یازده ماه انتظار می کشیدیم تا ماه محرم بیاد چه ماهی ماه. هنوز ابوالفضل گفتنای مظفری یادمه وقتی پشت سر هم می گفت ابوالفضل و همه پیراهناشون بیرون اورده سینه ای می زدند که تمام بدن ادم می لرزید برای روز عاشورا دو تا حجله درست می کردند یکی حجله حضرت قاسم که کاملا سیاه بود و یکی حجله حضرت علی اکبر که از رنگین ترین پارچه ها استفاده می کردند .روز عاشورا این دوتا حجله را روی دوش می گذاشتند حدود سی کیلو متر تا پیر مراد می بردند و عصر بر می گشتند و دوباره شب می اومدند برای زنجیر زدن چون زنجیر را از شب هفتم شروع می کردند و همه گوش می شدند برای نی زدن پولاد اون نی میزد و زنجیر زن خودشو با نی او تنظیم می کرد.وقتی این ده شب تموم می شد باور کنید همه مون تا روزها افسرده می شدیم.و باز انتظار تا سال دیگه .
|