![]() |
مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری پیر هرات
|
مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری پیر هرات
الهی! اگر مستم و اگر دیوانه ام از مقیمان این آستانه ام، آشنایی با خود ده که از کاینات بیگانه ام. |
مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری پیر هرات
الهی! ای بیننده نمازها، ای پذیرنده نیازها، ای داننده رازها و ای شنونده آوازها، ای مطلع بر حقایق و ای مهربان بر خلایق. عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر، عیب های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر. اگر بگیری بر ما حجت نداریم و اگر بسوزی طاقت ندارم، از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت. |
|
ای کریمی که بخشندهء عطائی و ای حکیمی که پوشندهء خطائی و ای صمدی که از ادراک خلق جدائی و ای احدی که در ذات و صفات بی همتائی و ای خالقی که راهنمائی و ای قادری که خدایی را سزائی جان ما را صفای خود ده دل ما را هوای خود ده چشم ما را ضیای خود ده ما را آن ده که آن به الهی عشق چیست؟ الهی عشق چیست؟ شادی رفته و غم آمده عاشق کیست؟ دمی فرو شده جانی بر آمده دیده ای که بدوست آمده نزدیک کس نیامده هرکه در این راه قدم نهاد واپس نیامده اصل وصال دل است و باقی زحمت آب وگل است خوش عالمی است نیستی خوش عالمی است نیستی که هرکجا بایستی، کسی نگوید کیستی اگر بر هوا پری مگسی باشی و اگر بر روی آب روی خسی باشی دلی بدست آر تا کسی باشی انکار مکن که انکار شوم است انکار کننده این کار محروم است الهی بنیاد توحید ما را خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن و به گناه روی ما را سیاه مکن الهی ظاهری داریم شوریده باطنی داریم در خواب سینه ای داریم پر آتش دیده ای داریم پر آب گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه در آب چشم، غرق آب الهی انتظار را طاقت باید و ما را نیست صبر را فراقت باید و ما را نیست الهی الهی تو ساز که از این معلولان شفا ناید تو گشا که از این ملولان کاری نگشاید به صلاح آر که نیک بی سامانیم جمع دار که بد پریشانیم... ... .. . |
مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
مقدمه نام خواجه عبدالله انصاری یادآور سوز و عشق نوستالزیک انسانی که نی وجودش در تب وتاب نیستان وجود سرمدی بی خود و سرمست گشته وفغان برآورده. او از هنگامی که خود را شناخت در ذات اقدس محبوب خویش را غرقه ساخت. مدتی را تحت تعلیم شیخ ابوعبدالله طایی و امام یحیی شبانی به تلمذ پرداخت. اما این قیل وقال مدرسه اورا راضی نمیداشت(در اوایل تحصیل میجستم دلایل تفضیل و در طلب مجمل اوقات نمی بود و محمل نشسته بودم در مدرسه و در هوس هزار وسوسه...)) سرانجام هنگامی که موفق به دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی میشود از درس ومشق برمیگذرد و به اقلیم بیکران عشق و محبت پای میگذارد. مراد دیگر او شیخ ابوسعید ابی الخیر بوده است که وی را در وادی حیرت یار بود و رهنما. خواجه عبدالله انصاری در سال 396 هجری قمری در کهن دز واقع در ناحیه ی طوس از منطقه وسیع هرات متولد گردید و سرانجام در 481 هجری قمریدر محل تولد خود به مقصد و معبودش رسید. http://i30.tinypic.com/vgq70m.jpg .. |
مناجات 1
الهی! الهی نور تو چراغ معرفت بیفروخت دل من افزونی است. گواهی تو ترجمانی من بکردند ندای من افزونی است. قرب تو چـــراغ وجد بیفروخت همت من افزونی است. بود تو کار من راست کـــرد بود من افزونی است. الهی! از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا؟واز بود تــــو همـــه عطاست و وفا! به بر پیدا!و بکرم هویدا. نا کرده گیر کرد رهی. و آن کـــن که از تو سزا. (ج اول-ص28-تفسیر سوره الفاتحه) مناجات 2 الهی! نـــام تو مــا را جواز! و مهــــــر تو ما را جهــاز! الهی! شنــاخت تو ما را امان! و لطف تو مـــا را عیـــان ـ الهی! فضـــل تـــو ما را لوا,کنف تــــو ما را ماوی ! الهی! ضیعفان را پناهی قاصدان را بـــر سراهی مومنـــــان را گواهی چه بود که افزایی و نکاهی؟ الهــــی! چه عزیز است او که تو او را خواهی! ور بگریزد او را در راه آریی. طوبی آنکس را کـــه تو او رایی! آیا که:تا از ما خــــود کرایی؟ (ص29-تفسیر سوره الفاتحه) |
مناجات 3
تو را که داند؟که:تو را((تو))دانی تو را نداند کس. تو را تو دانی بس!ای سزاوار ثنای خویش! و ای شکرکننده عطای خویش! رهی به ذات خود از خدمت تو عاجز و به عقل خود از شناخت منت تو عاجز و به کل خود از شادی به تو عاجز و به توان خود از سزای عقل تو عاجز کریما! گرفتار آن دردم که تو درمان آنی بنده آن ثنایم که تو سزای آنی من در تو چه دانم؟ تو دانی!تو آنی که گفتی من آنم!آنی. مناجات 4 الهی! نمی توانیم که این کار بی تو به سر بریم. نه زهره آن داریم که از تو بسر بریم هر گه که پنداریم که رسیدیم از حیرت شما روا سر بریم. خـــــداوندا! کجا باز یابیم آن روزکه تو ما را بودی و ما نبــودیم تا باز به ان روز رسیم میان آتش و دودیم اگـــر بدو گیتی آن روز یابیم بر سودیم ور بود خود را در یابیم به نبــود خود خشنودیم. (ج اول-ص36-تفسیر سوره الفاتحه) |
مناجات 5
الهی! از آنچه نخواستی چه آیــــد؟ و آن را که نخواندی کی آیــد؟ تا کشته را از آب چیست؟ و نا بایسته را جواب چیست؟ تلخ را چه سود اگر آب خوش در جوار است؟ و خار را چه حاصل از آن که بوی گل در کنار است؟ (ج اول-ص73-در تفسیر البقره) مناجات 6 الهی! گر زارم در تو زاریدن خوش است ور نازم به تو نازیدن خوش است. الهی!شاد بدانم که بر درگاه تو می زارم بر آن امیـــد آن که روزی در میـــدان فضل بتو نازم تو!من بپذیری و من با تو پردازم ـ یک نظر در من نگری و دو گیتی به آب انـــدازم. (ج اول-ص113و114-در تفسیر البقره) |
اکنون ساعت 05:00 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)