
01-11-2010
|
 |
ناظر و مدیر ادبیات  
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چهره زن در شعر شاملو
در شعر "مه" (۱۳۳۲) میخوانیم:
در شولای مه پنهان، به خانه میرسم. گل کو نمیداند.
مرا ناگاه
در درگاه میبیند.
به چشمش قطره اشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
بیابان را سراسر مه گرفته است... با خود فکر میکردم
که مه
گر همچنان تا صبح میپایید
مردان جسور از خفیهگاه خود
به دیدار عزیزان باز میگشتند.
مردان جسور به مبارزه انقلاب روی میآوردند و چون آبایی معلم ترکمن صحرا شهید میشوند و وظیفه دخترانی چون گل کو به انتظار نشستن و صیقل دادن سلاح انتقام آباییها شمرده میشود.
در شعر دیگری به نام "برای شما که عشقتان زندگی ست" (ص۱۳۳) ما با مبارزه ای آشنا میشویم که بین مردان و دشمنان آنها وجود دارد و شاعر از زنان میخواهد که پشت جبهه مردان باشند و به آوردن و پروردن شیران نر قناعت کنند:
شما که به وجود آوردهاید سالیان را
قرون را
و مردانی زدهاید که نوشتهاند بر چوبه دار
یادگارها
و تاریخ بزرگ آینده را با امید
در بطن کوچک خود پروریدهاید
و به ما آموختهاید تحمل و قدرت را در شکنجهها
و در تعصبها
چنین زنانی حتی زیبایی خود را وامدار مردان هستند:
شما که زیبایید تا مردان
زیبایی را بستایند
و هر مرد که به راهی میشتابد
جادویی نوشخندی از شماست
و هر مرد در آزادگی خویش
به زنجیر زرین عشقیست پای بست
اگرچه زنان روح زندگی خوانده میشوند، ولی نقش آفرینان واقعی مردان هستند:
شما که روح زندگی هستید
و زندگی بی شما اجاقیست خاموش:
شما که نغمه آغوش روحتان
در گوش جان مرد فرحزاست
شما که در سفر پرهراس زندگی، مردان را در آغوش خویش آرامش بخشیدهاید
و شما را پرستیده است هر مرد خودپرست،
عشقتان را به ما دهید.
شما که عشقتان زندگیست!
و خشمتان را به دشمنان ما
شما که خشمتان مرگ است!
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|