نمایش پست تنها
  #9  
قدیمی 01-21-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض



زمین به ناخن باران‌ها
تن پر آبله می‌خارید
به آسمان نظر افکندم
هنوز یکسره می‌بارید
شب از سپیده نهان می‌داشت
تلاش لحظه‌ی آخر را
ز پشت شاخه‌ی مو دیدم
کبوتران مسافر را
هنوز از نم پرهاشان
حریر نرم هوا تر بود
هزار قطره به خاک افتاد
هزار چشم کبوتر بود

نسیم ظهر خزان، آرام
چو بال مرغ صدا می‌کرد
هوا، سرود کلاغان را
به بام شهر، رها می‌کرد
به زیر ابر مِسین، خورشید
سر از ملال، به بالین داشت
ز نور مفرغی‌اش، آفاق
لعاب ظرف سفالین داشت
چو قارچ‌های سفید از جوی
حباب‌ها همه پیدا شد
چو قارچ‌های سیه در کوی
هزار چتر سیه وا شد

غروب، گرد بلا پاشید
به شاخه‌ها تب مرگ افتاد
به زیر هر قدم باران
هزار لاشه‌ی برگ افتاد
افق در آن شب ابر آلود
به رنگ تفته‌ی آهن بود
ستاره‌ها همگی خاموش
دریچه‌ها همه روشن بود
به کوچه‌ها نظر افکندم
هنوز کفش کسی جز من
به خاک، سینه نمی مالید
نسیم کولی سرگردان
کنار کالبد هر برگ
غریب و غمزده می‌نالید ...



نادر نادرپور

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید