سلام بچه ها...من تازه عضو اينجا شدم ولي از اين پست خيلي خوشم اومد به خاطر همين گفتم من ميه چيزاي بنويسم...البته خوندن نداره براي دل خودم مينويسم بيشتر...
خب ميخوام از اون بگم..از كسي كه خيلي برام مهمه...ميخوام بهش بگم نميدونم از كجا بگم؟
از وقتي كه شناختمت بگم يا از وقتي كه عاشقت شدم؟اخه اون قدر فاصلش كم بود كه نميدونم كي قلبمو بهت دادمو با نفساي تو نفس ميكشيدم؟!!!!
الان كه دارم اينو مينويسم نميدونم كجايي و به چي فكر ميكني؟اما ميخوام بدوني كه من الانو هميشه و همه جا ديگه فكرم تويي....
اما ميدونين چيه بچه ها؟من نميدونم چرا نظام خلقت اين جوري هستش كه نميشه هيچ وقت به كسي واقعاً دوسش داري و بهش از ته قلب محبت داري به رسيدن بهش اعتقاد قلبي داري ....رسيد؟!!اخه خدايا چرا اين جوري ميخواي كه يه عاشق واقعي براي اثبات عشقش بايد دوري عشقش رو تحمل كنه و شايدم جدايي براي هميشه رو؟!!ليلي و مجنون چرا بايد عشقشون با مردن مجنون جاودانه ميشد؟مگه نميشه با رسيدن به هم جاودانه بشن؟؟
نميدونم ؟!!!!
|