آريانا جان چون اصل و ذات هستي و معشوق پنهان همه آن عاشقان « يکيست » و اوست که ثابت و تغيير ناپذير است ،
همه عارفان او را در « خلوت » خود جستجو ميکنند، زماني
که بجز صداي درون خويش هيچ صدايي نميشنوند ،
دير و خانقاه و خرابات و مي و مطرب همه بهانه ايست
براي نزديک شدن به ساقي جهان ، همان معشوق ابدي .....
این تویی ظاهر که پنــــــــداری تویی
هست اندر توی تو از بی تویـــــــــــــی
او تو هست اما نه این تو که تن است
آن تویی که برتر از مــــــــا و من است
توی تو در دیگری آمــــــــــــد دفین
من غلام مرد خود بیــــــــــــــــــن چنین
اميدوارم مطلب رو رسونده باشم .......