amir ahmadi |
09-28-2009 09:56 PM |
قندیل بارگاه علی ع
درویشی مداح روی به بارگاه علی ع نهاد چون به در رواق رسید عرضکرد یا امیر المومنین این قندیلهای طلا ونقره که برای تو اویخته اند ترا که حاجتی به انها نیست یکی را به من عطا کن تا بقیه عمر از پرتو عطیه تو به رفاهت بگذرانم /پس قندیلی جدا شد وافتاد درویش خواست که ان را بر دارد خدام مانع شدند وقندیل را بر داشته وبه همان موضع اویختند پس روز دوم وسوم همان واقع شد و در دفعه اخر خدام واقعه را به عرض سید مرتضی رسانیدند که ایا قندیل را به درویش بدهند یا نه ان بزرگوار فرمود قندیلرا به درویش ندهید بلکه در همان مقام بیاویزید پس درویش را محروم ساختند /چون شب شد حضرت فاطمه به خواب سید امد وفرمود هر فرقه ای دیوانه ای دارد و این درویش دیوانه ال محمدص است قندیلیکه علی ع به او بخشیده به او واگذار وخود هم از او استرضا حاصل کن تا ما از تو راضی شویم /از ان پس حضرت به خواب درویش امد که سید مرتضی اکنون به نزد تو می اید وقندیلرا به تو می دهد هر چه می خواهی از او بستان /پس از ان از او راضی شو/سید از خواب بیدار شد ودرویش را پیدا کرد وقندیل را به او داد واز درویش استرضا حاصل نمود درویش گفت انکه به خواب تو درامد به خواب من هم امد تا فلان مبلغ ندهی از تو راضی نخواهم شد پس مبلغی گزاف از سید گرفت واز او راضی شد
|