پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   زبان ادب و فرهنگ کردی (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=150)
-   -   یلماز گونای (http://p30city.net/showthread.php?t=28542)

behnam5555 09-17-2010 01:05 PM

یلماز گونای
 
یلماز گونای

http://tkfiles.storage.msn.com/x1pnp...dBHHXwksvRB7fE

یلماز گونای فیلمساز و نمایشنامه نویس معروف کرد، سال ۱۹۳۷ در کردستان ترکیه متولد شد و تحصیلاتش را در دانشگاه استانبول ادامه داده، به گفته خودش سینما را با نگاه کردن فیلم آموخت. وی ۱۲ سال را در زندانهای ترکیه گذراند و یک سال را نیز در تبعید به سر برد. نهایتاً از ترکیه به سوئد و سپس به فرانسه رفت. فیلمهای «دیوار» و «راه» از معروف ترین کارهای وی می باشند که آنها را از پشت میله های زندان کارگردانی کرده است.

http://tkfiles.storage.msn.com/x1pnp...JpV-UqLXIh__4o

وی علاوه بر دریافت جوایز متعدد، جایزه اول جشنواره کن فرانسه را به خاطر فیلم «راه» دریافت کرده است. یلماز نهایتا سال ۱۹۸۵ به طور مرموزی در پاریس و در غربت و تنهایی درگذشت. شعر زیر سروده شاعر توانای کرد «محمد حمه باقی» می باشد که برای یلماز گونای سروده شده و آقای کامبیز کریمی آن را به فارسی برگردانده است و در کتاب «تبعید ۱۸۲هزار رؤیا» به چاپ رسیده است.

یلماز گونای


(۱)


دسته گل اشک در دست و


جیبهایش پر از


خاک و برف و تلآلؤ آفتاب وطن.


تنها،


تنهای تنها


خیابان شهرهای زیر آسمان آوارگی را می پیماید.


شبها نیز تنهای تنها


در غربت اتاق هتلی می خوابد.


اتاقش: تختخوابی و چند کتاب و پرچم و نقشه ی وطن.


وقت خواب، همچون رقاصه ای خسته


دستانش از تخت آویزان.



در خوابش وطن،


سیه پوشی است سوار بر ققنوس، رد بر ردّّ آهویی


بر این سعی که به او برسد.


اما ناگهان،


صدها شیطان بالدار،


از صد جانب سرازیر می شوند و


چشمان و رخساره اش را می خراشندو


ققنوس را می ربایند!



(۲)


از خواب می پرد.


شتابان پرچم و نقشه را در آغوش می کشد.


پرچم و نقشه را که به دو چشم مبدل شده اند


و شاخه های رنگین اشک از آن می چکد


و او جیب و دستهایش را پر می کند.



برهنه،


برهنه همچون طلوع آفتاب،


از دروازه و پنجره ی بسته ی شهرها،


قطره... قطره،


بر رخساره ی خوابیده ی انسانیت می چکد.



(۳)


غروبی، صدها کبوتر


در چهار جانب اتاقش پر می کشیدند.


وقتی پگاه به اتاق خاموشش سرک کشید:


دید مثل همیشه خوابیده است


بر یک چشمش برف و


بر دیگری خاک وطن نشسته است.


دید، بر سینه اش چند شاخه نور جوانه زده اند:


پرچم را همچون دستاری بر سر پیچیده و

تا همیشه غنوده است.



اکنون ساعت 09:03 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)