
01-12-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: Tehran
نوشته ها: 4,838
سپاسها: : 1,717
2,520 سپاس در 663 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اندکی نیز در مورد قبایل اسلاو . . .
اسلاوها در شرق اروپا حرکتی راآغاز کردند که بی شباهت به حرکت ژرمن ها درغرب نبود.به نظر میرسد مرکز سکونت اولیه اسلاوها (ازقرن اول پیش از میلادتاقرن اول میلادی و پس ازآن)سرزمین های بین کرانه های دنیپر و ویستول بوده است .اسلاوها بخش تقریبا باثبات پادشاهی گوتیک بودند .[اسلاوها با وجود جمعیت قابل توجه از لحاظ سیاسی بسیار عقب مانده بودند و خیلی زود تحت سیطره اقوام دیگر قرار میگرفتند و رهبران آنها فاقد هر گونه درکی از انسجام بودند ].سقوط این پادشاهی و تجاوز هونها ،درکنارعواملی مشابه آن عواملی که مدتی پیش ازآن سبب مهاجرتهای قبایل ژرمن شده بود،موجب حرکت اسلاوها به سوی غرب (تااندازه ای به سوی مناطقی که سلت ها و قبایل ژرمن آنهاراترک گفته بودند)،به سوی شمال شرقی،و به سوی جنوب،به داخل قلمرو بیزانس شد.برخورد آنها با آوارها یا ابرها درقرن های ششم تا هفتم و با قبیله ترک بلغارها ،که مدتی بعدازولگا به سوی غرب به حرکت درآمدند،شایان اهمیت است.سرانجام هردو قبیله درجمعیت اسلاوی حل شدند (یاآنطورکه درگاه شماراولیه آمده «هویت خود را ازدست دادند»).تنها قبیله اوگری [اویغور](که اصل آنها از حوزه ولگا بود)درمجارستان باقی ماندند.
[وارها یا آوارها قومی هستند که اکنون درشمال قفقاز سکنی دارند و گروهی نیز درداغستان زندگی میکنند.و شکوهی کوتاه مدت دراروپای قرن ششم داشتند. – درباره اوگرها نظر پژوهندگان متفاوت است .برخی این قوم را همان اویغورها و مردم ترکستان چین میدانند.گروهی دیگر اوگرهارا جز از سرزمین اویغور که اکنون سین کیانگ نامیده میشود ،میشمارند.بهر تقدیر ،زبان این قوم اوگری یا اوگوری است که به سرزمین فنلاند و مجارستان راه یافت- برخی از بلغارها به دانوب و برخی تا ولگا گریختند و بلغارهای ولگا تحت حاکمیت خزرها درآمدند]
تاآنجا که به اسلاوها مربوط است ،آنها طی قرنهای چهارم و پنجم ،ضمن حفظ گویش های قابل فهم برای همه طرفین ،به وندی ها درغرب،اسکلاوینی هادرجنوب،و آنتی ها در شرق تقسیم شدند .[4]در برخی نقاط ،جوامع ریاستی اسلاوی ،و گاهی حتی پادشاهی های نسبتا گسترده ،پدیدار شد.اما مرحله ریاستی درمیان اسلاوها تاحدودی دیرتر از قبایل ژرمن غالب شد،درنتیجه سلسله هایی که از خارج از منطقه اسلاوی سرچشمه میگرفتند دراین جا نقش خاصی ایفا کردند:
ازجمله نورمان ها(روس ها یا وائرینگ ها) در منطقه بالکان – ودر روسیه ،بلغارهای ترک زبان که خزرها آنهارا ازولگا بیرون رانده بودند.اسلاوها ویژگی های نورمانی و ترکی را درمجموع ،چه درعرصه زبان و چه فرهنگ ،جذب کردند،و برخلاف گوتها حتی نشانه ای از خود برجای نگذاشتند.بااین همه ،این دعوی که نورمانها هیچ گاه در روسیه نبودند ناشی از وطن پرستی بیمار گونه است.در طول راه واریاگ تا یونان،سنگ نوشته های اسکاندیناویایی با الفبای رونی، [الفبای مورد استفاده ژرمن ها که بیشتر برای مقاصد جادویی بکار میرفت ]و همچنین اشیای اسکاندیناویایی باستانی ،پیدا شده است ؛منابع یونانی ازنامهای روسی (درواقع نورمانی) و اسلاوی تندآب رودخانه دنیپر به طور همزمان و به موازات هم نام میبرند؛نخستین شاهزاده های روس (کوننزی،کنیاز،به معنای پادشاهان) – اصطلاح ژرمنی است – دارای اسم های خاص اسکاندیناویایی هستند که به آسانی قابل تشخیص است:
(hrörek=) ryurik، (helgi=) oleg، (yngvar=) igor، (Helga=) olga، (sveinveld=) svenəld، (haskuld=) askold، volodimer،(نام فامیل ،نورمان ها آن را به شکل voldemar،valdemar،از سلت ها به وام گرفتند و بعدها اسلاوی شده به صورت vladimir، درآمد)
از حدود دوجین نامهای کارداران روسیه که درقرن یازدهم وارد بیزانس شدند،تنها سه نام به عنوان نامهای اسلاوی به آسانی قابل تشخیص اند،اما بسیاری اسکاندیناویایی هستند.ازآن گذشته «گاه شمار اولیه» میگوید: «ازاین رو ،این واریاگها «روس»نامیده میشدند،چنانچه دیگران سوئدی،نورمان،انگل و گوت نامیده میشوند؛اینها نیز چنینند»
اما به زودی این قشر واریاگی جذب توده اسلاوی نژاد شد،درست همانطور که این قوم،مریا(ماری)،وس(وپسی) و دیگر قبایل فینو-اویغور را جذب کرد.«گاه شمار اولیه»در مورد کردار شاهزاده اولگ چنین میگوید :«و او واریاگها،و اسلاوها،ودیگرانی را که روس نامیده میشدند،باخود داشت».
حکومت ترک زبان بلغارها در شبه جزیره بالکان مدتی بیش از حکومت نورمانی زبان در روسیه دوام آورد.بلغارهای ترک زبان نیز ،مانند روس های نورمان،نام خود را بر کشوری که در آن حکومت میکردند برجای گذاشتند،اما زبان کشور اسلاوی باقی ماند.حرکتهای قبایل ژرمن و اسلاوی درقرن هفتم به پایان رسید.(اما گسترش زبان اسلاوی به شرق درقرن های بعدی ادامه پیداکرد)
دورانی آغاز شد که شاهد ظهور دولت های پایدارتر تازه بود،اما هیچ یک ازآنها یک دولت ملی به معنای تعلق داشتن به سخنگوبان یک زبان خاص نبود.در غرب تنها بریتانیا و پانونیا زبان خود را تغییر دادند(از سلتی به آنگلوساکسون، و از یک زبان رومی به زبان اوگری مجارستانی).فرانک ها ،بورگاندیایی ها،ویزی گوتها و لانگوباردها جذب جمعیتی شدند که به زبان لاتین عامیانه امپراتوری روم سخن میگفتند.دراین میان جمعیت امپراتوری بیزانس ،به استثنای رومانیایی ها و یونانی ها،کاملا اسلاوی شدند.لاتین اروپای غربی زبان نوشتاری باقی ماند؛درشرق ،زبان نوشتاری اغلب یونانی بود،گرچه گوتها و از قرن نهم اسلاوها نیز الفبای خودشان را ابداع کردند.
[ همانطور که مشاهده کردیم در طول تاریخ در بسیاری از سرزمینها به علت مهاجرتهای پی در پی اقوام ،دگرگونی زبانی روی داده ،حال با این وجود چرا برخی از متعصبین نمیخواهند این امر را در مورد آذربایجان بپذیرند ،مطمئنا از بی اطلاعی شان حکایت میکند.همانگونه که پیشتر نیز ذکر کرده ام ، هیچ سندی به زبان ترکی ،پیش از حکومت ایلخانان ،در آذربایجان موجود نمیباشد ]
__________________
and the roads becomes my bride
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|