
12-28-2009
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چامههای فولكلوریک كردی و منظومهی ئازیزه ...
چامههای فولكلوریک كردی و منظومهی ئازیزه
• ناصر سینا این مقاله با اندكی حذف(!) در مجلهی چیستا، شماره 5، سال 9(تهران، بهمن 70) به چاپ رسیده است.
یك ترانهی فولكلوریك كردی:
قلب من كه به دایم شیداست، به وسعت یك انار، اما
صد برزن باشدش، هر یك به سان شهری
صد استاد باشدش، هر یك به كاری خبره
آن كه میان من و تو جدائی افكند، سنگها بر او بارد!
منظومههای شفاهی كردی دو گونهاند:
یك آنانكه داستانیاند و دارای ساختاری نمایشی، و دیگر، منظومههای غیر داستانی.
در این میان، همهی قصهها، افسانهها و داستانهایی كه بر اساس حوادث تاریخی منطقه، مبارزات ملی و مذهبی، وقوع جنگها و كشتارهای محلی، در آمیزهای با تخیل و دانستههای مستقیم یا غیرمستقیم گزارنده، بازسرائی شدهاند، و نیز حدیث عشقهای ناكام و دلدادگیهای پرشور خود و دیگران، در گونهی اول جای می گیرند. این منظومهها كه شمارشان بیشتر از نوع دیگر است، نام عمومی "بیت" را بر خود دارند.
منظومههای دیگر كه قالب داستانی ندارند و فاقد عناصر سازندهی دراماتیكی هستند شامل چامههای بلند عاشقانه، آوازهای مذهبی و ملی، و وصف زیباییهای میهن و دلدادهی جوان بوده و نامهای مختلفی دارند: حیران، ئازیزه، پاییزه، بالوره، گورانی و ...
از آنجا كه معمولا آثار ادبی شفاهی، سینه به سینه نقل شده و تنها در اذهان گویندگان حفظ و نگهداری میشوند، لاجرم دستخوش تغییراتی كم و بیش بودهاند، بهطوری كه گاه روایتهای مختلفی از یك منظومهی خاص وجود دارد.
منظومهی بلند ئازیزه با مضمونی از عشق انسانی و تصاویری شاعرانه از طبیعت پیرامون و زیباییهای آن، و نیز توصیفهای پرقدرت و سرشار از تخیل در بارهی معشوق، نمونهی جالبیست از زیباییشناسی مردم كرد و هنرمندان عامی آن در دورانی نزدیك به دویست سال قبل و شاید هم بیشتر.
آنچه در پی میآید، ابتدا سرگذشت بیتخوان است كه از مصاحبهی رادیویی ایشان با مركز مهاباد، در نوروز سال 65 شمسی گرفته شده است و سپس متن فارسی منظومه.
سرگذشت بیتخوان
به من میگویند:
حسین شهشه. سه سال قبل از حادثشدن آن كسوف قدیمی (حوالی سال 1290 شمسی)، در آبادی شرفكند (از روستاهای مهاباد) متولد شدهام، اما از وقتی كه قدرت تمیز وتشخیص در خود دیدهام، در منطقهی "شهرویران" مهاباد بودهام.
از همان كودكی، شیفتهی آوازخوانی وترانهسرایی بودهام و به همین عشق، تمام كردستان ایران و عراق را زیر پا گذاشتهام و اكثر "بیت"ها را یاد گرفتهام.
شش سال تمام در عراق نزد شخصی به نام "خدره رهقه" ماندهام كه بیتخوان ویژهی "بابكر سلیم آقا" بود.
از او بیتهای لاس و خزال، كاكه میر و كاكه شیخ، خج و سیامند، شیخ فرخ و خاتون استی، سعید و میر سیفالدین بیگ، محمل و ابراهیم، مهر و وفا، عایشه گل، سواره، دو برادر، عثمان پاشا و همهی بیتهای "علی بردهشانی" را یاد گرفتهام.
از " سید رحمان دفزن" هم بیتهای حاتم و محمدحنیفه را.
البته وقتی سید، بیتخوان مشهوری بود، من كودك بودم.
خود نیز منظومههای فراوانی سروده و بیت های زیادی گفتهام.
مدتهای مدیدی را در سرای خان های كرد عراقی، پشدر، مناطق جنگلی سردشت، لاهیجان (پیرانشهر كنونی) و منطقه منگور زندگی كردهام و همه مرا میشناسند.
در آن مناطق به حسین كنیله و حسین شایر (آوازخوان) مشهور هستم.
حالا دیگر پیر شدهام و اوضاعم تغییر كرده.
خودتان میدانید كه آدم پیر، دیگر نه میتواند خوب صحبت كند، نه خوب آواز میخواند و نه در حافظهاش چیز زیادی میماند.
اما من هنوز وضعم خوب است و از تیزهوشی سابق، مایههایی برایم مانده.
بیتها و آوازهای مختلف را هنوز فراموش نكردهام و اكثرشان را به خوبی به یاد دارم.
حتی جزئیات ریز داستانها و ماجراها را، نه اینكه فقط ظاهری و سرسری آنها را بلد باشم.
داستان "خان سلیمان خان قلب بگیان" را از آن لحظهای كه "لشكری" را به خانه آورد تا آن هنگام كه "لشكری" او را با دسیسه به روم برد و در آنجا به قتل رسانید، كاملا دقیق از حفظ دارم.
   ........
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|