
01-02-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: اهواز
نوشته ها: 730
سپاسها: : 4
18 سپاس در 16 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سخن بيرون مگوي از عشق، سعدي
سخن عشق است و ديگر قال و قيل است
گويند : مگو سعدي چندين سخن از عشقش
مي گويم و بعد از من گويند به دوران ها
گر همه عالم ز لوح فکر بشويند
عشق نخواهد شدن، که نقش نگين است
سيم و زرم گومباش و دنيي واسباب
روي تو بينم، که ملک روي زمين است
من هم اول روز دانستم که عشق
خون مباح و خانه يغما مي کند
جان ندارد هر که جانانيش نيست
تنگ عيش است آن که بستانيش نيست
غايب مشو، که عمر گرانمايه ضايع است
الا دمي که در نظر يار بگذرد
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|