نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 01-11-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سهراب سپهرى و فروغ فرخ زاد

بعد كتاب «آوار آفتاب» است كه شانزده سال پیش چاپ شده است. بیشتر شعرهاى كتاب «آوار آفتاب» وزنى خاص دارند و گویى ادامه شعرهاى كتاب قبلى هستند. سپهرى از نیما كه دور مى‌شود، خودش را پیدا مى‌كند و خودش را كه پیدا كرد، دوباره به طرف نیما مى‌رود و عروض نیمایى. در كتاب «آوار آفتاب» دوباره شعرهایى به وزن نیمایى گفته اما زبانش دیگر زبان نیما نیست:


شبنم مهتاب مى‌بارد
دشت سرشار از بخار آبى گل‌هاى نیلوفر
مى‌درخشد روى خاك آیینه اى بى طرح.
مرز مى‌لغزد ز روى دست.
من كجا لغزیده ام در خواب؟
مانده سرگردان نگاهم در شب آرام آیینه.
برگ تصویرى نمى‌افتد در این مرداب.
سپهرى در آوار آفتاب تصویرها و فضاهاى تازه اى دارد، مثل این:
دستم را به سراسر شب كشیدم،
زمزمه نیایش در بیدارى انگشتانم تراوید.
كه یادآور دست كشیدن فروغ فرخ زاد است بر پوست كشیده شب.
و یا این سخن از سپهرى:
و سرانجام
در آهنگ مه آلود نیایش ترا گم كردم.

كه یادآور«مه سنگین اوراد سحرگاهى» فروغ است با توجه به اینكه فروغ این شعرها را پس از سپهرى گفته است. در آوار آفتاب، با چنین تصویرهایى روبه رو هستیم:


از آتش لب‌هایش، جرقه لبخندى پرید
در هواى دوگانگى تازگى چهره‌ها پژمرد
بیایید از سایه روشن برویم
بر لب شبنم بایستیم، در برگ فرود آئیم.
صبح از سفال آسمان مى‌تراود
بى اشك، چشمان تو ناتمام است. نمناكى جنگل نارساست.
سپهرى در آوار آفتاب كم كم به عرفان مى‌گراید:
من به خاك آمدم و بنده شدم
تو بالا رفتى و خدا شدى.


آوار آفتاب سى و دو شعر دارد. بعد از آوار آفتاب، «شرق اندوه» است كه شانزده سال پیش چاپ شده است یعنى همان سال كه آوار آفتاب چاپ شد. شاعر توضیح مى‌‌دهد كه شعرهاى آوار آفتاب سه سال پیش براى چاپ آماده بوده است، كه اگر این توضیح را هم نمى‌داد، فضا و بیان شعرها، تقدم زمانى آن را نسبت به شرق اندوه نشان مى‌داد. كتاب «شرق اندوه» بیست و پنج شعر دارد. سپهرى همیشه در كتاب‌هایش یكدستى را حفظ كرده است و این یكدست بودن در كتاب شرق اندوه بیش از همه كتاب‌هایش است. تمام شعرهاى این كتاب در یك وزن است. یك وزن عروضى خاص كه سپهرى با آن بازى كرده است.

شاعر كه در شعرهاى آزادش به ردیف و قافیه چندان توجهى ندارد، در بیشتر شعرهاى این كتاب به ردیف و قافیه رو كرده است:

مى‌رویید در جنگل. خاموشى رویا بود
شبنم‌ها بر جا بود.
درها باز، چشم تماشا باز، چشم تماشا تر، و خدا در
هر... آیا بود؟
خورشیدى در هر مشت. بام نگه بالا بود
مى‌بویید، گل وا بود؟ بوییدن بى ما بود: زیبا بود.
تنهایى، تنها بود
ناپیدا، پیدا بود
«او» آنجا، آنجا بود.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید