![]() |
هیچی انشاء الله
مردی چند درهم با خود برداشته به بازار می رفت که الاغی بخرد .رفیقشبه او رسیده گفت:به کجا می روی ؟جواب داد:می روم بازار تا الاغی بخرم .گفت:بگو انشاءالله گفت:این پول است و الاغ هم در بازار بسیار.پس احتیاجی به گفتن انشاءالله ندارد.چون چند قدمی برفت طراری پولش را از جیبش زد و او نفهمیده امد الاغی خرید و دست در جیب برد که بها بپردازد پول نیافت >برگشت و بسیار غمگین بود .رفیقش به او رسید و گفت:الاغ خریدی ؟گفت:پولها را بردند انشاءالله پرسید که بود؟گفت:طراری انشاءالله چون به خانه رسید زن از او پرسید :چه شد؟گفت:هیچی انشائالله. |
شخصی با بخیلی دوستی داشت .یک روز به او گفت:می خواهم به مسافرت بروم .به عنوان یادبود انگشترت را به مت بسپار تا به هنگلام رویت ان تو را یاد کنم .بخیل گفت :هرگاه انگشت خود را خالی از انگشتر دیدی یاد کن که تو انگشتر خواستی و من ندادم. |
همسایه طماع:
از طماعی سوال کردند که از خودت طماع تر دیده ای؟گفت:بلی روزی در خانه به عیالم گفتم :کاش در خانه گوشتی بود که ان را طبخ نموده اب گوشتی فراهم می کردیم .ناگاه همسایه بیامد و گفت قدری از ان ابگوشت را به من بدهید. |
دوست و دشمن:
یکی از بزرگان گفته است هر ان سری که داری با دوست در میان نگذار.چه دانی که وقتی دشمن گردد و هر بدی که توانی به دشمن مرسان که باشد که وقتی دوست تو گردد. |
زاهدی یک سال تمام روزه گرفت و هر هفته تنها یک بار غذا خورد.پس از این ریاضت از درگاه خداوند خواست که معنای حقیقی یک بند از کتاب مقدس را به او بنمایاند .هیچ پاسخی نگرفت .به خود گفت :چه وقت تلف کردنی این همه از خود گذشتگی کردم و خداوند حتی پاسخم را نداد.بهتر است از این منطقه بروم و راهبی بیابم که معنای این بند را بداند.در ان لحظه فرشته ای ظاهر شد و گفت:این دوازده ماه روزه داری تنها برای این بود که به خودت بباورانی که بهتر از دیگرانی و خداوند به انسان مغرور پاسخ نمی دهد.اما وقتی فروتن شدی و از دیگران کمک خواستی خداوند مرا فرستاد. |
شیطانی به شیطان دیگر گفت :به ان مرد مقدس متواضع نگاه کن که در جاده راه می رود .در این فکرم که به سراغش بروم و روحش را در اختیار بگیرم.رفیقش گفت:به حرفت گوش نمی دهد تنها به چیزهای مقدس می اندیشد.اما شیطان به همان روش مشتاق و متعصب همیشگی اش خود را به شکل ملک مقرب دراورد و در برابر مرد ظاهر شد .گفت:امده ام به تو کمک کنم.مرد مقدس گفت:باید من را با شخص دیگری اشتباه گرفته باشی .من در زندگی ام کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم.وبه راه خود ادامه .بی انکه هرگز بداند از چه چیزی گریخته است. |
بیماری به سراغ درمانگر رفتو گفت نمی توانم جلو مکیدن انگشت شصتم را بگیرم .دکتر گفت:هر روز یک انگشت متفاوت را بمک.بیمار سعی کرد طبق دستور او عمل کند .اما هر بار دستش را به دهانش نزدیک می کرد ناچار می شد اگاهانه انگشت ان روز را انتخاب کند.هنوز هفته تمام نشده بود که ان عادت از بین رفت.وقتی عادتی پدید اید مبارزه با ان دشوار است .اما هنگامی که همین عادت ما را مجبور کند رفتار جدیدی در پیش گیریم تصمیم های جدید و انتخاب های جدیدی انجام دهیم اگاه می شویم که این عادت به زحمتش نمی ارزد.
|
اغلب دوست داشتن اسان تر از دوست داشته شدن است.
|
اگر عشق را با فروتنی بپذیرید می فهمید که عشق نه دادن است نه گرفتن بلکه به اشتراک گذاشتن است. |
تلاشهای ما برای مستقل جلوه کردن والدین را از فرصت تجلی بخشیدن به عشقشان محروم می کند. |
اکنون ساعت 06:03 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)