![]() |
از همه دوستان عزيزم حتي اگر علمي در اين مورد ندارند( مثل خودم) ميخواهم نظر بدهند..ممنون
دوستان گلم ...من يه سوال دارم از همتون. فقط نظرتونو ميخوام بدونم نياز به علم خاصي نيست..چيزيم قرار نيست ثابت بشه يا نتيجه گيري بكنيم...برداشتتون رو فقط ميخوام بدونم ...
شايد هزارن شعر و هزاران بيت به اين صورت و با اين اوصاف باشد از شعراي مختلف در قرون مختلف.. ..من هم به طور اتفاقي اين چند بيت رو از حافظ ميگذارم چون دم دستم بود.....حالا از شما ميخوام اگر لطف كنيد نظرتونو بگيد در مورد اين 3 بيت...حالا ممكنه يكي به معنيش اكتفا كنه ..يكي به حال حافظ....يكي بگه تصوير آفريني است ...يكي بگه از اين واژه ها منظوري داره ..خلاصه من فقط نظرتون رو ميخوام بدونم كه اين واژه ها رو از كجا درآورده و حافظ از نظر شما چي داره ميگه ...والسلام و سپاسگذار ............................................................ ............ بر گلشنی اگر بگذشتم چوباد صبح نی عشق سرو بود و نه شوق صنوبرم بوی تو میشنیدم و بر یاد روی تو دادند ساقیان طرب یک دو ساغرم مستی به آب یک دو عنب وضع بنده نیست من سالخورده پیر خرابات پرورم |
فکر میکنم منظور حافظ رسیدن به وصال عشق بوده نه ظواهری که عشق رو بهش نشون بده اون دنبال قرب الهی بوده نه حوری وبهشت وعده داده شدش .
|
نقل قول:
در مورد واژه هايي كه به كار برده نظري نداري؟ |
از ایهام استفاده کرده
نی عشق=نی اگرچه کوچیکه ولی برای اون مثل سرو بلند بوده ولی اون شوق این وسیله ها رو نداشته مستی به اب یک دو عنب=اون با یکی دوتا پیمانه انگور مستی برایش کافی نبوده چون من سالخورده پیر خرابات پرورم=سالها در میکده وقتش رو با این چیزا گذرونده اون وصال رو میخواسته نه حواشی و اطرافش رو .فرع برای رسیدن به اصل مد نظرش بوده |
نی عشق فکر کنم تمام حاصل عشق تو وجودش بوده....
از عاشقی زیاد با هیچ شرابی مست نمیشده مستی دردشو دوا نمیکرده.... |
مفهوم کلی و ساده : بی تو هیچم!
|
نقل قول:
نقل قول:
قدم رنجه فرموديد بانو مينا:) |
معشوق غیرتی شده گفته حافظ آمارت در اومده بچه ها گفتن صب رفته بودی گلشن
ها ؟ تا منو داری چرا رفتی گلشن ؟ صنوبر کی بود ها ؟ حافظم مجبور شده بگه نه به جون عزیزت منو چه به صنوبر و سرو اخه قبل از حافظ گفته بودند : به صحبت بود به اغیار و به راهش دیدم خجل شد و گفت که احوال تو میپرسیدم ! به هر حال حافظ ماشاالله خیلی زبون باز بوده یکککک شاعری بوده شما که نمیدونین... دیگه تو این همه شوخی میکنی منم یه بار شوخی کنم چی میشه .. اریانا ببرمش به پاتوق ادبی - مباحثه و پرسش و پاسخ در مورد سوالهامون-نظرخواهی و معنی ابیات دشوار .... ؟ ---------------------------------------------- همونی که سادات گفت درسته اریانا .. حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم بوقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت وگوی تو خیزم به جست وجوی تو باشم به مجمعی که در آیند شاهدان دو عالم نظر بسوی تو دارم غلام روی تو باشم می بهشت ننوشم زدست ساقی رضوان مرا بباده چه حاجت که مست روی تو باشم هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن وگر خلاف کنم سعدیا بسوی تو باشم چند تا مساله رو عنوان میکنه اول اینکه تمام زیبایی های دنیا وامدار از تو هستند زیبایی های دنیا از تو گرفته شده و دوم اینکه اتفاقا چون همه از تون از خودت کمترن پیش رویت دیگران صورت بر دیوارند ... سوم اینکه تو غایبی تو نیستی تو از دسترس خارجی تو ناز میکنی تو رو ندارم از دوریت هم طاقت نمی آورم پس با هر نسیم خوشبویی که از گلشن میوزد به یاد تو به جستجوی تو میپردازم از اون اول روز و بامداد پگاه انگار باد صبحگاهی همه جا رو به دنبال تو میگردم یکی اینکه با دیدن زیبایی باغ و بوستان به یاد تو بیفتم و یکی اینکه شاید این زیبایی نشاط انگیز به این خاطر باشه که تو کمی پیش از اونجا گذر کرده باشی و این زیبایی بوی توباشه و بتونم ردش رو بگیرم و بیام دنبالت والا من به که برای دیدن گل و بوستان به گلشن نرفتم مارا سر باغ و بوستان نیست هرجا که تویی تفرج انجاست چاوکانم امرو گل له گلشن به عیشوه خوی نواند نک نمک گیر بوم به مرگی تو قسم هیچ نمدواند (اگر کسی کردی بلده شاید بگه این شعرت با بالایه در تعارضه : گفته ای دیدگان من (معشوق) امروز گلی را در گلشن دیدم که با عشوه خودنمایی میکرد به عشقمون قسم که هیچ اعتنایی به زیبایی گل نکردم نکند نمک گیر ان شوم .. نمک گیر شدن اون گل قابل تفسیره ... چون معشوق در درسترس نیست گل رو که نمادی از اونه گل رو که بوی اونو میده گل رو که زیبایی خودش رو از معشوق وام گرفته به عنوان نمادی از معشوقت میپذیری و به عاشقی قبول میکنه اونقوت این مفهموم انتظار رو از بین میبره که مطلوب نیست و به همین خاطره که شاعر گفته نخواستم عاشقش بشم تا منتظرت خودت بمونم که بیای ...) .. .دیگه بسه حوصله ندارم جون اریانا اول و اخرش همون بود که سادات گفت ... |
كوروش ايوول :d طنزو خوب اومدي.....................
بزار بچه ها كامل نظراتشونو بدن بعد ببرش پاتوق ادبي بي زحمت Thanks..............من يك سوال برام پيش اومده دارم ديدگاه آدمي رو در مورد اون مي سنجم............ حالا يه پست ميزنم خودم نظرمو ميگم.......................... بچه ها منظور منو درست متوجه نشدند يعني من بد توضيح دادم.... من منظورم از طرح اين سوال معني شعر و اين 3 بيت نيست......منظورم اينه چرا حافظ يا مولانا يا عراقي يا عطار يا صائب تبريزي يا سنايي يا خاقاني يا هر شاعر ديگري كه راه مستي رو در پيش گرفته... در اشعارشون از واژه هايي استفاده ميكنن كه خواننده شعر رو در خيالات خودش ميبره....يكي ميگه منظور حافظ از گلشن .مثلا باغچه خونشه...يكي ميگه معشوقش خداس..يكي ميگه معشوقش فلانيه ...يكي ميگه پير مغان حضرت حسين عليه سلام هست يكي ميگه بر ميگرده به زردشتيان...يكي ميگه سرو به كار برده چون سرو درخت هميشه سبز ..يكي ميگه چون سرو بلند ............يكي ميگه خرابات همون مسجد ..يكي ميگه خرابات اصلا وجود نداره ..يكي ميگه حافظ و مولانا و بقيه شاعرا قوه تخيل بالايي داشتن ...من منظورم از طرح سوال اين بود كه از نظر شما چيه ؟ حافظ اين همه اومده قضيرو پيچونده كه آخر سر بگه من تو رو ميخوام به خاطر سرو نيومدم ...خب چرا نگفته به خاطر گل نيومدم چرا گفته به خاطر سرو نيومدم.........................يا چرا بيشتر شعرا توي قرون مختلف بسياري از واژه هايي كه استفاده ميكنند يكيه........همه صحبت از باده و مستي و خرابات و سرو و گل و بلبل و باد صبا و نسيم صبحگاهي و صبوحي زدگان و غيره و غيره و واژه هاي مشترك ديگه ميكنند............... براي مثال ميگم كه قضيه كمي روشن تر بشه......به من ميگن پي سي سيتي رو توصيف كن ..من ميام ميگم ادمينش كوروشه ..مدير فلان انجمنش اينه ...كاربر فعالش اينه..فضاش صميميه .....وقتي ميخواي وارد سايت شي بايد پسوردتو وارد كني ..خلاصه اين جوري شرحش ميدم.....حالا از كس ديگري هم بپرسي همينو ميگه ..اگر سايت چند سال فعال باشه در ساليان بعد هم اشخاص ديگه همين وصفو ميكنن...با فرض اينكه سايت همينطوري بمونه............نميدونم منظورمو رسوندم يا نه........................................... اين كه شما نظراتونو بگيد نه در مورد معني اين 3 بيت بلكه كلا در مورد اين واژه ها و اين فضايي كه در اشعار اين شعرايي كه نام بردم هست ..برام خيلي جالبه بالاخره اينجا چند نفر دور هميم با طرز تفكر مختلف و ديدگاه هاي مختلف و خودش يك جور تحقيق و نتيجه گيري ميشه...................باز هم ممنونم ..خوشحالم ميكنيد با نظراتتون:53::53::53: |
آريانا جان چون اصل و ذات هستي و معشوق پنهان همه آن عاشقان « يکيست » و اوست که ثابت و تغيير ناپذير است ، همه عارفان او را در « خلوت » خود جستجو ميکنند، زماني که بجز صداي درون خويش هيچ صدايي نميشنوند ، دير و خانقاه و خرابات و مي و مطرب همه بهانه ايست براي نزديک شدن به ساقي جهان ، همان معشوق ابدي ..... این تویی ظاهر که پنــــــــداری تویی هست اندر توی تو از بی تویـــــــــــــی او تو هست اما نه این تو که تن است آن تویی که برتر از مــــــــا و من است توی تو در دیگری آمــــــــــــد دفین من غلام مرد خود بیــــــــــــــــــن چنین اميدوارم مطلب رو رسونده باشم ....... |
اکنون ساعت 02:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)