![]() |
غرور - نظرتون در موردش چيه؟
تا حالا فکر کردید چقدر مغرورید؟به نظر دیگران احترام میزارید؟(خداییشhttp://www.mypersianforum.com/images...20%2825%29.gif)
ایا فکر می کنید همیشه حق با شماست؟ ایا فکر می کنید روزی به خاطر غرورتون فریب بخورید؟ ایا تا حالا غرورتون رو شکستید؟ اول متن زیر رو بخونید بعد نظر و جواب سوال های بالا رو بدهید ديروز شيطان را ديدم. در حوالي ميدان بساطش را پهن كرده بود؛ فريب ميفروخت. مردم دورش جمع شده بودند، هياهو ميكردند و هول ميزدند و بيشتر ميخواستند. توي بساطش همه چيز بود: غرور، حرص،دروغ و خيانت، جاهطلبي و ... هر كس چيزي ميخريد. و در ازايش چيزي ميداد. بعضيها تكهاي از قلبشان را ميدادند . و بعضي پارهاي از روحشان را. بعضيها ايمانشان را ميدادند . و بعضي آزادگيشان را. شيطان ميخنديد. و دهانش بوي گند جهنم ميداد. حالم را به هم ميزد. دلم ميخواست همه نفرتم را توي صورتش تف كنم. انگار ذهنم را خواند. موذيانه خنديد و گفت: من كاري با كسي ندارم،فقط گوشهاي بساطم را پهن كردهام و آرام نجوا ميكنم. نه قيل و قال ميكنم و نه كسي را مجبور ميكنم چيزي از من بخرد. ميبيني! آدمها خودشان دور من جمع شدهاند. جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزديكتر آورد و گفت: البته تو با اينها فرق ميكني.تو زيركي و مومن. زيركي و ايمان، آدم را نجات ميدهد. اينها سادهاند و گرسنه. به جاي هر چيزي فريب ميخورند. از شيطان بدم ميآمد. حرفهايش اما شيرين بود. گذاشتم كه حرف بزند و او هي گفت و گفت و گفت. ساعتها كنار بساطش نشستم تا اين كه چشمم به جعبهاي عبادت افتاد كه لا به لاي چيزهاي ديگر بود. دور از چشم شيطان آن را برداشتم و توي جيبم گذاشتم. با خودم گفتم: بگذار يك بار هم شده كسي، چيزي از شيطان بدزدد. بگذار يك بار هم او فريب بخورد. به خانه آمدم و در كوچك جعبه عبادت را باز كردم. توي آن اما جز غرور چيزي نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توي اتاق ريخت. فريب خورده بودم، فريب. دستم را روي قلبم گذاشتم،نبود! فهميدم كه آن را كنار بساط شيطان جا گذاشتهام. تمام راه را دويدم. تمام راه لعنتش كردم. تمام راه خدا خدا كردم. ميخواستم يقه نامردش را بگيرم. عبادت دروغياش را توي سرش بكوبم و قلبم را پس بگيرم. به ميدان رسيدم، شيطان اما نبود. آن وقت نشستم و هاي هاي گريه كردم. اشكهايم كه تمام شد،بلند شدم. بلند شدم تا بيدليام را با خود ببرم كه صدايي شنيدم، صداي قلبم را. و همانجا بياختيار به سجده افتادم و زمين را بوسيدم. به شكرانه قلبي كه پيدا شده بود |
غرور و غرّه شدن به معناي فريفتن و فريفته شدن، عموماً با معناي نخوت و خود بزرگبيني و تكبر و به عنوان صفتي منفي به كار ميرود، اما در اين يادداشت ميكوشم كه ابتدا وجه مثبت غرور را بيان كنم و سپس به وجه منفي و روانشناسانه آن بپردازم و در نهايت وجه ديگر غرور كه متوهمانه است بيان شود. به نظر بنده در جامعهاي چون ايران، نوع خاصي از غرور، ويژگي مثبتي است. شايد در جامعهاي عادي كه شخصيت انسانها پايمال نميشود، يا پايمالي آنها استثنا است، زمينهاي براي بروز غروري كه در برابر اين پايمالي شخصيت بايستد، وجود ندارد، اما اگر در جامعهاي زندگي كنيم كه براي گذران يك زندگي عادي بايد غرور انسانها يا همان شخصيت آنان را شكست، در اين صورت غروري كه انسان نسبت به حفظ اين شخصيت انساني خود دارد، بالاترين سرمايهاي است كه ميتواند از آن دفاع كند. البته حفظ چنين خصلتي سخت است،اما نشدني نيست. وقتي كه براي انجام كوچكترين كارها در نظام اداري بايد دست به سينه افراد دونپايه يا بلندپايه (فرقي نميكند) ايستاد تا كاري كه حق اربابرجوع است انجام شود، جز پايمان شدن غرور انساني چيز ديگري نام ندارد. انساني كه شخصيت خود را در برابر قدرتمندتر از خودش پايمال شده ميبيند و به آن تمكين ميكند و غرور انساني خود را ناديده ميگيرد، براي جبران اين حقارت، همين رفتار را در برابر زيردست و افراد ضعيفتر از خود انجام ميدهد، تا از اين طريق تا حدي آن پايمالشدگي غرور واقعياش را جبران كند. به همين دليل است كه انسانهاي فاقد این غرور مثبت را در حالي ميبيند كه دست به سينه و چاكرصفتانه در برابر قدرتمندتر از خويش ميايستند و در مقابل، اربابگونه و تحقيرآميزانه با افراد ضعيفتر از خود برخورد ميكنند. و اتفاقاً هر كس را كه چنين هنجاري را رعايت نكند، انساني مغرور مينامند و این غرور چه ويژگي مثبتي است. زندگي با اين غرور معناي ديگري از زندگي در غياب آن دارد. اما نوع ديگري از غرور منفي هم وجود دارد كه ناشي از يك خصلت فردي است و ضرر زيادي ندارد. اگر كسي در ورزش قهرمان شود و شايسته آن هم باشد، طبعاً ميتواند به موقعيت خود مغرور باشد، همچنان كه مخترعين و عالمان ميتوانند چنين باشند و مثلاً ديگران را در دايره اهميت خود قرار ندهند. اين غرور خلاف تواضع و فروتني است، گرچه غرور چنین فردی بر واقعيتي عيني و مسلم استوار است، اما در هر حال ديگران اين خصلت را نميپذيرند و خواهان تواضع و فروتني وي هستند. چرا اين غرور بر واقعيت استوار است؟ زيرا دستيابي فرد به جايگاه برجسته از خلال ملاكهاي عيني، قابل سنجش و عالمانه و در رقابتي عادلانه صورت گرفته است. كسي كه بدون دوپينگ در وزن خود بيشترين وزنه را طبق اصول معيني بر ميدارد، و قهرمان ميشود، قهرماني او مورد پذيرش همه آحاد مردم است، اگر او مغرور شود، فقط خصلت ناپسندي از خود بروز داده ولي خلاف واقع ادعايي نكرده است. اما غرور متوهمانه چيز ديگري است و خطرات آن بسيار است. غروري كه در فرد به واسطه خيال و توهم و "خودمعياري" ايجاد ميشود. جايگاه انتسابي وی نه بر اثر رقابت بوده و نه بر معيارهاي علمي و واقعي و یا داوري بيطرفانه متكي بوده است. ضمن اينكه آزمايش ضد دوپينگ هم نشده و يا در مصرف مواد نيروزا و توهمزا پنهانكاري هم صورت نميدهد. هر عرصهاي به ميزاني كه با رقابت آزاد و عادلانه و داراي داوري بيطرفانه و ضوابط مدون و شناخته شده، بيگانه باشد، به همان نسبت مستعد بروز افراد مغروري است كه غرور آنان صرفاً بر پايه توهم و نه واقعيت استوار است. چنين خصلتي نه تنها ناپسند است بلكه به واسطه تبعاتش خطرناك نيز هست. |
روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى مىگذشت. در راه به عبادتگاهى رسید كه عابدى در آنجا زندگى مىكرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى كه به كارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت. وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همانجا ایستاد و گفت: خدایا من از كردار زشت خویش شرمندهام. اكنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش كند، چه كنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر. مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند كرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهكار محشور مكن. در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود كه به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب كردیم و تو را با این جوان محشور نمىكنیم، چرا كه او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ. منبع: غزالى، محمد، كیمیاى سعادت، ج 1، ص 105 |
خيلي ممنون كه نظر داديد منو حسابي شرمنده كرديد:20::20::20::20::20:
|
مرسی تاری جون تاپیک قشنگیه .
من به خاطر غرورم زندگیم عوض شد -ولی الان تو بساطم فقط سادگی دارم که اون هم بازیچه یه عده مغروره . |
خوب سادات جان متاسفانه اين يه واقعيته كه ما بين جمعيتي از مزدم زندگي ميكنيم كه بدون اين غرور مسخره نميتونند زندگي كنند .
به قول دكتر قمشه اي ما بايد جاي غرور را با جلال و بزرگواري عوض كنيم و اين غرور خود مانع رسيدن به درجات عالي تري ميشه |
مطالبت خیلی جالب بود
ممنون |
خواهش ميكنم عزيزم اميدوارم باز هم مفيد تر بشه بيان و با هم بحث و تبادل نظر كنيد اين يعني عاملي براي ترقي
|
البته به شرطي كه دوباره نري غيبت كبري تاري . البته ناگفته نمونه كه خودت سلطان غروري .
|
خواهش ميكنم قابلي نداره:21:
|
اکنون ساعت 05:06 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)