![]() |
شاه
فتحعلی شاه روزی میان دو تن از ملکه های خود یکی به نام جهان ودیگری به نام حیات نشسته بود شاه این شعر را خواند /نشسته ام به میان دو دلبر ودودلم/که را به مهر ببندم دراین میان خجلم/جهان گفت تو پادشاه جهانی جهان ترا باید /حیات گفت اگر حیات نباشد جهان چه کار اید /یکی دیگر از زنان حرمسرا در پشت در جریان را شنید نام ان زن بقا بود گفت /حیات وجهان هردوشان بی وفاست/بقا را طلب کن که اخر بقاست
|
اکنون ساعت 09:00 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)