![]() |
آموزش خط میخی فارسی باستان
|
خودآموز فارسی باستان – ۱ – دریافت قلم پارسوماش
اولین بروید و قلم پارسوماش را دریافت و نصب کنید. توی Word یا هر ویرایشگر دیگری که استفاده میکنید، در حالت تایپ لاتین، قلم Parsoomash را انتخاب کنید و بنویسید ap اگر نوشتهتان به این صورت در آمد: http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...p-image002.jpg یعنی اوضاع مرتب است و فونتتان درست نصب شده و توانستهاید به فارسی باستان بنویسید «آب»! |
خودآموز فارسی باستان – ۲ – درباره قلم پارسوماش
«پارسوماش» نام کهن شهری است که الان مینامیم «مسجد سلیمان». سازندهی گمنام فونت Parsoomash هم به افتخار همین شهر که زمان هخامنشیان مرکزیت سیاسی اقتصادی داشته است، قلم را نامگذاری کرده است. فونت پارسوماش یک خوبی دارد و یک بدی. خوبیاش این است که حروفش روی حروف انگلیسی صفحه کلید نگاشت شدهاند. یعنی اگر میخواهید به خط میخی بنویسید ب، کافی است با این فونت بنویسید b. اینجوری کار با فونت برای تازهکارها آسانتر است. بدی فونت پارسوماش این است که از استاندارد یونیکد مربوط به خط میخی تبعیت نمیکند. یعنی به معنی دقیق کلمه فونت فارسی باستان به حساب نمیآید و بیشتر یک نقاشی روی حروف استاندارد انگلیسی است (چیزی شبیه Wingdings) به هر حال این فونت پارسوماش کار ما را راه میاندازد. |
خودآموز فارسی باستان – ۳ – نکات اولیه خط
خط میخی، بر خلاف ظاهر ترسناکی که دارد، خیلی خط سادهای است. یعنی آسانترین قدمی که در راه یاد گرفتن زبان فارسی باستان و خواندن کتیبههای هخامنشی برمیدارید، همین یاد گرفتن خط است. خط میخی، بر خلاف سایر خطوط ایرانی، از چپ به راست نوشته میشود (مثل انگلیسی) و علامتهایش به هم نمیچسبند (بر خلاف فارسی نو و پهلوی). بنابراین کافی است که شکل حروف و چند قاعدهی ساده را یاد بگیرید تا بتوانید بخوانید و بنویسید. با چند مثال ساده شروع میکنیم و چند واژهی امروزی را به خط میخی مینویسیم (توجه داشته باشید که نگارش و تلفظ واژههای باستانی کلماتی که مثال میزنیم ممکن است زمین تا آسمان با معادل امروزیشان فرق داشته باشد) ۱- دست (dast) نوشته میشود: dst dst قاعدهی اول این که صدای فتحه (a) نوشته نمیشود. اکثر حروف بیصدای فارسی باستان (مثل d، s و t) صدای فتحهی نهفته دارند. یعنی یا ساکن خوانده میشوند یا با فتحه. پس چیزی که نوشتیم میتوانست dasat یا dasata هم خوانده شود. ۲- شیر (šīr) نوشته میشود: Sir Sir دقت کنید که در فونت پارسوماش، حروف کوچک و بزرگ انگلیسی ممکن است نمایندهی حروف خط میخی متفاوتی باشند. مثلا s میشود سین (مثل دست) و S میشود شین (مثل شیر). اگر از Word استفاده میکنید بهتر است Auto-capitalizing را غیر فعال کنید. قاعدهی دوم این که هر صدایی غیر از فتحه را باید بنویسید. چه صداهای کوتاه و چه بلند. اینجا هم که به صدای ئی نیاز داشتیم، از حرف i استفاده کردیم. البته این قاعده چند استثناء دارد که بعدا اشاره میکنیم. فعلا چند مثال دیگر: ۳- کار (kār) نوشته میشود: kar kar (دقت کنید که برای صدای آ یک حرف a گذاشتیم) ۴- مهران و شهنام و امیر و علی و همسر هم به ترتیب نوشته میشوند: mihran Shnam amir ali hmsr خوب فعلا با همین دو قاعده و جدول زیر میتوانید واژههای رایج فارسی را به خط میخی بنویسید. در جدول به نکات زیر دقت کنید: ۱- توی ستون دوم،ba یعنی اینکه این حرف میتواند هم b باشد و هم ba (همان قضیهی فتحهی نهان) ۲- توی ستون کلید، حروف بزرگ را Boldکردهام (مثلا نگاه کنید به Sبرای شین و s برای سین) ۳- حروف فارسی باستان همینها نیستند. چند حرف و علامت دیگر را نیاوردهام. ۴- در فارسی باستان حرف ی (مثل یخ) با صدای ئی مثل (دین) فرق دارد و دو علامت جدا دارند. حرف\صدای فارسی\صدای لاتین\کلید\شکل میخی ا آ\a\a\a/ā ئی\i\i\i/īئو\u\u\u/ū ب\b\b\ba پ\p\p\pa ت\t\t\ta ج\j\j\ja چ\C\C\ča خ\x\x\xa د\c\d\da ر\r\r\ra ز\z\z\za س\s\s\sa ش\S\S\ša ف\f\f\fa ک\k\k\ka گ\g\g\ga ل\l\l\la م\m\m\ya ن\n\n\ma و\v\v\na ه\h\h\ha ی\y\y\ya |
خودآموز فارسی باستان – ۴ – چند تمرین
خوب! برای اینکه اعتماد به نفستان بالا برود چند تا تمرین انجام بدهید: سعی کنید واژههای زیر را که همه از کتیبههای هخامنشی کپی شدهاند، بخوانید. واژههایی را انتخاب کردهام که به معادل امروزیشان خیلی نزدیک هستند و برای اینکه نتوانید تقلب کنید، به جای استفاده از فونت، عکس واژه را گذاشتهام. (راستی از جدولی که در شمارهی قبلی آوردهام حتما استفاده کنید و انتظار نداشته باشید که شکل علامتها را حفظ باشید. خود داریوش هم با نگاه به جدول میخوانده!) ۱- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...p-image001.jpg (معادل امروزیاش را نمیتوانید حدس بزنید؟!) ۲- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...-image0021.jpg (حروفی که تلفظشان به هم نزدیک است، ممکن است در طول زمان جای هم را بگیرند، مثلا و و ب یا ک و گ) ۳- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...p-image003.jpg (باز هم مثل قبلی، جای حرفی که اجدادمان ت تلفظ میکردهاند، ممکن است ما د تلفظ کنید ۴- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...p-image004.jpg (اگر نتوانستید حدس بزنید، بدانید که اسم یک آدم خیلی خیلی مهم است) ۵- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...p-image006.jpg (زحمت خواندن حروفش زیاد است ولی وقتی حروف را خواندید داد میزند که چه واژهای است) |
خودآموز فارسی باستان – ۵ – چند نکته پایانی دیگر
توی قسمت سوم بیست و سه علامت از خط میخی را نشان دادیم و قواعد اولیه نوشتن را هم گفتیم. توی این قسمت و قسمت بعدی، آوانگاری، بقیه علائم، و قواعد پیچیدهتر را توضیح میدهیم تا بتوانید خط کتیبههای فارسی باستان را بخوانید (برای معنی کردنش البته خیلی کارها مانده است هنوز …) آوانگاری رسم است برای نشان دادن شیوهی تلفظ واژههای فارسی باستان، از نوعی نگارش لاتین استفاده میکنند که نامش را گذاشتهاند «آوانگاری» (transliteration) توی قسمتهای قبلی برای نوشتن تلفظ مثالها از آوانگاری فارسی باستان استفاده کردیم و قواعدش هم خیلی ساده است. یعنی همه چیز با استفاده از خط لاتین و الفبای انگلیسی نوشته میشود. فقط برای صداهای بلند، مثل (صدای آ در «کار»، ئو در «دور» و ئی در «تیر»)، یک خط تیره بالای حرف صدادار قرار میگیرد: kār، dūr و tīr برای حروفی مثل خ، چ و ش که در انگلیسی وجود ندارند یا دو حرفی نوشته میشوند هم علامتهای معادلی در نظر گرفته شده است: x برای خ، č برای چ و š برای ش واژه جداکن در خط میخی برای اینکه دو واژه را از هم جدا کنیم، به جای فاصله گذاشتن، بینشان علامت / میگذاریم. جالب است بدانید که برای کتیبهنویسان هخامنشی اصلا مهم نبوده که کلمه آخر خط تمام میشود یا نه؛ هر کلمهای آنجا تمام میشود که به علامت / برسد، حالا میخواهد در همین خط باشد یا خط بعدی. دو حرف دیگر دو حرف دیگر در فارسی باستان هست به شکلهای o و c. اولی (o) صدای ث عربی یا th انگلیسی میدهد (سین نوک زبانی) و بصورت Ѳ آوانویسی میشود. دومی (c) هم صدای Ѳr میدهد (یعنی همان ث و یک ر) البته زبانشناسان کمی سر اینکه این حرف واقعا چه صدایی میداده اختلاف دارند ولی اکثریت نظرشان همین است که نوشتهایم. حرفهایی با صداهای دیگر فرض کنید با آنچه تا اکنون از خط میخی دانستهایم، بخواهیم بنویسیم کوروش. قاعدتا چیزی که مینویسیم این شکلی است: kuruS اما چیزی که توی کتیبهها نوشته شده است این شکلی است: KuRuS میبینید که دو حرف ک و ر متفاوت با چیزی که انتظار داشتیم نوشته شدهاند. اگر یادتان باشد، همهی حروفی که در جدول پیشین نمایش دادیم صدای فتحهی نهان داشتند. حالا بعضی از حروف خط میخی، حالت(هایی) با صدای غیر فتحه دارند… سخت شد؟! اینطور بگوییم که یک حرف داریم به شکل k که صدای k یا ka میدهد. آنوقت یک حرف دیگر هم داریم به شکل K که صدای ku میدهد. پس اگر در خط میخی بخواهیم بنویسیم kar یا kār یا tik از شکل اول (k) استفاده میکنیم اما اگر بخواهیم بنویسیم kūrūš یا هر کلمهی دیگری که k در آن صدای ضمه دارد (کوتاه یا کشیده) از شکل دوم (K) استفاده میکنیم. دقت کنید که در نوشتن کوروش، بعد از حرف K، صدای u آمده است. خود K ضمه دارد، ما هم یک صدای u اضافه کردیم، پس یعنی صدای کشیدهی اووو داریم (در آوانویسی مینویسیم ū) همین قاعده در مورد r و R > هم صدق میکند. بعضی حروف خط میخی هم صدای i دارند مثل علامت M که صدای mi میدهد یا V که صدای Vi میدهد. جدول زیر تکمیل شدهی جدول قسمت سوم است. میبینید که همهی واژهها حتما حالت فتحهدار را دارند ولی تعداد اندکی حالت مربوط به صداهای دیگر را دارند. http://ups.night-skin.com/images/8hl...a65jj11mih.png تمام شد؟ نه فقط یک ذرهی دیگر مانده …! |
خودآموز فارسی باستان – ۶ – نکات پایانی خط
این آخرین قسمت از درسهای آموزش فارسی باستان است که به خط مربوط میشود. با دانستههایی که در این درس ارائه میشود، دیگر میتوانید کتیبههای فارسی باستان را روخوانی کنید و آماده شوید که قسمت سخت کار، یعنی فهمیدن معنی کتیبهها را آغاز کنید. اندیشهنگارها (کوتهنوشتها) ایدهی کوتهنوشت یا Acronym از زمان کوروش و داریوش وجود داشته. در کتیبههای هخامنشی، واژههایی مثل شاه، اهورامزدا و چند واژهی دیگر خیلی تکرار شده است. برای صرفهجویی در وقت و سنگ، به تدریج برای این واژهها علامتهای اختصاصی به وجود آمده. جالب است که در هیچکدام از کتیبههای داریوش چنین علامتهایی نیست و انگار تنبلی از نسلهای بعد به شاهان هخامنشی هم سرایت کرده! به هر حال این شش علامت هم در خط میخی فارسی باستان وجود دارد که هر کدام نشانگر یک کلمه هستند: http://ups.night-skin.com/images/r24ia72jispz4kq7o0.png همانطور که میبینید، فونت پارسوماش علائم مربوط به سهتا از این کوتهنوشتها را ندارد. البته کوتهنوشت مربوط به کشور را میشود با کلیدهای پرانتز بسته و عدد ۱ ساخت. اعداد سیستم عددنویسی فارسی باستان شبیه رومی است. یعنی عدد صفر نداریم، برای اعداد پایه علامتهایی وجود دارد، اعداد دیگر از جمع اعداد پایه به وجود میآیند. در جدول میبینید که فونت پارسوماش یک نقص دیگر هم دارد: علامت عدد ۱۰۰ را ندارد. شکل عدد ۱۰۰ در خط میخی در علامت مربوط به ۱۲۰ نشان داده شده است. اگر علامت ) را که مربوط به ۲۰ است از ۱۲۰ (}) حذف کنیم، چیزی که باقی میماند (یک میخ عمودی و دو افقی که از تیزی به هم چسبیدهاند) علامت ۱۰۰ به دست میآید. http://ups.night-skin.com/images/vpgdsl0ywp2jw90tct.png خوب، با این دانستهها میتوانید کتیبههای فارسی باستان را روخوانی کنید! (معنی؟ نه! هنوز خیلی کار داریم!) |
خودآموز فارسی باستان – ۷ – چند خط از کتیبهی داریوش نامگذاری کتیبههای هخامنشی اینطوری است که اول نام اختصاری نویسنده میآید. مثلا D برای داریوش یا X برای خشایارشاه (Xerxes)؛ بعد حرف اختصاری محل کتیبه میآید، مثلا P برای تخت جمشید (Persepolis) یا B برای بیستون. آخر سر هم شمارهی کتیبه میآید. به این ترتیب DPa میشود کتیبهی اول داریوش در تخت جمشید (حالا باید یک راهنمای تخت جمشید داشته باشید تا نشان بدهد که از آن همه کتیبهی داریوش کدام a است و کدام b) یا A2Ha میشود کتیبهی اول اردشیر دوم در همدان. کتیبههای هخامنشی آنقدرها تنوع ندارند. خیلی از شاهان هخامنشی آمدهاند از روی دست داریوش تقلب کردهاند و یک کتیبه نوشتهاند عین کتیبهی سرسلسله، فقط آنجایی که داریوش میگوید: «منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، پسر ویشتاسپ…» به جای داریوش و ویشتاسپ، اسم خودشان و پدرشان را نوشتهاند. مفصلترین و متنوعترین کتیبهی هخامنشی، کتیبهی پنج ستونهی داریوش در بیستون است که در آن اول خودش و اجدادش را تا «هخامنش» نام میبرد و کمی مباهات میکند که ۹ نسل من شاه بودهاند و بعد داستان شورش خودش بر گئومات مغ و پیروزیاش و شورشهایی که در شاهنشاهی رخ داد و نحوهی سرکوب شورشها و بلایی که سر شورشیها آمده است را نقل میکند. ما در رشتهی فرهنگ و زبانهای باستانی، در دو ترمی که درس فارسی باستان داشتیم، کار عمدهمان خواندن همین کتیبهی بیستون بود. (البته بجز آن چند کتیبهی مختصر دیگر هم خواندیم از جمله کتیبهی داریوش در سوئز) حالا که الفبای خط میخی فارسی باستان را یاد گرفتهاید، بیایید بخشی از یکی از کتیبههای داریوش را با هم ببینیم و از رو بخوانیم… اما قبل از اینکه برویم سراغ کتیبه، حواستان باشد که کتیبههای هخامنشی معمولا به سه زبان نوشته شدهاند: فارسی باستان، عیلامی و اکدی. آن دو زبان دیگر هم خط میخی مخصوص به خودشان را دارند که خیلی هم پیچیدهتر از خط فارسی باستان است. خلاصه اگر در تخت جمشید خواستید مهارتهای خودتان را نشان دوستان و اقوام بدهید، حواستان به این نکتهی بخصوص باشد که ضایع نشوید! متنی که انتخاب کردهام از کتیبهی DNa است (روی آرامگاه داریوش در نقش رستم). http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...oads/image.png سه خط و کلا چهارده کلمه که البته با حذف کلمات تکراری میشود ۹ کلمه. ۱- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ads/image1.png دو حرف ب و گ که با همان قاعدهی فتحهی نهان، خوانده میشود baga این همان کلمهی «بغ» است که در بعضی متنهای فارسی قدیمی هم پیدا میشود به معنای «خدا». این واژه در کلمهی «بغداد» هم آمده. معنی پایتخت کشور دوست و همسایه، عراق، میشود: «خدا ساخت»! ۲- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ads/image2.png چهار حرف و، ز، ر، و ک. این کلمه در تمرینهای قسمت چهارم هم بود که باز هم با قاعدهی فتحهی نهان خوانده میشود vazraka این واژه در فارسی امروز «بزرگ» تلفظ میشود. و تبدیل شده به ب و ک تبدیل شده به گ. کمی هم صدای واژهها عوض شده. این عوض شدن صداها در طول زمان قواعد و قوانینی برای خودش دارد که اسمش را میگذارند قواعد آوایی. با دانستن این قواعد آوایی (که خیلی هم مفصلاند) میشود گفت که فلان کلمهی فارسی امروزی احتمالا در زمان داریوش و خشایارشا چطور تلفظ میشده؛ یا واژهای که زمان هخامنشیان وجود داشته رد پایش را در کدام واژههای امروزی گذاشته. ۳- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ads/image3.png این واژه هم در تمرینهای قسمت چهارم بود و تابلو است که خوانده میشود Auramazdā. این سه واژه با یکدیگر میشوند baga vazraka Auramazdā یعنی «خدای بزرگ اهورامزدا» یا ادبیتر بخواهیم بگوییم «بغ بزرگ اهورامزدا» ۴- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ads/image4.png خوانده میشود hya و معنی میدهد «که». از نظر دستوری «موصول» به حساب میآید. ۵- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ads/image5.png http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ads/image6.png این کلمه آخر خط شکسته و قسمت دومش در خط بعد (خط دوم) نوشته شده. قرار بود تا وقتی به «واژهجداکن» نرسیده باشیم، واژه را ادامه بدهیم، پس این واژه خوانده میشود imām. احتمالا نمیتوانید حدس بزنید چه معنی میدهد و فکرتان به جاهای «خیلی بیربط» میرود. ولی اگر کرد بودید حدس زدنش برایتان راحتتر بود. واژه معنی میدهد «این». (بعضی از کردها برای اشاره به نزدیک میگویند ima) 6- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ads/image7.png خوانده میشود būmim. این همان «بوم» است که فردوسی میگوید: «که مازندران شهر ما یاد باد/ همیشه بر و بومش آباد باد» البته آن موقع معنیاش میشده «زمین». دقت کردید که هر دو کلمه به im ختم شدهاند؟ این قضیه نکتهی دستوری دارد که بعدا به آن میپردازیم. ۷- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ads/image8.png خوانده میشود adā. فعل است به معنی «ساخت» یا «کرد». البته دقیقتر بخواهیم بگوییم میشود «داد» به همان معنی که در «خداداد» و «بغداد» آمده. کمی قدیمتر فعل «دادن» معنی «آفریدن» داشته است. فعلهای فارسی باستان خیلی داستان دارند که میماند برای بعد. فعلا پس یک جملهی کامل خواندیم: «بغ بزرگ اهورامزدا، که این زمین را آفرید»! دو جملهی بعدی هم خیلی شبیه این است و راحت میشود خواند… ۸- تکراری است. همان hya به معنای «که» ۹- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ads/image9.png قرار شد که این جمله هم شبیه قبلی باشد. وقتی imām معنی بدهد «این» لابد avam هم معنی میدهد «آن»! (باز هم اگر کرد بودید راحت حدس میزدید!) ۱۰- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ds/image10.png http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ds/image11.png کلمهی شش حرفی ولی بسیار سادهی بعدی هست asmānam. وقتی اهورا مزدا در جملهی قبلی «این زمین» را آفرید، قاعدتا در این جمله باید «آن آسمان» را آفریده باشد دیگر! ۱۱- همان فعل adā به معنی «آفرید» پس تا اینجا شد «بغ بزرگ اهورا مزدا، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید» بعد از زمین و آسمان نوبت چیست؟ بعله! انسان! البته به گفتهی شاه هخامنشی، «مرد»! ۱۲- hya به معنای «که» ۱۳- http://www.ganjei.com/wordpress/wp-c...ds/image12.png همان واژهای که باید معنی «مرد» بدهد، خوانده میشود martiyam. دقت کنید |
خودآموز فارسی باستان – ۸ – ورود به دستور زبان
خوب! تا اینجا دیدیم که خط فارسی باستان بجز اینکه علائمش کمی ترسناکاند نکتهی خاصی ندارد و با دانستن چند قاعدهی ساده میشود آنرا روخوانی کرد. نگران حفظ کردن شکل میخها هم نباشید. گفتم که … خود داریوش هم از روی جدول نگاه میکرده! در عین حال دیدیم که واژههای فارسی باستان لزوما مثل واژههای فارسی امروزمان نیستند و از آن مهمتر، دستور زبان فارسی باستان خیلی با دستور ما فرق دارد. پس کار ما از این به بعد، از یک سو آشنا شدن با واژههای فارسی باستان است و از سوی دیگر درک دستور زبان اجداد دورمان… حالا که ترستان از خط میخی ریخته، مطالب را به آوانویسی لاتین مینویسم که خواندنش کمتر وقت میگیرد. اما برای اینکه مجبور باشید گهگاه به جدول حروف هم رجوع کنید، لابلای درسها مثالهایی هم از خط میزنیم. تفاوت دستوری ما میگوییم «علی نیما را دید». اینجا کسی که دیده شده نیما است و کسی که دیده علی است. به اصطلاح دستوری علی در جمله نقش نهادی/فاعلی دارد و نیما نقش مفعولی. حالا اگر بگوییم «نیما علی را دید» یعنی اگر جای علی و نیما را در جمله عوض کنیم، نقش این دو و بالطبع معنی جمله هم تغییر میکند. در زبان فارسی امروزی، چیزهایی مثل جای کلمه در جمله، یا حروفی مانند «را»، نقش کلمه را تعیین میکنند. حالا یک زبان فارسی مندرآوردی را تصور کنید که به جای تکیه روی مکان واژه و استفاده از حروفی مثل «را»، «از»، «با» و …، با استفاده از پسوندهای مختلف نقش علی و نیما در جمله را مشخص کند. مثلا در فارسیمندرآوردی ما هر کلمهای که فاعل جمله بود، به آخرش –و اضافه میکنیم و هرچه که مفعول بود به آخرش –م میچسبانیم. اینجوری جملهی قبلی میشود: «علیو نیمام دید». خوب حالا اگر بگوییم :«نیمام علیو دید» باز هم معنی جمله فرقی نمیکند. باز هم علی فاعل است و نیما مفعول. دستور زبان فارسی باستان، یک جورهایی شبیه به فارسی مندرآوردی است. یعنی نقش واژه در جمله از روی پسوندش مشخص میشود. به عبارت دیگر آخر واژهها، با توجه به نقشی که در جمله دارند عوض میشود. یعنی اگر واژهای مثل علی، فاعل جملهای باشد، یک جور نوشته میشود (مثل علیو در مثال ما) و اگر مفعول باشد یک جور دیگر (مثل علیام) قبل از این که جلوتر برویم بگذارید یک خط دیگر از همان کتیبهی DNa را بخوانیم: 1 baga : vazraka : Auramazdā : hya : im 2 ām : būmim : adā : hya : avam : asm 3 ānam : adā : hya : martiyam : adā : h 4 ya : šiyātim : adā : martiyahyā خطوط یک تا سه را قبلا خوانده بودیم. یادتان باشد در قسمت قبل حرف آخر خط سوم را کمرنگ کرده بودیم (همین h) چون مربوط به خط چهار میشود. اول میبینیم که اهورامزدا یک چیز دیگر را هم آفریده به نام šiyātim. حدس زدنش نباید خیلی سخت باشد که این šiyātim چیست… نتوانستید حدس بزنید؟…. همان چیزی است که الان میگوییم «شادی». پس «بغ بزرگ اهورامزدا که این زمین را آفرید که آن آسمان را آفرید که مرد را آفرید که شادی را آفرید …» اما تکلیف کلمهی آخر خط چهارم چیست؟ از ظاهر martiyahyāبرمیآید که همان مرد یا «مرت» باشد که اهورامزدا در خط بالا آفریده، ولی چرا آنجا martiyam و اینجا martiyahyā ؟ یک بار دیگر به متن قبلی نگاه کنید: «بغ بزرگ اهورامزدا که این زمین را آفرید که آن آسمان را آفرید که مرد را آفرید که شادی را آفرید …» دقت کنید که «این زمین» و «آن آسمان» و «مرد» و «شادی»، همهشان توسط اهورامزدا آفریده شدهاند و نقششان در جمله مفعولی است. از قضا همهی این واژهها به –m ختم میشوند. فارسی باستان در اینجا با فارسی مندرآوردی ما شباهت زیادی دارد، یعنی در کتیبهی جناب داریوش هم مفعول جمله پسوند –م گرفته! حالا تکلیف martiyahyā چه میشود؟ از مقایسهی martiyahyā و martiyam خیلی راحت میتوانیم حدس بزنیم که این واژه همان مرد است ولی در یک نقش دیگر. یعنی چون نقش «مرد» در آخر خط چهارم، چیزی غیر از نقش مفعولی است، به جای –m، پ |
خودآموز فارسی باستان – ۹ – کمی دستور
تا اینجا دانستیم که دستور زبان فارسی باستان، یک جورهایی شبیه به فارسی مندرآوردی ما است. باز هم فارسی مندرآوردی و کلمهی علی را در نظر بگیرید… قرارمان این بود که علی با توجه به نقشی که در جمله دارد، پسوندهای مختلف بگیرد. پس وقتی کتیبههای فارسی مندرآوردی را میخوانیم، یک جایش میبینیم که نوشته علیا، یک جای دیگر علیو و جای سوم نوشته علیام. یعنی خود «علی» بدون پسوند هیچجای کتیبههای فارسی مندرآوردی نمیآید. اسم این حالت «خالص» و پسوندنگرفتهی واژهها را میگذاریم «ستاک» (به انگلیسی stem). وقتی علی رفت توی جمله و بسته به نقشی که داشت، پسوند گرفت، (مثلا علیو) میشود حالت صرفشده (به انگلیسی case-form). بعد هم اگر قرار بود که واژهنامهای برای فارسی مندرآوردی درست کنیم، لابد فقط همین ستاک واژهها را مینوشتیم و درآوردن حالتهای مختلف صرفی را به عهدهی خواننده میگذاشتیم تا ستاک را بگیرد و پسوند مناسب را به آن بچسباند و کلمهای مناسب جمله درست کند اوضاع در فارسی باستان هم همینطوری است. مثلا همان کلمهی «مرت» را در نظر بگیرید. ستاک این کلمه martiya- است. توجه کنید که آخر ستاکها یک خط میچسبانیم که نشان دهد که باید یک پسوند به این ستاک بچسبد تا واژهای مناسب جمله از آن درست شود. آنوقت martiya- وقتی میخواهد آفریده شود، تبدیل میشود به martiyam (دیگر آن خط را ندارد) و وقتی شادی مال اوست، میشود martiyahyā و همینطور در نقشهای مختلف پسوندهای مربوط به آن نقش میگیرد. البته نه اینکه فکر کنید هر چیزی در فارسی باستان، این داستان نقش و پسوند را دارد. بعضی کلمات مثل همان hya (در متنی که خواندیم به معنی «که» آمده بود) همیشه یک شکل دارند و افعال هم (مثل adā) داستان مفصلی دارند برای خودشان. برگردیم سراغ DNa و چند خط دیگر هم بخوانیم. این چهار خطی را که خواندهایم تکرار نمیکنم. یادتان هست که اهورا مزدا داشت یک چیزهایی را میآفرید؛ الان هم ادامهی فعالیتهای اهورامزدا را میخوانیم: ۵ : hya : Dārayavaum : xšāyaѲiyam : ak 6 unauš : aivam : parūvnām : xšāyaѲ ۷ iyam : aivam : parūvnām : framātā ۸ ram : adam : Dārayavauš : xšāyaѲiya : va کلمهی akunauš که رنگش را قرمز کردهام، فعل است به معنی ساختن یا کردن. قسمتی از خط ۸ را هم که کمرنگ کردهام، مربوط میشود به درس بعد و الان کاری به کارش نداریم. کلمهی hya را هم که قبلا دیدهاید. برای بقیهی واژهها اول کمی فکر کنید که چه معنی ممکن است بدهند و به کدام واژه در فارسی امروز شبیهاند. (خلاقیت نشان دهید، با کلمه بازی کنید و اگر زبان ایرانیای غیر از فارسی بلدید –مثلا کردی- ببینید شاید چنین واژهای یا شبیه به آن در زبان دیگر وجود داشته باشد!) معنی هر واژه را که حدس زدید، به فرهنگ لغت بندانگشتی پایین رجوع کنید و ببینید حدستان چقدر درست بوده. r> ستاک\معنی\توضیح -Dārayavau\داریوش\بعدا که به تجزیه و تحلیل واژهها رسیدیم، میبینیم که معنی میدهد: دارای اندیشهی نیک -xšāyaѲiya\شاه\عمرا توانسته باشید این را حدس بزنید! -aiva\یک -parū\بسیار\حدس زدید پارو؟؟ با خودتان فکر نکردید پارو چکار دارد به داریوش و نقش رستم؟ -framātar\فرمانده، فرمانروا\این هم از آن واژههایی است که تجزیه و تحلیلش خیلی جالب است. پس اینجور شد که اهورامزدا پس از آفریدن شادی برای مرد، «… که داریوش را شاه کرد، یکی از بسیار شاهان، یکی از بسیار فرماندهان …» |
اکنون ساعت 12:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)