
01-20-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مادرى كه پسر خود را به كشتن داد
مادرى كه پسر خود را به كشتن داد
جعفر برمكى پس از ازدواج با عباسه طبق قراداد مى بايست در غير حضور هارون باعباسه اجتماع نكند لذا بدون او از خلوت كردن با عباسه خوددارى مى نمود.
چون جعفر جوانى زيبا و خوش صورت و دوست داشتنى بود در اندك زمانى عباسه شيفته او شده و طالب وصال وى گشت و خواست در خلوت با وى بنشيند و به آرزوى خودبرسد.
عباسه تصميم گرفت كه براى نيل به اهداف خويش علاج و چاره اى بينديشد واز اين رو از طرق مختلف و راههاى گوناگون وارد شده و حيله هاى نيك و نقشه هاى لطيف به كار برد ولى از كوشش و جديت خود سودى نبرد و به كام دل نرسيد.
هنگاميكه بى طاقت شد نامه اى به جعفر نوشت و كلمات دل آفرين و سخنان عشق آميز درج كرد و عاجزانه درخواست ملاقات خصوصى نمود،
عباسه نامه عاشقانه را بوسيله محرمى به جعفر فرستاد.
جعفر پس از اطلاع از محتواى نامه پيك عباسه را با خشونت و تندى رد كرد و مورد تهديدقرار داد،
عباسه نامه اى به او نوشت و بيش از پيش اظهار اشتياق كرد و محبت و دوستى مفرط خود را در آن منعكس ساخت .
محبت نامه را توسط محرم به دست جعفر رساند، جعفر اين بار نيز از خود تندى نشان داده و قاصد عباسه را دشنام داد و با شديدترين لحن او را برگردانيد و چون عباسه از جعفرنااميد شد به عتابه مادر جعفر رو آورد و او هم ، بينا و دورانديش نبود.
عباسه با سخنان محبت آميز و ارسال اموال فراوان و فرستادن هداياى نفيس و جواهرات گران قيمت به عتابه ، محبت او را به خود جلب كرد و دلش را ربود تا آنجا كه او را در اطاعت و فرمانبردارى مانند كنيز، و درمهربانى و دلسوزى مانند مادر پنداشت .
در اين هنگام گوشه اى از آرمانها و مقاصدش رابه او گفت و آگاه ساخت كه داماد شدن اميرالمؤ منين سبب افتخار و باعث مباهات پسر تو است و هر گاه رابطه قوى و نيرومند گردد واتصال دست تو و جعفر از زوال نعمت و سقوط مرتبه و مقام ايمن خواهيد شد.
اكنون شايسته است كه در مواصلت ما كوشش نمايى وسهل انگارى بر خود راه ندهى .
مادر جعفر به درخواست عباسه جواب مثبت داد و او را خاطرجمع ساخت از هر راهى كه ممكن باشد هر دو را در يك جا جمع كند.
پس از آن عتابه مادرجعفر روزى به او گفت :
كنيزى در يكى از قصرها به من تعريف و توصيف شده از ادب ودانايى و هوش و حلاوت و شيرينى ، با جمال و دلپسند و شگفت انگيز، قامت موزون وهيكل جالب به حدى رسيده كه نظيرش ديده نشده است و در خاندان بزرگ تربيت يافته تصميم گرفته ام او را براى خدمت به تو بخرم و معامله ميان من و مالك او نزديك شده وبزودى پايان خواهد يافت .
جعفر گفتار مادر را پسنديد و به كنيزى كه مادرش او را مى ستوددل بست و بى صبرى را آغاز نمود ولى مادر جعفر از آوردن او مضايقه مى نمود و پيوسته او را امروز و فردا مى كرد و به حدى مسامحه نمود تا اينكه اشتياق قلبى جعفر نيرومندشد و رغبت و تمايلش نسبت به ملاقات او شدت يافت و مى گفت:
خريدن اينچنين كنيزى ضرورت دارد و هر چه زودتر بايد آنرا خريد. هنگاميكه مادرش دانست كه جعفر ازشكيبايى ناتوان شده و پيمانه صبرش لبريز شده به پسرش گفت :
من آن كنيز را درفلان شب براى ملاقات تو حاضر و آماده خواهم كرد آنگاه عباسه را از موضوع باخبرساخت و چون شب وعده فرا رسيد عباسه خود را به هفت قلم آرايش كرد و به منزل عتابه آمد و براى ملاقات با جعفر آماده شد. جعفر در آن شب از نزد هارون نوشيده بود زائل نشده بود از مادرش پرسيد كنيز كجاست ؟
گفت هم اكنون مى آيد.
آنوقت عباسه را كه انتظار مى كشيد با زينت هر چه تمامتر بر جوان مست وارد كردند كه نه بر رخسارو چهره عباسه آشنايى داشت و نه از خلقتش واقف بود .
جعفر مست و اسير شهوت او را نشناخت و با او هم بستر شد و امرى كه مقتضاى طبيعت بشريت است ميان آنان بوقوع پيوست هنگامى كه جعفر به كام دل رسيد عباسه به او گفت :
نيرنگ دختران پادشاهان را چگونه ديدى ؟ جعفر گفت :
كدام دختران شهر ياران را قصد و آهنگ كرده اى و جعفر گمان مى كرد اوبعضى از دختران پادشاهان روم باشد.
عباسه گفت : من عباسه دختر مهدى هستم .
جعفر وقتى كه اين سخن را شنيد تكان خورد و حالت مستى از اونائل شد و نزد مادرش رفت و به او گفت :
براستى كه مرا به بهاء ناچيزى فروختى وبر مركب تند و سركش سوار نمودى بنگر حال من در آينده چگونه خواهد شد و سرانجام اين امر شديد خواهد رسيد.
عباسه از جعفر باردار شد و پس از پايان مدت حمل پسرى زيبا زائيد و خادمى با دايه براى او قرار داد و آن كودك را به آنان سپرد وچون ترسيد كه هارون از جريان باخبر شود آن فرزند را با خدمتكار و دايه به مكه فرستاد تا در حرم به تربيت او قيام نماين.
داستانهاى علوى ج 1 ص 79. (اما هارون ازماجرا مطلع گرديد و دستور به قتل عباسه و جعفر صادر نمود.)
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|