پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با اشعار خودمان (http://p30city.net/showthread.php?t=4899)

haj_amir 07-11-2008 08:34 PM

مشاعره با اشعار خودمان
 
کنون که شور شوق می اندر دلم افتاد
ز سر برون نرود اندیشه اش که چه ها افتاد

haj_amir 07-15-2008 05:03 AM

دل شیدات گر شود رسوا چه باک
رقیبان در عوض گردند والا چه باک

متین 08-09-2008 07:55 AM

کماندار دلم آخر چرا دل آواره ام کردی رها

haj_amir 08-09-2008 02:24 PM

ای دوست چرا کردی فراموش
به ما گو که بیت دومت کوش

متین 08-11-2008 11:19 AM

شایدم در پس لبخند شما
شده پنهان بیت این ترانه ها;)

haj_amir 08-11-2008 06:19 PM

ای دوست کس ندید لبخند ما
جز آنکه آمد بی ریا بر پیش ما

SonBol 08-11-2008 08:12 PM

امشب از شوق حضورت به خودم ميبالم
من و اين لحظه ي زيباي فراق از دنيا

haj_amir 08-12-2008 03:20 AM

ای که کشتی و یک دم نبود ننگت ز رخم
باز آی و بکش کفن چو مرحمی بر زخم ناسوردلم

متین 08-12-2008 08:37 AM

من آن مرغ غریب آسمانم

برای کوچ دیگر ناتوانم

haj_amir 08-12-2008 05:44 PM

منزل جانان ما در پس آن ابر هاست
خیزو برونآ دمی تاکه شوم مست تو

متین 08-13-2008 09:58 AM

وزید باد سحرگاه دیار آتشین
کنون خاکستر این خاطراتم را ببین :53:

haj_amir 08-13-2008 01:10 PM

نمی دانم چرا امشب ندارد
خیالم سر پروازی به کویش

متین 08-14-2008 09:51 AM

شهر ما شهر امیده
دل مردمش سپیده :53:

haj_amir 08-14-2008 02:58 PM

هر که بود محرم رازما و من
نا ورد یک یک سخن ز ما ومن

متین 08-15-2008 08:50 AM

نگاهش را به کفش سالمم دوخت
زتبعیض میان مردمان سوخت

chooooobin2000 08-18-2008 01:31 AM

تردید ندارم به یقین مست تو هستم
و اندر حرمت بر در عشاق نشستم:53:

haj_amir 08-22-2008 07:26 AM

مطربا بر تار دل زن که بس شور و نوا دارد به سر
ساقیا بر خم می زن پیمانه ام تا دل شوری ببرد

chooooobin2000 08-22-2008 11:20 PM

دردا که غمت خانه ام آواره کند
حزن از خم رویت دل دیوانه کند

haj_amir 08-23-2008 01:30 AM

دل شیدات گر شود رسوا چه باک
رقیبان در عوض گردند والا چه باک

chooooobin2000 08-23-2008 03:29 AM

کجا رفتی که ما را همدمی نیست
به جز وهم حضور تو دمی نیست

متین 08-23-2008 07:05 AM

توی جاده نگاهم ردپایی مونده برجا
ردِ جاده رو می گیرم می رسم به مرزِ فردا

haj_amir 08-24-2008 03:37 AM

اگر دلت بود خوش به چهچه هزار
کنون بکن دوا دلم با نمکین کلام خود

متین 08-26-2008 11:21 AM

دنیا همین بوده و بس
دنیای زنجیر و قفس

haj_amir 08-26-2008 01:49 PM

سر به زانوی غم نهادم تا تو آیی
پام داره میشکنه چرا نمی آیی

متین 08-31-2008 05:22 AM

یکی اون طرف نشسته
نا امید ، غمگین و خسته

haj_amir 09-01-2008 08:04 AM

هر نفسی که میکشم بیاد تو
باشدم مرحمی بر زخم دوریت

متین 09-02-2008 07:29 AM

تو که رفتی ای مسافر
تو چشات شدم یه عابر

haj_amir 10-25-2008 11:51 PM

روز ها بودم این سخن بر لب
که چرا عشق من کرده زدوری تب

SonBol 11-11-2008 11:48 AM

بعد تو دلم مي خواد سر به بيابون بذارم
روز اول به تو گفتم بي تو آروم ندارم
.....

haj_amir 11-11-2008 03:58 PM

من در بیابان محبت گم شدم
نادیده گرفتار چشم مخمور مردم شدم

mary.f 11-11-2008 05:23 PM

مدامم مست مي دارد نسيم جعد گيسويت
خرابم مي كند هر دم فريب چشم جادويت

haj_amir 11-12-2008 12:34 AM

تو از جادوی گیسو گویی و فریب چشمش
من از چه گوییم که ندیدم جز مهرش

امیر عباس انصاری 11-12-2008 03:51 PM

شب است و ذوق شعر آمد به جوش از تاپیک
عجب کاری چه باحالی وای کاش بود یک پیک نیک
که می شد جمع شاعران این فروم گرم با چایی
فقط چایی و نه دود و دم و قربازی ریتمیک

haj_amir 11-12-2008 06:07 PM

کفتر میاد از بالای تاپیک های های
این امیر هم شعر میگه هوی هوی

امیر عباس انصاری 11-13-2008 02:07 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط haj_amir (پست 33387)
کفتر میاد از بالای تاپیک های های
این امیر هم شعر میگه هوی هوی

:confused::confused::confused::confused:
دانی چرا هیچ عاشقی عاقل نبود؟
دانی چرا هیچ عاقلی عاشق نشد؟
عاشق اگر عاقل شود، مستانه از می میشود
عاقل اگر عاشق شود، می خوار بی می میشود

:53::53::53::53:

haj_amir 11-13-2008 11:27 AM

امیر جان حرف آخر شعر من ی بود چرا با د گفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


دارد دل عاشق مستی زسبوی خود
گر مست نه ای بشکن ساغر و پیمانه


حواست باشه اینم با ه هست

امیر عباس انصاری 11-13-2008 04:54 PM

مشاعره با اشعار خودمان
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط haj_amir (پست 33394)
امیر جان حرف آخر شعر من ی بود چرا با د گفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


دارد دل عاشق مستی زسبوی خود
گر مست نه ای بشکن ساغر و پیمانه


حواست باشه اینم با ه هست


آخه اون کفتر بیمزه حواسم رو پرت کرد:65:
گفتم یه شعر در بکنم همچین حال کنی:D

هوش و حواسم باشد
شعر سرایم با "ه"
ورنه امیر حاجی ما
داد بر آرد با "ح"

haj_amir 11-13-2008 04:56 PM

حرف دل گفتن با محرم اسرار نیکوست
ولیکن من چه گویم که رازم خود اوست

امیر عباس انصاری 11-13-2008 05:18 PM

مشاعره با اشعار خودمان
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط haj_amir (پست 33398)
حرف دل گفتن با محرم اسرار نیکوست
ولیکن من چه گویم که رازم خود اوست

تبانی کرد دل با عقل و من دیوانه گشتم
ز حال روز عاشقی بگذشته و بیگانه گشتم

haj_amir 11-14-2008 11:46 AM

من اگر عاقل بدم عاشق نمیگشتم
تمام درد من زین جنون ادواریست


اکنون ساعت 06:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)