ممنون آريانا جان بسيار زيبا بود ...
هر چه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم خجل باشم از آن
گرچه تفسير زبان روشن گر است
ليك عشق بى زبان روشنتر است
چون قلم اندر نوشتن مىشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شكافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقى هم عشق گفت
از عشق چه توان گفت که نه گفتنی است و نه شنيدنی! ذوقی است چشيدنی و يافتنی است نه يافتن مصطلح !
بلکه آمدنی است و آنگاه است که عاشق بدنبال يافتن اشارات و بشارات معشوق با قدم سر ! راه می پيمايد و هرگز به هيچ چيز
جز ساحت مقدس معشوق نمی انديشد.
که عاشقی فرموده است: گر عشق نباشد به چه کار آيد دل
اين عشق به تعبير اهل دل می تواند از عشق مجازی شروع شده و تا به عشق حقيقی ادامه يابد يا
به بيانی می گويند عشق زمينی پلی است برای رسيدن به عشق آسمانی...
که آنهم باز در خانه دل عاشق قرار دارد:
آسمانهاست در ولايت جان
کار فرمای هر دو جهان
و بايد به اين نکته توجه شود که اگر جامعه ای هر چه از اين عشق های زمينی و آسمانی در آن زياد باشد و از جوانان تا پيران اين عشق با هر دو نوعش در آنجا پادشاهی نمايد آن جامعه صد در صد و بی گمان سير کمال در تمام ابعاد را طی خواهد کرد وبزرگترين دست آورد اين موهبت امنيت و آرامش در بين افراد آن جامعه خواهد بود....
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
...
..
.