![]() |
:. حكيم سنايي غزنوي .:
ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی، یا حکیم سنایی از بزرگترین شاعران قصیدهگو و مثنویسرایزبان فارسیست، که در سدهٔ ششم هجری میزیسته است. {پپوله} 'حکیم سنایی' تولد 473 هجری غزنه مرگ ۵۴۵ هجری غزنه مدفن غزنه نام دیگر ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی زمینه فعالیت شاعر ملیت ایرانی دوره قرن پنجم و ششم هجری آثار حدیقةالحقیقه سیرالعباد الی المعاد {پپوله} |
زندگی حكيم سنايي غزنوي
حکیم سنائی در سال (۴۷۳ هجری قمری) در شهر غزنه (واقع در افغانستان امروزی) دیده بهجهان گشود، و در سال (۵۴۵ هجری قمری) در همان شهر چشم از جهان فروبست. نام او را عوفی مجدالدین آدم السنایی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشته اند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقةالحقیقه نام او را "ابوالمجدودبن آدم السنائی" نوشته است. این حاکی از آن است که نام های دیگری که بر روی او نهاده اند غلط میباشد. دردیوان سنایی ابیاتی به چشم میخورد که در آن سنایی خود را "حسن " خوانده است. در این بیت سنایی میگوید: حسن اندر حسن اندر حسنم تو حسن خلق و حسن بنده حسن بخاطر این بیت بعضی از محققان میگویند که نام او در اصل حسن بوده و وی بعد ها نام "مجدود" را برای خود انتخاب کرده است. در ابتدا سنایی طبق عادت آن زمان به دربار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه پیدا نمود. او در ابتدا به مداحی پرداخت تا اینکه یکباره شیدا شد و دست از جهان و جهانیان شست. سنایی جند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. میگویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند. در سال ۵۱۸ ه.ق به غزنین برگشت. یادگار پر ارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی میباشد. بعد از بازگشت به غزنین میگویند که خانهای نداشت و یکی از بزرگان غزنین بنام خواجه عمید احمدبن مسعود به او خانهای بخشید و سنایی تا پایان عمر در غزنین در عزلت به سر برد. و در این ایام مثنوی حدیقةالحقیقه را نوشت. نصایح و اندرزهای حکیم سنایی دلاویز و پرتنوّع، شعرش روان و پرشور و خوش بیان، و خود او، در زمرهٔ پایهگذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی بهشمارآمده است (صفحهٔ ۴۲، حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ.) او در مثنوی، غزل و قصیده توانائی خود را بوضوح نشان داده است. سنائی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت میکند. {پپوله} |
مضامین عرفانی و سنايي
مضامین عرفانی بسیاری از مفاهیم و مضامین بلند اخلاقی و عرفانی، برای نخستین بار، با سحر و سادگی سخن دلنشین، زلال، و از جان برخاستهٔ حکیم سنایی به ادبیات کهن فارسی وارد شد. {پپوله} این سخن تحفهایست ربانی رمز و اسرارهای روحانی خاطر ناقصم چو کامل شد به سخنهای بکر حامل شد هر نفس شاهدی دگر زاید هر یک از یک شگرفتر زاید شاهدانی به چهره همچو هلال در حجاب حروف زهره جمال در مقامی که این سخن خوانند عقل و جان سحر مطلقش دانند خاکیان جان نثار او سازند قدسیان خرقهها در اندازند طریق التحقیق {پپوله} همین بذرهای اولیهٔ سخنان روحانی و عرفانیست که سنایی پراکنده کرد، و عطار و مولانا و سعدي و حافظ و جز آنان، در طول بیشتر از سه قرن، آن ها را به اوج پختگی، صلابت، روانی، و پر معنایی رسانیدند. |
حكيم سنايي
سنايي حكيم ابوالمجدود مجدودبن آدم سنايي، شاعر بزرگ و عارف عاشق در اواسط يا اوايل نيمه دوم قرن پنجم هجري قمري درغزنين چشم به جهان گشود. پس از آگاهي از فنون زبان و سخنوري، به عادت شاعران زمان به دربار روآورد و در دستگاه غزنويان به جرگه شاعران مداح درآمد. زندگي سنايي در آغاز آميخته با آلودگيهاي اهل دربار بود؛ تا اين كه شاعر بزرگ به جذبه حق، صيد كمند عشق شد و جمال دوست،غارتگر جان و دلش گرديد. سوداي عشق، انگيزه پشت كردن و بريدن او از امور و اوهام دنيوي بود. درباره تحول دروني و رويكرد او به عالم عرفان، اهل خانقاه به افسانهاي معتقد بودند كه جامي در نفحاتالانس آن را چنين روايت ميكند: «سلطان محمود سبكتكين در فصل زمستان به عزيمت گرفتن بعضي از ديار كفار از غزنين بيرون آمده بود و سنايي در مدح وي قصيدهاي گفته بود. ميرفت تا به عرض رساند. به در گلخن رسيد كه يكي از مجذوبان و محبوبان كه از حد تكليف بيرون رفته و مشهور بود به «لاي خوار»؛ زيرا كه پيوسته لاي شراب خوردني، در آن جا بود. آوازي شنيد كه با ساقي خود ميگفت كه: «پر كن قدحي به كوري محمودك سبكتكين تا بخورم!» ساقي گفت: «محمود مرد غازي است و پادشاه اسلام!» گفت: «بس مردكي ناخشنود است. آنچه در تحت حكم وي درآمده است در حيز ضبط، نه درآورده ميرود تا مملكت ديگر بگيرد.» يك قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پركن قدحي ديگر به كوري سنائيك شاعر!» ساقي گفت: «سنايي مردي فاضل و لطيف است.» گفت: «اگر وي لطيف طبع بودي به كاري مشغول بودي كه وي را به كار آمدي. گزافي چند در كاغذي نوشته كه به هيچ كار وي نميآيد و نميداند كه وي را براي چه كار آفريدهاند.» سنايي چون آن بشنيد، حال بر وي متغيير گشت و به تنبيه ان لاي خوار از مستي غفلت هشيار شد و پاي در راه نهاد و به سلوك مشغول شد. تغيير رويه شاعر چه به صورت ناگهاني و آني باشد و چه از روي علم و آگاهي و معرفت و شناخت، عملاً زندگي و انديشه او را متحول و دچار دگرگوني كرد. سالهايي از دوره نوجواني وي در شهرهاي بلخ، سرخسو هرات نيشابور سپري شد و احتمالاً در همان ايام راه كعبه در پيش و به زيارت حج مشرف شد. در همين سفر معنوي بود كه بسياري از شيفتگان حقيقت و عرفان را شناخت و مقدمات انقلابي دروني در وي پديد آمد. به هر تقدير، شاعر شوريده بقيه عمر را در كنج خلوت و انزواي صوفيانه گذراند و به تدوين و تنظيم اشعارش پرداخت و از جمله، مثنوي مشهورش به نام حديقةالحقيقه و شريعةالطريقه را به اتمام رساند. سنايي در سال 535 ه . ق در گذشت و اكنون مقبرهاش در غزنين، زيارتگاه خاص و عام است. {پپوله} |
حديقةالحقيقه و شريعةالطريقه
حديقةالحقيقه و شريعةالطريقه اين مثنوي را الهينامه نيز مينامند، داراي ده هزار بيت در ده باب است. سنايي سرايش آن را در سال 524 ه . ق شروع كرد و در سال 525 ه . ق به اتمام رساند. موضوعات اين كتاب، علاوه بر نعمت (ستايش) خدا و رسول و آل و اصحاب او، درباره عقل و علم و حكمت و عشق است. حديقةالحقيقه از منظومههايي است كه بر بسياري از شاعران تأثير گذارده است. سنايي با سرودن اين منظومه، باب تازهاي را در سرايش منظومههاي عرفاني در تاريخ ادب و عرفان گشود. شاعران بزرگي همچون خاقاني و نظامي به ترتيب تحفةالعراقين و مخزنالاسرار را تحت تأثير مستقيم اين منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولانا سرايش مثنويهاي عرفاني را به اوج تكامل رساندند. |
سيرالعباد الي معاد
سيرالعباد الي معاد مثنويي با بيش از هفتصد بيت است كه شاعر در آن به شيوه تمثيلي از خلقت آدمي و اقسام نفوس و عقل و مسائل اخلاقي سخن ميگويد.شعر سنايي، شعري توفنده است. مضامين اغلب قصايد او در نكوهش دنياداري و دنياداران است. او با زاهدان ريايي و حكام ستمگر كه هر كدام توجيهگر كار ديگري هستند، بيپروا ميستيزد و از بيان حقيقت عريان كه تلخ و گزنده نيز ميباشد، ابايي ندارد. سنايي با نقد اوضاع اجتماعي روزگارش، علاوه بر بيان دردها و معضلاتي كه دامنگير زمانه شده است، نشان ميدهد كه شاعري اهل درد و دين است؛ آن هم در زمانهاي كه سروران راستين شريعت در آن جايي ندارند و اهل فسق و تظاهر بر سرير قدرت تكيه زدهاند؛ پادشاهان زورمدار به داد دادخواهان ضعيف نميرسند و بلكه به بيداد ميكوشند. تفكر شبه يوناني بر تفكر شرعي و وحياني غلبه كرده است؛ در صوفيان، صفايي نيست؛ مجالس ذكر، مجالس برنج و شير و شكر شده است و از زهد و عرفان و اسماي الهي در آنها خبري نيست؛ حرامخواري رايج و خالصان خوب كردار منزوي شدهاند؛ نشاني از سلامت دين و درستي وجدان در ابناي زمانه ديده نميشود؛ و... بخش عمدهاي از مضمون و انديشه در قصايد سنايي بر مدار انتقادات اجتماعي است. لبه تيز تيغ زبان او در اغلب موارد متوجه زراندوزان و حكام ظالم است. سنايي بارها با تصوير زندگي زاهدانه پيامبر و معصومين و صحابه و تأكيد بر آن در قصايدشؤ سعي دارد جامعه آرماني خود ـ كه عرصه ظهور در واقعيت يدا كرده است ـ را نشان دهد. انديشه زهد و عرفان نيز از مهمترين محورهاي موضوعي در قصايد سنايي است. نكوهش دنيا، تفكر درباره مرگ، توصيه به گسستن از آرزوهاي طولاني و بيحد و حصر، تذكر به خويشتن حقيقي آدمي. |
زندگی نامه سنایی
http://p30city.net/img/daneshnameh_up/d/db/sanaee.JPG سنایی با نام کامل "حکیم ابوالمجدود بن آدم سنایی" در قرن پنجم در شهر غزنین به دنیا آمد. سنایی پس از آن که با ادب و هنر پارسی آشنا شد و فنون سخن و شعر را آموخت مانند بسیاری از هم عصران خود به دربار غزنویان رفت. غزنویان با پاداش های زیادی که به اهل علم و ادب می دادند توانسته بودند تعداد زیادی از دانشمندان و شاعران و ... را در دربار خود به خدمت بگیرند. روزگار سنایی در دربار غزنویان به خوشگذرانی می گذشت ولی یک تحول روحی باعث شد تا مسیر زندگی سنایی تغییر کند. در مورد این انقلاب درونی در کتاب "نفحات الانس" جامی داستانی آمده است: «سلطان محمود سبکتگین در فصل زمستان به عزیمت گرفتن بعضی از دیار کفار از غزنین بیرون آمده بود و سنایی در مدح وی قصیده ای گفته بود. می رفت تا به عرض رساند. به در گلخن رسید که یکی از مجذوبان که از حد تکلیف بیرون رفته و مشهور بود به «لای خوار»؛ زیرا که پیوسته لای شراب خوردی، در آن جا بود. آوازی شنید که با ساقی خود می گفت که: «پر کن قدحی به کوری محمودک سبکتگین تا بخورم!» ساقی گفت: «محمود مردی غازی است و پادشاه اسلام!» گفت: «بس مردکی ناخشنود است. آنچه در تحت حکم وی درآمده است در حیز ضبط، نه درآورده می رود تا مملکت دیگر بگیرد.» یک قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پر کن قدحی دیگر به کوری سنائیک شاعر!» ساقی گفت: «سنایی مردی فاضل و لطیف طبع است.» گفت: «اگر وی لطیف طبع بودی به کاری مشغول بودی که وی را به کارآمدی. گزافی چند در کاغذی نوشته که به هیچ کار وی نمی آید و نمی داند که وی را برای چه کار آفریده اند.» سنایی چون آن بشنید، حال بر وی متغیر گشت و به تنبیه آن لای خوار از مستی غفلت هشیار شد و پای در راه نهاد و به سلوک مشغول شد.» پس از این واقعه سنایی به شهرهای هرات و نیشابور رفت و سپس راهی سفر حج شد. در همین سفر معنوی بود که بسیاری از شیفتگان حقیقت و عرفان را شناخت و مقدمات انقلاب درونی در وی پدید آمد. شاعر شوریده بقیه عمر را در کنج خلوت و انزوای صوفیانه گذراند و به تدوین و تنظیم اشعارش پرداخت. سنایی در سال 535 ه.ق درگذشت و مقبره اش در شهر غزنین است. |
ویژگی های اشعار
شعر سنایی، شعری توفنده و پرخاشگر است. مضامین اغلب قصاید او در نکوهش دنیا داری و دنیاداران است. او با زاهدان ریایی و حکام ستمگر که هر کدام توجیه گر کار دیگری هستند، بی پروا می ستیزد و از بیان حقیقت ترسی ندارد. سنایی با نقد اوضاع اجتماعی روزگارش، علاوه بر بیان دردها و معضلاتی که دامن گیر زمانه شده است، نشان می دهد که شاعری اهل درد و دین است. لبه تیز تیغ زبان او در اغلب موارد متوجه دنیا دوستان و حاکمان ظالم است. سنایی بارها با تصویر زندگی زاهدانه پیامبر و معصومین و صحابه و تأکید بر آن در قصایدش، سعی دارد جامعه آرمانی خود- که عرصه ظهور در واقعیت پیدا کرده است- را نشان دهد. اندیشه زهد و عرفان نیز از مهمترین محورهای موضوعی در قصاید سنایی است. نکوهش دنیا، تفکر درباره مرگ، توصیه به گسستن از آرزوهای طولانی و بی حد و حصر، تذکر به خویشتن حقیقی آدمی، از مضامین رایج قصاید اوست: ای مسلمان خلایق حال دیگر کرده اند از سر بی حرمتی معروف، منکر کرده اند شرع را یکسو نهادستند اندر خیر وشر قول بطلمیوس و جالینوس باور کرده اند عالمان بی عمل از غایت حرص و امل خویشتن را سخره اصحاب لشکر کرده اند خون چشم بیوگان است آن که در وقت صبوح مهتران دولت اندر جام و ساغر کرده اند.... تا کی از دار الغروری ساختن دار السرور؟ تا کی از دارالفراری ساختن دارالقرار؟ بر در ماتم سرای دین و چندین ناز و نوش؟ در ره رعنا سرای دیو و چندان کار و بار..... اگر فردوسی و ناصر خسرو را استثنا کنیم، سنایی از اولین شاعران تفکر مدار تاریخ شعر فارسی است که با تزریق اندیشه عرفانی به کالبد شعرش، زمینه تحولی وسیع را در نگرش و شیوه فکر شاعران پس از خود به وجود می آورد و سایه سنگینش بر شعر فارسی تا چند قرن پس از او گسترده می شود. راهی که سنایی در پیش می گیرد، فقط منحصر به یک قالب نمی ماند؛ بلکه قدرت شاعر در به کارگیری الفاظ و تسلط او بر زبان شعر، همراه با اندیشه های بدیعی که دارد، به او این امکان را می دهد تا هم در غزل و هم در مثنوی و قصیده طرحی نو درافکند در صورتی که تا پیش از او، موضوع قصیده محدود به مدح پادشاهان و وابستگان درباری و احیاناً توصیفات طبیعی همچون بهاریه ها و خزانیه ها و ..... بود و نمایندگان مشخص این نوع قصاید، شاعرانی همچون عنصری ، فرخی و منوچهری بودند. سنایی از اولین شاعرانی بود که طرح مسائل اجتماعی و عرفانی و زهد و حکمت معنوی را در قصیده رایج کرد به طوری که هنوز بسیاری از قصاید او نمونه برتر قصاید اجتماعی، عارفانه و زاهدانه اند. در حوزه غزل نیز سنایی پنجره اشراق و جذبه های معنوی را گشود و غزل را زبان عشق و شور عارفانه کرد. سنایی در قالب مثنوی به بیان حکمت معنوی و ستایش پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با بیانی تمثیلی پرداخت که الهام بخش بسیاری از شاعران پس از خود، همچون خاقانی و نظامی و عطار و مولوی در سرودن مثنویهای عرفانی شد. بیهوده نیست که خاقانی برای اثبات ارج و عظمت شعرش، خود را با سنایی مقایسه می کند و مدعی است که جانشین شایسته سنایی است: چون زمان عهد سنایی در نوشت آسمان چون من سخن گسترد بزاد چون به غزنه ساحری شد زیر خاک خاک شروان ساحری نوتر بزاد و نظامی نیز مخزن الاسرارش را با حدیقه الحقیقه سنایی مقایسه می کند: نامه دو آمد ز دو ناموسگاه هر دو مسجل به دو بهرام شاه آن زری از کان کهن ریخته وین دری از بحر نو انگیخته آن به در آورده ز غزنه علم وین زده بر سکه رومی رقم و مولوی نیز درباره سنایی می گوید: عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم زبان شعر سنایی در قصاید و مثنویهایش زبانی سنگین و سخت است. اما غزلیات سنایی به حکم مضمون عاشقانه ای که دارند، لطیفترند. هنگام داوری درباره شعر سنایی همواره باید دو دوره فکری او را در نظر داشته باشیم؛ زیرا شعر او پیش از تحول و انقلاب درونی اش بیشتر با وضع موجود زمانه هماهنگ بود و او در این زمان شاعری مداح و مقلد محسوب می شد؛ اما پس از تحول درونی، شعر او نیز متحول شد و تفکر و حکمت معنوی مضمون اصلی شعر او شد. |
آثار
1- دیوان اشعار: از سنایی قصاید، غزلیات، قطعات و اشعار پراکنده ای به جای مانده است که در مجموعه ای به نام دیوان اشعار گرد آمده است. 2- حدیقه الحقیقه: این مثنوی را الهی نامه نیز می نامند، دارای ده هزار بیت در ده باب است. سنایی سرایش آن را در سال 524 ه.ق شروع کرد و در سال 525 ه.ق به اتمام رساند. موضوعات این کتاب، علاوه بر ستایش خدا و رسول و آل و اصحاب او، درباره عقل و علم و حکمت و عشق است. حدیقه الحقیقه از منظومه هایی است که بر بسیاری از شاعران تأثیر گذارده است. سنایی با سرودن این منظومه، باب تازه ای را در سرایش منظومه های عرفانی در تاریخ ادب و عرفان گشود. شاعران بزرگی همچون خاقانی و نظامی به ترتیب تحفه العراقین و مخزن الاسرار را تحت تأثیر مستقیم این منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولوی سرایش مثنویهای عرفانی را به اوج تکامل رساندند. 3- سیرالعباد: این مثنوی بیش از هفتصد بیت است که شاعر در آن به شیوه تمثیلی از خلقت آدم و عقل و مسائل اخلاقی سخن می گوید. 4- طریق التحقیق: این مثنوی نیز بر وزن حدیقة الحقیقه است و در سال 528 تمام شده است. 5- کارنامه بلخ: سنایی در هنگام توقف در شهر بلخ این مثنوی را سروده که حدود 500 بیت دارد و مبنای آن طنز و مزاح است و به همین جهت آن را "مطایبه نامه" هم گفته اند. 6- عشق نامه: حدود 1000 بیت دارد و موضوع آن حقایق و معارف و حکمت است. 7- دو مثنوی عقل نامه و تحریمة القلم 8- مکاتیب سنایی: از سنایی نوشته و نامه هایی به نثر هم موجود است که همه آنها در کتابی با عنوان مکاتیب سنایی به چاپ رسیده است. |
نمونه اشعار
جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست سوگند خورم من که به جای تو کسم نیست امروز منم عاشق بی مونس و بی یار فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست در عشق نمی دانم درمان دل خویش خواهم که کنم صبر ولی دست رسم نیست خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم از تنگ دلی جانا، جای نفسم نیست هر شب به سر کوی تو آیم متواری با بدرقه عشق تو بیم عسسم نیست گویی که طلبکار دگر یاری ، رو رو آری صنما محنت عشق تو بسم نیست |
اکنون ساعت 09:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)