هرچند ساده بود خیال رسیدنت
سخت است از تمام وجودم بریدنت
سخت است لحظهای كه به پایان رسیدهاست
در نبض نبض ثانیههایم تپیدنت
حالا كه خواستی بروی لااقل بدان
مرگ من است قصهی تلخ ندیدنت
تو سیب سرخ باغچه بودی كه سالها
دستان من دراز نمیشد به چیدنت
یا طرح تازهای كه قلم موی من نخواست
بر بوم پاره پارهی عمرم كشیدنت
گوشم پر است از همهی آنچه گفتهای
حالا رسیده است زمان شنیدنت...
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
|