
12-31-2009
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14
95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
فیلم جادوگری آقای مدیرعامل منتشر شد!
فرد مورد نظر با عنوان مديرعامل يكي از تيمهاي ليگ برتري قبل از هر بازي با حضور در رختكن اين تيم پس از زمزمه جملاتي نامشخص چند پلاستيك فريزر را از جيب كتش بيرون ميآورد و با فوت كردن در آنها پلاستيكها را باد ميكند، پس از باد كردن پلاستيكها وي به سرعت پلاستيك را گره ميزند و پلاستيك بعدي را باد ميكند و خطاب به بازيكنان ميگويد: من تيم حريف را طلسم كردم.
سایت گل -چندي پيش فيلم فردي كه در رختكن ابومسلم به فعاليتهاي غيرعادي پرداخته به شكل گستردهاي در مشهد توزيع شد.
در اين فيلم فرد مورد نظر با عنوان مديرعامل يكي از تيمهاي ليگ برتري قبل از هر بازي با حضور در رختكن اين تيم پس از زمزمه جملاتي نامشخص چند پلاستيك فريزر را از جيب كتش بيرون ميآورد و با فوت كردن در آنها پلاستيكها را باد ميكند، پس از باد كردن پلاستيكها وي به سرعت پلاستيك را گره ميزند و پلاستيك بعدي را باد ميكند و خطاب به بازيكنان ميگويد: من تيم حريف را طلسم كردم. تمام توانايي بازيكنان تيم حريف در اين پلاستيكها جمع شده، ما اين پلاستيكها را بيرون از شهر زير خاك مدفون ميكنيم تا بتوانيم امروز در اين بازي موفق شويم.
بازيكنان اين تيم كه جرات اعتراض به مديرعامل باشگاه خود را ندارد، اعتراف ميكنند كه اين فرد مدعي است به علم انرژي درماني آگاهي كامل دارد.
يكي از مسئولان اين باشگاه ليگ برتري كه مخفيانه از اتفاقات ياد شده فيلمبرداري كرده و آن را در اختيار رسانههاي محلي قرار داده درخصوص حركات غيرعادي اين فرد ميگويد: «شايد به حرفهاي من بخنديد اما مديرعامل قبل از هر بازي داخل رختكن ميآيد و از مربي ميخواهد مدتي سكوت اختيار كند. يك روز قفل كوچكي از جيب كتش بيرون آورد و با بستن اين قفل اعلام كرد من تيم حريف را قفل كردم، يك روز ديگر طنابي را از جيبش بيرون كشيد و با گرههاي كوچك و بزرگ مدعي شد من بازيكنان و ستارگان اين تيم را طلسم كردم! روزي ديگر كيسههاي پلاستيكي كوچكي را از جيبش بيرون آورد و با باد كردن آنها مدعي شد من تيم حريف را داخل پلاستيك كردم. هيچ يك از بازيكنان به سخنان او اعتقادي ندارند اما مجبورند سكوت اختيار كنند.»
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...
======================================
مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|