مدیر به منشی میگه برای یه هفته باید بریم مسافرت کارهات رو روبراه کن .
منشی زنگ میزنه به شوهرش میگه : من باید با رئیسم برم سفر کاری کارهات رو روبراه کن .
شوهره زنگ میزنه به دوست دخترش میگه : زنم یه هفته میره ماموریت کارهات رو روبراه کن .
دوست دخترشم هم که تدریس خصوصی میکرده به شاگرد کوچولوش زنگ میزنه میگه : من تمام هفته مشغولم نمیتونم بیام .
پسره زنگ میزه به پدر بزرگش میگه : معلمم یه هفته کامل نمیاد بیا هر روز بزنیم بیرون و هوایی عوض کنیم .
پدر بزرگ که اتفاقا همون مدیر شرکت هست به منشی زنگ میزنه میگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم شولوغه !
منشی زنگ میزنه به شوهرش و میگه : ماموریت کنسل شد من دارم میام خونه !
شوهر زنگ میزنه به معشوقه اش میگه : زنم مسافرتش لغو شد نیا که متاسفانه نمیتونم ببینمت !
معشوقه زنگ میزنه به شاگردش میگه : کارم عقب افتاد و این هفته بیکارم پس دارم میام که بریم سر درس و مشق !
پسر زنگ میزنه به پدر بزرگش و میگه : راحت باش برو مسافرت معلمم برنامه اش عوض شد و میاد .
مدیر هم دوباره گوشی رو برمیداره و زنگ میزنه به منشی و میگه برنامه عوض شد حاضر شو که بریم مسافرت !!!
__________________
از جور قد بلند و موی پستت
از سرکشی نرگس بی می مستت
ترسم به کلیسای رومم بینی
ناقوس به دستی و به دستی دستت...
|