![]() |
زنان مقاوم، الگوي مردان تاريخ
طوعه يك خانم بود، پدر همفكر ابن ملجم، دختر قاتل امام حسن، پسر رفته كربلا امام حسين را بكشد. از دودمان اشعث! يك دختر اين وسط خوب درآمد. قرآن ميگويد: اينها الگو هستند. در قرآن سورهي تحريم داريم، ميگويد: مردها و زنها، همهي شما از اين خانم ياد بگيريد. مردم آمَنُوا يعني مردها، يعني مردها و زنها، حتي مردها بايد مقلد اين خانم باشند. اين خانم چه كسي بود؟ ميگويد: زن فرعون بود. خدا مثل زده، براي مردان با ايمان، گفته: گفته از خانم فرعون ياد بگيريد. چطور؟ گفت: خدايا من فرعون را نميخواهم. نه كاخش را ميخواهم، نه باغش را، نه طلايش را، نه نازش را. من با فرعون مخالفم. زن فرعون هستم اما با او نيستم. چه ميخواهم؟ من ميخواهم نزد خودت بيايم. ميخواهم شهيد شوم، ميخواهم از اين خانه بيرون بيايم. خدايا مرا از شر فرعون نجات بده!
ببينيد كمونيستها يك حرفي داشتند ميگفتند: اصل اقتصاد است. يعني اصل شكم است. همه چيزها دور اقتصاد ميچرخد. يعني اگر ميخواهيد ببينيد چه كسي چطور فكر ميكند، ببينيد سر چه سفرهاي نشسته است؟ اگر در كاخ غذا بخورد، فكرش هم كاخي است. اگر در كوخ غذا بخورد، فكرش كوخي است. يعني تفكر، هنر، سياست، اقتصاد، تمام روابط سياسي، اجتماعي بند به نظام اقتصادي است. قرآن ميگويد: غلط است. زن فرعون سر سفرهي كاخ نان ميخورد، اما به فكر كاخ نبود. زن وجود مستقلي است. برعكسش، يك نمونه ديگر. قرآن در همين سوره ميفرمايد: ميگويد: خدا براي نمونه مثل زده نمونهاي كافر زن نوح است و زن لوط.نوح پيغمبر بود، نوح پيغمبر بود، لوط پيغمبر بود. دو تا زن پيغمبر بد بودند. ميگويد: مثل كافر زن نوح، زن لوط، دو تا عبد صالح، دو تا پيغمبر عزيز، شوهر بودند، اما اينها منحرف بودند. دو تا پيغمبر هم ديگر اينطور نيست كه كسي سيد باشد جهنم نرود. ميگويد: زن پيغمبر بود اما پيغمبر او را بينياز نكرد. يعني جهنمي شد. در قرآن جاهاي ديگر هم داريم ما لوط را نجات داديم، مگر خانمش! خانمش بايد جز هلاك شدهها باشد. دارم چه ميگويم؟ زن وجودي مستقل است. يعني ميشود پدر بد، مادر بد، برادر بد، دختر عمو، دختر خاله، همشاگردي، همسايه، ميشود همه اهل مثلاً گناه باشند، اما يك دختر تنهايي تصميم بگيرد خوب شود. ميشود... طوعه، خوب اين هم براي اين. آن زماني كه ميخواستند مسلم را بگيرند، و مسلم جا نداشت برود، همين خانم، براي حفاظت او را در خانه برد. |
زنان طايفه بني اسد و حوادث كربلا زنان بني اسد، امام حسين كه در كربلا كشته شد، قبيلهي بني اسد زنهايشان حركت كردند. گفتند: پسر پيغمبر كشته شده ما برويم جنازهها را دفن كنيم. مردها ميترسيدند از حكومت، گفتند: خوب آن كسي كه حسين را كشت، ما را هم ميكشد. زنها گفتند: فداي حسين! زنها رفتند، آنوقت مردها به غيرتشان برخورد، مردها آمدند. يعني امام مردها زنها بودند. زن ميتواند امام مردها باشد. يك زني بود وقتي ميخواست بخوابد دو ركعت نماز ميخواند. به او گفتند: چه نمازي است ميخواني؟ آخر نماز شب يازده ركعت است. نماز مغرب سه ركعت است. عشا چهار ركعت است. اين دو ركعتي چيست كه ميخواني و ميخوابي؟ گفت: نميدانم ولي ميدانم امروز يك عده مردند. خوب اين را كه ميدانم. هر روز يك عده ميميرند. اين قطعي است. ميدانم شب اول قبر شب سختي است. اين را هم ميدانم. من دو ركعت نماز ميخوانم ميگويم: خدايا نميدانم چه كسي كجا مرده است؟ ولي هركس هرجايي مرده و شب اول قبرش است، سخت است خدايا رحمش كن. اين نماز به اندازهي سي سال معلمي ما ارزش دارد. چون نه دوربين است، نه پست است، نه شهرت است، نه مقام است، نه اضافهكار است، نه مأموريت است، نه مرخصي است، نه اميد بازنشستگي است، نه حق اوه.. .ما يك كاري كه ميكنيم هزار و يك شرط دارد. اين خانم نميداند چه كسي است. مأمورين، مأموري، پولت دادند.مسئوليت به تو دادند؟ اين دو ركعت نماز خيلي ارزش دارد. ولي اولين جنبش عليه رژيم بني اميه از زنها بود. زنان قبيلهي بني اسد. بعد مردم بني اسد يك ذره يك ذره هي جوشيد، جوشيد، جوشيد و... ا |
همسر يزيد، در مقابل يزيد يك خانم ديگر، زن يزيد! يزيد اينقدر بد بود پدرش معاويه اينچنين بود. ابوسفيان آن چنان بود. اما زن يزيد طرفدار امام حسين شد. ميخواهم چه بگويم؟ ميخواهم بگويم: دخترخانمها، خانمها، پسرها نگوييد: در خانهاي كه ما هستيم همه سيگار ميكشند، پس ما هم سيگاري شويم. همه دروغ ميگويند پس من هم دروغ ميگويم. هيچكس در اين خانه نماز نميخواند، پس من هم تارك الصلاة شوم. انسان وجودي مستقل است. انسان تنها ميتواند تصميم بگيرد. اينها كه در اين محيطها تنهايي تصميم ميگيرند، گاهي وقتها همه نشستند شما تنهايي بلند شو برو نماز بخوان. تنها بلند شو نماز بخوان. چطور يك عدهاي كه نشستند يك كسي سيگاري است تنهايي سيگار ميكشد. هيچكس سيگار نميكشد ولي اين چون سيگاري است خودش تنهايي سيگارش را روشن ميكند. شما هم به اندازه سيگار به نمازت اهميت بده. همه نشستند بگو: آقا من رفتم نماز بخوانم. خوب همين كه سر امام حسين را جلوي يزيد گذاشتند، يزيد با چوب داشت جسارت ميكرد، يكي از اصحاب پيغمبر گفت: يزيد اين لبها را پيغمبر ميبوسيد، تو داري چوب ميزني. همسر يزيد هم وقتي اين را شنيد، لباسش را سر كشيد، و به يزيد گفت كه اين سر پسر فاطمه است؟ من طرفدار او هستم. سيد بن طاووس ميگويد كه يزيد وقتي اين حرف را خانمش زد گفت: سرت به باد ميرود. گفت: برود. ميخواهي مرا بكشي؟ بكش. تو چوب ميزني بر لبهايي كه پيغمبر بوسيده! يعني گاهي وقتها يك زن در يك خانه كودتا ميكند. |
اکنون ساعت 10:43 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)