پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   بیا با خدای مهربان حرف بزنیم (خسته ای؟ دلتنگی؟ سریع بیا اینجا) خدایم ای خدایم ، صدایت می کنم بشنو صدایم (http://p30city.net/showthread.php?t=3113)

امیر عباس انصاری 02-22-2008 11:56 PM

بیا با خدای مهربان حرف بزنیم (خسته ای؟ دلتنگی؟ سریع بیا اینجا) خدایم ای خدایم ، صدایت می کنم بشنو صدایم
 
سلام:53:
خوش آمدی:53:
اگه دلت گرفته:2:
اگه چیزی داری که میخوای یه جورایی بگی نمیدونی چه جوری...:rolleyes:
اگر خیلی دلت میخواد حرف دلت رو رک و رو راست به خدا بزنی:o
اینجا رو یادت نره:cool:

متن
شعر
ترانه
تصویر
اس ام اس
دستنوشته
مقاله
و...
خودتون به خداوند رو اینجا بذارین تا همه با هم خدا رو بیشتر و بیشتر دوست داشته باشیم.:53::53::53::53::53:
ارادتمند.... امیر عباس... بچه تهرانپارس!!:53::53:


امیر عباس انصاری 02-23-2008 12:03 AM

بیا با خدا حرف بزنیم
 
اولین پست هم خودم [IMG]****************************/50.gif[/IMG] :
خدایا چنان کن سرانجام کار [IMG]****************************/79.gif[/IMG]
تو خشنود باشی و ما رستگار :77:



:53::53::53:

امیر عباس انصاری 03-02-2008 05:23 AM

بیا با خدا حرف بزنیم ( خسته ای؟دلتنگی؟ سریع بیا اینجا )
 
یا لطیف.
الهی! بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.
الهی! همه آتش ها بی محبت تو سرد است و همه نعمتها بی لطف تو درد است.
الهی! مخلصان به محبت تو می نازند و عاشقان به سوی تو می تازند. کار ایشان تو بسز که دیگران نسازند، ایشان را تو نواز که دیگران ننوازند


:53::53::53::53:

GolBarg 10-25-2008 09:02 PM

گفتگو با خدا
 
در رویاهایم دیدم که باخدا گفتگو میکنم خدا پرسید پس تو می خواهی با من گفتگو کنی
من در پاسخ گفتم اگر وقت دارید خدا خندید و گفت:
وقت من بی نهایت است
پرسیدم چه چیز بشر تو را سخت متعجب می سازد خدا پاسخ داد کودکیشان
این که آنها از کودکیشان خسته می شوند وعجله دارند که بزرگ شوند ودوباره پس از مدتها آرزو دارند که باز کودک شوند
این که آنها سلامت خود را از دست می دهند تا پول را بدست آورند وبعد پولشان را از دست می دهند تا سلامتی از دست رفته شان را باز جویند
اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال خویش را فراموش می کنند بنابراین
نه در حال زندگی می کنند نه در آینده
اینکه آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیستند.
دستهای خدا دستانم را گرفت مدتی سکوت کردیم ومن دوباره پرسیدم به عنوان پدر می خواهی کدام درسهای زندگی را فرزندانت بیاموزند
گفت:بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد همه کاری که آنها می توانند بکنند اینست که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند
بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند
بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخمهای عمیقی در قلب آنها که دوستشان داریم ایجاد کنیم
اما سالها طول می کشد تا ان زخمها را التیام بخشم.
بیاموزند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین را دارد بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد
بیاموزند که دونفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند و آنرا متفاوت ببینند
بیاموزند که کافی نیست که دیگران را فقط ببخشند بلکه خود را نیز باید ببخشند
من با خضوع گفتم از شما بخاطر این گفتگو سپاسگذارم
آیا چیز دیگری هست که دوست دارید به فرزندانتان بگویید:
خداوند لبخند زد و گفت:
:53: فقط اینکه بدانند من اینجا هستم همیشه :53:

kiana 12-07-2008 08:05 PM

نامه ای از طرف خدا



امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع ساعت کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی، بعد دیدمت که از جا پریدی، خیال کردم می خواهی چیزی به من بگویی، اما تو به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی.
تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی، شاید چون خجالت می کشیدی، سرت را به سوی من خم نکردی!!!
تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری، بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی را جلوی آن می گذرانی، در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری، باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی و باز هم با من صحبتی نکردی!!!
موقع خواب، فکر می کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن که به اعضای خوانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی، نمی دانم که چرا به من شب به خیر نگفتی، اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح به من سلام کردی؟!
هنگامی که به خواب رفتی، صورتت را که خسته تکرار یکنواختی های روزمره بود، را عاشقانه لمس کردم، چقدر مشتاقم که به تو بگویم چطور می توانی زندگی زیباتر و مفیدتر را تجربه کنی...
احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام، من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی، حتی دلم می خواهد به تو یاد دهم که چطور با دیگران صبور باشی، من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن، یک دعا، یک فکر یا گوشه ای از قلبت که به سوی من آید، خیلی سخت است که مکالمه ای یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم بود، به امید آنکه شاید فردا کمی هم به من وقت بدهی!
آیا وقت داری که این نامه را برای دیگر عزیزانم بفرستی؟ اگر نه، عیبی ندارد، من می فهمم و سعی می کنم راه دیگری بیابم، من هرگز دست نخواهم کشید...

دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی...


دوست و دوستدارت: خدا http://mail.yimg.com/a/i/mesg/tsmileys2/07.gif

mina khanom 02-03-2009 10:14 PM

خدایا با دلم غربت رفیقه..... چه سخته بی بهونه گریه کردن........

haj_amir 02-03-2009 11:35 PM

رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که حیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنو نمو دل زده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جونیهام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی
تنها یکی سنگ صبور
خونه سرد وسوت کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگر که هیچ کس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیارو مرد باش
اگر بیای همون جوری که بودی
کم میارن حسودا از حسودی
صدای سازم همه جا پر شده
هرکی شنیده از خودش بیخوده
اما خودم پر شدم از گلایه
هی چی از نمونده جز یه سایه
سایه ای که خالی از عشق امید
همیشه محتاج به نور خورشید

mary.f 02-04-2009 08:08 AM

چون حکایت کنی از دوست من از شدت شوق، باز صدبار بگویم که دگربار بگو

haj_amir 02-04-2009 08:12 AM

تنها ماندم
تنها ماندم
تنها با دل بر جا ماندم
چون آهی بر لبها ماندم
راز خود به کس نگفتم
مهرت را به دل نهفتم
با یادت شبی که خفتم
چون غنچه سحر شکفتم

دل من ز غمت فغان برآرد
دل من ز دلت خبر ندارد
دل من ز دلت خبر ندارد
پس از این مخورم فریب چشمت
شرر نگهت اگر گذارد
شرر نگهت اگر گذارد

وصلت را . ز خدا خواهم
از تو لطف و صفا خواهم
کز مهرت . بنوازی جانم
عمر من به غمت شد طی
تو بی من . من و غم تا کی
دردی هست . نبود درمانش

mina khanom 02-04-2009 08:35 AM

خدايا!نه مجنونم، كه اين همه از بودن تست،نه سرگشته، كه دل به سوي تو گشته،نه پريشان، كه تو جاني و جانان،تو جاني و جانان ...آنقدر از خوبي تو مي نويسم،تا دستهايم دوست داشتنت را احساس كنند،و آنقدر زير لب زمزمه ات مي كنم،تا طعم بوسيدن تو كامم را شيرين كند ...تو بيش از اينها خدايي،من نيز بايد بيش از اينها بنده باشم ...خلقت من، از همه عظمت آفرينش تو،نقطه ايست در بيكران بودنت،اين دايره هاي تودرتو،پرگاريست كه در جستجوي تو مي زنم ...:53::53:

shabhaye_mahtabi 02-04-2009 02:59 PM

درد دل از زبان دلکش بگیم.
در کنار گلبنی خوش رنگ و بو طاووس زیبا
با پر صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا
از غرورش هر چه من گویم یک از صدها نگفتم
نکته ای در وصف آن سیمین بر رعنا نگفتم
چتر رنگینی به سر داشت
خرمنی گل جای پر داشت
در میان سبزه هر سو
بیخبر از خود گذر داشت
هر زمان بر خود نظر بودش سراپا
رخوتش افزون شد از آن چتر زیبا
بی خبر از کار دنیا
من که خود مفتون هر رنگ و نگارم
هر زمان پابند یک خواب و خیالم
خوش بدم محو تماشا
چو غنچه بسته شد
پرش شکسته شد
خود بدید آن زشتی پا
هر کسی در این جهان باشد اسیر زشت و زیبا
من همان طاووس مستم
چتر خود نگشاده بستم
یک جهان شعر و هنر هستم ولی با صد دریغا
سینه ای بی کینه دارم
قلب چون آیینه دارم
مهد شعر و شور و حالم
اینهمه نقدینه دارم
چتر آن طاووس زیبا سینه بی کینه من
پای آن طاووس رعنا این دل بی دلبر من

(اگر غلط املایی در اشعار هست بر بنده ببخشید از حفظ نوشتم)
با تشکر فریبا

LolliPop 04-18-2009 01:50 PM

خدايا من دركلبه فقيرانه خود چيزی دارم كه تو در عرش كبريای خود نداری من چون تویی دارم وتو چون خود نداری


{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}

امیر عباس انصاری 04-20-2009 12:04 PM

این از صحیفه سجادیه حضرت سجاد (ع) بود
و خیلی زیباست
احسنت بر شما

خدایا
چنانم کن که خود دانی و خواهی
نه چنان که خلق خواهند و دانند


شب نامه 05-12-2009 04:12 PM

سلام.شب نامه هستم ودرخواستی از دوستان عزیزی دارم که توتنهاییهای خودشون برای دل خودشون شعر میگند.یک بیت شعر نوشتم وسعادت نیافتم تا بقیه شعر راکه برای امام عصر هست راتمام کنم. اگه دوستان به من لطف کنند ومن رادراتمام شعر یاری کنند بسیارسپاسگزار خواهم شد . گویی زمان به ناگه افتدزکارازکارگه تاآخرت روی زمان آید برون ازبارگه .ازدوستانی که درادامه سرودن شعر (امام عصر)منجی عالم بشریت همکاری میکنند خواهش میکنم هنگام نوشتن وسرودن رعایت شان ومنزلت وجایگاه امام رادرنظر داشته باشند.انشاءاله خیر ببینید.

GolBarg 07-13-2009 11:00 PM

سلام به خدای خوب و مهربونم
من اینجا از زبون خودم باهات حرف میزنم هر چند از تو گفتن و از تو شنیدین چه خیلی شاعرانه چه ساده مثل حرف هایی من قشنگه
من خدا جون من اون طبع ادبی ندارم پس ببخش
امشبه خیلی دلم گرفت اخه چند روز مامانم هم رفته مسافرت
همیشه این جمله توی ذهنم که یاریم کن واسه ادما که شاهدی باشه و آنها وجودت را از دل جان حس کنند.
وای با تو که اینقدر مهربونی هم سخته صحبت کردن.
باید یاد بگیریم که بهترین لغتو به کار ببرم.
خدای دوست داشتنی من
اینو میدونم که عشق به تو زیباترین عشقه و مثل جاده دو طرفه هست واگه یه طرفه میشه من هستم که فراموشت میکنم یادم میره تو را
چقدر قشنگ گفتی :بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
دل من هر وقت یادت کرد با اینکه چشمام از اینکه چرا اینقد دیر یادت کرده اشکی شد ولی یه قوت قلب بود واسم از اینکه یکی هست که هیچ وقت در هیچ شرایطی تنهات نمیزاره حتی اگه رفتارت باهاش خوب نبوده!
و بهم یاد دادی دوست داشتنو توی رفتار و عملم نشون بدم.
ای محبوب قلبها
ای تک نوازنده گیتار هستی
ای که یادت ارام بخش قلبهاست
یاریم ده
ایمان و اراده و صبرم را زیاد کن
یاریم کن تا بتوان خدمتی به خلقت کنم
از خطاهایم در گذر
کمک کن تا بتوانم درستی را از نادرستی تشخیص بدم
و هیچ وقت یادم نره که این دنیا مزرعه اخرت هست
دوستت دارم:53:

GolBarg 07-18-2009 10:49 PM

پروردگارا به من یاد بده تا بتوان دوست داشتنو از عادت تشخیص دهم
مهربانم زمانی که فراموشت کرده ام ودستم را بسوی غیر تو دراز کردم و دلم شکست یادم آمد چه ظلمی در حق خود کردم.
خداجون یادمه توی یکی از کتاب های دینی دوران دبیرستانم سه نوع ظلم را خوندم
ظلم به خدا.ظلم به خود.ظلم به دیگران
معبودم گفته بودی از ظلم به خودت میگذری و لی از ظلم به بنده ات نمی گذری برای اینکه راضی کردن بنده ات سخته و مثل تو مهربان نیست.
واسه همین دعا میکنم هیچ وقت در حق بنده ات ظلمی نکنم.
در حق خودم هم همینطور و همچنین در حق تو که بهترینی
بارالها پیدا کردن بهترین راه سخته ولی اگه بوجود تو ایمان واقعی داشته باشم سختی وجود نداره
خدایا بنده ن خطاکاره و یاد گرفتم نباید انتظار بی نقص بودن را ازش داشته باشم پس کمکم کن بتونم قدمی برای خدمت به خلق تو بردارم و خودم را اصلاح کنم.
هرچند دل میشکنه ولی با یه محبت در حق همونی که دلتو شکوند میشه ترمیمش کرد.
ای که ارامبخش قلبمان هستی کمکم کن کسی را به اشتباه به رفتاری محکوم نکنم.خدایا قضاوت برای کسی است که عادل باشه و تو عادل ترین هستی.
معبودم دنیایی بی تو سرد و وحشتناکه پس کمکم کن بی تو زندگی نکنم.
خدایا بهترین را واسه همه دوستان آرزو مندم.:53:

Hiwa 07-19-2009 09:46 AM

خدایا!
تقدیر مرا خیر بنویس،
آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم
و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم.

kiana 07-19-2009 08:41 PM

خدایا امشب شب مبعث پیامبرت هست.
خواهشا به حق همچین شب عزیزی خودت خواسته دلم را براورده کن.خودت میدانی چی میخوام !!خودت میدانی درد دلم با تو چیه.!!پس لطفا کمکم کن.وهمین طور ارزوی دل همه بندهات را که امشب دستشون را به سوی تو دراز کردن.هیچ کس را ناامید از درگاهت برنگردان.امین

deltang 07-19-2009 08:50 PM

خدايا من امشب خيلي دلم گرفته يه عالمه غصه رو دلم سنگيني ميكنه خودت ميدوني تحمل اين مشكل براي من بنده ضعيفت چقدر سخته خدا جون تورو به اين شب عزيز قسمت ميدم كمكم كن
و همين طور مشكلات همه مسلمانا رو حل كن

ساقي 07-21-2009 06:36 PM

معبود من!
تا کی میان من و تو، منی و تویی بود؟
منی از میان بردار تا منی ِ من به تو باشد،
تا هیچ نباشم

{پپوله}...{پپوله}

.

deltang 07-21-2009 08:15 PM

تنها و دلشكسته تو اتاقم دارم باهات دردودل ميكنم خدايا تو چقدر خوب و به من نزديكي كه ميشه تو صدات كنم من هيچ كس رو تو صدا نميكنم پس حرفاي دلم رو بشنو و دعايم را مستجاب كن آمين

Hiwa 07-26-2009 01:38 PM

گفتم : خداي من ، دقايقي بود در زندگانيم که ھوس مي کردم سر سنگينم را که پر از دغدغھ ي ديروز بود و ھراس فردا ،بر شانه ھاي صبورت بگذارم و آرام برايت بگويم و بگريم ، در آن لحظات شانه ھاي تو کجا بود ؟
گفت: اي عزيز تر از ھر چه ھست ، تو نه تنھا در آن لحظات دلتنگي که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودي ، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه ھستي .
من ھمچون عاشقي که به معشوق خويش مي نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم .
گفتم : پس چرا راضي شدي من براي آن ھمه دلتنگي ، اينگونه زار بگريم ؟
گفت : عزيزتر از ھر چه ھست ، اشک تنھا قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي کند ،اشکھايت به من رسيد،
و من يکي يکي بر زنگارھاي روحت ر يختم تا باز ھم از جنس نور باشي و از حوالي آسمان ، چرا که تنھا اينگونه مي شود تا ھميشه شاد بود .
گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راھم گذاشته بودي ؟
گفت : بارھا صدايت کردم ، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمي رسي ، تو ھرگز گوش نکردي و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود ،که عزيز از ھر چه ھست از اين راه نرو که به ناکجا آباد ھم نخواھي رسيد .
گفتم : پس چرا آن ھمه درد در دلم انباشتي ؟
گفت : روزيت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، پناھت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ،
بارھا گل برايت فرستادم ، کلامي نگفتي ، مي خواستم برايم بگويي ...
آخر تو بنده ي من بودي چاره اي نبود جز نزول درد که تو تنھا اينگونه شد که صدايم کردي .
گفتم : پس چرا ھمان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي ؟
گفت : اول بار که گفتي خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خداي تو را نشنوم ، تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر ، من اگر مي دانستم تو بعد از علاج درد ھم بر خدا گفتن اصرار مي کني ھمان بار اول شفايت مي دادم .



گفتم :مھربانترين خدا ، دوست دارمت ...

گفت : اي عزيز تر از ھر چه ھست من دوست تر دارمت ...

سادات 08-06-2009 02:20 PM

دل من سرگشته وحیران این دنیاست ای خداتنها رهایش نکن

مرد تنهای شب 08-06-2009 05:16 PM

خدایا فقط شکرت

Nur3 08-12-2009 12:09 AM


خدايا كمكم كن... بدون تو نمي تونم ...

تاري 09-06-2009 03:16 PM

دردو دلي با خدا
 
خداوندا نگاهم را انچنان نيروئي ده كه از تمام بديها دور باشد
و انچنان قدرتي در دلم قرارده كه تاب تحمل دردهاي كوچك ، را هم داشته باشد
خدايا به مردمم آنقدر بخشش عطا كن كه تاب گرفتن دستان يكديگر را در سخت ترين لحظات داشته باشند
خداوندا به دهانم قدرتي ده كه بتواند در سخت ترين شرايط بخندد و گفتاري نيك و طنزگونه داشته باشد تا دل همه بندگانت را شاد كند
خداوندا به مردم بياموز كه سخن ناصحان رابشنوند و دوست داشتن را دوباره بياموزند .

تاري 09-06-2009 03:45 PM

خدايا
خداوندا ايا ميشود روزي روزگاري سيرت و صورت مردم يكرنگ باشد ،‌خدايا ميشود روزي ديگر گرسنه اي ، بي سرپناهي و انسان رنجوري نباشد ، خداوندا ميشود روزي ديگر هيچ كودكي لابلاي گذر مردم نگويد " اقا تو رو خدا اينو از من بخر" خدايا ميشود روزي همه كودكان كودكي كنند و همه بزرگان بزرگي ، خداوندا ميشود روزي برسد كه هيچ بنده اي دلش نگيرد و اي كاش نگويد ،‌خداوندا ميشود روزي بيايد كه گريستن در روياي مردم نيز نگنجد و هيچ كس نخنديدن را بلد نباشد .
آري روزي خواهد رسيد
اندكي صبر سحر نزديك است

تاري 09-06-2009 04:29 PM

خدايا ميشود روزي بچه هاي اين وبلاگ قبل از زدن پست يه نگاهي هم به مطلبهاي ديگرون بندازن كه يه ساعت وقت گذاشتن نوشتن

تاري 09-07-2009 02:01 PM

خدايا از تو ميخواهم به چشمانم اشك فراوان دهي تا بجاي همه دردمندان بگريم
خداوندا قدرتي ده كه تاب شاد نگه داشتن مستمندان را داشته باشم
خداوندا تواني عطا كن تا هيچگاه چشمان نيازمندي از ياريم بسته نگردد
خداوندا لطفي عطا كن تا با بويش دنيا را معطر كنم
خداوندا صدائي عطا كن تا خواست هاي مردم را به گوشت برسانم

تاري 09-07-2009 03:17 PM

خداوندا ستون زندگيم را انچنان محكم كن كه هيچ بادي در پس بادي ديگر ان را نلرزاند
خداوندا از تو ميخواهم هر چه بر خود خواستم بر ديگران نيز روا كني كه حيات من با حيات ديگران معني ميگرد
خداوندا سلامم را بر بال همه پرستوهاي مهاجر قرار ده كه پيام شادي و شاد زيستن مرا به همه عالميان برساند

تاري 09-07-2009 03:26 PM

خداوندا دستان را به سوي تو انقدر ميگيرم كه اگر روزي نخواستي دعايم را استجابت كني اشياني باشد براي پرندگان سرگردانت

deltang 09-07-2009 03:31 PM

به نام او که رنگ می زند بر تمام بی رنگی ها

شرمم از آن است که نامت را بر زبان جاری کنم
خدایا با تو حرف دارم. حرفهایی که شاید گفته ام و تو نشنیده ای. هزاران بار در خلوت خود تو را خوانده ام.اینبار می خواهم بنگارم این حکایت قدیمی را.

خدایا چه ساده و بی ریا پیشتر آسمان دلم آبی بود. اما چه گذشت که امروز آسمان دلم ابری و مه آلود است.مانند آنکه سالهاست آبی آسمان به مهمانی او نیامده.
زمانی که حامی زندگیم در کنارم بود زندگی برایم مانند عسل شیرین و مانند آب گوارا بود ولی اکنون او نیست و مرا با تمام خاطرات خوب کودکی ام تنها گذاشت.
خدایا خودت میدانی که چگونه دستهایم گرمی دستانش را می طلبد و چگونه آغوشم به آغوشش احتیاج دارد.
از کنارم رفت او که تمام زندگیم بود او که پشتم به او گرم بود.

خدایا کمک کن تا این مصیبت را تحمل کنم

بنده ی حقیرت فاطیما

تاري 09-07-2009 03:33 PM

خداوندا نمي دانم چرا هر چه با تو سخن ميگويم باز دل كندن از تو برايم سخت است پروردگارا درون صندوقچه قلبم نوري بگذار كه تمام تاريكي ذهنم را روشن گرداند بادا كه اين دعا براي همه محقق شود
خداوندا دلم ميسوزد دلم براي پرندگان بي سر پناهي كه ترس از اسارت در دستان شكارچي هراسانشان كرده ميسوزد خود آشياني براي انها باش

z.gh.t 09-07-2009 03:36 PM

خداوندا تو بهترینهارا دوست داری و بهترین بهترین هایی پس بهترین ها را برای کل بنده هایت نازل کن به خصوص عضوهای پی سی سیتی.

تاري 09-07-2009 03:55 PM

خداوندا انقدر دلم را جوان نگه دار تا هميشه هم بازي خوبي براي كودكان باشم

رزیتا 09-07-2009 03:59 PM

خدایا فراموشم نکن و هرگز دستم را رها نکن ، خدایا کاری کن همواره نام تو را بر زبان جاری سازم و فقط از تو مدد جویم خدایا مرا مورد آزمون های سختت قرار نده

تاري 09-07-2009 04:03 PM

چرا رزيتا جان ، اينو هميشه بدون خدا هر كسي رو بيشتر دوست داشته باشه ازمونهاي سختري ازش ميگيره تا مقرب شه هميشه ادم سختكوش بايد بدنبال سخت ها باشه تا شيريني داشته هاشو بيشتر بدونه
من آخر دعاي تو رو اينجور اصلاح ميكنم خدايا قدرتي ده تا در سخترين آزمونهايت ، سربلند باشم
آمين

تاري 09-07-2009 04:29 PM

خداوندا من را تابي ده كه در سخترين لحظه ها ياد تو در قلبم تپنده ترين باشد خداوندا مرا روزي ده تا انرا با اطرافيان قسمت كنم خدايا اميد عطايم كن تا نا اميدي از دلم رخت ببندد . خدايا به بچه هاي پست هم كمي وقت بيشتري عطا كن تا بيشتر بيان بابا مرديم دق كرديم از تنهائيييييييييييييييي

dear59 09-08-2009 08:48 AM

خداي مهربون و صبورم....
يك سال ديگه رو برام رقم زدي...
هر چه بود گذشت...
خداي خوبم...
بخاطر تمام لحظه هايي كه منتظرم بودي و نيومدم من و ببخش...
بخاطر تمام لحظه هايي كه من و ديدي و من نديدمت من و ببخش...
بخاطر تمام لحظه هايي كه برام خوب خواستي و من بد كردم من و ببخش...
بخاطر تمام لحظه هايي كه اميدت و نا اميد كردممن و ببخش...
بخاطر تمام لحظه هايي كه برام وقت گذاشتي و من وقت نداشتم من و ببخش...
بخاطر تمام لحظه هايي كه تنهام نگذاشتي و من خودم و تنها ديدم بخاطر تمام لحظه هايي كه
بخاطر تمام لحظه هايي كه به مهربون بودنت ،
بخشنده بودنت ، آمرزنده بودنت ، بزرگ بودنت و
بودنت ...
شك كردم .... من و ببخش..
بخاطر تمام لحظه هايي كه اشكهم براي كسي جز تو بود....
بخاطر تمام لحظه هايي كه خواهش ها و التماسام براي كسي جز تو بود...
بخاطر تمام لحظه هايي كه لذتها و شادي هام براي كسي جز تو بود...
من و ببخش..
من و ببخش..
..
يكسال ديگه هم گذشت و من باز به اين رسيدم كه...
خيلي ها به دعوت دل ساده ي من...
اومدند..
نشستند...
خنديدند ...
اما خيلي زود
شكستند و گسستند و رفتند....
تنها تو بودي كه
بريدم و نبريدي...
شكستم و نشكستي
گسستم و نگسستي...
خدايا...
دلم خيلي هواتو كرده...
به حق اين ماه عزيز
امسال هم در دلم بنشين
و آنچه را كه شايسته خدايي توست...
برايم بنويس
نه آنچه سزاوار من است.....

ا لتماس دعا....

تاري 09-08-2009 11:49 AM

خداوندا سلام
خداوندا از تو ميخواهم مردمي را كه بي هيچ منتي سلام كردن را آموختند بيامرزي
خداوندا از تو ميخواهم در گوش تمام بندگانت دوستي را نجوا كني
خداوندا از تو ميخواهم به ما بياموزي كه يكديگر را دوست داشته باشيم و از نگاه هم به تو برسيم
خداوندا قلبم بزرگ نيست ولي به من بياموز كه تاب درك عظمت تو را داشته باشد .
خداوندا اگر چه عمرم كوتاه و دستم از تو دور است ولي قسم ميخورم قسم ميخورم به نيلوفرها به شقايق و به گل سرخ بندگانت را دوست بدارم و هميشه نگاهم به سوي به دستانشان باشد تا به هنگام دعا من نيز برايشان دعا كنم .


اکنون ساعت 10:36 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)