خرقه
از سخنان ابن عربى چنين بر مى آيد كه وى به لباس خرقه در ابتدا قائل نبوده و خرقه را عبارت از
صحبت و ادب و تخلّق مى دانسته است؛ زيرا عقيده داشته كه لباس خرقه متصل به رسول الله
(ص) پيدا نمى شود در صورتى كه صحبت و ادب، كه از آن به لباس تقوا تعبير شده، در اختيار
است. اما وقتى از دست على بن عبدالله بن جامع و نيز تقى الدين عبدالرحمن آب التَوزَرى خرقه
خضر پوشيده و فهميده است كه خضر آن را معتبر مى داند، به اعتبار خرقه قائل شده و خود وى نيز
آن را به ديگران پوشانيده است (فتوحات مكيه، ج1، باب 25، ص7ـ186). شعرانى در كبريت الاحمر
آورده است كه ابن عربى گفته است من به لباس خرقه اى كه صوفيه قائلند، قائل نبودم تا اين كه
آن را در برابر كعبه از دست خضر پوشيدم (شعرانى، الكبريت الاحمر، ص14؛ حاشيه اليواقيت و الجواهر، مصر 1343ق، ج1، ص14).
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear