با که بگویم که بی تو تابم نیست
آن گیاهم که آفتابم نیست...
به کدامین ستاره شکوه کنم
که شبم هست و آفتابم نیست...
کاش میامدی و میدی
کز تب دوری تو تابم نیست...
با خیالت نمی توان خفت
تا خیال تو هست خوابم نیست...
نغمه چون سر کنم که میبینم
دگر اون شور و التهابم نیست...
__________________
از جور قد بلند و موی پستت
از سرکشی نرگس بی می مستت
ترسم به کلیسای رومم بینی
ناقوس به دستی و به دستی دستت...
|