![]() |
مشاعره با اشعار خودمان
کنون که شور شوق می اندر دلم افتاد
ز سر برون نرود اندیشه اش که چه ها افتاد |
دل شیدات گر شود رسوا چه باک
رقیبان در عوض گردند والا چه باک |
کماندار دلم آخر چرا دل آواره ام کردی رها
|
ای دوست چرا کردی فراموش
به ما گو که بیت دومت کوش |
شایدم در پس لبخند شما
شده پنهان بیت این ترانه ها;) |
ای دوست کس ندید لبخند ما
جز آنکه آمد بی ریا بر پیش ما |
امشب از شوق حضورت به خودم ميبالم
من و اين لحظه ي زيباي فراق از دنيا |
ای که کشتی و یک دم نبود ننگت ز رخم
باز آی و بکش کفن چو مرحمی بر زخم ناسوردلم |
من آن مرغ غریب آسمانم
برای کوچ دیگر ناتوانم |
منزل جانان ما در پس آن ابر هاست
خیزو برونآ دمی تاکه شوم مست تو |
وزید باد سحرگاه دیار آتشین
کنون خاکستر این خاطراتم را ببین :53: |
نمی دانم چرا امشب ندارد
خیالم سر پروازی به کویش |
شهر ما شهر امیده
دل مردمش سپیده :53: |
هر که بود محرم رازما و من
نا ورد یک یک سخن ز ما ومن |
نگاهش را به کفش سالمم دوخت
زتبعیض میان مردمان سوخت |
تردید ندارم به یقین مست تو هستم
و اندر حرمت بر در عشاق نشستم:53: |
مطربا بر تار دل زن که بس شور و نوا دارد به سر
ساقیا بر خم می زن پیمانه ام تا دل شوری ببرد |
دردا که غمت خانه ام آواره کند
حزن از خم رویت دل دیوانه کند |
دل شیدات گر شود رسوا چه باک
رقیبان در عوض گردند والا چه باک |
کجا رفتی که ما را همدمی نیست
به جز وهم حضور تو دمی نیست |
توی جاده نگاهم ردپایی مونده برجا
ردِ جاده رو می گیرم می رسم به مرزِ فردا |
اگر دلت بود خوش به چهچه هزار
کنون بکن دوا دلم با نمکین کلام خود |
دنیا همین بوده و بس
دنیای زنجیر و قفس |
سر به زانوی غم نهادم تا تو آیی
پام داره میشکنه چرا نمی آیی |
یکی اون طرف نشسته
نا امید ، غمگین و خسته |
هر نفسی که میکشم بیاد تو
باشدم مرحمی بر زخم دوریت |
تو که رفتی ای مسافر
تو چشات شدم یه عابر |
روز ها بودم این سخن بر لب
که چرا عشق من کرده زدوری تب |
بعد تو دلم مي خواد سر به بيابون بذارم
روز اول به تو گفتم بي تو آروم ندارم ..... |
من در بیابان محبت گم شدم
نادیده گرفتار چشم مخمور مردم شدم |
مدامم مست مي دارد نسيم جعد گيسويت
خرابم مي كند هر دم فريب چشم جادويت |
تو از جادوی گیسو گویی و فریب چشمش
من از چه گوییم که ندیدم جز مهرش |
شب است و ذوق شعر آمد به جوش از تاپیک
عجب کاری چه باحالی وای کاش بود یک پیک نیک که می شد جمع شاعران این فروم گرم با چایی فقط چایی و نه دود و دم و قربازی ریتمیک |
کفتر میاد از بالای تاپیک های های
این امیر هم شعر میگه هوی هوی |
نقل قول:
دانی چرا هیچ عاشقی عاقل نبود؟ |
امیر جان حرف آخر شعر من ی بود چرا با د گفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دارد دل عاشق مستی زسبوی خود گر مست نه ای بشکن ساغر و پیمانه حواست باشه اینم با ه هست |
مشاعره با اشعار خودمان
نقل قول:
آخه اون کفتر بیمزه حواسم رو پرت کرد:65: گفتم یه شعر در بکنم همچین حال کنی:D هوش و حواسم باشد |
حرف دل گفتن با محرم اسرار نیکوست
ولیکن من چه گویم که رازم خود اوست |
مشاعره با اشعار خودمان
نقل قول:
تبانی کرد دل با عقل و من دیوانه گشتم |
من اگر عاقل بدم عاشق نمیگشتم
تمام درد من زین جنون ادواریست |
اکنون ساعت 06:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)