگاه می‌داشت و آنان برای وی ظریف‌ترین آثار هنری را درخط، تذهیب، جلدسازی و صحافی به وجود می‌آوردند. کتابهای کتابخانه وسیع این شاهزاده هم اکنون در تمام جهان متفرق است و هرجا که هست در کمال حرمت و دقت نگاهداری می‌شود. کانون هنری بایسنقر در هرات به‌نام دارالصنایع کتاب سازی معروف بود و کتاب‌های پدیدآنده در دوره بایسنقری شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند.
هنرمندان نقاش و خوشنویس و خطاط که در کتابخانه بزرگ شاهی هرات به امر بایسنقر میرزا مشغول به کار بودند، آثار زیادی همچون کتاب‌های شاهنامه، لیلی و مجنون، بوستان و گلستان سعدی را مصوّر ساختند. مجموع این آثار سبک جدیدی را پدید آورد که در تاریخ هنر ایران به «مکتب هرات» معروف است. در مکتب هرات تصاویر انسان‌ها به صورت ریز وکوچک ترسیم گشته و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شده‌اند.
http://img.tebyan.net/big/1390/11/68...9615347239.jpg
سبک هراتی ویژگی خود را داشت. یکی از ویژگیهای آن، وجود عناصر شرق دور بود که احتمالاً ازمبادلهء سفیر میان ایران و چین ناشی می‌شد. مشهور است که هنرمندان هرات همراه هیئتهای سیاسی به خانبالق (پکن) آمد و شد داشته‌اند؛ یکی از آنان، به نام غیاث الدین نقاش، که بایسنقر او را برگزیده بود، بعدها شرح سفر خود را نوشت که این شرح در تاریخ حافظ ابرو آمده‌است.
بازیل گری در بررسی ویژگیهای سبک هراتی، اهمیت خاصی به تأثیر متقابل تصاویر بر یکدیگر می‌دهد که با اشارات معنی‌دار جان گرفته‌اند. او خاطرنشان می‌کند که این سَرزندگی و تحرک، کاملاً مغایر با خشکی و بی روحی چهره‌ها در نگارگری‌های مکتب جلایری است. همچنین، صحنه‌ها با قرارگرفتن افق در نزدیک لبة بالایی، عمق بیشتری یافته‌اند. زمینه‌های فیروزه‌ای متمایل به آبی و سبز، رنگهای عمده در این نگارگری‌ها هستند.
پس از مرگ بایسنقر در 1433م هرات همچنان به صورت مرکزی برای هنر مصورکردن کتاب‌های نفیس برای مدت نسبتاً طولانی باقی ماند. طبق گزارش دوست محمد، در مقدمه آلبوم یا مرقعی که به فرمان ابوالفتح بهرام میرزا یکی از شاهزادگان صفوی در سال 1544م فراهم کرده بود، سنتی که بایسنقر میرزا و شاهرخ پدرش بنا گذاشته بودند، به سرپرستی و حمایت علاءالدوله پسر بایسنقر تا سال 1447م به حالتی زنده باقی ماند.
تركیب بندی متقارن و منسجم بر اساس دایره،سود جستن از رنگ های غنی و شفاف و تزیینات فراوان و وجود عناصر شرق دور- تاكید و تمركز بر شخصیت اصلی تصویر ،پرسپكتیو مقامی و استفاده از كادر عمودی از جمله مهمترین ویژگی های این سبك هنری بوده است.
از سوی دیگر زمینه‌های فیروزه‌ای متمایل به آبی و سبز، از مهمترین رنگ های به كار رفته در این مكتب است.
در مكتب هرات، تصاویر انسان‌ها به صورت ریز و كوچك ترسیم شده اند و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شده‌اند.


در مكتب هرات، تصاویر انسان‌ها به صورت ریز و كوچك ترسیم شده اند و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شده‌اند.
یكی از دلایل برجسته بودن این مكتب را علاوه بر ویژگی های منحصر به فرد، باید حضور هنرمندان بزرگی در این دوران دانست كه از جمله آن ها باید به 'كمال الدین بهزاد' اشاره كرد كه برای اولین بار سعی در نمایش و طراحی دقیق پیكره انسانی كرد و موضوعات روزمره را در آثارش به تصویر كشید.به دلیل جایگاه و اهمیت این هنرمند درمكتب هرات عده ای از شرق شناسان او را هراتی می خواندند. وی از هنرمندان شاخص دوران سلطان حسین بایقرا است.
بهزاد به خاطر راهی كه در هنر نقاشی گشود،تاثیری وسیع بر كار نقاشان بعدی درایران و حتی هند، تركیه و آسیای میانه گذاشت.
امروز در آثار معماری، نقاشی های قالی و كاشی می تواند نمونه هایی از گرایش به این سبك را مشاهده كرد.
تابلوی ' خمسه نظامی' و 'مرجع گلشن'به امضای كمال الدین بهزاد، 'گلچین' اسكندر سلطان ،' شاهنامه ' محمد جركی ،'بوستان سعدی' منسوب به بهزاد ،'خمسه' امیر خسرو دهلوی ،'ظفر نامه' شرف الدین علی یـزدی منسوب به بهزاد ، 'مراد ' آق قویونلو از آثار برجسته دوران بلوغ هنری ایران ، یعنی مكتب هرات به شمار می آیند.

چرو 07-08-2013 11:45 PM

مکتب اصفهان


واپسین مکتب نگارگری در دوران حکومت صفویان ، مکتب نگارگری اصفهان است که بعد از انتقال پایتخت توسط شاه عباس کبیر به اصفهان بوجود آمد.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/13...1184155147.jpg
آغاز مکتب اصفهان در نقاشی منتسب به اواخر سال 997 هـ . ق است ولی این نوع نگرش حداقل از 10 سال قبل آغاز شده بود.
از مرگ شاه اسماعیل دوم در سال 985 هـ . ق تا پادشاهی شاه عباس اول حدود 10 سال اوضاع سیاسی كشور دچار آشفتگی و نابسامانی بود تا آنکه شاه عباس 16 ساله وارث تاج و تخت گردید . از اولین اقدامات وی برای سامان دادن به این اوضاع جابجایی پایتخت از قزوین به اصفهان در سال 995 هـ . ق بود . كم كم اصفهان نماد قوت و ثبات سیاسی ایـــران گشت . او به رغم طغیان ها و مــــزاحمتهای ازبكان و عثمانی ها همواره به تحكیم سلطه خود می پرداخت و از حمایت هنرمندان و معماران دست بر نمی داشت و با كمك هنرمندان و معمـــاران خیابان ها عمارات و مساجد بزرگ و زیبایی بر پا داشت و شهر نه تنها مركز حكومتی بلكه مركز تجاری و نمادی از نظام جدید اجتماعی ایران شد .
در طول این دوران، در نقاشی ایران تغییر و تحولات كلی بوجود آمد و هنرمندان به آزادی بیشتری نسبت به گذشته دست یافتند واز چهار چوب موضوعاتی كه قبلاً هنرمندان روی آن كار كرده بودند فراتر رفتند . نقاشی از درون صفحات كتابهای خطی بیرون آمد و نقاشی و طراحی به صورت تك ورقی رواج پیدا كرد ، بیشتر موضوع كار این نقاشان به تصویر كشیدن زندگی سنتی مردم و درباریان و تصویر كردن اشخاصی بود كه لباسهای فاخر و الوان پوشیده اند و همچنین در همین زمان است كه سبك طراحی به شیوه قلم گیـــری از اهمیت خاصی برخوردار میگردد .
در مكتب اصفهان به علت كوشش وتوجه بیش از حد هنرمندان به نقاشی های تك چهره نقاشی به شیوه قدیـــم كه در آن تعـــداد زیادی پیكرهای انسانـــی كار شده از رونق می افتد . در كتابسازی رفته رفته همكاری نزدیك هنرها كم میشود . تصاویر آشكار تر از پیش خود را به حاشیه تحمیل میكنند . تذهیب كتابها نیز اغلب سرسری و سطحی است ، رنگها گاه كیفیت متوسطی دارند و تصاویر پیكره دار كاملاً عادی و فاقد هر گونه شكوه هستند .
از اواخر قرن 16 تاثیرات هنر اروپایی بر نقــاشی ایرانی بیشتر نمود پیدا میكند ، نقاشی پیكره های منفرد ، انجــام سایه پردازی ، رعایت پرسپكیتو و نقاشی های رنگ و روغن از جمله موارد تاثیر هنر اروپایی میباشد .
اگـرچه طراحــی های این دوره تــاریخ و امضاء دارند ولی انتساب آنها به نقاشان مشخصی بی نهایت دشوار است .
در مكتب اصفهان به علت كوشش وتوجه بیش از حد هنرمندان به نقاشی های تك چهره نقاشی به شیوه قدیـــم كه در آن تعـــداد زیادی پیكرهای انسانـــی كار شده از رونق می افتد . در كتابسازی رفته رفته همكاری نزدیك هنرها كم میشود . تصاویر آشكار تر از پیش خود را به حاشیه تحمیل میكنند . تذهیب كتابها نیز اغلب سرسری و سطحی است ، رنگها گاه كیفیت متوسطی دارند و تصاویر پیكره دار كاملاً عادی و فاقد هر گونه شكوه هستند .


2 یا 3 نفر از هنرمندان كار آزموده سابق كه در خـــدمت شاه طهماسب ، ابراهیم میرزا و اسماعیل دوم بودند ، بار دیگر در كتابخانه شاه عباس بكار گماشته شدند كه برجسته ترین آنها صادقی بیك بود و در مقام رئیس كتابخانــه ابقا شد ولی شخصیت و طبع سركش و مبتكر از وی فضای ناسالمی آفرید و از كار بــركنار شد . اما نگارگـــری را همچنان پی گرفت ، افول او در نتیجه درخشش شهرت رضا پسر علی اصغر بود .
رضا پسر علی اصغر كه از نگار گران دربار شاه اسماعیل دوم بود و حدود سال 995 هـ . ق به جمع نگارگران شاه عباس پیوست . این نقاش چیره دست جوان بتدریج سبكی را ابداع كرد كه در عرض دو دهة آینده چهره نگار گری ایران را به كلی تغییر داد . كار و اثر او شامل طراحی بی عیب و نقش و در درجه اول رنگ آمیزی درخشان سبك عالی صفوی بود . اما با گذشت زمـــان چهره پیكره های جـوان او مملو از چشمان درشت ، بی لطافت ، طره های تكلف و گاهی هم چانه های پهن گردیـــد و همه آنها در زیر درخت بیــد تصویر شد كه تاثیر كمتری در پی داشت . جدول رنگ آمیــزی او كم كم تغییـر یافـت و رنگهای زرد ، قهــــوه ای و ارغوانی جــای قرمز روشن و لاجــوردی آثــار اولیــه را گرفـت . او آثـــار متاخــر خود (كه شاید منسوب بــه اوست ) به نام ”¹”¹ رضا ”؛”؛ و یا ”¹”¹ آقا رضا ”؛”؛ امضاء كرده ولی در اواخر قرن لقب افتخاری ”¹”¹ عباسی ”؛”؛ را نیز بـــدان افـــزود كه احتمالاً از طرف شاه به او تفویض شده بود .
http://img.tebyan.net/big/1390/10/14...1421518226.jpg
از سال 1029 به بعد آثار باقیمانده او بسیار زیاد است و اما از نظر شیوه ودلچسبی چندان به پای سبك طراحی ها و نقاشی ها ی اوایل زندگیش نمی رسد . تقریباً همه آثار او تصاویری آلبومی است كه حاوی یك پیكره منفرد و یا گاهی دو پیكره است بغیر از شاهنامه سترگی كه با كمك صادقی بیك تهیه شد ، فقط سه نسخه مذهب از او در دست است . .... رضا عبــاسی حتی پس از مرگ شاه عباس در سال 1038 / 1629 بـــرای دربار كار میكرد.
در مكتب اصفهان علاوه بر هنرمندانی كه قبلاً نام آنها ذكر شده نقاشان دیگری كار میكردند كه مهمترین آنها حبیب ا.. مشهدی ، محمد رضا تبریزی ، محمد طاهر ، لطف ا.. ، محمد حسن ، ملك حسین اصفهــانی و محمد رضا عراقی هستنـــــد.
شاه عباس همچون نیكان خود در سفارش اجرای نسخه با شكوهی از شاهنامه هیچ درنگ نكرد .... در نگاره های زیبای این نسخه میتوان شاهكارهایی از استاد كهنه كار صادقی بیك و تركیب بندی های با شكــوه رضا جوان را مشاهده كرد.
شاهنامه شاه عباس در مجموعه اسپنسر از كتابخانه عمومی نیویورك موجود است. شاه عباس آنرا در سال 1019 هـ . ق شخصاً سفارش داد و حاوی چهل و چهار نگاره برگ است .
در میان پیروان رضا عباســـی معروفتر از همه معین مصور محمد قاسم محمد یوسف و محمد علی هستند . افضل حسینی نیز از نقاشان به نام دیگر این ایام است كه نگاره های مستقل او در زمینه مسائل عاشقانه و گرایش های منحط زمانه از بیان قوی برخوردار است
محمد معین مصور كه در زمان چهار پادشاه صفوی ( صفی ، عباس دوم ، سلیمان و سلطان حسین ) زنــدگی میكرد و از جملـــه با استعداد ترین شاگران رضا عباسی به شمار میرود و جزو آخرین هنرمندان سنتی مكتب اصفهان میباشد ، تا پایان عمر طولانی هنر خویش حدود 75 سال كه همزمان با نفوذ نقاشی اروپا در این بود ، علیرغم اینكه اكثر هنرمندان معاصرش همچون محمد زمان و علیقلی جبه دار كه شدیداً تحت تاثیر هنر اروپا بودند او به خاطر احترام خاصی كه به سنت استاد خویش داشت آثار خود را از نفوذ هنر اروپایی حفظ كرد .
رضا پسر علی اصغر كه از نگار گران دربار شاه اسماعیل دوم بود و حدود سال 995 هـ . ق به جمع نگارگران شاه عباس پیوست . این نقاش چیره دست جوان بتدریج سبكی را ابداع كرد كه در عرض دو دهة آینده چهره نگار گری ایران را به كلی تغییر داد


از دیگـــر هنرمندان اواخر مكتب اصفهان محمد شفیع عباسی وافضل الحسینی است . محمد شفیع پسر رضا عباسی است . او تحت نظر پدرش آموزش یافت و در طراحی به درجه والایی دست یافت ، او علاوه بر اینكه در مینیاتور مهارت داشت ،طراح مهم پارچه هم بود . او همچنین در نقاشی گل ها كه نوع جدیدی از نقاشی بـــود كه در اواخر دوران صفویـــه از تاثیر نقاشی اروپا بوجود آمده بود مهارت كافی داشت ( این شیوه كه مبتنی بر مطالعه گلها و پرندگان بود بعدها به وسیله نقاشان قاجار كاملاً گسترش یافت) . افضل الحسینی نیز از شاگردان رضا عباسی است كارهای افضل شباهت زیادی به آثار رضا عباسی دارد . تعدادی از نقاشی های شاهنامه عباس دوم كه در موزه لینگراد نگهداری میشود به امضاء این هنر مند است . محمد علی ، محمد یوسف و محمد قاسم سه تن از هنرمندان اواخر مكتب اصفهان هستند كه ظاهراً در دربار شاه عباس دوم و شاه سلیمان به موازات هم پیش رفته اند ، هر سه از پیروان و شاگردان رضا عباسی هستند و شیـوه استــاد خود را توسعــه داده اند . در طـراحی های آنها خطوط به نرمی تمام طـراحی شده است و زمینـه های منظره و صخره ها را با لطافت تمام تصویــر كرده اند ، موضوع كار آنها زن و مردهای ایستاده و یا نشسته دراویش ، حیوانات و پرندگان است . در طراحی های محمد قاسم و محمد یوسف علاوه بر رنگ مشكی از رنگ قرمز نیز استفاده شده است .
طراحی های محمد علی نیز از نظم و زیبایی خاصی برخوردار است و از مشخصات فنی طرحهای این استاد استفاده از رنگ صورتی در آثارش میباشد و بیشتر طراح های او در ابعاد كوچك كار شده است .
با هجوم فرهنگ بیگانگان ، تاخت و تاز یغماگران ، فقر و سوء حكومت ، تشویق و ترویج نقاشی اروپایی بوسیلـــه شاه عباس دوم و مرگ شاگــردان با وفای رضا عباسی موجبات فنا و اضمحلال سبك مینیاتور پر شكوه صفویه فراهم شد . مهمترین عامل این سقوط نفوذ هنر اروپا بود.


چرو 07-08-2013 11:46 PM

مکتب قزوین


مکتب قزوین از زمان انتقال پایتخت به قزوین، توسط شاه تهماسب تا دوره انتقال پایتخت توسط شاه عباس به اصفهان ،را شامل می شود.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/10...7713414164.jpg
شاه تهماسب صفوی به دلیل حمله ازبکها از سمت شرق، هجوم عثمانی ها از سوی شمال غرب و سرکشی های برادرش مجبور به انتقال پایتخت از تبریز به قزوین شد. در شهر قزوین مکتبی شکل گرفت که به مکتب نگارگری قزوین مشهور است. همانطور که در مقاله مکتب مشهد توضیح داده شد ، شاه تهماسب به دلیل پیدا کردن عقاید بسیار خشک مذهبی ، از هنر و عرفان و ادب دل زده شد و هنرمندانی که زمانی تحت حمایت وی در مکتب تبریز به تولید آثار بی نظیر مانند شاهنامه تهماسبی مشغول بودند، مجبور به جلای شهر و دیار خود شدند. عده ای به دربار هندوستان به نزد همایون شاه گورگانی رفتند و هنر هندی بسیار از ایشان متاثر شد. عده ای نیز به دربار پادشاهان عثمانی مهاجرت کردند. آنان که در ایران ماندند یا همراه شاه تهماسب به قزوین رفتند و یا به دربار ابراهیم میرزا در مشهد پناهنده شدند.
مکتب قزوین در تمام دوران باقی بودن شاه تهماسب بر قدرت و سپس به سلطنت رسیدن پسرش شاه اسماعیل دوم دوام آورد.
به هر ترتیب با قطع حمایت دولتی از هنرمندان ، تحولاتی در هنر نگارگری صورت پذیرفت که زمینه را برای ظهور مکتب اصفهان فراهم کرد.
خصوصیات

مکتب نگارگری قزوین جدا از مکتب هرات، تبریز و دیگر مکاتب دارای ویژگی هایی است که آن را از سبک های دیگر متمایز می کند. مثلا سرعت در ایجاد اثر باعث کاهش توجه به رنگ و قوت یافتن طراحی و عناصر خطی در نگاره شد.
در این مکتب، برای نگارگران علاوه بر تصویر حیوانات، پرندگان، گلها و درختان آنچه بیش از همه جالب توجه می کرد، اندام ظریف جوانان، درویشان و کشاورزان است که در تابلوهای آنان، چهره ها غالباً به گونه ای سه رخ تصویر شده و چهره های تمام رخ ابداً در کار نقاشان سبک قزوین دیده نمی شود و هیچ انسانی از پشت سر نیز تصویر نشده است.
با قطع حمایت دولتی از هنرمندان ، تحولاتی در هنر نگارگری صورت پذیرفت که زمینه را برای ظهور مکتب اصفهان فراهم کرد.


در آثار مکتب قزوین با توجه به آشنا شدن نقاشان ایرانی با نقاشی غربی، تأثیرات نقاشی غربی مشاهده می‌شود. موضوعات طبیعی و حقیقی در آثار این مکتب وجود دارد. از شدت تزئیتات و ریزه‌کاری‌ها کاسته شد و تصاویر طبیعت و شاهزادگان بیشتر تصویر شد. تک‌چهره‌ها به شدت رواج یافتند.
سوژه هابیشتر از میان افراد عادی برگزیده شده و لباس های فاخر در نگارگری ها دیده نمی شود و جامه زنان و مردان چندان تفاوتی در نگاره ها ندارد.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/80...5011190213.jpg
هنرمندان


از نگارگران معروف قزوین استاد محمد قزوینی، صادق بیگ افشار، علی اضغر کاشانی، مراد دیلمی، مولانا میرمصور، مولانا شیخ محمد، کاوس نقاش، عبدالحمید نقاش و رضا طالقانی ملقب به ضیع همایون را می توان نام برد.
اما در مورد چگونگی به وجود آمدن مکتب نگارگری در قزوین و راه یافتن این هنر به شهر قزوین باید به زمان سلطنت شاه تهماسب مراجعه کرد.
کتب

به دلیل نبود حامی هنریف در این دوران آثار شاخصی بوجود نیامد. معراج نامه، شاهنامه ناتمام شاه اسماعیل دوم و شاهنامه قوام ابن محمد شیرازی از جمله چند کتابی است که در این مکتب تصویر شد. با کمرنگ شدن اهمیت کتب خطی و سنت کارگاهی در مکتب قزوین ، زمینه برای ظهور مکتب اصفهان و رواج مرقعات مساعد گشت و این رهاورد مکتب قزوین بود.

چرو 07-08-2013 11:47 PM

مکتب مشهد


در دوران حکومت صفویان مکتب مشهد آخرین مکتب هنر درباری است که تحت حمایت ابراهیم میرزا در خراسان تشکیل شد.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/51...6792292303.jpg
سلسله صفویه به دست شاه اسماعیل اول پایه گذاری شد . وی پایتخت خود رابه تبریز منتقل کرد و یکبار دیگر تبریز مرکز هنرپروری شد.
پس از وی شاه تهماسب به حکومت رسید. وی درخلال دودهه اول از پنجاه وچهار سال سلطنت خود حامی پرشوزهنرمندان بود . اما رفته رفته رفتار شاه تهماسب باهنرمندان تغییر کردونسبت به هنر و هنرمندان بی تفاوت شد . وی درخلال این دو دهه کشوررا باسباط وقدرتمند کرده بود . باوجود دخالت موفقیت آمیز نظامی ایران در امورداخلی هندوستان وکمک به همایون پادشاه هند درباز پس گیری حکومت ازدست شورشیان ودفع حمله ازبکان شاه تهماسب همچنان بامشکل روز افسون ازبکان مواجه بود . ازطرفی باشورش برادرانش سام میرزا والقاس میرزا علیه وی وپناهندگی آنان به سلطان عثمانی مشکلات وی صد چندان شد وهمینها باعث افسردگی وبیتفاوتی شاه تهماسب نسبت به هنروهنرمندان وبی اعتمادی به اطرافیان وحتی مردم شد .آنتی جکسون فرستاده ملکه الیزابت درسال 1562م وی رافردی عبوس ومتعصب توصیف میکند .به گفته سفیر ونیز« شاه تهماسب به خاطرناخوشنودی ازمردمش یازده سال از کاخ سلطنتیش بیرون نیامد».درپی اخراج علمای شیعه از لبنان توسط سلطان عثمانی ومهاجرت ایشان به ایران وتاثیر برخی از علمای اخباری متعصب بر شاه تهماسب وی به مخالفت با فلسفه ،عرفان وهنرپرداخت .‌ازنتایج این تاثیرات، محدودیت وطرد علمای فلسفی وعرفانی مشرب چون شیخ عاملی«پدر شیخ بهائی» که با جمعی از علما به خان احمد گیلانی(حاکم وقت گیلان) پناهنده شدند.
این بی تفاوتی نسبت به هنر وهنرمندان به تدریج تبدیل به نفرت از هنرشد.برخی ازمورخین یکی از دلدیل این امررا ناکامی شاه تهماسب درهنر دانسته اند. این نفرت دامنگیر تمام هنرهاشد .
شیلار کن بای درکتاب نقاشی ایرانی می نویسد:شاه تماسب تاحدودسال 937باهرچیز سکر آوری مخالفت می کرد،تا946ازنقاشی وخوشنویسی نیز زده شد . درسال 946 باصدور فرمان تائبین بری ازگناه ،که رواج هرنوع هنر غیر روحنی را ،درسراسر کشور منع می کرد.ازآنجاکه درسال 961تجاوز نیروهای عثمانی را که به عهدنامه آماسیه درسال 961 انجامید ،دفع کرده بود، شاید صدور چنین فرمانی به لحاظ شکر گزاری برای امنیت سرزمینهای تحت امرش بود . باوجود صدور چنین فرمانی نگارگران به تهیه دیوانهای مصور ادامه دادند.
عموم نگارگران بزرگ آن دوران که دربرنامه های پیشین همکاری داشته بودند، و خود سلطان محمد در رأسشان، دست ودل به انجام این مهم گماشتند، ولی جانب احتیاط را فرونگذاشتند ، ازاین جهات که به رعایت جو اجتماعی رنگهای خود را خاموشتر سازند، و مضامین مینیاتورها را با حرمت بیشتر برگزینند.این تلفیق خود موجب تحکیم وحدت در ترکیب بندی آثار نگارگری آن دوره گردید.نمود این تغیرات را می توان در خمسه نظامی (شاه تهماسبی) مشاهده نمود.
در وقایع درباری مضبوط است که به بهانه ای ناچیز بر عبدالعزیز نقاش درگاه و استاد پیشین خودچنان خشم گرفت که از روی کینه توزی بادست خویش بینی ودوگوش اورا برید


اما این بی مهری رفته رفته تشدید شد.شاه به نگارگران دستور داد که در منازل خود آثارخود را خلق کرده و پس از آماده شدن تحویل کتابخانه سلطنتی دهند . مقرری هنرمندان رفته رفته قطع شد . این موضوع ازشکوایه ای که استاد کمال الدین بهزاد ازوضع معیشتی خودبراثرقطع مقرری ازپیش تائین شده خطاب به شاه تهماسب نوشته است هویدا ست .همچنین استاد سلطان محمد نقاش را که پس ازبازنشستگی استاد بهزاد به ریاست کتابخانه سلطنتی منصوب شده بود را برکنار ویک خطاط ثلث به نام مولانایوسف غلام خاصه را به جای وی منصوب نمود.
اماکاربه اینجاهم ختم نشد.در وقایع درباری مضبوط است که به بهانه ای ناچیز بر عبدالعزیز نقاش درگاه و استاد پیشین خودچنان خشم گرفت که از روی کینه توزی بادست خویش بینی ودوگوش اورا برید.البته در تواریخ آمده است که عبد العزیزدر نبود شاه مهر سلطنتی را جعل نموده بود لذا از سوی شاه تهماسب مستوجب این عقوبت گردید. این رفتار شاه تهماسب موجب شد تعدادی ازهنرمندان ازایران به سوی دربار سلاطین کشور های همسایه چون هند وعثمانی مهاجرت کنند که شاخصترین ایشان میرمصور و میرسید علی و عبدالصمد به دربارهمایون پادشاه گورکانی هند و شاه قلی شاگرد میرک به دربارسلطان سلیمان قانونی می باشند.
تعدادزیادی ازهنرمندان جذب دربارشاهزادگان حاکم بر نواحی مختلف ایران شدند و در کارگارگاهای آنان مشغول به فعالیت شدند. مهمترین حامی هنرمندان درآن روزگار وانفسا که هنرمندان را زیر چتر حمایت خودگرفت ابراهیم میرزا برادرزاده شاه تهماسب و حاکم خراسان میباشد.وی ازسال964تا982ه ق کارگاهی درمشهد تاسیس کرد وعلاوه برهنرمندان مقیم خراسان تعدادی از هنرمندان تبریزرا به خدمت گرفت که آثار زیبائی ازخودبه یادگار گذاشتند.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/24...2174108158.jpg
کتب


مهمترین اثرکارگاه ابراهیم میرزا کتاب گران سنگ هفت اورنگ جامی است که ازسال 963_972ه ق درمشهد کتابت ومصور گردید.این اثرکه مشتمل برسیصدصفحه خوشنویسی شده به خط نسطعلیق باحاشیه تشعیرشده توسط شش نفر از برجسته ترین خطاطان آن عصر به نامهای رستم علی، شاه محمود نیشابوری، محب علی، مالک دیلمی، عسیی بن عشرتی وسلطان محمد خندان است ودارای بیست وهشت مجلس مصور ازآثارهنرمندانی چون شیخ محمد، سلطان محمد خندان، میرزاعلی فرزندسلطان محمدتبریزی، مظفرعلی آقا وآقا میرک میباشد و همچنین نه سرفصل تذهیب شده ونه صفحه درآخر کتاب حاوی نام کاتبان میباشد.
اکنون این نسخه خطی مصوردر گالری فیریر درواشننگتن دی سی نگهداری می شود
کتاب هفت اورنگ جامی را باید واپسین نسخه مصور ممتازبامعیارهای سلطنتی به شمار آورد. دراین نگاره هاکه باهمکاری هنرمندان خراسانی چون شیخ محمد سبزواری وهنرمندان مهاجری چون میرزاعلی فرزند سلطان محمد تبریزی به تصویر در آمده است می توانیم تاثیر دوشیوه خراسانی تبریزی رابه خوبی مورد برسی قراردهیم. دراین آثار اصلوب طراحی به اوج روانی وبی پیرایگی خود میرسد. تاکیدهای رنگی وریتم متنوع وموجدار خطوط ولکه های سفید حالتی پرجنبوجوش به صحنه بخشیده اند.
اماشایستگی مکتب مشهد دراین واقعیت است که برمبنای دستاورد های هنری تصویری تبریز در مورد مناظرمتحول شد.نقاشیها اکنون پسزمینه یا نمای بنارا نشان نمی دهند. سطح آنان تماماْبرای نمایش فضای فراخ وعرصه عمل آدمها به کار میرود. گهگاه نیز به سبب کشش عناصربه صوی حاشیه ها، ساختار محکم تصویر ازدسترفته است. شخصیتهایی که هیچ ارتباطی با موضوع داستان ندارند، جای با اهمیتی رادرصحنه اشغال کرده اند.
جوانها باریک اندام باگردن بلند وچهره های کشیده وچانه های چاله دار و چهره افراد میانسال ومسن باریش وموی خاکستری وحنائی رنگ بیش ازآنکه مانند جوانان خیالی باشد به طبیعت نزدیکتراست.
در این آثار هنرمندان متأثراز دوران افول مکتب تبریز که به جهت جو موجود دراجتماع، رنگها را خاموشتر به کار می برند بودند و طبیعت نیمه بیابانی خراسان نیز در پختگی وخاموشی رنگها تأثیر به سزائی داشت.امابااین حال دقت و مهارت هنرمندان این دوره در کنارهم چینی رنگها چنان است که فضائی شکوهمند وپرتجمل را ایجاد میکند.این موضوع در فضا سازی این آثارنیز مشهود است به نحوی که حالتی نسبتا متظاهرانه به آن بخشیده است.
کتاب هفت اورنگ جامی را باید واپسین نسخه مصور ممتازبامعیارهای سلطنتی به شمار آورد. دراین نگاره هاکه باهمکاری هنرمندان خراسانی چون شیخ محمد سبزواری وهنرمندان مهاجری چون میرزاعلی فرزند سلطان محمد تبریزی به تصویر در آمده است می توانیم تاثیر دوشیوه خراسانی تبریزی رابه خوبی مورد برسی قراردهیم.


در پس زمینه وطبیعت سازی نیز تأثیر آب وهوای نیمه بیابانی خراسان هم در عناصر سازنده پس زمینه وهم در رنگ بندی آن مشهود است. بخلاف نگاره های دروان اوج مکتب تبریز که ترکیب بندی شلوغ ولی به سامان وابرهای پیچان وصخره ها ی بافت داروپرپیچ وتاب ودرختان پرشکوفه وجوان وموج دارو تپه های سرسبزوبوته های پرگل بارنگهای شاد وشفاف مشخص میشود درمناظر این دوره ابرهای درشت وکم پیچ وتاب، صخره های بدون بافت وکم حرکت وگاها‌‌‌ ‍ زاویه دارباتأکیدهای تیره درپرداخت ، درختان کهنسال وکم شاخ وبرگ، تپه های خشک وکم آب وعلف بارنگهای خاموش وبوته های کم پشت جزئیات مناظر راتشکیل میدهند.
نگارهای این دوره نسبتا کم پرسوناژتر هستند. دراین دوره توجه به حرکات زندگی روزمره مردم عادی که به وسیله استاد کمال الدین بهزاد آغاز وتوسط میر سید علی به تعالی رسید در درجه اول اهمیت قرار دارد خوصوصا دراین آثارمکتب مشهد توجه زیادی به زندگی عشایری ازجمله زندگی چوپانی شده است.
این مهم فضائی آرام، لطیف وقابل قبول به آثاراین دروه بخشیده است.در ساختمانها دیگرتوجه زیادی مانند مکتب تبریز به جزئات نمای ساختمانها نمی شود ونمای بناها معمولابا آجر چینی ویاهمراهی آجروکاشی که اصطلاحابه آن معقلی می نامند تزئین می شوند.
ابراهیم میرزا در اول جمادی الاول974به فرمان شاه تهماسب به سبزوارتبعیدشدولی همچنان به حمایت خودازهنرمندان گرد آمده درمشهد ادامه داد، به نحوی که حتی تعدادی ازهنرمندان چون شیخ محمد با او به سبزوارعزیمت کردندو دراصل کتاب هفت اورنگ جامی درسبزوار تحویل سلطان ابراهیم میرزا شد.
درسال982ه ق شاه تهماسب درگذشت وپس از یکسال کشمکش میان شاهزادهگان صفوی فرزندش اسماعیل میرزابانام شاه اسماعیل دوم برتخت نشست وی که به فرمان پدرش به مدت سی سال درزندان قلعه قهقه محبوس بود بعداز تکیه زدن براریکه قدرت دست به قتل عام ومحبوس ساختن شاهزادگان صفوی زد و ابراهیم میرزا نیز ازآتش این فتنه بی نسیب نماند.

چرو 07-08-2013 11:47 PM

مکتب تبریز دوم


مکتب تبریز دوم اولین مکتب نگارگری دوران حکومت صفوی است که می توان آن را پرتزیین ترین مکتب نگارگری ایرانی دانست. این مکتب توسط کمال الدین بهزاد و شاگردانش به اوج شکوفایی رسید.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/37...4202749637.jpg
با به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل، پایه گذار سلسله صفوی، دوران درخشان صفویه در ادب و هنر آغاز شد.
در تمام دوقرن حکومت صفویان تک تک پادشاهان در اعتلای هنر و فرهنگ ایرانی – اسلامی کوشش فراوان کردند و دادن لقب عصر زرین هنر صفوی به این دوره چندان خالی از لطف نیست.
شاه اسماعیل در سال 906 ه.ق پس از شکست دادن آق‌قویونلوها تبریز را به پایتختی برگزید. کتابخانه سلطنتی آق‌قویونلوها در اختیار او قرار گرفت و هنرمندانی که در کتابخانه آق‌قویونلوها کار می کردند به خدمت او در آمدند.
شاه اسماعیل آن‌ها را به ادامه کارهای هنری که در دست داشتند، واداشت. یکی از هنرمندان برجسته مکتب ترکمان تبریز، سلطان محمد تبریزی بود که به خدمت شاه اسماعیل درآمد و از این زمان به بعد یکی از پایه‌های محکم مکتب جدیدالتأسیس تبریز دوره صفوی شد.
شاه اسماعیل در سال 916 ه. ق به هرات حمله برد و آنجا را به تصرف خود درآورد و سنت و دستاوردهای غنی و شکوهمند مکتب هرات دوره تیموری را به ارث برد. او از قرار معلوم بعضی از آثار نفیس و کتب ارزشمند مکتب هرات را به تبریز منتقل کرد.
شاه اسماعیل سپس فرزند دو ساله خود تهماسب میرزا را همراه یکی از امیران قزلباش، حاکم هرات کرد. تهماسب میرزا در هرات زیر نظر استادان برجسته به فراگیری نقاشی و خطاطی پرداخت. او پس از گذراندن هشت سال در هرات به تبریز بازگشت و در سال 930 ه. ق به سلطنت رسید. ظاهراً او همراه خود شماری از هنرمندان مکتب هرات از جمله کمال‌الدین بهزاد را به تبریز آورد. شاه اسماعیل در سال 928 ه. ق فرمان کلانتری کتابخانه را به نام بهزاد صادر و او را سرپرست کتابخانه سلطنتی کرد.
هنر این دوران را شاید بتوان اوج اعتلای هنر نگارگری نامید چراکه تمام دستاوردهای دوران پیشین ، در این مکتب قوام یافت و هنری در حد عالی و فوق العاده ظریف را بوجود آورد


شاه تهماسب که شیفته نقاشی و خطاطی بود پس از رسیدن به سلطنت به حمایت از این هنرها پرداخت و هنرمندان زیادی از مکتب هرات و ترکمان را در پروژه‌های شکوهمند کتاب آرایی به کار گرفت و بدین ترتیب آثار مکتب تبریز دوره صفوی پدیدار شد و مکتب تبریز که یکی از مکاتب درخشان هنر نگارگری ایران است شکل نهایی خود را پیدا کرد و آثار شکوهمندی چون شاهنامه شاه تهماسبی و خمسه نظامی شاهی را تولید کرد.
پس از بقدرت رسیدن شاه تهماسب هنرمندان در تبریز گرد آمدند و در کتابخانهء سلطنتی که ریاست آن را بهزاد بعهده داشت به فعالیت پرداختند . قاسم علی شیخ زاده و میرک که همراه بهزاد از هرات به تبریز آمده بودند شیوه ای را بنیاد گذاشتند که بر دوش بهزاد و شاگردانش بود. شهرت بهزاد هنرمندان پس از خود را تحت تاثیر قرار داد و بسیاری آثار خود را با نام و امضای او ارائه می دادند.
به دلیل آنکه شاگردان کمال الدین بهزاد ، هنر مکتب تبریز را شکل دادند این مکتب را مکتب وارثان کلک بهزاد می نامند.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/20...9171216831.jpg
خصوصیات


هنر این دوران را شاید بتوان اوج اعتلای هنر نگارگری نامید چراکه تمام دستاوردهای دوران پیشین ، در این مکتب قوام یافت و هنری در حد عالی و فوق العاده ظریف را بوجود آورد. استفاده از رنگهای بغایت درخشان، پرمایه و متنوع، پرداخت دقیق به جزییات، توجه به موضوعات درباری، صحنه های پرتحرک و منظره های طبیعی برخی از ویژگی های این مکتب است.
ایجاد ترکیب بندی های چند وجهی و استفاده از کمپوزیسیون اسپیرال، تزیینات البسه با نقوش گل و پرنده ، فضاسازی چندزمانی، شکست کادر (بیرون زدگی بخشی از نگاره از کادر) از دیگر خصوصیات بارز مکتب تبریز دوم است.
یکی از شاخصه های نگارگری این دوران، استفاده از لباس مد روز است. مثلا در نگاره ها ، مردان کلاهی به سر دارند که به کلاه قزل باش معروف است. این کلاه که دستاری سفید است که به نشان دوازده امام دوازده دور پیچیده شده و در نوک آن تیزیِ قرمز رنگی دیده می شود. این کلاه که گویا در آن زمان جزو البسه نظامیان بوده در تمام نگاره های مثلا شاهنامه شاه تهماسبی بر سر سپاهیان نقاشی شده قابل مشاهده است.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/19...0816319997.jpg
هنرمندان


همانطور که گفته شد اکثر هنرمندان مکتب تبریز دوم شاگردان بهزاد بوده اند. برخی از مهمترین این هنرمندان عبارتند از: میرمصور، میر سیدعلی، آقامیرک، مظفرعلی، دوست محمد، عبدالصمد، میرزاعلی، سلطان محمد، عبدالعزیز، شیخ زاده، شیخ محمد و محمدی هروی
کتب

شاید مشهورترین کتاب مکتب تبریز دوم، شاهنامه بزرگ تهماسبی باشد که به شاهنامه هوتون معروف است. چراکه این کتاب ارزشمند متعلق به مجموعه داری به نام هوتون بوده است. این نسخه بی نظیر که در قطع سلطانی طبع گردیده شامل 258نگاره است. متاسفانه هوتون شیرازه این کتاب را باز کرد و اوراق آن را به موزه های مختلف فروخت! خوشبختانه هم اکنون 118 برگ از این نگاره ها در ایران موجود است.
از دیگر کتب می توان به خمسه تهماسبی، دیوان حافظ سام میرزا، دیوان میرعلی شیرنوایی اشاره کرد.

چرو 07-08-2013 11:49 PM

مکتب هرات


در دوران حکومت تیموریان، هرات تبدیل به مرکز هنری شد. کتابخانه بایسنقر میرزا فرزند شاهرخ و سپس کتابخانه سلطان حسین بایقرا با گردهم آوردن بهترین هنرمندان ایران از اقصی نقاط کشور توانستند تحول شگرفی در عرصه هنر نگارگری ایجاد کنند.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/17...1320224525.jpg
در دورهء تیموری، با همه ویرانى‌ها و خشونت‌هایى که اتفاق افتاد، هنر نگارگرى ادامه یافت و به‌طرز شگفت‌آورى ترقى کرد. پایتخت تیمور سمرقند بود و مرکزیت هنرى کوتاهى در این پایتخت فراهم آمد که در واقع طلیعهء مکتب هرات شد.
مکتب هرات در زمان زمامداری شاهرخ در هرات پایه‌گذاری شد. این سبک در دوره سلطان حسین بایقرا پیشرفت زیادی می‌کند، اما در سال 1507 میلادی با حملهء ازبک‌ها رشدش متوقف می‌شود.
سنت کارگاهی که رهاورد ورود ایلخانان به ایران بود در این دوران نیز تداوم می یابد و کارگاه بایسنقر میرزا و سپس کارگاه سلطان حسین بایقرا مرکز فعالیت هنرمندان مکتب هرات می شود.
مهمترین هنرمند این دوران کمال الدین بهزاد است که شاگردانش بعدها مکتب تبریز دوم را در دوران صفوی شکل می دهند . مکتبی که شاید بتوان آن را اوج مکاتب نگارگری ایرانی به شمار آورد.
پیدایش

شاهزاده بایسنقر میرزا و پدرش شاهرخ از جمله مشوقان بزرگ سبک هنری یا مکتب هرات بود. بایسنقر گرایش شدیدی به ماندن در هرات داشت و مورخان یکی از دلایل ماندگاری بایسنقر در هرات را، شکوفایی حیات فرهنگی در آن شهر می‌دانند که بایسنقر می‌توانست علایق سرشار هنری و فکری خود را در آن شهر به خوبی تعقیب کند.
پس از آنکه بایسنقر از نبردِ پیروزمندانه با ترکمانان در 823 بازگشت و مولانا جعفر تبریزی، بعدها ملقّب به جعفر بایسنقری، استاد مسلّم خط نستعلیق و سایر استادان فن را از تبریز به همراه آورد، هرات تبدیل به مرکز هنر خوشنویسی شد. توفیق شاهرخ در تسخیر تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و بایسنقر به هنر، بسیاری از هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و در مرتبه‌ای نازلتر قرار گیرد.
مکتب هرات در زمان زمامداری شاهرخ در هرات پایه‌گذاری شد. این سبک در دوره سلطان حسین بایقرا پیشرفت زیادی می‌کند، اما در سال 1507 میلادی با حملهء ازبک‌ها رشدش متوقف می‌شود.


تحت حمایت او چهل نفر کاتب و خطاط به راهنمائی مولانا جعفر تبریزی معروف به جعفر بایسنقری که خود او نیز شاگرد عبدالله بن میر علی است به استنساخ کتب مشغول بودند. وی بوسیله پرداخت دستمزدهای گزاف و اعطاء انعام فراوان و شاهانه، هنرمندترین استادان خوشنویسی و تذهیب را نزد خود نگاه می‌داشت و آنان برای وی ظریف‌ترین آثار هنری را درخط، تذهیب، جلدسازی و صحافی به وجود می‌آوردند. کتابهای کتابخانه وسیع این شاهزاده هم اکنون در تمام جهان متفرق است و هرجا که هست در کمال حرمت و دقت نگاهداری می‌شود.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/78...0620315767.jpg
کانون هنری بایسنقر در هرات به‌نام دارالصنایع کتاب سازی معروف بود و کتاب‌های پدیدآمده در دوره بایسنقری شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند.
هنرمندان نقاش و خوشنویس و خطاط که در کتابخانه بزرگ شاهی هرات به امر بایسنقر میرزا مشغول به کار بودند، آثار زیادی همچون کتاب‌های شاهنامه، لیلی و مجنون، بوستان و گلستان سعدی را مصوّر ساختند. مجموع این آثار سبک جدیدی را پدید آورد که در تاریخ هنر ایران به «مکتب هرات» معروف است. در مکتب هرات تصاویر انسان‌ها به صورت ریز وکوچک ترسیم گشته و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شده‌اند.
پس از مرگ بایسنقر در 1433م هرات همچنان به صورت مرکزی برای هنر مصورکردن کتاب‌های نفیس برای مدت نسبتاً طولانی باقی ماند. طبق گزارش دوست محمد، در مقدمه آلبوم یا مرقعی که به فرمان ابوالفتح بهرام میرزا یکی از شاهزادگان صفوی در سال 1544م فراهم کرده بود، سنتی که بایسنقر میرزا و شاهرخ پدرش بنا گذاشته بودند، به سرپرستی و حمایت علاءالدوله پسر بایسنقر تا سال 1447م به حالتی زنده باقی ماند.
خصوصیات

سبک هراتی ویژگی خود را داشت. یکی از ویژگیهای آن، وجود عناصر شرق دور بود که احتمالاً ازمبادلهء سفیر میان ایران و چین ناشی می‌شد. مشهور است که هنرمندان هرات همراه هیئتهای سیاسی به خانبالق (پکن) آمد و شد داشته‌اند؛ یکی از آنان، به نام غیاث الدین نقاش، که بایسنقر او را برگزیده بود، بعدها شرح سفر خود را نوشت که این شرح در تاریخ حافظ ابرو آمده‌است. منتهی این عناصر چینی در دست هنرمند ایرانی رنگ و بوی ایرانی می گیرد به طوری که مکتب هرات را رهایی هنر نگارگری ایرانی از بند چینی مآبی دوره تبریز اول می داند.
پس از مرگ بایسنقر در 1433م هرات همچنان به صورت مرکزی برای هنر مصورکردن کتاب‌های نفیس برای مدت نسبتاً طولانی باقی ماند. طبق گزارش دوست محمد، در مقدمه آلبوم یا مرقعی که به فرمان ابوالفتح بهرام میرزا یکی از شاهزادگان صفوی در سال 1544م فراهم کرده بود، سنتی که بایسنقر میرزا و شاهرخ پدرش بنا گذاشته بودند، به سرپرستی و حمایت علاءالدوله پسر بایسنقر تا سال 1447م به حالتی زنده باقی ماند.


بازیل گری در بررسی ویژگیهای سبک هراتی، اهمیت خاصی به تأثیر متقابل تصاویر بر یکدیگر می‌دهد که با اشارات معنی‌دار جان گرفته‌اند. او خاطرنشان می‌کند که این سَرزندگی و تحرک، کاملاً مغایر با خشکی و بی روحی چهره‌ها در نگارگری‌های مکتب جلایری است. همچنین، صحنه‌ها با قرارگرفتن افق در نزدیک لبة بالایی، عمق بیشتری یافته‌اند. زمینه‌های فیروزه‌ای متمایل به آبی و سبز، رنگهای عمده در این نگارگری‌ها هستند.
از دیگر خصوصیات منحصر به فرد مکتب هرات می توان به ترکیب بندی های متقارن و غیر متقارن، واقع گرایی در ترسیم گل و گیاه، تنوع رنگ در قلمگیری، غالب بودن رنگ آبی در کل تصویر، ریزه کاری در معماری، مهارت در ترسیم طراحی اندام، تراکم در مرکز صحنه، نمایش چند زمانی، استفاده از ترکیب بندی دایره اشاره کرد.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/88...2177946210.jpg
کتب


از مهمترین آثاری که در این مکتب هنری خلق شده‌است می‌توان به شاهنامه بایسنقری اشاره کرد که در سال 1430 (میلادی) به سفارش شاهزاده بایسنقر میرزا (فرزند شاهرخ و نوهء تیمور گورکانی) تهیه شده‌است. این کتاب ارزشمند که شامل 22 صحنه است خوشبختانه به صورت دست نخورده در موزه کاخ گلستان موجود است.
کلیله و دمنه بایسنقری، شاهنامه محمد جوکی، بوستان سعدی، خمسه نظامی، مرقع گلشن ، دیوان میرعلیشیرنوایی و هشت بهشت از دیگر کتبی است که در دوران پادشاهی شاهرخ و سلطان حسین بایقرا در هرات تصویرسازی شد.
هنرمندان

در دوران شاهرخ هنرمندانی چون جعفر بایسنقری ( خوشنویس) ، قوام الدین (مجلد)، پیراحمد باغشمالی، میر خلیل، خواجه غیاث الدین و امیر شاهی سبزواری در کتابخانه بایسنقرمیرزا به فعالیت مشغول بودند.
بعد از مرگ شاهرخ و به سلطنت رسیدن سلطان حسین بایقرا هنرمندانی چون سلطانعلی مشهدی(خوشنویس) ، کمال ادین بهزاد، یاری ( مذهب)، روح الله میرک خراسانی، حاجی محمد هروی ( محمد سیاه قلم) ، منصور و شاه مظفر در کتابخانه شاهی به تولید نسخ خطی نفیس مشغول بودند.

چرو 07-08-2013 11:50 PM

مکتب شیراز سده 9هـ.ق


بعد از به حکومت رسیدن تیموریان یکی از مراکز هنری در ایران واقع در استان فارس، به مرکزیت شیراز بود که تحت عنوان مکتب نگارگری شیراز سده 9هـ.ق و یا شیراز دوم شناخته می شود و شامل دوران حکومت اسکندر سلطان، ابراهیم سلطان و ترکمنان است.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/23...8222176179.jpg
مکتب نگارگری شیراز همچون پلی بین مکتبهای نگارگری تبریز-بغداد (ایلخانی- آل جلایر) و مکتب نگارگری هرات (تیموری ) بود. این مکتب زمینه را برای مکتب هرات فراهم کرد و در بسط و غنای آن نقشی درخور داشت.
هنرمندان شیراز ، خطاط و نقاش با مواریثی که از مکتب شیراز سده 8 ( آل اینجو و آل مظفر) بدست آورده بودند، آثاری را برای صاحبان قدرت تیموری (اسکندر سلطان و ابراهیم سلطان) تولید کردند که امروزه در موزه های جهان پراکنده است. این مکتب الگوی مکتب اولیه هرات شد و به همین دلیل شناخت و کنکاش در آن ضروری است.
زمینه سیاسی

پس از مرگ تیمور لنگ در سال 807هـ. و یک سری جنگهای داخلی، بالاخره پسر وی شاهرخ حکومت را بدست گرفت . هرات را مرکز حکومت خود کرد. در این زمان پیرمحمد بن جهانگیر، نوه تیمور حاکم فارس بود و دو برادرزاده اش رستم میرزا و اسکندر میرزا به ترتیب زمامدار اصفهان و همدان بودند. چون ایشان در جنگهای داخلی جانب شاهرخ را گرفته بودند بعد از به سامان شدن اوضاع، شاهرخ ایشان را به زمامداری ابقا کرد. با اختلافاتی که میان این دو پیش آمد اسکندر میرزا شورش کرد و موفق شد این دو را شکست دهد و حکومت شیراز و اصفهان را نیز بدست آورد. چون کار اسکندر بالا گرفت از اطاعت شاهرخ نیز سرباز زد و اصفهان را پایتخت خود انتخاب کرد و خود را اسکندر سلطان نامید(815هـ.) شاهرخ که نتوانست به وسیله نامه وی را مجاب کند ناچار به شیراز و اصفهان لشکر کشید و اسکندر سلطان را دستگیر کرد و حکومت اصفهان و همدان را به میرزا بن عمر شیخ و حکومت شیراز به به فرزند خود ابراهیم میرزا سپرد. بعد از مدتی میرزا بن محمد شیخ نیز یاغی شد و اسکند سلطان را که محبوش بود به قتل رساند و در 818هـ. به شیراز تاخت. شاهرخ به ناچار باز به فارس لشکر کشید و وی را نیز دستگیر کرد. حکومت این نواحی تحت فرمان ابراهیم سلطان به آرامش رسید . وی در سال 838هـ. در شیراز درگذشت و در دارالصفا مدفون شد. جهانشاه قراقویونلو در سال 853هـ. به فارس لشکر کشید و شیراز به دست قراقویونلوها افتاد.
زمینه فرهنگی

اسکندر سلطان مردی کرم ستوده و حامی شعر و شاعری بود.وی که میراث مکتب شیراز سده 8 را صاحب بود کتابخانه ای تشکیل داد و هنرمندان زیادی از نقاش و خطاط و مذهب و مجلد را به خدمت گرفت. بسیاری از این هنرمندان قبلا در دربار آل مظفر به کار مشغول بودند و این را می توان از تشابه نگاره ها در چهره پردازی و افقهای بلند تشخیص داد.
در دوران حکومت اسکندر سلطان تهیه گلچین و جنگ رواج یافت و گلچینهای متعددبی تهیه شد که بعضی نماینده بسزا و شایسته این مکتب هستند.
چون کار اسکندر بالا گرفت از اطاعت شاهرخ نیز سرباز زد و اصفهان را پایتخت خود انتخاب کرد و خود را اسکندر سلطان نامید(815هـ.) شاهرخ که نتوانست به وسیله نامه وی را مجاب کند ناچار به شیراز و اصفهان لشکر کشید و اسکندر سلطان را دستگیر کرد و حکومت اصفهان و همدان را به میرزا بن عمر شیخ و حکومت شیراز به به فرزند خود ابراهیم میرزا سپرد.


کتب دوران اسکندر سلطان:

گلچین حماسه ها (799هـ.) که مربوط به اشعاری درباره تاریخ مغولان است و چهار نگاره دارد.
بهمن نام(799هـ.) که مجموعه شعر حماسی است و هم اکنون در کتابخانه بریتانیا محفوظ است.
زیج (813هـ.) تالیف محمد بن یحیی بن حسن کاشی
گلچین خمسه نظامی (813هـ.) در بریتانیا
گلچین اسکندر سلطان که شامل حدودا 20 نگاره می شود
وی در دوران حکومت خود با حمایتش توانست یکی از ظریف ترین آثار نگارگری ایران را پدید آورد و این از ذوق و سلیقه و پشتیبانی او از هنرمندان نشات می گرفت.
با اینکه بعد از تصرف شیراز و اصفهان توسط شاهرخ، وی عده ای از هنرمندان را با خود به هرات برد اما از نسخه های زیبا و نفیسی که در دوران حکومت ابراهیم سلطان تهیه شده و به شاهرخ هدیه شده اند پیداست که شیراز همچنان مامن هنرمندان مذهبان و نگارگران بوده است . هنرمندانی که در دوران اسکندر سلطان در بارگاه وی مشغول به هنرآفرینی بودند در دوران ابراهیم سلطان نیز همچنان به کار خود ادامه دادند.
ابراهیم سلطان که خود خطاطی قابل و استادی مسلم بود به حمایت از هنر ادامه داد و همین امر موجب بوجود آمدن آثاری شد که امروزه مایه افتخار هر ایرانی است
http://img.tebyan.net/big/1390/10/18...0321424117.jpg
کتب دوران ابراهیم سلطان


ظفرنامه علی یزدی (839هـ.) که شامل 14 تصویر است و هم اکنون در بنیاد کورکیان نیویورک نگهداری می شود.
شاهنامه فردوسی(849هـ.) که 19 تصویر دارد و اکنون در کتابخانه دانشگاه لیدن است.
تاریخ جهانگشا( 841هـ.) شامل 6نگاره محفوظ در کتابخانه ملی پاریس، شاهنامه(844هـ.) با 52نگاره محفوظ در کتابخانه ملی پاریس، خمسه نظامی(848هـ.9 با 19 تصویر در کتابخانه رایلندز منچستر، خمسه نظامی(853هـ.) با 17 تصویر در بنیاد کورکیان نیویورک بخشی از کتبی است که در زمان وی تصویرگری و طبع شد.
مکتب ترکمنان

بررسی مکتب شیراز سده 9 بدون در نظر گرفتن جریانهای موازی در قلمرو ترکمنان ناقص خواهد بود. در نیمه نخست این قرن دو قوم از ترکمنان، قوم آق قویونلو و قراقویونلو نواحی باختری و از جمله شیراز را تصرف کردند. ایشان پس از پیروزی بر تیموریان کتابخانه و کارگاه های سلطنتی برپا کردند و هنرمندان را به کار گماشتند. در این کارگاهاه شیوه های متاثر از مکتب هرات و با خصوصیا متفاوت بوجود آمد که شاخص ترین آنها عبارت بود از:
پیکره های خپل، چهره های گرد با ابروان قوس دار، دهان و بینی کوچک و مناظر عجیب و غریب و خیالی.
سبک دربار ترکمن تحت حمایت یکی از امیران قره قویونلو به نام پیربداق بیشتر به مکتب هرات گرایید و شکل پالایش یافته ای کسب کرد.
این سبک نو را که به مرکزیت شیراز بوجود آمده بود، سبک تجارتی شیراز نیز می نامند. رابینسن از هنرمندی به نام فرهاد نام نی برد که واضع این سبک بود. مهمترین اثر وی کتابی به نام خاوران نامه (881هـ.) است که به شرح دلاوری های حضرت علی می پردازد که روایاتی آمیخته با اسطوره و تخیل هستند.

چرو 07-08-2013 11:50 PM

مکتب جلایری


مکتب تبریز- بغداد و یا مکتب جلایری از مکاتب زمینه ساز برای ظهور مکتب بزرگ هرات است.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/19...8238221114.jpg
مکتب نگارگری بغداد در دوران حکومت آل جلایر به مکتب نگارگری جلایری مشهور است. این مکتب که وامدار تمام رهاوردهای مکتب بغداد سده 6 و مکتب تبریز اول دوران ایلخانی است، مکتب تبریز- بغداد نیز نامیده می شود.
در دوران جلایری تحول دیگری نیز رخ داد و آن ابداع خط نستعلیق توسط میرعلی تبریزی بود و از آن به بعد برای متون کتب ادبی فارسی نظیر شاهنامه و خمسه و... از این خط زیبای فارسی بهره گرفته شد.
از تحولات دیگر این دوران می توان به استفاده از تشعیر در حاشیه کتب خطی برای زیباسازی زمینه اشاره کرد که هرچند متاثر از هنر چینی بود ولی در دوران های بعدی چهارچوبی ایرانی به خود گرفت . نمونه های تشعیر این دوران می توان به تشعیرهای بکار رفته در حاشیه دیوان سلطان احمد جلایر اشاره کرد.
اگر مکتب شیراز سده 8 بیشتر یه موضوعات رزمی و دلاوری به تاثیر از هنر ساسانی می پرداخت و یا مکتب تبریز اول به تاثیر از واقعگرایی چینی، موضوعاتی واقعی و تاریخی را مد نظر قرار داد، مکتب دوران آل جلایر به موضوعات تغزلی و عرفانی و عاشقانه توجه ویژه نمود . این دست کتب مانند دیوان جواجوی کرمانی و خمسه نظامی در این مکتب تهیه و طبع شد.
هنرمندانی چون احمد موسی که در مکتب تبریز رشد یافته بودند با تربیت شاگردانی چون شمس الدین میراث هنری خود را منتقل کردند و قوام و ثمر این میراث در همامیزی با هنر ایران( ادبیات) و بغداد(کتابت) به ظهور هنرمند بزرگی چون جنید بغدادی ( جنید سلطانی) منجر شد.
افرادی مانند شیخ اویس و فرزندش سلطان احمد به حمایت از هنرمندانی این چنین همت گذاشتند و اولین قدمهای برای زمینه سازی درظهور یک مکتبی کاملا ایرانی مانند مکتب هرات در همین دوره برداشته شد.
از تحولات دیگر این دوران می توان به استفاده از تشعیر در حاشیه کتب خطی برای زیباسازی زمینه اشاره کرد که هرچند متاثر از هنر چینی بود ولی در دوران های بعدی چهارچوبی ایرانی به خود گرفت


آل جلایر از سلسله های محلی ایران بودن که از سال 740 تا 813هـ. در عراق و آذربایجان حکومت می کردند. تبار آنها به مغولان می رسید و پس از فروپاشی ایلخانان در سال 736هـ. از برای کسب قدرت به پا خاستند و شیخ حسن بزرگ جلایری توانست پس از درگیری های طولانی با آل چوبان بر بخشی از غرب ایران استیلا یابد. پس از شیخ حسن بزرگ فرزند او شیخ اویس به حکومت رسید و قلمرو خود را تا تبریز گسترش داد. پس از او نیز پسرش بزرگش سلطان حسین به سلطنت رسید که در نهایت توسط برادرش سلطان احمد کشته شد. دوران حکومت سلطان احمد مصادف با برآمدن تیمور از شرق ایران بود. وی چندین بار به مبارزه با تیمور پرداخت و در نهایت به دست رقیب خود قرایوسف قراقویونلو به سال 813هـ. به قتل رسید و بدین ترتیب دفتر حکومت آل جلایر بسته شد.
به دلیل آنکه هم شیخ حسن بزرگ و هم فرزندانش افرادی هنر دوست و هنرپرور بودن و خود علاوه بر خطاطی در نقاشی نیز دستی داشتد، هنر کتابت در دوران ایشان دارای تحولات خاصی شد.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/22...1232485668.jpg
خصوصیات


در مکتب جلایری، دیگر اثری از واقعگرایی مکتب تبریز اول نیست. شاید به دلیل روحیه هنری حاکمان جلایری، موضوعات عاشقانه و عارفانه و تغزلی در این دوران موضوع کتب خطی و به تبع آن نگارگری قرار می گیرد.علاقه به نمایش طبیعت شاعرانه ادب فارسی و تصویرسازی از جهان خیالی و فضای بیکران، هماهنگی میان پیکره و منظره، تفکیک سازی فضا، بکارگیری طیف وسیع رنگی از دیگر خصوصیات این مکتب است.
در مکتب جلایری بر خلاف مکاتب پیشین ، پیکره ها نه در پلان جلو بلکه در پلانهایی عقب تر ترسیم شده اند و به همین دلیل کوچکتر اند و دست نقاش برای پرداختن به طبیعتی پر از عناصر ریز و تزئینی و ظریف باز است. در نگاره های بجای مانده از دوران جلایری منظره و طبیعت مانند یک فرش پر نقش و نگار با ظرافت تمام تصویر شده است.
از دیگر ویژگی های خاص مکتب تبریز- بغداد می توان به اختصاص یافتن یک برگ کامل برای نگاهر اشاره کرد. تا پیش از این همیشه نقاشی و متن نگارشی با هم تصویر میی شد ولی از این دوران به بعد برای نگاره ها ، صفحه ای جدا تعبیه شد و کادری نیز در داخل نگاره برای نوشتن نام اثر ( نام صحنه) در نظر گرفته شد که به عنوان یک سنت تا سالیان طولانی باقی ماند.
از ویژگی های منحصر به فرد دیگر آنکه برای اولین بار شاهد ظهور نقاشی هایی هستیم که هنرمند نگارگر آنها را امضا کرده است . جنید سلطانی (بغدادی) بزرگترین هنرمند این دوره است که برخی از آثارش را امضا نموده است . تا قبل و حتی بعد از این دوران (قرن 10هـ.) هیچگاه نگارگر اثرش را امضا نمی کرد و نمی کند.
مهمترین هنرمندان این مکتب عبارتند از جنید سلطانی و عبد الحی که هر دو از شاگران شمس الدین ، هنرمند مکتب تبریز اول بودند.
کتب

شاید مشهور ترین کتاب مکتب جلایری دیوان خواجوی کرمانی باشد که مثنوی عاشقانه همای و همایون بخشی از آن است. این نسخه که مربوط به سال 799هـ. است توسط جنید در 9صحنه تصویرگری شد و میر علی تبریزی آن را به خط نستعلیق نگارش کرد.
از دیگر کتب این دوران می توان موارد زیر را نام برد:
خمسه نظامی، عجایب المخلوقات قزوینی و کلیله و دمنه

چرو 07-08-2013 11:51 PM

مکتب شیراز سده 8هـ.ق


مصون ماندن شیراز از حمله مغولان ایلخانی باعث به وجود آمدن مکتب نگارگری در خطه فارس به مرکزیت شیراز شد که به مکتب شیراز اول یا شیراز سده 8 مشهور است.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/22...7510223598.jpg
مصون ماندن شیراز از هجوم مغول‌ها سبب گردید این خطه به‌عنوان محلى امن مورد توجه بسیارى از هنرمندان و دانشمندان قرار گیرد. ساکنان زمان مغول در شیراز امروزی ، اتابکان فارس بودندکه با مغولان مهاجم صلح کردد و مغولان هم در عوض، حکومت فارس را به ایشان بخشیدند. بدین ترتیب در شرایطی که کل خطه ایران تا بغداد در تب و تاب هجوم بیگانه بود، مردمان فارس در آرامشی نسبی بسر می بردند.
از آنجا که حاکمان همواره حامیان هنر بودند، هنر فارس به مرکزیت شیراز از حمایت سران تازه به تخت نشسته مغول برکنار ماند، چرا که سلیقه هنری مغولان با آنچه هنرمندان بومی شیراز کار می کردند متفاوت بود. بدین ترتیب هنر شیراز به هنری محلی تبدیل شد. این مسئله چند رهاورد هنری در پی داشت:
1- عدم ورود سلیقه هنری مغولی که همان سلیقه هنر چینی بود.
2- امتداد سلیقه هنری ایران قبل اسلام که در آن هنرمندان نگارگر بخصوص از حجاری ها و نقاشی ها و موزاییک کاری های دوران اشکانی و ساسانی متاثر بودند.
3- به وجود آمدن آثار هنری با کیفیت پایین، به دلیل عدم حمایت دولتی
4- بوجود آمدن حامیان غیر دریاری که عمدتا بازرگانان و تجار بودند و در نتبجه ورود سلیقه عوام و مردمان عادی به عرصه هنرهای خاص درباری مانند کتابت
از عهد اینجویان چند کارگاه کتاب‌نگارى غیر دربارى نیز در شیراز فعالیت داشتند که نسخه‌هاى کوچکى را مصور مى‌کردند و به هند، ترکیه و برخى نواحى ایران صادر مى‌کردند.


5- ورود هنر کتابت به محفلهای تجار و در نتیجه بوجود آمدن صادرات کتب خطی ایرانی به کشورهایی چون هند و ترکیه . به این ترتیب سبک نگارگرى شیراز به مناطق دیگر نیز راه یافت.
بعد ار اتابکان فارس، خاندان ایجوییان و سپس خاندان مظفریان به تریب در فارس به حکومت رسیدند و توانستند تحت حمایت حکومت مرکزی ، یعنی ایلخانان مغول درآمده و به عنوان حاکمان محلی در سده های 8ه.ق و تا ورود تیموریان در سده 9 بر سر قدرت باقی بمانند.
از اوایل سدهء هشتم، کارگاه‌هاى شیراز تحت حمایت امیران اینجو فعالیت وسیعى را در مصورسازى متون ادبى و خصوصاً شاهنامه آغاز کردند.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/43...8721423883.jpg
با توجه به ادله ای که ذکر شد، چینى‌مآبى در تبریز کمترین تأثیر را در نقاشى شیراز گذاشت و مکتب شیراز سنت پیشین نقاشى ایرانى را تداوم بخشید.
تصاویر شاهنامهء فردوسى (733 هـ.ق.) محفوظ در کتابخانه دولتى سن‌پترزبورگ، نمونهء خوبى از نقاشى نسخ شیراز در آن عهد است. در تصویرسازى این شاهنامه بر صحنه‌هاى تاریخى و حماسى تأکید شده است. تصاویر آزادتر و متنوع هستند و رنگ‌ها به‌صورت محدود و تفکیک‌شده به‌کار رفته‌اند. رنگ پروازى ساده و توأم با طراحى قوى است چراکه رنگهای پرتلولو و با کیفیت خیلی گران در می آمد و هنرمند بجای استفاده از رنگهای متنوع ، با تعداد رنگ بندی محدود کار کرده ولی در عوض طراحی این آثار از نظر خطی دارای اهمیت بیشتری است.
رونق فرهنگى شیراز در عهد مظفریان ادامه یافت. در ربع سوم سدهء هشتم، منظومه‌هاى تغزلى به برنامهء کتاب‌نگارى افزوده گشت و شیوه و اسلوب کار نیز کم کم ارتقا یافت.
از عهد اینجویان چند کارگاه کتاب‌نگارى غیر دربارى نیز در شیراز فعالیت داشتند که نسخه‌هاى کوچکى را مصور مى‌کردند و به هند، ترکیه و برخى نواحى ایران صادر مى‌کردند.
در نگارگرى دوره مظفریان، عناصر ترکیب‌بندى بیش از پیش خصلت مفهومى و نمادین یافتند.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/22...4750144100.jpg
خصوصیات :


1- کمترین میزان تاثیر هنر چینی در میان مکاتب نگارگری
2- رجعت به هنر ایران قبل اسلام
3- گزینه رنگی محدود
4- استفاده از طیف رنگهای گرم خصوصا رنگ قرمز
5- عدم توجه به رنگ پردازی
6- متاثر از هنر حجاری ساسانی
7- خلاصه نگاری مثلا یک بوته نمادی از گلزار است و یا یک سرباز نمادی از لشکر
8- توجه به مجالس رزمی بیش از مجالس بزمی
نسخ مصور

از نسخه‌هاى مصور شده در شیراز سده 8 می توان به کتب زیر اشاره کرد:
1- شاهنامه فردوسی (نسخه کتابخانه دولتى سن‌پترزبورگ، 733هـ.ق)
2- شاهنامه حزین (770هـ.ق)
3- شاهنامه (نسخهء کتابخانه، توپقاپو استانبول، 773 هـ.ق.)
4- شاهنامه (نسخهء کتابخانه سلطنتى قاهره، 796 هـ.ق.)
5- شاهنامهء وزیر قوام‌الدین (742 هـ.ق.)
6- مونس‌الاحرار نوشته محمد بدر جاجرمی(742 هـ.ق.)

چرو 07-08-2013 11:52 PM

مکتب تبریز اول ( مکتب مغولی)


در دوران حکومت ایلخانان مغول و فاصله قرون 7 و 8هـ. مکتبی در پایتخت ایشان شکل گرفت که به مکتب تبریز اول و یا مکتبی مغولی مشهور است.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/42...2216797648.jpg
یورش ایلخانان مغول در سال 616هـ. از یک سو و ارتباط با جاده ابریشم از سوی دیگر وارد ورود و آشنایی هنرمندان ایرانی با هنرهای تزئینی و تصویری چینی شد. سلسله ایلخانی توسط هلاکوخان مغول به سال 736هـ. پایه گذاری شد. ایلخانان توانستند فتحیات خود را تا بغداد و سرنگونی سلسله عباسی، که چیزی قریب به 500 سال دوام آورده بود، ادامه دهند.
ایشان تبریز را به عنوا ن پایتخت خود انتخاب کردند.
در شهر تبریز در دوره ایلخانان مغول مکتب هنری پدید آمد که به مکتب تبریز اول مشهور است . در این دوران به دستور خواجه رشید الدین فضل الله، یک کارگاه هنری در تبریز با نام ربع رشیدی ساخته شد و به همین دلیل نگاره های این دوره ها بیشتر از آنکه با عنوان مکتب تبریز شناخته شده باشد، با عنوانهای سبک مغولی ، و گاه سبک رشیدیه شناخته می شوند.
ایخانیان نخستین سلسله ترکی مغولی بودند که دین اسلام را پذیرفتند و زبان فارسی را رسمی شمردند.
در دوران حکومت ایشان دو اتفاق مهم در هنر نگارگری رخ داد:
اول ، آغاز ورود عناصر چینی به حوزه نگارگری ایرانی که بعدها همچنان در شکل ابر و کوه و یا تزیینات البسه همچنان باقی ماند. دقت در جزئیات رهاورد این انتقال است.
دوم ایجاد سنت کارگاهی، تا پیش از این یک نگارگر کل نقاشی های یک نسخه را در تمام مراحل انجام می داد ولی از این دوران به بعد، هنرمندان به صورت تخصصی درآمدند و هر یک بخشی از کار را برعهده گرفتند.
بوجود آمدن ربع رشیدی، کتابخانه مراغه و... به نوان محلی برای دورهم جمع شدن هنرمندان از نقاش و خطاط، جلدساز و... رهاورد این سنت تازه است. سنتی که تا روی کار آمدن مکتب اصفهان همچنان پابرجا ماند.
در مکتب تبریز علاوه بر ورود عناصر تصویری چینی و به تبع آن دقت در جزئیات و سنت کارگاهی، نوعی تحرک و جنبش بوجود آمد.


خصوصیات

در مکتب تبریز علاوه بر ورود عناصر تصویری چینی و به تبع آن دقت در جزئیات و سنت کارگاهی، نوعی تحرک و جنبش بوجود آمد. به دلیل تمایل برخی سلاطین به مسحیت، برخی سنتهای بیزانسی در هنر این دوران دخیل شد.
نقشها با رنگهای تیره تر از زمینه تصویر می شدند. چین وچروک لبلسها متاثر از سنت بیزانسی است. چهره ها مغولی است. دیگر خبری از عمامه های بزرگ عربی مکتب بغداد نیست.
خط عنصر اصلی در بیان حالت است. نوعی اکپرسیو در بیان حالت چهره در برخی از نگاره ها دیده می شود.
از دیگر عناصری که متاثر از هنر چینی وارد شد می توان به نحوی نمایش طبیعت مثلاً ترسیم تنه پیچیده و گره دار درختان و صخره های تیز و دشتهای بریده و ابرهای مواج ، مراعات نسبتها، دقت در رسم گیاهان و اعضای بدن حیوانات ، و تحرک و جنبش بیشتر در نمایش صحنه ها به جای آرامش و سکون موجود در نقاشی سنّتی ایرانی اشاره کرد. از سوی دیگر، استفاده از نقوش تزیینی هنر ایرانی مانند نقوش هندسی کاشی کاری ، و اعتبار بخشیدن به معماری ایرانی به عنوان اصلیترین جانمایه کار و بازنمایی روح ملی ، تقلید صرف از هنر چینی را نفی می کند. هنرمندان ایرانی در عین پذیرش عناصر تازه که به آثار آنان جلوه ای نو و تحرکی بیشتر می بخشید، این عوامل را با شیوه سنّتی نگارگری ایرانی چنان آمیختند که بسختی می توان این عناصر تازه را در میان تاروپود هنر سنّتی تمیز داد. در واقع ، آمیختن این عناصر جدید به شیوه ای کاملاً ایرانی انجام پذیرفت ، به طوری که لطمه ای به تداوم هنر نگارگری ایرانی وارد نکرد .
http://img.tebyan.net/big/1390/10/12...2871381669.jpg
کتب


از کتب مشهور این مکتب می توان به نسخه ای از جامع التواریخ رشیدالدین فضل اللّه به تاریخ 707ـ714 (محفوظ در کتابخانه های دانشگاه ادینبورو و انجمن سلطنتی آسیا ) است . در این نگاره ها ــ که به گمان برخی محققان حاصل کارگاههای تبریز در زمان حیات رشیدالدین (اوایل قرن هشتم ) است ــ چهره ها و جامه ها و جنگ افزارها مغولی است و مناظر شباهت نزدیکی به آثار استادان دوره های سونگ و یوان چین دارد، هرچند اشکال ساده شده (استیلیزه ) و تزیینی و ریزه کاریهای نقاشی ایرانی نیز در کنار عناصر چینی به چشم می خورد. این کتاب شامل چهار جلد است که به شرح وقایع تاریخ کلی جهان شامل موضوعات مذهبی و ادبی و اجتماعی می شود.
کتاب منافع الحیوان که به تاریخ 698هـ. طبع شده نوشته ابن بختیشوع است . این کتاب در کتابخانه مراغه تهیه شد و شامل 94 نگاهر است. موضوع این کتاب علم تشریح ویژگی های حیوانات است و موضوع آن نشان دهنده ورود دیدگاه های واقعگرایی چینی به ایران است.
شاهنامه ای معروف به «شاهنامة دموت » نقطه اوج پیشرفت نقاشی ایلخانی است . به رغم نظر بیشتر محققان ، از جمله اشرودر ، این شاهنامه همان است که دوست محمد هروی ، نقاش دربار شاه طهماسب اول ، نقاشیهای آن را از آثار نقاشی به نام شمس الدین دانسته است . در این اثر صحنه های رزم قهرمانان ایرانی به تصویر درآمده است . هرچند عناصر چینی همچنان در این نگاره ها دیده می شود، اما نوآوری در منظره پردازی و نحوة ترکیب مناظر و نیز درآمیختن آن با روح ملی راه را برای رهایی از تأثیرات خارجی گشود. این کتاب حدود 57 نگاره دارد که در قطع نزدیک به مربع در میانه متون تجسم یافته است.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/11...4136224231.jpg
نوع نقوشی که در جزئیات معماری ساختمانها در این نگاره ها دیده می شود، به نقوش گنبد سلطانیه (واقع در زنجان) شباهت دارد . اگرچه در انتساب نگاره های این شاهنامه به مکتب تبریز سده هشتم اتفاق نظر نسبی وجود دارد، لیکن در تعیین تاریخ دقیقتر آنها، اختلاف نظر هست . دلری حدود 735 را مقرون به صحت دانسته ، در حالی که اشرودر با مقایسه جامه های نگاره های مختلف دورة ایلخانان نتیجه گرفته است که جامه های منقوش در این شاهنامه با جامه های اواخر سدة هشتم همسانی بیشتری دارد. با توجه به نوشتة دوست محمد هروی که شمس الدین در زمان سلطان اویس (حک : 757ـ 775) این هنر را آموخته است ، نظر اشرودر مرجح است . همچنین اشرودر براساس شیوه رایج در کتابخانه ها و کارگاههای اسلامی ، شاگردان شمس الدین را نیز در خلق این اثر سهیم دانسته است .
از دیگر کتب می توان به کلیله دمنه اشاره کرد که احتمالا توسط احمد موسی تصویرگری شده است.
تاریخ جانگشای جوینی، ابوسعیدنامه، تاریخ چنگیزی، سلسله الذهب و آثارالباقیه بیرونی از دیگر کتب مشهور این دوران است.

چرو 07-08-2013 11:53 PM

مکتب سلجوقی

اولین مکتب نگارگری ایرانی


مکتب سلجوقی که مربوط به دوران حکومت سلجوقیان در ایران است اولین مکتب نگارگری ایران پس از اسلام است که در آن تاثیرات هنر ایرانی کاملا مشهود است و کم کم انگاره های هنر عربی ( مکتب بغداد) از آن کنار می رود و زدوده می شود.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/53...8228186198.jpg
سلجوقیان كه طایفه‌ای ترك‌تبار بودند و در زمان سامانیان ماوایشان در اطراف بحر خزر بود، در روزگار غزنویان در حدود سال 416 ه‌ق در ماوراءالنهر طغیان كرده، با وجود سركوب شدن توسط حكومت وقت، علم عصیان خود را بر زمین نگذاردند و پس از مرگ سلطان‌محمود غزنوی، با پسرش مسعود جنگیدند و بالاخره او را در نواحی مرو و سرخس شكست دادند و در سال 429 ه‌ق سلسله سلجوقی را در نیشابور تاسیس كردند. آن‌ها كه قدرت زیادی داشتند، تا سرزمین های نزدیک بغداد را به متصرفات خود ضمیمه كردند.
در این دوران، تصویرسازی كتب، ایرانی بودن خود را بیشتر هویدا ساخت و خصوصیات نقاشی‌های مسیحیت، از جمله لباس و شمایل، كنار گذاشته شدند. از مهمترین تاثیرات هنر ایرانی بر تصویرگری سلجوقی، وجود هاله گرداگرد یر شخصیتها ست که نه به معنای تقدس بلکه برای جداسازی پیکره از زمینه بکار می رفته و کاملا تاثیرات هنر مانوی را نشان می دهد.
در مکتب سلجوقی دیگر خبری از سرهای باریش و عمامه بزرگ که نشانگر تصویرسازی عربی بود ، نیست. با دیدن نگاره اهی سلجوقی حسی از نقاشی دیواری در چشم بیننده زنده می شود.
موضوعات نیز به تبعیت از پیشینه ادبی ایران، بیشتر موضوعات ادبی است تا علمی. استفاده از موضوعات شکار و داستانهای ایرانی مانند بهرام و آزاده یکی دیگر از وجوه تاثیرات هنر ساسانی بر کتابت سلجوقی است. به همین دلایل، مکتب سلجوقی را اولین مکتب نگارگری ایران پس از اسلام می دانند.
خصوصیات

در مکتب سلجوقی ، نقشها و تزئینات بر روی متن رنگ آمیزی شده پدیدار گشته اند. این رنگ معمولا سرخ بوده است و زمینه را با آن می پوشاندند ، در صورتی تصاویر موجود در مکتب بغداد بدون رنگ آمیزی زمینه نقش می شده اند .
در این دوران، تصویرسازی كتب، ایرانی بودن خود را بیشتر هویدا ساخت و خصوصیات نقاشی‌های مسیحیت، از جمله لباس و شمایل، كنار گذاشته شدند. از مهمترین تاثیرات هنر ایرانی بر تصویرگری سلجوقی، وجود هاله گرداگرد یر شخصیتها ست که نه به معنای تقدس بلکه برای جداسازی پیکره از زمینه بکار می رفته و کاملا تاثیرات هنر مانوی را نشان می دهد.


در نسخه های خطی دوران سلجوقی نقاشی بر روی صفحه کتاب مستقیماً انجام می گرفت و از چین و چروک لباس ها به شیوه مسیحی رایج در مکتب عباسی خبری نیست و لباسها را با گل و گیاه و نقوشی به سبک اسلیمی تزیین می کردند.
الکساندر پاپادوپولو در مورد تزیین لباس در نگاره های ایرانی و سادگی آنها در شیوه های بعدی چنین می نویسد: زمانی که نقاشی ایرانی هنوز سنتهای مینیاتورهای عربی را ادامه می دهد، پیراهنهایی را مشاهده می کنیم که همان تزیینات نقاشیهای عربی را دارد و نمونه آن را در شاهنامه سالهای 1330-1340 میلادی و به ویژه در کتاب سمک عیار که مربوط به همین دوران است می بینیم. تزیین لباسها از این دوران به بعد کمتر و نامشخص تر می شود؛ تنها تزییناتی را مشاهده می کنیم که با نوک قلم مو به وجود آمده است و یا حاشیه ای طلایی روی سینه و شانه ها دارد.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/10...9335215205.jpg
هنرمندان ایرانی کم کم در می یابند که تزیین لباسها، اشتباه بزرگ ذوقی و کاری اضافی و طاقت فرساست. لباسها اگر یکرنگ نقاشی شود، به دلیل سادگی و یکپارچگی روی زمینه مشخص می شود و بدین ترتیب لحظات آرامبخشی را در تزیینات افراطی زمینه به وجود می آورد. بنابراین لازم بود که لباسها یکرنگ باشد تا شخصیتها در زمینه تزیین شده به راحتی قابل تشخیص باشند. به علاوه نقش لباسها به سلاحهای جنگجویان و زین اسبها که فضاهایی بسیار نقشدار و مخطط ایجاد می کند، منتقل می شود.
البته باید متذکر شد که تزیین لباس هم در دوران عباسی و هم در شیوه سلجوقی جود داشته، ولی نقشها کاملاً با هم متمایز و متفاوت بوده است. اما پس از مکتب سلجوقی تزیین لباسها کم می شود ولی از بین نمی رود.
در مورد ترکیب بندی ، به تبعیت از هنر حجاری و نقش برجسته های ساسانی، کمپوزیسیون های این کتب، سترگنما و ساده هستند.
کتب

از کتب مصور این دوره شاید قدیمیترین آن «اندرزنامه» باشد که تاریخ 483 هجری را دارد و کریستین پرایس آن را «کهنترین مینیاتور» می داند که در گرگان به سال 475 تا 483 نوشته و به تصویر کشیده شده است و اکنون به همراه دیوان مصور دیگری با نام «ورقه و گلشاه» که داستانی تغزلی دارد در موزه توپقاپوی استانبول نگهداری می شود.
این نسخه یکی از عالیترین نمونه های تصویرگری در کتب مربوط به شیوه سلجوقی است. بیشتر اهل فن نگاره های این کتاب را اثر هنرمندی ایرانی می دانند. این نسخه ممتاز طبق تحقیقات پژوهندگان در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری نگاشته و مصور شده است. هفتاد و یک تصویر در این کتاب وجود دارد که متن و زمینه بسیاری از آنها به رنگهای آبی و قرمز و سبز است و بخشهای خالی و ساده متن با گل و پرنده و پیچکهای تزئینی پر شده و یادآور شیوه سفالینه های این دوران است. متن کتاب از اشعار فارسی است و تصاویری زیبا بدون استفاده از سایه روشن و قوانین مربوط به مناظر و مرایا دارد.
در نسخه های خطی دوران سلجوقی نقاشی بر روی صفحه کتاب مستقیماً انجام می گرفت و از چین و چروک لباس ها به شیوه مسیحی رایج در مکتب عباسی خبری نیست و لباسها را با گل و گیاه و نقوشی به سبک اسلیمی تزیین می کردند.


در طراحی های زیبا و دل انگیز درنگی کتاب مفید الخاص از محمدبن زکریای رازی محفوظ در کتابخانه آستان قدس رضوی مشهد، تصویر چندی از گیاهان طبی دیده می شود که نشانه هایی از ترکیب بندی های حیوانی عصر ساسانی را دارد و دو حیوان را روبروی هم و زیر پای درختی با طبیعت گرایی ویژه و بسیار دقیق تصویر کرده است.
تصاویر روی متن نخودی رنگ کاغذ بی آنکه اطراف آنها رنگ آمیزی شده باشد منقوش گشته است بوجهی که اندامها مستقیماً بر روی زمینه کاغذ خود نمایی می کنند. نقاشی های این نسخه که در سال 600 هجری قمری نگاشته شده است در عین سادگی دارای حالت بسیار میباشد. یک نسخه نیز از خواص الاشجار متعلق به همان دوره در کتابخانه مذکور نگهداری می شود که تصاویر آن از نظر مطالعه نقاشی و به ویژه پیسرفت علم گیاه پزشکی در ایران آن روزگار دارای اهمیت فراوان است.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/23...4827134132.jpg
از سایر کتابهای مصور در این شیوه می توان به «طب جالینوس»، «سمک عیار»، و «الاغانی» اشاره کرد.
کتاب سمک عیار که نسخه ای از آن در کتابخانه بودلیان موجود است، تمام خصوصیات و سنتهای نقاشی ایرانی در عهد ساسانیان را دربردارد. این کتاب را «صدقه بن ابی القاسم» نوشته است و «فرامزبن خدادادبن عبدالله الکاتب الارجانی» در سال 585 گردآوری آن را آغاز کرده است که پس از مدت کوتاهی به تصویر درآمد.
کتاب الاغانی که به وسیله دانشمند اسلامی «ابوالفرج اصفهانی» نوشته شده، بیست جلد بوده که اکنون شش جلد آن باقی مانده است.
یکی از معروفترین و قدیمیترین نسخ شاهنامه که تاکنون شناسایی شده مربوط به دوره سلجوقیان است. نسخه ای که آقای مهدی غروی آن را با عنوان «شاهنامه کاما» معرفی کرده اند، شاهنامه ای که به عقیده ایشان و شادروان مجتبی مینوی به دوران سلجوقی مربوط است.
از نگارگران مربوط به این دوره می توان از «ابوتراب» و «فخرالدین حسین بدیع نقاش» که معاصر خواجه نصیرالدین طوسی بوده اند نام برد.

چرو 07-08-2013 11:53 PM

مکتب بین المللی عباسی (بغداد)

اولین مکتب نگارگری دنیای اسلام


مکتب بین الملی عباسی یا بغداد اولین مکتب نگارگری در تمدن اسلامی ست که بیشتر به مصور سازی کتب علمی و ادبی پرداخته است.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/28...4442213215.jpg
با ظهور اسلام، هنرمندان ایرانی که اسلام آورده بودند با دیدگاهی تازه شروع به فعالیت هنری کردند. در دوران خلافت بنی امیه که پایتخت خود را دمشق (سوریه امروزی) انتخاب کرده بودند، به دلیل مجاورت با تمدن بیزانس در روم شرقی، تاثیرات سنت تصویرگری مسیحی در هنر نوپای اسلامی راه یافت که از جمله می توان به نقاشی های دیواری به جای مانده از بنی امیه اشاره کرد.
با روی کار آمدن عباسیان، كه خود با حمایت یكی از قدرتمندترین خانواده‌های ایرانی به نام «آل برمك» یا «برامكه» به تاج و تخت رسیده بودند، پایتخت به بغداد تغییر مکان داد. جایی که در قبل از اسلام یکی از بزرگ ترین پایتختهای ساسانی بود (تیسفون) و به همین دلیل هنر ایرانی در دیدگاهای زیبایی شناسی عباسی رخنه کرد و نقاشی های دیواری کاخها و هنر کتابت کتب خطی از جمله تاثیرات ایران ساسانی بر هنر اسلامی بود.
در این عصر، نهضت ترجمه كتب به‌خصوص از زبان‌های پهلوی، سانسكریت و یونانی به عربی شكل گرفته بود.
در سده‌های آخر حكومت عباسیان، حكومت‌های ملوك‌الطوایفی در مناطق مختلف ایران بر روی كار آمدند كه خود جداگانه هنر نگارگری را مورد عنایت خویش قرار داده بودند؛ از این دست، سامانیان و غزنویان را می‌توان نام برد.
با روی کار آمدن عباسیان، كه خود با حمایت یكی از قدرتمندترین خانواده‌های ایرانی به نام «آل برمك» یا «برامكه» به تاج و تخت رسیده بودند، پایتخت به بغداد تغییر مکان داد. جایی که در قبل از اسلام یکی از بزرگ ترین پایتختهای ساسانی بود (تیسفون) و به همین دلیل هنر ایرانی در دیدگاهای زیبایی شناسی عباسی رخنه کرد و نقاشی های دیواری کاخها و هنر کتابت کتب خطی از جمله تاثیرات ایران ساسانی بر هنر اسلامی بود.


به مکتب هنری که به مرکزیت بغداد در این دوره شکل گرفت مکتب بغداد گفته می شود ولی به دلیل آنکه هنرمندان این مکتب در اقصی نقاط بلاد اسلام به تولید آثار می پرداختند گاهی لفظ مکتب بین المللی عباسی را برای این دوره بکار می برند.
حکومت طایفه عباسی قریب به 500سال برقرار بود و در طی این دوران، ترکان سلجوقی توانستند حکومتی مستقل به مرکزیت نیشابور در ایران تشکیل دهند که مکتب سلجوقی رهاورد آن است و در مقاله بعدی بررسی می شود.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/75...4337236170.jpg
خصوصیات


در مکتب بغداد موضوعات فنی سوژه های نقاشی بدون تغییرات اساسی، به طور ساده تکرار می شد و نقاشی همیشه جزئی از متن کتاب بود. چهره های کار شده در این تصاویر به شکل چهره های سامی نقاشی شده است: بینی ها کشیده و صورت ها با ته ریش سیاهی پوشیده شده است. دورگیری زخیم و زمخت با رنگ تیره یک دیگر از عناصر هنر عربی در این نگاره هاست.
از خصوصیات دیگر آن که نقش ها و شکل جانوران و اشخاص قدری درشت تر ترسیم شده؛ اغلب کوتاه و پهن و اندام ها مشخص و صریح طرح شده است. در نگاره ها، رنگ زمینه یا اصلا به چشم نمی خورد و یا بسیار اجمالی است. رنگ هایی که در نگاره ها به کار رفته است معدود، اما تناسب آنها با یکدیگر بسیار دقیق و لطیف صورت گرفته است. این نگاره ها از صفحه جدا نیست و بخشی از متن به شمار می رود.
جدا از اهمیت مکتب نگارگری بغداد به عنوان نخستین سبک نگارگری اسلامی، این مکتب تنها مکتبی بود که به پدیده های گذرا و نگرشهای روان شناسی و اختلافات طبقاتی توجه داشت و از واقع گرایی نمایانی برخوردار بود. مکاتب بعدی نگارگری اسلامی به سمت و سویی دیگر سوق یافتند و کمتر به بیانی واقع گرایانه و اجتماعی نزدیک شدند.
کتب مکتب بغداد

با توجه به آنکه هنرهای تصویری و تجسمی، در اسلام مکروه بود در این دوره کتاب های بیشتر در زمینه ی طب، علوم و فنون، تالیف شده است.
مشهور ترین نقاش این دوره «عبدالله بن فضل» بود که سالهای 600 ه. ش کتاب می نوشت و آن را نقاشی می کرد و زكی‌محمدحسن كه از هنرپژوهان مشهور مصری بوده و زمانی ریاست موزه قاهره را بر عهده داشته است، وی را قدرترین نقاش دوره عباسیان می‌شناسد. یک نسخه خطی ترجه شده از کتاب یونانی ماتریامدیکا نوشته دیوسکوریدوس در دست است که توسط این هنرمند مصور شده است و تحت عنوان الادویه المفرده صوری چند از آن در مجموعه دکتر سار در برلین و دکتر مارتین در استکهلم موجود است.
جدا از اهمیت مکتب نگارگری بغداد به عنوان نخستین سبک نگارگری اسلامی، این مکتب تنها مکتبی بود که به پدیده های گذرا و نگرشهای روان شناسی و اختلافات طبقاتی توجه داشت و از واقع گرایی نمایانی برخوردار بود. مکاتب بعدی نگارگری اسلامی به سمت و سویی دیگر سوق یافتند و کمتر به بیانی واقع گرایانه و اجتماعی نزدیک شدند


از دیگر هنرمندان این مکتب می توان « یحیی بن محمود واسطی» را نام برد. وی نسخه ای از مقامات حریری را نگاشته که در آن بیش ازصد تصویر نقاشی شده است. نسخه مذکور به تاریخ 635ه.ق اکنون در کتابخانه ی ملی پاریس نگهداری می شود. تصاویر عالی این کتاب و اشکال بزرگ آن که نقاشی های دیواری را به یاد می آورد، تصویر واقعی زندگی روزانه و حیات اجتماعی را نشان می دهد. در اینجا اعراب قرن سیزدهم در مسجد، مزرعه، صحرا، کتابخانه و هنگام برگذاری جشن و اعیاد مختلف دیده می شوند.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/22...0837199232.jpg
یکی دیگر از قدیمی ترین نسخ خطی مکتب عراق، کتاب البیطره است که درباره علم دامپزشکی است و در سال 605ه.ق در بغداد تألیف شده و هم اکنون در کتابخانه مصر در قاهره محفوظ است. نسخه دیگر از این کتاب تالیف 606ه.ق در موزه توپقاپی استانبول نگه داری می شود.
مجموعه دیگری از نگاره های مکتب بغداد، آنهایی هستند که در لابه لای کتابهای مربوط به ساعت های آبی و اسباب های مکانیکی یافت شده و بسیاری از آنها ریشه یونانی دارند. از مشهور ترین این آثار، کتاب آلات خودکار « الجامع بین علم و العمل فی الحیل» است که کاتب و نگارگر آن محمد بن یوسف کوفی است. نسخه مصوری از این کتاب در کتابخانه موزه توپ قاپوسرای استانبول وجود دارد که تاریخ آن 601 ه.ق است و احتمالا در موصل استنساخ شده است.
اثر شاخص دیگر که به شیوه مکتب بغداد مصور شده است کتب کلیله و دمنه است. این اثر مجموعه ای از افسانه های هندی است که توسط ابن مقفع به عربی برگردانده شد. یک نسخه عالی از این کتاب در کتابخانه ملی پاریس وجود دارد که تاریخ آن در حدود سال 627-616ه.ق است. تصاویر حیوانات در این کتاب به شیوه ساسانی است و رعایت طبیعت نیز در آن دیده می شود. اشکال حیوانات و مناظر طبیعی اشجار و نباتات به طور کلی حالت تزئینی خاصی را ایجاد کرده است.
از دیگر کتب این مکتب می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- الاغانی نوشته ابوالفرج اصفهانی
- مختارالحکم و محاسن الکلم
- دعوه الاطبا
- اخوان الصفا
- مرزبان نامه کاتب و نگارگر مرتضی بن ابی طاهر بن احمد کاشی
- بیاض و ریاض
- الدریاق کاتب و نگارگر محمد بن سعید شرف الحاج

چرو 07-08-2013 11:54 PM

نگارگری ایران اسلامی

شرحی در تفسیر هنر نگارگری و دیدگاههای خلق آن


در این مقاله دیدگاه های کلی در خلق آثار نگارگری مورد توجه قرار گرفته و تبین می شود و اهداف مورد بحث در ویژه نامه بیان می گردد.

http://img.tebyan.net/big/1390/10/54...8932253255.jpg
عالم لطیف و زیبای نقاشی های ایرانی ، پر از رمزها و شگفتی هاست لیکن ذیده ای می باید که آنها را بشناسد و بشکافد و آن چه را که مستتر است بیابد.
هنر نگارگری (مینیاتور) از جمله هنرهایی است که جمال شناسی و کمال یابی را نمی توان تنها با حواس ظاهری شناخت بلکه باید چشم باطن بیدار باشد تا درک آن به خوبی امکان پذیرد.
با بررسی و تعمق بیشتر در آثار این هنرمندان می تئان اینگونه استنباط کرد که ایشان خود را مقید به تقلید صرف از طبیعت نما دانسته اند، بلکه در عالم خیال و تصورات ذهنی به عالمی غیر از جهان ماده توهج داشته اند. بنابراین نقاشی ایرانی علاوه بر صورت های ظاهری و مادی که در صفحه منعکس می شود دارای عالمی معنوی و روحانی است که در فضای نقش جایگزین می شود.
شناخت زیبایی های هنر نگارگری بدون شناخت آثار ادبی و شعر ایرانی از یک سو و دیدگاههای عارفانه از سوی دیگر ممکن نیست. چرا که هنرمند نگارگر برای تصویرسازی خود خود بیش از عالم ماده به عالم معنا توجه دارد. تصویر او از یک اسب نه اسب موجود در عالم ماده که اسب دنیای مُثُلی (عالم ایده) است. به همین دلیل در نگارگری ایرانی، تصاویر غرق در نور هستند. در هیچ نگاره ای سایه وجود ندارد چرا که سایه از نبود نور ایجاد می شود و دنیای ایده و مثل غرق در نور است و عدم در آن جای ندارد.
با دقت در تصاویر یک نکته ظریف دیگر را می توان مشاهده کرد که بازتاب همین نگرش است؛ در نگارگری ایرانی فرق چندانی میان چهره سازی مرد و زن نیز وجود ندارد چرا که جنسیت، نتیچه نقص است و نقص بازتاب عالم ماده و در عالم مثل نقص موجود نیستف پیران را به واسطه مو و محاسن می توان شناخت، چین و چروکی در چهره نیفتاده است. همه چیز در تمامیت خود جلوگر است و به همین دلیل از عمق نمایی واقعی (پرسپکتیو) نیز دوری می شود.
هنرمند نگارگر برای تصویرسازی خود خود بیش از عالم ماده به عالم معنا توجه دارد. تصویر او از یک اسب نه اسب موجود در عالم ماده که اسب دنیای مُثُلی (عالم ایده) است. به همین دلیل در نگارگری ایرانی، تصاویر غرق در نور هستند


شاید برخی گمان کنند که هنرمند ایرانی از عدم توانایی در کشیدن تصاویر با عمق نمایی صحیح به چنین رویکردی ری اورده است. این یک اشتباه محس است. هنرمندا ایرانی اصلا ضرورتی برای چنین تکنیکی نمی بیند. دید انسانی باعث می شود که تصاویر در عمق فرو روند ، همین نوع دید، انسان را از شناخت کلیت یک شی بی نصیب می کند یعنی نه تنها دید خوبی نیست بلکه باعث شناخت غلط نیز می شود و یک نقص بزرگ است. شما در واجهه با یک نگاره همه چیز را به صورت کامل می بینید، درختان از روبر، انسانها سه رخ، بناها نیم رخ ، حوض و قالی از بالا تجسم می شوند تا بیننده درک درستی از شی داشته باشد. همین یکی از امتیازات بزرگ نگارگری ایرانی است. در قرن بیستم ، در جوامع غربی به چنین نتیجه ای رسیدند و انواع سبکها از کوبیسم و ... سر برآورد اما نگارگران ایرانی قریب به 400سال قبل چنین نگرشی را به اوج اعتلای خود در آثارشان بازتاب داده بودند هزار افسوس و دریغ که تهاجم فرهنگی و دلباختگی به هنر غرب و بالاتر شمردن آن این مایه فخر و مباهات را کمرنگ کرد و نورش را خاموش گردانید.
http://img.tebyan.net/big/1390/10/11...1312912857.jpg
هدف از این ویژه نامه شناساندن اجمالی هنر نگارگری به مخاطب است تا به صورت کاملا اجمالی از سیر تاریخی و تکامل متد نگارگری ایرانی، اوجها و افول های آن آگاه شود. به همین دلیل با توجه به ادوار تاریخی ، مهمترین جنبشهای هر عصر مورد توجه قرار گرفته و برخی از مشهورترین نگارگران، حامیان هنری و کتب تولید شده آن عصر نام برده شده است.
در توضیح چرایی این نکته که به چه دلیل بررسی بر اساس تاریخ به عنوان فصل بندی این ویژه نامه انتخاب شده اینکه معمولا در هر دوره تاریخی، پادشاهان و حكمرانان علاقه وافری به گرد هم آوردن هنرمندان نخبه و بااستعداد سراسر مملكت تحت حكمرانی خویش در مركز حكومت داشته‌اند، تا شاهد خلق عظیم‌ترین آثار هنری بوده، به سبب آن‌ها به سایر ممالك مباهات كنند؛ از این رو هنرمندان در هر شاخه هنری در پایتخت گرد می‌آمدند. كتابخانه‌های سلطنتی به‌عنوان مركز طبع و نشر آثار فرهنگی به‎صورت مكتوب، میزبان نقاشان، خطاطان، صحافان، جلدسازان و... بودند. همان‌طور كه اشارت رفت، شاخه‌های هنری گوناگون در كنار هم قادر به خلق كتب نفیس و گرانبهایی می‌شدند كه كتابخانه سلطنتی را رونق و جلا می‌بخشیدند. معمولا از میان این هنرمندان، شخصی را كه در فن خود از دیگران سرآمدتر بود و مظهر فضل و كمال به شمار می‌آمد، به سرپرستی كتابخانه برمی‌گزیدند و او بود كه بر كار دیگر استادان نظارت داشت و آثار را مورد مداقه قرار داده، كیفیت آن‌ها را می‌آزمود؛ به عنوان مثال، جعفر بایسنقر خطاط، در عهد تیموریان و كمال‌الدین بهزاد هروی، در اوایل عهد صفویان این سمت را عهده‌دار بودند.
از آنجایی كه آثار به عمل آمده در این اماكن، هیچ‌گاه خارج از استانداردها و معیارهای استادالاساتید نبوده‌اند، مشابهتی فراوان با یكدیگر پیدا می‌كرده‌اند و مستقیما تحت تاثیر سبك و روش استاد بزرگ قرار می‌گرفته‌اند و چون این آثار مشابه در برهه‌ای از تاریخ خلق می‌شده و مكان خاصی برای آفرینش آن‌ها وجود داشته است (كه عمدتا پایتخت‌ها بوده‌اند)، نام آن مكان را به عنوان نام سبك و مكتب بر آن‌ها نهاده‌اند؛ مثلا زمانی كه سخن از «مكتب تبریز اول» یا «مكتب تبریز نخست» به میان می‌آید، منظور نقاشی‌هایی است كه برای اولین بار در دوره ایلخانان مغول در تبریز كه پایتخت ایشان بوده است، به تصویر كشیده شده‌اند.
معمولا در هر دوره تاریخی، پادشاهان و حكمرانان علاقه وافری به گرد هم آوردن هنرمندان نخبه و بااستعداد سراسر مملكت تحت حكمرانی خویش در مركز حكومت داشته‌اند، تا شاهد خلق عظیم‌ترین آثار هنری بوده، به سبب آن‌ها به سایر ممالك مباهات كنند


ادوار تاریخی نگارگری ایران

با توجه به آنکه از آثار دوران قبل اسلام اثر مکتوب بجا نمانده (بجز برگهایی از نقاشان پیرو دین مانی که در تورفان چین بدست آمده) بررسی هنر نگارگری ایران تنها در دوران بعد از گرویدن به اسلام ممکن است.
به طور کلی می توان تحول تاریخی هنر نگارگری را به صورت زیر بررسی کرد:
مکتب بغداد: یا مکتب بین المللی عباسی که اولین مکتب نگارگری جهان اسلام است و به سده های اولیه هجری و دوران خلافت عباسیان گفته میشود.
مکتب سلجوقی: که مکتبی است که در دوران حکومت سلجوقیان رایج بوده و قرون 5 و 6هـ. را شامل می شود.
مکتب تبریز اول: که مربوط به دوران حکومت مغولان در ایران است و قرون 7و8هـ. را شامل می شود.
مکتب شیراز اول: که همزمان با مکتب تبریز اول در شیراز صورت می گرفته و مربوط به دوران حکومت آل انجو و آل مظفر طی سده 8هـ. است
http://img.tebyan.net/big/1390/10/54...3792169483.jpg

مکتب جلایری: یا مکتب تبریز-بغداد که مربوط به حکومت آل جلایر بعد از خاندان ایلخانی است و قرن 8 را شامل می شود.
مکتب شیراز دوم: یا مکتب شیراز سده 9هـ. که مربوط به حکومت دورات تیموریان در شیراز است و دوران فرمانروایی اسکندر سلطان، ابراهیم سلطان و ترکمنان می شود.
مکتب هرات: که مکتب رسمی دوران تیموری است و مربوط به سلطنت شاهرخ، پسر تیمور و سلطان حسین بایقرا است و قرن 9 هـ. را شامل می شود.
مکتب تبریز دوم: که مربوط به دوران حکومت صفوی در ایران است و دوران زمامداری شاه اسماعیل اول و شاه تهماسب را شامل می شود.
مکتب مشهد: که مربوط به دوران صفویه و شاه تهماسب است و در مشهد به حمایت ابراهیم میرزا است.
مکتب قزوین: که مربوط به دوزان صفویه است و دوران شاه تهماسب را بعد از تغییر پایتخت به قزوین تا به حکومت رسیدن شاه عباس را شامل می شود.
مکتب اصفهان: که مربوط به دوران صفویه بعد از تغییر پایتخت توسط شاه عباس به اصفهان می شود و تا پایان دوران صفوی برقرار است.
لازم به ذکر است که نگارگری ایران از اواخر دوران صفوی با ورود هنرمندان خارجی به دربار صفوی و دلباختگی هنرمندان ایرانی به تقلید از آثار غربی رو به افول نهاد.
امید است این مجموعه باعث آشنایی مخاطبان گرامی با این هنر ارزشمند و ظریف شود.

چرو 07-09-2013 01:39 PM

نگارگری دوران صفوی


دوران صفویه از درخشان ترین ادوار هنر اسلامی ایران است. دستاوردهای هنگارگری مکتب هرات و کمال الدین بهزاد در این دوره به اوج می رسد و سپس به ظهور مکتب اصفهان ، هنر نقاشی برای همیشه از قید کتابت رها شده و مستقل می گرد.

http://img.tebyan.net/big/1390/09/22...8249199217.jpg
هنگامی که شاه‌عباس اول در 996هـ.ق به حکومت رسید، مینیاتور ایران که پیشینه تابناکی را از عهد تیموری و اوایل صفوی پشت ‌سر داشت، در اوج ترقی سیر می‌کرد و نگارگران شیرین‌کار و توانا در تنوع بخشیدن به کارهای خود و ابداع شیوه‌های تازه و تکامل بخش، همچنان راه جویی و رهیابی می‌کردند. این تکاپو، از «مکتب هرات» که از مهمترین و اصیل‌ترین مکتب‌های مینیاتور ایران است، آغاز شد و در تبریز در زمان شاه‌ اسماعیل صفوی (905ـ930ه) رنگی دیگر یافت و که قوام آن را می توان در مکتب درخشان تبریز مشاهده کرد که به همت شاگردان کمال الدین بهزاد مانند آقا میرک و سلطان محمد شکل گرفت.
این مکتب که شاید اوج نگارگری ایرانی از حیث ریزه کاری و تزیین باشد , آخرین درخشش سنت کارگاهی و کتابت نگارگری ایرانی نیز هست.
شاید درخشان ترین دستاورد این مکتب، شاهنامه زیبا و پرابهت تهماسبی باشد که کتابت آن قریب به 28 سال طول کشید. این اثر درخشان دارای 258 تصویر در قطع وزیری بزرگ است . تابلوی بارگاه کیومرث، اثر سلطان محمد در این نسخه حدود 3سال زمان برد تا تکمیل شود! این اثر ارزشمند به عنوان هدیه به بارگاه سلطان سلیم دوم عثمانی تقدیم شد.
از ویژگیهای این سبک در چهره‌نگاری، نزدیک شدن آن به شبیه‌سازی است که در مجلس آرایی توجه برانگیز و خوشایند است.


در دوران پادشاهی شاه تهماسب (930ـ984ه) با جابه‌جایی پایتخت از تبریز به قزوین و تصرفات زیبنده‌ای که در مکتب سابق به عمل آمد، «مکتب قزوین» به ظهور رسید که دارای بسیاری از سحرآفرینی‌های شیوه «هرات» و «تبریز» بود و افزون بر این، از ظرافت‌های دیگر مانند جوان‌نمایی و خوشگل‌سازی چهره‌های اشخاص و ریزه‌کاری در منظره‌های عمارات سلطنتی بهره‌ها داشت.
http://img.tebyan.net/big/1390/09/19...2081253770.jpg
پس از آنکه بنابر تصمیم شاه‌عباس، پایتخت ایران از قزوین به اصفهان منتقل شد، عده‌ای از نگارگران دربار صفوی نیز به اصفهان کوچیدند و در این شهر هنرخیز به پدید آوردن نگاره‌های ارزنده خود در مینیاتور همت گماشتند؛ سلیقه‌های تازه‌ای که با پاسداری از اصالت فن، این نقاشان توانمند مانند رضا عباسی، حبیب‌الله مشهدی، فضل‌الدین حسینی، صادقی بیک، معین مصوّر و محمد یوسف در آفریدن آثار بدیع از خود به ظهور رساندند و تغییراتی که در صحنه‌پردازی و رنگ‌آمیزی و چهره‌نگاری و توجه به پدید آوردن نقاشی‌های تک صورته و چند صورته به وجود آوردند، سبک تازه‌ای را به معرض نمایش آورد که با مکتب‌های پیش از‌آن تفاوت داشت و به نام «مکتب اصفهان» شهرت یافت.
مکتب نوزاد یاد شده که تا میانه‌های دوران شاه‌صفی گام به گام مراحل پیشرفت را می‌پیمود و استادان چیره دستی چون شفیع عباسی، محمد یوسف، صادقی بیک و معین مصّور آن را کمال و رونق بخشیدند، تا آنجا پیش رفت که اگر از پاره‌ای جهات و از آن جمله رنگ‌آمیزی به پایه مکتب هرات و تبریز نرسید، ولی در صورت سازیهای مجالس و چهره‌های تک نفره بر مکتب‌های پیش برتری یافت. از ویژگیهای این سبک در چهره‌نگاری، نزدیک شدن آن به شبیه‌سازی است که در مجلس آرایی توجه برانگیز و خوشایند است. در این مکتب، مینیاتور ایران از تاثیر چینی‌سازی تا حد قابل توجهی دامن فراچید و چهره‌ها و مناظر به واقعیت نزدیک‌تر شد و رنگها به ملایمت و ماتی گرایید.
http://img.tebyan.net/big/1390/09/13...6145244194.jpg
از جمله نامبرداران این زمان رضای عباسی است که در عین تازگی کار، اصالت سبک را رعایت می‌کرد و افزون بر مجلس‌پردازی، در تک صورت‌سازی، یگانه عصر بود و شیوه شیخ محمد سبزواری و نگارگر معاصر شاه تهماسب را به سر حد کمال رسانید.
مکتب اصفهان پس از طی دوره بالندگی و رشد، هرچه به عصر پایانی صفوی نزدیک‌تر می‌شد، به انحطاط می‌پیوست و این فروافتادگی نه تنها در این مکتب، بلکه در مکاتب دیگر نیز مشهود بود و به‌طور کلی مینیاتور ایران در نقطه اوج خود گرایشی به سقوط پیدا کرد.
چون پس از طی بیش از دویست سال که از آغاز ترقی مینیاتور می‌گذشت و شاهکارهای ارزشمندی در نقاشی ایران به دست استادان بزرگی مانند جنید، بهزاد، میرک، شیخ‌زاده، محمدی، سلطان محمد، میرسیدعلی و میرزاعلی و دیگران به عرصه‌ شهود آمده بود، به علت رکود و انحطاط عارض برای این هنر، ظهور یک تحول در سبک نقاشی انتظار می‌رفت و پدید آمدن شیوه تازه‌ای که در عین تفاوت با مینیاتور، مورد پسند هنرشناسان قرار گیرد زمینه پیدا کرده بود، از این رو تنی چند از استادان چیره‌دست، پس از آشنایی با روش پی‌گیری شده نقاشان هند در اقتباس پاره‌ای از ویژگیهای نقاشی فرنگستان و مأنوس شدن با این سبک از روی باسمه‌های فرنگی، بر آن شدند که در نقاشی ایران به گونه‌ای منطقی تغییراتی بدهند و اسلوب تازه‌ای پدید آورند و این گرایش شروع تأثیرپذیری نقاشی ایرانی از مکاتب غربی است.

چرو 07-09-2013 01:41 PM

سیر نقاشی ایران


کهن ترین نقاشی های دیواری در ایران مربوط به دوران اشکانی است.سیر تحول نقاشی ایران از دوران امپراتوری اشکانی تا دوران قاجار مورد بحث در مقاله زیر است.

http://img.tebyan.net/big/1390/12/19...9203238121.jpg
نقاشیهایی از دوران اشکانیان، نقاشی های معدودی بر روی دیوار، که بیشتر آنها از قسمتهای شمالی رودخانه فرات بدست آمده، کشف شده است. یکی از این نقاشیها منظره یک شکار را نشان میدهد. وضعیت سوارها و حیوانات و سبک بکار رفته در این نقاشی ما را بیاد منیاتورهای ایرانی می اندازد.
نقاشیهایی از دوران اشکانیان، نقاشی های معدودی بر روی دیوار، که بیشتر آنها از قسمتهای شمالی رودخانه فرات بدست آمده، کشف شده است. یکی از این نقاشیها منظره یک شکار را نشان میدهد. وضعیت سوارها و حیوانات و سبک بکار رفته در این نقاشی ما را بیاد منیاتورهای ایرانی می اندازد.
نقاشیهایی از دوران اشکانیان، نقاشی های معدودی بر روی دیوار، که بیشتر آنها از قسمتهای شمالی رودخانه فرات بدست آمده، کشف شده است. یکی از این نقاشیها منظره یک شکار را نشان میدهد. وضعیت سوارها و حیوانات و سبک بکار رفته در این نقاشی ما را بیاد منیاتورهای ایرانی می اندازد.
در نقاشیهای دوران ساسانی، نقاشی از روی چهره بر سایر نقاشی های دیگر تقدم داشت. تناسب و زیبایی رنگها از این دوران، بسیار جالب توجه است. نقاشی ها بدون سایه و با همدیگر هماهنگی دارند. در بعضی از موارد، سطوح سیاه پر رنگ را محدود کرده اند.
مانی، (پیامبر و نقاش ایرانی)، که در قرن سوم زندگی میکرد، یک نقاش با تجربه و ماهر بود. نقاشی های او یکی از معجزاتش بود. نقاشی (Torfan) که در صحرای گال استان ترکستان در چین بدست آمد، مربوط است بسال 840 تا 860 بعد از میلاد.
کتابها با سرآغاز و حاشیه های زیبا رنگ آمیزی و تزئین شده بود. این طرحها و روشها از یک نسل به نسل دیگر با همان روش و اصلوب منتقل می شد، که معروف است به "هنر روشن سازی". هنر روشن سازی و زیبا کردن کتابها در زمان سلجوقیان و مغول و تیموریان پیشرفت زیادی کرد. شهرت نقاشی های دوران اسلامی شهرت خود را از مدرسه بغداد داشت.
مینیاتورهای مدرسه بغداد، کلاً سبک و روشهای نقاشی های معمولی پیش از دوره اسلامی را گم کرده است. این نقاشی های اولیه و بدعت کارانه فشار هنری لازم را ندارند. مینیاتورهای مدرسه بغداد اصلاً متناسب نیستند.
اگر چه مدرسه بغداد، هنر پیش از دوره اسلامی را تا حدی در نظر گرفته بود، که بسیار سطحی و بدوی بود، در همان دوره هنر مینیاتور ایرانی در تمام قلمرو اسلامی از آسیای دور تا آفریقا و اروپا پخش شده بود.


تصاویر نژاد سامی را نشان میدهد؛ و رنگ روشن استفاده شده در آن نقاشی را. هنرمندان مدرسه بغداد پس از سالها رکود مشتاق بودند که آیین تازه ای را بوجود آورده و ابتکار کنند. نگاه های مخصوص این مدرسه، در طرح حیوانات و با تصاویر شرح دادن داستانها است.
اگر چه مدرسه بغداد، هنر پیش از دوره اسلامی را تا حدی در نظر گرفته بود، که بسیار سطحی و بدوی بود، در همان دوره هنر مینیاتور ایرانی در تمام قلمرو اسلامی از آسیای دور تا آفریقا و اروپا پخش شده بود.
از میان کتابهای مصور به سبک بغداد میتوان به کتاب "کلیله و دمنه" اشاره کرد. تصاویر نامتناسب و بزرگتر از حد معمول رنگ شده است؛ و فقط رنگهای معدودی در این نقاشیها بکار رفته است.
بیشتر کتابهای خطی قرن سیزدهم، افسانه ها و داستانها، با تصاویری از حیوانات و سبزیجات تزئین شده است. یکی از قدیمی ترین کتابهای کوچک طراحی شده ایرانی بنام "مناف الحیوان" در سال 1299 میلادی بوجود آمده است. این کتاب مشخصات حیوانات را شرح میدهد. در این کتاب تاریخ طبیعی با افسانه در هم آمیخته شده است.
موضوعات این کتاب که تصاویر بسیاری دارد، برای آشنایی با هنر نقاشی ایرانی بسیار مهم است. رنگها روشن تر و از روش مدرسه بغداد که روشی قدیمی بود جلوتر است.
http://img.tebyan.net/big/1390/12/23...2507822543.jpg
پس از هجوم مغولان، یک مدرسه جدید در ایران به نظر میرسید. این مدرسه تحت تأثیر از هنر چینی و سبک مغول بود. این نقاشی ها همه خشک و بی حرکت و خالص و یکسان، مانند سبک چینی است.
بعد از حمله مغول به ایران، آنها تحت تأثیر از هنر ایرانی، نقاشان و هنرمندان را تشویق کردند. در میان نقاشی های هنرمندان ایرانی میتوان سبک مغول هم مشاهده کرد، لطافت ها، ترکیبات آرایشی، و خطوط کوتاه خوب که میتوان آنها را بشمار آورد. نقاشی های ایرانی بصورت خطی و نه ابعادی می باشد. هنرمندان در این زمینه از خود یک خلاقیت و اصالت نشان داده اند.
هنرمندان مغول دادگاه سلطنتی نه فقط به تکنیک بلکه به موضوعات ایرانی هم احترام گذاشتند. یک بخش از کارشان شرح دادن به آثار ادبی ایران مانند شاهنامه فردوسی بود.
بر خلاف مدارس مغول و بغداد بیشترین کارها از مدرسه هرات بجا مانده است. مؤسس این سبک نقاشی مدرسه هرات بود؛ که از نیاکان تیموریان بودند و این مدرسه را بخاطر محل تأسیس آن مدرسه هراتی نامیدند.
متخصاص هنر نقاشی بر این باورند، که نقاشی در ایران در دوران تیموری به اوج خود رسیده بود. در طول این دوره استادان برجسته ای، همچون کمال الدین بهزاد، یک متد جدید را به نقاشی ایران عرضه کرد.
دو کتاب با ارزش از زمان بایسنغر باقی مانده است؛ یکی کتاب "کلیله و دمنه" و دیگری کتاب "شاهنامه".
یکی از این طرح ها نشان دادن یک منظره زیبا از یک دادگاه ایرانی است که به سبک چینی رنگ آمیزی شده است. کاشی های سفید و آبی ایرانی همراه با فرشهای زیبای ایرانی بصورت هندسی نقش شده است. در یکی از کتابهای دستنویس "خمسه نظامی گنجوی"، سیزده مینیاتور زیبا بوسیله "میرک" کشیده شده است.
ساختگی بودن، حساسیت، و هنر نقاشی های بغداد از طرحهای کشیده شده در کتاب "خمسه نظامی" کاملا مشهود است. این قطعه با ارزش و فوق العاده هم اکنون در موزه بریتانیا قرار دارد. در این قسمت از معماران و مهندسان مشغول ساختمان سازی هستند. این نقاشی در سال 1494 میلادی در هرات نقاشی شده است.
متخصاص هنر نقاشی بر این باورند، که نقاشی در ایران در دوران تیموری به اوج خود رسیده بود. در طول این دوره استادان برجسته ای، همچون کمال الدین بهزاد، یک متد جدید را به نقاشی ایران عرضه کرد.


بهزاد، بهترین استاد سبک مدرسه هراتی، این هنر را بسیار بسط داد. او سبک را اختراع کرد که قبل از او هرگز استفاده نشده بود.
در دوران صفویه مرکزیت هنر به شهر تبریز آمد. و برخی از هنرمندان هم در شهر قزوین ماندگار شدند. اما اصل سبک نقاشی صفویه در شهر اصفهان بوجود آمد.
مینیاتورهای ایرانی، در دوره صفویه در شهر اصفهان، از سبک چینی جدا شده و قدم در راهی جدید نهاد. این نقاشان بعدها به سبک طبیعی متمایل شدند. رضا عباسی مؤسس سبک "مدرسه نقاشی صفوی" بود.
طرحهای این دوره یکی از بهترین و زیبا ترین و با سلیقه ترین طرحهای نقاشان ایرانی است که نشان دهنده ذوق نقاشان ایرانی است. مینیاتورهای خلق شده در این دوره(مدرسه صفوی)، هیچکدام منحصراً با هدف مزین کردن کتابها کشیده نشده اند. سبک صفوی بسیار بهتر و ملایم تر از سبک مدرسه تیموریان (هراتی) و مخصوصاً سبک مغولی است.
در نقاشی نقاشان دوران صفوی آشکار شدن تخصص آنها در این رشته بوضوح مشخص است. بهترین معرف از این دوره نقاشی های هستند که در عمارت چهل ستون و عالی قاپو کشیده شده است.
http://img.tebyan.net/big/1390/12/12...3394138234.jpg
در نقاشی های صفوی، موضوع اصلی شکوه و زیبایی این دوره است. موضوعات نقاشی ها بیشتر حول محور بارگاه سلاطین، اشراف زادگان، کاخ های زیبا، مناظر زیبا و صحنه هایی از جنگ ها است.
هنرمندان بیشتر به اصول کلی پرداخته و از جزئیات غیر ضروری اجتناب، که در شیوه هراتی و تبریزی بکار رفته بود، خودداری کردند. صافی خطوط، بیان زود احساسات و متراکم شدن موضوعات از مشخصات سبک نقاشی صفوی است. از آنجاییکه در اواخر دوران صفوی، از لحاظ جنبه فکری اختلافات جزئی در رنگ آمیزی بوجود آورد، میتوان به ظهور سبک اروپایی در این نقاشی ها پی برد.
نقاشی های دوران قاجاریه (قرن شانزدهم میلادی) یک ترکیبی از سبک هنرهای اروپایی کلاسیک و سبک و تکنیک مینیاتورهای دوران صفوی است.
در این دوران "محمد غفاری (کمال الملک)" سبک کلاسیک اروپایی را در ایران رواج داد. در این دوران سبکی از نقاشی بوجود آمد که بنام "قهوه خانه" شناخته شد. این نوع نقاشی یک پدیده جدید در تاریخ هنر ایرانی است. سبک "قهوه خانه" عامه پسند و مذهبی است. موضوعات این سبک بیشتر تصاویر پیامبران و امامان، شعائر مذهبی، جنگها و نام آوران ملی بودند.
"قهوه خانه ها" رفته رفته جای خود را در بین مردم معمولی باز نمودند. در این مکان داستان سرایان و نقالان داستانهای حماسی و مذهبی را برای مردم بازگو میکردند.
در بیشتر این قهوه خانه ها این مناظر که بیشتر به درخواست عمومی بود رنگ آمیزی شده بود. زیباترین مثالها در موزه اصلی تهران و همینطور در بعضی از موزه های خصوصی داخل و خارج از کشور نگهداری میشود. نقاشی های ایرانی، یک نوع ملاحت را که بی شباهت به هر چیز دیگر است به تماشاگر عرضه میکند.


چرو 07-09-2013 01:45 PM

نگارگری هنری ملی و اصیل است

http://img.tebyan.net/big/1385/04/17...6355231150.jpg
پیدایش هنر نو در قرن بیستم و بی‌توجهی هنرمندان که نگارگری را برابر واپسگرایی می‌دانند در کمرنگ شدن آن مؤثر بوده، در حالی که نگارگری هنری ماندگار است و اصالت سنتی و ملی خود را حفظ کرده است.
علی اصغر تجویدی که اخیرا در گالری کمال الدین بهزاد به برگزاری یک نمایشگاه انفرادی از آثار خود پرداخته گفت: "مینیاتورهمواره به شاخه ای از نقاشی تعلق داشته و از دیرباز در خدمت شعر و ادبیات بوده و با ادبیات پیوند عمیقی داشته است. در واقع نگارگری همواره با مضامین ملی مورد استفاده قرار می گرفته است."
این مدرس و هنرمند نگارگر افزود: "من به شخصه در این نمایشگاه روی مضامینی چون فرهنگ باستان، اسطوره های ایرانی، جشن های ملی مثل جشن آبریزگان و نوروز در تخت جمشید کار کرده ام. در واقع سعی کردم با استفاده از تکنیک های کاربردی در نگارگری سنت های فراموش شده مان را احیاء کنم. البته در این آثار مخاطب تنها نگارگری صرف را نمی بیند بلکه آمیزه ای از نقاشی، نگارگری، تاریخ و اسطوره در این آثار تصویر شده اند."
تجویدی درباره نوآوری در نگارگری ایرانی گفت: "نگارگری ایرانی همواره سیالی مخصوص به خود را داشته و آن بعدنمایی که در آثار اروپایی ها وجود دارد در نگارگری یافت نمی شود. به این ترتیب اگر قواعد صحیحی در این هنر رعایت شود می توان از نگارگری در اشکال نو استفاده کرد. منتهی همان طور که اشاره کردم مشروط به اینکه المان های موجود در قالب های نگارگری گنجانده شوند. یعنی نمی توان از عناصر غیرایرانی در نگارگری استفاده کرد. زیرا نگارگری باید در چارچوب های سنتی ارائه شود."
این مدرس دانشگاه درباره کمرنگ شدن هنر نگارگری نیز تصریح کرد: "پیدایش هنر نو در قرن بیستم و بی توجهی هنرمندان که روی آوردن به نگارگری را برابر واپسگرایی می دانند در این امر بی تاثیر نبوده است. در حالی که هنر نگارگری ماندگار است و اصالت های سنتی و ملی خود را حفظ کرده است. نگارگری اصولا وابسته به مطالعه، اندیشه و ریاضت است و جوانان امروز با شتابزدگی قصد دارند به این حیطه دست یابند. شناخت نگارگری در درجه اول به شناخت فرهنگ برمی گردد."
علی اصغر تجویدی در سال 1327 در فسا به دنیا آمد. وی فارغ التحصیل رشته مجسمه سازی از دانشکده هنرهای زیبا تهران و نزدیک به چهل است به فعالیت در حیطه نگارگری مشغول و نمایشگاههای متعددی برپا کرده است. نمایشگاه آثار نگارگری تجویدی روز شنبه در گالری بهزاد افتتاح می شود و 10 روز در این مکان ادامه خواهد داشت. مخاطبان می توانند برای بازدید از این آثار به بلوار کشاورز، نبش خیابان 16 آذر، گالری بهزاد مراجعه کنند. ساعت بازدید برای دوستداران نگارگری و مینیاتور 10 صبح تا هشت شب است.

چرو 07-09-2013 01:47 PM

ثبت ملی تابلوهای فرشچیان
فرشچیان: تابلوهای ارزشمند دیگری هم دارم كه اگر آثارم به ثبت ملی برسند، حاضرم به مردم كشورم تقدیم كنم تا در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد


وزیر ارشاد در دیدار با محمود فرشچیان،‌از ثبت ملی آثار این هنرمند خبر داد و محمود فرشچیان هم گفت:‌ با ثبت ملی آثارم،‌ تابلوهای ارزشمند دیگری را نیز به كشورم اهدا خواهم كرد.http://img.tebyan.net/big/1389/03/17...3354185162.jpg



به گزارش فارس، سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم بازدید از موزه آثار محمود فرشچیان در مجموعه فرهنگی و هنری كاخ سعدآباد از ثبت ملی آثار فرشچیان در راستای حمایت از مالكیت معنوی آثار هنری خبر داد.
فرشچیان هم در دیدار با وزیر ارشاد مثل همیشه بر توجه به نسل جوان هنرمند تأكید كرد و گفت: من در سن و سالی هستم كه دیگر چیزی برای خودم نمی‌خواهم و اگر خواسته‌ای دارم برای نسل جوان هنرمندان ایران است كه نیاز به حمایت و توجه دارند.
این پیشكسوت نگارگری ایران با استقبال از پیشنهاد وزیر ارشاد برای ثبت ملی آثارش به عنوان آغازی برای حمایت از مالكیت معنوی آثار هنری گفت: تابلوهای ارزشمند دیگری هم دارم كه اگر آثارم به ثبت ملی برسند، حاضرم به مردم كشورم تقدیم كنم تا در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد.
محمود فرشچیان كه در تمام مدت بازدید از موزه و دیدار با وزیر ارشاد، ‌گرداگردش مملو از علاقه‌مندان بود در پاسخ به سؤالی درباره خرید و فروش آثار نگارگری گفت: این هنر آن‌قدر سخت، پركار و ظریف است كه تعداد فعالان آن محدود هستند و خلق یك اثر نگارگری زمان زیادی طول می‌كشد و به همین دلیل تعداد تابلوهای نگارگری آن قدر زیاد نیست كه به صورت عمده خرید و فروش شود و یا صادرات داشته باشد.
در ادامه این مراسم، محمود فرشچیان با همراهی سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد و شاه‌‌آبادی معاون هنری وزیر ارشاد و جمع همراه، از آثار موزه بازدید كردند و فرشچیان درباره تك تك آثارش كه در موزه به دیوار آویخته بود توضیحاتی داد.
در پایان این مراسم نیز فرشچیان كتاب مجموعه آثار خود را به وزیر ارشاد و معاون هنری وزیر هدیه داد.
در بخشی از فضای موزه فرشچیان نیز نمایشگاهی از آثار فریدون جوقان هنرمند جوان نگارگر برپا شده بود كه پیش از ورود وزیر، فرشچیان با دقت و حوصله تمامی این آثار را از نزدیك دید و هنرمند آن را تحسین كرد.

چرو 07-09-2013 01:49 PM

گفت‌و‌گو با استاد محمود فرشچیان


فرشچیان: یک ایرانی مسلمانم



http://img.tebyan.net/big/1389/03/24...2332136190.jpg
محمود فرشچیان که ساکن نیوجرسی آمریکاست، مدتی است به ایران آمده تا در کنار نمایشگاهی که از آثارش در گالری موزه فرشچیان در کاخ موزه سعدآباد برگزار شده، میزبان علاقه‌مندان آثارش باشد.
نه اصلا. مگر من الآن پیر شده‌ام خانم؟!
در اتاقی کوچک نشسته بود و صبورانه به حرف‌های مهمانانش گوش می‌داد. صدها نفر دانشجو، پیر و جوان و حتی کودکانی با پدر و مادرشان آمده بودند تا استاد آثارشان را ببیند و نظر بدهد، راهنمایی‌شان کند و عکسی بیاندازند و امضایی از او بگیرند و...
او نیز در 81 سالگی با آرامش و خوش‌رویی پذیرای تک‌تک مهمانانش بود.
با لهجه‌ای که هنوز یادآور زادگاهش بود، برای علاقمندان توضیحاتی می‌داد و گاه دست به قلم می‌برد و طرح‌هایی می‌زد تا راهنمایی‌شان کند. پس از آنکه از دفتر مدیریت موزه فرشچیان پایش را به گالری گذاشت باز این هجوم خیل علاقمندان به خود او و هنرش بود که بر سرش بارید. دست آخر مسئولان موزه به زحمت او را از طرفدارانش جدا کردند تا به موقع به یک ملاقات برسد. این گفت‌و‌گو در فاصله بین رفت و بازگشت محمود فرشچیان به دفتر مدیر کاخ موزه سعدآباد انجام شد و به لطف استاد که ترجیح داد، راننده را دنبال کارش بفرستند و قدم زنان به سئوالات پاسخ دهد.

شما وقتی از ایران رفتید بسیار جوان بودید و در معرض فرهنگ غرب قرار گرفتید، اما چه چیزی باعث شد در نهایت به یکی از اصیل‌ترین هنرهای ایرانی روی بیاورید و سال‌های سال توان و تلاشتان را به این هنر اختصاص دادید؟
حقیقت و ماهیت این هنر بود که مرا شیفته خود کرد. لطفی که این هنر داشت و رابطه‌ای که بین من و این هنر اصیل ایرانی وجود داشت، مرا آنقدر مجذوب خود کرده بود که نمی‌توانستم به جریان‌های فرهنگ و هنر غربی توجهی داشته باشم.
در واقع این عشق و علاقه شما ناشی از نوع تربیت شما در خانواده بوده است؟
نه، به هیچ وجه. همه عشق من به نگارگری برمی‌گردد به عظمت هنر ایرانی و ارزش والایی که این هنر دارد. احساس من درباره هنر ایرانی این بوده و هست که این هنر ارزش دارد که من همه عمر و زندگی خود را به پای آن بگذارم.

این را همواره گفته‌ام حتی در مصاحبه با نشریات خارجی. اخیرا یک روزنامه کثیرالانتشار که تیراژ چند میلیونی دارد با نام «رکورد» با من مصاحبه داشت، من آنجا هم اعلام کردم که یک ایرانی مسلمان هستم. من می‌دانم که مذهب در خون من و در نهاد من ریشه‌های عمیق دارد. مذهب من در تزکیه و تصفیه روح و کار من موثر بوده است.



نگران این نبودید که نقاشی ایرانی رنگ کهنگی به خود بگیرد و در جریان هنرهای نو فراموش شود؟ آیا نوآوری شما در نگارگری ایرانی و رسیدن به سبک جدیدی در این هنر نتیجه چنین نگاهی به هنر ایرانی بوده‌است؟
نوآوری من در این هنر، برگرفته از اصالت‌ هنر ایرانی و سنت‌های نقاشی ایرانی است. تلاش من این بوده که با حفظ این اصالت و سنت‌ها در جریان هنر معاصر، نقاشی ایرانی را پرورش بدهم و مطمئن بودم چون این هنر برآمده از سنت‌ها و اصالت‌های ایرانی در طی سال‌های بسیار طولانی است، در مواجهه با جریان‌های گذرای هنر معاصر نابود نخواهد شد و به حیات خود ادامه خواهد داد.
من هرگز نگران این مسئله نبودم که در فضایی که جریان‌های مختلف و مکاتب متعدد شکل می‌گیرند، نقاشی ایرانی نابود شود و یا مخاطبی نداشته باشد چرا که به ارزش‌های این هنر و قابلیت‌ها و توانایی‌های آن ایمان داشتم و دارم. هنر ایرانی مبتنی به اصالت عظیمی است و همین به من اطمینان می‌داد که این هنر هرگز از بین نخواهد رفت. بسیاری از جریان‌های مهم هنری به دلیل نداشتن چنین اصالتی با وقفه روبرو شدند و از بین رفتند.

از همان زمانی که جوان بودید به این مسئله واقف بودید یا در طول زمان به این نتیجه رسیدید؟
نه، از همان دوران جوانی می‌دانستم که نقاشی ایرانی این قابلیت را دارد که پرورش پیدا کند و به حیات خود تا سال‌های سال ادامه بدهد.
مخاطبان آثار شما تردیدی ندارند که آنچه شما به هنر نقاشی ایرانی داده‌اید از جمله تابلوی عصر عاشورا و ضامن آهو، تنها نتیجه هنرمندی شما و تسلطتان بر تکنیک و فن نقاشی نیست. در پس این آثار به جز دانش هنری و دستان توانمند، چیزهای دیگری را هم می‌توان دید که من نمی‌توانم نام جامعی برای آن پیدا کنم. خود شما فکر می‌کنید چه چیزهایی به آثارتان روح بخشیده است؟
من آدمی مذهبی هستم و به مذهبم اعتقاد زیادی دارم. این را همواره گفته‌ام حتی در مصاحبه با نشریات خارجی. اخیرا یک روزنامه کثیرالانتشار که تیراژ چند میلیونی دارد با نام «رکورد» با من مصاحبه داشت، من آنجا هم اعلام کردم که یک ایرانی مسلمان هستم. من می‌دانم که مذهب در خون من و در نهاد من ریشه‌های عمیق دارد. مذهب من در تزکیه و تصفیه روح و کار من موثر بوده است.
یعنی این اعتقاد مذهبی شما باعث شده در هنر به تعالی برسید؟
اعتقاد مذهبی یکی از عوامل بوده است. خیلی‌ها هستند که اعتقادات مذهبی دارند و اعتقاداتشان هم از من بسیار عمیق‌تر و قوی‌تر است، اما چیزهای دیگری که به من کمک کرد تا در نقاشی ایرانی به موفقیت برسم، پشتکار، مطالعه، ریاضت و خیلی چیزهای دیگر بوده است.
به پشتکار اشاره کردید؛ داستان زندگی شما پر از ماجراهایی است که نشان می‌دهد همیشه انسان سخت‌کوشی بوده‌اید و برای رسیدن به هدف لحظه‌ای درنگ نکرده‌اید. این پشتکار در شما یک خصوصیت ذاتی است یا ناشی از عشق و علاقه شما به هنر و شاید هم خصوصیتی در راستای اعتقادات مذهبی شما؟
فکر می‌کنم این خصوصیت در من بیش از هرچیز به خاطر عشق به هنر است و نه فقط به هنر بلکه ناشی از اعتقاد من به ارائه کارهای ارزشمند است. همواره سعی کردم کارم را به بهترین شکل ارائه کنم.
کسی نمی‌تواند منکر سهم عشق در شکوفایی یک هنرمند شود، اما امکانات و شرایط چقدر در شکوفایی استعدادهای یک هنرمند نقش دارد؟
به نظر من، شرایط خوب را هر کسی خودش برای خودش می‌سازد. من هنرمند نباید دست روی دست بگذارم و منتظر شوم تا شرایط را برای من مهیا کنند. شرایط هر کسی را هوش او، فراست او و تلاش و پشتکارش ایجاد می‌کند.
یعنی معتقدید یک هنرمند در بدترین شرایط و در محروم‌ترین جامعه هم می‌تواند استعدادهایش را به شکوفایی برساند و بدرخشد؟
صد در صد. من خودم تابلوهایی از خیام ساخته‌ام که کارهای بدی نیستند و فکر می‌کنم به لحاظ تکنیک و ایده و نحوه ارائه کار، آثار جالبی باشند، این تابلوها را در سخت‌ترین شرایط زندگی‌ام ساخته‌ام. در شرایطی که به لحاظ روحی و به لحاظ مالی اصلا اوضاع خوبی نداشتم؛ شرایطی که می‌تواند هر انسان مصممی را هم از پای در بیاورد اما چون هدفم را عالی می‌دیدم و نگاهم به سوی آینده بود، به این شرایط بد غلبه کردم.
زمانی که جوان بودید و هنوز در حال تحصیل، امروزتان را برای خودتان ترسیم کرده بودید؟
منظور من جایگاه علمی و هنری امروز شماست نه سن و سالتان!
بله. متوجه هستم، اما آن زمان من به خودم فکر نمی‌کردم؛ به این فکر می‌کردم به جایی برسم که در خور شأن فرهنگ و هنر کشورم باشد.
شما از معدود استادانی هستید که همچنان که در قید حیات هستید و سایه‌تان بالای سر هنر ماست، موزه‌هایی به نام شما نامگذاری شده و ...
این موزه‌ها برای مملکت ساخته شده. موزه را برای شخص من نساخته‌اند، کاری که من کردم این قابلیت را پیدا کرده که برایش موزه بسازند.
درست است، اما وقتی نام شما برای یک موزه انتخاب می‌شود، نشان از آن دارد که برخلاف بسیاری از هنرمندان، دیده شده‌اید و قدرتان شناخته شده!
بله، اما این نامگذاری به خاطر عشق و پشتکار من و نفس کاری است که ارائه کرده‌ام، نه به خاطر خود من. نام من روی این موزه به این دلیل است که به این نتیجه رسیده‌اند کار من این شایستگی را دارد که موزه‌ای برای گردهم آوردن آثار هنری داشته باشد. به همین دلیل هم من باید از وزارتخانه‌های ذی‌ربط و کسانی که این امکان را برای هنر کشورم فراهم کرده‌اند تشکر کنم.
شما سال‌هاست در عرصه هنر فعالید و در دوره‌های مختلفی کار کرده‌اید. در داخل کشور و خارج از آن، قبل از انقلاب و بعد از آن، در زمان جنگ و در فضاهای مختلف سیاسی و مدیریت دولت‌های مختلفی که هر کدام شیوه خودشان را در اداره امور فرهنگی و هنری کشور داشته‌اند. به اعتقاد شما مدیران اجرایی چقدر می‌توانند در جریان هنر و فرهنگ نقش داشته باشند و این نقش چگونه باید ایفا شود؟
من خودم به شخصه هرگز خواسته یا توقعی از دولت‌ها نداشته‌ام چون آنقدر هنر عظیم و ارزشمند است که خودش به تنهایی برای هنرمندان و هنردوستان کفایت می‌کند. به همین دلیل آنهایی که به راستی عاشق هنر هستند، به نوع مدیریت هنری یا اقدامات دولت‌ها کاری ندارند.
این نکته را قبول ندارید که برنامه‌‌ریزی در عرصه فرهنگ و هنر و داشتن سیاست‌های درست و اصولی می‌تواند به رونق هنر و رشد آن بیانجامد؟
چرا مسلم است که برنامه‌ریزی برای جریان هنر می‌تواند نتایج خوبی داشته باشد. مثلا من بارها از مسؤولان امر خواسته‌ام مرکزی برای آموزش هنرهای اصیل ایرانی تأسیس کنند. این درخواست هرگز به خاطر خودم نبوده چرا که سن و سال من اجازه چنین منفعت‌طلبی‌هایی را نمی‌دهد. من نه سمتی می‌خواهم و نه اصولا احتیاجی به چنین مرکزی دارم.
این خواسته من به خاطر اصالت‌های هنری این سرزمین است و کسانی که به این هنرهای اصیل عشق می‌ورزند. به همین دلیل هم بارها و بارها به مسؤولان نامه نوشتم و این خواسته را با آنها در میان گذاشتم، اما تا این لحظه هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته است. در این شرایط چه می‌شود کرد؟ کار دیگری از دست من برنمی‌آید.

چرو 07-09-2013 01:54 PM

مینیاتور و طراحی مینیاتور

http://img.tebyan.net/big/1382/01/24...1813357230.jpg
مینیاتوردر لغت به معنی کوچکتر نشان دادن است. این کلمه در اصل یک لغت خارجی است و نیمه ی اول قرن حاضر در زبان فارسی امروز مصطلح گردید که در معنای واقعی، به مینیاتورهای ایرانی یا کشورهای دیگر منحصر نمی شود؛ بلکه هر شیئ هنری ظریف و ریز که به هر سبک و شیوه ای ساخته شده باشد، مینیاتور نامیده می شود.
در حال حاضر در ایران به نقاشی های ایرانی، چه قدیم وچه جدید، که از سبک و روش اروپایی پیروی نکرده و دارای خصوصیات نقاشی سنتی باشد، مینیاتور گفته می شود و این موضوع به صورت یک غلط مصطلح پذیرفته شده است.
http://img.tebyan.net/big/1382/01/80...0583537164.jpg
در نقاشی های مینیاتور، تصاویر، شباهتی با عالم واقعی ندارند. حجم و سایه روشن هم به کار نمی رود و قوانین مناظر و مرایا رعایت نمی شود. مناظر نزدیک، در قسمت پایین نقاشی و مناظر دور در قسمت بالای آن به تصویر در آمده است. تمام چهره ها به صورت "سه ربع" دیده می شوند و حدود آن را از بناگوش تا حدقه ی چشم مقابل است. البته گاهی هم چهره ها به صورت نیم رخ و به ندرت از پشت سر، تصویر شده است. هنرمند به کشیدن پیکرهای انسانی تاکید چندانی ندارد، بلکه علاقه ی او بیش از هر چیز به کشیدن لباس های فاخر بر تن شخصیت های تصویری خود است و گاهی برای نشان دادن شکل خاص پوشاک، دست و پا را می پوشاند، حتی گاه قامت را بلند تر نشان می دهد تا بهره گیری از امتیاز قبای بلند، مُیسر شود.
http://img.tebyan.net/big/1382/01/11...2221234122.jpg
با بررسی نقاشی های بدست آمده از ادوار مختلف، می بینیم که در ابتدا، تفاوت زیادی بین جامه ی مرد و زن دیده نمی شود. تا این که در زمان شاه عباس صفوی قباهای بلند و گشاد، جای خود را به نیم تنه های کوتاه چین دار می دهد. این قباها که بلندی آنها تا بالای زانو می رسید، غالباً با پوست، لبه دوزی می شد و روی آن کمربند می بستند. در این ایام، شالی به لباس زنها اضافه شد که روی شانه می انداختند و گوشه ی آن را مانند روسری روی سر می کشیدند.
http://img.tebyan.net/big/1382/01/90...7923620221.jpg
در دوره های مختلف، مهمترین تغییرات در شکل کلاهها و دستارها پدید آمد. در عهد مغولها، از کلاههای ناقوسی شکل فلزی استفاده می شد و در زمان تیموریان شکل کلاهها اندکی تغییر یافت. با روی کار آمدن سلسله ی صفویه، قزلباش (کلاه) به صورت میله ای بلند درآمد که دستار به دور آن پیچیده می شد. در زمان شاه عباس شکل این کلاه نیز تغییر یافت و کلاه جدیدی جای آن را گرفت. این کلاه جدید از جلو و پشت، نوک تیز بود و حاشیه ی آن با پوست لبه دوزی می شد. به طور کلی می توان گفت که کلاه معمولی و دستار در همه ی دوره های نقاشی (مینیاتور) مورد استفاده قرار گرفته است. در بعضی از ادوار، جلوی دستارها را با شاخه های گل و یا پرهای رنگی تزئین می کردند و پارچه هایی که دستارها از آن ساخته می شد، خود نیز از تزئینات زیبایی برخوردار بود.
http://img.tebyan.net/big/1382/01/16...9637188252.jpg
در مینیاتور چهره ی افراد بیشتر در سنین جوانی ترسیم شده است که این چهره ها به آدمکهای بدون جنسیت شباهت دارند. اما در چهره های پیر این گونه بی جنسیتی وجود ندارد. در اغلب تصاویر آفتاب بهاری می درخشد. درختان میوه، غالباً مملو شکوفه و برگ است؛ اما گاهی هم با درختانی عاری از برگ روبرو می شویم. اسبها نیز غالباً از پهلو دیده می شوند و به ندرت می توان اسبی را از روبرو و یا پشت مشاهده کرد.
http://img.tebyan.net/big/1382/01/83...1651263182.jpg
هنرمندان در کنار نقاشی مینیاتور، طراحی به شیوه ی قلمگیری را نیز انجام می دادند و برای آن ارزش خاصی قائل بودند. این طرح ها را مجموعه ای از خطوط منحنی کوتاه و بلند، در نهایت ظرافت و زیبائی تشکیل می دهند که گاهی با استفاده از یک یا دو رنگ، همراه با رنگ طلائی، اثر به پایان می رسید.
http://img.tebyan.net/big/1382/01/19...5149220147.jpg
با نگاهی به این طرحها می بینیم که عنصر خط و حالت های مختلف آن، بر رنگ ترجیح دارد. قدیمی ترین این طرح ها که با قوانین نقاشی های مینیاتور منطبق است، به دوران مغول و تیموریان می رسد.
http://img.tebyan.net/big/1382/01/79...1472461232.jpg
در طراحی این هنرمندان، خطوط، گویی می خواهند حرکت کنند، ظاهراً در جهت معینی می روند، چیزی را نشان می دهند، خم می شوند، بر می خیزند و یا گرد هم می آیند و در همه حال چشم در تعقیب آنهاست و نمی توانند از حرکت بازایستد. این خطوط گاهی به صورت مارپیچ در فضای بالا، ابر را القاء می کنند و گاه به صورت منحنی های کوتاه و بلند مطرح می شوند. این حرکت نه تنها در طراحی، بلکه در دیگر آثار هنری ما نیز به چشم می خورد. در اشعار عُرفای بزرگ نیز این حرکت دیده می شود . در اشعار مولوی در قصه ی طوطی و بازرگان، طوطی ، روح در قفس جسم زندانیست و در فراق هندوستان به سر می برد و یا در قصه ی نی، نی از نیستان دور شده است و از درد هجران می نالد و می خواهد به اصل خویشتن برگردد. یا در اشعار حافظ، جان را زندانی جسم می شمارد و آرزویش پرواز از قالب تن است و...
http://img.tebyan.net/big/1382/01/13...3669160134.jpg
در نقوش کاشیکاریها هم شاهد این حرکت هستیم، در بیشتر آنها حرکت نقوش به سوی یک نقطه است و گاهی هم این موضوع در پیچش اسلیمی ها بیان شده است. بر این اساس ، در تمام آثار هنرمندان اهل نظر این حرکت وجود دارد که هر کدام به زبان خویش بیان کرده اند و هنرمند طراح هم برای آرامش درونی و راز و نیاز، این خطوط را بر روی کاغذ آورده است.
http://img.tebyan.net/big/1382/01/16...5412188216.jpg
در زمان کمال الدین بهزاد و شاگردانش ، به این شیوه توجه بیشتری شد و این توجه تا زمان صفویان ادامه داشت. اما هنرمندان دوره ی صفوی به طراحی قلم گیری رغبت بسیار نشان دادند. در ابتدا محمدی مصور بیش از هر هنرمند دیگری به این شیوه پرداخت. هنرمندان کارگاه شاه عباس نیز بیشتر کارهایشان به طراحی های تک ورقی اختصاص پیدا کرد. تا اینکه سبک "طراحی با قلم" به وسیله ی رضا عباسی – مهمترین نقاش مکتب اصفهان- به اوج کمال خود رسید و تا اواخر قرن یازده هجری به وسیله ی شاگردان رضا عباسی اشاعه یافت.
http://img.tebyan.net/big/1382/01/14...1155120560.jpg
موضوع این طرحها، معمولاًشکار و شکارچیان، حیوانات مختلف،پرندگان،اژدها،سیمرغ و اژدها،فرشتگان، دیوان ،دراویش،چوپانان همراه با گوسفندان خود،استاد و شاگرد،جوانان در حالتهای مختلف نشسته و ایستاده،زندگی روستایی و کشاورزی واتفاقات مهم تاریخی است و گاهی برای تزئینحاشیه ی اشعار و نوشته های کتب خطی نیز استفاده شده است.
http://img.tebyan.net/big/1382/01/11...1210617284.jpg

روشهای مختلف طراحی مینیاتور:

شیوه های نقاشی در ایران بسیار متنوع است. هر یک از استادان معروف ، تغییراتی در روش و شیوه هایی که قبل از خود متداول بوده، وارد نموده اند. این روشها را در طراحی می توان بطور کلی به سه دسته تقسیم کرد :
1- طراحی رنگی : در این طرحها ، در بعضی از قسمتها رنگ بکار رفته است. در این شیوه، از رنگ طلائی حتماً استفاده شده است. زمینه ی طرح به حال خود باقی می ماند قسمتهای مختصری که رنگی است، از رنگهای جسمی و روحی همراه با هم استفاده شده. ولی اکثر کار با خطوط قلم مو طراحی شده است. طرحهای رنگی بیشتر در دوره ی صفوی، در آثار رضا عباسی متداول گردید.
2- طراحی بدون رنگ: اینگونه طرحها بطوری که از نام آن مشخص است فقط با قلم مو و رنگ سیاه روی زمینه های روشن کار می شود. این روش در تمام دوران مینیاتور ایران وجود داشته است. گاهی هم به جای رنگ مشکی از رنگهای تیره مثل رنگ قهوه ای، قرمز و آبی استفاده شده است.
3- طراحی سفید قلم: طرحهایی که با قلم مو و رنگ سفید، روی کاغذ یا صفحه ی تیره رنگ کار شده باشد، طراحی سفید قلم نامیده می شود. در ابتدا این روش، بیشتر برای تزئین و طراحی روی جلد های روغنی که اکثراً سطح آنها مشکی بود، استفاده می شد. علاوه بر رنگ سفید، گاهی هم مختصر رنگ طلائی و یا رنگهای روشن دیگر، در اینگونه طراحی ها استفاده می شود.

چرو 07-09-2013 01:56 PM

کمال الدین بهزاد، مانی زمان

شرح زندگی و آثار کمال الدین بهزاد


شرح زندگی مشهورترین استاد نگارگری ایرانی یعنی کمال الدین بهزاد هراتی، هنرمند نگارگر دوران تیموری و دربار سلطان حسین بایقرا موضوع مقال هحاضر است.
http://img.tebyan.net/big/1391/02/19...1946319158.jpg
هنرمندان ایرانی در طی دوره های متمادی، با استعداد عظیم و ذوق مهذب و پالوده خود هنرهای آفریده‌اند که در آن واحد هم حسی و هم معنوی است . هنرهایی که مبتنی بر معرفتی است که خود سرشت روحانی دارد.
هنرمند با تخیل ابداعی، هر نقش و نگاری که می‌نگارد، همه در حسن و جمال و جلال الهی است که در عالم صورت تجلی یافته و نسبتی حضوری با حق و حقیقت می‌یابد و به عبارتی، نسبت میان خویش و عالم و آدم و مبدا عالم و آدم را متمثل می‌نماید.
اینگونه است که هنرمند از صورت خیالی، تعالی می‌یابد و می‌تواند کنده شود و به ساحت متعالی عالم قدس قدم بگذارد.
تصاویر موجود در نسخ خطی ایران یکی از بارزترین تجلیات ذوق و هنر و فرهنگ ایران است، اهمیت این نسخ خطی و تصاویر آن چیزی از سایر هنرهای ایرانی کم ندارد؛ نگاره‌هایی که اکنون در تمام موزه‌های دنیا و مجموعه‌های خصوصی چون در گرانبهایی نگهداری می‌شود. نگاره‌های ایرانی به اذعان همه هنرشناسان و پژوهشگران، دارای ظرافت‌ها و ویژگی‌های پیچیده‌ای است که شناخت و تحقیق درباره آنها نیاز روزگار ماست، نگاره‌هایی که در سال‌های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته و با نام "مینیاتور" معرفی شده است.
در طی سده های متمادی، نگارگران ابداعاتی را در این هنر به وجود آوردند که امروزه به عناوینی چون "مکتب هرات"، "مکتب تبریز" و یا "مکتب اصفهان" مورد شناسایی قرار می گیرد و هر یک از آنان نیز شیوه‌هایی را در این مکاتب ابداع نمودند که در برخی از آنها شاهد تحولی اساسی در مکاتب نگارگری هستیم.
شاید مشهورترین نگارگر ایرانی که بسیاری از باورهای گذشته را متحول کرد و تاثیر زیادی بر دیگر هنرمندان داشت و واسطه ای در انتقال هنر نگارگران هرات به نگارگری و تصویرگری دوره صفویه شد، کمال الدین بهزاد است.
کمال الدین بهزاد، جزو معدود هنرمندانی است که در زمان حیات خود به شهرت و محبوبیت دست یافت و باعث گردید که بسیاری از نگارگران به تقلید از آثار او بپردازند و یا نامش را در اثر خود به جا بگذارند. وی یکی از نادر نگارگران ایرانی است که در تعدادی از آثار خود نام خویش را به رقم زده است، کاری که پیش از آن به جز در مواردی خاص انجام نمی شد.
درباره تاریخ تولد بهزاد نقل قول های بسیاری شده است. گروهی آن را در سال 854 هجری قمری و برخی نیز به سال 870 هـ‌ . ق ذکر می کنند که در یکی از شهرهای خراسان احتمالاٌ هرات به دنیا آمد. اما آنچه همه در آن اتفاق نظر دارند این است که وی در کودکی یتیم شده و نزد "میرک نقاش" پرورش یافت.
سرگذشت زندگی بهزاد با وجود تمام شهرت و محبوبیتی که به ظاهر داشت، در هاله‌ای از ابهام است، اما آنچه مسلم است بسیاری از هم عصران وی، او را ستوده‌اند.
مانی قلم خجسته آثار نیکو شیم حمیده اطوار
استــاد هنروران عــالم در فــن هنروری مسلم
بـــهزاد یگانــــه زمـــــان مـانی به زبان او فسانه
شیوه بکار بردن رنگهای گوناگون و درخشان تصویرها از حساسیت عمیق بهزاد نسبت به رنگها حکایت می‌کند.از این تصویرها چنین بر می آید که بهزاد بیشتر به رنگهای به اصطلاح "سرد" (مایه‌های گوناگون سبز و آبی" تمایل داشته، اما در همه جا با قرار دادن رنگ های "گرم" (بخصوص نارنجی تند) ، به آنها تعادل بخشیده است.


استاد او به قولی امیرروح الله معروف به میرک نقاش هراتی کتابدار سلطان حسین بایقرا، و به قول دیگر پیر سید احمد تبریزی بود و افراد دیگری را نیز نام برده‌اند.
چیزی نگذشت که نزد امیرعلی شیرنوایی و سپس در دربار سلطان حسین بایقراء در هرات تقرب یافت و پس از بر افتادن سلسله تیموریان خراسان به دست شیبک خان ازبک همچنان در هرات ماند و بعد از استیلای شاه اسماعیل اول صفوی بر ازبکان، از سال 928 هجری قمری به ریاست کتابخانه سلطنتی منصوب شد.
در دوره شاه طهماسب صفوی نیز در کمال عزت و احترام می زیست و سرانجام در تبریز درگذشت و همانجا در جوار کمال الدین خجندی شاعر مدفون شد.
نظر به شهرت بهزاد طی قرن ها کسان بسیاری کارهای او را تقلید کرده اند و نامش را بر تصویرهای بی شمار گذاشته اند از این رو تمیز دادن تصویرهای اصلی کار دشواری است.
این تحقیقات بخصوص پس از برپا شدن نمایشگاه هنر ایرانی در لندن (1931 میلادی) تا حدی به نتیجه رسید.
اساس اطلاعاتی که از کار او در دسترس است تصویرهایی است که با امضای اصیل او در نسخه‌ای از بوستان سعدی نقش شده و اینک در کتابخانه ملی قاهره نگهداری می‌شود.
شیوه بکار بردن رنگهای گوناگون و درخشان تصویرها از حساسیت عمیق بهزاد نسبت به رنگها حکایت می‌کند.
از این تصویرها چنین بر می آید که بهزاد بیشتر به رنگهای به اصطلاح "سرد" (مایه‌های گوناگون سبز و آبی" تمایل داشته، اما در همه جا با قرار دادن رنگ های "گرم" (بخصوص نارنجی تند) ، به آنها تعادل بخشیده است.
http://img.tebyan.net/big/1391/02/15...2183107219.jpg
تناسب یک یک اجزای هر تصویر با مجموعه آن تصویر شگفت انگیز است. شاخه های پرشکوفه و نقش کاشی ها و فرش های پر زیور زمینه تصویرها نمودار ذوق تزیینی و ظرافت بی حساب بهزاد است.
اما بیش از هر چیز واقع بینی اوست که کارهایش را از آثار نقاشان پیش از او متمایز ساخته است.
این واقع‌بینی بخصوص درتصویرهایی به چشم می‌خورد که صرفاٌ جنبه درباری ندارد و نشان دهنده زندگی عادی و مردم معمولی است (شیر دادن مادیانها به کره‌ها در مزرعه، تنبیه کسی که به حریم دیگر تجاوز کرده ، خدمتکارانی که خوراک می‌آورند، روستائیان در کشتزار و غیره) دیگر اینکه صورت آدم‌ها به صورت عروسک‌وار و یکنواخت نقاشی‌های پیش از بهزاد شبیه نیست، بلکه هر صورتی نمودار شخصیتی است و حرکت و زندگی در آن دیده می‌شود، آدم‌ها در حال استراحت نیز شکل و حالاتی طبیعی دارند.
بر کارهای دیگری که به بهزاد منسوب است امضای مطمئنی دیده نمی‌شود. به این جهت تنها سبک تصویرها (ترکیب بی‌مانند نقش‌های تزئینی با صحنه‌های واقعی) می‌تواند راهنمائی برای تمیز دادن کارهای اصیل او به شمار آید.
در میان تصویرهای بی شماری که در کتابها یا جداگانه بنام بهزاد موجود است اختلاف عقیده میان خبرگان بسیار است.
اما به هر حال بسیاری از این کارها اگر از آن خود استاد نباشد وابسته به مکتب او هستند. برخی از شاگردانش مانند قاسم علی و آقا‌میرک در کار خود بیش و کم به پای استاد رسیدند.
با آنکه در زمان صفویه سبک مینیاتور سازی بار دیگر دچار تحول شد، ولی نزدیک نیم قرن پس از بهزاد نفوذ او در کار نقاشان به چشم می‌خورد.
نقاشان هراتی سبک بهزاد را به بخارا بردند و آنرا در دربار خاندان شیبانی پرورش دادند. مهاجرت برخی از نقاشان سبب اشاعه سبک بهزاد در هند نیز شد.
همانطور که گفته شد درباره آثار و نگاره های بهزاد، بحث های بسیاری شده است که کدام اثر به او تعلق دارد و یا کدام یک به شاگردان وی منسوب است و کدام نگاره را به سرپرستی او تصویر کرده اند. اما در نسبت دادن چند اثر به او اتفاق نظر وجود دارد مشهورترین آنها، تعدادی از نگاره های موجود در یک نسخه بوستان سعدی است که در ماه رجب سال 893 هـ . ق و به خط "سلطان علی الکتاب" و در هرات برای سلطان حسین بایقرا کتابت شده است و اکنون در کتابخانه ملی مصر در قاهره نگهداری می‌شود.
اصولاٌ کارهای بهزاد ناشی از احساس عمیقی است که هنرمند از زندگی داشته و موفق شده است آنها را به بهترین وجهی تصویر کند. گر چه حالت‌های چهره‌ها و اندام‌های گوناگون بر مبنای علم کالبدشناسی تصویر نگردیده است، اما آنچه اهمیت دارد این است که کیفیت روانی افراد در حالات گوناگون به گونه‌ای خاص نمایانده شده است و هنرمند با توجه به موضوعات واقعی پیرامون خود، جهانی مستقل را آفریده است که در آن مردمان و درختان و کوه‌ها و سایر اجزای نقاشی به همان جهان پیوند دارند.


اصولاٌ کارهای بهزاد ناشی از احساس عمیقی است که هنرمند از زندگی داشته و موفق شده است آنها را به بهترین وجهی تصویر کند. گر چه حالت‌های چهره‌ها و اندام‌های گوناگون بر مبنای علم کالبدشناسی تصویر نگردیده است، اما آنچه اهمیت دارد این است که کیفیت روانی افراد در حالات گوناگون به گونه‌ای خاص نمایانده شده است و هنرمند با توجه به موضوعات واقعی پیرامون خود، جهانی مستقل را آفریده است که در آن مردمان و درختان و کوه‌ها و سایر اجزای نقاشی به همان جهان پیوند دارند.
به هر حال شاید مهمترین تحول کار هنری بهزاد، همان توجه به شخصیت های موجود در نگاره‌های اوست که وی را به عنوان هنرمندی سنت شکن و به وجود آورنده شیوه ای نو در نگارگری ایران شناسانده است.
بنابر سروده امیر دوست محمد هاشمی در دیباچه مرقع بهرام میرزا، بهزاد در تاریخ 942 هجری قمری وفات یافت و در باغ شیخ کمال خجندی در تبریز به خاک سپرده شد.

چرو 07-09-2013 01:58 PM

محمد زمان، هنرمندی ساختارشکن


محمد زمان از مشهورترین هنرمندان عصر صفوی و مکتب " فرنگی سازی" است.

http://img.tebyan.net/big/1391/04/17...5245133220.jpg
محمد زمان نقاش، تصویرگر و قلمدان نگار ایرانی است که محتملا در فاصله سالهای 1049 تا 1120 هجری قمری زندگی می کرد.
وی به سبب نوآوری و وسعت تاثیر بر دیگران ، یکی از شخصیت های برجسته در تاریخ نقاشی ایران به شمار می آید. او برخی از اسلوب های طبیعت پردازی را به کار گرفت و کوشید شیوه خاصی از تلفیق عناصر نقاشی ایرانی ، اروپایی و هندی به وجود آورد.
محمد زمان فرزند حاج یوسف قمی بود و آثار متعددی با امضای " محمد زمان" ؛ " یا صاحب الزمان"؛ " زمان" و یا بدون امضا از خود به جای گذاشت.
در شرح احوال او نوشته اند که وی به فرمان شاه عباس دوم صفوی برای هنرآموزی به ایتالیا فرستاده شدو در آنجا به دین مسیحیت گروید و نام خود را به " پائولو زمان" تغییر داد. پس از بازگشت به ایران، از ترس شاه و روحانیون به دربار امپراتور گورکانی هند گریخت. سپس دوباره به دربار ایران آمد و در مقام نقاش دربار به فعالیت پرداخت. بر اساس تحقیق " کریم زاده تبریزی"، هنرشناس ایرانی، محمد زمان نه هرگز از ایران خارج شد و نه هرگز دین خود را تغییر داد. وی در قم و اصفهان آموزش دید و محتملا شاگرد استادانی چون " معین مصور" و " شیخ عباسی" بود.
در مورد چگونگی آشنایی او با روش طبیعت گرایی می توان چنین فرضی را پذیرفت که وی با نقاشان اروپایی مقیم اصفهان ارتباط داشته و شگردهای برجسته نمایی و ژرفنمایی را از آنان آموخته است. علاوه بر این محتملا او با دقت در آثار تصویر اروپایی و هندی که در آن زمان به ایران می رسیدند، و حتی از روی رونگاری این آثار توانسته است مسائل فنی و تکنیکی مورد علاقه خود را حل کند. نتیجه ی این نوع هنر آموزی تجربی و غیر منسجم را در آثار التقاطی او می توان مشاهده کرد.
اگر سکونت ارمنیان در جلفای نو، فعالیت تجاری اروپاییان در اصفهان، پذیرش مبلغان مسیحی از سوی شاه سلیمان صفوی و رواج نمونه های نقاشی اروپایی و " نقاشی گورکانی" در ایران را مورد توجه قرار دهیم، به علت وجود موضوع های غربی در برخی آثار مرقوم محمد زمان پی خواهیم برد. به سخن دیگر ، تصاویر او از موضوع عای مسیحی، مانند ملاقات حضرت مریم با الیصابات، و موضوع های اساطیری غربی، مانند " ونوس و آمور"، که به سفارش شاه سلیمان کشیده شده اند، دلیلی بر سفر محمد زمان به ایتالیا و احیانا گرویدن به دین مسیحی، نمی تواند باشد.
در شرح احوال او نوشته اند که وی به فرمان شاه عباس دوم صفوی برای هنرآموزی به ایتالیا فرستاده شدو در آنجا به دین مسیحیت گروید و نام خود را به " پائولو زمان" تغییر داد. پس از بازگشت به ایران، از ترس شاه و روحانیون به دربار امپراتور گورکانی هند گریخت. سپس دوباره به دربار ایران آمد و در مقام نقاش دربار به فعالیت پرداخت


او مجالس مذهبی دیگری چون " جلوگیری از ذبح اسماعیل" را نیز به روش اروپایی نقاشی کرده است. در واقع بازسازی باسمه های اروپایی و از جمله تصاویر مذهبی و یا اساطیری ، امری معمول در آن روزگار بود و دیگر نقاشان هندی و ایرانی نیز برای نشان دادن مهارت خود، دست به چنین تجربه هایی می زدند. از سوی دیگر، حضور عناصر نقاشی گورکانی در برخی آثار محمد زمان نیز چنان قوی و بارز نیست که دلیلی برای اقامت وی در هند و تاثیرپذیری مستقیم از شیوه نقاشی دربار گورکانیان تلقی شود.
به هر حال هنوز نکات ناروشنی درباره ی زندگی محمد زمان و چگونگی هنرآموزی او وجود دارد . ولی بر اساس آثارش می توان به این نتیجه رسید که وی با هدف ایجاد تحولی در سنت نگارگری، و نه صرفا به منظور طبع آزمایی و یا به پیروی از سلیقه رایج، به نقاشی اروپایی روی آورد و این نکته ، عمده ترین وجه تمایز او از دیگر نقاشان " فرنگی ساز" همعصرش بود.
نظام زیبایی شناختی نگارگری قدیم ایرانی، که در مکتب" اصفهان" دچار گسیختگی شده بود، در نقاشی محمد زمان جای به نوعی طبیعتگرایی ناکامل می دهد. او به طرزی دلخواه و با برداشتی سطحی از دستاوردهای هنرمندان دوران رنسانس بهره می گیرد و از همین رو ، آثارش فاقد اصول و قواعد صحیح پرسکتیو ، ژرفنمایی جوی، تنظیم نور و سایه و کالبد شناسی اند. از سوی دیگر چون به تجسم سه بعدی فضا و اشیا، و کاربست رنگهای موضعی و طبیعی گرایش دارد ، روش رنگبندی نگارگران پیشین را کنار می گذارد . ولی به سنت آرایه بندی همچنان وفادار می ماند و راه حل های خاص خود را برای همسازی عناصر تصویری و تزیینی می یابد. علاوه بر موارد مشخص برخی چهره ها ، جامگان، گیاهان و پرندگان در حال پرواز، تاثیراتی کلی از نقاشی گورکانی را در کار محمد زمان می توان تشخیص داد.
هنوز نکات ناروشنی درباره ی زندگی محمد زمان و چگونگی هنرآموزی او وجود دارد . ولی بر اساس آثارش می توان به این نتیجه رسید که وی با هدف ایجاد تحولی در سنت نگارگری، و نه صرفا به منظور طبع آزمایی و یا به پیروی از سلیقه رایج، به نقاشی اروپایی روی آورد و این نکته ، عمده ترین وجه تمایز او از دیگر نقاشان " فرنگی ساز" همعصرش بود.


محمد زمان در طرز دید و در شیوه و اسلوب نقاشی ایرانی تغییری مهم ایجاد کرد . ولی کوشش آگاهانه ی او در پاسخگویی به ضرورت تحول در این عرصه ی هنری چندان پربار نبود. با این حال وی استعداد و توانایی آن را داشت که با تلفیق سنتهای مختلف به شیوه ای دست یابد که سرمشقی برای بسیاری از نقاشان بعدی باشد.
به استناد قلمدانی که با رقم " یا صاحب الزمان" و مورخ 1070هـ.ق از او به جای مانده ، می توان وی را نخستین قلمدان نگار ایرانی محسوب کرد. همچنین او از نخستین نقاشان ایرانی بود که به موضوع گل و مرغ پرداخت. از فعالیتهای دیگر وی می توان به سه تصویری اشاره کرد که وی به کتاب " خمسه نظامی" محفوظ در کتابخانه ی بریتانیا افزود.
لازم به ذکر است که برادر بزرگتر وی " محمد ابراهیم" ملقب به " کاتب السلطان" در خوشنویسی و تذهیب دست داشت و برادر دیگرش " حاجی محمد" به نقاشی گل و مرغ می پرداخت. پسران محمد زمان نیز ، "محمد عل" و " محمد یوسف" ، نقاش بودند و شیوه پدر را سرلوحه کار خویش قرار دادند.



چرو 07-09-2013 02:01 PM

سلطان محمد، نگارگر چیره دست


سلطان محمد، شاگرد استاد کمال الدین بهزاد هراتی، از جمله مهمترین هنرمندان مکتب تبریز دوم در دوران صفویه است.
http://img.tebyan.net/big/1391/03/10...6153161182.jpg
شاه اسماعیل در سال 916هـ. هرات را تصرف می‌كند و تمامی مایملك هنری هرات، از جمله هنرمندان آن، در اختیار وی قرار می‌گیرد. او در سال 921 هـ . فرزند دو ساله خود تهماسب میرزا را همراه اتابك او به حكومت هرات برمی‌گزیند و شماری از هنرمندان را مآمور تعلیم هنر به او می‌كند.
درباره زندگینامه استاد سطان محمد مصور تبریزی اطلاعات بسیار كم و اندك است.
معلوم نیست در چه زمانی به دنیا آمده؛ اما آنچه روشن است زادگاه او تبریز بوده است. تبریز از دوره ایلخانان یعنی از آن زمانی كه رشیدالدین فضل‌الله مكتب هنری ربع‌رشیدی را در آن راه انداخت و هنرمندان را در آن گرد آورد، كانون تصویر (نقاشی) و تحریر (خطاطی) و هنرهای وابسته و بطور كلی هنر كتاب‌آرایی بود. این سنت هنری تبریز استادان ناموری چون احمد موسی، شمس‌الدین، جنید و عبدالحی و میرعلی تبریزی خطاط و واضع خط زیبای نستعلیق پدیدآورد.
سنتی كه این استادان در خطاطی و نقاشی پدیدار ساختند هنرمندان نسلهای بعد در دورة تیموریان و تركمانان از آن بهره‌یاب شدند هنرمندانی چون پیراحمد باغشمالی تبریزی، پیراحمد زركوب تبریزی، میرعلی مصور تبریزی، قوام‌الدین مجلد تبریزی و غیره این سنت را ادامه دادند. استاد سلطان محمد تبریزی بهره‌یاب چنین سنتی بود كه در دوره قراقویونلوها و آق قویونلوها در تبریز رواج داشت.
چنین می‌نماید كه سلطان محمد مراحل نخستین زندگی هنری خود را در دربار سلطان یعقوب آق قویونلو می‌گذراند و در كنار شیخی یعقوبی ، درویش محمد و استادان دیگر در كارگاه دربار تبریز مشغول كار می‌شود.
هنگامی كه شاه اسماعیل صفوی در سال 906هـ تبریز را از دست آق‌قویونلوها می‌گیرد ، مواریث هنری آنها و از جمله كارگاه هنری كتابخانه سلطنتی را فراچنگ می‌آورد و سلطان محمد هم كه در این كارگاه كار می‌كرده، در زمرة هنرمندان دربار شاه اسماعیل درمی‌آید و چون در مرحله پختگی هنر خود بوده، از قرار معلوم، در صدر كارگاه هنری شاه اسماعیل قرار می‌گیرد.
او در این زمان در چندین پروژه هنری شركت می‌جوید و در نگارگری خمسه نظامی سال 885 هـ. كه ناتمام بدست شاه اسماعیل افتاده بود، مشاركت می‌كند. بعید نیست كه كتاب‌آرایی دیوان خطایی شاه اسماعیل هم تحت نظر او صورت گرفته باشد. بهر حال آنچه روشن است مشاركت سلطان محمد در نگارگری یك شاهنامه ناتمام است كه نگاره زیبای «رستم در خواب»‌آن امروزه در دست است و این نگاره به حق به سلطان محمد نسبت داده شده است.
چنین می‌نماید كه سلطان محمد مراحل نخستین زندگی هنری خود را در دربار سلطان یعقوب آق قویونلو می‌گذراند و در كنار شیخی یعقوبی ، درویش محمد و استادان دیگر در كارگاه دربار تبریز مشغول كار می‌شود.


شاه اسماعیل در سال 916هـ. هرات را تصرف می‌كند و تمامی مایملك هنری هرات، از جمله هنرمندان آن، در اختیار وی قرار می‌گیرد. او در سال 921 هـ . فرزند دو ساله خود تهماسب میرزا را همراه اتابك او به حكومت هرات برمی‌گزیند و شماری از هنرمندان را مآمور تعلیم هنر به او می‌كند. یكی از این هنرمندان سلطان محمد بود و بعضی از هنرپژوهان را اعتقاد بر اینست كه سلطان محمد برای تعلیم تهماسب میرزا مدتی به هرات سفر می‌كند و در آنجا در كنار هنرمندان بزرگ مكتب هرات چون كمال‌الدین بهزاد و آقامیرك و میرمصور، شاه محمود نیشابوری و غیره به تعلیم نقاشی به تهماسب میرزا می‌پردازد.
بهرحال پیش از سال 930 هـ و شروع سلطنت شاه تهماسب،‌سلطان محمد در كتاب‌آرایی و نگارگری آثاری چون مثنوی جمال و جلال محمد آصفی، كلیات میرعلیشیر نوایی،‌ مثنوی‌ گوی و چوگان (خالنامه) عارفی مشاركت دارد كه كتابت آنرا خود تهماسب میرزا برعهده داشت و پس از اتمام، آنرا به للة خود ، قاضی جهان قزوینی اهدا كرد.
هنرپژوهان معتقدند كه مقدمات پروژه شاهنامه شاه تهماسبی را خود شاه اسماعیل فراهم ساخت و شاهنامه‌ای را كه پیشتر دستور اجرای آنرا داده بود و نگاره رستم در خواب از آن در دست است، ناتمام گذاشت و دستور داد به افتخار فرزندش تهماسب میرزا كه در سال 928 هـ به تبریز بازگشته بود،‌شاهنامه یاد شده كتاب‌آرایی شود.
پس از مرگ شاه اسماعیل در سال 930 هـ. و آغاز سلطنت شاه تهماسب، كار این پروژه عظیم ادامه یافت و سرپرستی صد صفحه نخست آن برعهده سلطان محمد بود و پس از او میرمصور و بعد آقامیرك اداره آنرا بعهده گرفتند. از آثار سلطان محمد در این پروژه: نگاره‌های دربار كیومرث، جشن سده، شكست دیوان بدست طهمورث، كشته شدن دیوسیاه بدست هوشنگ كه از نگاره‌های برجسته سلطان محمد در شاهنامه شاه تهماسبی است.
http://img.tebyan.net/big/1391/03/65...7021597239.jpg
سلطان محمد در این مرحله از زندگی هنری خود همراه بهزاد و آقامیرك از هنرمندان معاشر و مورد عنایت شاه تهماسب بود. او در سال 937 و 939هـ . چند نگاره رقم‌دار به دیوان حافظ سام میرزا- برادر شاه تهماسب- تصویر كرد. از جمله آنها نگاره «جشن عید» و «دودلداه»‌ و «مستی لاهوتی و ناسوتی» است. در دو نگاره جشن عید و مستی لاهوتی و ناسوتی رقم او با عنوان «سلطان محمد عراقی»‌آمده است- منظور از عراق، عراق عجم است كه تبریز نیز در قلمرو جغرافیایی آن بود.
49- 946 هـ. یك پروژه عظیم درسالهای دیگر برای شاه تهماسب تدارك دیده شد و آن هم خمسه نظامی بود كه امروزه متعلق به كتابخانه بریتانیا در لندن است . هنرمندان این پروژه عبارتند از:
شاه محمود نیشابوری (كاتب)، سلطان محمد، آقامیرك، میرزا علی، میرسید علی و مظفرعلی.
یكی از نگاره‌های این پروژه «معراج پیامبر» از قلموی سلطان محمد تراویده و اوج كمال نگارگری دوره صفوی را نشان می‌دهد. از نگاره‌های دیگر سلطان محمد در خمسه نظامی نگاره خسرو و آب‌تنی شیرین و پیرزن و سلطان سنجر است كه در نهایت استادی و چیره‌دستی كار شده است. از پروژه خمسه نظامی پیداست كه سلطان محمد تا اواخر دهه 940هـ. زنده بود و از قرار معلوم در اوایل دهه 950 هـ. چشم از جهان فروبسته و در باغ كمال تبریز در كنار بهزاد و كمال خجندی به خاك سپرده شده است.
اگر ما كمال‌الدین بهزاد را نماینده اوج نگارگری شرق ایران در دورة تیموریان بدانیم ، باید سلطان محمد را نیز نمایندة اوج كمال این نگارگری در غرب ایران در دورة صفویان برشماریم.
وی با بهره‌گیری از یك قریحة خلاق توانست زبان هنری شرق ایران را با واژگان هنری غرب ایران پیوند دهد و هنری پدید آورد كه ظرافت ،‌كمال و صفا و پروردگی از خصوصیات اصلی آن بود. در آثار او می‌توان از نوعی بذله‌نگری و طنزبینی نیز سراغ گرفت و این بخصوص در نگاره‌های مستی لاهوتی و ناسوتی و دربار كیومرث و كشته‌شدن دیوان بدست طهمورث كاملاً دیده می‌شود.
سلطان محمد نخستین هنرمندی بود كه شیوه قزلباشی را در نگارگری صفوی رایج كرد و هنرمندان دیگر در این قلمرو پیرو او بودند. میرزاعلی فرزند و شاگرد او بود كه یكی از نگارگران نامدار كارگاه هنری مكتب تبریز برشمرده می‌شد. گرچه محمدی نقاش را فرزند او دانسته‌اند ولی نه فرزند او بلكه شاگرد او بوده است. میرزین‌العابدین ، قاسم عراقی (تبریزی) ،‌محمد بیك ، شاه تهماسب و میرحسن دهلوی و نیز برجعلی اردبیلی – با واسطه- از محضر او بهره‌یاب شده‌اند.
سلطان محمد را باید از پیشگامان نگاره‌های تك برگی به حساب آورد و ظاهراً محمدی هروی خصوصیات هنری خود را در این زمینه از او فراگرفته است. امروزه دست‌كم سه‌نگاره تك‌برگی وجود دارد كه منسوب به سلطان محمد است و یكی از آنها از قرار معلوم پیكرة خود شاه تهماسب است. در این نگاره شاه تهماسب بالشی را بین دو دستش گرفته و بدان تكیه داده و در حال مطالعه است.
پس از مرگ شاه اسماعیل در سال 930 هـ. و آغاز سلطنت شاه تهماسب، كار این پروژه عظیم ادامه یافت و سرپرستی صد صفحه نخست آن برعهده سلطان محمد بود و پس از او میرمصور و بعد آقامیرك اداره آنرا بعهده گرفتند.


این نگاره دارای خط‌پردازی درخشانی است و انعطاف خطوط در آن زیبا و دلنشین است و از مهارت و چیره‌دستی سلطان محمد حكایت می‌كند. در نگاره تك‌برگی دیگر ، جوانی را كه ظاهراً شاهزاده می‌نماید در حال مطالعه و تكیه زده بر درختی شكوفان تصویر كرده است. جوان كلاه قزلباشی بر سر دارد و گوشه‌ای از پائین ردایش روی صخره‌های پر از سبزه و گیاه رها شده است.
یك نگاره تك‌برگی دیگر ،‌ شاهزاده‌ای را به حال ایستاده و شاخه گلی در دست نشان می‌دهد كه انگار گل را به كسی تعارف می‌كند. حمایلی به كمر دارد و خنجری در حمایل پنهان كرده است. او نیز كلاه قزلباشی بر سرنهاده است.
اگر نگاره دربار كیومرث سلطان محمد را شاهكار نگارگری ایران بدانیم ، بیراه نرفته‌ایم. این نگاره از نظر تركیب‌بندی ، رنگبندی و شخصیت‌پردازی روانكاوانه در اوج كمال هنری قراردارد. گفته‌اند كه تصویر این نگاره دست‌كم پنج‌سال از عمر او را به خود واداشته است. به اعتقاد دوست‌محمد مورخ و هنرمند همدوره او ، تمامی هنرمندان و مصوران بیشه تصویر در مقابل این نگاره سرتعظیم و تقدیر فرود آورده و بر نقصان كار خود معترف هستند.
سلطان محمد در این نگاره هنرمندی است این جهانی كه با نازكی خیال و ظرافت قلم ، تمامی جنبه‌های خوش‌آهنگ و دلفریب این جهان را در یك صحنه طبیعی به تصویر كشیده است. انسان و وحش و طبیعت این پیام اصلی نگاره « دربار كیومرث» است كه بعدها انسان بدان حكمروایی می‌كند و این حكمرانی از كیومرث شروع می‌شود. این پیام در بهترین صورت و خوش‌ترین اسلوب در این نگاره نشان داده شده است.
سلطان محمد در نگاره «مستی لاهوتی و ناسوتی» مست از می عرفان است. او در القای مفاهیم عرفانی در این نگاره مجال تصویرگری را بر دیگران تنگ می‌كند. از مفاهیم این نگاره پیداست كه سلطان محمد با معانی و مفاهیم عرفانی بیگانه نبوده ، بلكه بعید نمی‌نماید كه دل در گرو آن نهاده بوده است. جان روشن‌بین و خاطر باریك اندیش او دوجهان لاهوتی و ناسوتی را در یك تصویر تخت پدید می‌آورد و همین دلیل بس بر بلندی طبع و فكر و نظر عارفانه او.
سلطان محمد در نگاره «معراج پیامبر» كه شاید آخرین نگاره او نیز باشد همراه پیامبر اوج می‌گیرد و ماورایی می‌شود. از جهان خاكی دل می‌كند و به ماوراء می‌پیوندد. در این تركیب‌بندی شعله‌های تُتُق كشیده از دورسر پیامبر ، بسان شعله‌های آتشین دل اوست كه بر حس‌های دیگرش فزونی گرفته و به فوز اكبر و خیر اكمل رسیده است. در این نگاره همه چیز در حد نهایت طراوت است : شور و شیرینی فرشتگان ، لطف و زیبایی جبرئیل در جلو خیل فرشتگان ، ابرهای در هم تنیده و پیچان و رقصان و آسمان لاجوردین پر رمز و راز ، جملگی از ذوق سرشار و خدادادی سلطان محمد حكایت می‌كند. نگاره‌ای به این پرمفهومی و ماورایی و پرمغزی ، این آخرین پیام سلطان محمد است در نگارگری ، آنهم با تصویر ختم مرسلین عالم محمد مصطفی (ص).


چرو 07-09-2013 02:03 PM

استاد سیدصدرالدین شایسته شیرازی


استاد صدرالدین شایسته شیرازی، نگارگر، نقاش و مجسمه ساز پیشکسوت ایرانی و از شاگردان استاد کمال الملک بود.
http://img.tebyan.net/big/1391/03/16...9222635132.jpg
شامگاه بیست‌ و نهم مهر ماه 1362 استاد صدرالدین شایسته شیرازی، نگارگر نقاش و پیكره ‌تراش صاحب‌ نام و یكی از آخرین بازماندگان مكتب كمال‌ الملك در شهر شیراز چشم از جهان فروبست. به تخمین سال تولد وی را بین سال ‌های 1270 تا 1271 ذكر نموده‌اند. بنابراین در آن روزها استاد، قریب به 91 یا 92 سال از عمر پر بركت خود را پس پشت گذاشته بود. سیدصدرالدین شایسته در تمام رشته ‌های هنری صاحب ذوق و كمال بود. وی در آب رنگ، رنگ و روغن، سیاه ‌قلم و مینیاتور، ابتكارات ویژه‌ای داشت و توانسته خود را با آن ویژگی‌ ها از دیگران متمایز نماید. روایت است كمال ‌الملك در مدرسه دارالفنون از شاگردان تازه وارد خود آزمایشی به عمل می ‌آورد تا به میزان استعداد آن‌ ها پی ببرد. هیچ یك از كارهای شاگردان به تمامی مطلوب خاطر وی نمی ‌افتد و او را خوشحال نمی ‌كند مگر زمانی كه كار شایسته را از نظر می ‌گذراند. استاد در همین لحظه، پس از تحسین، قلم به‌ دست گرفته و تابلو را كامل می ‌كند. در همین رابطه شایسته گفته است كه: برای اولین و آخرین بار صورتی كشیده شد به اشتراك شایسته و كمال ‌الملك.
در دست خطی كه به یادگار از كمال ‌الملك باقی مانده، آمده است: «اثر شایسته شما دیده شد. در رشته‌ی آب و رنگ به سر حد كمال رسیده‌ای». استاد شایسته در جوانی به خدمت فرصت‌الدوله شیرازی، شاعر، نقاش، نویسنده زبردست می ‌رسد كه ایشان در تربیت او اهتمام فراوان می‌ ورزند. شایسته كه از اوان كودكی میل وافری به ابداع و نقش آفرینی داشت پس از آن به مكتب كمال ‌الملك راه می‌ یابد و تا اواخر عمر آن استاد یگانه(1319) از محضرش سود می‌ جوید. سبك شایسته را می ‌توان واقع‌گرا(رئالیسم) با تكیه بر اصول و قواعد نقاشی اواخر دوره قاجار دانست.
سیدصدرالدین شایسته در تمام رشته ‌های هنری صاحب ذوق و كمال بود. وی در آب رنگ، رنگ و روغن، سیاه ‌قلم و مینیاتور، ابتكارات ویژه‌ای داشت و توانسته خود را با آن ویژگی‌ ها از دیگران متمایز نماید.


با این حال او توانست با تكیه بر ابداع و ذوق خدادادی و در رنگ‌‌گذاری و تركیب‌بندی فرم‌ها، تمایزی با دیگر هم ‌طرازان عصر خود به وجود آورد. با این‌ كه به نظر می‌ رسد هیچ اثری از شایسته در موزه‌ های دولتی ایران یافت نشود(كه این باعث تاسف است) ولی مجموعه‌داران خصوصی در داخل و خارج از ایران در زمان حیات آن بزرگ، بسیاری از آثارش را ابتیاع كرده‌ و هم اكنون به دور از چشم هنردوستان و هنرشناسان نگهداری می‌ كنند. شاید از همین رو باشد كه آثار شایسته قدری ناشناس باقی مانده است. آن ‌چه در نگاه اجمالی به آثار استاد شایسته می ‌توان دریافت، تسلط بی ‌چون و چرای وی بر شبیه‌ سازی است. ساخت رنگ ‌های طبیعی، تركیب ‌بندی‌ ها بسیار حساب شده و اجرا عالی از دیگر كیفیات این آثار هستند. شایسته در یكی از آثار طبیعت بی ‌جان خود تصویری از یك‌ دسته كاهو و ظرف سكنجبین را به تصویر كشیده كه قطرات آب هنوز بر برگ ‌های كاهو باقی است. در واقع زندگی در این نقاشی چنان به تصویر درآمده كه هر بیننده‌ایی را به تحسین وا می‌ داد. شایسته هم ‌چون، استادان خلفش به هنر مدرن اروپای اوایل قرن بیستم تمایلی نشان نمی‌ دهد و با آن‌كه خود سال ‌ها در فرنگ زندگی و از نزدیك با تحولات هنری‌ نو آشنا بوده اما از این قافله به نوعی بر كنار می‌ ماند و به آن‌ چه علاقه‌ی باطنی خود اوست، توجه نشان می‌ دهد. نقل است زمانی كه كاشی‌ های ارگ كریمخانی شیراز آسیب می‌ بینند، صاحب منصبان وقت بر آن می‌ شوند كه آن‌ ها را ترمیم كنند، پس اندكی جستجو كسی را بهتر از شایسته نمی ‌یابند و از او مدد می ‌جویند.
http://img.tebyan.net/big/1391/03/77...2617538167.jpg
او پس از چند روز كاشی‌ ها را نقاشی كرده و در كنار آن‌ هایی كه آسیب ندیده‌اند، نصب می ‌كند و از دوستان می‌ خواهد بین سالم‌ ها و ترمیم شده‌ ها تمایزی قایل شوند كه همگی عاجز می‌ مانند. شایسته از جمله نقاشانی بود كه مواد و رنگ ‌های مورد استفاده خود را، شخصاً تهیه می‌ كرد. در بسیاری از آثارش، غباری سطح تابلو را فراگرفته كه نوعی وهم‌آلودگی و رمزآمیزی به آن بخشیده است كیفیتی كه در هیچ یك از نقاشان معاصرش دیده نشده است، نقل است كه او در رنگ خود ماده‌ای می‌ ریخته كه در پایان كار چنین حالتی به تابلو می‌ داده است. هم چنین برخی از كارشناسان این امر را زاییده استفاده از مواد ابتكاری می ‌دانند كه پس از پایان تابلو بر روی آن می ‌كشیده است. به هر حال این خصیصه همان كیفیت منحصر بفردی است كه آثار شایسته را از دیگران متمایز می‌ كند. شایسته در یك حركت ذوقی كوچك ‌ترین نقاشی ایران آفرید وی روی یك دانه برنج منظره‌ای را به تصویر كشیده كه بسیاری از ظرایف آن جز با چشم مسلح قابل تشخیص نیست. به یقین قدر شایسته را از آن‌ چنان‌ كه باید ندانسته‌ایم، باشد كه این مقال سرفصلی باشد برای نگریستن به هنرمندان مردمی كه سزاوار تكریم و احترام بیشترند.

چرو 07-09-2013 02:06 PM

فرشچیان، سراینده دلدادگی و شیفتگی

محمود فرشچیان و نگاره هایش


استاد محمد فرشچیان از مشهورترین هنرمندان نگارگری معاصر ایران است.
http://img.tebyan.net/big/1391/03/19...7771701637.jpg
هر کسی برای نخستین بار طرح یا نقاشی ای از محمود فرشچیان ملاحظه کند، هیجان شدیدی در خود احساس می کند و از همان اولین لحظه درمی یابد که فرشچیان هنرمندی است که اگرچه همه اصول و منابعی را که استادان پیش از او می دانسته اند عمیقا و به خوبی می شناسد، با این همه اثری خلق می کند که تشخص ویژه خود را داراست. همین کیمیاگری است که فرشچیان را به عنوان یکی از استادانی مطرح کرده که هرگز کسی از لذت بردن از آثار او و مجذوب شدن به غنا و تنوع آنها خسته نمی شود. کیست که تحت تاثیر جاذبه آن آزمونه (پالت) غنی و سرشاری که از رنگ های گونه گون نقاشی های فرشچیان آفریده می شود، قرار نگیرد؟ او با شجاعتی بی سابقه و شگفت انگیز در به کار بردن رنگ های بسیار تند که گاه ملایم و رنگ باخته به نظر می آید، از حس غریزی و خدادادی بهره می برد که همان رنگ ها را با سایه روشن هایش به صورت یکی از زیباترین و دلرباترین ویژگی های نگارگری معاصر ایران به جلوه درآورده است. از این روست که بینندگان، خود را در برابر برترین سنت موروثی رنگ آمیزی و تذهیب کاری ایرانی می یابند؛ همان سنت بازمانده از نقاشان دوران تیموری و صفوی که به گونه ای باورنکردنی، احساس شگرف و درک پیشرفته ای از «رنگ» داشتند.
آن حس با مشاهده هر روزه مناظر و چشم اندازهای ایران با کوهستان های پوشیده در رنگ های اعجاب انگیز و آسمان های رنگارنگش که از زیباترین آسمان های عالم است، در بینندگان نیرومند تر و شفاف تر می شد. اینکه آسمان ایرانی نوبه نو از رنگی سرخ و آتشین که گویا زرین است به رنگی آبی و گسترده که ستارگان درخشان آن را آراسته کرده اند و در آن جای گرفته اند، درمی آید همان تناوب سنتی مینیاتور ایرانی است و همین احساس به حد کمال نیز در هنرمند ما وجود دارد. او آن را با مهارت و ظرافت خاصی روی آزمونه خود در هم می آمیزد و با تنوع رنگ ها و سایه روشن های مواج آن هنرآفرینی می کند.
او با شجاعتی بی سابقه و شگفت انگیز در به کار بردن رنگ های بسیار تند که گاه ملایم و رنگ باخته به نظر می آید، از حس غریزی و خدادادی بهره می برد که همان رنگ ها را با سایه روشن هایش به صورت یکی از زیباترین و دلرباترین ویژگی های نگارگری معاصر ایران به جلوه درآورده است. از این روست که بینندگان، خود را در برابر برترین سنت موروثی رنگ آمیزی و تذهیب کاری ایرانی می یابند؛ همان سنت بازمانده از نقاشان دوران تیموری و صفوی که به گونه ای باورنکردنی، احساس شگرف و درک پیشرفته ای از «رنگ» داشتند


در رویکرد به هنر فرشچیان، شناخت پر دامنه و اطلاع وسیع او از مجموعه آثار تصویرسازی سنتی ایران را باید به خاطر سپرد. او با روشن بینی ماهرانه و ظریفی پرده های نقاشی را که متقدمان بر او با الهام از متون پرآوازه ادب فارسی ساخته و پرداخته اند به خوبی می شناسد و همین متون یعنی شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی، همواره روح ایرانیان را تقویت می بخشد و عرصه های رزم و صحنه های بزم و منظره های شکار و لحظه های دیدارهای عاشقانه در آنهاست که یکی پس از دیگری در آن پرده های نقاشی ظاهر می شود و به این وسیله دنیای تصورات و تخیلات ایرانیان فرهیخته، آباد و سرسبز می شود. منظور همان دنیایی است که شعر، فرمانروای بلامنازع آن، همواره در خدمت بیان مفاخر و مایه مباهات گذشته ای فارغ از قید زمان است. فرشچیان که مایه گرفته و انباشته از همان مجموعه است، مقام مشخصی را در سلسله نقاشان سنتی ایرانی داراست.
http://img.tebyan.net/big/1391/03/13...2391886101.jpg
به این پرندگان خیال انگیز، به سیمرغ هایی که بعضی آسمان ها را زیر بال و پر خود گرفته اند یا بدین قهرمانان اساطیری ایران باستان که نبردهای دلیرانه آنان را هنر این نگارگر به زمان حاضر آورده، بیندیشیم. همه اینان که نموداری از انسان های ی هستند که در شرایطی سخت پایداری می کرده اند، سراینده نغمه ها و آفریننده لحظاتی هستند که آدمی می کوشد تا از گردش همان چرخ گردونی که طالع بینان سعی در رازگشایی آن دارند، بگریزد. فرشچیان در آثار خود موفق می شود لحظاتی از آن خوشبختی فراگیر را به چنگ آورد و به منظور آرامش بخشیدن به ما، قلم موی تحسین برانگیز و فریبای خود را روی کاغذ، پای بر جای نگه دارد. کیست که چهره های دلربایی را که شاهکارهای این هنرمند، گویی به آن جان بخشیده است با دیده تحسین ننگریسته باشد؟ آنان با دلربایی ای که آمیزه ای از صفا و پاکی و هیجان انگیزی شدیدی است، تماشا کننده را محسور خود می کنند و او را به دنیای خیال می کشانند. این پیچ و خم دادن و اوج و حضیض بخشیدن به آن چهره ها همان نگارگری ای است که دقیقا در راستای سنت نقاشان بزرگ هرات در پایان قرن پانزدهم (میلادی) قرار دارد و مگر توجه عمیق به آن و بیان دل انگیز آن نیست که کمال الدین بهزاد نقاش را بزرگ ترین استاد در میان همه مینیاتوریست های ایران کرده است؟ بهزاد نیز قاعدتا آن را از زندگی صوفیانه خود الهام گرفته که او را در تحقق چنین نوآوری اعجازآمیز و کریمانه ای مجاز کرده است.
هنر فرشچیان در این جهت بسیار توانمند است زیرا با زبردستی خیره کننده ای که برخلاف منش و روش ظریف اوست، با قدرتی کوبنده با انسان امروزی سخن می گوید و براساس سنت نگارگری ایرانی، در دنیایی فارغ از زمان، در ناکجاآباد از راه و رسم و موضوعات بنیادی زندگی انسان، نیروی حیات بخش و شورش و عشق، نبرد با عناصر ناسازگار، دلدادگی و شیفتگی، اندوه و مرگ می سراید.

چرو 07-09-2013 02:07 PM

در فروغ سوختن

اثری از استاد محمود فرشچیان


در این مقاله با نقد و تحلیل یکی از آثار استاد محمود فرشچیان آشنا خواهید شد.

http://img.tebyan.net/big/1391/04/67...5923164199.jpg
شاید کمتر کسی در ایران، با نام هنرمند پرآوازه و نقاش مینیاتور ایرانی، محمود فرشچیان آشنایی نداشته باشد. استاد فرشچیان که شاید مشهورترین اثرش، " عصر عاشورا" است از هنرمند معاصر کشورمان است که در تابلوهای خود از مضامین دینی، مذهبی، عرفانی و ادبیات غنی ایران زمین بهره های فراوان گرفته است.
زندگینامه

پدر فرشچیان که نماینده فرش اصفهان بود با دیدن استعداد فرزندش، وی را به کارگاه نقاشی استاد حاج میرزا آقا امامی برد.
فرشچیان پس از آموزش نزد استاد امامی و بهادری و دانش‌آموختگی از مدرسه هنرهای زیبای اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا سفر کرد و چندین سال به مطالعهء آثار هنرمندان غربی در موزه‌ها پرداخت. بنا بر گفته وی در موزه‌های اروپا، اول کسی بود که وارد موزه می‌شد با بسته‌ای از کتاب و قلم، و در نهایت آخر از همه، خود او بود که از موزه خارج می‌شد.
پس از بازگشت به ایران، فرشچیان کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد.
محمود فرشچیان، هم اکنون در نیوجرسی آمریکا ساکن است و سفرهای دوره‌ای و فصلی به ایران دارد.
خیام نیشابوری

غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری که خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیشابوری هم نامیده شده‌است، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و رباعی سرای ایرانی در دوره ی سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و لقبش «حجةالحق» بوده‌است؛ولی آوازه ی وی بیشتر به واسطه ی نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آن‌ که رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است که مایه ی شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین گردیده‌است.
موزه‌های اروپا، اول کسی بود که وارد موزه می‌شد با بسته‌ای از کتاب و قلم، و در نهایت آخر از همه، خود او بود که از موزه خارج می‌شد.پس از بازگشت به ایران، فرشچیان کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد.


رباعی حکیم عمر خیام
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند بُرون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
تابلوی " در فروغ سوختن" اثر استاد محمود فرشچیان بر گرفته از رباعی بالا با انم " شمع سوختن" است.
در زیر به تحلیل ها و تفاسیری که در مورد این اثر بیان شده می پردازیم:
-در این رباعی خیام به صراحت به جنگ صوفیان و زاهدان رفته و در بیت اول هم با کلامی کاملا مدبرانه کلمات قلنبه سلنبه ی عربی رو که صوفیان استفاده می کردند رو با کنایه ای عمیق به آنها پس می دهد و در بیت دوم که میگوید ره زین شب تاریک نبردند به… کاملا به وضو ح خط بطلانی بر تمام عقاید و سخنانشان زده و آن ها را افسانه خوانده است .
-اول: خیام در این شعر به فانی بودن انسان و این که هیچ کس(حتی فاضل و ادیب) از این قاعده مستثنی نیست اشاره کرده است.
دوم : ناتوانی انسان در کشف واقعیت .( این ناتوانی در همه وجود دارد حتی در انسان هایی که به فضل و ادب احاطه دارند )
-"مضمون کلی این رباعی آشکار است ؛ حتی عالمان و فیلسوفان بزرگ نیز از شب تاریک این جهان راه نجاتی نیافتند و سرانجام آنان نیز در خواب شدند و مرگ را به ناگزیر پذیرفتند و تنها افسانه ای از آنان برجای ماند!
در این رباعی خیام به صراحت به جنگ صوفیان و زاهدان رفته و در بیت اول هم با کلامی کاملا مدبرانه کلمات قلنبه سلنبه ی عربی رو که صوفیان استفاده می کردند رو با کنایه ای عمیق به نها پس می دهد و در بیت دوم که میگوید ره زین شب تاریک نبردند به… کاملا به وضو ح خط بطلانی بر تمام عقاید و سخنانشان زده و ن ها را افسانه خوانده است .


نتیجه رباعی:
عارفان و زاهدان و بزرگان علم و ادب هر یک کوشیده اندتا اسرار خلقت را دریابند اما رازهای هستی آنچنان پیچیده و مبهم بود که تصورات و کوشش های آنان نتیجه ای ندارد و از این دنیا رفتند. (عطاری کرمانی،عباس،هدیه جامع و کامل خیام،نشر آسیم،1385)
نظرات کارشناسان موزه استاد فرشچیان واقع در سعدآباد در مورد تابلو "در فروغ سوختن" استاد فرشچیان :
-انسان هایی که به دانش و معرفت بالایی دست پیدا کرده اند، ولی در برابر تمام علوم موجود در این دنیای هستی ،علم اندکی دارند و مثل نور شمعی که در تاریکی روشن است ، تنها محدوده اطراف خود را روشن میکند و همه این انسان ها از میان همه این علوم افسانه ای میگویند و به خواب ابدی فرو میروند.
-انسانهای در این تابلو به تصویر کشیده شده اند که سعی بر شناخت خداوند طرق از مختلف(فلسفه ،نجوم و کتب آسمانی ،...)دارند.ولی در نهایت همه فانی شده اند،حتی کمال یافته ترین انسان ها نیز شناختی که از خداوند بدست می آورند بسیار محدود است.همان طور که یک شمع در محیطی تاریک میتواند روشنایی اندکی پدید آورد،یک انسان هم در نهایت علم و دانش می تواند به علم الهی به طور محدودی دست یابد.

چرو 07-09-2013 02:09 PM

تابلو «عصر عاشورا»به روایت فرشچیان

استاد محمود فرشچیان یکی از بزرگترین و معروفترین مینیاتوریست های جهان امروز است. ایشان از خاطره چگونگی خلق تابلوی مشهور "عصر عاشورا" می گوید.
http://img.tebyan.net/big/1391/09/18...2142243165.jpg
ایشان در بیان خاطره خود از نحوه خلق شاهکار معروف خود یعنی اثر «عصر عاشورا» چنین می گوید: چهار ساله بودم. روی زمین می نشستم و نقش های قالی را روی کاغذ می کشیدم. پدرم هم از این وضعیت راضی بود. پدرم نماینده شرکت فرش در اصفهان بود. استادی بود که برای ایشان نقش فرش می کشید. یک بار پدرم مرا پیش او برد. استاد، نقش یک آهو را به من داد و گفت از روی آن نقاشی کن. تا صبح فردا حدود دویست طرح در اندازه ها و جهت های مختلف کشیدم. برای استاد باور کردنی نبود.
هنرجویان امروز بعد از اندک زمانی خدا را هم بنده نیستند. من آنقدر رنگ برای استادم سابیدم که کف دستهایم پینه بست.
سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا، مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلو" عصر عاشورا" را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از سی سال به این تابلو نگاه می کنم، می بینم اگر می خواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو به وجود می آمد، بدون هیچ تغییری. یک چیزی دارد این تابلو که خود من هم گریه ام می گیرد. در این تابلو مایه اصلی تصویر گرایی، مرکز تصویر دیده نمی شود. جایش خالی است. امام حسین که محور اصلی این تابلوست در اثر دیده نمی شوند.
در مورد محتوای تابلوی عصر عاشورا باید بگویم، شاید جذابیت این تابلو به علت غیبت شخصیت اصلی یعنی امام حسین در آن است و باعث می‌شود که انسان با دیدن این تابلو به دنبال شخصیت اصلی که این واقعه را شکل داده است، بگردد. اشکی که بر چشم اسب حلقه زده و آن سرافکندگی او برای آوردن خبر ناگوار و کبوترانی که خود را به خون شهید آغشته کرده‌اند، به نوعی پیام‌آور فاجعه هستند. در عین حال وجود حضرت زینب (س) و آن چند نفر در وسط تابلو می‌توانند از عواملی باشند که باعث ایجاد جذابیت هرچه بیشتر در این تابلو می‌شوند. به لحاظ تکنیکی اگر این تابلو بیشتر از این شلوغ بود، احتمالاً این غربت در تابلو این چنین نمایان نمی‌شد.
زندگینامه استاد
محمود فرشچیان در سال 1308 در اصفهان به دنیا آمد.
پدر فرشچیان که نماینده فرش اصفهان بود با دیدن استعداد فرزندش، وی را به کارگاه نقاشی استاد حاج میرزا آقا امامی برد.
فرشچیان پس از آموزش نزد استاد امامی و بهادری و دانش‌آموختگی از مدرسه هنرهای زیبای اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا سفر کرد و چندین سال به مطالعهء آثار هنرمندان غربی در موزه‌ها پرداخت.
سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا، مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلو" عصر عاشورا" را شروع کردم


وی در موزه‌های اروپا، اول کسی بود که وارد موزه می‌شد با بسته‌ای از کتاب و قلم و در نهایت آخر از همه، خود او بود که از موزه خارج می‌شد.
پس از بازگشت به ایران، فرشچیان کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد.
محمود فرشچیان در آمریکا ساکن است و سفرهای دوره‌ای و فصلی به ایران دارد. فیلم مستندی با عنوان عشق‌پرداز به کارگردانی محمد هادی کاویانی، با حضور عزت الله انتظامی، پرویز پورحسینی و با صدای زیبا بروفه در نکوداشت او ساخته شد.
استاد فرشچیان مینیاتوریست مشهور ایرانی در نقاشی ایران صاحب سبک و مکتب خاص است.
برخی از افتخارات استاد فرشچیان:
· انضمام نام وی در فهرست روشنفکران قرن بیست و یکم
· نشان درجه یک هنر
· تندیس طلایی اسکار ایتالیا
· نشان هنر نخل طلایی ایتالیا
· تندیس طلایی اروپایی هنر، ایتالیا
· دیپلم آکادمیک اروپا، آکادمی اروپا، ایتالیا
· دیپلم لیاقت دانشگاه هنر، ایتالیا
· مدال طلای آکادمی هنر و کار، ایتالیا
· جایزهء اول وزارت فرهنگ و هنر، ایران
· مدال طلای جشنوارهء بین‌المللی هنر، بلژیک
· مدال طلای هنر نظامی، ایران

چرو 07-09-2013 02:11 PM

مهرگان، شاگرد خلف فرشچیان

استاد مجید مهرگان از هنرآموزان استاد فرشچیان بوده که هم اکنون نیز با وجود درجه استادی، مشتاق آموزش و شاگردی استاد است. در این مقاله با این هنرمند شهید بیشتر آشنا می شوید.
http://img.tebyan.net/big/1391/12/14...1143816831.jpg
تاریخ ایران سرشار ازحكایت‌هایی است كه مربوط به استادان و شاگردانشان می‌شود، روابط معنوی كه شور و عشقی وصف ناپذیر را پدید آورده و مثال افسانه‌های باستان زبانزد خاص و عام ، در تاریخ حفظ می‌شوند. در دنیایی كه روابط اجتماعی با بهره‌های مادی سنجیده می‌شود هنوز هم روایت علاقه و احترام میان استادان و شاگردانشان مایه دلخوشی است.
استاد مجید مهرگان در سال 1324 در شهر رشت متولد شد. وی طراحی و نگارگری را نزد استاد « اكبر تجویدی» و «محمود فرشچیان» آموخت. پس از فارغ‌التحصیلی در رشته گرافیك از دانشكده هنرهای تزیینی به عنوان استاد نقاشی ایرانی به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد. تدریس در هنرستان دختران و پسران، مدیریت هنرستان هنرهای زیبای پسران، عضویت در شورای عالی ارزشیابی هنر، عضو هیأت داوری و انتخاب جشنواره های فجر را در چهار دوره و ... در كارنامه فعالیت‌های خود دارد. استاد مهرگان نمایشگاه‌های متعددی را در سراسر جهان برگزار كرده است. دارا بودن مدال درجه 1 هنر از موسسه اکو، دریافت درجه یک هنری(دکترا) در رشته نگارگری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از افتخارات استاد مهرگان است.
چندی پیش میهمان انسان وارسته‌ای چون «مجید مهرگان» یكی از استادان چیره دست نقاشی ایرانی بودم تا گفت و گویی در زمینه كاری ایشان داشته باشیم. استاد در غم از دست دادن فرزند كمی خموده به نظر می‌رسید اما هنگامه سخن از استاد چشمانش می‌درخشید و گرچه خود هم‌اكنون در مقام و جایگاه والایی در حوزه نگارگری یا نقاشی ایرانی قرار دارد اما به طور خستگی ناپذیری از استاد و كارهایش سخن گفت.
آشنایی شما با استاد فرشچیان از چه زمانی آغاز شد؟
سن و سال كمی داشتم كه وارد حوزه نقاشی ایرانی شدم و ابتدا در محضر استاد فرشچیان به یادگیری نقاشی ایرانی پرداختم و بسیاری از اوقات خود را با استاد می‌گذراندم.
البته پس از فارغ‌التحصیلی‌ام از دانشكده موفق شدم تا بورسیه‌ای برای ادامه تحصیل در كشور ایتالیا بگیرم كه متاسفانه به علت مشكلات شخصی قادر به ادامه تحصیل نشدم. استاد فرشچیان به طور مداوم سفارش می‌كردند تا من ادامه تحصیل بدهم و در آن هنگام هم خیلی مرا تشویق می‌كردند تا از این بورسیه استفاده كنم ایشان معتقدند كه اگر می‌خواهیم در زمینه هنر پیشرفت كنیم باید بر علم و اطلاعات خود بیافزاییم و من همیشه سعی می‌كنم هنگامی كه می‌خواهم اثری را با مضمونی خاص به تصویر بكشم ماه‌ها درباره آن تحقیق ‌كنم.
در این سال‌ها ویژگی ممتاز استاد فرشچیان را در چه دیدید؟
نقوش تزیینی ایرانی بسیار وسیع و متنوع است و در هیچ جای دنیا مثل و مانندی ندارد. امتیاز استاد فرشچیان احاطه بر تمامی این نقوش است. به علاوه اینكه در آن زمان كه در محضر استاد فرشچیان شاگردی می‌كردم هر سئوالی كه از ایشان می‌پرسیدم بدون درنگ و بدون آنكه حساسیتی به خرج دهند به سئوالات من پاسخ می‌دادند و در واقع تمام ریزه‌كاری‌ها و نكته‌هایی كه در نقاشی ایرانی بود با كمال میل و مسرت، آموزش می‌دادند.
آیا شما تنها شاگرد استاد فرشچیان محسوب می‌شوید؟
خیر، هم زمان با آقای كاشیان از محضر استاد بهره‌مند می‌شدیم كه متاسفانه ایشان نقاشی ایرانی را رها كردند، همچنین زنده یاد صراف بودند كه مهارت بی‌نظیر در نقاشی داشتند. بعدها نیز محمد باقر آقامیری نزد ایشان تعلیم گرفتند. البته در دانشگاه نیز ایشان تدریس می‌كردند اما شاگردانی كه مثل ما به صورت مستمر نزد ایشان كار كرده باشند،‌ نمی‌شناسم.
روزی من چند پرنده مشابه كار استاد كار كردم و خیلی هم برای آن زحمت كشیدم یادم هست وقتی استاد این كار را دیدند به من گفتند كه هیچ وقت از كار من تقلید نكن. اگر هزار سال كار كنی در آخر می‌گویند كار فرشچیان است؛ برای خودت سبك و سیاقی جداگانه داشته باش. این شد كه من تلاش كردم سبكی بسیار متفاوت از ایشان داشته باشم و همچنان كه در نقاشی‌هایم می‌بینید هیچ یك از آثارم با كارهای استاد فرشچیان مشابهتی ندارند. من از نكاتی كه ایشان می‌گفتند هنوز نیز بهره‌ می‌برم و از گذشته نظرشان را درباره كارهایم جویا می‌شدم و در كارهای جدیدی كه انجام می‌دادم از توصیه‌های ایشان استفاده می‌كردم و در واقع حساسیتی كه در من ایجاد كردند شاید از خودشان هم بیشتر شد و باز هم می‌گویم اگر روزی مجددا ایشان قرار شود در كارگاهی آموزش دهند من بازهم در آن ثبت نام می‌كنم و حاضرم مجددا شاگردی كنم.


ویژگی غیركاری كه در استاد دیدید، چه بوده است؟
یكی از خصوصیات استاد فرشچیان «شناخت» است. ایشان فردی معتقدند كه از گذشته بر روی اعتقادات خود پایبند بوده و بر همین مبنا كار می‌كردند و به نظر من این یكی از ویژگی‌های بارز شخصیتی ایشان است.
من اوقات بسیاری را از گذشته در كنار ایشان سپری كردم و خاطرات زیادی از ایشان دارم. روزی من چند پرنده مشابه كار استاد كار كردم و خیلی هم برای آن زحمت كشیدم یادم هست وقتی استاد این كار را دیدند به من گفتند كه هیچ وقت از كار من تقلید نكن. اگر هزار سال كار كنی در آخر می‌گویند كار فرشچیان است؛ برای خودت سبك و سیاقی جداگانه داشته باش. این شد كه من تلاش كردم سبكی بسیار متفاوت از ایشان داشته باشم و همچنان كه در نقاشی‌هایم می‌بینید هیچ یك از آثارم با كارهای استاد فرشچیان مشابهتی ندارند. من از نكاتی كه ایشان می‌گفتند هنوز نیز بهره‌ می‌برم و از گذشته نظرشان را درباره كارهایم جویا می‌شدم و در كارهای جدیدی كه انجام می‌دادم از توصیه‌های ایشان استفاده می‌كردم و در واقع حساسیتی كه در من ایجاد كردند شاید از خودشان هم بیشتر شد و باز هم می‌گویم اگر روزی مجددا ایشان قرار شود در كارگاهی آموزش دهند من بازهم در آن ثبت نام می‌كنم و حاضرم مجددا شاگردی كنم.
درباره سبك و سیاق استاد فرشچیان كمی برایمان بگویید.
استاد فرشچیان برای خود سبك و سیاقی خاص دارد. ایشان گرایشی به ناتورالیسم داشته و طبیعت در آثار ایشان بسیار زنده جلوه می‌كند. من تمامی كارهای ایشان را دوست دارم و اصولا از سبكشان لذت می‌برم ضمن آنكه ایشان در طراحی بسیار خبره و چیره دست هستند و هر كدام از كارهایشان از دیگری متفاوت است. باید اذعان داشت هنوز هم ما همتای فرشچیان نداریم و باید او را پدر نقاشی ایرانی معاصر بشناسیم.
در مورد كار اخیر استاد یعنی طراحی ضریح حضرت اباعبدالله (ع) هم كمی توضیح دهید
شورایی از سوی «ستاد بازسازی عتبات عالیات» در قم تشكیل شد این شورا مركب از هنرمندان تراز اول در رشته هنرهای سنتی بود. در این شورا من و آقای رجبی نیز حضور داشتیم، قرار شده بود تا برای سه ضریح امام حسین (ع) ، امام حسن عسكری(ع) و حضرت علی‌(ع) طرحی آماده شود و پس از تایید این شورا و تصویب به مرحله اجرا در بیاید. كل اعضای شورا بر این اعتقاد بودند كه تنها كسی كه می‌تواند این كار را بر عهده داشته باشد استاد فرشچیان است زیرا بالاتر از ایشان در طراحی ایرانی وجود ندارد. بعضی اوقات در هنگام طراحی این ضریح من به همراه ایشان به قم می‌رفتم زیرا می‌خواستند بر كار نظارت داشته باشند و حتی نظر مرا می‌پرسیدند و به حق كار ایشان بسیار زیبا و شكیل است.
آیا استاد هزینه‌ای برای طراحی ضریح دریافت كردند؟
خیر، استاد فرشچیان این كار را به صورت یك نذر انجام دادند و وجهی دریافت نكردند. گرچه مسافرت برای سلامتی ایشان بسیار مضر است اما ایشان برای اتمام كار، سالی دو بار به ایران سفر می‌كردند تا كار را به نحو احسن به پایان ببرند.

چرو 07-26-2013 06:54 PM

نگارگری در دوره شاه اسماعیل (931-907هـ.ق)
 
نگارگری در دوره شاه اسماعیل

(931-907هـ.ق)

با شروع سلطنت شاه اسماعیل اول ، دوران طلایی حکومت صفویان آغاز شد. شاه اسماعیل مقر حکومت خود را در تبریز قرار داد. کارگاه شاهی به دستور وی تشکیل و طبع نسخ خطی مصور آغاز شد. در این مقاله به معرفی کتب مصور شده در دوره حکومت وی خواهیم پرداخت.
خمسه نظامی

خمسه ی نظامی که تصویر گری آن برای "باربر" ، پسر بایسنقرمیرزای تیموری آغاز شده بود، در نهایت نیمه تمام ماند و سرانجام به دست یکی از امیران شاه اسماعیل به نام "نجم الدین مسعود زرگر رشتی" رسید.
در ایام او تصاویر متعددی به آن اضافه شد که بر یکی از تصاویر آن تاریخ 910 هـ.ق آمده است. تصاویر صفوی این نسخه را می توان اغلب با دستار بلند مشاهده کرد. 1
یک کتاب خطی به نام ظفرنامه ی شرف الدین علی یزدی با مینیاتورهای آزاد ولی کامل به وسیله ی خطاط خمسه ی نظامی دوباره نویسی شده است. این نسخه که اکنون در موزه ی کاخ گلستان تهران نگهداری می شود ، فتوحات تیمور را نشان می دهد و تاریخ آن 1529میلادی (حدود 935 هـ.ق) است

برای دیدن تصاویر در اندازه اصلی بر روی آنها کلیک کنید.
داستان جمال و جلال

نسخه نویسی داستان جمال و جلال نوشته ی محمد عاصفی که در کتابخانه ی "آپسالا" 2 نگهداری می شود ، در عهد تیموریان در هرات آغاز شده و در سال 908 هـ.ق به پایان رسیده است. از 34تصویر این اثر ، دو تصویر به سال های 909 و 910 هـ.ق باز می گرددکه هیچ یک به سبک بهزاد و هرات نیستند. در عوض همه ی آن ها شاخ و برگ پر پشت و انبوه نقاشی ترکمن تبریز و پوشش سر شاخص دوره صفوی را دارند . احتمالا نسخه ی مصور تمام شده را از هرات به تبریز آورده و تصاویر جدید را به آن افزوده اند.3
ظفرنامه شرف الدین علی یزدی

یک کتاب خطی به نام ظفرنامه ی شرف الدین علی یزدی با مینیاتورهای آزاد ولی کامل به وسیله ی خطاط خمسه ی نظامی دوباره نویسی شده است. این نسخه که اکنون در موزه ی کاخ گلستان تهران نگهداری می شود ، فتوحات تیمور را نشان می دهد و تاریخ آن 1529میلادی (حدود 935 هـ.ق) است. در صفحه ی آخر این کتاب ، سلطان محمد خطاط ، میرعضد مذهب و بهزاد مصور این کتاب معرفی شده اند. با این حال می توان در انتساب این نسخه به بهزاد تردید کرد . بخشی از برگی مصور در این کتاب ، ایلچیان اروپا و پسر سلطان مراد عثمانی را نشان می دهد. از ویژگی های این نقاشی وجود ابرهای حلقوی چینی، درختان طلایی و کلاه مخصوص قزلباش ها بر سر افراد است.4

http://img.tebyan.net/big/1392/04/12...5202143094.jpg
عباد الله بهادری ، محقق هنر نگارگری معتقد است که هرات در اوایل حکومت شاه اسماعیل و شاه تهماسب مرکز اصلی نگارگری صفویان بوده است. بهزاد در این سال ها هنوز در هرات سکونت داشته و کارگاه های این شهر را اداره می کرده است. نسخه هایی چون "ظفرنامه" و "خمسه نظامی931 هـ.ق" زیر نظر او و همکارانش چون شیخ زاده و قاسم علی در هرات مصور شده است. او می گوید : " پس از آنکه عبیدالله خان ازبک هرات را در سال 935 هـ.ق تصرف کرد، بهزاد و شاگردانش رهسپار تبریز شدند."
دیوان امیرعلی شیرنوایی

برگی از دیوان امیرعلی شیرنوایی وجود دارد که سفر اسکندر به دریای مغرب و صحنه ی شکار مرغابی را شنان می دهد، این برگ در تبریز و در سال 1526م (حدود 931 هـ.ق) مصور شده است. تصویرگری این تابلوی نقاشی که در حال حاضر در کتابخانه ملی پاریس است، به شیخ زاده ، شاگرد بهزاد نسبت داده شده است. متن برگ یاد شده به زبان ترکی و با خط نستعلیق نوشته شده است.
دیوان حافظ سام میرزا

از شاهکارهای دوره ی اولیه ی نگارگری صفوی پنج مینیاتور است که "دیوان حافظ سام میرزا" ، برادر شاه تهماسب را زینت بخشیده اند. سام میرزا پسر کوچک شاه اسماعیل بود که در سال 1517م (حدود 922 هـ.ق) متولد شد .دیوان سام میرزا مربوط به اوایل زندگی اوست. موزحین از روی تصویر سام میرزا که در زیر طاقی بر تخت نشسته و القاب وی بر بالای آن نگاشته شده است تاریخ این کتاب را در حدود 1533م(حدود939 هـ.ق) تعیین کرده اند.
این نگاره امضای سلطان محمد را همراه دارد. بنابر گفته ی دوست محمد یکی از معاصرین سلطان محمد ، این استاد در کشیدن خال های پلنگ مهارت خاصی داشته است. بیشتر تصاویر این کتاب، امضای سلطان محمد را دارد و تنها یک نگاره که موضوع آن موعظه در مسجد است امضای شیخ زاده را دارد.5


شاهنامه سربزرگ

شاهنامه ای در سال 931 هـ.ق مصور شده است . این نسخه دارای سنت های نگارگری ترکمن می باشد. این کتاب دارای 27نگاره است و در مرکز مردم شناسی سنت پترزبورگ نگهداری می شود. ظاهرا این نسخه به وسیله ی شش نگارگر تصویر شده است. در تصاویر شاهنامه ی مزبور افراد با کلاه های قزلباش نمایانده شده اند. به دلیل سرهای بزرگ شخصیتهای نمایانده شده در این شاهنامه به آن شاهنامه ی سربزرگ می گویند.
در زمان شاه اسماعیل مصور کردن شاهنامه ای دیگر آغاز شد که احتمالا با آمدن شاه تهماسب به تبریز در سال 928 هـ.ق برخی از تصاویر آن کامل و بقیه به سرپرستی شاه تهامسب به اتمام رسید. به همین دلیل این شاهنامه را در مقاله ای دیگر و در دوره سلطنت شاه تهماسب معرفی خواهیم کرد.
پی نوشت‌ها:
1- بلر، ص191
2- Uppsala شهذی در مرکز سوئد
3- بلر،ص191
4- گری، ص116
5-همان


اکنون ساعت 10:33 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)