نمایش پست تنها
  #9  
قدیمی 12-21-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط ساقي نمایش پست ها
اين خيلي زيبا بود آريانا عزيز من واقعا لذت بردم ،
به عرفان و اشعار عرفاني علافه دارم ،
باور کن ديشب بصورت مهمان به پي سي اومدم
اين سوال تو رو واسه همه خوندم ببينم بقيه چه نظري
دارن ، اونجا که گفتم آتش و خورشيد رو تعريف کن
نظر بزرگي بود که بخود من گفت، او گفت تا دستت رو
نسوزوني در اصل هيچ نطري در مورد سوختن نميتوني بدي
.....
در اينکه هميشه در دنيا خوباني چون مولانا و حافظ هست
شکي نيست ولي ...
در مورد مي باهات موافق نيستم ، داشتن حالت خلصه عرفا
چيزي نيست که هرکسي بتونه بهش برسه .. کو .. چه کسي...
من نميشناسم !!
بازم ممنون براي من عالي بود ، گرچه آخرش کوبنده
نه ساقي جان من نكوبيدم.....................من توي سايت يكم شوخي ميكنم....بچه ها فكركردن اين تاپيك رو هم من براي شوخي باز كردم كه ديگرانو سر كار بزارم..............اما وجدانن اين نبود ......... نوشتتون يكمي حقيقتا فكرمو مشغول كرد يه برداشتايي كردم كه مثكه اشتباه كردم ...ببخشيد... اما توي نوشته ي من قصد كوبيدن نبود ...يه توضيحي دادم كه مقصود منو از اين كار بدونين ..يه وقت فكر نكنين من اومدم اينجا بگم من استاد و شما شاگرد و از اين صحبتا ..من رشتم الكترونيك ...از ادبيات هم هيچي نميدونم....از صنايع هيچ نميدونم....از شعر و شاعري هم بدم ميومد .. دين و ايمون هم نداشتم .. اما بر اثر اتفاقاتي راه زندگيم عوض شد..............يعني 180 درجه ناخدا گاه چرخيدم ....
اومدم اين بحثو راه انداختم كه ببينم طرز تفكر ساير انسان ها چيه ...همين سوال رو از پسر عمو خاله دايي عمو پدر و مادر وغيره خودم هم كردم..............
ساقي جان من بحث در اين موارد و دوست دارم تا ياد بگيرم ...نظر ديگرانو ببينم ....
شما از من آتش و خورشيد رو پرسيديد ..اما منظورتونو نگفتيد؟
آتش و خورشيد دركدام بيت ؟از زبان كدام شاعر؟ ما ايرج ميرزا داريم ...حافظم داريم هر دو از كلام آتش و خورشيد هم استفاده كردن.... من اگر حرف سرو و باد و خرابات و مي و ساقي و طرب و دير وووو رو كردم.................چون اين واژه ها ...واژه هايي بود كه از زبان شاعران زيادي بيرون اومده بود در قرون مختلف ...و بوي حقيقت محض ميداد نه خيال...........................
اما من منظور شما رو از آتش و خورشيد دقيق متوجه نشدم ...نظرمو گفتم بر اساس اونچه كه در اكثر اشعار شعرا استفاده شده.......اما واژه خورشيد رو در ميان اشعار عرفاني زياد نديدم...اما نور رو به وفور ديدم.........
در مورد حالت خلصه عرفا.......اول بايد خلصرو از نظر شما ببينيم چيه؟ خلصه مثل خلصه دراويش ؟ به نظر من خلصه عاشقان و مستان اينطور نيست......................فكر ميكنم شما هم موافقي
من اينجاشو ترمز ميكنم ..چون چيزي نميدونم..........فقط ميدونم براي آنكس كه تاب ديدن ندارد ...در رويا پديد مياره........اونچه كه بايد ببينرو..........
ما بايد ببينيم تا مست شويم..........اگر نبينيم و از زبان بگوييم مستيم دروغ بزرگي گفتيم..مثل يك عاشق كه عشق زمينيشو ميبينه و هر روز عاشق تر ميشه ...حالا يكي بياد به من بگه عاشق زري خانوم شو ..من ميگم آخه زري خانوم كيه؟ چه شكليه ؟ اخلاقش چيه؟ تا نبينم كه نميتونم عاشقش بشم...........................
پس اگر تنها نام او صبح و شام در ذهن بچرخد .. بي شك ..آنچه كه ديوانه و حيران و مست ميكنرو نشون ميده....يقين دارم به اين گفتم......هر كه باشد و هر جا كه باشد ميبيند و ديوانه ميشود ..هر كسي به نحوي............
وقتي هم آن چه كه بايد ديد ديده شود......خلصه خود به خود ميآيد ...هيچ دست ما نيست.......شما خودت در شعر استادي
اول و آخر تويي، ما در ميان
هيچ هيچي كه نيايد در بيان

مولانا
.........................................
اينم خودتون زديد ..واقعا لذت بخش هست


گفتم : دل و جان در سر کارت کردم
هرچیز که داشتم نثارت کردم
گفتا : تو که باشی که کنی یا نکنی ؟
آن من بودم که بی قرارت کردم ...
مولانا
بازم عذر ميخوام اگه يكم توي پست قبليم تند رفتم
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید