
01-11-2010
|
 |
ناظر و مدیر ادبیات  
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خاطرههای ناگفته احمد شاملو از زبان آيدا!
واکنش شما و شاملو چگونه بود?
شاملو نظاره میکرد. اما من در پاسخ آنها گفتم هیچ کس در دنیا نیست که شاملو را کارد بزند. لجباز هم که بودم و اصرار داشتم که برویم. خلاصه با ماشین آمدند ما را تا سالن دانشگاه ببرند. شاملو هم که لجبازتر از من بود. نزدیک دانشگاه که شدیم راننده به اصرار شاملو توقف کرد و شاملو برای چاق سلامتی با مردم میان جمعیت رفت. اما چون راه زیادی تا سالن باقی بود و شاملو به خاطر درد پا نمیتوانست زیاد راه برود، دوباره سوار ماشین شدیم و به سمت سالن رفتیم.
نیازی به پرسش نیست، آیدا با اشتیاق به حرف زدن درباره شاعر عاشقانه ها و شبانه ها ادامه میدهد.
پر از انرژی بود، گرم و پرحرارت. گاه بهش میگفتم آتشفشان. از خودش حرارت ساطع میکرد. گاه احساس میکردم مقابل این همه انرژی و حرارت دارم میسوزم. گاه ازش دور میشدم. انرژی اش را به اطرافیان نیز منتقل میکرد. هنوز که هنوز است این انرژی در سرتاسر خانه سیلان دارد.
و ارتباط شاملو با دیگر شاعرها ؟
کتاب شعرهای لورکا در تمام این سال ها، در بدترین و بهترین حالت های روحی، در عاشقانه ترین لحظه ها همدم او بود.
شاعرهای ایرانی؟ با کدام یک عجین تر بود؟
ارتباط عجیب تری با حافظ داشت. حافظ و لورکا یاران و همدمان همیشگی شاملو بودند.
به خلوت خانه شاملو برگردیم، چرا واکنشی نشان ندادید؟ مگر وسایلی که از خانه برده شد، میراث شاملو نبودند؟
به عمد هیچ کاری نکردیم. بگذارید مردم قضاوت کنند. قصد داریم همه اتفاق هایی را که افتاده در دوسیه هایی جمع آوری کنیم تا برای آیندگان بماند. آنها هم تقصیری ندارند. وقتی کینه در دل آدم جا خوش کند نمیتوان کاری کرد. «در حیرتم از گفت وگویی عبث با باد، که همه چیز را در هم آشفته است و سخنی بی حاصل با خاک، که پیوسته میپاید و واژه های خود را میخورد.» این را از قول پاز گفتم.
البته نباید یک طرفه قضاوت کنیم. بالاخره هر کس دلیل های خاص خودش را دارد. همیشه باید به تمام شرایط که ماجرا را به جاهای ناخوشایند میکشاند، توجه کرد. ما که نمیدانیم چه اتفاق هایی افتاده است. اگر سیاوش احساس میکند با احداث موزه احساس بهتری خواهد داشت من نیز خوشحال خواهم شد. من از روز اول هم همین را گفتم. به هر حال مهم این است که یادگارها حفظ شود. چه اینجا چه جای دیگر. تازه اگر دو جا یادگارهایی از شاملو باشد که چه بهتر.
[و گفت وگو ها با نقل قولی از یک نویسنده و متفکر به آخر میرسد.]
امیلی دیکنسون گفته؛
بهای هر لحظه وجد را باید با رنج درون پرداخت
به نسبتی سخت و لرزآور به میزان آن وجد
بهای هر ساعت د لپذیر را با سختی دلگزای سال ها...
انسان بدون رنج انسان نمیتواند باشد. راستی، هرگز هیچ کس نتوانست رنجی را که در عمق جان شاملو بود بیرون بکشد. همواره آن را در سکوت با خود داشت...



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|