 |
|
behnam5555 |
12-29-2009 12:47 PM |
بیسارانی و شعر او ..
بیسارانی و شعر او (1053-1114) ه-ق
کودکی او در روستای بیساران که از توابع ژاوه رود است سپری شده است
درباره ی کودکی او که چگونه گذشته است چیزی نمی دانیم و آثار او هم دراین باب ساکت است و از تذکره ها هم چیزی به دست نمی آید. این درست است که اشعار او درمیان مردم رایج است و همه به آن عشق می ورزند اما دراین اشعار نشانه ای از دوران کودکی او وجود ندارد.
وی به سال ۱۰۵۳ ه-ق در این روستای مینو نشان پا به عرصه ی وجود گذاشت و نامش ملا مصطفی ابن ملا قطب الدین بیسارانی است و تخلص خود را از نام روستای خود گرفت و در کودکی در خدمت پدرش به تحصیل مقدمات علوم پرداخت و در جوانی به قریه پایگلان رفت و در مجلس درس حاج ملا احمد پایگلانی حضور می یافت و در اندک مدت استعداد کم نظیر خود را در فرا گرفتن مسائل علمی ظاهر ساخت و پس از آن سفر های بسیار کرد از آن جمله مدتی در نود شه و دیر گاهی در سنندج ماندگار شد و در خدمت عالمان دین چندین سال فقه و تفسیر قرآن و حکمت خواند تا به اخذ افتائو اجتهاد نایل آمد و سپس به زادگاه خود بازگشت و مابقی عمر را به کار کشاورزی و دامداری و تدریس و وعظ و ارشاد مردم به سر برد تا به سال ۱۱۱۴ ه-ق جان به جان آفرین سپرد.
بیسارانی پدر شعر رومانتیک کوردی
بیسارانی یک شاعر رمانتیک است و اشعار او بسیار شیوا و دلنشین و ساده و روان است و بیشتر آن در وصف معشوق و طبیعت و مسائل اجتماعی است و در آن تنوع وجود دارد و پیروی از احساس و خیال پردازی و سفرهای رویائی و قبول مشکلات در اشعار او موج می زند و چنانچه می دانیم شعر رومانتیک در قرن نوزدهم میلادی پدید آمده است و رمانتیک به زمانی اطلاق می شود که شاعران توانستند از زیر نفوذ ادبیات فرانسه به در آیند وادبیات این عصر متمایل به نمایش حقیقت خارجی مسائل گردید و آنان طرفدار زیبائی و سادگی بیان بودند که قواعد کلاسیک آنها را فراموش می کرد و خاصه ی اصلی آنان عبارت بود از رجحان احساس و تخیل بر استدلال و تعقل.
در صورتی که بیسارانی قبل از بوجود آمدن این مکتب اشعار خود را سروده است چنانکه در صحفه ۸۶ دیوان خود بیان می کند.
بیسارانی و پند و اندرز های او
سخنان بیسارانی سراسر درس زندگی - تلاش - ستایش خداوند - وصف طبیعت - عشق و پند و اندرز است و دیوان او همه ی این ها را اثبات می کند :
حهق ڕاگهی ڕاسهن فهنوازی نیــــــــهن
حهق جه فهن بازان هیچ رازی نیـــــــهن
حهق وه حیسابات پاره و پوڵ نیـــــــــهن
لاش بهندهی دووڕهنگ هیچ قهبوڵ نیهن
ڕاگهی حهقێقهت بگێـــــــــره نه دهسـت
بشۆ نه مهیدان بێ پیاڵهی مــــــــهست
نۆطق نهزانــــیت بهرهش به قـــهفـــهس
ڕاز پــهنـــهانیت مــــهواچـــــه به کـــهس
بیسارانی و سروده های او در وصف خداشناسی
در دیوان بیسارانی شعر های فراوانی در باب خدا شناسی به چشم می خورد.
خداشناسی بیسارانی خدا شناسی واقعی است و به عقیده ی وی کسی که در این دنیا خدای یگانه و بی همتا را می خواهد باید بسیاری از کارهای بیهوده را کنار بگذارد و بسیاری از خستگی ها و سختی ها را تحمل کند تا به هدفش برسد:
شیرین شهرم نیهن شیرین شهرم نیهن
شیرین پهی خاسان شهرت ههن شهرم نیهن
پهی چێش مهواچان حجاب خاس نیهن
جه ئافتاو خاستهر کهسێ کێ دیهن
ئهگهر پهی خاسان حجاب خاس مهبی
ئافتاب و مههتاب کهسێ نمهدی
کهسێ وێنهی تۆ شهم بۆ جهمینش
لازم پهروانان میان وه دینش
ئێمهیچ پهروانهی شهم شناسانیم
پهڕو باڵ سفتهی دین خاسانیم
میللهت پاک دین پێغهمبهرانیم
نهک جه طایفهی کهم نهزهرانیم
بنمانه جهمین نوور پاکتهن
ئهر تۆ پاکهنی جه کێ باکتهن
|
behnam5555 |
12-29-2009 12:58 PM |
تاثیر ماموستا بیسارانی بر روی مولوی کوردو دیگر شاعران کوردستان
مولوی یکی از شاعران رومانتیک ادب کوردی می باشد که بیشترین ارتباط را با موج شعر دوران خود داشته است و با بسیاری از شاعران زمان خود مانند:
بلبل-ملا عبدالله داخی-شیخ عزیز و شیخ عبدالرحمان جانوره ای-شیخ یوسف نوسمه ای وبسیاری دیگر ارتباط داشته است.
همچنین در دیوانش آشکار می شود که از بسیاری از شاعران قبل از خود هم آگاه بوده است.مانند:
مولانا خالد نقشبندی-ولی دیوانه و بیسارانی.
آنچه که در اینجا جای بحث و گفت و گو دارد بیسارانی است چرا که بیشترین تاثیر را بر روی مولوی داشته است و این گواه بر بزرگی و والا مقامی بیسارانی می باشد و مطمئنا مولوی زیاده روی نکرده است که به بیسارانی لقب سه ودائی کامڵ را داده است.
کامڵ در زبان عرفان به معنای رهبر و راهنمائی است که مرتبه و مقام خدا پرستی او بسیار بلند باشد که هر کس دست به دامان او شود همه بزم و رزم دنیا را کنار می گذارد و به حق نزدیک می شود.
مولوی همراه این مرتبه ای که برای بیسارانی گذاشته است و او را در این مقام می بیند بیتی از شعر بیسارانی را با قصیده ی خود قفل کرده است:
های ره حمه ت ئه و قه بر سه ودایی کامڵ
سه ر مه شق مه ینه ت بێساران مه نزڵ
"یانه ویرانی هه ر وه من ئامان"
"مه تاوو گیرته ی که سیوتهر دامان"
مولوی در بسیاری دیگر از شعرهای خود از شعرهای بیسارانی بهره برده است مانند شعر زیر:
موطریب بۆ وه داد دلگیریمه وه
پیری ها ئاما وه پیریمه وه
نه وات وێرانه ی دڵ که رۆ ئاوا
چه نی به سته ی فه رد بێساران ماوا
در اینجا نیز مولوی آواز شعر های بیسارانی را با صدای آن موطرب همتا میکند و این سه بیت را میاورد:
ئینه گرد جه وه خت نادانیم بیه ن
فه صڵی سه ر مه ستی و جه وانیم بیه ن
ئیسه ها جه گشت په شیمانیم به رد
واده ی پیریمه ن جوانیم ویه رد
کۆچ دوایمه ن یاوانم نۆبه
نۆبه ی تۆبه مه ن که ره م دار تۆبه
مولوی در شعر زیر که در پاسخ یکی از نامه های شیخ عزیز جانوره ای نوشته است باری دیگر پنجه ارادت را بر سر بیسارانی گذاشته است:
بێسارانیه ن نه تۆی فه ردمه ن
"خه م چه نی خه مان زوو مبۆ ساکن"
همچنین در شعری دیگر که در پاسخ نامه ی شیخ سراج الدین نوشته است دو بیت دیگر از شعر های بیسارانی را به کار برده است که همان دو بیت را شیخ همراه با نامه برای مولوی فرستاده است:
"
یا کا غه ز بریان یا مه ڵا مه رده ن"
"یا خۆ عارتهن دۆس وه یاد که رده ن"
"غه مگین مه نیشه غه م بده ر وه باد"
"فه له ک نمازۆ که س وه خاتر شاد"
این ها نمونه هائی بودن که والا بودن ارزش و اعتبار بیسارانی نزد مولوی را آشکار میکند و این نشانه ی توانایی بیسارانی در قلمرو شعر می باشد.
اما تاثیر بیسارانی فقط بر روی روح و روان و شعر های مولوی نبوده است بلکه بر روی بسیاری از شاعران دیگر مانند:
پیره مێرد و مستوره ی اردلان نیز تاثیر گذار بوده است اما ما مولوی را برای نمونه بیان کردیم چون از آنها نامدار تر می ميباشد.
ساده زیستی بیسارانی و رابطه او باطبیعت
بیسارانی چنانچه گویند مزرعه ای داشت و چند گوسفندی که با آنها امرار معاش می کرد و در گوشه ی آرام خانه ی خود آسایش خاطر را داشت و از زندگی ساده ی خود لذت می برد و اوقات فراغت را هم به سرودن شعر می پرداخت .
با وجود فتنه هایی که در آن زمان روی می داد ناچار غالبا در منطقه خود اورامان می ماند و چون در جوانی از علم مدرسه ها بهره برده بود به ادعای خود هم از منقول بهره داشت و هم از معقول بی نصیب نبود.
هنگامی که پدرش فوت کرد وی سی و پنج ساله بود و در شعر و هنر در دیار خود بیساران آوازه بلند داشت و مردم اشعارش را حفظ می کردند و از آن لذت می بردند.
شاعر با شور و هیجان زیبایی های بهار را در اشعارش توصیف می کند و روح حساس او در برخورد با این زیایی ها به هیجان می آید و آوای پرندگان گوناگون او را به یاد نغمه های خنیا گران می اندازد و بانگ کبک و آوای فاخته مانند صدای نی چوپانان کورد در گوش او طنین می افکند و صدای اردک و مرغابی او را به یاد طنبور می اندازد و رنگ سبزه ها و بدایع رنگین کمان در شعر او جلوه گر می شود اما زیبائی گل ها بیشتر از همه ذوق او را تحریک می کند چنانچه در صحفه ۴۱ دیوان خود بیان می کند.
بیسارانی و اشعار او در رابطه با مسائل ا جتماعی
بیسارانی در اشعارش به مسائل اجتماعی نیز اشاره می کند از جمله در یکی از غزلیاتش مسائل غریبی و آوارگی را پیش می کشد و می گوید:
قلب غریبان مانند برگ گل نازک است و باید آن را حفظ کرد وغریبان را نباید آزرد و آنها را باید نوازش کرد تا خداوند از چنین کسانی راضی باشد چنانکه در صحفه ۸۱ دیوان خود بیان می کند.
دیوان بیسارانی
دیوان بیسارانی شامل غزلیات و قصاید و قطعات عرفانی است و او در برخی از اشعارش عشق و الوهیت را در قالب می و باده نشان می دهد و طبیعت را نیز ماهرانه توصیف کرده است و شعر او به حدی ساده و روان است که همه آنرا می فهمند و نیازی به شرح و تفسیر ندارد و این از خصایص شعر رمانتیک است.
بدین گونه بیسارانی شاعر طبیعت و شاعر عشق و زندگی هم هست و اشعار او نغمه ای است نا تمام که خواننده در مطالعه آن خود را با کودکی می بیند که از سر عشق این نغمه را می خواند و چنانچه شنیده ام رساله ی دیگری به نام عقیده نامه دارد که در آن درباره عذاب قبر و قیامت صحبت کرده که متاسفانه تاکنون یافته نشده است.
:53::53::53::53::53::53::53:
|
اکنون ساعت 11:33 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)