نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 01-11-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حتی شب که در شعرهای گذشته (و همچنین آینده) مفهومی کنایی داشت و نشانه اختناق بود اکنون واقعیت طبیعی خود را باز می‌یابد:


تو بزرگی مثه شب.
اگر مهتاب باشه یا نه.
تو بزرگی
مثه شب
خود مهتابی تو اصلاً خود مهتابی تو
تازه وقتی بره مهتاب و
هنوز
شب تنها، باید
راه دوری رو بره تا دم دروازه روز
مثه شب گود و بزرگی، مثه شب، (من و تو، درخت و بارون...)


شیدایی به آیدا در کتاب بعدی شاملو "آیدا درخت و خنجر و خاطره" چنین نقطه‌ای کمال خود می‌رسد:
نخست
دیر زمانی در او نگریستم
چندان که چون نظر از وی بازگرفتم در پیرامون من
همه چیزی
با هیات او در آمده بود.
آن گاه دانستم که مرا دیگر
از او
گریز نیست (شبانه)
ولی سرانجام با بازگشت اجباری شاعر از ده به شهر به مرحله آرامش خود باز می‌گردد:

و دریغا بامداد
که چنین به حسرت
دره سبز را وانهاد و
به شهر باز آمد؛
چرا که به عصری چنین بزرگ
سفر را
در سفره نان نیز، هم بدان دشواری به پیش می‌باید برد.
که در قلمرو نام.(شبانه)
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید