پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   نامه – سید علی صالحی (http://p30city.net/showthread.php?t=29805)

behnam5555 12-09-2010 03:05 PM

نامه – سید علی صالحی
 



نامه – سید علی صالحی


سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار … هی بخند!
بی‌پرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
یادت می‌آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!

sharareh1 12-09-2010 03:59 PM

بيا برويم رو به روی بادِ شمال
آن سوی پرچين گريه*ها
سرپناهی خيس از مژه*های ماه را بلدم
که بی*راهه*ی دريا نيست.
ديگر از اين همه سلامِ ضبط شده بر آدابِ لاجرم خسته*ام
بيا برويم!
آن سوی هر چه حرف و حديثِ امروزست
هميشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقی*ست
می*توانيم بدون تکلم خاطره*ئی حتی کامل شويم
می*توانيم دمی در برابر جهان
به يک واژه ساده قناعت کنيم
من حدس می*زنم از آوازِ آن همه سال و ماه
هنوز بيت ساده*ئی از غربتِ گريه را بياد آورم.
من خودم هستم
بی خود اين آينه را رو به روی خاطره مگير
هيچ اتفاق خاصی رخ نداده است
تنها شبی هفت ساله خوابيدم و بامدادان هزارساله برخاستم.
دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می*کنم
صبوری می*کنم تا تمام کلمات عاقل شوند
صبوری می*کنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شود
صبوری می*کنم تا طلوع تبسم، تا سهم سايه،* تا سراغِ همسايه
صبوری می*کنم تا مَدار، مُدارا، مرگ
تا مرگ، خسته از دق*البابِ نوبتم
آهسته زير لب … چيزی، حرفی، سخنی بگويد
مثلا وقت بسيار است و دوباره باز خواهم گشت!
هِه! مرا نمی*شناسد مرگ
يا کودک است هنوز و يا شاعران ساکتند!
حالا برو ای مرگ، برادر، ای بيم ساده*ی آشنا
تا تو دوباره بازآيی
من هم دوباره عاشق خواهم شد!


اکنون ساعت 03:26 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)