بعد از 28 مرداد هم نیما شعر و یادداشتها رو پیش شما گذاشته بود؟
بله. یك گونی شعر داشت. قلعه سقریم اینا، همه پیش ما بود. شعرهاش پیش ما بود. اینجا میگذاشت شعرهاشو. میترسید. پشت كاغذ سیگار، روی كاغذی كه اگه گیر میآورد.
من حتی شعرهاش رو، روی برگههای بانك ملی هم دیدم.
درسته. بعد دیگه من كاغذ بردم. یك دفترچه بردم دادم بهش، گفتم بابا! شعرها رو این جا بنویس. دیگه مینوشت. بعد اینا پیش ما بود كه عالیه خانم اومد اونا رو برد.
نیما در یادداشتهای روزانه از افرادی كه به خانه شما میآمدند صحبت میكنه. مثلاً از امام موسی صدر یا مهندس رضوی. چه خاطراتی از آن دیدارها در یاد شما مونده.
نیما به موسی صدر حسودیاش شد. موسی صدر خیلی خوش تیپ بود. حالا لیبی (قذافی) یا گمش كرده یا كشتدش، نمیدونم. غروب بود. موسی صدر اومد، در زد. اون یكی از زیباترین مردهای دنیا بود. چشمهای خاكستری، درشت، زیبا. لباس آخوندیش هم شیك، از این سینه كفتریها. من در رو باز كردم. گفتم ببینم! شما امامی، پیغمبری!
توحق نداری اینقدر خوشگل باشی! خندید. گفت: جلال هست. گفتم: آره، بیا تو. اومد تو. نیمام كه همیشه اینجا بود. دیگه من نرسیدم چایی به نیما بدم. نیما تو خاطراتش نوشته كه: سیمین محو جلال امام موسی صدر شد و چایی ما رو خودش نداد و منم چایی نخوردم. موسی صدر سه چهار روز اینجا موند. نیما خیلی حسودیش شد. نیما خیلی وسواسی بود. باید چایی رو خودم میریختم. تفاله نداشته باشه. سرش هم اینقد خالی باشه. خودمم میدادم بهش. من محو جمال صدر شدم. خیلی زیبا بود. بعد سه چهار روز موند و بعد ما رفتیم قم. او رئیس نهضت امل در لبنان بود. سووشون رو او به عربی ترجمه كرد.
امام موسی صدر ترجمه كرد؟
بله. آورده برد برای مون. بعد ما رو به قم دعوت كرد كه دیگه بیرونی و اندرونی بود. ولی میدیدمش. شام و نهار اینا میدیدیمش.
از وضعیت خانه نیما در اینجا بگویید. گویا داشتن خرابش میكردن.
من نگذاشتم خراب كنن. من داشتم میرفتم «سلمونی». دیدم بنای اصلی رو دارن خراب میكنن. فوری اومدم خونه. تلفن كردم به شهردار تجریش و رئیس میراث فرهنگی، آقای بهشتی. اینا فوری اومدن. گفتم اینا دارن خونه اصلی رو خراب میكنن و این میراث فرهنگیه. با هم رفتیم. عروسه اومد گفت كه میخواهیم اینجا را خراب كنیم و آپارتمان بسازیم. اینا نذاشتن، رفتن قولنامه كردند. اما خونهی من رو هم قولنامه كردند. كه این دو تا میراث فرهنگی شد.
نیما میگوید كه دنیا، خانه ی من است و به تعبیری، اینجا خانه ی دنیاست. خانه ای كه نشانهی ادبیات و میراث فرهنگ معاصر سرزمین ماست و سپاس از شما كه در این گفتگو شركت كردید.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ