
01-01-2010
|
 |
کاربر کارآمد
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: سنندج
نوشته ها: 774
سپاسها: : 0
27 سپاس در 21 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
همه شب با دلم کسی می گفت
سخت آشفته ای ز دیدارش
صبحدم با ستارگان سپید
می رود می رود نگهدارش
من به بوی تو رفته از دنیا
بی خبر از فریب فردا ها
روی مژگان نازکم می ریخت
چشمهای تو چون غبار طلا
تنم از حس دستهای تو داغ
گیسویم در تنفس تورها
می شکفتم ز عشق و می گفتم
هر که دلداده شد به دلدارش
ننشیند به قصد آزارش
برود چشم من به دنبالش
برود عشق من نگهدارش
آه کنون تو رفته ای و غروب
سایه میگسترد به سینه راه
نرم نرمک خدای تیره ی غم
می نهد پا به معبد نگهم
می نویسد به روی هر دیوار
آیه هایی همه سیاه سیاه
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|