پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   مطالب آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=11)
-   -   ذهنی پر از سوال بی جواب (http://p30city.net/showthread.php?t=13148)

رزیتا 09-12-2009 12:21 AM

ذهنی پر از سوال بی جواب
 
ذهنی پر از سوال بی جواب

عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود

یه چند سال پیش به خاطر یه اتفاق بدی که برای یکی از اشنایان افتاده بود من دچار خود ازاری شده بودم و همش میرفتم بالاسر کسایی که خواب بودن ببینم نفس میکشن یا نه،اصلا وسواس گرفته بودم و اگر شک میکردم که طرف نفس میکشه یا نه کاملا میرفتم بالا سرش و تو صورش خم میشدم .حالا نصفه شب بود ،سر شب بود،ظهر بود .فرق نداشت برام .یه چند باری هم این و اون ترسیده بودن چون یه دفعه چشماشونو باز میکردن میدیدن یه موجودی زل زده بهشون .خلاصه این عادت ترک نشد تا اینکه یه روز صبح حول و حوش ساعت 4 یا 4:30 صبح رفتم بالاسر خواهرم که با تکون خوردن یه پر شش متر از جاش میپره حالا قیافمو براتون میگم .چون موهام خیس و خشک بود پف کرده بود شده بود این هوا(آیکن از این ور دستم تا اون ور دستمhttp://blogfa.com/images/smileys/03.gif) قیافم رنگ میت با چشمهای سرخ و پف کرده و لباس یک دست سفید(چقدر دلبر بودمhttp://blogfa.com/images/smileys/11.gif) ،بعد از اینکه به مامان و بابا و برادرم سر زدم .رفتم سراغ خواهرم از دم دراطاق نگاش کردم دیدم نفس نمیکشه انگار، ذره ذره با نهایت دقت که بیدار نشه رفتم جلو اما تشخیص ندادم بنا بر این کاملا روش خم شدم.اونم ... یکدفعه چنان از خواب پرید و از جاش پاشد که منم یه جیغ الله اکبری کشیدم پریدم عقب...و چنین شد که خانواده شروع کردن به ترک دادن من.چون اون شب با اون جیغ تمام چراغ های کوچمون روشن شدhttp://blogfa.com/images/smileys/13.gif....
پی نوشت:
1.این آهنگ شادمهر چقدر این روزامو پر کرده:...چشمای مهربون تو منو به اتیش میکشه،نوازش دستای تو عادته،ترکم نمیشه...فقط تو اغوش خودم دغدغه هاتو جا بذار،به پای عشق من بمون،هیچ کسو جای من نیار،...فقط به من بوسه بزن ،به روح و جسم و تن من...
2.هم دل خون رو دیدم ،هم پستچی سه بار در نمیزند و هم با کمال شرمندگی پسر تهرونی رو.پستچی...فیلم جالبی بود برخورد سه زمان مختلف توی یک ساختمون و کشمکش ثروت و عشق و قربانی شدن عشق برای ثروت همرا با بازیهای خوب به جز باران کوثری البته.دل خون هم موضوع جدید و جالبی بود با گریم خوب اما کارگردانی ضعیف.پسر تهرونی هم که یه مزخرف به تمام معنا بود.
3.موفق ،سبز ،آزاده و پیروز باشیدhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gif.
...
من شکوفایی گلهای امید را در
رویاها میبینم و ندایی که به من می گوید:
گرچه شب تاریک است ،
دل قوی دار ،سحر نزدیک است...


رزیتا 09-13-2009 02:15 AM

ز من نگارم ،حبیبم خبر ندارد...


در تمنای وصالت، دل من پر زد و پر زد
تو نبودی و خیالت اما
مثل یک راز بزرگ
رو به روی دل من میرقصید

*یه عالمه دلم هوای سینما و تئاتر داره،یه عالمه هوای کتاب خریدن و پشت هم خوندن داره،یه عالمه هوای بام تهران رو داره،یه عالمه هوس رفتن به کافی شاپ داره ،یه عالمه دلم شب شعر میخواد ،یه عالمه دوست دارم دوباره سه تارمو بگیرم دستم و بزنم" مرغ سحر ناله سر کن" ،دلم خیلی چیزای دیگه میخواد ،اما...
*چند روز پیش دوستی بهم گفت زندگیت یه چیزی کم داره چرا یه کم خوشی نداری؟گفتم اما من به حد کافی خوش میگذرونم.گفت:مثلا،گفتم:مسافرت،م مونی،درس،کتاب،فیلم و ...،گفت:نه عزیزم خوشی اینه که سرتو گرم کنی چرا اهل پسر و پارتی نیستی ؟کلی به آدم انگیزه میده ...این گفتگو طولانی بود .من آدمی نیستم که بخوام به خاطر گذران وقتم از آدمای دیگه استفاده کنم یا به قول اون دوستم هر چند روز یه بار یه پسر رو بذارم سر کار تا تفریح متفاوتی داشته باشم ،نمیگم تا حالا با هیچ پسری دوست نبودم اما اصولا نمیتونم هر کسی رو راحت وارد زندگیم کنم (دختر و پسر هم نداره)،عشق رو هم تجربه کردم پس دیگه لزومی نمیبینم کس دیگه ای رو تو این خطر قرار بدم ...البته هنوزم نمیدونم دوستم چرا فکر کرده زندگی من چیزی کم داره،در واقع یک تکه از زندگی من گم شده که هیچ وقت هم پیدا نمیشه اما این باعث نشده من همه چی رو تعطیل کنم و زانوی غم بغل بگیرم ،اینم درس عبرتی شد برای من که دیگه همون صد سال یه بار هم که با کسی درد و دل میکردم ،این کار رو نکنم.آخرین بارم بود ...


اکنون ساعت 10:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)