پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   قصه‌اي‌ به‌ زيبايي‌ نان‌ (http://p30city.net/showthread.php?t=4699)

k@vir 06-28-2008 12:11 AM

قصه‌اي‌ به‌ زيبايي‌ نان‌
 
يك‌ مشت‌ دانه‌ گندم، توي‌ پارچه‌اي‌ نمناك‌ خيس‌ خوردند؛ جوانه‌ زدند و سبز شدند. كمي‌ كه‌ بالا آمدند، دورشان‌ را روباني‌ قرمز گرفت‌ و همسايه‌ سكه‌ و سيب‌ شدند.بشقاب‌ سبزه‌ آبروي‌ سفره‌ هفت‌سين‌ بود. دانه‌هاي‌ گندم‌ خوشحال‌ بودند و خيالشان‌ پر بود از رقص‌ گندم‌زارهاي‌ طلايي. آنها به‌ پايان‌ قصه‌ فكر مي‌كردند؛ به‌ قرص‌ ناني‌ در سفره‌ و اشتياق‌ دستي‌ كه‌ آن‌ را مي‌چيند. نان‌ شدن‌ بزرگترين‌ آرزوي‌ هر دانه‌ گندم‌ است.
اما برگ‌هاي‌ تقويم‌ تند و تند ورق‌ خورد و سيزدهمين‌ برگ‌ پايان‌ دانه‌هاي‌ گندم‌ بود.
روبان‌ قرمز پاره‌ شد و دستي‌ دانه‌هاي‌ گندم‌ را از مزرعه‌ كوچكشان‌ جدا كرد. روياي‌ نان‌ و گندم‌ تكه‌تكه‌ شد. و اين‌ آخر قصه‌ بود.
دانه‌ها دلخور بودند، از قصه‌اي‌ كه‌ خدا برايشان‌ نوشته‌ بود.
پس‌ به‌ خدا گفتند: اين‌ قصه‌اي‌ نبود كه‌ دوستش‌ داشتيم، اين‌ قصه‌ ناتمام‌ است‌ و نان‌ ندارد.
خدا گفت: قصه‌ شما كوتاه‌ بود، اما ناتمام‌ نبود. قصه‌ شما، قصه‌ جوانه‌ زدن‌ بود و روييدن. قصه‌ سبزي، قصه‌اي‌ كه‌ براي‌ فهميدنش‌ عمري‌ بايد زيست.
قصه‌ شما، قصه‌ زندگي‌ بود و كوتاهي‌اش، رسالتتان‌ گفتن‌ همين‌ بود.
خدا گفت: قصه‌ شما اگرچه‌ نان‌ نداشت، اما زيبا بود، به‌ زيبايي‌ نان.

k@vir 06-28-2008 12:12 AM

خداوند نانواي‌ آدم‌هاست‌
 
او پيامبري‌ بود كه‌ كتاب‌ نداشت. معجزه‌اي‌ هم.اسباب‌ رسالت‌ او تنها خوشه‌اي‌ گندم‌ بود كه‌ خدا به‌ او داده‌ بود.خدا گفته‌ بود: دشمنان‌اند كه‌ معجزه‌ مي‌خواهند، معجزه‌اي‌ كه‌ مبهوتشان‌ كند.
دوستان‌ اما تنها با اشاره‌اي‌ ايمان‌ مي‌آورند. و اين‌ خوشه‌هاي‌ گندم‌ براي‌ اشاره‌ كافي‌ است.
پيامبر، كوي‌ به‌ كوي‌ و شهر به‌ شهر رفت‌ و گفت: آي‌ مردم، به‌ اين‌ خوشه‌ گندم‌ نگاه‌ كنيد. قصه‌ اين‌ گندم، قصه‌ شماست‌ كه‌ چيده‌ مي‌شود و به‌ آسياب‌ مي‌رود تا ساييده‌ شود و پس‌ از آن‌ خميري‌ خواهد شد در دست‌هاي‌ نانوا؛ و مي‌رود تا داغي‌ تنور را تجربه‌ كند، مي‌رود تا نان‌ شود، مائده‌ مقدس‌ سفره‌ها.
آي‌ مردم، شما نيز همان‌ خوشه‌هاي‌ گندميد كه‌ در مزرعه‌ خدا باليده‌ايد. نترسيد از اين‌ كه‌ چيده‌ مي‌شويد، خود را به‌ آسيابان‌ روزگار بسپاريد تا در آسياب‌ دنيا شما را بسايد، تا درشتي‌هايتان‌ به‌ نرمي‌ بدل‌ شود و سختي‌هايتان‌ به‌ آساني.
خداوند نانواي‌ آدم‌هاست. خميرتان‌ را به‌ او بدهيد تا در دست‌هايش‌ ورزيده‌ شويد، خدا بر روحتان‌ چاشني‌ درد و نمك‌ رنج‌ خواهد زد و شما را در دستان‌ خود خواهد فشرد؛ طاقت‌ بياوريد، طاقت‌ بياوريد تا پرورده‌ شويد.
و كيست‌ كه‌ نداند خداوند او را در تنور خود خواهد نشاند؛ اين‌ سنت‌ زندگي‌ است. اما زيباتر آن‌ است‌ كه‌ با پاي‌ خود به‌ تنورش‌ درآييد و بسوزييد، نه‌ از سر بيچارگي‌ و اضطرار، كه‌ از سر شوق‌ و اختيار.
پيامبر گفت: صبوري‌ كنيد تا نان‌ شويد؛ ناني‌ كه‌ زيبنده‌ سفره‌هاي‌ ملكوت‌ باشد. صبوري‌ كنيد تا نان‌ شويد؛ ناني‌ كه‌ به‌ مذاق‌ خدا خوش‌ آيد.
هزاران‌ سال‌ است‌ كه‌ نان‌ در سفره‌ آدمي‌ است‌ تا به‌ يادش‌ آورد قصه‌ خوشه‌هاي‌ گندم‌ و آسياب‌ و تنور را... قصه‌ نان‌ پختن، نان‌ قسمت‌ كردن، نان‌ شدن‌ را...

دانه کولانه 06-28-2008 12:38 AM

شاخه گندم
آخرين چيزي كه شاخه گندم به ياد مي آورد
اين بود كه تمام شاخه هاي تشنه
براي بازگشت باغبان لحظه شماري مي كردند
و دعا مي خواندند
و چون باغبان آمد
به ياد روزهايي كه در دستانش آب بود
برايش هلهله ها كردند
و جشن به پا كردند
ولي باغبان اين بار با داس آمده بود
شاخه گندم ديگر چيزي را به ياد نمي آورد....

امیر عباس انصاری 06-28-2008 06:24 AM

http://dezfoul.net/%7Eniko/picture/n...blackboard.jpg

alit00 07-16-2008 02:03 PM

قصه‌ نان‌ پختن، نان‌ قسمت‌ كردن، نان‌ شدن‌ را...
عالی بود
و امروز عده ایی نان را هم از سفره ها و خدواند دریغ می کنند!!!

گندم 12-28-2008 09:18 AM

ای کاش هنگامی که حضرت ادم دستش را میبر تا به هوس خوشه گندم را بچیند دستش را می گرفتم و می گفتم "بگذار تا ابد در بهشت بمانیم بهشت جاوید وجاویدان"

ALIMAGIC 01-05-2009 11:06 AM

گندم قصه پایان نیست شروع دوباره کاشتن ، نگاشتن ، افراشتن و سربریدن است .


اکنون ساعت 03:46 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)