![]() |
کلیله و دمنه
کلیله و دمنه http://upload.wikimedia.org/wikipedi...m_1210_001.jpg صفحهای از نسخهای از کلیله و دمنه بتاریخ ۱۲۱۰ میلادی کَلیله و دِمنه کتابیاست از اصل هندی که در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام آن از نام دو شغال با نامهای کلیله و دمنه گرفته شدهاست. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. کلیله و دمنه در واقع تألیفیاست مبتنی بر چند اثر هندی که مهمترین آنها پنجه تنتره (به سانسکریت पञ्चतन्त्र)به معنی پنج فصل و به زبان سانسکریت است. در روایات سنتی برزویه «مهتر اطبّای پارس» در زمان خسرو انوشیروان را مؤلف این اثر میدانند. نام پهلوی اثر کلیلگ و دمنگ بود. متأسفانه صورت پهلوی این اثر به دست ما نرسیدهاست. اما ترجمهای از آن به زبان سریانی امروز در دست است. این ترجمه نزدیکترین ترجمه از لحاظ زمانی به تألیف برزویهاست.... کلیله و دمنه را شخصی مثل برزویه، طبیب انوشیروان از هندآورد نویسنده ی آن معلوم نیست اما هر آنچه هست آنقدر اهمیتش بالا بوده که به برزویه طبیب اجازه نسخه برداری نیز نداده اند که بعد از مطالعه آن را حفظ و یادداشت بر داری می کرده است: فردوسی در شاهنامه وعبدالملک بن ثعابی در غررالسیر انگیزه سفر بر زویه را چنین آورده اند که او در کتب هندی خوانده بود: در کوهی در سرزمین هندگیاهی می رود که چون بر مردگان بپاشند آنها را زنده می کند از این رو به هند رفت، پس از جستجوی بی حاصل، نزد پارسایی راه یافت و او راز گیاه را بروی آشکار ساخت: «گیاه» کلمه بود، « کوه» علم بود و «مرده» نادانی. پارسا از کتابی که علاج نادانی بود و کلیله خوانده می شد با برزویه سخن گفت: و اظهار داشت... آن کتاب در خزانه نگهداری می شود. پادشاه هند به برزویه رخصت داد تا کلیله را بخواند به شرطی که از آن نسخه بر ندارد؛ برزویه شرط را پذیرفت اما هر روز یک فصل آن را به حافظه می سپرد و چون به حجره خود باز می گشت آنچه را به خاطر سپرده بود می نگاشت. این مطلب در کلیله و دمنه آمده است و دیگران از آنجا نقل کرده اند. ... |
کلیله و دمنه
عبدالله بن مقفع شاید اولین مترجم فارسی به نثر ادبی عربی باشد. او در خاندانی نجیب زاده در جور فارس ( فیروز آباد کنونی) نام پدرش دادویه، نام اسلامی اش: مبارک؛ در زمان حجاج تحصیلدار مالیات بود چون به جرم اختلاس شکنجه شد، دست او بر اثر شکنجه آسیب دید؛ وی را تمسخر می کردند، می گفتند مقفع: (دست معیوب). اسم فرزندش عبدالله که اصلش "روزبه" بود در کرمان منشی حکام اموی ها بود بعد به خدمت عیسی بن علی عموی منصور خلیفه در آمد، در محفل ادیبان نفوذ داشت مرگ وی علل سیاسی داشت چون در متن امان نامه منصور دست برد و به دستور خلیفه دست کاتب گستاخ قطع شد. بعضی می گویند امان نامه ای که در باره عیسی بن علی به منصور نوشت طوری بود که منصور نمی توانست به پسر عموی خود برخلاف امان نامه عمل کند. حاکم بصره که از مدتها قبل کینه او را به دل داشت و از این پیش آمد به دنبال انتقام از او بر آمد و زیر شکنجه او را کشت. او صاحب چند اثر است :ادب الصغیر و ادب الکبیر، الیتیمه، خدای نامه که ترجمه ای از عهد ساسانیان است؛ کتاب مزدک، کتاب التاج ابن مقفع می گوید: انوشیروان که صیت و آوازه کتاب را شنید بعد گفت کسی که زبان پارسی و هندی بداند. (برود و کتاب را از هند بیاورد). ابن مقفع نیز در باره کتابی که به عربی ترجمه کرده، می گوید: ... هر کار را سببی نهاده است و هر سبب را عقلی و هر علت را موضعی و مدتی، که حکم بدان متعلق باشد... سبب و علت ترجمه این کتاب و نقل آن از هندوستان به پارس آن بود که ... آن پادشاه عادل بختیار و شهریار عالم کامگار انوشیروان کسری بن قباد را ... از شعاع عقل و نور عدل حظی وافر ارزانی داشت. ... به سمع او رسانیدند که در خزاین ملوک هند کتابی است از زبان مرغان و بهایم و وحوش و طیور و حشرات جمع کرده اند و پادشاهان را در سیاست، رعیت و بسط عدل و رأفت و قمع خصمان و قهر دشمان بدان حاجت باشد. نصر الله منشی ابوالمعالی (نصرالله محمد عبدالحمید بوالمعالی، مترجم از عربی به فارسی در باره این کتاب می فرماید: پس از کتب شرعی در مدت عمر عالم از آن (کلیله و دمنه) پر فایده تر کتابی نکردند؛ بنای ابواب آن بر حکمت و موعظت، و آنگه آن را در صورت هزل فرا نموده تا چنانکه خواص مردمان برای شناختن تجارب بدان مایل باشند. عوام به سبب هزل هم بخوانند و به تدریج آن حکمت ها در مزاج ایشان متمکن گردد. ... هم سیاست ملوک را در ضبط ملک بشنودن آن مدد تواند بود و هم اوساط مردم را در حفظ ملک از خواندن آن فایده حاصل تواند شد... محاسن این کتاب را نهایت نیست... کدام فضیلت از این فراتر ... انوشیروان مثال داد تا آن را به حیلت ها از دیار هند به مملکت پارس آوردند. سپس در زمان ابوجعفر منصور بن علی بن عبدالله بن العباس، ابن مقفع آنرا به لغت تازی ترجمه کرد. چون ملک خراسان به امیر سدید ابوالحسن نصر بن احمد السامانی... رسید به رودکی گفت آن را به نظم آورد.... ( او سی سال پادشاهی کرد)... این کتاب را نیک عزیز شمردی و بر مطالعت آن مواظبت نمود. مترجم فارسی آن نخست از طریق برزویه طبیب یا بوذرجمهر حکیم صورت گرفته و بعد از ترجمه آن توسط ابن مقفع به عربی دوباره، همانطور که گفته شد: نصرالله منشی از نویسندگان معروف قرن ششم، در زمان بهرام شاه غزنوی تا خسرو ملک می باشد، کتاب کلیله و دمنه را در مدت 3 سال حدود 539 – 536 در زمان بهرامشاه به فارسی ترجمه کرده است در زمان خسرو ملک 583 – 559 به زندان افتاد و به قتل رسید. این حکیم فرزانه بر اثر سعایت حسودان و سر انجام مثل حسنک وزیر به خاطر خشم خسرو غزنوی در زندان کشته شد. (این مطلب را عرفی در « لباب الالباب » آورده است.) نثر او را اصطلاحاً نثر مصنوع گویند. او از نویسندگان چیره دست زبان فارسی ادیب و شاعر که به فارسی و عربی شعر گفته است عده ای او را اهل غزنین و عده ای اهل شیراز می دانند. و در آخر کتاب آورده است: الحمد الله رب العالمین والصلوه علی رسوله محمد و اله اجمعین و فرغ من انتساخه:محمود بن عثمانی بن ابن نصر الطبری غفرالله له و لوالدیه والجمیع المؤمنین و لمن قال آمین ضحوﺓ یوم الخمیس لثلاث لیال بقین من المحرم سنه احدی و خمسین و خمس مائه. در پایان کتاب در خاتمه مترجم بعد از تمجید از بهرامشاه غزنوی آمده که آن در سال 551 هجری سه شب از محرم باقی بوده است (یعنی 27 یا 26 محرم 551 هجری قمری به پایان رسیده ). (محمود بن عثمان بن ابی نصر طبری، که شاید کاتب آن بوده باشد). - بوذر جمهر در باره کلیله و دمنه گوید: این کتاب کلیله و دمنه فراهم آورده ی علما و براهنه هند است در انواع مواعظ و ابواب حکم و امثال ... از زبان بهایم و مرغان و وحوش جمع کردند تا اینجا که گوید خواننده این کتاب باید که اصل وضع و غرض که جمع و تألیف آن بوده بشناسد چه اگر این معنا بروی پوشیده ماند انتفاع او از آن صورت نبندد... به حقیقت بباید دانست که فایده در فهم است نه در حفظ . .. |
کلیله و دمنه
پس از اسلام روزبه پوردادویه (ابن مقفع) آن را به عربی ترجمه کرد ترجمهٔ ابن مقفع بسیار مقبول افتاد و مظهری از فصاحت در زبان عربی تلقی شد. ترجمهٔ ابن مقفع امروز موجود است امّا میان نسخ مختلف آن گاه تفاوتهای زیادی دیده میشود. ابن ندیم در الفهرست^ کلیله و دمنه را در شمار «کتابهای هند در افسانه و اسمار و احادیث» آوردهاست و دربارهٔ آن گوید:
ترجمهٔعربی ابن مقفع پایهٔ ترجمههای دیگر قرار گرفت و کتاب از عربی به فارسی، یونانی ، ترکی ، اسپانیایی ، روسی ، آلمانی ترجمه شد. ترجمه از عربی به فارسی کلیله و دمنه چندین بار از عربی به فارسی دری برگردانده شدهاست. از جمله رودکی آن را به نظم درآورد اما امروز جز چند بیت پراکنده از آن باقی نماندهاست. در قرن ششم هجری نصرالله منشی (منشی بهرامشاه غزنوی) آن را به زبان فارسی ترجمه کرد. این ترجمه ترجمهای آزاد است و نصرالله هرجا لازم دانستهاست ابیات و امثال بسیار از خود و دیگران آوردهاست. ترجمهٔ نصرالله منشی همان ترجمهای است که از آن به عنوان کلیله و دمنه در زبان فارسی یاد میشود. گاه نیز آن را کلیله و دمنهٔ بهرامشاهی خوانند. ترجمهٔ دیگری که تقریباً مقارن با زمان نصرالله منشی صورت گرفته اما کمتر شناختهشدهاست توسط محمد بن عبدالله بخاری است که منشی دربار اتابکان موصل بود. برخلاف نصرالله منشی محمد بخاری به عبارتپردازی نپرداخته و کاملاً به متن اصلی وفادار ماندهاست. خود این موضوع را تصریح کردهاست* البته پس از رودکی و پیش از این دو تن نیز ترجمههای زیادی از این اثر صورت گرفته بود ولی هیچیک به دست ما نرسیدهاست. نصرالله منشی خود در دیباچهٔ ترجمهاش به این موضوع اشاره کردهاست.* آخرین تحریر کلیله و دمنه متعلق است به ابوالفضل علّامی ادیب پارسیگوی هندی. نثر این اثر روان و صحیح است. علامی به این ترجمه نام عیاردانش دادهاست.. ترجمه از سانسکریت به فارسی این نکته نیز جالب توجهاست که یکبار نیز به فرمان پادشاه ادبدوست هند اکبر شاه همایون کتاب پنجه تنتره مستقیماً از سنسکریت به فارسی ترجمه شدهاست. مسئول این ترجمه شخصی بود به نام مصطفی خالقداد عباسی. به گفتهٔ او «حکم شد که هرچه خشک و تر در آن کتاب باشد به همان ترتیب رقم نماید تا قدر تفاوت اصل سخن و ترتیب آن و زیادتی و نقصان ظاهر گردد.» بازنویسی از فارسی به فارسی ملا حسین کاشفی در قرن دهم هجری تصنیفی (بازنویسیای) از روی کلیلهٔ بهرامشاهی ترتیب داد و نام اثر را انوار سهیلی گذاشت. ... |
بابهای کلیله و دمنه
بابهای کلیله و دمنه
پیشتر گفتار ابن ندیم پیرامون بابهای کلیله و دمنه ذکر شد. در ترجمهٔ سریانیای که از روی متن پهلوی صورت گرفتهاست کلیله و دمنه ده باب است:
|
اهمیت این کتاب در ایران
اهمیت این کتاب در ایران: الف- دیکته یا املا از روی آن گفتن: برای دانش آموزان دوره دبیرستان در رشته علوم انسانی و در واقع ادبیات فارسی از کتاب کلیله و دمنه املا گفته میشود تا دانش آموزان به نثر آن زمان آشنا شوند و همچنین نوشتار شان بدون غلط گردد که فن نویسندگی را به مرور فرا گیرند. ب- قرار است به زودی این کتاب به صورت شعر برای نوجوانان منتشر می شود. پ- ندین شرح و تفسیر و باز نگری در آن صورت گرفته و شاید غیر از قرآن و نهج البلاهه و کتاب سعدی و حافظ و بعضی از کتب دینی، جزء اولین کتاب هایی باشد که بارها و بارها به زینت طبع آراسته شده است. *** 4- "ابن المقفع در مقدمهاش چهار هدف «کليله و دمنه» را بر میشمارد: مشغول کردن جوانان از طريق قصههای حيوانات؛ خوش کردنِ دلِ اميران از طريق تصويرگریهای غنی قصهها؛ تشويق شاهان و مردم عادی همه جا به اينکه خود نسخهای از کتاب را تهيه کنند تا از طريق آن به نگارگران و نسخهنويسان سودی برسد؛ مشغول کردن فلاسفه به حکمتهای قصهها. اگر ابن المقفع امروزه زنده بود به هيچ رو مأيوس نمیشد. در طی سالها، «کليله و دمنه» بارها کار شده و هم به صورت نظم و هم به صورت نثر به زبانهای فارسی، مغولی، مالايی، اتیوپيايی، عبری، يونانی، لاتين، اسپانيايی، ايتاليايی، فرانسوی، آلمانی و چندين زبان اسلاوی ترجمه شده است. مشهورترين نسخهی فارسی آن از دورهی تيموری «انوار سهیلی» است که بعداً در دورهی عثمانی به صورت نظم با نام «همايون نامه» برای شاه سليمان کبير ترجمه شد. نسخهی تازهای از اثر دورهی تيموری با عنوان «عيار دانش» به سفارش اکبر امپراتور مغول تهيه شد".(مؤسسه مطالعاتی اسماعیلی) و از اینکه فردوسی، عبدالملک بن محمد ثعالبی این نکته را آورده اند یا دیگران مثل ابن ندیم در الفهرست و ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند و ابراهیم بن محمد اصطخری در مسالک الممالک، عبدالحی بن ضحاک گردیزی در زین الاخبار و ...در باره ی کلیله و دمنه بحث و اظهار نظر کرده اند یا بزرگانی چون مجتبی مینوی و عبدالعظیم قریب و دهخدا در لغت نامه بر روی آن کار تحقیقی انجام داده اند، نشان دهنده ی اهمیت کتاب است و از عربها ابن خلکان، جاحظ، یا اگر به روش مولانا جلال الدین بلخی در منثوی معنوی بنگریم، روش داستان پردازی او در ارایه داستان های" تو در تو" همان روش کلیله و دمنه است و گویای استفاده این بزرگمرد ادب دین و فارسی از این کتاب است. (دفتر اول مثنوی حکایت44 بیت سی ودوم ) یکی داستان شیر و خرگوش است و در نهایت خرگوش، شیر ستمگر را به قعر چاه می فرستد. این داستان را در ذیل داستان شاهی می آورد که نصیحت خاصان خود را قبول نمی کند و به راه ستمگری خود ادامه می دهد. تا آن جا خرگوش شیر را به طرف چاه می برد و خودش عقب شیر حرکت می کند که شیر علت عقب کشی را سؤال می کند و او می گوید تو نمی دانی رفیق مرا آن شیر در چاه برده است و می گوید. خجلت چَه بِه که ظلمت های خلق سر نبرد آن کس که گیرد پای خلق (ح 73 بیت 6) نمونه ای از گفتارو داستان کلیله و دمنه کلیله و دمنه، که بنا به گفته فراهم آورندگانش ده باب و همه داستان هایش ، درس آموز است، ما فقط به یک داستانش اشاره می کنیم که از قصه های تو در توی آن که زنجیروار، در هم قرار دارند: در باب اول آن: الاسد و الثور: شروعش از نمامی و سخن چینی دیگران است که بین دو دوست اختلاف می اندازند تا کار آنان به عداوت و دشمنی می رسد. و می گوید برهمن گفت: هرگاه دو دوست به مداخلت شریری مبتلا گردند هر آینه میان ایشان جدایی افتد... امام علی به مالک اشتر فرمود: فَانّ الساعی غاش: سعایت کننده اوضاع ارتباطات بین انسان ها را مغشوش و تیره و تار می کنند. *** داستان های آن همان طور که به هم پیوند زنجیری دارند، ما را زنجیر وار به اتحاد دعوت می کند و آن داستان الحمامة المطوقة ...( کبوتر طوقی ) که داستانش شهره ی آفاق است از همین نوع است به خاطر اهمیت آن در اینجا می آوریم: " آوردهاند که در ناحیت کشمیر متصیدی خوش و مرغزاری نزه بود که از عکس ریاحین او پر زاغ چون دم طاووس نمودی ، و در پیش جمال او دم طاووس به پر زاغ مانستی. درفشان لاله در وی چون چراغی ولیک از دود او برجانش داغی شقایق بر یکی پای ایستاده چو برشاخ زمرد جام باده و در وی شکاری بسیار، و اختلاف صیادان آنجا متواتر. زاغی در حوالی آن بر درختی بزرگ گشن خانه داشت. نشسته بود و چپ و راست می نگریست . ناگاه صیادی بدحال خشن جامه ، جالی برگردن و عصایی در دست ، روی بدان درخت نهاد . بترسید و با خود گفت :این مرد را کاری افتاد که می آید، و نتوان دانست که قصد من دارد یا از آن کس دیگر ، من باری جای نگه دارم و مینگرم تا چه کند. صیاد پیش آمد و جال بازکشید و حبه بینداخت و درکمین نشست. ساعتی بود، قومی کبوتران برسیدند، و سر ایشان کبوتری بود که او را مطوقه گفتندی، و در طاعت و مطاوعت او روزگار گذاشتندی. چندانکه دانه بدیدند غافلوار فرود آمدند و جمله در دام افتادند . و صیاد شادمان گشت و گرازان به تگ ایستاد تا ایشان را در ضبط آرد. و کبوتران اضطرابی میکردند و هریک خود را میکوشید. مطوقه گفت: جای مجادله نیست، چنان باید که همگنان استخلاص یاران را مهمتر از تخلص خود شناسند. و حالی صواب آن باشد که جمله بطریق تعاون قوتی کنید تا دام از جای برگیریم که رهایش ما درآنست. کبوتران فرمان وی بکردند و دام برکندند و سرخویش گرفت. و صیاد در پی ایشان ایستاد، بر آن امید که آخر درمانند و بیفتند. زاغ با خود اندیشید که: بر اثر ایشان بروم و معلوم گردانم که فرجام کار ایشان چه باشد ، که من از مثل این واقعه ایمن نتوانم بود، و از تجارب برای دفع حوادث سلاحها توان ساخت.... و ادامه داستان را هم که لابد همه در کتاب فارسی آموزشی خواندهاند: کبوترها با هم متّحد میشوند و تور را از جا میکنند و به جایی میبرند که یک موش که رفیق «مطوّقه» بوده آنجا لانه داشته و بعد آقاموشه بندهای آنها را میجود و تازه سر همین هم کلّی تعارف و ازخودگذشتگی و اینها هست و بعد کبوترها آزاد میشوند." آنچه از این داستان پند آموز باید آموخت: یک دلی و هماهنگی درکارهاست که هرجامعه ای را از گزند حوادث حفظ می کند و دوست را از دشمن باز مي شناساند.... ...{پپوله}...{پپوله}...{پپوله} |
جهان در حیرت کلیله و دمنه
جهان در حیرت کلیله و دمنه وقتی نام داستانهای حیوانات به گوشمان میرسد بیشك نخستین كتابی كه به یادمان میآید كلیله و دمنه است. البته كلیله و دمنه تنها اثری نیست كه در ادبیات مشرق زمین وجود دارد و در آن جانوران به سخن درمیآیند و چون قهرمانان داستانهای واقعی به بیان و پیشبرد داستان میپردازند. این روزها در آلمان كه یكی از كشورهای پیشرو در ادبیات و از جمله ادبیات فابل یا داستانهای جانوران است نمایشگاهی برپاست كه در آن به گونهای تخصصی و البته به شكلی كه همگان دریابند به موضوع ادبیات فابل پرداخته شده است. این مطلب به این نمایشگاه و تاثیر ادبیات فابل مشرق زمین میپردازد و نشان میدهد كه ادبیات جهان به شكلی بنیادین به این شاخه از ادبیات شرق بخصوص ادبیات ایران میپردازد. در مملكت آلمان احدی نمیتواند منكر این باشد كه هاپ كركلینگ (نویسنده و هنرمند آلمانی متولد 1964) در قالبهای ادبی رو دست ندارد. كركلینگ كه به خدای كمدینهای آلمان معروف است، به رسم لوطیگری تعظیمی میكند و وارد صحنه میشود و دقایقی بعد با نوای پیانوی مزقانچی ترانه گرگ و بره قصه جاویدان آن جانور لاكردار و آن قربانی بیگناه را سر میدهد. كركلینگ كه فقط با چند جمله سر و ته قصه را هم آورده خوب بلد است كه چطور فابلهای كهن (قصههای حیوانات) را با آن تهلهجه اسلواكیایی در قالب آت و آشغالهای فرهنگی بلغور كند. اینجور قطعههای نمایشی كوتاه بدان جهت هنوز بازارش سكه است كه همه تماشاچیان قصه گرگ و بره را از بر هستند؛ قصهای كه به عنوان یك ژانر ادبی از حیث ماندگاری در میان دیگر قالبهای ادبی ركورددار است. فابل یا قصه حیوانات كهنترین قالب ادبی است كه همیشه و در همه زمانها استعمال میشده است. فابل یك گونه داستانپردازی موفق است و بقیه گونههای ادبی مثلا رمان كه مدتهاست به پاورقی تاریخ ادبیات تبدیل شده باید در مقابل فابل لنگ بیندازد. امروزه روز قصههای قدیمی كه اغلب درباره نبرد برای چهار صباح زندگی بیشتر است بخوبی جای خود را میان مردم باز كرده است. پس بجاست كتابهای دستنویس، آثار هنری و حتی هنرمندیهای بیپایان كركلینگ را هم اینك به موجودی نمایشگاهی بیفزاییم كه چندی است در اولدنبورگ آلمان برپا شده و تا اوایل ماه ژوئن (اواسط خردادماه) نیز دایر خواهد بود. .... |
گونهای ادبی به عمر تاریخ
این نمایشگاه كه در موزه «طبیعت و انسان» برگزار میشود «دنیای فابل، از خاور تا باختر» نام دارد و گویا خبرهایی در آن است. نمونهاش این كه خیلیها را از رو برد و ثابت كرد ریشه قصه حیوانات به هیچ وجه به جناب «ایسوپ» (فابلنویس یونان باستان) برنمیگردد و در اصل فابل از عراق امروزی آمده و به آلمانیها نیز از صدقهسری پل فرهنگی قدیمی كه توسط خدابیامرز گوته (شاعر بزرگ آلمان) میان هند و ایران و بلاد عرب زده شد، رسیده است. در همان آستانه نمایشگاه درون یك ویترین، صفحه گلی قهوهای رنگ به چشم میخورد كه روی آن به خط میخی قصه پشه و فیل حكاكی شده است: روزی پشهای سر وقت یك فیل میرود و عرض میكند ای برادر آیا اجازه میدهی من لختی بر پشت تو سوار شوم؟ به مجرد رسیدن به بركه پیاده خواهم شد. فیل كه از این حرف پشه خون خونش را میخورد زیرلب غرولندی میكند و میگوید میخواهی سوار شوی خب سوار شو اما بدان اگر نمیگفتی هم من نمیفهمیدم تو سوار من شدهای، همچنان كه وقتی پیاده شوی نخواهم فهمید؛ پس اینقدر به پرو پای من نپیچ و بیش از این مرا با این تفاسیر احمقانهات آزار نده. گونهای ادبی به عمر تاریخ بیشك همه بازدیدكنندگان این لوح گلی تصدیق میكنند كه فابل، گونه ادبی بینظیری است، چرا كه به پهلوان پنبههای این دنیا ضرب شستی نشان داده و مچلشان كرده است. از طرفی هم معلوم میشود كه 4500 سال پیش كسانی بودهاند كه خیال میكردند دیگر احدی مانند آنها قدم به عالم وجود نخواهد نهاد و برای همین خود را در حد تمسخرآمیزی دست بالا میگرفتند. قصه حیوانات بیش از هزار كلمه حرف برای گفتن دارد و تنها یك آدم واقعبین، باهوش و زبر و زرنگ میتواند در قلمرو فابل امید به موفقیت داشته باشد. البته نباید فراموش كرد گاهی هم پیش میآید كه یك شیر با همه ابهت و قدرتش در تور گیر میافتد و محتاج كمك یك موش میشود، حتی اگر این كمك خیلی هم برایش افت داشته باشد. نمایشگاهی كه این روزها در اولدنبورگ آلمان برپا شده قبل از هرچیز نام یك مرد كوتوله سبیلو را كه خیلی قبراق و خوشبنیه به نظر میرسد، سرزبانها انداخته است. این مرد كه دست بر قضا مدیر موزه نیز هست، اهل سوریه و نامش مامون فانزا است. به كوچكی موزه او نگاه نكنید او چند نمایشگاه بزرگ و دهن پركن درباره سلاطین و جنگهای صلیبی در همین موزه كوچك بر پا كرده و حالا برای نخستینبار در یك نمایشگاه، قصد دارد ته و توی تاریخچه فابل را از ورای گفتگوی میان شرق و غرب درآورد. ... |
گنجی از مشرق
گنجی از مشرق بازدیدكنندگان نمایشگاه از راه دروازه باستانی هنر پلهپله از یك دوره ادبی وارد دوره بعدی شده و با پشتسر گذاشتن گونههای مختلف خوانش ادبی، به تصاویر یكی از مشهورترین مجموعه فابلهایی میرسند كه از ایران و كشورهای عربی به اروپا رسیده و به یكی از پرفروشترین كتابها در سرتاسر جهان تبدیل شده است. نام این كتاب از نام دو شغال به نامهای «كلیله و دمنه» گرفته شده و زیباترین نسخه خطی آن هماینك در كتابخانه دولتی مونیخ نگهداری میشود. شاهكار كلیله و دمنه كه بواقع اساس كار نمایشگاه بینالمللی فابل در اولدنبورگ را تشكیل میدهد، به قرن 14 و به سال 1310 تعلق دارد. این نسخه خطی منقوش به طرحهای رنگی كارشده با قلم جزو ارزشمندترین دستنوشتههای تصویری است كه زندگی مردمان مشرق زمین در قرون وسطی را بازسازی كرده و در كنار داستانهایی چون هزار و یك شب حسابی قاپ ادبیات داستانی اروپا را دزدیده است. شاهكار كلیله و دمنه اساس كار نمایشگاه بینالمللی فابل در اولدنبورگ را تشكیل میدهددر سرتاسر موزه طبیعت و انسان پوسترهای دیواری بزرگی از شغالها، شیرها، شترها و دیگر جانوران كلیله و دمنه دیده میشود. این تصاویر در كنار جانوران تاكسیدرمی شدهای كه به خود موزه تعلق دارد، بازدیدكنندگان هاج و واج نمایشگاه را در جا میخكوب میكند. اما از اینها كه بگذریم از تاریخچه پرفراز و نشیب فابل نباید گذشت. داستانهای «كلیله و دمنه» ابتدا در جنوب ایتالیا به زبان عبری ترجمه شده و سپس نسخه لاتین این داستانها در اروپا منتشر شد. جناب آنتونیوس فونفور هم سال 1480 «كلیله و دمنه» را از زبان عربی به آلمانی برگرداند و طولی نكشید كه این داستانها به یكی از پرفروشترین كتابها در سراسر جهان تبدیل و به 60 زبان دیگر هم ترجمه شد و حتی گاهی به عنوان محبوبترین كتاب اروپاییان و همرتبه با انجیل و قصههای هزار و یك شب قرار گرفت. تازه این كه چیزی نیست. در طول تاریخ تمام مكاتب ادبی جهان از رنسانس گرفته تا كلاسیك و روشنگری همگی دلشان برای این ژانر ادبی غنج میزده است. از همان زمان كه لافونته (نویسنده فرانسوی و احیا كننده فابل 1695 - 1621) در دربار پادشاهان با نوشتههایش جولان میداد و با داستانهایش رگ خواب همه كودكان فرانسوی را به دست آورده بود تا هماینك كه فابل در قالب شعر در سراسر جهان جا افتاده است بندرت كسی میداند كه بخشی از داستانهای لافونته به مشرق زمین تعلق دارد. بدیهی است فابل هم بدخواهانی داشته باشد؛ نمونهاش همین یاكوب گریم (زبانشناس آلمانی 1863 - 1785) كه راه به راه گلهگزاری میكرد كه فابل پته انسان را روی آب میریزد و بعد منفی و پلید وجود انسان را برملا میكند. حال آنكه تاریخ ادبیات هم میتواند منفی و پلید باشد: مارتین لوتر (بنیانگذار فرقه پروتستان) دستكم دو جین قصه حیوانات نوشته بود كه لابهلای موعظههایش نقل كند، اما عمرش كفاف نداد و این مجموعه فابل در زمان حیاتش منتشر نشد. گفته میشود كه این دستنوشته در گورستان دخمهای واتیكان گم و گور شد و تا اواسط قرن نوزدهم این موضوع را ماستمالی كردند. هرچند تاكنون درباره سبك فابل بگو مگوهای نظری تمام عیاری به راه افتاده اما با این حال، فابل همیشه شاهراه اصلی داستان بوده است. اصلا نام فابل با داستانسرایی خیالانگیز گره خورده است. در دوران باستان اختراع فابل بزرگترین لذت روشنفكرانه و به قول امروزیها مهمترین چالش ادبی استادان فن بیان به شمار میرفت. البته نباید از خاطر برد كه فابلها در هیچ كجای جهان به شیرینی و گیرایی مشرق زمین تعریف نمیشود. شاعران مشرق زمین كه در هنر، ذوق و قریحه جهانآرای بلامعارض هستند كار را به جایی رساندند كه شروع به انتشار فابلهای تو در تو كردند. در اینگونه فابلها داستان جدیدی در دل داستان قبلی نهفته است و به همین خاطر قصه در این گونه فابلها تمامی ندارد درست مثل داستانهای دنبالهدار هزار و یك شب. ... |
در خدمت جك و جانوران
در خدمت جك و جانوران این آثار ارزشمند با احتساب دستنوشته لوتر و متون دیگری از قرون وسطی همگی در نمایشگاه اولدنبورگ گردآوری شده است. در حقیقت این نمایشگاه با ارائه گزیدهای از متون كهن اروپایی و شرقی به ماهیت فابل پرداخته و خود را تمام و كمال وقف جك و جانوران فابل در طبیعت و ادبیات كرده است. اینكه آیا واقعا روباهها حیلهگر و مكارند و آیا راست میگویند كه مار جانور هفت خط و ناقلایی است و شتر و درازگوش اینقدر پپه و خرفت تشریف دارند؟ مخلص كلام اینكه این نمایشگاه به دست و پا افتاده تاریخچه فابل را از آغاز آن یعنی قرن دوم پیش از میلاد تا به امروز از لوح منقوش به خط میخی عصر سومریها گرفته تا دیویدیهای امروزی به نمایش بگذارد و بسیاری از جزئیات دیگر درباره اینگونه ادبی را كه ارزش دانستن دارد برملا كند و نشان دهد كه داستان خارپشت و خرگوش اثر برادران گریم (زبانشناسان آلمانی) داستان نیست، بلكه یك فابل است كه از قضا در خاور دور و نزدیك هم تعریف میشده است. لب مطلب اینكه مخاطب فابل هم یاد میگیرد و هم سرگرم میشود. فرم فابل كوتاه و اصول اخلاقی در آن آشكار است. اغلب قهرمانان فابل را میتوان به زندگی انسانها ارجاع داد. نمایشگاه اولدنبورگ از تیزی و برندگی سیاست در فابل نیز چیزی كم نگذاشته است: راینار كونتس (نویسنده آلمانی متولد 1933) یك داستان غمانگیز با عنوان «پایان فابل» نوشته است. در این داستان یك خروس دلش لك زده كه بانگی برآورد و یك دهن بخواند اما اصلا و ابدا جرات این كار را در خود نمییابد، چون خروس یقین دارد اگر صدایی از او دربیاید روباهها ناغافل او را با خود خواهند برد. ظاهرا به همین دلیل بوده كه كلهگندههای آلمان شرقی هم چشم دیدن فابل را نداشتهاند. ... |
اکنون ساعت 10:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)