
01-11-2010
|
 |
ناظر و مدیر ادبیات  
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سهراب سپهرى و فروغ فرخ زاد
«شرق اندوه» از بهترین كتابهاى شعر سپهرى است. حسن او این است كه در هر كتاب گامى به جلو برداشته است و در هر كتاب زبانى تازه داشته است. «صداى پاى آب» بهترین منظومه سهراب سپهرى است كه دوازده سال پیش در گاهنامه ادبى آرش چاپ شد و در كلیات سپهرى كتاب به حساب آمده است. سپهرى در این منظومه از زبان محاوره به طور معجزه آسایى استفاده كرده است. شعرش مثل حرف زدن شده است. به همان راحتى و روانى:
اهل كاشانم
روزگارم بد نیست
تكه نانى دارم
خرده هوشى، سر سوزن ذوقى
مادرى دارم
بهتر از برگ درخت
دوستانى، بهتر از آب روان
با همین منظومه، سپهرى به عنوان شاعرى مستقل شناخته مىشود. شاعر، در صداى پاى آب به اوج شعر رسیده است و شعر آنقدر معروف است كه نیازى نمىبینیم تا قسمتى از آن در اینجا خوانده شود. «مسافر» نام منظومه دیگرى از سپهرى است كه یازده سال پیش در گاهنامه آرش چاپ شد. این منظومه، نوعى سفرنامه است و زبانى روان و راحت دارد، اما به پاى صداى پاى آب نمىرسد. حالا مىرسیم به معروفترین كتاب سپهرى. به حجم سبز، كه سالها نایاب بود و مشتاقان شعر به دنبالش بودند. «حجم سبز» ده سال پیش منتشر شد. هر شاعرى معمولاً با یك كتاب بیشتر شناخته مىشود. مثلاً احمد شاملو با «هواى تازه»، منوچهر آتشى با «آهنگ دیگر»، فروغ فرخ زاد با «تولدى دیگر» و یدالله رویایى با «شعرهاى دریایى». سپهرى هم شناخته شدهترین كتابش «حجم سبز» است.
اوج كارهاى سپهرى را در این كتاب مىتوان یافت. حجم سبز، خیلى از شاعران امروز را تحت تاثیر قرار داد. حتى خود سپهرى را! سپهرى كه در هر كتاب گامى به جلو مىنهاد و از قالب كتاب قبلى درمىآمد، در آخرین كتابش درجا زده است. تحت تاثیر خود بودن، خطرناك تر از تحت تاثیر دیگران بودن است.
تحت تاثیر دیگران بودن، نوعى حركت است، اما تحت تاثیر خود بودن معنایى جز سكون ندارد. «ما هیچ، ما نگاه» آخرین كتاب سهراب سپهرى است كه چهارده شعر دارد یعنى سپهرى در طول این ده سال چهارده شعر گفته است. «ما هیچ، ما نگاه» هم از نظر كمیت و هم از نظر كیفیت، براى سهراب سپهرى توقف است. اگرچه گهگاه روانى و سادگى و طنز «حجم سبز» را داشته باشد. خدا كند كتاب آخر سپهرى تتمه حجم سبز باشد و كتاب آینده او طرحى دیگر داشته باشد. با شعرى از كتاب «ما هیچ، ما نگاه» به برنامه امروز پایان مىدهیم:
تنهاى منظره
كاجهاى زیادى بلند.
زاغهاى زیادى سیاه.
آسمان به اندازه آبى.
سنگچینها، تماشا، تجرد.
كوچه باغ فرارفته تا هیچ.
ناودان مزین به گنجشك.
آفتاب صریح.
خاك خوشنود.
چشم تا كار مىكرد
هوش پاییز بود.
اى عجیب قشنگ!
با نگاهى پر از لفظ مرطوب
مثل خوابى پر از لكنت سبز یك باغ،
چشمهایى شبیه حیاى مشبك،
پلكهایى مردد
مثل انگشتهاى پریشان خواب مسافر!
زیر بیدارى بیدهاى لب رود
انس
مثل یك مشت خاكستر محرمانه
روى گرماى ادراك پاشیده مىشد.
فكر
آهسته بود.
آرزو دور بود.
مثل مرغى كه روى درخت حكایت بخواند.
در كجاهاى پاییزهایى كه خواهند آمد
یك دهان مشجر
از سفرهاى خوب
حرف خواهد زد؟

منبع: mydocument.ir
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|