پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   فرهنگ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=24)
-   -   او بلند نمی خندید (http://p30city.net/showthread.php?t=22730)

رزیتا 03-01-2010 08:14 AM

او بلند نمی خندید
 
او بلند نمی خندید




http://img.tebyan.net/big/1388/12/81...1011311627.jpg

یونس شیبانی گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: شما با یكدیگر چگونه شوخی می‌كنید؟ گفتم: خیلی كم! فرمود: چرا شوخی نمی‌كنید؟! شوخی از خوشخویی است. و با شوخی می‌توانی برادر دینی خود را شاد سازی. همانا رسول خدا(ص) نیز با مردم شوخی می‌كرد و می‌خواست بدین وسیله آنان را شاد سازد.

امام صادق(ع) فرمود: مؤمنی نیست مگر آنكه از شوخی بهره‌ای دارد. رسول خدا(ص) نیز شوخی می‌كرد ولی جز سخن حق چیزی نمی‌گفت.
به روایت دیلمی، رسول خدا(ص) لباس خود را وصله می‌زد، كفش خود را می‌دوخت، گوسفندان خود را می‌دوشید، با بردگان غذا می‌خورد، بر زمین می‌نشست، بر درازگوش سوار می‌شد و دیگری را ترك خود سوار می‌كرد. حیا مانع نمی‌شد كه شخصاً نیازمندی‌های خود را از بازار تهیه كند و خود به خانه برد. با ثروتمند و فقیر دست می‌داد و دست خود را نمی‌كشید تا طرف مقابل دست خود را بكشد. با هر كس روبه‌رو می‌شد از ثروتمند و فقیر و بزرگ و كوچك، سلام می‌كرد. چیزی را كه به آن دعوت می‌شد كوچك نمی‌شمرد گر چه پست‌ترین نوع خرما بود. آن حضرت كم‌خرج، بلندطبع، خوش‌معاشرت و خوشرو بود. همیشه لبخند برلب داشت ولی بلند نمی‌خندید، و غمگین به نظر می‌رسید اما عبوس و دژم نبود. فروتن بود اما خود را كوچك نمی‌نمود، بخشنده بود اما اسراف نمی‌ورزید، و نازكدل و مهربان با همة مسلمانان بود. هرگز از روی سیری باد گلو نزد، و هرگز دست طمع به سوی كسی نگشود.

علی(ع) فرمودند: هرگز نشد كه رسول خدا(ص) با كسی دست دهد و زودتر از او دستش را بكشد، بلكه درنگ می‌كرد تا او دستش را بیرون بكشد. و هرگز كسی با آن حضرت در كاری یا سخنی مشاركت نكرد كه حضرت زودتر از او دست از كار كشد بلكه صبر می‌كرد تا وی دست از كار بكشد. و نشد كسی با آن حضرت گفتگو را آغاز كند و حضرت پیش از او سكوت كند. و هرگز دیده نشد كه نزد كسی پای خود را دراز كند. و هرگز میان دو كار مخیر نشد مگر اینكه دشوارترین آنها را اختیار می‌فرمود. و در ستمی كه به او می‌شد درصدد انتقام بر نمی‌آمد مگر آنكه محارم خدا هتك شود، كه در این صورت به خاطر خدا خشم می‌گرفت. و هرگز در حال تكیه دادن چیزی نخورد تا از دنیا رحلت فرمود.

همیشه لبخند برلب داشت ولی بلند نمی‌خندید، و غمگین به نظر می‌رسید اما عبوس و دژم نبود. فروتن بود اما خود را كوچك نمی‌نمود، بخشنده بود اما اسراف نمی‌ورزید، و نازكدل و مهربان با همة مسلمانان بود


و چیزی از آن جناب درخواست نشد كه «نه» بگوید. و هرگز حاجتمندی را رد نكرد جز آنكه یا حاجت او را برمی‌آورد، یا او را با سخنی نرم و دلنواز خرسند می‌ساخت. نمازش در عین تمامیت از نماز همه مردم سبك‌تر،‌ و خطبه‌اش از همه كوتاه‌تر و از بیهوده‌گویی بركنار بود. و چون از راه می‌رسید از بوی خوشش شناخته می‌شد. و چون با دیگران بر سر یك سفره می‌نشست اول كسی بود كه شروع به غذا خوردن می‌كرد و آخرین كسی بود كه از غذا دست می‌كشید، و هنگام غذا خوردن از جلو خود میل می‌فرمود، و تنها هنگام خوردن رطب و خرما دست به سوی دیگر هم می‌برد.

آشامیدنی را با سه نفس می‌آشامید، و آب را می‌مكید و یكباره سر نمی‌كشید. دست راستش به خوردن و آشامیدن و گرفتن و دادن اختصاص داشت و جز با دست راست چیزی نمی‌گرفت و نمی‌داد، و دست چپش برای سایر اعضای بدنش بود. در همة كارها چون لباس پوشیدن، كفش پوشیدن و از مركب پیاده شدن شروع با دست یا پای راست را دوست داشت.

http://img.tebyan.net/big/1388/12/69...9101522025.jpg
چون كسی را صدا می‌زد سه بار تكرار می‌كرد،‌ ولی در سخن گفتن یك بار بیشتر نمی‌گفت. و اگر اذن دخول می‌گرفت سه بار تكرار می‌فرمود. كلامش روشن بود و هر شنونده‌ای آن را می‌فهمید. به هنگام سخن گفتن سفیدی دندانش برق می‌زد، و اگر او را می‌دیدی می‌گفتی دندان‌های پیش او فاصله دارد ولی نداشت.


نگاه كردنش كوتاه بود و به كسی خیره نمی‌شد. با كسی سخنی را كه او خوش نمی‌داشت نمی‌گفت. هنگام راه رفتن مانند كسی كه از سراشیبی فرود می‌آید قدم بر می‌داشت. می‌فرمود: بهترین شما خوشخوترین شماست. هیچ خوراكی را نكوهش یا ستایش نمی‌كرد. یاران آن حضرت در حضور او كشمكش و بگومگو نمی‌كردند. هر كس از او سخن می‌گفت، می‌گفت: هیچ كس را مانند آن جناب(ص) پیش از آن و بعد از آن ندیده و نخواهم دید.
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) هرگاه با كسی می‌نشست از جا برنمی‌خاست تا همنشین او از جا برخیزد.
به روایت طبرسی: رسول خدا(ص) به هنگام سخن گفتن لبخند می‌زد.
نمازش در عین تمامیت از نماز همة مردم سبك‌تر،‌ و خطبه‌اش از همه كوتاه‌تر و از بیهوده‌گویی بركنار بود. و چون از راه می‌رسید از بوی خوشش شناخته می‌شد


معمر بن خلاد گوید: از حضرت رضا(ع) پرسیدم و گفتم: قربانت گردم، آدمی در میان گروهی قرار دارد، سخنی به میان می‌آید كه همه شوخی می‌كنند. و می‌خندند،‌ این چه صورت دارد؟ فرمود: مانعی نیست، اگر نباشد، ـ و من یقین كردم منظور آن حضرت آن است كه فحش و ناسزایی در میان نباشد ـ سپس فرمود: مردی از اعراب بادیه‌نشین نزد رسول خدا(ص) می‌آمد و برای آن حضرت هدیه می‌آورد و همان‌جا می‌گفت: پول هدیة مرا مرحمت كن! و رسول خدا(ص) از این سخن می‌خندید. و هرگاه غمگین می‌شد می‌فرمود: اعرابی چه می‌كند؟ كاش نزد ما می‌آمد [و با سخنانش ما را می‌خندانید].
منبع: ماهنامه موعود شماره 66
تنظیم: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی


پی‌نوشت:
برگرفته از: سنن‌النبی، نوشتة علامه سید محمدحسین طباطبایی(ره)، ترجمة حسین استادولی.

abadani 03-01-2010 08:22 AM

فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد
مولای زمان مهتر صاحب دل امجد
آن سید مسعود و خداوند مؤید
پیغمبر محمود ابوالقاسم احمد
وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد
این بس که خدا گوید ما کان محمد
بر منزلت و قدرش یزدان کند اقرار


اکنون ساعت 01:09 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)